نفسهايم
آواي دلتنگي سر ميدهددر غروبي كه باز تو نيامدي............
نمایش نسخه قابل چاپ
نفسهايم
آواي دلتنگي سر ميدهددر غروبي كه باز تو نيامدي............
پیرمرد جایش را به دو نفر بعدی داد …
می گفت من کارَم طول می کشد …
فهمیدم چرا … ، من هم کارَم طول می کشید …
به بهانه ی تلفن رفتم چند قدم آن سوتر ایستادم …
جوری ایستاد که همه ی باجه را بگیرد …
سعی می کرد دریچه ی تحویل دیده نشود …
یک اسکناس پنج هزار تومانی گرفت و سریع رفت …
رسید را یادش رفت … ، باقی مانده ی موجودی شما هشت هزار ریال …
[narahat]
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
لبریزم
از حرفهایی که فقط گفته می شوند تا شاید باری از دل بردارند.حرفهایی که دیگران رو دل تنگ می کنه و دلم رو خالی
دلگیرم
از خودم و دلگیر از تو از یک نواختی این به ظاهر زندگی از روزهای نویی که اومدن و اومدنشون هیچ انگیزه ای برای زیستن برایم عیدی نیاورد
بگزار تهی شوم از این همه دلگیری از اسمان ابری بهاری با من بگو یا از رفتن زمستان بگو از ستاره ها از ماه فرقی نمی کنه فقط با من حرف بزن.
همیشه
غروب دریا برام
یه دلتنگی خاص داشته
درعین زیبایی وقتی خورشید
آخرین پرتوهای عاشقش رو روی تن
گرم دریا رها میکنه و آسمون که آبی بی
انتهاش رو چه بی ادعا پیشکش دریا کرده و دریا
که با همه اینها عاشقانه ساحل رو می پرسته و چه بی
غرور خودش رو در آغوش ساحل میندازه .همیشه وقتی به دریا
نگاه می کنم، مطمئن هستم که اونقدر مهربون هست که بشه کنارش
ایستاد و از زیبایی و شکیبایی و شعری که درش هست لذت برد.میدونی اگه دل
به دریا بدی آسمون دلت آبی میشه و اون وقت آبی آسمون پیش چشمات تبدیل به
بیکرانی میشه که بالهات رو به پرواز تشویق می کنه و این آغازی میشه تا اهل
آسمون بشی و زمین بشه خونه دوم تو.دل به دریا که بدی هوای دلت بوی
بارون میگیره اون وقت همیشه حس ناب باریدن در تو تازه است هر
وقت دلم از همه کس و همه جا می گیره وقتی دیگه حتی از
خودم هم خسته هستم میرم به خلوت دریا و ساحلش
کفشهام رو در میارم آن وقت که حرکت شن های
دریا رو زیر پام حس میکنم وقتی موجهای دریا
خودشون رو بی غرور زیر پاهام رها میکنن
نسیمی که منو درخودش می پیچه
و احساس سرما ئیکه همه
وجودم رو میگیره خیلی
میایستم یه گوشه
ساحل و چشمام
رو میبندم و
فقط گوش
میکنم.
دوســـت داشتنت بوی ِ بــــــاران می داد...
همــآن قدر بی مقدمــه...
همـــآن قدر بی دغدغــه
و پيامي در راه
روزي
خواهم آمد، و پيامي خواهم آورد.
در رگ ها، نور خواهم ريخت.
و صدا خواهم در داد: اي سبدهاتان پر خواب! سيب
آوردم، سيب سرخ خورشيد.
خواهم آمد، گل ياسي به گدا خواهم داد.
زن زيباي جذامي را، گوشواري ديگر خواهم بخشيد.
كور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ!
دوره گردي خواهم شد، كوچه ها را خواهم گشت، جار
خواهم زد:آي شبنم، شبنم،شبنم.
رهگذاري خواهد گفت: راستي را، شب تاريكي است،
كهكشاني خواهم دادش.
روي پل دختركي بي پاست، دب اكبر را بر گردن او
خواهم آويخت.
هر چه دشنام، از لب ها خواهم برچيد.
هر چه ديوار، از جا خواهم بركند.
رهزنان را خواهم گفت: كارواني آمد بارش لبخند!
ابر را، پاره خواهم كرد.
من گره خواهم زد، چشمان را با خورشيد، دل ها را با
عشق ، سايه ها را با آب، شاخه ها را با باد.
و بهم خواهم پيوست، خواب كودك را با زمزمه ي زنجره ها
بادبادك ها، به هوا خواهم برد.
گلدان ها، آب خواهم داد
***
خواهم آمدپيش اسبان، گاوان، علف سبز نوازش
خواهم ريخت
مادياني تشنه، سطل شبنم را خواهم آورد.
خر فرتوتي در راه، من مگس هايش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر ديواري، ميخكي خواهم كاشت.
پاي هر پنجره اي شعري خواهم خواند.
هر كلاغي را، كاجي خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شكوهي دارد غوك!
آشتي خواهم داد
آشنا خواهم كرد.
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
چشم هايت، خورشيد
خنده هايت، چکاوک نارنج زار.
ماه که مي رود آفتاب مي شود
باد ميآيد
کاغذهايم را ... تو را با خود مي برد.
بدتری در کار نیست
همه چیز
رو به پایان است ،
عشق،
کار،
درس،
خواب،
عمر ..
بیا اسلحه مان را زمین بگذاریم
رو به خودمان
کمی بخندیم ..
کمی گریه کنیم ،
کمی زندگی .
قرار به رفتن است
ومن هرگز بخاطر برگشتنعجله ای ندارمبرای سفر ,هرآنچه که بایددرون چمدانی چیده شدهبایک دفتــــــــرشعــروعکسی یادگــــــاری...هروقت باران گرفـــــــتیـــــــــــادم بــــــــــــــــاش...مـــیـــدانی تنها غروبوشب را دوســـــت داشتم...وقتی ماه امدنگاهی به آسمان کنشاید ستاره من هنوزهمان کوشه کنار باشد.