تصویری که بارها تماشایش خواهید کرد!
تصویری که بارها تماشایش خواهید کرد!
امروز در صفحهی یکی از دوستداران و کارشناسان سختکوش محیط زیست، تصویری را دیدم به رنگ عشق که دریغم آمد آن را با هموطنان بیشتری به اشتراک ننهم؛ تصویری که میدانم از دیدن چندبارهاش هم سیر نخواهید شد! خواهید شد؟
نامش جواد نجفی است؛ یکی از هزاران سلحشور سختکوش اما گمنام محیط زیست ایران که در دامن پدر و مادری طبیعتدوست رشد یافته و همچون والدین فرزانهاش، عاشقانه زیستمندان طبیعت وطنش را دوست دارد. جواد، چندی پیش بره میشی را یافت که متأسفانه مادرش را به تیر شکارچیان از دست داده بود ... او، آن نوزاد یتیم را به تبعیت از سلوک پدرش که یک محیط بان بود، به منزل آورد تا همچون گذشته، مادرش در حق فرزند جدید خانواده هم مادری کند. جواد خودش میگوید که گاه در کودکی، به آن همه توجه مادر به این یتیمهای بی مادر حسودی میکردم!
و البته آشکار است که چنان عشقی، باید هم که چنین سجادهی عاشقانهای در پیشگاه پروردگار مهربان بیافریند ...
و نگارنده همچنان در شگفت است که چگونه گروهی از هموطنان همچنان خود را با افتخار شکارچی مینامند و حرمت این عشق را به جا نمیآورند؟
و چگونه آنها میتوانند در کنار لاشهی خونآلود شکارشان باغرور و رضایت به دوربین لبخند زده و عکس یادگاری بگیرند؟
به قول شاعرهی فرزانهی معاصر - بانو خاطره حجازی - آنها چگونه این زیباترین چشمهای عالم را نمیبینند و به سویش سرب داغ پرتاب میکنند ...چطور تفنگ ات را شلیک میکنی به سمت زیباترین چشم های جهان
و نمیدانی خون به خواب پسرانت میپاشد و
لخته میبندد زیر ناخنهای نوه هایت
در برهوت
وقتی به دنبال رد پای آهو
زمین را جست و جو میکنند و
هیچ نمییابند جز استخوان پوسیدهی پدرانشان باشد که همه باورکنیم:
فرزند، فرزند است و همیشه معصوم ... و مادر، مادر است و همیشه امنترین پناهگاه عالم ...
http://www.khabaronline.ir/(X(1)S(4g...weblog/darvish
پاسخ : تصویری که بارها تماشایش خواهید کرد!
چگونه میشود این بوسه را ندید؟!
وبلاگ > درویش، محمد - تصویری که میبینید، آشکارا عشق یک مادر به فرزند را در پارک ملّی تنگ صیاد - استان چهار محال و بختیاری - به تصویر میکشد. یادداشت پیش رو به بهانهی ثبت این لحظه عاشقانه کوشیده است تا نشان دهد، حق حیات فقط زیبندهی ما انسانها نیست و همه باید بکوشیم تا به این حق برای تمامی زیستمندان عالم در حد توانمان احترام نهیم ...
چطور تفنگ ات را شلیک میکنی
به سمت زیباترین چشم های جهان
و نمیدانی خون به خواب پسرانت میپاشد و
لخته میبندد زیر ناخنهای نوه هایت
در برهوت
وقتی به دنبال رد پای آهو
زمین را جست و جو میکنند و
هیچ نمییابند جز استخوان پوسیدهی پدرانشان (1) حقیقت این است که روزگار مرالها، شوکاها، گوزنها، کل و بزها، قوچ و میشها، آهوها و جبیرهای سرزمینم اصلن خوب نیست؛ آنقدر که به شهادت مدیر ارشد برکنار شده سازمان حفاظت محیط زیست - دکتر اصغر محمدی فاضل - مجموع شمار آنها در سراسر خاک پهناور ایران، هرگز چنین حقیر نبوده است.
ما باید بدانیم که بر بنیاد شناسهHPI ، مردمان شاد در کنار زیستمندان جانوری و گیاهی شاد با توان زیستپالایی درخور، زندگی میکنند. وقتی حال مرالها خوب نیست، وقتی گوزنهای کرخه یک به یک طعمه کک و مگس میشوند، وقتی یوزپلنگهای تیزپا حتا از پس یک سگ گله هم برنمیآیند و وقتی سلطان گوشتخواران ایران - پلنگها- تابوتشان را ترجیح میدهند بر فراز دکلهای غولآسای برق بنا نهند؛ یعنی شیپور خطر و آژیر قرمز مدتهاست که نواخته و برافروخته شده! نشده؟
اگر ما آن نور قرمز و آن ناقوس خطر را نمیشنویم، شاید برای این است که بیش از حد خود را غرق در روزمرهگیهایی کردهایم که زندگی را بیکیفیت و تکراری میسازد و بس.
چگونه است که در چنین شرایطی، اجازه میدهیم تا لولهی بیش از یک میلیون قبضه اسلحه دارای مجوز به سمت حیات وحش مظلوم و اندک باقیمانده نشانه رود؟
هموطن شکارچی من!
زمانه گذشته است و دیگر به دوش کشیدن یک اسلحه و تیرانداختن به سمت موجوداتی بیگناه، نشانهی مردانگی نیست. باور کنید که در جامعه امروز بشری، این اخلاقی نیست که به بهانهی ورزش کردن یا تخلیه هیجان، تقویت توریسم شکار یا رونق کسب و کار و افزایش درآمدهای غیرنفتی، شاهد ریخته شدن خون این آخرین بازماندههای پری پیکر طبیعت ایران باشیم.
لطفاً اسلحه خود را بر زمین نهید و به جای مهمان کردن جبیرها و کلها و میشها به یک گلوله سربی، آنها را چون حسن مقیمی (2) در قاب زیبای دوربین عکاسیتان ثبت کنید و این زیباییهای بی رقیب را با دوستانی که بیشتر عزیز میدارید، به اشتراک نهید.
همه باید دست به دست هم داده و کمک کنیم تا زین پس دیگر کسی به عکس گرفتن در کنار لاشه خونآلود یک گوزن افتخار نکند و رو به دوربین لبخند نزند ... و همه باید بدانیم که حیوانات نیز از همان شور و عشق و شیداییبرای زندگی برخوردارند که ما. پی نوشت (1)
خالق این شعر زیبا، شاعره معاصر و فرزانه، سرکار خانم خاطره حجازی است که اختصاصاً این شعر را به نگارنده دادند تا از طرف ایشان پیشکش خوانندگان عزیز و طبیعت دوستی کنم که این سطور را میخوانند. پی نوشت (2)
شکارچی این صحنه هوشربا، عکاس هنرمند، جناب آقای حسن مقیمی است.
باشد که نظیر چنین هنرمندان طبیعت دوستی در وطن بیش از پیش تکثیر یابد.