دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
نمایش نسخه قابل چاپ
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند / پنهان خورید باده که تعزیر می کنند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به میخانه زدند[golrooz]
در هوایت بی قرارم روز شب / سر ز پایت بر ندارم روز شب
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
مجنون به هوای کوی لیلی در دشت
در دشت به جستجوی لیلی می گشت[golrooz]
تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گردد //// چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
دریغ از ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود
- - - به روز رسانی شده - - -
دریغ از ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود
دی میشدو گفتم صنما عهد بجای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست[golrooz]
تو را پرواز بس زود است و دشوار
ز نو کاران که خواهد کار بسیار
راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود
آنچه جگرسوزه بود باز جگر سازه شود
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
درد مندان غم عشق.دوا می خواهند / به امید امده اند.از تو .تو را می خواهند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه ؟
به من کم می کنی لطفی که داری این زمان یا نه ؟
هدهدش گفت ای ز عشق گنج مست / من گرفتم کامدت گنجی بدست
تا بي سر و پا باشد اوضاع فلك زين دست
در سر هوس ساقي در دست شراب اولي
خواهي كه جهان در كف اقبال تو باشد /خواهان كسي باش كه خواهان تو باشد
مجبورم مي كنيد خودم بگم
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستي ومهر بر يك عهد و يك ميثاق بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
در این عالم تنگتر از قفس / به آسودگی کس نزد یک نفس
سه تن به سفر شدند . آن رفت به چاه
و این گم شد و نامد خبر از او در راه
شخص سومین ماند به ره پای به قیر
ذوز و شب ورد او اعوذبالله
هرکاو شراب فرغت دیری چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امید واران
نمانده است در هیچ کس.مردمی گریزان شده ادم از ادمی
یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازو خصم بدام آمدو معشوقه بکام
مور بدو گفت بدین سان جواب
غافلی ای عاشق بی صبر و تاب[golrooz]
بخاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته.
يه قلب تنهاوكبود هلاك يه نگاهته.
همی دعوی کنی خوایی و ژاژ/ در همه کار ها حقیری و ژاژ
ژاله بر لاله فرود آمده هنگام سحر
راست بر عارض گلبوی عرق کرده یار
راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود
آن چه جگر سوزه بود باز جگر سازه شود[golrooz]
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا / یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
آن شوخ پریروی که با ما جوشد
از ما چو پری روی چرا می پوشد ؟
بشنید به پرده گفت : ای عاشق خام
تا ان که دلت در طلب من کوشد
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟ من در طلب و تو بی وفایی تا کی؟
یک چشم من اندر غم دلدار گریست*********چشم دگرم حسود بود و نگریست
چون وقت وصال رسید آن را بستم********گفتم نگریستی نباید نگریست