*زمان نمایش داده شده ممکن است تغییر کند , بدلیل روشن بودن تنظیمات DST .
- تقویم
- تقویم داخلی سایت
کودتای آمریکا برای بازگرداندن شاه (1332 ه.ش)
کودتاي آمريکا براي بازگرداندن شاه در سال 1332
دکتر مصدق در ارديبهشت ماه 1330 به نخست وزيري رسيد و در تير ماه سال بعد که شاه حاضر نشد وزارت جنگ را به وي واگذار نمايد استعفا نمود. به دنبال آن پس از پيامي که آيت اله کاشاني صادر نمود در 30 تير موج قيام و شورش تهران را فرا گرفت و اغلب شهرهاي بزرگ در گير تظاهرات بود تا اينکه نيروهاي شاه براي مقابله با تظاهرات مردم مبادرت به تيراندازي و قتل عام کردند شاه که در خارج از کشور بود سرانجام در 28 مرداد 1332 آمريکا طي يک کودتا حکومت مصدق را سرنگون کرده و دوباره شاه را بر تخت نشاند.
طرفداران مصدق که از اقدام شاه خشمگين بودند با تظاهرات و سخنراني احساسات خود را بيان کردند. حزب توده نيز که در روزهاي گذشته از احتمال کودتا خبرداده بود شروع به سازماندهي تظاهرات در تهران و شهرستانها کرد. عوامل بريتانيا و امريکا در نقش طرفداران مصدق يا حزب توده با استفاده از اين جو به شايعه پراکني و اقدامات تندروانه از قبيل تهديد روحانيون و توهين به مقدسات مذهبي مردم و درخواست الغاي سلطنت و حتي رئيسجمهور شدن مصدق پرداختند. مصدق که تظاهرات را در خدمت کودتاگران ميدانست دستور جلوگيري از تظاهرات را به پليس و ارتش ابلاغ کرد. از ساعات اوليه صبح ۲۸ مرداد جمعيتي از سمت جنوب به سمت مرکز شهر تهران به راه افتادند.
از اينکه هسته ابتدايي را چه کساني تشکيل ميدادند، روايت هاي متعددي شده است اما به نظر ميرسد پولي که کارگزاران بريتانيا، بويژه برادران رشيديان و نمايندگان سازمان اطلاعات امريکا (سيا) براي بسيج افراد و گروه هاي آشوب طلب پرداخت کرده بودند، نقشي بسزا در شروع حرکت داشته است. بسياري از غوغاگران پس از کودتاي ناموفق ۲۵ مرداد و فرار شاه از ايران، انگشت اتهام را بسوي مصدق گرفته بودند.
براي "شاهدوستان"، رانده شدن شاه از کشور دستاويزي بود تا با کمک آن به مقابله با دولت بپردازند و عامل تعيين کننده ديگر پولي بود که امريکايي ها براي تبليغ عليه مصدق و مسموم کردن جو جامعه، در روزها و چند ماه منتهي به کودتا در ايران خرج کرده بودند.
با شروع تظاهرات، گروه هايي از مردم نيز تحت تأثير اين جوّ به صف شعاردهندگان عليه مصدق پيوستند و از سوي ديگر، نظامياني که با دريافت پول به شرکت در کودتا رضايت داده بودند، همراه جمعيت شدند. اسناد منتشر شده در امريکا نشان ميدهد که در همين زمان، بيشتر مقام هاي ارشد نظامي و حتي خود فضل الله زاهدي مخفي شده يا به امريکايي ها پناه برده بودند.
چند ساعت پس از شروع تظاهرات، غوغاگران به پشت گرمي تانک ها دفتر نزديکان به مصدق و روزنامههاي هوادار او را غارت کردند. در اين ميان، دفتر حزب توده نيز از يورش "شاهدوستان" و "کمونيسم ستيزان" در امان نماند. دولت مصدق و حتي حاميان او در ارتش واکنشي به اين تحولات نشان ندادند.
روايت هاي متعددي از دلايل بي تحرکي مصدق و هواداران او شده است: جدي نگرفتن خطر، ضعف در تصميم گيري بموقع، عدم ارتباط مناسب در سطوح بالا يا فرسودگي توأم با نا اميدي مصدق و يارانش، نمونههايي از اين روايات است. به هر روي، ساعاتي پس از ظهر درگيري هاي بين طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او کشيده شد. عده اندکي از نظاميان وفادار به مصدق با همه توان در برابر يورش جمعيت و نظاميان حامي کودتا مقاومت کردند اما تصرف ساختمان راديو، پايان واقعي ماجرا بود. در ساعات پاياني روز، مقاومت در اطراف خانه نخست وزير هم شکسته شد، جمعيت خانه مصدق را غارت کردند و او از طريق بام خانه اش جان به در برد.
عوامل کودتا با پيگيري و خرج کردن مبلغ زيادي پول نيروهائي از اوباش و زنان بدنام محلات مختلف را بسيج کردند و صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خيابانهاي تهران شاهد حرکت اين نيروها و نيروهاي نظامي با شعار "جاويد شاه" بود. تا بعد از ظهر خيابانها در کنترل اوباشي بود که به طرفداران مصدق حمله ميکردند. دفترهاي احزاب و نشريات طرفدار مصدق يا حزب توده غارت شد و به آتش کشيده شد. منزل دکتر مصدق نيز با تانک و مسلسل مورد حمله نيروهاي نظامي کودتا قرار گرفت و مصدق دستور عدم مقاومت به نيروي محافظ نخست وزيري داد و در خانه همسايهاش پناه گرفت. اوباش و نظاميان به غارت منزل دکتر مصدق پرداختند.
مير اشزفي فرمان عزل مصدق و نصب زاهدي را از راديو خواند. سرلشکر زاهدي که در اين مدت نزد ماموران امريکائي مخفي بود از مخفي گاه به در آمد. مردم با سکوت و حيرت اين رويدادها را ناظر بودند. نه مصدق، نه طرفداران مصدق و نه حزب توده که وعده "تبديل کودتا به ضد کودتا" را در روزهاي گذشته ميداد اقدامي براي مقابله نکردند و کودتا پيروز شد.
پس از روي کار آمدن مجدد دکتر مصدق، او خواهان افزايش اختيارات بود و آيت الله کاشاني که رياست مجلس هفدهم شوراي ملي را بر عهده داشت، براي ايجاد اتحاد و جلوگيري از تفرقه، به اين لايحه نخست وزير رأي داد. با اين حال مصدق، در صدد منزوي کردن مجلس بود و اختيارات بيشتري مي خواست. اين در حالي بود که آيت الله کاشاني معتقد بود که مجلس، کمال همکاري را با دولت دارد و نيازي به اختيارات بيشتري نيست. از همين زمان، اختلاف نظر در امور مختلف بين دکتر مصدق و آيت الله کاشاني آغاز شد و اين اختلافات پس از درخواست تقاضاي تمديد اختيارات نخست وزير به مدت يک سال از جانب مصدق، شکل جدي و گسترده به خود گرفت.
مصدق مي خواست با اخذ اختيارات وسيع، نقش مجلس را در قانون گذاري کمرنگ سازد و خواسته هاي خود را به صورت قانون درآورد. اين اختلاف و شکاف در جبهه ملي و مذهبي، باعث شد که دشمنان با سوء استفاده از اين فرصت در صدد کودتا عليه دولت و حذف مصدق باشند. در اين ميان آيت الله کاشاني، بارها در ضمن نامه ها و سخنراني هاي خود، مصدق را از خطر وقوع کودتا آگاه کرد ولي مصدق، مغرور به قدرت خود و پشتيباني مردم، نصايح دلسوزانه آيت الله کاشاني را نشنيده گرفت.
سرانجام با خروج شاه از کشور و به وجود آمدن شرايط لازم براي کودتا عليه دکتر مصدق، در حالي که بيش از 13 ماه از پيروزي چشمگير مردم در قيام 30 تير 1331 ش نگذشته بود، اين موفقيت با کودتاي آمريکايي 28 مرداد 1332 توسط ايادي سلطنت طلب به شکست انجاميد و مصدق سرنگون شد. از آن پس عامل کودتا، سپهبد فضل الله زاهدي، که در دولت مصدق سمت وزارت کشور را داشت به قدرت رسيد و پس از مدتي محمدرضا پهلوي به کشور انتخاب مجدد و بار ديگر بر تخت سلطنت تکيه زد.
مقدمات کودتايي که در روز 28 مرداد 1332، به عمر حکومت مصدق خاتمه داد، از ده ماه قبل از آن، در پاييز 1331 فراهم آمده بود و طرح اوليه آن نيز پس از بازگشت چرچيل به مقام نخست وزيري انگلستان در مهرماه 1331، تهيه گرديد. اين کودتا با همکاري آمريکا و انگلستان در ايران به وقوع پيوست و از آن پس، ايران به طور مستقيم تحت نفوذ رژيم استکباري آمريکا درآمد. پس از اين کودتا، اوضاع ايران آنچنان بر وفق مراد آمريکا گرديد که تا بيست و پنج سال، حکومت ايران مهم ترين دست نشانده براي دولت آمريکا بود و آن دولت استکباري بر تمامي جريان ها و امور کشور ايران خيمه زد.
انگليسي ها طي درخواست از نمايندگان طرفدار انگليس در مجلس ايران براي کمک به قوام و پشتيباني از طرح وي براي پايان دادن به کشمکش نفت، از قوام پشتيباني کردند. آنها براي رسيدن به هدف خود به دنبال بهانه اي مي گشتند تا بتوانند خواسته خود را به کرسي بنشانند . در اين ميان مصدق پس از آنکه در کوشش خود براي داشتن کنترل بر ارتش، و در اختيار گرفتن کنترل آن به جاي شاه با پاسخ منفي روبرو شد، با استعفا از مقام نخست وزيري، واکنش نشان داد.
شاه قوام را به نخست وزيري بر گزيد، اگرچه ظاهرا هنوز طرح هاي مربوط به نخست وزيري وي تکميل نشده بودند.
در اين ميان آيت الله کاشاني که حضور دکتر مصدق را در نخست وزيري مفيد مي دانست با اتخاذ تصميمي قاطع، بازگشت مصدق به نخست وزيري را خواستار شد. آيت الله کاشاني تهديد کرد، در صورتي که احمد قوام کنار نرود اعلام جهاد کرده و کفن مي پوشد و پيشاپيش مردم حرکت خواهد کرد. احمد قوام که مردي وابسته به استعمار و در خدمت دستگاه استبدادي بود، بلافاصله پس از نخست وزيري، نغمه شوم جدايي دين از سياست را سر داد و لبه تيز حملات خود را متوجه رهبري نهضت يعني آيت الله کاشاني و نيروهاي مسلمان کرد. آيت الله کاشاني هم با انتشار اعلاميه اي با صدور فرمان نخست وزيري قوام السلطنه به شدت اعتراض نمود و به اين ترتيب وقايع سي تير شکل گرفت و قيام عمومي مردم مسلمان، در شهرهاي مختلف ايران آغاز شد.
هر چند اين تظاهرات به وسيله عوامل شاه به خاک و خون کشيده شد، هنگامي که يگان هاي ارتش و پليس به تظاهرکنندگان حمله کردند، دستکم 96 تن کشته و 750 نفر زخمي شدند. از آنجا که قوام محبوبيتي در ميان مردم نداشت، پشتيبانان مصدق طي تظاهرات خود بر خيابان هاي تهران و ديگر شهرها، مسلط شدند. در نهايت شاه، عقب نشيني کرد و چون در رضايت و تطميع آيت الله کاشاني توفيقي به دست نياورد، مجبور شد، قوام را بر کنار کرده و بار ديگر مصدق را به نخست وزيري منصوب کند و وزارت جنگ را نيز به او بسپارد.
مصدق پس از به دست گيري مجدد قدرت، سرلشکر وثوق عامل کشتار مردم بي گناه در جريان اين قيام را به معاونت جنگ منصوب نمود و چون آيت الله کاشاني به اين عمل اعتراض کرد، مصدق در نامه اي، از آن روحاني مجاهد خواست تا در امور سياسي مداخله ننمايد. اين عمل، پشتيباني مردم را از مصدق برداشت و دولت مصدق که براي دومين بار در اثر مبارزات پيگير مردم روي کار آمده بود، بيشتر از سيزده ماه، دوام نياورد و سرانجام با کودتاي آمريکايي 28 مرداد سال 1332 شمسي دگرگون شد.