من و جدا شدن از كوي تو؟ خدا نكند
خدا هر آنچه كند از توام جدا نكند...
نمایش نسخه قابل چاپ
من و جدا شدن از كوي تو؟ خدا نكند
خدا هر آنچه كند از توام جدا نكند...
دريغ و درد كه تا اين زمان ندانستم
كه كيمياي سعادت رفيق بود رفيق
قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
از سياهي چرا هراسيدن
شب پر از قطره هاي الماس است
آنچه از شب به جاي ميماند
عطر خواب آور گل ياس است
تا با همیم و همدل ، بر حق شویم واصل
باید نشان دهیمان ، ما مرد امتحانیم
من همان مجنون مست یاغی ام
روز و شب محتاج جام باقی ام
من که میدانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد
من که میدانم که تا سرگرم بزم و مستی ام
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد
در خیمه تن که سایبانیست ترا
هان تکیه مکن که چارمیخش سست است
تومپندار که مجنون سرخود مجنون گشت
از سمک تا به سهایش کشش لیلی برد
دلداده را ملامت گـفـتن چه سـود دارد
مي بايد اين نصيحت كردن به دلستانان