PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اشعار طنز



ریپورتر
12th July 2011, 01:50 PM
آنکس که به دست وام دارد
در بورس دو صد سهام دارد
اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد
همواره سری درون سایتِ
سه نقطه و دات کام دارد!
بر دیدن فیلم‌های سیما
البته هم التزام دارد
گه محو جوانی زلیخاست
گه کف به لب از قطام دارد!
ویلای فراخ! در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد
کابینت mdf ندارد
اما سند بنام دارد
آنجا همه روزه با نگارَش
دیم دارم دارادام دارام دارد
ده مدرک دکترا و ارشد
از کالج داش غلام! دارد
از بس‌که لیاقتش زیاد است
چندین پُست و مقام دارد
حاجت به بیان نباشد البت
کاین پست علَی‌الدوام دارد
خسته شده بسکه رفته عُمره
عزم سفر سیام دارد
خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد
نه لنگی عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد
این شخص شخیص اگرچه طشتی
افتاده ز روی بام دارد
با این همه باز اعتباری
در قاطبه نظام دارد
از خیل خواص بودنش را
از صدقه سر عوام دارد
از لطف خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد
خوانند? خوب حال کردی
شعرم چقدَر پیام دارد؟

ریپورتر
12th July 2011, 01:50 PM
این روزا عمر عاشقی دوروزه
ایشالا پیر عاشقی بسوزه
بلا به دور از این دلای عاشق
که جمعه عاشقند و شنبه فارغ!
گذاشته روی میز من ، یه پوشه
که اسم عشق‌های بنده توشه
زری، پری،‌سکینه، زهره، سارا
وجیهه و ملیحه و ثریا
نگین و نازی و شهین و نسرین
مهین و مهری و پرند و پروین
چهارده فرشته و سه اختر
دولیلی و سه اشرف و دو آذر
سفید و سبزه ، گندمی و زاغی
بلوند و قهوه‌ای و پرکلاغی ...
هزار خانمند توی این لیست
با عده‌ای که اسم‌شون یادم نیست!
گذشت دوره‌ای که ما یکی بود
خدا و عشق آدما یکی بود
نامه مجنون به حضور لیلی
می‌رسه اینترنتی و ایمیلی!
شیرین می‌ره می‌شینه پیش فرهاد
روی چمن تو پارک بهجت ‌آباد
زلفای رودابه دیگه بلند نیست
پله که هس ، نیازی به کمند نیست
تو کوچه ، ‌غوغا می‌کنند و دعوا
چهار تا یوسف سر یک زلیخا!
نگاه عاشقانه بی‌فروغه
اگر می‌گن: «عاشقتم» دروغه
تو کوچه‌های غربی صناعت
عشقو گرفتن از شما جماعت
کجا شد اون ظرافت و کرشمه
نگاه دزدکی کنار چشمه؟
کجا شد اون به شونه تکیه کردن
کنار جوب آب ، گریه کردن
دلای بی‌افاده یادش به خیر
دخترکای ساده یادش به خیر
من از رکود عشق در خروشم
اگر دروغ می‌گم ، بزن تو گوشم
تو قلب هیشکی عشق بی‌ریا نیست
حجب و حیا تو چشم آدما نیست
کشته دلبرند و ارتباطش
فقط برای برخی از نکاتش!
پرنده پر ، کلاغه پر ، صفا پر
صداقت از وجود آدما ، پر
دلا! قسم بخور ، اگر که مردی
که دیگه گرد عاشقی نگردی
ما توی صحبت رک و راستیم داداش
عشق اگه اینه ، ما نخواستیم داداش

ریپورتر
12th July 2011, 01:50 PM
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت امدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد از انجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است
شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فکس
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی

ریپورتر
12th July 2011, 01:51 PM
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ تو صف اتوبوس
گفتم سلام حافظ گفتا علیک جانم
گفتم کجا میروی گفتا خودم ندانم
گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی
گفتم چگونه ای گفت در بند بی خیالی
گفتم تازه تازه شعر و غزل چه داری
گفتا که میسرایم شعر سپیدباری
گفتم زدولت عشق گفتا کودتا شد
گفتم رفیق گفتا کله پا شد
گفتم کجاست لیلی مشغول دلربایی
گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم بگو زخالش ان خال اتش افروز
گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز
گفتم بگو زمویش گفتا که مش نموده
گفتم بگو زیارش گفتا ولش نموده
گفتم چرا چگونه عاشق شدست مجنون
گفتا شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم کجاست جمشید جام جهان نمایش
گفتا خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم بگو زساقی حالا شده چه کاره
گفتا شده منشی در دفتر اداره
گفتم بگو ز زاهد ان راهنمای منزل
گفتا که دست خود را بردار از سر دل
گفتم بگو زمحمل یا از کجاوه یادی
گفتا پژو دوو بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم زساربان گو با کاروان غمها
گفتا اژانس دارد با تور دوردنیا
گفتمکه قاصدت کو ان باد صبح شرقی
گفتاکه جای خود را داده به فکس برقی
گفتم بیا زهدهد جوییم راه چاره
گفتا جای هدهد دیش است وماهواره
گفتم سلام مارا باد صبا کجا برد
گفتا به پست دادم اورد یا نیاورد
گفتم بگو زمشک اهوی دشت زنگی
گفتا ادکلن شد در شیبشه های رنگی
گفتم بلند بوده موی تو ان زمان ها
گفتا حبس بودم از ته زدند انرا
گفتم شمارا زندان حافظ مارا گرفتی
گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی

ریپورتر
12th July 2011, 01:51 PM
دماغ!
این عضو حیاتی
اگه مثل کلنگه
مثل لوله تفنگه
با خوشگلیت می‌جنگه
طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده
اگر که مثل فیله
و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله
غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده
یکی می‌گه درازه
خیلی ولنگ و وازه
یکی می‌گه ترازه
غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده
دماغ نگو جواهر
سوژه‌ی شعر شاعر
طویل فی‌المظاهر
پدیده‌ی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده
با اون دماغ همیشه
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی می‌شه
شکستن کلیشه
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده
کم باباتو کچل کن
یا خودتو مچل کن
کی بت میگه عمل کن
قصیده رو غزل کن
می‌شی له و لورده
دماغ عمل نکرده
چه‌قد دماغ دماغ شد
قافیه‌مون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد
تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده!

ریپورتر
12th July 2011, 01:52 PM
خوشا آنان که دانشجـــــــــــو ندارند
دوتا اینــــــسو دوتا آنــــــسو ندارند
که از شهریه ها غمــــــــــباد گیرند
چو پولـــــــی تا نوک پــــارو ندارند
هر آن کس را که دیدی هست دلشاد
بدور از نالــــــــــــه و اندوه و فریــاد
بـدان فرزنـد ایشان نیــــست راهـــی
پـدرجـان ، سوی دانشـــــــــگاه آزاد
غـــــذایش را بجــــــــز کوکو ندیـــدم
به زیر پاش یک زیلـــــــو ندیـــــــدم
درون خانـه اش را هرچه گشــــــتم
به غیـر از پنـــــــــج دانشـجو ندیــدم

ریپورتر
12th July 2011, 01:52 PM
خونه مون عیدا پر مهمونه
می رن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه !
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل خر تو گِل می مونه
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته توی قندونه ؟!
قند نصفه ی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه !
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا می مونه !!
پسته ی خندون ، بادوم شیرین
فندق در باز ، مال مهمونه
« پرسید زیر لب یکی با حسرت » :
که از این آجیل، به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟

ریپورتر
12th July 2011, 01:53 PM
عشق یعنی اینکه تو باور کنی
می توانی یک نفر را خر کنی
کذب را هنگام فعل مخ زنی
آنچنان گویی که خود باور کنی
با دروغی جور شد گر امر خیر
راست را هرگز مبادا شرکنی
عشق همچون طایری توخالی است
راست گر در آن رود پنچر کنی
می شود چون موم در دستت اگر
از خودت حرف قلمبه در کنی
می توانی گر چه هستی بی سواد
شعرهای خوشگلی از برکنی:
“تن مپوشانید از باد بهار”
نقل قول از شخص پیغمبر کنی
“بر سر عشاق گو طوفان ببار”
چتری از اغراق را بر سر کنی
“خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر”
وصف جام و باده و ساغر کنی
بعد یک مقدار تمرین، کذب محض
می شود جاری چو لب را تر کنی
می شود او عاشق تعریف هات
اندکی لب را اگر تر تر کنی!
نزد اختر چون که بنشینی مباد
وصف چشم و ابروی زیور کنی
پیش زیور نیز چون هستی مباد
نقل رنگ گیسوی آذر کنی
روی هم رفته نباید پیش زن
صحبت از معشوقه ای دیگر کنی
از دروغت خار گل میگردد و
می شود تقدیم یک جیـــگر! کنی
گر پسر هستی بیابی دختری
یا اگر هم دختری، شوهر کنی
- – -
اینچنین عشقی است عشق پرفروغ
زندگی روی ستونهای دروغ…

ریپورتر
12th July 2011, 01:53 PM
بهار ، بهار ، اسـم خانم همون بود
دختــــــری که خط و نشونمون بود
بهار ، بهار ، چه اسم خوش صدایی
صــــــــداش زدن بیاد با دیس چایی
بهار اومــــــد چایی رو تعارفم کرد
زیر زیرکی نیم نگهــــــی به من کرد
با اون چایی لباس نـــو خراب شد
و این لباس ســـوژه خنده ها شد !
بابا میگفت که این یه رسـم تلخه
شکــــــر خدا فقط یه چایی تلخه !
تو اون حیاط میون اون همه گل
ما رو فرســــــتادن به سانِ بلبل
بهار خانم حرف های خــــود شروع کرد
یواشکی تلنگری ، میزد به دخل وکارکرد
میگفت ببین ، من رو اگه دوســت داری ؟
خودت بگو : که دارایی چـــــــی داری ؟!
یه خـــــونه ی نقلی و پُر ز بلبل
مثل همین حیاط مـون همش گل
درآمـــــدت همین که کافی باشه
فکـــر نکنم که چیزی باقی باشه
مهـــــــریه و شیر بها و اینهارَم
به پای عشـــق و زندگیم میذارم
بهــار خانم امیــدم رو زیاد کرد
با حرف خـــود ارادتم زیاد کرد
حرف های اون کاش یه روزی کتاب شه
تلنگری به این همــه سوال بی جواب شه
دروغ نگـــــــم بازم تو خــــواب نازم
خدا کنه کسی نیاد ، دیگه الان سراغم
عقـل و حقیقت میگه این درست نیست
دوباره مـــــن بیدار بشم ، بهار نیست!

ریپورتر
12th July 2011, 01:54 PM
«پسر برتر از دخترآمد پدید»
پسر جمله را گفت و چیزی ندید
نگو دخترک با یکی دسته بیل
سر آن پسر را شکسته جمیل
بگفتا: «جوابت نباشد جز این
نگویی دگر جمله‌ای اینچنین!
وگرنه سر و کار تو با من است
که دختر جماعت به این دشمن است.»
پسر اندکی هوشیاری بیافت
سرش چون انار رسیده شکافت
پسر گفتش:«ای دختر محترم
که گفته که من از شما بهترم؟!
که دختر جماعت به کل برتر است
ز جن تا پری از همه سرتر است
پسر سخت بیجا کند، مرگ بید
که برتر ز دختر بیاید پدید!»
پس آن ضربه خیلی نشد نا به جا
که یک مغز معیوب شد جا به جا

ریپورتر
12th July 2011, 01:54 PM
گله میکرد ز مجنون لیلی
که شده رابطه مان ایمیلی
حیف از آن رابطه ی انسانی
که چنین شد که خودت میدانی

عشق وقتی بشود دات کامی
حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را ؟
برده به دات کام و دات ارگ تو را؟
بهرت ایمیل زدم بیشترک
جای سابجکت نوشتم به درک
به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم من سنگین است
به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آن هم به جهنم به درک
آنقدر دلخور از این ایمیلم
که به این رابطه هم بی میلم
مرگ لیلی نت و مت را ول کن
همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم
یار من باش و ببین من ON ام
اگرت حرفی و پیغامی هست
روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد
خسته از Font و ز Format شده ام
دلخور از گردلی @ ( ات ) شده ام
کرد رپلای به لیلی مجنون
که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد
هر چه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی
نامه ای پست نمودم بهرت
به امیدی که سر آید قهرت...

ریپورتر
12th July 2011, 01:55 PM
اهل عرفانم من
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
اهل عرفانم من
سفره نان و پنیری پهن است
مُتلی ساخته ام در نوشهر
باغهایم پر گل
از صدور پسته
جیبهایم سرشار
اهل عرفانم من
دامهایم همه پروارو قشنگ
گاوها رنگ به رنگ
کشت و صنعت دارم
چند هکتار زمین
همه شالیزار است
دختران ِ زیبا
صبح تا شام در آن دشت وسیع
بوته های شالی، درزمین میکارند
اهل عرفانم من
همه در سیر و سفر
از ژاپن تا اتریش
تا فراسوی پکن
خانه کوچک خوبی دارم
دردل شهر پاریس
جایتان بس خالی است
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
طبع شعری دارم
شعرها گفته ام از عرفانم
همه زیبا و قشنگ
همچو آن ویلایم
که بنا ساخته ام در چالوس
یاکه مانند سگم پشمالو
که بود فِرز و زرنگ
الغرض لقمه نانی باقی است
مردی هستم قانع
اهل عرفانم من ،کارو بارم بد نیست

ریپورتر
12th July 2011, 01:55 PM
دختری با مادرش در رختخواب

درددل می کرد با چشمی پر آب

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

روی دستت باد کردم مادرم!

سن من از بیست وشش افزون شد

دل میان سینه غرق خون شد

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته

بوی ترشی خانه را برداشته!

مادرش چون حرف دختش را شنفت

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

دخترم بخت تو هم وا می شود

غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن

این همه شوهر یکی را تور کن!

گفت دختر مادر محبوب من!

ای رفیق مهربان و خوب من!

گفته ام با دوستانم بارها

من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها

سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

با سعیدویاسر وایضا صفر

با سه تاشان رفته بودم سینما

بگذریم از مابقی ماجرا!

یک سری هم صحبت صادق شدم

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید

قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج علی اصغر شله

یک زمانی عاشق من شد،بله

بعد جعفر یار من عباس بود

البته وسواسی وحساس بود

بعد ازآن وسواسی پر ادعا

شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم

بعد مانی عاشق هانی شدم

بعدهانی عاشق نادر شدم

بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

گرچه من هم در زمان دختری

روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آن که تو را باشد پدر

دل نمی دادم به هرکس اینقدر

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

واقعا که پوز مادر را زدی.......

ریپورتر
12th July 2011, 01:56 PM
بنده و همسرم هردو کچلیم
دشمن شانه و اصلاح سریم
هردو پای چپمان می لنگد
گویی رقصان همه جا جلوه گریم
در درون دهن هردوی ما
نیست دندان که یه چیزی بخوریم
گوشمان چون که کر است از این رو
رنج وراجی کس را نبریم
وعده هایی که بزرگان دانند
نشنیدیم و از آن بی خبریم
چونکه لالیم و نگوییم سخن
پرده راز کسی را ندریم
جفتمان صورتمان ابله روست
از نگه کردن هم بر حذریم
بس که زشتیم به دیوار اتاق
اینه نیست که در آن نگریم
نه سواد و نه کمالی داریم
زین سبب هردوی ما کله خریم
راحت از دغدغه بود و نبود
فارغ البال زهر شور و شریم
بسکه ما عاطل و باطل شده ایم
چون کوپن باطله ای بی ثمریم
هردو پیریم و خمیده قامت
هردو کم حوصله و بی هنریم
گرچه پولی به کف مانبود
عاشق و کشته سیر و سفریم
خوبه ارثی زپدر باقی ماند
ور نه ما مفت خور و بی ثمریم
ای خواننده چنین زوجی تو
دیدی در عمرت جان "کریم"؟!
کریم هویدایی

ریپورتر
12th July 2011, 01:57 PM
آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست
با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید
ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است
لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید
بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ
معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید
تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه
با غذا و میوه ی آن جشن، افطاری کنید
البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها
پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است
پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید
گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی
دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید
موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان
پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر
هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید
در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب
کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید
گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه
چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید
ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک
دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید
لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست
از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید
البته هر چیز دارد مرزی و اندازه ای
پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید
حرکت موزون اگر درکرد از خود، دیگری
با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید
کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟
با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید
در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور
بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

ریپورتر
12th July 2011, 01:57 PM
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت


در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام

دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ

گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانوی چو من؟

من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر

من که در نبش خیابان بهار
مبکنم در شرکت رایانه کار

دحتری چون من که خیلی خانمه
بیست و شش ساله _مجرد_دیپلمه

دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت

در چه مورد با تو گردد هم کلام

ریپورتر
12th July 2011, 01:57 PM
همسرم می گفت بد جوری هراسانم همش
در پی آ یینه بین و فال و فنجانم همش
حال و روزم از لحاظ روحی اصلا خوب نیست
هیچ می پرسی چرا در پای قلیانم همش؟
صبح، بی بی گل برایم یک خبر آورده بود
ازهمین رو با تاسف ، کلّه جنبانم همش
عاقبت تصویب شد قانون تجدید فراش
دارم احساس بدی، غمگین و نالانم همش
مثل سیر و سرکه می جوشد دلم ، دلواپسم
چونکه با اسم هوو می لرزد این جانم همش
همسر خوبی نبودم ، می پذیرم کاملا
خاطرت آسوده باشد فکر جبرانم همش
مُرد دیگر آن زن خود خواه لوس بی ادب
بعد از این یک خانم خوش خلق و مامانم همش
بوده ام ولخرج تا امروز اما بعد از این
در پی کفش و لباس و کیف ارزانم همش
هرچه می خواهی برایت می پزم عالی جناب
قرمه سبزی یافسنجان ؟تحت فرمانم همش
جای کافی شاپ و استخر و سونا و سینما
بیشتر پیش شما در خانه می مانم همش
جیغ هایم ، نعره هایم ،اخم هایم را ببخش
یک مریضی بود و فعلا تحت درمانم همش
سرورم منهم از این پس آن جناحی می شوم
از همین فردا فقط در خط " کیهانم" همش
نیستی آش دهن سوزی ولی با این همه
بی شما حس می کنم در سطر پایانم همش
گفتم ای یارم، نگارم، همسرم اصلا نترس
کاسبی ها راکد و در اوج بحرانم همش
بنده فکر پاس چک هامم نه تجدید فراش
هیچ می پرسی چرا سر در گریبانم همش
ازدواج این روزها آن هم مجدد، ساده نیست
تازه از آن بار اول هم پشیمانم همش

ریپورتر
12th July 2011, 01:58 PM
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
مدرک دیپلمم اینجاست ولی کار کجاست؟
هر کجایی که من مدرک خود را بردم
پاسخ این بود که یک پارتی پولدار کجاست؟
روز و شب هر چه دویدم پی همسر گفتند
از برای چو تویی همسر و غمخوار کجاست؟
پدر دختره تا دید مرا با فریاد
گفت اوٌل تو بگو درهم و دینار کجاست؟
خانه در جردن و شمران چه داری بچه؟
پست و عنوان و یا حجره و انبار کجاست؟
ست الماس و گلوبند زمرد که به آن
بکند دختر من فخر در انظار کجاست؟
یک عدد بنز مدل 98 دو در
تا کند فیس در آن در بر اغیار کجاست؟
اعتیاد ار که نداری و سلامت هستی
برگی پاکی ژن از دکتر و بهیار کجاست؟
هر چه فریاد زدم حرف مراکس نشنید
که به دادم برسد؟ گوش بدهکار کجاست؟
نیست چون بهر جوان عیب اکنون حمٌالم
توی میدان بکنم باربری، بار کجاست؟
مدرک دیپلم خود را بفروشم به دو پول
ایهالناس بگویید خریدار کجاست؟

ریپورتر
12th July 2011, 01:59 PM
خانم :
به نام خدايي که زن آفريد حکيمانه امثال ِ من آفريد
خدايي که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفريد !
براي من انواع گيسو و موي براي تو قدري چمن آفريد !
مرا شکل طاووس کرد و تورا شبيه بز و کرگدن آفريد !
به نام خدايي که اعجاز کرد مرا مثل آهوي ختن آفريد
تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفريد
ولي بعد آمد و از روي لطف مرا بي کس و بي وطن آفريد
خدايي که زير سبيل شما بلندگو به جاي دهن آفريد !
وزير و وکيل و رئيس ات نمود مرا خانه داري خفن آفريد
براي تو يک عالمه کِيْسِ خوب شراره ، پري ، نسترن آفريد
براي من اما فقط يک نفر براد پيت من را حَسَنْ آفريد !
برايم لباس عروسي کشيد و عمري مرا در کفن آفريد
به نام خدايي که سهم تو را مساوي تر از سهم من آفريد

پاسخ دندان شکن آقا
به ‌نام خداوند مردآفرين که بر حسن صنعش هزار آفرين
خدايي که از گِل مرا خلق کرد چنين عاقل و بالغ و نازنين
خدايي که مردي چو من آفريد و شد نام وي احسن‌الخالقين
پس از آفرينش به من هديه داد مکاني درون بهشت برين
خدايي که از بس مراخوب ساخت ندارم نيازي به لاک، همچنين
رژ و ريمل و خط چشم و کرم تو زيبايي‌ام را طبيعي ببين
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست نه کار پزشک و پروتز، همين !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز نداده دم مشک من اشک و فين!
مرا ساده و بي‌ريا آفريد جدا از حسادت و بي‌خشم و کين
زني از همين سادگي سود برد به من گفت از آن سيب قرمز بچين
من ساده چيدم از آن تک‌ درخت و دادم به او سيب چون انگبين
چو وارد نبودم به دوز و کلک من افتادم از آسمان بر زمين
و البته در اين مرا پند بود که اي مرد پاکيزه و مه‌جبين
تو حرف زنان را از آن گوش گير و بيرون بده حرفشان را از اين
که زن از همان بدو پيدايش‌ات نشسته مداوم تو را در کمين !

ریپورتر
12th July 2011, 01:59 PM
دوش? از بازار ?سوي خانه آمد شوي ما
گفت? هيهات از گراني ?اي خدا ?در کوي ما!
بس که گشتم در پي يک جنس ارزان هر کجا
درد بگرفته ست هم پا ? هم سر زانوي ما!
کاش مي خوانديم وردي? ميشد ارزان هر چه هست
کاشکي در آن اثر مي کرد اين جادوي ما!
کاشکي من يک نشاني داشتم از کوي دوست
زانکه او گفته ست: ارزاني بود در کوي ما!
هم گراني ?هم تورم? هر دو هست از شايعات!
هر که خواهد گوجه ي ارزان ? بيايد سوي ما!
کاش مي دانست همچون گوجه هاي کوي او
سرخ مي باشد ز سيلي? صورت ما ?روي ما!
کاش مي دانست از بي گوشتي سبزي خوريم!
قاطر مشتي رجب هم? بهترين الگوي ما!
معده ي ما همچو او گرديده چندين قسمتي!
روي هم تغيير کرده شکل و خلق و خوي ما!
ترسم از شبها که بالاتر رود روز دگر
اين تورم هم شده با نرخ خود? لولوي ما!
تاکه اسمش بر زبان آيد بدون اختيار
سيخ مي گردد به روي اين تن ما? موي ما!
کاش مي شد کله ي ديو گراني را بريد!
ماست هم گر چه نمي برد سر چاقوي ما!

*FATIMA*
12th July 2011, 02:42 PM
اتل متل توتوله / این پسره سوسوله

موهاش همیشه سیخه/ نگاش همیشه میخه

چت میکنه همیشه/ بی مخ زدن؟نمیشه

پول از خودش نداره/ باباش رو قال میذاره

دی اند جیشو میپوشه/ میشینه بعد یه گوشه

زنگ میزنه به دافش/ میبنده هی به نافش

که من دوست میدارم/ تاج سرم میذارم

صورت رو کردی میک آپ/ بیا بریم کافی شاپ

تو کافی شاپ،می خنده/ همش خالی میبنده

بهم میگن خدایی!/ چقدر بابا بلائی!

همه رو من حریفم/ میذارم توی کیفم

هزارتا داف فدامن/ منتظر یه نامن

ولی تویی نگارم/ برات برنامه دارم

اگه مشکل نداری/ میام به خواستگاری

*FATIMA*
12th July 2011, 02:47 PM
مردها كاين گريه در فقدان همسـر مي كنن
دبعد مرگ همسـر خود، خاك بر سر مي كنند!
خاك گورش را به كيسه، سوي منزل مي برند
!دشت داغ سينه ي خود، لاله پرور مي كنند
چون مجانين! خيره بر ديوار و بر در مي شوند
خاك زير پاي خود، از گريه، هي! تر مي كنند
روز و شب با عكس او، پيوسته صحبت مي كنن
دديده را از خون دل، درياي احمر مي كنند!
در ميان گريه هاشان، يك نظر! با قصد خير!
!بر رخ ناهيد و مهسا و منور مي كنند
!بعدٍ چندي كز وفات جانگداز! او گذشت
بابت تسليّت خود! آن فكر ديگر مي كنند
دلبري چون قرص ماه و خوشگل و كم سن و سا
لجانشين بي بديل يار و همسـر مي كنند
كج نينديشيد! فكر همسر ديگر ني اند
!از براي بچه هاشان، فكر مادر مي كنند!

*FATIMA*
12th July 2011, 02:51 PM
الهی! به مردان در خانه ات
با آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنان که از بیخ و بن زی ذیند
شب و روز با امر زن می زیند
به آنانکه مرعوب مادر زنند
ز اخلاق نیکوش دم میزنند
به آن شیر مردان با پیشبند
که در ظرف شستن به تاب و تبند
به آنانکه در بچه داری تکند
یلان عوض کردن پوشکند
به آنانکه بی امر و اذن عیال
نیاید در از جیبشان یک ریال
به آنکه با ذوق و شوق تمام
به مادر زن خود بگویند: مامان
به آنانکه دارند با افتخار
نشان ایزو...نه! (( زی ذی نه هزار ))
به آنانکه دامن رفو میکنند
ز بعد رفویش اتو میکنند
به آنانکه درگیر سوزن نخند
گرفتار پخت و پز مطبخند
به آن قرمه سبزی پزان قدر
به آن مادران به ظاهر پدر
الهی! به آه دل زن ذلیل
به اشک چشمان ممد سبیل(!)
که ما را بر این عهد کن استوار!
از این زن ذلیلی مکن بر کنار!
به زی ذی جماعت نما لطف خاص
نفرما از این یوغ ما را خلاص
__________________

ریپورتر
12th July 2011, 02:56 PM
خانمی با همسرش گفت این چنین:
کای وجودت مایه ی فخر زمین!

ای که هستی همسری بس ایده آل!
خواهشی دارم ... مکُن قال و مقال!

هفت سین تازه ای خواهم ز تو
غیر خرج عید و غیر از رختِ نو

"سین" یک، سیّاره ای، نامش پراید
تا برانم مثل برق و مثل باد

"سین" دوم، سینه ریزی پُر نگین
تا پَرَد هوش از سر عمّه شهین!

"سین" سوم، یک سفر سوی فرنگ
دیدن نادیده های رنگ رنگ

"سین" چارم، ساعتی شیک و قشنگ
تا که گویم هست سوغات فرنگ!

"سین" پنجم، سمع دستورات من!
تا ببالم من به خود، در انجمن!

...

آنگه، آن بانو، کمی اندیشه کرد
رندی و دوز و کلَک را پیشه کرد!

گفت با ناز و کرشمه، آن عیال!
من دو "سین" کم دارم، ای نیکو خصال!

...

گفت شویش: من کنون یاری کنم
با عیال خویش، همکاری کنم!

"سین" ششم، سنگ قبری بهر من!
تا ز من عبرت بگیرد مرد و زن!

"سین" هفتم، سوره ی الحمد خوان...
بعد مرگم، بَهر شوی بی زبان!

ریپورتر
12th July 2011, 02:57 PM
يه روزي آقاي کلاغ ، به قول بعضيا زاغ
رو دوچرخه پا مي‌زد ، رد شدش از دم باغ

پاي يک درخت رسيد ، صداي خوبي شنيد
نگاهي کرد به بالا ، صاحب صدا رو ديد

يه قناري بود قشنگ ، بال و پر ، پر آب و رنگ
وقتي جيک جيکو مي‌کرد ، آب مي‌کردش دل سنگ

قلب زاغ تکوني خورد ، قناري عقلشو برد
توي فکر قناري ، تا دو روز غذا نخورد

روز سوم کلاغه ،‌رفتش پيش قناري
گفتش عزيزم سلام ، اومدم خواستگاري!

نگاهي کرد قناري ، بالا و پايين، راست و چپ
پوزخندي زد به کلاغ ، گفتش که عجب! عجب

منقار من قلمي ، منقار تو بيست وجب
واسه جي زنت بشم؟ مغز من نکرده تب

کلاغه دلش شيکست ، ولي ديد يه راهي هست
براي سفر به شهر ، بار و بنديلش رو بست

يه مدت از کلاغه ، هيچ کجا خبر نبود
وقتي برگشت به خونه ، از نوکش اثر نبود

داده بود عمل کنن ، منقار درازشو
فکر کرد اين بار مر‌خره ، قناريه نازشو

باز کلاغ دلش شيکست ، نگاه کرد به سر و دست
آره خب، سياه بودش! اينجوري بوده و هست

دوباره يه فکري کرد ، رنگ مو تهيه کرد
خودشو از سر تا پا ، رفت و کردش زرد زرد

رفتش و گفت: قناري! اومدم خواستگاري
شدم عينهو خودت ، بگو که دوسم داري

اخماي قناريه ، دوباره رفتش تو هم!
کله‌مو نگاه بکن ، گيسوهام پر پيچ و خم

موهاي روي سرت ، واي که هست خيلي کم
فردا روزي تاس مي‌شي! زندگي‌مون ميشه غم

کلاغ رفتش خونه نگاه کرد به آيينه
نکنه خدا جونم ! سرنوشت من اينه؟!

ولي نا اميد نشد ، رفت تو فکر کلاگيس
گذاشت اونو رو سرش ، تفي کرد با دو تا ليس

کلاه گيسه چسبيدش ، خيلي محکم و تميز
روي کله‌ي کلاغ ، نمي‌خورد حتي ليز

نگاه که خوب مي‌کنم ، مي‌بينم گردنتو
يه جورايي درازه ، نمي‌شم من زن تو

کلاغه رفتشو من ، نمي‌دونم چي جوري
وقتي اومدش ولي ، گردنش بود اينجوري

خجالت نمي‌کشي؟ واسه گوشتاي شيکم!؟
دوست دارم شوهر من ، باشه پيمناست دست کم!

ديگه از فردا کلاغ ، حسابي رفت تو رژيم
مي‌کردش بدنسازي ، بارفيکس و دمبل و سيم

بعدش هم مي‌رفت تو پارک ، مي‌دوييد راهاي دور
آره اين کلاغ ما ،‌خيلي خيلي بود صبور

واسه ريختن عرق ، مي‌کردش طناب‌بازي
ولي از روند کار ، نبودش خيلي راضي

پا شدي رفتش به شهر ، دنبال دکتر خوب
دو هفته بستري شد ، که بشه يه تيکه چوب

قرصاي جور و واجور ، رژيماي رنگارنگ
تمرينهاي ورزشي ، لباساي کيپ تنگ

آخرش اومد رو فرم ، هيکل و وزن کلاغ
با هزار تا آرزو ، اومدش به سمت باغ

وقتي از دور ميومد ، شنيدش صداي ساز
تنبک و تنبور و دف ، شادي و رقص و آواز

دل زاغه هري ريخت ! نکنه قناريه؟
شايدم عروسي بازاي شکاريه!!

ديدش اي واي قناري ، پوشيده رخت عروس
يعني دامادش کيه؟ طاووسه يا که خروس؟

هي کي هست لابد تو تيپ ، حرف اولو مي‌زنه!
توي هيکل و صورت ،‌ صد برابر منه

کلاغه رفتشو ديد ، شوهر قناري رو
شوکه شد ، نمي‌دونست، چيز اصل کاري رو!

مي‌دونين مشکل کار ، از همون اول چي بود؟
کلاغه دوچرخه داشت ،‌صاحب bmw نبود

ریپورتر
12th July 2011, 02:58 PM
در این دیار سربی ، یک استکان، هوا نیست
درد و غم و مرض هست، یک جرعه ی دوا نیست

معشوقه های این شهر بر چهره، ماسک دارند،
احوال عاشقان نیز، چندی ست روبِرا نیست

فرهاد آسم دارد ، خسرو، سیاه سرفه
هیچ آدمی به فکرِ شیرین بینوا نیست

"اطفال و سالمندان" در خانه ها اسیرند
ویران شود هر آنجا ، غوغای بچه ها نیست

تاوان دیدن تو ، سنگین تر از جریمه ست
من زوجم و تو فردی ، این شهر جای ما نیست

ریپورتر
12th July 2011, 02:59 PM
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!



مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !



خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !



استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان

دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !



مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه

به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !



مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست

خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !



هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او

چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود



رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو

این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود



توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم

خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!!



" مشروط الشعرا "

ریپورتر
12th July 2011, 03:03 PM
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده پولی
سر سوزن هوشی.
دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
هم چو من مشروط
و اتاقی که در این نزدیکی است
پشت آن کوه بلند.


اهل دانشگاهم
پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست كه در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی، چه خیالی
خوب می دانم گپ زدن بیهودست
دانشم کم عمق است
خر زدن بیهودست.

اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مُهرم میز
عشق از پنجره ها می گیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است.


درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.
اوستاد از من پرسید
چند نمره می خواهی از من؟
من از او پرسیدم
دل خوش سیری چند؟

ریپورتر
12th July 2011, 03:04 PM
خوب یادم هست
مدرسه محفل آزادی بود.
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم جوک می گفت همه غش می کردیم
و کلاسم زیبا بود و معلم حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.
کم کمک دور شدم از آنجا
بار خود را بستم.
عاقبت رفتم دانشگاه
به محیط خس آموزش
و به دانشكده علم سرایت كردم
رفتم از پله دانشکده بالا
بارها افتادم.

چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می گشت
یک نمره قبولی می خواست

من كسی را دیدم
از داشتن یک نمره ده
دم در پشتک می زد
در دانشگاه اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
اتوبوسی دیدم که کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!
دیدم
سفر سبز چمن تا کوکو
بارش اشک پس از نمره تک
جنگ آموزش با دانشجو
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران
حمله درس به مُخ
حذف یک واحد به فرماندهی رایانه
فتح یک ترم به دست ترمیم،
قتل یک نمره به دست استاد
مثل یک لبخند در آخر ترم
همه جا را دیدم.

ریپورتر
12th July 2011, 03:05 PM
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم
آشنا هستم با سرنوشت همه ی همسفران
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم
من ندیدم هرگز یک نمره بیست
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد

من در این دانشگاه چقدر مضطربم
من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
و به یک مدرک قناعت دارم.
من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

من در این دانشگاه
در سراشیب كسالت هستم
خوب می دانم استاد
كی كوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید
خوب می دانم برگه حذف کجاست

سایت و رایانه آن مال من است
هر کجا هستم باشم
تریا، نقلیه، دانشكده از آن من است
چه اهمیت دارد، گاه اگر می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم
پی ورزش برویم
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است!
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!
و نترسیم از حذف
و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.
و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم كه در قیمه چرا گوشت نبود
اگر بود چرا یخ زده بود
كار ما نیست شناسایی مسئول غذا
كار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
كار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
كار ما نیست جواب غلطی تحمیلی

كار ما شاید اینست كه در مركز پانچ
پی اصلاح خطاها برویم

کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم.

بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
كار ما شاید این است
كه مدرک در دست
فرم بی‌گاری یک شركت بی‌پیكر را
پر بكنیم

اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی كه مرا كرده جواب.
خوب می‌فهمم سهم آینده ی من بی‌كاریست
من نمی‌دانم كه چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌كار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!

((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید))
باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند كه من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!

ریپورتر
12th July 2011, 03:05 PM
اهل دانشگاهم
روزگارم در شک نيست
گاهگاهی واحدی می افتم
تا به قول اساتيد قوی پايه شوم
من به آغاز امتحان نزديکم
جزوه ها مي گيرم تا که زيراکس بزنم
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد
نمره ها را زده اند
۵ پيدا بود و ۱۰
۲ پيدا بود و يکی هم ۱۱
من به اندازه يک اپسيلون
آرزو ميکردم که ۱۲ ترمه شوم
چه خيالی که اميدی عبث است
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد
نمره های اندک
آه .... بچه ها در حسرت
حسرت پاس همان درسی که باز هم افتاده اند
بچه ها پخش و پلا
در همه جای حياط
جمعيت انبوه است
بوی مشروطی ها
يک نفر مي گريد.....

و بسی جالب بود که کسی می خندد !
ای دريغ از
پاس يک واحد درس !
من نديدم
کسی را که خجالت بکشد
يا يک اوستادی که ؛ نمره دهد مجانی
آ ه ......
من به يک نمره ۱۰ خشنودم
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد
من نمی دانم که
اين شبانه با روزانه
چه تفاوتها دارد
من نمی دانم که چرا ميگويند
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد.
اهل دانشگاه
روزگارم بد نیست
خنده را می فهمم
و هزاران جوک می پرانم در راه
سایتها را می خوانم
جزوه ها را می بندم
و به فردا می خندم...
شاد بودن ذاتی است
من به یک خنده تو دلشادم

ریپورتر
12th July 2011, 03:07 PM
اکسید گشت و سوختیم
بس که فیزیک و شیمی آموختیم


هی اسید و باز دعوا می کنند
خاک عالم بر سر ما می کنند

درس چون در مغز داغم می رود
می شود فرار و فوری می پرد


بار سنگین فیزیک لج کرده است
اهرم ذهن مرا کج کرده است


روز و شب معلوم و مجهول می کنم
ذهن خود را اینگونه مشغول می کنم


این مسائل که فیزیک بر هم زده
مرکز ثقل مرا بر هم زده


جبر و مجهولات است آن درد است
درد چهره ام از دست جبر زرد است زرد


گه گله از دست تانژانت می کنم
گه شکایت از کتانژانت می کنم


گر بخوانی بیست بار این زیست
را ای دریغ هرگز نبینی بیست را


از زبان خارجه آشفته ام
در سرزنگ زبان من خفته ام


قلبم از جغرافیا غمگین شده
بس که کوه دارد دلم سنگین شده
http://ketabforosh.com/picture/l1190450280.gif

الغرض ای دوستان من خسته ام
در کلاس چون مرغی پر شکسته ام

ریپورتر
12th July 2011, 03:08 PM
کنون رزم جومونگ و رستم شنو،
دگرها شنیدستی این هم شنو

http://iranjoke.ir/images/10/rostam.jpg

به رستم چنین گفت اون جومونگ!


ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم



رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:



منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین

تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت



جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:


تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان

ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان

تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین

ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من

منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان

تو در پیش من مور هم نیستی
کانال ۳ رو دیدی؟ کور که نیستی




در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:



چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنگ

چنان بر تنت کوبم این نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبکی

مگر تو ندانی که من کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم

منم رستم، آن شیر ایران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین




بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:

http://iranjoke.ir/images/10/joomong.jpg

جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مادر بی گناه!

بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشم رسید

(سوسانو) هماره بود همسرم
دهم من به فرمان او این سرم

چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!




و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:



و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)

بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گرفتند اوضاع به دست

که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!



و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:


بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!

ریپورتر
12th July 2011, 03:09 PM
هرجا که شود ،جفتی و تک می گویند

آن جمله ی درد مشترک می گویند





در کوچه و بازار و کلاس و اتوبوس

یا پارک و توی چرخ و فلک می گویند





"قربان شما" ، "جگر "، "کبد"، "قلب" ، "نفس"!

"فلفل کوچولوی بانمک " می گویند





" یک بوس" ، "بلا " ،"بیا" ،" نرو" ،" وای مامان!"

"پیرهن صورتی بی کلک " می گویند





لاغر بزنی "باربی " و "مانکن" هستی

باشی تپلی بهت "پفک " می گویند!





گر توی بیابان بروی ،چوپانها

آن "بره ی عشق نی لبک" می گویند





شاعر صفتان عاشق کشک و زرشک

هم "قاصدک" و هم "عسلک" می گویند





باشی تو نویسنده و حرفی نرنی

اینجاست تو را "سامیه لک " می گویند !





بعضی به یقین و اند بی شرمی ها

بعضی به خجالت و به شک می گویند





بعضی به دو ابروی کج و معوج خویش

یعضی به سبیل و چشم و فک می گویند





با ریش و به تسبیح و سر نبش ، یواش

لبیک زنان "حور و ملک" می گویند





فرقی نکند شلخته باشی یا شیک

آراسته یا که بی بزک می گویند





با چادر و بی چادر و کوتاه و بلند

پوشیده چه با شال و لچک می گویند





تا پاسخشان نگه کنی از سر خشم

پشت سر هم " نزن کتک " می گویند





گر واکنشی به حرفهاشان ندهی

این بار تو را " زده کپک " می گویند





دلخورشدگان گنده بک نامت را

آن "پیرزن خورده ترک" می گویند





وقتی که شعورشان به میمون نرسد

بد نیست بگویی به " درک ... می گویند !"





شیراز کنار قبر حافظ ، سعدی

تهران سر میدان ونک می گویند





از نقش جهان اصفهان تا دنیا

هرجا بروی هی متلک می گویند

ریپورتر
12th July 2011, 03:10 PM
گفتیم آسان می شود ، با کامپیوتر کارها

دیدیم این افزار نو ، افزود بر دشوارها



گفتیم تغییری کند ، حال و هوای زندگی

ماندیم محروم از نفس ، در پرده ی پندارها
گفتیم آسان می شود ، با کامپیوتر کارها

دیدیم این افزار نو ، افزود بر دشوارها



گفتیم تغییری کند ، حال و هوای زندگی

ماندیم محروم از نفس ، در پرده ی پندارها



افشای عیب دیگران ،عیب است می دانم ، ولی

دارم شکایت روز و شب ،از دست نرم افزارها



پی سی مرا دیوانه کرد، ای آشنایان چاره ای

کم مانده از هم بگسلد ، هم پودها هم تارها



از بس پرینتر پشت هم ، بلغور ِ کاغذ می کند

دارد پیاپی روز و شب ، مثل شترنشخوارها



کیبُرد چون آکاردئون ، هر لحظه سازی می زند

با شیون سنتورها ، با غن غن ِمزمارها



در سرزمین ِداده ها ، ویروس ها پیکار جو

ویروس کُش ها هم همه ، در مانده از پیکار ها



امروز "کامی" را قسم ، دادم به جان مادرش

تا بلکه تغییری دهد ، در نحوه ی رفتار ها



دانی چه شد؟ این نا خلف ، لجبازی اش آغاز شد

من ماندم و نا باوری ، تردید ها ، تکرار ها



رفتم که اصلاحش کنم ، از دست من دیوانه شد

رو کرد روی دسک تاپ ، بر ضدّ من اخطار ها



با یک کلیک نا بجا ، شد فایل ها یم جا به جا

تقویم ها ، تصویر ها ، پیوست ها ، آمار ها

هر دکمه ای را می زنم ، او می رود جائی دگر

از سمت من اصرار ها ، از سوی او انکار ها



صورت حساب آب را ، با خاک قاطی می کند

درهم شده ، برهم شده ، انکار ها ، اقرار ها



این جعبه ی جادو فقط ، با بنده دارد دشمنی

ور نه چرا با دیگران ، بد نیست در دیدار ها



هر کس که بنشیند دمی ، در خدمت لپ تاپ من

انگار عادت می کند ، با این ادا اطوار ها



ماشین بنا بر عادتش ، احساس را گم می کند

ما آدمیزادان چرا ، قهریم با معیار ها



غافل شدیم از همّ و غم ، اصلا"نمی آید به هم

پندار ها ، رفتار ها ، گفتار ها ، کردار ها

ریپورتر
12th July 2011, 03:11 PM
هموطن ! بعد ازين مواظب باش ، هر چه داري درست مصرف كُن

مشهدي ، جهرمي ، قمي ، رشتي ، اهل ساري ،‌درست مصرف كن



اين كه حالا چه مي كني مصرف ؟ به من و ديگري چه مربوط است

لحظه ي خوب نشئگي ! حتي ، در خماري ،‌درست مصرف كن



مرد شهري خدا زياد كند ، چند ماشين اگرفقط داري

مش تقي جان ! تو هم اگر چه فقط ،‌خرسواري ، درست مصرف كن!



سابقا مي رسيد اگر از دوست ، فعلا از همسرت رسد نيكوست

پدرش را اگر كه مي خواهي ، در نياري ! درست مصرف كن



با توام اي كه پشت آن ميزي ، ظاهرا پاك و باطنا هيزي!

تا نيفتاده اي به پيسي يا ، اوج خواري درست مصرف كن



چيز مفتي اگر به چنگ آمد‌، هي دولپي نخور خطر دارد

مي خوري ( خب ) بخور ، ولي نم نم ، آري آري درست مصرف كن!



هرچه كاست به روي يك سي دي ، فيلم ها را به روي دي وي دي

هايده يا بنان ، معين ،‌ستار ،‌افتخاري ،‌درست مصرف كن!



اين همه جيب مملو از خالي ! شكر آن را به جا نمي آري؟

تا همين يك نفس كشيدن را ، كم نياري ! درست مصرف كن

ریپورتر
12th July 2011, 03:12 PM
عجب حال وهوايي داره فوتبال
زمين با صفايي داره فوتبال
وجالبناك اين كه در سياست
هميشه رد پايي داره فوتبال


تماشاچيش خيلي با شعوره
نمك داره ماشاالله شوره شوره
وگاهي مثل لات چاله ميدون
طرف دار چماق و حرف زوره


يكي با مهربوني واسه داور
حواله مي ده صد شير سماور
يكي هم شعر هاي بند تنبون
واسه تيم حريفش داره از بر


يكي شون چون چمن مي بينه با ناز
لگد ميندازه و مي خونه آواز
و چون جو گير شد با نعره اي تند
ميگيره از بغل دستي خود گاز


همه بازيكنان شير نر هستن
ز برزيلي و آلماني سر هستن
ولي هنگام (فول ) وكارت اخطار
به فكر مشت و مال داور هستن


يكي هد (hed) ميزنه تو هند (hand) هافبك
يكي لگ ( leg) مي زنه تو چونهء بك
يكي با مشت هاي مهربونش
به نرمي مي كنه فوروارد را دك


سبد هاي پر از گل را رقيبا
كنن تقديم تيم ملي ما
ولي بي معرفتها در جوابش
نميدن شاخه اي گل دست آن ها


بنازم سر مربي هاي پر شور
كه هر روزي يكيشون ميشه مامور
سر شب حكم ژنرال مي شه امضاء
سحر جاشو ميدن به امپراطور


شنيدم تازگي ها سرمربا
نوشته نامه اي خوش خط و زيبا
ادب مي ريزه از هر سطر نامه ش
خجل فرموده گنده باقالي ها


مي ترسم در چنين اوضاع و احوال
كه هركاري شده باري به هر حال
بشه « جاويد» روزي سر مربي
بخونه فاتحه بر هرچه فوتبال

ریپورتر
12th July 2011, 03:13 PM
سال جديد اومده در وا كنين
اونو تو خونه ها ي خود جاكنين
سال جديد چيزي سرش نمي شه
گاوه، ازهيچي خبرش نمي شه
مواظب شاخاي گـُندش باشين
باهاش پسر خاله و قاطي نشين
اگه رو شاخ گاو بچرخه امسال
مي زنه بدجور به همه ضدحال
يهوديدي ويرش گرفت و خر شد
اوضاعمون از اين كه هس بتر شد
شايد جنون گاوي اش گــُل كنه
سال جديد آدما رو خُل كنه
بده به ما به جاي گندم و نون
كاه و سبوس و يونجۀ فراوون
سهميه بندي كنه شير و ماسش
بالا بره دك وپـُز وكلاسش
يا بگه گاوا بايد آدم بشن
يه باره نه ، يواش و كم كم بشن
يهو ديدي گاو حسن عزيز شد
يه شامپو زد به جونش و تميز شد
اون كه نداش چيزي به نام پسّون
يه پروتـُز گذاش درس عين اون
حالا ديگه هم شير داره هم پسون
شيرش مي ده به كشور هندسّون
رونق مي ده به صادرات شيري
به جاش مياد بنز و فيات شيري
مشتي حسن ميشه يه آقا زاده
بادي به غبغب وپراز افاده
اون زن تركي رو ديگه نمي خواد
خاله قزي ديگه بهش نمياد
او ديگه عاشق جنيفر ميشه
ماشين عشق مشتي پنجر ميشه
اكتور هاليوود ميشه مش حسن
بهتراز اون چه بود ميشه مش حسن
يهو ديدي كانديد فيلم كن شد
كاپ طلا نصيب مش حسن شد
اتل متل توتوله شد قديمي
گاو حسن كوتوله شد قديمي
حالا (حِسي جَك ) شده مشتي حسن
ستاره اي تك شده مشتي حسن
وقتي خلاصه (اوضا گا بي) ميشه
چغندرم قاطي گلابي مي شه
آمشتي « جاويد » تو در سال گاو
شايد شدي كپي بـِرنارد شاو

ریپورتر
12th July 2011, 03:14 PM
یک جک بگـــو اما نه تکراری عزیــزم

زان تازه تر هایش نه انبـــاری عزیزم



ک جک بگو زیـــرا هوای خـــنده دارم

اما نه از جک های خرواری عزیزم



یک جک بگو اما نه از نوع غضـــــنفر

یا بی کلاس و کوچـــه بازاری عزیزم



گر جک نداری با کــــــــــــلام دلنـشینت

تعریف کن تعریف ،مقــــــدار ی عزیزم



اما نگـــــو مثل همـــــــــــیشه کارداری

زیرا که می دانـــــــم تو بیکاری عزیزم



تعریف کن از کار های خالــــه سوسن

یک کم بگو از عمه رزماری عزیـــــزم



تعریف هم حالا اگر در خاطــــرت نیست

زانجا که تو نخــــــل شکر باری عزیزم



باخنده ای شیرین دلـــــم را شادمان کن

این هم روا بر من نمی داری عــزیزم؟


آب و گلت با آجر و سیمان سرشـــــــتند؟

کاینگونه ساکت هـــمچو دیواری عزیزم

ریپورتر
12th July 2011, 03:19 PM
هر چه دارى باز مال اين و آن بهترتر است
مرغ همسايه ز غاز خانه‏مان بهترتر است
گفت: زن‏ها را چگونه مى‏پسندى ؟ گفتمش:
خوشگل و پولدار، اما بى‏زبان بهترتر است
گفت: بين دختر شيرازى و رشتى كدام ؟
گفتمش: هر دو ، ولى مازندران بهترتر است
در امان از زخمِ چشمِ مردمان تنگ چشم
از گالانت و بنز، ماشين ژيان بهترتر است
درد بى‏درمان ما را آب درمانى دواست
ليك آب ديده از آب روان بهترتر است
گفتم: اى حاجى گوارا پول كم، اما حلال
گفت: نه ! پول حرام اما كلان بهترتر است
داشت ويلاى دو صد هكتارى و مى‏گفت باز
خانه‏ى بهمان و ويلاى فلان بهترتر است
گشتم احزاب و فِرَق را در جهان و عاقبت
ديدم از هر فرقه‏اى حزب خران بهترتر است
گرچه با پارتى ره صدساله را يكشب روى
ليكن از بهر ترّقى نردبان بهترتر است
در خراب آباد بى‏قانونى و هردمبيلى
دوستى با جمع دزد از پاسبان بهترتر است

تا كه خنجر مى‏زنند از پشت ياران شفيق
اعتماد و يكدلى با ناكسان بهترتر است

گوسفندى زير چاقوى شبانى گريه كرد
گفت: گرگ تيز دندان از شبان بهترتر است

روز روشن جان و مال و آبرو را مى‏برند
از چنين قومى ، گروه طالبان بهترتر است
عالمان بى‏عمل را گو كه صد بار از شما
بى‏سواد هالوى هيچى ندان بهترتر است

Amiro0
12th July 2011, 04:32 PM
«پسر برتر از دخترآمد پدید»
پسر جمله را گفت و چیزی ندید
نگو دخترک با یکی دسته بیل
سر آن پسر را شکسته جمیل
بگفتا: «جوابت نباشد جز این
نگویی دگر جمله‌ای اینچنین!
وگرنه سر و کار تو با من است
که دختر جماعت به این دشمن است.»
پسر اندکی هوشیاری بیافت
سرش چون انار رسیده شکافت
پسر گفتش:«ای دختر محترم
که گفته که من از شما بهترم؟!
که دختر جماعت به کل برتر است
ز جن تا پری از همه سرتر است
پسر سخت بیجا کند، مرگ بید
که برتر ز دختر بیاید پدید!»
پس آن ضربه خیلی نشد نا به جا
که یک مغز معیوب شد جا به جا

یانار
12th July 2011, 07:28 PM
هر کجا هستم باشم :پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است این قطعه مورد علاقه منه.[shaad][shaad]

سا را
16th July 2011, 12:15 PM
يك شعر آلوده


در این دیار سربی ، یک استکان، هوا نیست

درد و غم و مرض هست، یک جرعه ی دوا نیست

معشوقه های این شهر بر چهره، ماسک دارند،

احوال عاشقان نیز، چندی ست روبِرا نیست

فرهاد آسم دارد ، خسرو، سیاه سرفه

هیچ آدمی به فکرِ شیرین بینوا نیست

"اطفال و سالمندان" در خانه ها اسیرند

ویران شود هر آنجا ، غوغای بچه ها نیست

تاوان دیدن تو ، سنگین تر از جریمه ست

من زوجم و تو فردی ، این شهر جای ما نیست

*FATIMA*
1st August 2011, 01:02 AM
شعر طنز در مورد چت کردن
دوباره شب شد و من بیقرارم
كانِكْتْ كن زود بیا در انتظارم
بیا من آمدم پای مُسِنْجِر
شدم مسحور‌آوای مُسِنْجِر
بیا هاردِ دلت را ما ببینیم
گلی از كنجِ هْم پِیجت بچینیم
بیا آیكون نمایِ بی نشانم
كه من جز آدرسِ مِیل ات ندارم
بیا امشب كمی آن لاین باشیم
ویا تا صبح .تا ساین شاین باشیم
بیا ای عشقِ دات كامِ عزیزم
به پای تو دبلیو ها بریزم
بیا ای حاصلِ سِرچِ نهایی
بیا اجرا كن آن فایلِ نهایی
بیا در دل تو را كم دارم امشب
حدوداَ صد مگی غم دارم امشب
اگر آیی دعایت می نمایم
دعا تا بی نهایت می نمایم
اگر آیی دعای من همین است:
مبادا لحظه ای دی سی شوی یار
جدا از پایِ آن پی سی شوی یار
مبادا نامِ ما را پاك سازی
و كاخِ آرزو را خاك سازی

*FATIMA*
1st August 2011, 01:05 AM
شعر طنز در مورد آلودگی هوای تهران

هوا آ لوده شد، جونت سلا مت!
دهان پر دوده شد، جونت سلا مت!

***

آهای همشهری جون حالت چطوره
حال میزون امسالت چطوره
پرنده تو قفس بالت چطوره
توی این وضع، اقبالت چطوره
بکن شکر خدا، خوش باش و راحت
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
دهان پردود شده جونت سلا مت!

***

می بینی شهرمون پردود و دم شد
می بینی کله هامون باز خم شد
می بینی دم شبیه بازدم شد
هوای پاک می بینی چه کم شد
ولی با این همه دنیا بکامت
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
ریه چون روده شد جونت سلا مت!

***

نگو آفتابمون بی مشتری شد
نگو خورشیدمون خاکستری شد
نگو بابای پیرم بستری شد
ببین تجریش مثل آذری شد
همه هستند در حال فلا کت
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
دهان پردوده شد جونت سلا مت!

***

می گن باید برن کم کم از این شهر
می گن باید برن نم نم از این شهر
می گن باید برن از دم از این شهر
همه نسل بنیآدم از این شهر
شما اما بمون با استقامت!
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
ریه چون روده شد جونت سلا مت!

*FATIMA*
20th August 2012, 04:22 AM
حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ،نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟

نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!

نه نمی دم نه نمی دم



گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟

دارم میرم به سلمونی

که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم

چرا نمی دی ؟

واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم

اما تو چی ؟

نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه



در واشد و پریچه

با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟

مامان پری ،از اون بالا

نگاه می کرد توو کوچه را

داد زد وگفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تورا بخدا

دختر ریزه میزه

حسابی فرز وتیزه

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه



نازی اومد از استخر

تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم

میای بریم کافی شاپ؟

نه جانم

چرا نمی ای ؟

واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه



حسنی یهو مثه جت

رسید به یک کافی نت

ان شد ورفت تو چت رووم

گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟

چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی

علافی کرد وبازی

خوشحال وشادمونه

رفت ورسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام

حسنی اومد موهاشو

یه خورده ابروهاشو

درست وراست وریس کرد

رفت و توو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت وشاد شد

زی ذی شد و دوماد شد

*FATIMA*
20th August 2012, 04:24 AM
هر كجا هستم، باشم به درك!
من كه بايد بروم!
پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد!
تيپ را بايد زد!
جور ديگر اما…
كار را بايد جست.
كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد!
فك و فاميل كه هيچ…
با همه مردم شهر پي كار بايد رفت!
بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است!
پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو!

ارغنون
20th August 2012, 10:47 AM
خانم :
به نام خدايي که زن آفريد حکيمانه امثال ِ من آفريد
خدايي که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفريد !
براي من انواع گيسو و موي براي تو قدري چمن آفريد !
مرا شکل طاووس کرد و تورا شبيه بز و کرگدن آفريد !
به نام خدايي که اعجاز کرد مرا مثل آهوي ختن آفريد
تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفريد
ولي بعد آمد و از روي لطف مرا بي کس و بي وطن آفريد
خدايي که زير سبيل شما بلندگو به جاي دهن آفريد !
وزير و وکيل و رئيس ات نمود مرا خانه داري خفن آفريد
براي تو يک عالمه کِيْسِ خوب شراره ، پري ، نسترن آفريد
براي من اما فقط يک نفر براد پيت من را حَسَنْ آفريد !
برايم لباس عروسي کشيد و عمري مرا در کفن آفريد
به نام خدايي که سهم تو را مساوي تر از سهم من آفريد

پاسخ دندان شکن آقا
به ‌نام خداوند مردآفرين که بر حسن صنعش هزار آفرين
خدايي که از گِل مرا خلق کرد چنين عاقل و بالغ و نازنين
خدايي که مردي چو من آفريد و شد نام وي احسن‌الخالقين
پس از آفرينش به من هديه داد مکاني درون بهشت برين
خدايي که از بس مراخوب ساخت ندارم نيازي به لاک، همچنين
رژ و ريمل و خط چشم و کرم تو زيبايي‌ام را طبيعي ببين
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست نه کار پزشک و پروتز، همين !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز نداده دم مشک من اشک و فين!
مرا ساده و بي‌ريا آفريد جدا از حسادت و بي‌خشم و کين
زني از همين سادگي سود برد به من گفت از آن سيب قرمز بچين
من ساده چيدم از آن تک‌ درخت و دادم به او سيب چون انگبين
چو وارد نبودم به دوز و کلک من افتادم از آسمان بر زمين
و البته در اين مرا پند بود که اي مرد پاکيزه و مه‌جبين
تو حرف زنان را از آن گوش گير و بيرون بده حرفشان را از اين
که زن از همان بدو پيدايش‌ات نشسته مداوم تو را در کمين !

پاسخ دندان خورد کن خانمانه:
به نام خدايي كه مرد آفريد
و در طنز ما سوژه آمد پديد!

سي و پنج تن اعتماد به نفس
به هر ذره مردهايش دميد

تو اي مرد خودخواه اين را بدان
تو را گر خداوند زشت آفريد

دليلش بود اين كه زن مثل تو
فقط در پي خوشگلي نپريد

نه با چشم و ابرو نه با خط و خال
نخواهي توانست زن را خريد

اگر بي نيازي ز لاك و كرم
نباشد دليلش جمال مزيد

كه زن را نباشد توقع كه تو
كني مو سياه و كني رو، سفيد

تو را مي پسندد به مردانگي
نگردد ز زشتي تو نااميد

كه عقل زنان نيست در چشمشان
خصوصيت توست اين، اي پليد!

چه بسيار مردان كوته كه هست
به آغوششان بانواني رشيد!

اگر زن بود زشت پس از چه رو
به او از حسادت بپاشي اسيد؟!

اگر مكر زن مي فريبد تو را
دمش گرم چون عقل او مي رسيد!

خطاهايت از حمق و گولي بود
به آنها نگو سادگي اي مجيد!

بپرسي كنون پس چرا شو كنم؟
جواب تو اين است: زيرا... حميييييد!!

و
به نام خداوند مرد آفرین
و بر خلقت زن هزار آفرین

به مردان غرور و صدای زمخت
بداد و نصیب زنان شد جنین

به گیتی قدم بر نهادی سپس
شدی قددراز و رشید و وزین(سنگین وزن)

کنی ادعاها که از مکر من
فرود آمدی از بهشت برین!

گرفتم مقصر بود مکر زن
ببین تو چه کردی به روی زمین

به هرجا که پایت رسیده شما
نبوده به جز غارت و خشم و کین

به غارتگری گشته ای مفتخر
کشیدی تو لشکر از اینجا به چین!

سپس خوانده ای علت جنگ خود
زن و مال و نقره، طلا و نگین

تو ظاهر ببینی فقط ای پلید
چو میزان عقل تو باشد همین

چو زیبا نبودی میسر نشد
عمل کردن بینی ات این چنین

وگرنه که گفته بری بوده ای
تو از محو خطهای روی جبین؟

ندارد اثر روی زشتی هنر
و داری به زشتی خود بس یقین


شعر اول مال ناهید نوری است دومی برای آقای نادر جدیدی سومی ارمغان چهارم هم من!

ارغنون
20th August 2012, 03:00 PM
به تعطيلات، جاي خارك رفتن
خوشا يك دم به سوي پارك رفتن

كه سرسبزيش مانند شمال است
نخواهد رفت ازياد، اين محال است!

از اين بابت بود مانند آمل
و از بعضي جهاتش مثل زابل!

بيابد هر كسي همسن خود را
ميان اجتماع پارك روها

براي بچه ها الاكلنگ است
براي پيرها شهر فرنگ است

براي تاب خوردن تاب هم هست
براي آب خوردن آب هم هست!

بساط چاي و شام و هندوانه
بچين در كنج دنجي، دانه دانه

(اگرخيلي زرنگي، پنج- شش بار
بكن مصراع قبلي را تو تكرار!)

زيادي هم نبايد شد صميمي
به هرحال اين مكان باشد عمومي

بنابراين اگر حتي شود dark
نبايد پا كني پيژامه در پارك!

نود در صد درآنجا حوض هم هست
(نه هرحوضي مكان خوض هم هست!)

كه بنشيني لب جوي و ببيني
گذار عمر را زين همنشيني

نگاهي گر بيندازي به اطراف
و بشماري تو انسان هاي علاف

مشخص مي شود آمار چون زهر
كه بيكاري چقدر است اندراين شهر!

به جز وقتي كه مامور است و گير است
پر از دزد وگدا و فالگير است

يكي با موي مش يا سيخ سيخي
كناري ايستاده مثل ميخي!

يكي از دوره گردان، زيرگوشي
بگويد:" مي خري يا مي فروشي؟!"

به فكر كار در آن هير و وير است
و مي گويد كه جنس او" پنير" است!

يكي هم مي فروشد اكس و سي دي
تو هم گويي شتر ديدي نديدي!

خلاصه فيلمها برروي اكران
ميان بوستان ها توي تهران!

0014
20th August 2012, 10:45 PM
اهل دانشگاهم

رشته ام علافی‌ست

جیب‌هایم خالی‌ست

پدری دارم

حسرتش یك شب خواب!

دوستانی همه از دم ناباب

و خدایی كه مرا كرده جواب

اهل دانشگاهم

قبله ام استاد است

جانمازم نمره!

خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌كاریست

من نمی‌دانم كه چرا می‌گویند

مرد تاجر خوب است و مهندس بیكار

و چرا در وسط سفره ما مدرك نیست

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید

باید از مردم دانا ترسید!

باید از قیمت دانش نالید!

وبه آن‌ها فهماند

كه من اینجا فهم را فهمیدم

من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
.....

ریپورتر
27th March 2013, 07:23 PM
کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو

به رستم چنین گفت اون جومونگ (http://www.jok20.blogsky.com/)!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیان (http://www.jok20.blogsky.com/)
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس (http://www.jok20.blogsky.com/) من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی
در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:
چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین
بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:
جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
سوسانو (http://www.jok20.blogsky.com/) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!
و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:
و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!

ریپورتر
27th March 2013, 07:24 PM
رسیدی و پر از شادی و شوری آهای چارشنبه سوری!شنیدم با جوانان جفت و جوری آهای چارشنبه سوری!بساط «سرخی تــو، زردی من» سر هر کوی وبرزنتو هم چون مردمــان غرق سروری آهای چارشنبه سوری!

مش اصغر توی چادر دیدنی شد پی قاشق زنی شدکه باشد استتار اینجا ضروری! آهای چارشنبه سوری (http://jok20.blogsky.com/)!یکی از جیغ و داد اهل کوچه کند دندان قروچهبگوید: داد از این حد بی شعوری! آهای چارشنبه سوری!بر اعصــــــابش زند یکریز تقّه هیاهــــــــوی ترقّهندارد بیش از این تاب صبــوری آهای چارشنبه سوری!مقصــر من نمی گویم تـو هستی ولی از بمب دستیچه چشمانی که شد محکوم کوری آهای چارشنبه سوری!امید است اینکه با شادی معقول همه خوشحال (http://jok20.blogsky.com/) و شنگولکنیم از شیوه‌ی این عده دوری آهای چارشنبه سوری

ریپورتر
27th March 2013, 07:25 PM
روزی به رهی دخترکی بود خفن
چون کبک ِ خرامان قدمی روی چمن

صد جور مکمل به رخش مالیده
از عزت ِ نفس ، سر به سما ساییده

یک مانتو به تن داشت چه گویم از آن
از چهار طرف کوته و تنگ و چسبان

بر روی سرش روسری ای بود ، عجب
طولش به گمانم نرسد نیم وجب !

شلوارک برمودایی هم بر پا داشت
آنجا که نباید بشود ، پیدا داشت

آهسته به او گفتمش ای یار عزیز
ای دختر (http://sms-2009.mihanblog.com/) ِ خوب و پاک و محجوب و تمیز
این چیست به تن کرده ای و نیست لباس
آراستگی یه چیز و مد چیز ِ جداس

با عشوه بگفت پاسخم اوبا این حرف (http://www.jok20.blogsky.com/)
"اصلاح نموده ام ز الگو ، مصرف"گر نیت صرفه جویی داری ای زن
اصلا نکن این لباس را هم بر تن

ریپورتر
27th March 2013, 07:26 PM
بر شکم صابون زده آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید

تا مفصل توی آن جشن عزیز و باشکوه / با غذا و میوه آن جشن افطاری کنید
البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
موقع کادو خریدن چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر از روی ناچاری کنید
گرم باید کرد مجلس را از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما کاری کنید
ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده ، آن هم ابزاری کنید
البته هر چیز دارد مرز و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید
کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش / با موبایل خود مبادا فیلم (http://jok20.blogsky.com/) برداری کنید

در نهایت مجلس مارا مزین با حضور / بی ادا و منت و هرگونه اطواری کنید.

ریپورتر
27th March 2013, 07:28 PM
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد »

کاسب پیر دگر باره جوان خواهد شد!
من و تو غمزده از این همه خرج شب عید

لیکن او صاحب یک سود کلان خواهد شد
موسم دلخوری و گیجی آن اهل حقوق

وقت بشکن زدن پیشه وران خواهد شد
حرف عیدی نزنی پیش خسیس الدوله

که کند سکته و درخاک نهان خواهد شد
اول عید (http://jok20.blogsky.com/) ، حقوق من و تو نفله شود

سرمان باز دچار دَوران خواهد شد
باز ذکر « چه کنم ، آی چه کنم » می گیریم

قلبمان نیز دچار ضربان خواهد شد
مخمان سوت زد از قیمت شیرینی جات

کم کمک قیمت آن ، قیمت جان خواهد شد
مرد در « خانه تکانی » شده شاگرد زنش

دم عید (http://sms-2009.mihanblog.com/) است و چنان رفتگران خواهد شد
از هجوم فک و فامیل فلان شهر به « ده »

چون هتل ، خانه ی مشدی رمضان خواهد شد

ریپورتر
27th March 2013, 07:29 PM
مناجات نامه کامپیوتریای خدا Hard دلم Format مکن


Field من را خالی از برکت مکنOption غم را خدایا On مکن


File اشکم را خدایا Run مکنDelete کن شاخه های غصه را


سردی و افسردگی را ، هر سه را Jumper شادی (http://jok20.blogsky.com/) بیا تا Set کنیم


سیستم اندوه را Reset کنیمنام تو Password درهای بهشت


آدرس Email سایت سرنوشتتا نیفتد Bug در اندیشه مان


تا که ویروسی نگردد ریشه مانای خدا از بهر ما ایمن فرست


بهر دل (http://www.sms-2009.mihanblog.com/) های پرآتش Fan فرستای خدا حرف دلم با کی زنم


Help می خواهم که F1 می زنم

ریپورتر
27th March 2013, 07:32 PM
من هلاک تو و خاک زیر پاتم ، توپولوف!
من زمین خورده ی جعبه ی سیاتم ، توپولف!
کشته ی تیپ زدن و قد و بالاتم ، توپولوف!
قربون اون نوسانات صداتم ، توپولوف!..من هواپیما ندیدم این جوری ناز و ملوس
می پری پر میزنی روی هوا عین خروس!
بذار ایرباس واست عشوه بیاد – دراز لوس -
بدگلا چش ندارن ببیننت ، خوشگلا روس!
قربون چشات برم ، محو نیگاتم ، توپولف
یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم ، توپولف!..ما رو می بری نقاط دیدنی وقت فرود
گاهی وقتا سرکوه و گاهی وقتا ته رود
می فرستن همه تا سه روز به روحمون درود
می خونه مجری سیما واسمون شعر و سرود
چرا ماتم می گیرن ، مبهوت و ماتم توپولف!
یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم ، توپولف!..وقتی عشق می کشه گاهی با کله می شینی
به جای باند فرود ، توی محله می شینی
یا می ری توی ده و رو سرگله می شینی
زودی مشهور می شی، رو جلد مجله می شینی
پیگیر عکسا و تیتر خبراتم توپولف!
یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم ، توپولف!..می خوام از خدا که یک لحظه بشم از تو جدا
چون که وقتی باهاتم هی می کنم یاد خدا
بدون نذر و نیاز ، با تو پریدن ، ابدا!!
می کنم بعد فرود تموم نذرامو ادا
واسه جنت بلیتت گشته براتم ، توپولف!
یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم ، توپولف!..تو که هی رفیقای ایرونیتو یاد می کنی
کی می گه تو انباری روسیه باد می کنی؟
ما رو پیک نیک می بری ، سقوط آزاد می کنی
خدا شادت بکنه ، روحمونو شاد می کنی
بری تا سر اون دونیا باهاتم ، توپولف!
یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم توپولف!!

ریپورتر
27th March 2013, 07:33 PM
این روزا عمر عاشقی دو روزهایشالا پدر عاشقی بسوزهبلا به دور از این دلای عاشقکه جمعه عاشقند و شنبه فارغگذاشته روی میز من ، یه پوشهکه اسم عشق های بنده توشهزری ، پری ، سکینه ، زهره ، ساراوجیهه و ملیحه و ثریانگین و نازی و شهین و نسرینمهین و مهری و پرند و پروینچهارده فرشته و سه اختردو لیلی و سه اشرف و دو آذرسفید و سبزه ، گندمی و زاغیبلند و قهوه ای و پرکلاغی... هزار خانمند توی این لیستبا عده ای که اسمشون یادم نیستگذشت دوره ی ما که یکی بودخدا و عشق آدما یکی بودنامه مجنون به حضور لیلیمی رسه اینترنتی و ایمیلی !شیرین میره میشینه پیش فرهادروی چمن تو پارک بهجت آبادزلفای رودابه دیگه بلند نیستپله که هس ، نیازی به کمند نیستتو کوچه غوغا می کند و دعواچهار تا یوسف سر یک زلیخا!نگاه عاشقانه (http://jok20.blogsky.com/category/cat-14/) بی فروغهاگر می گن عاشقتم دروغه!تو کوچه های غربی صناعتعشقو گرفتن از شما جماعتکجا شد اون ظرافت و کرشمهنگاه دزدکی کنار چشمهکجا شد اون به شونه تکیه کردنکنار جوب آب ، گریه کردندلای بی افاده یادش به خیردخترکای ساده یادش به خیرمن از رکود عشق در خروشماگه دروغ میگم بزن تو گوشمتو قلب همیشگی عشق (http://sms-2009.mihanblog.com/) بی ریاستحجب و حیا تو چشم آدما نیستکشته دلبرند و ارتباطشفقط برای برخی از نکاتش!پرنده پر ، کلاغ پر ، صفا پرصداقت از وجود آدما پردلا ! قسم بخور ، اگه که مردیکه دیگه گرد عاشقی نگردیما توی صحبت رک و راستیمعشق اگه اینه ما نخواستیم داداش

ریپورتر
27th March 2013, 07:35 PM
این عضو حیاتی / اگه مثل کلنگه / مثل لوله تفنگه / با خوشگلیت می جنگه / طبیعیه ، قشنگه / نگو که این یه درده / دماغ عمل نکرده / اگه که مثل فیله / و یا از این قبیله / روی نوکش زیگیله / غصه نخور ، اصیله / هی نرو پشت پرده / دماغ عمل نکرده / یکی میگه درازه / خیلی ولنگ و وازه / یکی میگه ترازه / غصه نخور که نازه / ببین خدا چی کرده / دماغ عمل نکرده / دماغ نگو جواهر / سوژه ی شعر شاعر / طویل فی المظاهر / پدیده ی معاصر / آهای تخم دو زرده / دماغ عمل نکرده / با اون دماغ همیشه / عکس تو پشت شیشه / تو سینما چی میشه / شکستن کلیشه / کاشکی بری رو پرده / دماغ عمل نکرده / کم بابا تو کچل کن / یا خودتو مچل کن / کی بت میگه عمل کن / قصیده رو غزل کن / می شی له و لورده / دماغ عمل نکرده / چه قدر دماغ دماغ شد قافیه مون چلاق شد / هی یکی چل کلاغ شد / تصنیف کوچه باغ شد / بره که برنگرده / دماغ عمل نکرده /

ریپورتر
27th March 2013, 07:37 PM
خونه مون عیدا پر مهمونه
میرن مهمونا از اونا فقط
آشغالاشون به جا می مونه
کجاست اون کیوی ؟
چی شد نارنگی؟
کجا رفت اون موز ؟ خدا میدونه!
جعبه خالی شیرینی هنوز
گوشه طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپز خونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا میدونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل خر تو گل می مونه!!
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته تو قندونه
قند نصفه ی عمو جون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه!
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا میمونه
پسته ی خندون (http://jok20.blogsky.com/) ، بادوم شیرین
فندق درباز مال مهمونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
که از این آجیل ، به غیر تخمه
واسه ما بعدها چی چی میمونه!

ریپورتر
27th March 2013, 07:40 PM
دختری با مادرش در رختخواب


درددل می کرد با چشمی پر آب


گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست


زندگی از بهر من مطلوب نیست


گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟


روی دستت باد کردم مادرم!


سن من از بیست وشش افزون شد


دل میان سینه غرق خون شد


هیچ کس مجنون این لیلا نشد


شوهری از بهر من پیدا نشد


غم میان سینه شد انباشته


بوی ترشی خانه را برداشته!


مادرش چون حرف دختش را شنفت


خنده بر لب آمدش آهسته گفت:


دخترم بخت تو هم وا می شود


غنچه ی عشقت شکوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور کن


این همه شوهر یکی را تور کن!


گفت دختر (http://jok20.blogsky.com/) مادر محبوب من!


ای رفیق مهربان و خوب من!


گفته ام با دوستانم بارها


من بدم می آید از این کارها


در خیابان یا میان کوچه ها


سر به زیر و با وقارم هر کجا


کی نگاهی می کنم بر یک پسر


مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟


غیر از آن روزی که گشتم همسفر


با سعیدویاسر وایضا صفر


با سه تاشان رفته بودم سینما


بگذریم از مابقی ماجرا!


یک سری هم صحبت صادق شدم


او خرم کرد آخرش عاشق شدم


یک دو ماهی یار من بود و پرید


قلب من از عشق او خیری ندید


مصطفای حاج علی اصغر شله


یک زمانی عاشق من شد،بله


بعد جعفر یار من عباس بود


البته وسواسی وحساس بود


بعد ازآن وسواسی پر ادعا


شد رفیقم خان داداش المیرا


بعد او هم عاشق (http://sms-2009.mihanblog.com/) مانی شدم


بعد مانی عاشق هانی شدم


بعدهانی عاشق نادر شدم


بعد نادر عاشق ناصر شدم


مادرش آمد میان حرف او


گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!


گرچه من هم در زمان دختری


روز و شب بودم به فکر شوهری


لیک جز آن که تو را باشد پدر


دل نمی دادم به هرکس اینقدر


خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی


واقعا که پوز مادر را زدی

ریپورتر
27th March 2013, 07:46 PM
پسر برتر از دخترآمد پدید»پسر جمله را گفت و چیزی ندید
نگو دخترک با یکی دسته بیل
سر آن پسر را شکسته جمیل بگفتا: «جوابت نباشد جز این
نگویی دگر جمله‌ای اینچنین!وگرنه سر و کار تو با من است
که دختر جماعت به این دشمن است.»پسر اندکی هوشیاری بیافت
سرش چون انار رسیده شکافت پسر گفتش:«ای دختر محترم
که گفته که من از شما بهترم؟!که دختر جماعت به کل برتر است
ز جن تا پری از همه سرتر است پسر سخت بیجا کند، مرگ بید
که برتر ز دختر بیاید پدید!»پس آن ضربه خیلی نشد نا به جا
که یک مغز معیوب شد جا به جا

ریپورتر
27th March 2013, 07:50 PM
مرا ان شب مچل کردی و رفتی
رقیبم را بغل کردی و رفتی

مرا اهل دوا و چای پر رنگ
مرا اهل غزل کردی و رفتی

حضورت اعتبار بازیم بود
چکم را بی محل کردی و رفتی

حواسم حین بازی مان کجا رفت
اتل کردم متل کردی و رفتی

تو هر چه با من بیچاره کردی
شب ماه عسل کردی و رفتی

من عادت کرده بودم به دماغت
دماغت را عمل کردی و رفتی

ریپورتر
27th March 2013, 07:52 PM
خوشا به حال اون که تو محلش
هوای عاشقی زده به کلش
کسی که قلبش اتصالی داره
می دونه عاشقی چه حالی داره
با اینکه سخته باز دلنشینه
طپش طپش وای از طپش همینه
عاشق شدن شیدایی داره والا
خاطر خواهی رسوایی داره والا
وقتی طرف تو کوچه پیدا می شد
توی دلت یه باره غوغا می شه
صدای قلبت اونقدر بلنده
که دلبرت می شنوه و می خنده
دین و مرام و اعتقادت می ره
اونی که می خواسته بگی یادت می ره
می خوای بگی فدات بشم الهی
می گی که خیلی مونده تا سه راهی
میخوای بگی عاشقتم عزیزم
می گی که من عاعا،عاعا چی چی زم
می خوای بگی بیام به خواستگاریت
می گی هوای خوبی داره ساری
کوزه ی ضربه دیده بی ترک نیست
حال طرف هم از تو بهترک نیست
می خواد بگه برات می میرم اصغر
می گه تمنا می کنم برادر
می خواد بگه بیا به خواستگاریم
میگه که ما پلا ک شصت و چهاریم
اول عشق و عاشقی (http://sms-2009.mihanblog.com/) نگاهه
نگاه مثل آب زیر کاهه
بین شماها عشق (http://jok20.blogsky.com/) و میشه فهمید
از توی نگاها عشقو می شه فهمید
عشق اخوی آتیش زیر دیگه
نگاه آدم که دروغ نمی گه
نگاه می گه عاشقتم به مولا
به قلب من خوش امدی بفرما

ریپورتر
27th March 2013, 07:56 PM
نیمه شب پریشب٬ گشتم دچار کابوس


دیدم به خواب حافظ ٬ توی صف اتوبوس


گفتم : سلام حافظ گفتا: علیک جانم


گفتم :کجا می روی؟ گفت:ولله خود ندانم


گفتم:بگیر فالی ٬گفتا: نمانده حالی


گفتم: چگونه ای؟ گفت: در بند بی خیالی


گفتم :که تازه تازه٬ شعر و غزل چه داری ؟


گفتا: که می سرایم شعر (http://jok20.blogsky.com/) سپید باری


گفتم: ز دولت عشق (http://sms-2009.mihanblog.com/)٬ گفتا که کودتا شد


گفتم :رقیب تو ٬گفت: الحمد کله پا شد


گفتم :کجاست لیلی ٬مشغول دلربایی ؟


گفتا: شده ستاره٬ در فیلم سینمایی


گفتم :بگو ز خالش٬ آن خال آتش افروز


گفتا: عمل نموده٬ دیروز یا پریروز


گفتم: بگو ز مویش٬ گفتا :که مش نموده


گفتم :بگو ز یارش: گفتا ولش نموده


گفتم :چرا ؟چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟


گفتا: شدید گشته٬ معتاد گرد و افیون


گفتم: کجاست جمشید ٬جام جهان نمایش؟


گفتا: خریده قسطی٬ تلویزیون به جایش


گفتم :بگو ز ساقی٬ حالا شده چه کاره؟


گفتا: شدست منشی٬ در دفتر اداره


گفتم :بگو ز زاهد٬ آن رهنمای منزل


گفتا: که دست خود را٬ بردار از سر دل


گفتم: ز ساربان گو٬ با کاروان غم ها


گفتا :آژانس دارد٬ با تور دور دنیا (http://sms-2009.mihanblog.com/)


گفتم :بگو ز محمل٬ یا از کجاوه یادی


گفتا: دوو ٬پژو٬ بنز٬ یا گلف نوک مدادی


گفتم: بگو ز مشک٬ آهوی دشت زنگی


گفتا: که ادکلن شد٬ در شیشه های رنگی


گفتم: سراغ داری ٬میخانه ای حسابی ؟


گفتا: که آنچه بوده٬ گشته چلوکبابی


گفتم :بلند بوده٬ موی تو آن زمان ها (http://jok20.blogsky.com/)


گفتا: به حبس بودم٬ از ته زدم آنها را


گفتم: شما و زندان؟ حافظ ماروگرفتی ؟


گفتا: ندیده بودم٬ هالو به این خرفتی!

*FATIMA*
19th April 2013, 01:06 AM
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمان ِابروان ، قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هر شب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم
ز فکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
تو گویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا
کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به "جاوید"
به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرید از آن درسی به عبرت
سرانجامی نـدارد قصه ی چت. (http://www.sharghi.net/)...

*FATIMA*
19th April 2013, 01:10 AM
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم.
همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم.
شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم.
شدم آن User دیوانه که بودم.
وسط صفحه دسکتاپ، ROOM یاد تو درخشید
DING صد پنجره پیچید
شکلکی زرد، بخندید
یادم آمد که شبی با هم از آن Room گذشتیم.
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم.
تو همه راز های Hack ریخته در Booter های سیاهت.
من همه محو تماشای PM هایت.
Talk صاف و Room آرام، بخت خندان و زمان رام.
منو تو (و بقیه) همه دلداده به آواز روی Voice.
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن.
لحظه ای چند بر این Room نظر کن.
Chat آیینه عشق گذران است.
تو که امروز نگاهت به ای میلی نگران است.
باش فردا که دلت با ID دگران است.
تا فراموش کنی چندی از این Room سفر کن.
با تو گفتم حذر از Room ندانم…
ترک chat کردن، هرگز نتوانم، نتوانم
روز اول که emailام به تمنای تو پر زد
مثل spam، توی Inbox تو نشستم
تو Delete کردی ولی من نرمیدم، نگسستم
باز گفتم که تو یک Hacker و من User مستم
تا به دام تو در افتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودی، نرمیدم، نگسستم
Roomی از پایه فرو ریخت
Hackerی، Ignore تلخی زد و بگریخت
Hard بر مهر تو خندید
CPU از عشق تو هنگید
رفت در ظلمت شب، آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از User آزرده، خبر هم
نکنی دیگر از آن Room گذر هم
بی تو اما، به چه حالی من از آن Room گذشتم!

*FATIMA*
19th April 2013, 01:16 AM
داد زن شوهر خود را پیغام / که چرا عرضه نداری الدنگ؟
جاری‌ام رفته نشسته در قصر / بنده محبوس در این خانه تنگ
تو برایم نخریدی خودرو / پایم از پیاده رفتن شد لنگ
مردم از خانه‌نشینی ای مرد / تو بیا تا برویم سوی فرنگ
کاش می‌شد که تنم می‌کردم / پالتوی پوستی از جنس پلنگ
رنگ مویم دگر افتاد از مد / موی خود را بکنم باید رنگ
گر تو خواهی که طلاقت ندهم! / "باید این لحظه بی‌خوف و درنگ"
روی و پول فراوان آری / تا حرامت نکنم چند فشنگ
با نگاه غضب‌آلود و خشن / بر دل شوی خودش هی زد چنگ
شوهر ذلیل مادرمرده / نه بل‌آن جمله مردان را ننگ
هیبت شوهری از یاد ببرد / همچو ماهی که شود صید نهنگ
رفت و از غصه نشست و می خورد / شد ز می خوردن بسیار ملنگ
خیره از باده پی منقل رفت / شد هروئینی و آلوده بنگ
زن ظالم که بهانه می‌جست / سوی قاضی شد و سر داد آهنگ:
شوهر بنده که تریاکی هست / می‌زند سیلی و مشت و اردنگ
گر تو صادر نکنی حکم طلاق / می‌شوم کشته ضربات کلنگ
شوهر بنگی من تا اینجاست / شهد در کام حقیر است شرنگ
قاضی بی‌خبر و نا آگاه / خام یک مشت اراجیف جفنگ
به زن قصه طلاق اعطا کرد / شد زن قصه ما فاتح جنگ
خواست از محکمه بیرون آید / حکم قاضی به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین / "واندکی سوده شد او را آرنگ"
"از زمین باز چو برخاست نمود / پی برداشتن حکم آهنگ"
از دل شوهر سابق ناگاه / آمد آهسته برون این آهنگ:
آه دشت ژن من یافت خراش / آه پای ژن من خورد به شنگ!

*FATIMA*
19th April 2013, 01:18 AM
اهل دانشگاهم
روزگارم بد نیست
تک ژتونی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن پولی....
من تریپی دارم بهتر از هر مانکن
جزوه ای پر ز زیراکس دوستان
و علومی که در این نزدیکیست
لای این واحدها ، پای آن برگ سفید
توی پروندهء مشروطی و کسر واحد
اهل دانشگاهم
پیشه ام الافیست
گاهگاهی میروم دانشگاه
تا که سیمایم را استاد ببیند به کلاس
بلکه غیبت را حاضر بکند
که ز آموزش من ، جان سالم ببرم
چه خیالی چه خیالی... میدانم
خوب میدانم ...
غیبتم بسیار است
حذف درس و کسریم اجباریست
من به مهمانی کسری رفتم
من به پشت اندوه
من به ایوان هراسانی و خواهش رفتم
رفتم از پلهء پاچه خواری بالا
تا به کوی استاد
تا به هوای نمره و استدعا
تا شب حسرت پاس کردن رفتم
نمره های اندک
استاد در آرزوی لحظه ای آرامش
شاگرد در آرزوی نمره ای افزایش
یاد هر درد و غم و بی پولی
تا که شاید دل استاد به رحم بیاید
ای دریغ از یک و نیم نمرهء پر پوچ و بها
من دانشجو ام
شغل من خوش تیپیست
گوشی ام یک نوکیا
عینکم آفتابیست
در خیالم جریان دارد پول ، جریان دارد کٍیف
مد ، از طرز لباسم پیداست
چشم ها را باید شست
پشت لنز باید برد
کار ما نیست شناسایی لنز رنگی
کار ما شاید اینست که در افسون عینک ، چهار چشم باشیم
پشت کافی نت اردو بزنیم
آی دی یک دوست بدوزیم و سر کار برویم چشم بر
عینکی باید داشت
عینکی آفتابی
که در ظهر و غروب آفتاب
روی چشم و همه دم بر سر و موی و یقه و جیب کنار شلوار
بنهیم و به همه پز بدهیم
تیپ ها باید ساخت
جور دیگر باید گشت
کفش نوک تیز و کتانی ، گهگاه
شلوار لی گشاد ، لیزری و هم دمپا
دو سه تا سیم کارت و هندز فری و یک همراه
بینی عمل شده سر بالا
اسم من دانشجو است آیا ؟؟

*FATIMA*
1st June 2013, 12:44 AM
زاغکی قالب پنیری دید
از همان پاستوریزه های سفید!
پس به دندان گرفت و پر وا کرد
روی شاخ چنار مأوا کرد
اتفاقا ازان محل روباه
می گذشت و شد از پنیر آگاه
گفت :اینجا شده فشن تی وی!
چه ویوئی !چه پرسپکتیوی!
محشری در تناسب اندام
کشتهء تیپ توست خاص و عوام!
دارم ام پی تریّ ِ آوازت
شاهکار شبیه اعجازت
ولی اینها کفاف ما ندهد
لطف اجرای زنده را ندهد
ای به آواز شهره در دنیا
یک دهن میهمان بکن ما را!
زاغ ،بی وقفه قورت داد پنیر!
آن همه حیله کرد بی تاثیر

گفت کوتاه کن سخن لطفن!
پاس کردم کلاس دوم من

*FATIMA*
1st June 2013, 12:50 AM
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود !؟
مولوی او که سر زده ،دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ،درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ،باز سحر نمیشود!
استرس است و امتحان ،پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود!
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود!
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود!
هر چه بگی برای او ، خشم و غضب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!

ریپورتر
10th June 2013, 04:03 PM
مرواینترنت ای آقا دوباره !
مکن خودرا برایش پاره پاره !

نکن دایم تماشا بارفیقان
تو فیلم آنچنانی دراداره !

- - - به روز رسانی شده - - -

تو که دزد آچارچرخ و زاپاسی !
همیشه فکر امر اختلاسی !

اگر دست تو جایی بند گردد
یقین دارم که می دزدی اساسی !!

ریپورتر
10th June 2013, 04:04 PM
آرایش ِتُند ِتو مرا خواهد کُشت
لبخند ژکوند ِتو مرا خواهد کُشت


از دست لبان تو اگر جان ببرم
موهای بلوند تو مرا خواهد کُشت!

ریپورتر
10th June 2013, 04:06 PM
چیزی که گران است در ایران خاک است
این قیمت خاک خارج از ادراک است !

شخصی که سواداو نباشد دوکلاس
هرجابروی مشاوراملاک است !!

- - - به روز رسانی شده - - -

ای مردم شوخ و سرخوش و پُرخنده !
ای جیب شما زاسکناس آکنده !

چون وضع شما خوب شده شک نکنید
تنبان شما دوتا شود آینده !!!

ریپورتر
10th June 2013, 04:08 PM
آن مرد که خویش را بسازد مرداست !
در جاده ی راستی بگازد مرداست !

پیش زن و عشوه ،رشوه و مال حرام
آن مردکه خویش را نبازد مرداست !

رضوس
24th June 2013, 05:26 PM
کنون رزم Virus و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنو

که اسفندیارش یکی Disk داد / بگفتا به رستم که ای نیکزاد

در این Disk باشد یکی File ناب / که بگرفتم از Site افراسیاب

چنین گفت رستم به اسفندیار / که من گشنمه نون سنگگ بیار

جوابش چنین داد خندان طرف / که من نون سنگگ ندارم به کف

برو حال می‌کن بدین Disk، هان! / که هم نون و هم آب باشد در آن

تهمتن روان شد سوی خانه‌اش / شتابان به دیدار رایانه‌اش

چو آمد به نزد Mini Tower اش / بزد ضربه بر دکمه Power اش

دگر صبر و آرام و طاقت نداشت / مر آن Disk را در Drive اش گذاشت

نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت / یکی List از Root دیسکت گرفت

در آن Disk دیدش یکی File بود / بزد Enter آنجا و اجرا نمود

کز آن یک Demo شد پس از آن عیان / با فیلم و موزیک و شرح و بیان

به ناگه چنان سیستمش کرد Hang / که رستم در آن ماند مبهوت و منگ

چو رستم دگرباره Reset نمود / همی کرد Hang و همان شد که بود

تهمتن کلافه شد و داد زد / ز بخت بد خویش فریاد زد

چو تهمینه فریاد رستم شنود / بیامد که لیسانس رایانه بود

بدو گفت رستم همه مشکلش / وز آن Disk و برنامه خوشگلش

چو رستم بدو داد قیچی و ریش / یکی دیسک Bootable آورد پیش

یکی Toolkit، Hard اندرش / چو کودک که گردد پی مادرش

به ناگه یکی رمز Virus یافت / پی حذف امضای ایشان شتافت

چو Virus را نیک بشناختش / مر از Boot Sector برانداختش

یکی ضربه زد بر سرش Toolkit / که هر Byte آن گشت هشتاد Bit

به خاک اندر افکند Virus را / تهمتن به رایانه زد بوس را

چنین گفت تهمینه با شوهرش / که این بار بگذشت از پل خرش

دگر باره اما خریت مکن / ز رایانه اصلا تو صحبت مکن

قسم خورد رستم به پروردگار / نگیرد دگر Disk از اسفندیار


به نقل از وبلاگ انجمن طنز

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد