Bad Sector
3rd July 2011, 02:10 AM
حکايت پخت و پزهاي دانشجويي حکايت جالبي است. بيشتر دانشجويان غذاي دانشجويي را با همه دغدغه هايش مزه زندگي دانشجويي مي دانند و در مورد آن ناگفته هاي بسياري دارند.با توجه به اين که اين روزها بيشتر دانشجويان در تعطيلات قبل از امتحانات حسابي خورده اند و چه بسا به خيلي از غذاهاي ساخت وطن انگ و ايراد زده اند، بد ندانستيم يادي کنيم از تخم مرغ، ماکاروني، سيب زميني، کنسرو و عدسي هايي که اين روزها مهم ترين غذاهاي دانشجويي به شمار مي آيد تا شما باشيد که قدر عافيت را بدانيد.حکايت پخت و پزهاي دانشجويي حکايت جالبي است، بيشتر دانشجويان غذاي دانشجويي را با همه دغدغه هايش مزه زندگي دانشجويي مي دانند و براي آن بس ناگفته ها دارند.
جوان گزارش اين شتري است که در خانه همه دانشجويان غريب مي نشيند، شتر يا اتوبوس يا زبان مان لال هواپيما فرقي نمي کند؛ اصلا «هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد» ، باز چند روز در ديار خود خورديد و خوابيديد و لذت ميهمان بودن را چشيديد، حال براي دست و پنجه نرم کردن با کمبودها و کاستي ها به عزا نشسته ايد! دلتان براي کشک بادمجان و خورش فسنجان وطني تنگ مي شود؟ گفتيم که «هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد»، هر که در انتخاب رشته اش غربت را بر وطن برمي گزيند بايد اين سختي ها را هم بر خود بقبولاند. تخم مرغ، کالباس، نان خالي يا غذاي سوخته فرقي نمي کند بعد از چند روز تعطيلي و اتمام فرجه ها و رفتن به آغوش گرم خانواده و خوردن غذاهاي چرب و چيلي مادر، مادربزرگ، عمه خانم و خاله جان، رنج غذا پختن و مواجه شدن با يخچال خالي و ميل کردن غذاهاي غيربهداشتي و سوخته بسي تحمل مي خواهد.ولي خيالتان راحت باشد چه آن هايي که اين جا دانشجو هستند و چه آن هايي که قرار است امروز و فردا به شهر دانشگاهي شان بروند فرقي نمي کند، سختي اول کار است چند روز که بگذرد به خوردن همه غذاها عادت مي کنند.
هر چند هنوز اول از سرگرفتن زندگي دانشجويي پس از چند روز تعطيلي فرجه هاست و خيلي ها همه محتويات کابينت هاي خانه هايشان را با خود به سوغات آورده اند اما بالاخره که چي؟ امروز و فرداست که کفگير به ته ديگ بخورد و باز رنج پخت و پز غذاهاي دانشجويي شروع شود.
دخترخانوم ها که راحتند
جماعت دانشجوي دختر که اصولا اهل ذوق و سليقه اند و کمي تا قسمتي از اين بابت مستثنا مي باشند اما مي ماند جماعت پسر که آن طور که خودشان حکايت مي کنند از فرط غذا خوردن و حواس پرتي هر ماه چيزي نمانده يک سرويس قابلمه را به زباله دان بسپارند به همين دليل است که روز به روز آمار فست فودهاي شهر بالا و بالاتر مي رود و داد و امان هاي دانشجويان بيشتر! قصدمان نمک پاشيدن به زخم نيست، دلمان خواست اين وسط از چند نمونه غذاهاي دانشجويي هم حرفي به ميان بياوريم که گاهي لذت خوردنش تا دنيا دنياست در سوراخ دندان ها باقي مي ماند و چه بسا از يک چلو گوشت هم چرب و چيلي تر و خاطره انگيزتر مي شود. براي نمونه :
نيمرو: معروف ترين و محبوب ترين غذاي مصرفي دانشجوست، يک جور شکم پرکن ارزان و شايع... دانه اي 125 تومان به طور معمول. در آخر شب ها و بيشتر در خوابگاه به عنوان شام مورد استفاده قرار مي گيرد، نماد غذاي دانشجويي است توأم با تنبلي، يعني اگر در يخچال چيزي هم باشد باز تخم مرغ يک سر و گردن بالاتر است.
اين طور که خيلي از دانشجويان نقل مي کنند در خونشان به جاي خون، زرده تخم مرغ جاري است به همين دليل رنگ و روي شان زرد و زار است و با سيلي آن را سرخ نگه مي دارند.حکايت مي شود در شب هاي امتحان مصرف اين ماده غذايي پروتئيني به اوج مي رسد و سوپري ها از پس تامين مصرفي تخم مرغ جماعت دانشجو برنمي آيند.
چرا که هم انرژي زاست و هم راحت الحلقوم، از همه بدتر اين که آزمايش ها نشان مي دهد با انجام عمل کالبد شکافي پس از زبانمان لال مرگ دانشجويان خوابگاهي، به جاي کبد با جگر زرد مواجه خواهيد شد.
ماکاروني: يگانه نماد درازي و زردي زندگي خوابگاهي است. در بيشتر موارد در پخت آن ،آن قدر سليقه و مهارت به خرج مي رود که در سطل زباله خوابگاه مي توان نمونه هاي ناکام آن را به وفور يافت. عامل اصلي مرگ و مير گربه هاي خوابگاهي، در حقيقت خوردن همين ماکاروني هاي دست پخت دانشجوهاست. چيزي که به آن ماکاروني مي گويند، يک جور خمير رنگي به علاوه سويا و رب گوجه فرنگي است که با انجام يک سري عمليات پخت و پز سرو مي شود.انواع پيشرفته آن به همراه قارچ آماده و سس ماکاروني و لقمه آماده تهيه مي شود.به طور معمول تهيه اين غذا در روزهاي تعطيل متداول است و باعث مي شود که بچه ها در طول هفته با علاقه و شور خاصي به فکر پخت اين غذا باشند!
برنج: همان روياي دست نيافتني اوشين و اينا! به طور معمول بچه ها به قصد پختن برنج نوعي کيک تولد درست مي کنند. لقبش داده اند شفته پلو چرا که در برخي موارد محتويات آن با کارد و چنگال هم قابل جدا شدن نيست.
بچه ها براي اين که بتوانند اين توليد اعجاب انگيز خود را به خورد هم اتاقي هاي بخت برگشته شان بدهند از روش هاي مختلفي چون پرت کردن حواس هم اتاقي ها، گفتن جوک، تهديد و... استفاده مي کنند.
لازم به ذکر است اين گونه مواقع استفاده از نوشيدني ها براي جلوگيري از خفه شدن ضروري است.
حکايت است در خوابگاه ها پاک کردن برنج قبل از پخت ، يک جور سوسول بازي نابخشودني است چرا که عقيده غالب بر اين است که صرف اين غذا به همراه همه آت و آشغال ها باعث افزايش حجم غذا و در نتيجه باعث صميميت بيشتر هم اتاقي هاست.
گوشت قرمز: فقط اسمش آشناست اما گفته مي شود دانشجويان ترجيح مي دهند براي خوردن گوشت ها اعم از قرمز و سفيد خودشان را جايي تلپ کنند.
خوراک لوبيا: اوه اوه! در واقع خوراک لوبيا يک جور تنوع قرمز در رژيم هفتگي دانشجوست، کنسروش گران تمام مي شود پس اکثر جماعت دانشجو ترجيح مي دهند اين لوبياها را به همراه محتويات آن سرو کنند، چرا که مصرف اين غذا همراه سنگ و کلوخ و جک و جانورهايش اشکالي ندارد.
املت: املت مظهر يک تلاش نافرجام است براي فراموش کردن شکل و شمايل لايتغير نيمرو... در خوشبينانه ترين حالت ممکن است يک نوع مخلوط ناهمگون از گوجه، تخم مرغ و پياز باشد و در بدبينانه ترين شکل ممکن.
جوان گزارش اين شتري است که در خانه همه دانشجويان غريب مي نشيند، شتر يا اتوبوس يا زبان مان لال هواپيما فرقي نمي کند؛ اصلا «هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد» ، باز چند روز در ديار خود خورديد و خوابيديد و لذت ميهمان بودن را چشيديد، حال براي دست و پنجه نرم کردن با کمبودها و کاستي ها به عزا نشسته ايد! دلتان براي کشک بادمجان و خورش فسنجان وطني تنگ مي شود؟ گفتيم که «هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد»، هر که در انتخاب رشته اش غربت را بر وطن برمي گزيند بايد اين سختي ها را هم بر خود بقبولاند. تخم مرغ، کالباس، نان خالي يا غذاي سوخته فرقي نمي کند بعد از چند روز تعطيلي و اتمام فرجه ها و رفتن به آغوش گرم خانواده و خوردن غذاهاي چرب و چيلي مادر، مادربزرگ، عمه خانم و خاله جان، رنج غذا پختن و مواجه شدن با يخچال خالي و ميل کردن غذاهاي غيربهداشتي و سوخته بسي تحمل مي خواهد.ولي خيالتان راحت باشد چه آن هايي که اين جا دانشجو هستند و چه آن هايي که قرار است امروز و فردا به شهر دانشگاهي شان بروند فرقي نمي کند، سختي اول کار است چند روز که بگذرد به خوردن همه غذاها عادت مي کنند.
هر چند هنوز اول از سرگرفتن زندگي دانشجويي پس از چند روز تعطيلي فرجه هاست و خيلي ها همه محتويات کابينت هاي خانه هايشان را با خود به سوغات آورده اند اما بالاخره که چي؟ امروز و فرداست که کفگير به ته ديگ بخورد و باز رنج پخت و پز غذاهاي دانشجويي شروع شود.
دخترخانوم ها که راحتند
جماعت دانشجوي دختر که اصولا اهل ذوق و سليقه اند و کمي تا قسمتي از اين بابت مستثنا مي باشند اما مي ماند جماعت پسر که آن طور که خودشان حکايت مي کنند از فرط غذا خوردن و حواس پرتي هر ماه چيزي نمانده يک سرويس قابلمه را به زباله دان بسپارند به همين دليل است که روز به روز آمار فست فودهاي شهر بالا و بالاتر مي رود و داد و امان هاي دانشجويان بيشتر! قصدمان نمک پاشيدن به زخم نيست، دلمان خواست اين وسط از چند نمونه غذاهاي دانشجويي هم حرفي به ميان بياوريم که گاهي لذت خوردنش تا دنيا دنياست در سوراخ دندان ها باقي مي ماند و چه بسا از يک چلو گوشت هم چرب و چيلي تر و خاطره انگيزتر مي شود. براي نمونه :
نيمرو: معروف ترين و محبوب ترين غذاي مصرفي دانشجوست، يک جور شکم پرکن ارزان و شايع... دانه اي 125 تومان به طور معمول. در آخر شب ها و بيشتر در خوابگاه به عنوان شام مورد استفاده قرار مي گيرد، نماد غذاي دانشجويي است توأم با تنبلي، يعني اگر در يخچال چيزي هم باشد باز تخم مرغ يک سر و گردن بالاتر است.
اين طور که خيلي از دانشجويان نقل مي کنند در خونشان به جاي خون، زرده تخم مرغ جاري است به همين دليل رنگ و روي شان زرد و زار است و با سيلي آن را سرخ نگه مي دارند.حکايت مي شود در شب هاي امتحان مصرف اين ماده غذايي پروتئيني به اوج مي رسد و سوپري ها از پس تامين مصرفي تخم مرغ جماعت دانشجو برنمي آيند.
چرا که هم انرژي زاست و هم راحت الحلقوم، از همه بدتر اين که آزمايش ها نشان مي دهد با انجام عمل کالبد شکافي پس از زبانمان لال مرگ دانشجويان خوابگاهي، به جاي کبد با جگر زرد مواجه خواهيد شد.
ماکاروني: يگانه نماد درازي و زردي زندگي خوابگاهي است. در بيشتر موارد در پخت آن ،آن قدر سليقه و مهارت به خرج مي رود که در سطل زباله خوابگاه مي توان نمونه هاي ناکام آن را به وفور يافت. عامل اصلي مرگ و مير گربه هاي خوابگاهي، در حقيقت خوردن همين ماکاروني هاي دست پخت دانشجوهاست. چيزي که به آن ماکاروني مي گويند، يک جور خمير رنگي به علاوه سويا و رب گوجه فرنگي است که با انجام يک سري عمليات پخت و پز سرو مي شود.انواع پيشرفته آن به همراه قارچ آماده و سس ماکاروني و لقمه آماده تهيه مي شود.به طور معمول تهيه اين غذا در روزهاي تعطيل متداول است و باعث مي شود که بچه ها در طول هفته با علاقه و شور خاصي به فکر پخت اين غذا باشند!
برنج: همان روياي دست نيافتني اوشين و اينا! به طور معمول بچه ها به قصد پختن برنج نوعي کيک تولد درست مي کنند. لقبش داده اند شفته پلو چرا که در برخي موارد محتويات آن با کارد و چنگال هم قابل جدا شدن نيست.
بچه ها براي اين که بتوانند اين توليد اعجاب انگيز خود را به خورد هم اتاقي هاي بخت برگشته شان بدهند از روش هاي مختلفي چون پرت کردن حواس هم اتاقي ها، گفتن جوک، تهديد و... استفاده مي کنند.
لازم به ذکر است اين گونه مواقع استفاده از نوشيدني ها براي جلوگيري از خفه شدن ضروري است.
حکايت است در خوابگاه ها پاک کردن برنج قبل از پخت ، يک جور سوسول بازي نابخشودني است چرا که عقيده غالب بر اين است که صرف اين غذا به همراه همه آت و آشغال ها باعث افزايش حجم غذا و در نتيجه باعث صميميت بيشتر هم اتاقي هاست.
گوشت قرمز: فقط اسمش آشناست اما گفته مي شود دانشجويان ترجيح مي دهند براي خوردن گوشت ها اعم از قرمز و سفيد خودشان را جايي تلپ کنند.
خوراک لوبيا: اوه اوه! در واقع خوراک لوبيا يک جور تنوع قرمز در رژيم هفتگي دانشجوست، کنسروش گران تمام مي شود پس اکثر جماعت دانشجو ترجيح مي دهند اين لوبياها را به همراه محتويات آن سرو کنند، چرا که مصرف اين غذا همراه سنگ و کلوخ و جک و جانورهايش اشکالي ندارد.
املت: املت مظهر يک تلاش نافرجام است براي فراموش کردن شکل و شمايل لايتغير نيمرو... در خوشبينانه ترين حالت ممکن است يک نوع مخلوط ناهمگون از گوجه، تخم مرغ و پياز باشد و در بدبينانه ترين شکل ممکن.