توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : English Idioms
مهناز
1st January 2009, 02:36 PM
از آنجایی که اطلاعاتم در زمینه ی Idiom ها خیلی بیشتر از Proverb ها ست, تصمیم گرفتم این بخش رو اضافه کنم , مطمئنا اگر فایده ی Idiom ها بیشتر از Proverb ها نباشد کمتر هم نیست , خوشحال می شم اگر تو این بخش کمکم کنید
مهناز
1st January 2009, 02:42 PM
I think the boss is in a bad moon today. just get on with your
work and keep your head down
امروز رئیس عصبانی ست , سرت به کار خودت باشد
مهناز
1st January 2009, 02:46 PM
at last I see the light after lots of problems
در نهایت , بعد از مشکلات فراوان قضیه را متوجه شدم (اصل موضوع را فهمیدم)
مهناز
1st January 2009, 02:49 PM
don't bother youeself . let's throw caution to the wind
خودت را اذیت نکن . ریسک کن (به سختی ها و مشکلات کار فکر نکن)
مهناز
2nd January 2009, 01:30 PM
Stop pussyfooting and say what you mean
این پا و اون پا نکن , برو سر اصل مطلب
مهناز
2nd January 2009, 01:32 PM
Don’t rub me up the wrong way
منو عصبانی نکن (لج منو در نیار)
مهناز
2nd January 2009, 01:34 PM
They fight like cat and dog
آنها مثل موش و گربه با هم دعوا می کنند
مهناز
2nd January 2009, 01:35 PM
I have got my claws into him
من او را به طور کامل تحت کنترل دارم
مهناز
3rd January 2009, 10:39 PM
there isn't enough room to swing a cat
اینجا خیلی کوچک است (فضای کافی برای تکان خوردن وجود ندارد)
مهناز
3rd January 2009, 10:40 PM
You're like a cat on hot bricks today
امروز خیلی عصبی هستی
مهناز
3rd January 2009, 10:40 PM
Don't let the cat out of the bag
این مسئله را مخفی نگه دار ( در مورد این موضوع به کسی حرفی نزن)
مهناز
4th January 2009, 09:52 PM
Calm down ! Don't get your knickers in a twist
آرام باش , خودت را عصبی (مشوش) نکن
مهناز
4th January 2009, 09:53 PM
Don't listen to what he is saying . he's talking through his hat
به حرفهای او گوش نده , خودش هم نمی داند چه می گوید
مهناز
4th January 2009, 09:53 PM
So , Iran are losing 1_0 with two minutes to go . They really neet to pull something out of the hat now
تیم فوتبال ایران 0_1 در دو دقیقه ی انتهایی در حال واگذاری بازی است . الان باید واقعا" هر کاری می توانند بکنند (هر هنری دارند باید نشان بدهند)
somayeh2009
4th January 2009, 09:55 PM
سلام ابجي مهناز گلم كتابي به عنوان مرجع براي بيان اصطلاخات برام معرفي مي كني
somayeh2009
4th January 2009, 09:57 PM
راستي خانمي كارت محشره
مهناز
7th January 2009, 09:51 PM
The walls need another coat of paint
دیوارها یکدست دیگررنگ نیاز دارند
مهناز
7th January 2009, 09:53 PM
Roll up someone's sleeves
آستین بالا زدن (برای انجام کاری آماده و مهیا شدن)
مهناز
7th January 2009, 09:56 PM
You are going to fail this course unless you pull your socks up
این واحد را می افتی , مگر اینکه تمام سعی ات را بکنی (عملکردت را بهبود بخشی)
مهناز
8th January 2009, 09:57 PM
Get your thinking caps on for solving the problem
برای حل مشکل فکرهایتان را روی هم بگذارید
مهناز
8th January 2009, 09:59 PM
A black look
نگاه خشمگینانه ( نگاه عصبانی)
مهناز
8th January 2009, 09:59 PM
A white elephant
کار بیهوده , وسیله ی بی مصرف
پیمان
10th January 2009, 08:04 PM
To get ones own way
حرف خود را به کرسی نشاندن.
پیمان
10th January 2009, 08:07 PM
To get ones goat
روی سگ آدم را بالا آوردن
پیمان
10th January 2009, 08:11 PM
To get up the wrong side of the bed
از دنده چپ بلند شدن(کنایه از بدخلقی)
پیمان
10th January 2009, 08:23 PM
To eat\drink to ones hearts content
شکمی از عزا درآوردن.
پیمان
11th January 2009, 08:12 AM
To get into a scrape/mess/tight corner
خود را به هچل انداختن.
پیمان
11th January 2009, 08:16 AM
To get rid of someone
گور/کلک کسی را کندن
پیمان
12th January 2009, 07:19 AM
To get round a person
قلق کسی را بدست آوردن
رگ خواب کسی را پیدا کردن.
پیمان
12th January 2009, 07:20 AM
To get the picture
شیر فهم شدن،فهمیدن.
پیمان
13th January 2009, 12:03 PM
To give a curt or negative reply
آب پاکی روی دست کسی ریختن.
پیمان
13th January 2009, 12:04 PM
To give a person best
پیش کسی لنگ انداختن.
پیمان
14th January 2009, 04:44 PM
To give (someone) back talk
حاضر جوابی کردن.
پیمان
14th January 2009, 04:44 PM
To give oneself airs
باد به غبغب انداختن.
پیمان
15th January 2009, 09:00 AM
To do the donkey work
خر حمالی کردن.
پیمان
15th January 2009, 09:01 AM
To eat ones heart
خون دل/خون جگر خوردن.
صبا محمدي
15th January 2009, 11:36 AM
Don't wear out your welcome
این مثل در سفارش حفظ حرمت و شخصیت افراد و احتراز از افراط و تقریط در امور گوناگون زندگی است .
استاد سخن سعدی می فرماید :
به دیدار مردم شدن عیب نیست
ولیکن نچندان که گویند بس
تمثیل:
چو پیش مردمان بسیار گردی
اگرچه بس عزیزی خوار گردی
صبا محمدي
15th January 2009, 11:39 AM
A good name is sooner lost than won
کسب شهرت و افتخار به مراتب سختر از ، از دست دادن آن است .
- نام خوب و شهرت و افتخار چون کوه است که بالا رفتن از آن بسیار مشکل ولی فرود آمدن از آن بس آسان است
-سعدی می فرماید :
بسا نام نیکوی پنجاه سال
که یک کار زشتش کند پایمال
صبا محمدي
15th January 2009, 11:42 AM
He knows one point more than the devil
این مثل در یطنت افراد بکاین مثل در بیان مکاری و شیطنت افراد بکار میر
این مثل در بیان مکاری و شیطنت افراد بکار میرود
او دست شیطان را از پشت بسته است
شیطان پیش او لنگ می اندازد
او به شیطان درس مکاری و حیله می دهد
پیمان
16th January 2009, 02:08 PM
He is blind to the difficulties
نفسش از جای گرم بر می آید.
پیمان
16th January 2009, 02:10 PM
He is itching for trouble
تنش می خارد(مثل اینکه دلش می خواهد کتک بخورد)
پیمان
16th January 2009, 02:11 PM
He is on his beam-ends
کارد به استخوانش رسیده است.
به بن بست رسیده است.
کفگیر به ته دیگ خورده است.
جانش به لبش رسیده است.
پیمان
17th January 2009, 07:19 AM
To go back on ones bargain
دبه در آوردن،دبه کردن.
پیمان
17th January 2009, 07:20 AM
To go to the dogs
فلک زده شدن،خانه خراب شدن،از هم پاشیدن.
پیمان
17th January 2009, 07:20 AM
Grin and bear it
بساز و بسوز
دندان روی جگر گذاشتن.
پیمان
17th January 2009, 07:21 AM
To have a finger in every pie
نخود هر آش بودن
فضول هر کاری بودن.
پیمان
18th January 2009, 07:11 AM
To keep oneself to oneself
توی لاک خود بودن-معاشرت نکردن.
پیمان
18th January 2009, 07:12 AM
To knell the down fall or end of something
فاتحه چیزی را خواندن.
پیمان
18th January 2009, 07:13 AM
To knife a person
از پشت به کسی خنجر زدن.
پیمان
19th January 2009, 06:52 AM
Jack of all trades, master of none
آدم همه کاره و هیچ کاره.
نخود هر آش بودن.
پیمان
19th January 2009, 06:53 AM
To kill a man with a cushion
با پنبه سربریدن.(رام کردن و به راه آوردن کسی به زبان خوش،با چرب زبانی و نرمی کار خود را به پیش بردن)
پیمان
19th January 2009, 06:53 AM
To laugh like a drain
از ته دل خندیدن.
پیمان
20th January 2009, 12:58 PM
Keep an eye on things
هوای کار را داشته باش.
پیمان
20th January 2009, 12:59 PM
To know the ropes
راه و چاه را بلد بودن.
پیمان
20th January 2009, 12:59 PM
To laugh in someones face
به ریش کسی خندیدن.
پیمان
21st January 2009, 08:26 AM
To lay/ put ones cards on the table
دست کسی را خواندن.
پیمان
21st January 2009, 08:28 AM
To leap before one looks
بی گدار به آب زدن.
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:20 AM
Box office
(گیشۀ بلیط فروشی )
Is there a box office near the
crossroad?
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:21 AM
Identity certificate
( شناسنامه )
Please, tell my secretary to send
my identity certificate by mail
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:22 AM
To sell on credite
( نسیه فروختن )
Can you sell me a car on credite
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:23 AM
To croos one's legs
( چهار زانو نشستن )
When he is tired he crosses his legs
on the chair
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:23 AM
To play the mad man
(خُل بازی درآوردن )
Whenever he drinks alcohl he
plays the mad man
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:24 AM
To call the roll
(حضور و غیاب کردن)
Our english teacher doesn't usually
call the roll
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:25 AM
Good excuse
(عذر موجه)
If your excuse is good you will
convince him.
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:26 AM
*Poor excuse*
(عذر غیر موجه)
As his excuse was poor, he
could not enter the class
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:26 AM
*To miss a person *
(دلتنگ کسی شدن)
When you were sick, we missed you
very much
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:28 AM
right away ( فوراً )
She says that diner will be ready right away
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:28 AM
to pick out (انتخاب کردن)
Which book did you picked out to send to John
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:29 AM
to take part (شرکت کردن)
I did not want to take part in their argument
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:30 AM
to take place (اتفاق افتادن)
Where did the accident take place
ØÑтRдŁ§
30th January 2009, 09:31 AM
out of order ( خراب )
We could not use the telephone because it was out of order
صبا محمدي
22nd February 2009, 08:35 AM
You don,t lose by itاز آن بد نمی بینی.
صبا محمدي
22nd February 2009, 08:35 AM
When there is a will,there is way خواستن توانستن است .
صبا محمدي
22nd February 2009, 08:36 AM
Longer is the best sauce آدم گرسنه سنگ هم می خورد
صبا محمدي
22nd February 2009, 08:37 AM
variety is the spice of life
تغيير و تحول لازمه زندگيه
ØÑтRдŁ§
22nd February 2009, 05:48 PM
Sell someone short
به کسی ارزش قائل نشدن
He couldn’t his invention because everybody used to sell him short
ØÑтRдŁ§
22nd February 2009, 05:48 PM
Get someone’s goat
روی سگ کسی را بالا آوردن، کفر کسی را بالا آوردن
The way you treat me in front of others get my goat
ØÑтRдŁ§
22nd February 2009, 05:50 PM
Money talks
پولو رو سنگ بزاری آب می شه، پول حلال مشکلاته، پول حرف اول رو می زنه
Don’t worry I have a way of getting things done. Money talks
ØÑтRдŁ§
22nd February 2009, 05:51 PM
Get up on wrong side of the bed
از دنده چپ بلند شدن، عبوس بودن
Why are you so grouchy today? Did you get up on the wrong side of the bed
ØÑтRдŁ§
22nd February 2009, 05:51 PM
For the birds.
بی فایده، مفت گران بودن، به درد نخور
Let’s go out of here. What he is saying is for the birds.
Mina_Mehr
31st July 2009, 06:28 PM
واسه شروع خودم start رو میزنم منتظر دوستان نخبه هستم{happy}
One is never too old to learn
برای آموختن هیچوقت دیر نیست ، اسنان تا زنده است تجربه می آموزد
به قول ایرونی ها
زگهواره تا گور دانش بجوی{happy}
هیوا
31st July 2009, 07:14 PM
خیلی عالیه.تاپیک بسیار خوبی هست.میشه اصطلاحات هم بذاریم ؟یک نمونه از اصطلاحات رو پایین آوردم
give me five
بزن قدش(هنگام گرفتن توافق برای انجام کاری گفته می شود)
matrix
15th October 2009, 08:27 AM
با تشکر از Mina-Mehr عزیز به خاطر این تاپیک ولی نمیدونم چرا استقبال زیادی نداشته؟:-o
Take no pain = زحمت نکش{big green}
mohsenviolon
21st October 2009, 09:05 PM
ایول بروبچ خیلی توپه!!!!!!!
یکی هم از ما:
It's no skin off my nose
یعنی برام مهم نیست.... به چیزم....
mohsenviolon
21st October 2009, 09:09 PM
بازم:
Pay through the nose
موقعی بچه بودم و کلاس زبان میرفتم کلی اصطلاح بلد بودم ولی الآن همین ها هم به زور یادم میاد. این یکی یادمه یکی از معلم ها گفت یعنی کسی که به زور پول خرج میکنه؛ خسیس.
ولی همون موقع ها هم می دونستم هرچی معلم میگه درس نیست. معنیش اینه که باید کلی پول خرج کرد حالا ربطی به خساست یا generous بودن یارو نداره.
مثال
I have to pay through the nose to get an N97
matrix
25th October 2009, 10:19 AM
To bean full of beans = پر انرژی بودن، سر حال بودن
matrix
27th October 2009, 10:28 AM
Spill the beans = فاش کردن اسرار
7raha7
5th September 2010, 07:09 AM
let's go to the point:بریم سر اصل مطلب[khanderiz]
7raha7
5th September 2010, 07:16 AM
to have a nice chit.chat: گل گفتن گل شنیدن
7raha7
5th September 2010, 07:21 AM
این اصطلاح نیس ... در واقع یه نکته ای هستش که کمتر کسی میدونتش...how do you do?این سوال تقریبا معادل همون احوالپرسی ماست... و جالبتر اینه که در جوابش باید گفت:how do you do!
7raha7
6th September 2010, 11:46 AM
عجب... پس چرا هیشکی چیزی نذاشته؟؟؟ [tafakor]حالا خودم یه اصطلاح قشنگ میارم![labkhand]
crossing heart:سوگند خوردن
مثلا:i cross my heart to be always honest.
7raha7
7th September 2010, 05:05 PM
بازم که خبری نیس... my active friends!!!
i am in a mess : من بهم ریخته ام... شلخته ام... (مثلا وقتی تازه از خواب بیدار شدید که یهو دوستتون زنگ خونه رو میزنه و میرید دم در اینو میگید!)
7raha7
21st September 2010, 07:36 AM
beg your pardon? ببخشید؟
مثلا وقتی یکی یهو میاد و بهتون میگه : چقدر تو زشتی!
اونوقت شما متعجب میشی و می پرسی: بله؟ ببخشید؟
7raha7
23rd September 2010, 04:56 AM
بابا خیلی بی معرفتین... این همه idiomداریم...
یعنی هیشکی یه دونه هم بلد نیست؟؟؟
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.