می شکفتم ز طرب زانکه چو گل بر لب جوی *** بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود
نمایش نسخه قابل چاپ
می شکفتم ز طرب زانکه چو گل بر لب جوی *** بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
ریسمان حرص ما را پاره کن
دردمندی های ما را چاره کن
نگاری چابکی شنگی کله دار *** ظریفی مهوشی ترکی قبا پوش
زتاب آتش سودای عشقش *** بسان دیگ دایم میزنم جوش
شیعگی آیا شکم پروردن است؟
یا به روز جنگ عذر آوردن است؟
ای زر اندوزان چنین ورز و وبال
جمع کی میگردد از کسب حلال ؟
شبي غمگين شبي باراني و سرد مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت ديدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
دام بر چینید ما مرغ دلیم
ماهی گرداب و دور از ساحلیم
ما به صید تور مولا رفته ایم
در پناه او به بالا رفته ایم
مبین به سیب زنخدان که چاه در راهست
کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
الا ساقی مرا دیوانه تر کن
به هر جامی مرا زیر و زبر کن
از آن جامی که دادی کربلا را
بنوشان این خراب مبتلا را
بده جامی که صحرا گرد گردم
که همچون تیغ مولا مرد گردم