زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
در تاریخ ایران زنان، فرهنگ ساز اكثرا شاعرند. در واقع محملی كه زنان توانسته اند به نحوی مقبول تر خود را نشان بدهند شعر و شاعری بوده است. البته مسلما در این عرصه نیز با محدودیت های فراوان روبه رو بوده اند؛ چنانكه تعدادشان به هیچ وجه قابل قیاس با تعداد مردان نیست.
شاید اگر زنی وابسته به دربار یا از شاهزادگان و بزرگان قوم بود. می توانست قد علم كند، وگرنه راه دیگری برای ابراز وجود، برای زنان وجود نداشته است.
در اين تاپيك سعي مي شود تا جاي ممكن و با توجه به منابع موجود به معرفي شاعران بانوي ايران زمين و ارائه آثارشان اقدام گردد.
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
آتوسا؛ نخستين شاعر زن
به شهادت تاریخ، اولین زن شاعر ایران، آتوسا نام دارد. آتوسا همسر داریوش و مادر خشایار شاه هخامنشی است.
آثار اين شاعر در قالب كتابي با عنوان "آتوسا ، مهین بانوی هخامنشی" توسط انتشارات ترفند در سال 1389 با شماره شابك 0-62-7332-964-978 به چاپ رسيده كه اين اثر با مشخصت ذيل در كتابخانه ملي موجود است
سرشناسه |
: |
شیدا، حسن |
عنوان و نام پديدآور |
: |
آتوسا: مهین بانوی هخامنشی / نویسنده حسن شیدا. |
مشخصات نشر |
: |
تهران: ترفند، ۱۳۸۹. |
مشخصات ظاهری |
: |
۲۶۳ ص. |
فروست |
: |
ترفند؛ شماره نشر ۷۰. |
شابک |
: |
۴۰۰۰۰ ریال(چاپ دوم): 978-964-7332-62-0 |
وضعیت فهرست نویسی |
: |
برونسپاری |
يادداشت |
: |
چاپ دوم. |
يادداشت |
: |
چاپ اول: ۱۳۸۸. |
یادداشت |
: |
کتابنامه بهصورت زیرنویس. |
موضوع |
: |
داستانهای فارسی -- قرن ۱۴ |
موضوع |
: |
داستانهای تاریخی -- قرن ۱۴ |
رده بندی کنگره |
: |
pir۸۱۳۰ /ی۴۱۵ آ۲ ۱۳۸۹ |
رده بندی دیویی |
: |
۸فا۳/۶۲ |
شماره کتابشناسی ملی |
: |
۲۴۴۵۰۸۴ |
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قرن چهارم : رابعه بنت كعب قزداري
اولين شاعره زبان دري كه در تذكره ها از او نام برده شده است، رابعه بنت كعب قزداري است كه هم عصر شاعر و استاد شهير زبان فارسي رودكي بود و در نيمه اول قرن چهارم در بلخ حيات داشت. پدر او كه شخص فاضل و محترمي بود، در دوره سلطنت سامانيان در سيستان، بست، قندهار و بلخ حكومت مي كرد. از تاريخ تولد رابعه اطلاعي در دست نيست; ولي پاره اي از حيات او معلوم است.
اين دختر دانشمند در اثر توجه پدر توانست تعليمات خوبي را كسب كند و در زبان دري معلومات وسيعي حاصل كرد و چون ذوق شاعري داشت، شروع به سرودن اشعار شيرين كرد. عشقي كه رابعه نسبت به يكي از غلامان برادر خود در دل مي پردازد، بر سوز و شور اشعارش افزوده و آن را به پايه تكامل رسانيد. چون محبوب او غلامي بيش نبود و بنا بر آداب و رسوم آن دوران، رابعه نمي توانست اميدي به ازدواج با آن غلام داشته باشد، از زندگي و سعادت به كلي نااميد بوده، يگانه تسلي خاطر حزين او سرودن اشعار بود، كه در آن احساسات سوزان و هيجان روحي خود را بيان مي كرد.
حارث، برادر رابعه كه بعد از مرگ پدر، حاكم بلخ شده بود، توسط يكي از غلامان خود كه صندوقچه بكتاش را دزديده، به جاي جواهرات و طلا در آن اشعار مملو از عشق و سوز و گداز رابعه را يافته و از اين عشق آگاهي يافته، باوجود پاكي آن بر خواهر خود آشفته، حكم به قتل او داد و رابعه درسنين جواني، با دل پر آرمان با دنيايي كه از آن جز غم و ناكامي نصيبي نداشت، وداع كرد. اگر چه جز تعداد بسيار محدود چيزي از اشعار رابعه باقي نمانده ولي آن چيزي كه در دست است بر لياقت و ذوق ظريف او دلالت مي كند و ثابت مي سازد كه شيخ عطار و جامي در تمجيدي كه از اوكرده اند، مبالغه نكرده اند.
نمونه اي از اشعاررابعه :
عشق او بازاند آوردم به بند
كوشش بسيار نامد سودمند
عشق دريايي كرانه ناپديد
كي توان كرد شنا، اي هوشمند ؟
عشق را خواهي كه برپايان بري
بس كه بپسنديد بايد ناپسند
زشت بايد ديد و انگاريد خوب
زهر بايد خورد و انگاريد قند
توسني كردم، ندانستم همي
كز كشيدن تنگ تر گردد كمند
با اين وجود، در دست داشتن همين تعداد كم اشعار، بازگو كننده قدرت كلام و قريحه شاعرانه رابعه است و اين كه با درك وضع موجود و موقعيت اجتماعي زنان در آن دوران (به گونه اي كه به خاطر عشق حكم به قتل او مي دهند) تمامي اشعار گواهي از ديد باز و نگاه روشن وي به پيرامونش دارد.
هرچند كه جاي بسي تاسف است كه تعداد اشعار او چندان قابل ملاحظه نيست و تعداد آنها انگشت شمار است و اين كه در تمام كتب تاريخي كه نام او آمده چيز زيادي از زندگي او در دست نيست ولي همين كافي است كه پس ازطي اين همه قرن، نام او توانسته جايگاه ثابتي را در كتاب هاي تاريخ ادبيات به عنوان اولين زن شاعركسب كند.
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قرن چهارم : رابعه بنت كعب قزداري
رابعه و رودکی ...
رابعه و رودکی در روایت عطار، رابعه روزی در راه با رودکی که عازم بخارا بوده دیدار میکند. رودکی شیفته توانایی رابعه در سرودن شعر میشود و اورا تحسین میکند و با او به صحبت و مشاعره مینشیند. عطار آن واقعه را اینگونه در الهینامه میآورد:
نشسته بود آن دختر دلفروز
براه و رودکی میرفت یک روز
اگر بیتی چو آبِ زر بگفتی
بسی دختر از آن بهتر بگفتی
بسی اشعار گفت آن روز اُستاد
که آن دختر مجاباتش فرستاد
ز لطف طبع آن دلداده دمساز
تعجب ماند آنجا رودکی باز
رودکی پس از آن راهی بخارا میشود و در بزمی در دربار امیر سامانی شعری که از رابعه به یاد داشت بازگو میکند که بسیار مورد پسند امیر میافتد و چون از آن سوال میکنند، رودکی داستان آشناییاش با رابعه و عشق او به بکتاش را برای شاه بازگو میکند، غافل از اینکه حارث نیز در آن بزم حاضر است و از آن داستان باخبر میشود. حارث بسیار خشمگین میشود، به بلخ باز میگردد و پس از یافتن صندوقی حاوی اشعار رابعه در اتاق بکتاش، به گمان ارتباط نامشروع آنان، فرمان میدهد بکتاش را در زندان افکنده و رابعه را به گرمابه برده و رگِ دستان او را بگشاید و درِ گرمابه را به سنگ و گچ مسدود کنند. روز بعد چون در گرمابه را میگشایند، پیکر بیجان رابعه را مشاهده میکنند که با خون خویش اشعاری را خطاب به بکتاش با انگشت بر دیوارهی گرمابه نگاشته است. بکتاش پس از آن، به نحوی از زندان میگریزد و شبانه سر از تن حارث جدا میکند، سپس بر مزار رابعه رفته و جان خویش را میگیرد
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قرن چهارم : رابعه بنت كعب قزداري
قدرمسّلم است كه اشعار معدودى كه از رابعه بجا مانده با وصف آنكه، تحقيق وسيعى دراين مورد صورت نگرفته است، پختگى، روانى، جذبه و سوز اشعار او بر رودكى شاعر همزمانش و اكثر شعراى بعد ازاو، اثر بخشيده است.
علاوه بر اينكه مولينا جامى (رح) در كتاب نفحات النفس و شيخ عطّار (رح) مجملى از حالات رابعه را نظم كرده است، در قرن سيزدهم، رضا قلى هدايت نيز داستان عشق رابعه و بكتاش را به شعر آورده و آنرا گلستان ارم نام نهاده است...
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قرن پنجم و ششم : مه ستي گنجوي
مهستي گنجوي از شاعران دوره ي سلجوقي، در قرن ششم هجري است.بعضي نام او را «منيژه »و تخلص او را «مهستي »مي دانند، از زندگي اش، بخصوص ابتداي آن چندان اطلاعي در دست نيست.تذکره نويسان تنها چند سطري به او اختصاص داده اند و متأسفانه نويسندگان تاريخ ادبيات ما هم به او توجهي نکرده و بعضي حتي از آوردن نام او خودداري کرده اند.اين بي توجهي ها به علت تهمت ها و سخنان ناروايي است که به مهستي نسبت داده شده، يا اشعار طنز و مطايبه آميز خود مهستي است که باعث برداشت غلط بعضي اديبان متعصب گشته است.البته اين بدگماني و تحقير نسبت به زنان فاضل و شاعر هميشه وجود داشته است.از حکايت عاشقي رابعه کعب قزداري اولين شاعر زن گرفته تا بدگويي نسبت به ديگران،.خلاصه اين که مهستي بايد در خانواده اي بزرگ و ثروت مند، يا در خانواده ي اهل فضل به دنيا آمده باشد؛ چون در نوجواني و جواني هم علوم زمان خود را فراگرفته وهم هنر موسيقي و شاعري آموخته است.
در جواني از گنجه به مرو و در بار سلطان سنجر رفت.سال هاي زيادي در دربار سنجر بود و شغل دبيري داشت.بعد از سلطان سنجر به گنجه بازگشت و با تاج الدين احمد، معروف به «پور خطيب »پادشاه گنجه ازدواج کرد و باقي عمر خود را در کنار همسر شاعر و فاضل خود، در آرامش به سر برد.
دوران زندگي مهستي، دوران شکوفايي شعر فارسي است.او در ميان شاعران نامداري چون اديب صابر، سيد حسن غزنوي، پور خطيب، رشيد وطواط، عبدالواسع جبلي، انوري و ... چون ستاره اي درخشيد و جاودان ماند.با بعضي از اين بزرگان هم سخن بود يا مکاتبه داشت.در اين ميان شعري از او به جا مانده که در اين شعر جواب نامه ي اديب صابر را داده و او را بسيار ستوده است.مهستي با اين که در دربار پادشاهان گنجه و سلطان سنجر بوده، در مدح هيچ کس، شعري نگفته است.
برعکس آنچه به او تهمت زده اند،زني پاک طينت و روش ضمير بوده است؛ عطار نيشابوري درحکايتي پاکي و فضل او را
مهستي، آن دبير پاک جوهر
مقرب بود پيش تخت سنجر
اگر چه روي اوبودي نه چون ماه
وليکن داشت پيوندي بد و شاه
مهستي شاعر شيرين گفتار و داراي قريحه ي عالي است.با گفتار ساده و روشن خود همراه با طنز و شوخي به زندگي افراد و مشاغل گوناگون خود مثل پسر قصاب، پسر کلاهدوز، خياط ، نجار ، حمامي و ...پرداخته است.شعرهاي او،هم از نظر لفظ و هم معنا جالب توجه است.بعضي از تصاوير و مضمون هاي شعر او کم نظير و بسيار تازه است.به طور کلي شعرهاي او از طراوت و تازگي خاصي برخوردار است؛ طوري که خواننده گمان مي برد بعضي از سروده هايش از شاعران امروزي است.ديوان کوچک او به نام «مهستي نامه »که در اين اواخر به کوشش فراوان آقاي «فريدون نورزاد » گرد آوري شده، اولين و کامل ترين ديوان او در حال حاضر است.
اين ديوان داراي 315 رباعي و 690 بيت ديگر شامل:غزل، قطعات، لغز، مطايبات و يک نامه منظوم است.
مهستي گنجوي عمري دراز داشته و در سن 88 سالگي در شهر گنجه درگذشت و در آرامگاه حکيم نظامي مدفون است
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قرن پنجم و ششم : مه ستي گنجوي
مهستیِ گَنجَوی (درگذشتهٔ ۵۷۶ هجری قمری) بانوی شاعر ایرانی بود که در سدهٔ پنجم و ششم هجری میزیستهاست.
زادگاه مهستی شهر گنجه بودهاست و همدوره با غزنویان بود. رشید یاسمی معتقد بود که «مهستی» متشکل از دو کلمه «مَه» به معنی بزرگ و «سَتی» به معنی خانم بوده و جمعاً این کلمه به معنی «خانمبزرگ» است. در چهارسالگی پدرش او را به مکتبخانه فرستاد و چون استعدادی سرشار داشت در دهسالگی با ادب زن دانشمند بیرون آمد. او چنگ و عود و تار را به زیبایی مینواخت. شهرت او بیشتر به خاطر رباعیاتش است. وی در سرودههایش وی زنی فتنهگر و زیبا بودهاست که عشاق فراوانی داشته، از جمله امیر احمد تاجالدین بن خطیب که فرزند خطیب گنجه بوده و عاقبت او به عقد او درمیآید. ابن خطیب مانند همسرش طبع شعر داشته و رباعیاتی نیز از او باقی ماندهاست.
درگذشت وی را به سال ۵۷۶ یا ۵۷۷ نوشتهاند.
از زندگی مهستی آگاهی چندانی در دست نیست، و آنچه هست اقوال تذکرهنویسانی چون دولتشاه سمرقندی، امین احمد رازی و آذر بیگدلی است که همه نقل از یکدیگر، و آمیخته به افسانهنگاری و داستانهای ساختگی است.دیوان اشعار او نیز به جا نمانده و رباعیهایی به نام او در نزهةالمجالس (تألیف در قرن هفتم)، مونسالاحرار (تألیف در قرن هشتم) و مجموعهها و تذکرهها به دست آمدهاست.
مشهور است که مهستی همسر امیراحمد پسر خطیب گنجه بودهاست. کتابی ظاهراً از قرن هفتم شامل مناظرات مهستی با امیراحمد و رباعیهایی که خطاب به هم سرودهاند (مشتمل بر ۱۸۵ رباعی از زبان پورخطیب و حدود ۱۱۰ رباعی از زبان مهستی) در دست است (نسخههای کتابخانهٔ سنایی سابق و ملی تبریز). احمد سهیلی خوانساری آن را کتاب قصهای مجعول و حاوی اشعار سست و ناخوش میداند. بر اساس ترانههای موجود در همین کتاب، فریتز مایر شرقشناس آلمانی کتابی به نام «مهستی زیبا» فراهم آوردهاست (چاپ آلمان: ۱۹۶۳). طاهری شهاب در «دیوان مهستی» (تهران: ۱۳۳۶) و احمد سهیلی خوانساری در «رباعیات مهستی دبیر» (تهران: ۱۳۷۱) رباعیهای مهستی را گردآوری کردهاند. در نزهةالمجالس (تألیف در قرن هفتم) ۶۱ رباعی به نام مهستی آمده که کهنترین و موثقترین مجموعهٔ ترانههای مهستی است.
او دیوانی داشته و شعرهای بسیار سرودهاست ولی گذشت زمان و بیانگاری کسان همهٔ آنها را به باد فراموشی سپردهاست.
مهستی به علت ابتکاری که در انتخاب موضوع ترانههای خود و وصف صاحبان پیشههای گوناگون و سرگرمیهای مختلف مردم روزگار خود به کار برده، پیشرو نوع خاصی از شعر شناخته میشود که بعدها در عصر صفوی رواج بیشتر یافته و شهرآشوب نام گرفتهاست.
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
دوشینه شبم بود شبیه یلدا
آن مونس غمگسار نامد عمدا
شب تا به سحر ز دیده دُر میسفتم
میگفتم رب لاتذرنی فردا
حمامی را بگو گرت هست صواب
امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب
تا من به سحرگهان بیایم به شتاب
از دل کنمش آتش وز دیده پر آب
گر باد پریر خود نرگس بفراخت
دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت
امروز کشید خنجر سوسن از آب
فردا سپر از آتش کل خواهد ساخت
آتش بوزید و جامهٔ شوم بسوخت
وز شومی شوم نیمهٔ روم بسوخت
بر پای بُدم که شمع را بنشانم
آتش ز سر شمع همه موم بسوخت
باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت
یار آمد و می در قدح یاران ریخت
آن عنبر تر رونق عطاران بُرد
و آن نرگس مست خون هشیاران ریخت
لاله چو پریر آتش شور انگیخت
دی نرگس آب شرم از دیده بریخت
امروز بنفشه عطر با خاک آمیخت
فردا سحری باد سمن خواهد بیخت
چو دلبر من به نزد فصّاد نشست
فصّاد سبک دست سبک دستش بست
چون تیزی نیش در رگانش پیوست
از کان بلور شاخ مرجان برجست
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
در مرو پریر لاله آتش انگیخت
دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت
در خاک نشابور گل امروز آمد
فردا به هری باد سمن خواهد ریخت
هرلحظه غمی به مستمندی رسدت
تیری به جفا به دردمندی رسدت
در کشتن عاشقان از این بیش مکوش
زنهار مبادا که گزندی رسدت
خط بین که فلک بر رخ دلخواه نبشت
بر برگ گل و بنفشه ناگاه نبشت
خورشید خطی به بندگیش میداد
کاغذ مگرش نبود بر ماه نبشت
هنگام صبوح گر بت حورسرشت
پُر می قدحی به من دهد بر لب کشت
هرچند که از من باشد این سخن زشت
سگ به ز من ار هیچ کنم یاد بهشت
با من لب تو چو زلف تو بسته چراست؟
چشم خوش تو خصم من خسته چراست؟
بروی کمان مثالت اندر حق من
گر نیست جفای چرخ پیوسته چراست؟
گفتی که بدین رخان زیبا که مراست
چون خلد، وثاق تو بخواهم آراست
امروز در این زمانه آن زهره که راست؟
تا گوید کان خلاف گفتی با راست
بازار دلم با سر سودات خوشست
شطرنج غمم با رخ زیبات خوشست
دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات خوشست