منم که شهره شهرم ب عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام ب بد دیدن
نمایش نسخه قابل چاپ
منم که شهره شهرم ب عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام ب بد دیدن
نه عجب گر برود قاعده صبر و شکیب
پیش هر چشم که آن قد و شمایل برود
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف انچه تو اندیشی حکم انجه تو فرمایی
یـک روز بــه شیــدایی در زلــف تو آویـزم
زان دو لـب شیرینـت صــد شور بــرانگیزم
من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم
کم خور دو سه پیمانه
[nadidan][nishkhand]
همه جا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي
نروم جز به همان ره كه تو ام راهنمايي[nishkhand]
يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟برايش صادقانه مي نويسم
براي آنکه بايد باشد و نيست
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
من مستم و مدهوشم شب گرد قدح نوشم!
افسانه گوی بی خبرانم دیوانه ی با نام و نشانم!
می باش به عمر خود سحر خیز وز خوابه سحرگهان بپرهیز/ با مادر خویش مهربان باش آماده خدمتش به جان باش
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست
چون روز شد او بمرد بيمار بزيست[nishkhand]
در مجلس ما باده حلال است ولیکن /بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تكه ي هاي يخ چه سر بزير صبور جاي خود را به چشمه ها دادند
چشمه ها كمي پايين تر دامن كوهسار را شستند[nishkhand]
دانی که چرا همی کند نوحه گری هنگام سپیده دم خروس سحری ؟
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش[nishkhand]
شب همه بی تو کار من شکفه به ماه کردن است / روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است
تا بهار دلنشین آآآآمده سوی چمن // ای بهار آرزو بر سر من سایه فکن
نه محقق بود نه دانشمند /چهار پایی بر او کتابی چند
در آنجا ، بر فراز قله كوه، دو پايم خسته از رنج دويدن
به خود گفتم كه در اين اوج ديگر، صدايم را خدا خواهد شنيدن
به سوي ابرهاي تيره پر زد، نگاه روشن اميدوارم
ز دل فرياد كردم كه اي خداوند: من او را دوست دارم؛ دوست دارم
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم / جرس فریاد میدارد که بر بندید مهمل ها
ای روی تو آیینه ام / عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهااار // سر را بنه بر سینه ام
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن / منم که دیده نیالودم به بد دیدن
ناوک چشم تو در هر گوشه ای
همچو من افتاده دارد صد قتیل
بال زدم به آسمان نرسیدم
به افق های بیکران نرسیدم
من از بیگانگان هرگز ننالم
كه با من هرچه كرد آن آشنا كرد
در ازل علمی که دارد علقه بر ما سوا/از قلم بر لوح جاری شد به فرمان خدا
آلا یا ایها ساقی ادرک سن فناول ها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
اری هر انکه پیروی مصطفی کند/او در زهاب راه یقین نا مردد است
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
یعنی که نموده اند در آیینه ی صبح / روزی گذشته است و تو بی خبری
یارب به خدایی خداییت ، وانگه به کمال پادشاهیت[golrooz]
از عشق به غایتی رسانم ، کاو ماند اگر چه من نمانم [golrooz]
ما بندگی نه در خور فضل تو کرده ایم/رحمت بما به خاطر ال عبا کنی
یک نفر آمد صدایم کردو رفت /در قفس بودم راهایم کرد و رفت
تویی بهانه ی آن ابر ها که می گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی[golrooz]
یارا یارا گاهی ، دل ما را
به چراغ نگاهی روشن کن
نذر كردم گر از اين غم بدر آيم روزي
تا در ميكده شادان و غزلخوان بروم[nishkhand]
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن/منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
یارب مددی کن و ندایی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست[golrooz]
تو گر پیر صدساله ای یا جوان/بخند جون(دانا)به ریش جهان