90
تلخی نشنیدم از لبت هیچ
یا خود می تو هنوز قند است؟
خامان
پنهان دهند پندم
با سوختهای چه جای پند است؟
جان در خم زلف تست بنمای
تا
بنگرمش که در چه بند است؟
تا خط تو نودمید گل را
بر سبزه هزار ریشخند
است؟
خواهم سر سرو را ببرم
گر قد تو یک سری بلند است؟
نمایش نسخه قابل چاپ
90
تلخی نشنیدم از لبت هیچ
یا خود می تو هنوز قند است؟
خامان
پنهان دهند پندم
با سوختهای چه جای پند است؟
جان در خم زلف تست بنمای
تا
بنگرمش که در چه بند است؟
تا خط تو نودمید گل را
بر سبزه هزار ریشخند
است؟
خواهم سر سرو را ببرم
گر قد تو یک سری بلند است؟
91
در شب هجر که از روز قیامت بتر است
مردم دیدهٔ من غرقه بخون
جگر است
به طراوت رخ تو رشک گل سیراب است
به تبسم دهنت غیرت تنگ شکر
است
ای صبا گر گذری برسرآن کو برسان
خبر ما بر آنکس که ز ما بیخبر
است
مردمان منکر عشقند و منم کشتهٔ او
شیوهٔ ما دگر و شیوهٔ مردم دگر است
92
سر اندازیم به که رانی ز در
که سر بی در دوست درد سر
است
زهی طعن جاوید خورشید را
که گویند معشوق نیلوفر است
مگس قند و پروانه
آتش گزید
هوس دیگر و عاشقی دیگر است
93
مرا داغ تو بر جان یادگار است
فدایش باد جان چون داغ یار
است
اگر جان میرود گو رو غمی نیست
تو باقی مان که مارا با تو کار است
94
هر کرا کن مکن و هوش و خرد در کار است
مشنو از وی سخن عشق که
او هشیار است
95
شاخ گل از نسیم جلوه گر است
وقت گل بانگ بلبل سحر است
96
نظری کن کزان دو چشم سیاه
دیده در انتظار یک نظر است
97
به تشنگی بیابان عشق شد معلوم
که سایه شین سلامت نه مرد این
سفر است
98
عاشق سوخته دل زنده به جان دگر است
زین جهانش چه خبر کو به
جهان دگر است
بس که از خون دلم لالهٔ خونین بشگفت
هر کجا مینگرم لاله ستان
دگر است
99
پندم مده که نشنوم ای نیکخواه از انک
من با توأم ولی دل و جان جای دیگر است