پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز آخرین کلاس سال 1392دانشگاه بود،جو خیلی خاصی بین بچه ها بود یکی خسته از درس ،کی دلتنگ خانواده یکی مشتاق مسافرت عید،دیگری به فکر اینکه توی عید بره کار کنه و هزینه تحصیلش رو دربیاره...
انگار آسمان هم بخاطر اینکه بچه ها دارن واسه مدتی از هم جدا میشن گریه میکرد چه هوایی وااااااااااااای
ماهم امروز عازم مشهد مقدس میشیم،نایب الزیاره همه شما دوستان عزیز هستم[golrooz][golrooz][golrooz]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز اینجا انقد برف اومد که نگو.کلاسم داشتیم کنسل شدش اما خیلی بد بودش چون من خیلی سادم
بازم گول دوستامو خوردم راست میگن دخترا ازپسرا موز مارتر هستن ها[khanderiz]این دوستم انقد خالی بست که نگو منم ساده
و....باورکردم ای خدا[negaran]دلم براخودم سوخت[afsoorde]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
یک عدد دوست دارم
وقتی من سال یکی بودم
اون سال سه ئی بود [taane]
از خرم آباد-بروجرد! بخش بیرانشهر!!
الان هم در یکی در یگان های اونجاست [bietena]
عروسی اش بود چند روز پیش
قرار بود آدرس اشو بفرسته که من برا عروسیش برم!!
منم که کار و این چیزا...!
امروز بهش زنگ زدم گفتم جناب سروان چی شد آدرس؟
یعنی دست پیشو گرفتم که پس نیوفتم [movafaghiyat] [delkhoori]
گفت عروسی که جمعه بود
منم با کمال سیاست اصول 19گانه
به شدت ازش ناراحت شدم مثلا! [gerye]
حتی ازم عذرخواهی هم کرد [tamaa] [khandeshadid]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
یه عرضی داشتم : فقط می خواستم یادآوری کنم که ماه دیگه این موقع ها عید تموم شده فروردین هم داره تموم می شه و ما داریم ادامه امتحانات میان ترم رو می دیم .....اخیش دیگه عرضی نیست!
( ستاد ایجاد ضد حال )
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،
آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نمیدونم چرا انقد از عید بدم میاد وقتی اسم عید میاد عصبی میشم ساعت تحویل اکثرا دل تو دلشون نیست اما من خیلی عصبیم
مخصوصا اگه سال تحویل تو روز باشه خدارو شکر امسال شبه .
حس میکنم دارم به مرگ نزدیک تر میشم بعد وقتی مقابل خدارو به روشم چطوری باید .........
امیدوارم همه بچه های سایت نخبگان بهترین سال زندگیشون امسال باشه یه حسی میگه امسال خیلی سال خوبیه[shaad]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز من ماجرایی داشتم با پرندم .
حدود یک ساعت توی اتاق من بود و هی اذیت میکرد میومد گوشه دفتر کتابم رو میخواست بجوهه بعد هم میخواست بره روی کامپیوتر و ... منم با صدای اعتراض مانند گفتم : ااا نکن دیگه ! بعدشم خودش پاشد رفت بیرون از اتاق و من واقعا خداروشکر میکردم که این بلای زمینی رفــــــــت !!! یه مدتی ازش خبری نبود بعد که رفتم بیرون از اتاقم راوی به عمل اومدن که بــــــله پرنده گرامی قهر کردن و لب به آب و غذا نمیزنن .
و کل خانواده هم میگن ســاغر با این پرنده چی کار کردی .
یکی هم میگفت احساساتش جریحه دار شده [taajob]
این پرنده به این اندازه جای گاهش والاست توی خانه ما
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Sa.n
امروز من ماجرایی داشتم با پرندم .
حدود یک ساعت توی اتاق من بود و هی اذیت میکرد میومد گوشه دفتر کتابم رو میخواست بجوهه بعد هم میخواست بره روی کامپیوتر و ... منم با صدای اعتراض مانند گفتم : ااا نکن دیگه ! بعدشم خودش پاشد رفت بیرون از اتاق و من واقعا خداروشکر میکردم که این بلای زمینی رفــــــــت !!! یه مدتی ازش خبری نبود بعد که رفتم بیرون از اتاقم راوی به عمل اومدن که بــــــله پرنده گرامی قهر کردن و لب به آب و غذا نمیزنن .
و کل خانواده هم میگن ســاغر با این پرنده چی کار کردی .
یکی هم میگفت احساساتش جریحه دار شده [taajob]
این پرنده به این اندازه جای گاهش والاست توی خانه ما
خیلی خاطره ی با حالی بود. اسم پرندتون چیه؟
یعنی اینقدر حساس [taajob]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
پدرام++
خیلی خاطره ی با حالی بود. اسم پرندتون چیه؟
یعنی اینقدر حساس [taajob]
کاکلی (kakoli) از نژاد عروس هلندی ها هم هست
بـــله ، نمیدونید چقـــدر حساس و عزیز دوردونست اینجا
تازه شناسنامه رسمی هم داره