در آن درگه که گه گه به ناگه که که و که که شود / به امروزت مشو غره نه ای آگه
نمایش نسخه قابل چاپ
در آن درگه که گه گه به ناگه که که و که که شود / به امروزت مشو غره نه ای آگه
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم که
اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم / جرس فریاد می دارد که بر بندید مهمل ها
ساغر جون چند بار گفتی اینو؟[nishkhand]
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
یارب مکن از لطف پریشان مارا / هر چند که هست جرم و عصیان مارا
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند/ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم/ من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم[nishkhand]
می باش به عمر خود سحر خیز /وز خواب سحرگهان بپرهیز
زنهار مگوی سخن به جز راست ساغر جان هر چند تو را در آن ضرر هاست[nishkhand]
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا تونانی رفع غم از چهره غمناک کن در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن[negaran]
نه محقق بود نه دانشمند چهار پایی بر او کتابی چند
در بهای بوسه جانی طلب می کنند این دل ستانان غیاث الغیاث از جور خوبان الغیاث[nishkhand]
ثانیه ها در پی هم می روند / نیست کسی در پی آنها رود
دارای دو گیتی ملک العرش خداییست کورا نه نیاز است و نه انباز و نه همتا
ان تلخ وش که صوفی ام الخبائشش خواند / اشلی لنا واهلی من قبل هل عذارا
ایام بیم نژند گشتم و هاژ کجا شد این همه دعوی کجاشد این همه ژاژ
ژغ ژغ دندان او دل می شکست جان شیران جمله سید می شد ز دست
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم / جرس فریاد میدارد که بر بندید مهمل ها
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارارا
الایا ایها ساقی ادرک سن فناول ها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
آن خبیث از شیخ میلاژید ژاژ کز نگز باشد همیشه عقل کاژ[nishkhand]
ژولیده پسر به راه می رفت / مو و سر وی به چاه می رفت [tashvigh]
تشنه لب کشته شود در لب شط از چ گناه آن که سیراب کند از لب کوثر تشنه
هر چیز که بشکند ز بها بیوفتد و لیک / دل را بها و قدر بود تا شکسته است
تو را توش هنر می باید اندوخت حدیث زندگی می باید آموخت بباید هر دو پا محکم نهادن ز امروز تا فردا ایستادن[shaad]
[golrooz]یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا[golrooz]
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند[golrooz]
در دایره وجود موجود علیست
اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست
گرخانه اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علیست
تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد[golrooz]
بیا که صاف شود این هوای بارانی[golrooz]
...
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
...
تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی[golrooz]
یا رب ان آهوی مشکین به خُتن باز رسان
و ان سَهی سروِ خرامان به چمن باز رسان
نه راه است اینکه بگذاری مرا برخاک و بگریزی
گزاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم..