توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
صفحه ها :
1
2
3
4
5
6
[
7]
8
9
10
11
12
ستاره آسمون شب
17th March 2014, 09:49 PM
پستی پیدا نکردم واسه همین اینجا مینویسم!
توروخدا 4شنبه سوری مواظب خودتون باشین!خوب؟
solinaz
18th March 2014, 12:05 AM
وای وای وای بچه ها چه حالی میده زدن سیگارت...(قابل توجه پست بالایی)[nishkhand]
با پسر عموم رفتیم وسط کوچه جعبه سیگارتو بهم داده با یه فندک...
این سیگارت که خطر زیاد نداره[sootzadan](به جز اینم چیزی دیگه دست ما نمیدن)...اولش که داد دستم ترسیدما...فندکو خودش زد(8 سالشه)[nishkhand]منم شوت کردم زیررررر ماشیین یه بنده خدایی...
خب بخدا اصلا هول شدم...کجکی رفت[negaran]هرکی رد میشد یه سر تکون میداد بهم(تاسف،دختـــــــــــــ ــر،دخـــــــــــــتر!)[sootzadan]
خعلی دوست دارم...خعلی هیجانیه...[nishkhand]
امروزم روز اخر مدرسه بود...پیک نوروزیمونم دادن....خدا این مراتو سقط کنه که پدر مارو همش در میاره[nadidan]
پس فردا میرم دیارمون...شهر گل ها...محلات[alaghemand]دلم برای دوستام و ابو هواش تنگولیده...از تابستون تاحالا نرفتم...[nadidan]
دیگه خوبی و بدی از من دیدید حلال کنید...[gerye]
چی بگم دیگه...
همتونو دوست دالم[nishkhand]امیدوارم سال خوبی داشته باشید....تعطیلات به همه خوش بگذره[boosidan]
"VICTOR"
18th March 2014, 03:07 AM
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
ســــــــلام
چرا این اندازه زود میګذره ؟ smilee_new1 (11)sh_omomi37
همیشه یک ثانیه برام زمان زیادی بود ، الآن وقتی فکر می کنم فلان قدر ساعت میګم خیـــــــــلی کمه smilee_new1 (11)
چند وقت پیش یه بازی هندبال بود تو حال داداشم ( کلاسه اوله [nishkhand] ) داشت نګاه می کرد ، ګفت بیا آخرشه نګاه کن قشنګه ...
منم واستادم دیدم 3 ثانیه اعلام می کنن از بازی مونده ګفتم بذار باشم ، دلش خوش شه ، بعد اعتراض کرد تیم مخالف ګفتن 1 ثانیه از بازی مونده ، یادم نیست 25 به 26 بود به نظرم و توپ دست تیم با امتیاز کمتر بود .
تو یک ثانیه ګل زدن sh_omomi112 ، اونجا بود فهمیدم امیــــــــــــــــــــــ ـد یعنی چی ؟! خود رو نباختن یعنـــــــی چی ؟!!! کلیم از داداشم تشکر کردم [esteghbal][alaghemand]
ولی هر چی فکر می کنم وقتی آدم میشم زمان برام زود میګذره ، نشون میده دارم عبرت میګیرم یه خورده و وقتی زمان جوری بګذره که نفهمم چه جور میګذره ، یعنی خیلی آدم شدم [nadidan] همون وقت یعنی مردم ، کلاً زنده باشم و درست و حسابی نمیشه مثل اینکه ! sh_omomi48 ولی تلاش میکنیم دیګه ! هعی زودګذر ... sh_dokhtar16 دوسِت ندارم وقتی درست کار می کنم زود میګذری sh_dokhtar14 خب مثل قبلاً آروم باش ، چیه ؟ از خوشحالی داری ذوق مرګ میشی من دارم درست و حسابی کار می کنم اونم یه خورده ؟!!! [sootzadan] نخواستیم خوشحال شی ، آروم و خونسرد بګذر ، بذار من از این ګذر زمان و کار درست و حسابیم لذت ببرم حدأقل ... smilee_new1 (11) کلاً زود بګذری خیلی بی مرامی روزګار ... sh_omomi49
میګن تو ارتفاع زمان دیر تر میګذره ولی کدوم ارتفاع برم ( تو مستند دیدم ، جالب بود ) ؟! کجا یعنی ؟! [soal] نمیشه دیګه لج نکن با من sh_dokhtar11[afsoorde]
sh_omomi24
solinaz
18th March 2014, 08:01 PM
بچه هاااا حوصلم سر رفته تو خونه...[negaran]
در پنچره رو باز کردم تو کوچه اهنگ گذاشتن و اتیش روشن کردن و از روش میپرن...
سوپری سر کوچمون[khande]تپله...به زور میپره از رو اتیش...صف بستن...همم که از بیخ و بن پسرن...عه...
از صبح صدا میاد گوشم خسته شد...خسته شدم تو خونه..[gerye]
Sa.n
18th March 2014, 08:20 PM
من منتظر بودم این در و همسایه شروع کنن به آتیش بازی تا ما هم با خانواده بریم بیرون .
ساعت 7 شروع کردن به هنر نمایی این در و همسایه ها [nishkhand]
من که الان فکر میکنم میبینم جونم با ارزش تره تا اینکه برم بیرون اتیش بازی
نمیدونم اینا چیه ! بمبه اتمه ؟ بمب هیدورژنیه ؟
میدونید غیر از خودم دلم برای پرنده ها و گربه های بیرون میسوزه
الان که پرنده خودم رو میبینیم با این وجود که توی خونه هم هست ، با هر صدایی میپره هوا و وقتی صدا ها قطع میشه برای یکی دو دقیقه میشینه یک گوشه و دوباره همون روند .
جالبه تنها توی خیابون که نیست این حرکات خطرناک بعضیا ، توی ماشینا هم از این بمبای هیدروژنیشون میندازن .
بیچاره صاحب ماشین .
با این وضعیت من فقط تونستم یه دونه فانوس روشن کنم و فانوسه هم با کلی امید و ارزو توی هوا معلق شد و من هم مثل این کسایی که یک موجود وحشی دنبالشون کرده برگشتم توی خونه . [nishkhand]
"golbarg"
18th March 2014, 08:34 PM
بچه هاااا حوصلم سر رفته تو خونه...[negaran]
در پنچره رو باز کردم تو کوچه اهنگ گذاشتن و اتیش روشن کردن و از روش میپرن...
سوپری سر کوچمون[khande]تپله...به زور میپره از رو اتیش...صف بستن...همم که از بیخ و بن پسرن...عه...
از صبح صدا میاد گوشم خسته شد...خسته شدم تو خونه..[gerye]
عزیزم غیبت برادر سوپری نکن حرامست[nishkhand]
hadi elec
18th March 2014, 09:35 PM
بازم خسته ی خسته ی خسته
پر از استرس
پر از نگرانی از اینده
دنبال ارامش
دنبال سکوت
کاش میشد میرفتم تو یه جنگل یه ماه موندم
بدون هیچ استرس و ازار و اذیتی از اطراف
سرم پر از حرف و پر از صدا و پر از فکر
پر از دغدغه
شب تنهاییه ما را کی سحر می آید؟
ولی پر از امید
امید به خدا
امید به سرسبزی
امید به رشد
من به اون چیزی که میخوام میرسم
حتی اگر شب و روز بر من گلوله بارد
باید ساخته بشه
میسازمش
ولی با یه تنه خسته از گذشته
"مهدی"
18th March 2014, 10:41 PM
دو دلار آب! ارواح برزخ تا به حال این همه آب یکجا به کسی نداده بودند؛ آخرین بار که 2 سنت آب برای کسی فرستادند یک طوفان شب هنگام شکل گرفت و حتی برای 20 سنت آب یک سیل به راه انداخته بودند؛ ولی حال باید به اندازه 2 دلار آبه به پیرزن هندو میدادند.....
خوان بوش - 2 دلار آب
mamadshumakher
18th March 2014, 10:53 PM
نمیدونم....خداییش منظوری نداشتم.کاری هم نکردم.یکم غر زدم به خاطر شرایطی که توش هستم.اونم 20% واسه خودم...80% واسه افرادی که کلی حق به گردنم دارن.ولی نمیدونم چرا دوستم جوابمو نمیده.نمیدونم چرا[narahat] ارزو میکنم این اخر سالی ناراحتش نکرده باشم.خیلی واسم عزیزه.خیلی ازش درس گرفتم.خیلی هم به گردنم حق داره.
حتی با دیدن چراغ سبز پروفایلشم اروم میشم.همیشه دعاش میکنم و تا جایی که از دستم بر اومد هم سعی کردم کمکش کنم هر چند ناچیز بود.
ولی نمیدونم چرا جواب پیام هامو نمیده.میدونم هر کارش یه دلیلی داره.میدونم ناراحت نیست ازم ولی اگر هست دوست دارم بهم بگه.
[dooa][dooa]
فقط میخوام زودتر بهم یه پیام بده
کلمه رمز:یا دوچرخه یا لامبورگینی
saamaaneh
18th March 2014, 10:54 PM
به رسم گذشته و سال پیش، آخرین پستم تو سال 92 در دفتر خاطرات هست!
نمیدونم چند برگ اینجا ورق خورد تا رسید به پایان امسال ولی یه سال از عمر من گذشت، به گذشته که فک میکنم دلم میگیره ولی به آینده امیدوارم،
دنیا خیلی شادی بهم بدهکاره، منتظر اون روزام !!
اما در مورد امسال، اسمش رو گذاشتم سال تلاش های بیهوده، یعنی هیچ کدوم به نتیجه نرسید، ناراضی نیستم، شد تجربه، خیلی بهتر از سال قبلم بود!
پدرم، مادرم و سایر عزیزانم صحیح و سالم کنارم بودن، خدا رو صد هزار مرتبه شکر!
تو امسال شادی بود، غم بود، گریه بود، خنده بود، غمها گذشت و شادیا برام خاطره شد!
اتفاقاتی امسال افتاد، سعی کردم ازشون درس بگیرم!!
تو سختیهام خدا کنارم بود، امسال خدا مهربونی رو در حقم تموم کرد، میدونم هر سال خدا کنارم بود، ولی امسال بیشتر احساس کردم مهربونیشو، خدایا ممنونم ازت !!
از دوستای خوبم، آبجیا و داداشای مهربونم ممنونم، کنارم بودن، تو تنهایی هام، غمهام، مشکلاتم تنهام نذاشتن، امیدوارم تو سال جدید سالم و شاد دوباره کنار هم ببینمتون!
عیدتون پیشاپیش مبارک دوستانم[golrooz]
"سه شنبه 27 اسفند 92 ساعت 22:24 "
sr hesabi
18th March 2014, 11:28 PM
امروز شادم
به قول گفتنی،حالم خریدنی هست الان
ولی خب چهارشنبه سوری که خیلی مسخره بود
یکی از خیابونای نزدیک ما که همیشه ،بزن و بکوب و آتیش و اینا بود
امروز با گارد ریخته بودند توش ،هر 10 قدم یکی از این دوستان خیرخواه با یک آلت ضرب و شتم وایساده بودند
اینجا ایرانه بهترین این هم نمیشه انتظار داشت
همه چیز حرامه مگر خلافش ثابت شه
بگذریم،بعد از کلی اعصاب خوردی ،و گرفته شدن حال
داشتم میومدم خونه که
یکی از این دوستان دوره گردی که ساز میزنه رو دیدم
این عزیز هر 5 شنبه تو محله ما بود ولی امروز انگار اومده حال منو خوب کنه
من و رفیقم وایسادیم و این دوستمون هم کلی برامون ساز رد و ما هم خوندیم و چندتا از همسایه ها هم اومدن دیگه کلی حال داد
هر چی گرفت حلالش ،کلی حالم رو خوب کرد
جاتون خالی یه کبریتی هم زیر پامون ترکید، بعدش هم من الکی نشون دادم دارم یه چیز گنده میندازم
همشون رفتند تو خونه و جیغ میکشیدند،کلی بهشون خندیدم
دم همگی گرم
به امید روزی که بتونیم بدون ترس خوش باشیم[shaad]
راستی دلیل اصلی شادیم هم خبر خوبی بود که رسید بهم و اینکه این آهنگ رضا صادقی هم از اون آهنگای فاز جالب هست
Reza Sadeghi - Gole Nazam (http://s1.top3da40.com/Sasan/1392/12/26/Reza%20Sadeghi%20-%20Gole%20Nazam%20%5B128%5D.mp3)
داداشی
18th March 2014, 11:45 PM
سلام
شب همگی بخیر[golrooz]، چهار شنبه سوری شاد[nishkhand]، نوروز و سال جدید 1393 بر همتون مبارک باشه[dooa].
امیدوارم در سال جدید همه تلاش هاتون به ثمر بشینه و موفق باشید.[shaad]
مدت طولانی بود که با این اکانت آنلاین نمیشدم تا همین چند روز پیش و فکر کنم بعد از این مدت طولانی این اولین ارسال عمومی[negaran] من هست چه خوب که خاطره امروزم رو بگم و این حس عمیق شادی رو با شما عزیزان تقسیم کنم.[khejalat]
بعد از تلاش چند روز و شبی برای آماده کردن یک ویژه برنامه نوروزی برای رادیو بالاخره امشب ساعت 8 شب تمام شد و خوشحال و خرم قدم در راه خونه وسط میدون جنگ گذاشتم.[esteress]
برای این کار برای من و ما خیلی مهم بود که در زمانی اندک تصمیم گرفتیم علاوه بر گویندگی تمام صدا گذاری و باند سازی اون رو خودمون انجام بدیم تا یک کار صد در صد خودی رو تحویل رادیو بدیم.
ابتدا سعی کردیم برای باند سازی ، آمبیانس ها و صداهای پس زمینه رو از اینترنت بگیریم و صدا ها، احمقانه بود.[nadanestan]
برای همین تصمیم گرفتیم تمام افکت ها و صدا ها رو خودمون بسازیم که واقعا کار طاقت فرسایی بود و با توجه زمان کم و حجم بالا کمرمون خم شد! [nishkhand]
دکتر گفته روزی 1 تا 1.5 لیتر آب بخورید، امروز من فقط 2 لیتر چای و قهوه خوردم که سرپا بایستم. [khabalood]
سرتون رو درد نیارم امشب ساعت 8 کاری رو تموم کردیم که اولین تجربه (گردآوری، کارگردانی، صداپیشگی، مجری، صداگذاری، مدیریت دوبلاژ، تهیه کنندگی البته به غیر از ناظر کیفی دوبلاژ که فردی توانا بودند) ما بود و حاصل کار رو که دیدیم خستگی از تنمون در رفت.
به جرات میتونم بگم که در سال 92 جزو معدود خوشحالی های من بود. از سال 92 راضی هستم. البته یواشکی از من در باکس عکس گرفته شد که یادگاری از کار و خوشحالی و خستگیم میمونه.
امیدوارم همتون از سالی که گذشت با بدی ها و خوبی هاش راضی بوده باشید و همیشه بر لبانتون لبخند باشه.
سپاسگذارم که متن رو دنبال کردید.
م.محسن
18th March 2014, 11:53 PM
وقتي از خواب نيمروزي بلند شدم خودم رو وسط جنگ جهاني احساس كردم!!!
آخه يادم رفته بود چهارشنبه سوريه!
*FATIMA*
19th March 2014, 12:15 AM
سال 92 با تمام خوشی هاش و غم هاش داره به پایان میرسه و من فردا عازم به بوشهر میشم [nishkhand]
اولای سال 92 زیاد تعریفی نداشت ، زیرا با مرگ پسرعموی بابام شروع شد ، کلی حالمون گرفته شد ، ولی بعدش با یه عروسی حالمون اومد سرجاش [sootzadan]
اون دور هم بودنا ، جالبیش این بود که همه با هم راهی میشدیم خونه یکی ، دوباره با همون نفر راهی میشدیم خونه یکی دیگه [nishkhand]
بچه هام دیگه کم کم داشتن بزرگ میشدن و باید آمادشون می کردیم برند کلاس بالاتر ، چقدر مکافات داشتاااااااااااااااااا ، اصلاً راضی نمیشدند ، خصلت بچه ها اینه دیگه ، زود وابسته میشن [khanderiz]
چقدر براشون کاردستی درست کردیم ، شعر گفتیم ، داستان برای موقع خواب ، ... غذا خوردنشون از همه جالب تر بود
یه بار یه ملافه خیلی بزرگ پهن کردم ، همه بچه ها رو دورش نشوندن ، گذاشتن هر جور دوست دارن غذا بخورن [khanderiz] یعنی تمام صورت و بدنشون رو پر از غذا کردن [nishkhand] چقدر لذت بردن [labkhand] یادمه مدیر برای این کار دعوام کرد ولی به شاد بودن بچه هام می ارزید [sootzadan]
بچه هام نقاشی گروهی رو یاد گرفتن ، خیلی بامزه بودن ، حیف برای یادگاری برنداشتم [narahat]
آخرای شهریور استعفا دادم ، بهونم این بود که میخوام درس بخونم ، چه درس خوندنی هم شد [sootzadan] یه ماه به همین بهونه خونه موندیم بعد خانواده دیدن دیگه زیادی دارم درس میخونم گفتن پاشو برو دنبال کار [nadanestan] البته از مهر و علاقه بسیاررررررررررررررررررر بودا [labkhand]
هنوز چند روزی از رفتن من به محل کار جدید نمیگذشت که خبر فوت پسر همسایه هممون رو شوکه کرد ، اونم چه شوکه ای [narahat][narahat][narahat][narahat][narahat] تا یه ماه زندگی نداشتیم ، همش اندوه ، یادبود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 15 ساله همسایه ایم اخه ، آخه با هم همبازی بودیم ، 6 تا بچه همسایه با 3 تا ما ، فکرشو کنین 9 نفررررررررررررررررررررررر رررررر ! دردناک بود خب [sootzadan]
در این میان ، چقدر با دوستان دربند رفتیم [khande] خونه یکی از دوستانمون که عروسی کرده بود و باعث شد دانشجوهای قدیم دور هم باشیم ، بستنی خوردنا در هوای بسیار سرد و برفی ، ... خیلی عالی بود
یه بار تو دربند یه فالگیر الکی الکی فال ما رو گرفت ! [eynaki] خیلی جالب بود وقتی فکر کرد من و داییم زن و شوهریم ، یعنی مردیم از خنده ، چقدر سرکارش گذاشتیم [khande] وقتی آخر سر بهش گفتیم زنش کیه ، شوکه شد [sootzadan] فالگیری که فال گرفتن بلد نیست [kootak]
چقدرررررررررررررررررررررر ررررر مهمون داشتیم [kootak] میگن مهمون برکت میاره ، واقعاً برکت میاره
بابا ، مامان شب عید پیشمون نیستن ، 5 فروردین بهمون ملحق میشن
خدایا شکرت ، دوباره پیش همیم و این خودش یه غنیمت بزرگه
قرار ملاقات سایتمون ، پیدا کردن دوستان جدید [esteghbal]
جابه جایی شرکتمون از طبقه هفتم به طبقه اول ، خراب شدن آسانسور ، چقدر خاطره شد برامون ، 2 هفته تمام وقت برد ، خودمون بیشتر از کارگرا کار کردیم [nadanestan]
چقدر گفتیم ، خندیدیم ، سربه سر هم گذاشتیم ، بچگی کردیم ، برف بازی ، زیر بارون موندنا ، ...
رفتن به همدان و دیدن خوابگاه دانشجویی خواهرم ، از همه مهم تر 3 سالگی دینا بانو
من میگم سال 93 سال خیر و برکته ! [golrooz]
سال خوبی رو در پیش رو داشته باشید و همیشه دلاتون خندون و شاد باشه [golrooz]
13 فروردین که برمیگردم انشاالله ، سبزه هاتون رو میز حاضر آماده باشه ، میخوام بیام بازدید [sootzadan] ببینم میشه نمایشگاه سبزه زد یا نه [tashvigh]
سال نو مبارک [golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
"VICTOR"
19th March 2014, 12:20 AM
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
ســــــــلام
وای ، من اصلاً این روز شوم و بی فرهنګ رو تبریک نمیګم [hoshdar][naomidi] کلاً خوشم نمیاد از چهارشنبه سوری
الانم ماجرایی شد [narahat]
درسته قدیما با اصول و موازین خوبی اجرا میشده ولی الآن ؟!!!![gooshnakardan]
داشتم درس می خوندم قرار بود 11 بیان دنبالم ، که ساعت 10 اومدن [eynaki]
خیر سرم با برنامه شدم ولی مګه میذارن ؟! [sootzadan][taajob3]
با چه بدبختی واسه اینکه کسی صدا پامو نشنوه مثل دزدا راه میرفتم که حواس بقیه پرت نشه ، اومدم از محوطه بیرون [taajob2] این همه بچه تو ماشین چیکار می کنن ؟! [soal]
اومده بودن با بچه های همسایه این خانواده دنبال من ( بچه ها کوچیکن [nishkhand] ) که بریم پارک خورشید تو هاشمیه واسه بوووووووووووووووووووووووو وق [taajob3]
من با کلی خوشرویی اومدم تو ماشین تا اینا رو به من ګفتن ؟! منم : [radedarkhast]smilee_new2 (7)sh_dokhtar11sh_omomi48
منو بذارین خونه لطفاً ، یک دقیقه راه که بیشتر نیست
بقیه : sh_omomi35 ( مد نظر پدر مادر هست به من !) حق نداری بری خونه با ما میای منتظرمونن [taajob]
من : کی ؟
بقیه : همسایه ها sh_omomi112
میدونن من از این مراسم تحت هیچ شرایطی خوشم نمیادا !!!
دیګه یکم عصبانی شدم چون زورکی می خواستن منو ببرن
خخخ ، حالا دنبال همسایه ها جایی که قرار ګذاشته بودن ، رفتیم اونا نبودن ، زنګ می زدیم جواب نمیدادن
ګفتیم میریم همون پارک خورشید ، خودشون میان
تا خواستیم بریم ، یووووووووهو ترافــــــــــــــــــــی ـک از خیلی قبل تر از هاشمیه ، پل صیاد بود فکر کنم [nadidan][nishkhand] ( چه میدونم خب [nadidan] / یعنی دو ساعت لازم بود تو راه باشیم شایدم بیشتر[nadanestan])
آقا من خوشنود شدم کمی ، بعد دور زدن پدر از زیر پل برګشتیم
دوباره همون مسیر رو اومدن که ببینن باز همسایه ها نیومدن آیا ؟ دیدیم نخیر نیومدن ( حالا بچه هاشون با ما بودن [khande] )
یا مثلاً فلش نیورده بودن برا آهنګ ، رادیو قاطی کرده بود اونم نمی خوند [khandeshadid] منم آهنګ ګوشی رو میذاشتم ، همچین شاد نبود خب [nishkhand] بعد خلاصه هر کار کردن نتونستن درست کنن
من کیف می کردم یعنیا
با من کسی رو دنده ی لج بیفته این میشه [sootzadan]تازه هنوز هیچی نشده تجربه هایی شده از این ماجرا که طرف همیشه معترف شده دیګه از این کارا نمی کنه [nishkhand]
عوض 1.5 ، 2 دقیقه که منو خواستن تا خونه برسونن ، یک ساعت تو شهر الکی دور زدن [khande]، یکمم طعم تلخ عصبانیت پدیدار شد [sootzadan][nadidan]
آخرشم منو ګذاشتن خونه [khanderiz] حالا که اومدم خونه دارن همو به واسطه ی من پیدا می کنن ( چون الان شدم رابط هی تلفن جواب میدم به این بګو به اون بګو [khanderiz] )
خلاصه که اینجوریاست ...
ولی خیلی بی فرهنګی هست این امور ، همین الآن که داشتیم میرفتیم ، تو یه چهارراهی بود قبل همون پله [nishkhand] که یه هو یه ترقه بود ، بمب بود ، هر چی که بود خوشم نمیاد اسمشونم بدونم [sootzadan] زدن تو چراغ راهنمایی ، ترکید و کلیم دود کرد [entezar][bihes][sokoot][bihosele][ghahr]
این مامان من همیشه 180 درجه با من فرق دارنا !!!
قبل از اینکه بیان دنبال من 3 ساعت آتیش بازیا و بساطاش رو مشغول بودن با همسایه ها و اجمعین آشناها ( فامیلا نه ها / فقط همسایه ها )[bihes]
در کل خییییییییییییییییییلی کار ناپسندیه و بوووووووووووووووووووووووو ق [naomidi]sh_dokhtar11sh_omomi65
من هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت یه چنین دعایی نمی کردم ولی الآن میګم چون خودمم قاطی کردم از بس این روزا به خودم تلقین منفی کردم sh_omomi48:
هر کی از این قبیل امور انجام میده ان شاء الله راهی اورژانس شه تا آدم شه ، حرف که متوجه نمیشن پس بچشن طعم تلخ عدم سلامتی رو !
حالا یه خورده برن اورژانس چیزی نمیشه ، یکم ضربه ببینن که فقط مدت کوتاهی جبران پذیر نباشه ، بعد خوب شن ولی جوری باشه که درس بګیرن [sootzadan]
عه عه ، هر سال من از اوایل بهمن ماه باید این صداهای نحس رو بشنوم ، کنار خونمون همه جور مدرسه ی پسرونه ای هست خب [kootak]
خخخ ، مامانم پارسال با پسردایی کوچیکم نقشه ریخته بودنsh_dokhtar9 ( الآن سوم راهنماییه ) دور از چشم زندایی جان از پنجره ترقه مینداختن بیرون و امثالهم [khande]smilee_new2 (15)smilee_new1 (14)sh_omomi35
یادمه پارسال یه همچین روزی با دوستم رفتیم سر چهار راه راسته خیابون چیزی می خواستیم بګیریم ، داشتیم از کوچه رد میشدیم یادمون نبود چهارشنبه سوریه ، یه هو یکی از پنجره دقیقاً جلو پای من ترقه انداخت ، خیال کرد ندیدم از کدوم پنجره بود [sootzadan] هیچی دیګه یه نګاه خشن بهش کردم برګشتنا از همون مسیر اومدیم ، نګاه کردم جای پنجره بود ولی ... [nishkhand][shademan]
[B]
دیګه نکنین از این کارا خواهشاً ، زشته ، بی فرهنګیه ، قباهت داره ،ناپسنده !!! [shaad]
سونای
19th March 2014, 01:03 AM
خداروشکر..روز خوبی بود..مسافرامون از راه رسیدن..خدایا شکرت...
این چهارشنبه سوری هم که هنو همچنان داغ ادامه داره..من که دیگه دارم ازین همه سروصدا کلافه میشم[negaran]
یاد پارسال افتادم که بورچومی و باهوش چقدر میترسیدن!!! و من تا صبح ساعت 4-5 که سروصدا ها و نارنجکای!!!!! اطراف تموم شد پیششون مونده بودم!!![narahat] الان نمیدونم بورچومی و باهوشم کجا هستن...[afsoorde]
امروز یه مراسمی بود خندم گرفت..[khanderiz] [sootzadan]بعدشم راما میخواست از اتیش بپره اما میترسید و اومد دنبالم که عمه بیااااااااااااااااااااااا ا
خلاصه رفتم بقلش کردم و از یه اتیش کوچیک چند بار پریدیم خوشحال شد...[sootzadan] کل امروز مدام شیطونی میکرد و نوشیدنی میخورد و میومد دنبالم میگفت عمه گوشتو بیار!!!
بعد میگفت عمه ...[sootzadan][nishkhand] خلاصه مدام میبردمش دستشویی[nishkhand]
بعدم کمی بازی کردیم این وروجکا دیوونم کردن...
قشنگترینش اونجا بود که ازون فانوس آرزوها رو همه روشن کردن و فرستادن هوا... وقتی خیلیییییییییییییی رفت تو آسمون و اون شمعها توو تاریکی آسمون روشن بودن نمیدونم چرا یه حسی شدم... خیلیییییییییییی زیبا بود....مخصوصا اینکه راما گفت عمه یعنی این فانوسا آرزوها رو میبرن پیش خدا؟[shaad] خیلی فوق العاده بود...
البته حواس همه پرت شده بود و برا لحظاتی دیگه بمب و نارنجک منفجر نشد... یه سکوت عجیبی بود..
الانم بزرگترا و بچه ها دیگه بیخیال شدن برگشتن خونه هاشون... فقط موندن این پسرا که ماشاءالله انرژیشون هنو تموم نشده[nadanestan]همیشه سرویس دانشگاه هم اینجوری بودیم..5 صبح میرفتیم 8 شب بر میگشتیم.. برگشتنی ما دخترا نای راه رفتن نداشتیم!میرفتیم تو سرویس حساب میکردیم که امروز نوبت کیه بره کنار پنجره بشینه تا بتونه رو پای اینیکی بخوابه...[khabalood][nishkhand]
[B]اما پسرا تازه بازیشون میگرفت و چه پر انرژی قبل از اومدنه سرویس و توو سرویس با هم بازی میکردن!![nadanestan]یا شعر میخوندن و شاد بودن تااااا خودِ شهرمون!!![taajob3]
گاهی دیگه دعوا میشد که اقا یکم ساکت تر![nishkhand]
الانم انقدم خسته ام و گردنم درد میکنه ...فقط یه خواب میخوام...اما این صداها نمیزاره....[bihes]
یعنی من موندم این مهماتشون چرا تموم نمیشه!![nadanestan][nishkhand]
خدایا شکرت...[golrooz]
غزل بارون
19th March 2014, 08:12 AM
سلام به همگی.امسال رو که شروع کردم فکر میکردم سال جالبی نباشه[negaran] چون یکی از اقواممون فوت کرده بود و هیچ کس مثل گذشته سر حال نبود.روز به روز که میگذشت با ایجاد سرگرمی و البته کار بی حد و حصری که داشتم خودمو سرگرم کردم 6 ماه اول سال بی قدری درگیر کار شده بودم که شب ها خسته برمیگشتم خانه.و دوباره صبح روز از نو روزی از نو بود.قرار بود که ارشد شرکت کنم که به خاطر یک مشکل نشد و الان تاسف میخورم بابتش.[tafakor]سال جالبی نبود اما الان که آخرشه داره خودشو خوب نشون میده و خیلی راضیم یک دوست و یک همدمی که همیشه میخواستم بازم ببینمش رو پیدا کردم و بی نهایت الان شادم .از کار سابقم در اومدم و دارم الانم برای ارشد میخونم و بهترین خبر هم برای من اینه قراره توی استخدامی بانک شرکت کنم و از طریق همون عزیزی که الان همراهمه موسیقی رو شروع کردم و قراره که با هم برنامه هایی داشته باشیم خدایا رو شکرت که بعد اون همه اشتباهات این مدت و مشکلاتی که برام پیش اورد الان با کسانی شادم که عشق رو به من میدن و محبت و از نو سرنوشتم رو نوشته ای.امیدوارم کارای آهنگسازی و نوازندگیم زودتر مساعد بشه و همتون رو دعوت کنم به یک مهمانی خوب.[nishkhand][nishkhand][nishkhand]
برای همتون آرزو میکنم شادیتون روز افزون باشه
yas-90
19th March 2014, 11:07 AM
اینجا همه چی درهمه[negaran]
masoume.a.92
19th March 2014, 11:29 AM
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
ســــــــلام
وای ، من اصلاً این روز شوم و بی فرهنګ رو تبریک نمیګم [hoshdar][naomidi] کلاً خوشم نمیاد از چهارشنبه سوری
الانم ماجرایی شد [narahat]
درسته قدیما با اصول و موازین خوبی اجرا میشده ولی الآن ؟!!!![gooshnakardan]
داشتم درس می خوندم قرار بود 11 بیان دنبالم ، که ساعت 10 اومدن [eynaki]
خیر سرم با برنامه شدم ولی مګه میذارن ؟! [sootzadan][taajob3]
با چه بدبختی واسه اینکه کسی صدا پامو نشنوه مثل دزدا راه میرفتم که حواس بقیه پرت نشه ، اومدم از محوطه بیرون [taajob2] این همه بچه تو ماشین چیکار می کنن ؟! [soal]
اومده بودن با بچه های همسایه این خانواده دنبال من ( بچه ها کوچیکن [nishkhand] ) که بریم پارک خورشید تو هاشمیه واسه بوووووووووووووووووووووووو وق [taajob3]
من با کلی خوشرویی اومدم تو ماشین تا اینا رو به من ګفتن ؟! منم : [radedarkhast]smilee_new2 (7)sh_dokhtar11sh_omomi48
منو بذارین خونه لطفاً ، یک دقیقه راه که بیشتر نیست
بقیه : sh_omomi35 ( مد نظر پدر مادر هست به من !) حق نداری بری خونه با ما میای منتظرمونن [taajob]
من : کی ؟
بقیه : همسایه ها sh_omomi112
میدونن من از این مراسم تحت هیچ شرایطی خوشم نمیادا !!!
دیګه یکم عصبانی شدم چون زورکی می خواستن منو ببرن
خخخ ، حالا دنبال همسایه ها جایی که قرار ګذاشته بودن ، رفتیم اونا نبودن ، زنګ می زدیم جواب نمیدادن
ګفتیم میریم همون پارک خورشید ، خودشون میان
تا خواستیم بریم ، یووووووووهو ترافــــــــــــــــــــی ـک از خیلی قبل تر از هاشمیه ، پل صیاد بود فکر کنم [nadidan][nishkhand] ( چه میدونم خب [nadidan] / یعنی دو ساعت لازم بود تو راه باشیم شایدم بیشتر[nadanestan])
آقا من خوشنود شدم کمی ، بعد دور زدن پدر از زیر پل برګشتیم
دوباره همون مسیر رو اومدن که ببینن باز همسایه ها نیومدن آیا ؟ دیدیم نخیر نیومدن ( حالا بچه هاشون با ما بودن [khande] )
یا مثلاً فلش نیورده بودن برا آهنګ ، رادیو قاطی کرده بود اونم نمی خوند [khandeshadid] منم آهنګ ګوشی رو میذاشتم ، همچین شاد نبود خب [nishkhand] بعد خلاصه هر کار کردن نتونستن درست کنن
من کیف می کردم یعنیا
با من کسی رو دنده ی لج بیفته این میشه [sootzadan]تازه هنوز هیچی نشده تجربه هایی شده از این ماجرا که طرف همیشه معترف شده دیګه از این کارا نمی کنه [nishkhand]
عوض 1.5 ، 2 دقیقه که منو خواستن تا خونه برسونن ، یک ساعت تو شهر الکی دور زدن [khande]، یکمم طعم تلخ عصبانیت پدیدار شد [sootzadan][nadidan]
آخرشم منو ګذاشتن خونه [khanderiz] حالا که اومدم خونه دارن همو به واسطه ی من پیدا می کنن ( چون الان شدم رابط هی تلفن جواب میدم به این بګو به اون بګو [khanderiz] )
خلاصه که اینجوریاست ...
ولی خیلی بی فرهنګی هست این امور ، همین الآن که داشتیم میرفتیم ، تو یه چهارراهی بود قبل همون پله [nishkhand] که یه هو یه ترقه بود ، بمب بود ، هر چی که بود خوشم نمیاد اسمشونم بدونم [sootzadan] زدن تو چراغ راهنمایی ، ترکید و کلیم دود کرد [entezar][bihes][sokoot][bihosele][ghahr]
این مامان من همیشه 180 درجه با من فرق دارنا !!!
قبل از اینکه بیان دنبال من 3 ساعت آتیش بازیا و بساطاش رو مشغول بودن با همسایه ها و اجمعین آشناها ( فامیلا نه ها / فقط همسایه ها )[bihes]
در کل خییییییییییییییییییلی کار ناپسندیه و بوووووووووووووووووووووووو ق [naomidi]sh_dokhtar11sh_omomi65
من هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت یه چنین دعایی نمی کردم ولی الآن میګم چون خودمم قاطی کردم از بس این روزا به خودم تلقین منفی کردم sh_omomi48:
هر کی از این قبیل امور انجام میده ان شاء الله راهی اورژانس شه تا آدم شه ، حرف که متوجه نمیشن پس بچشن طعم تلخ عدم سلامتی رو !
حالا یه خورده برن اورژانس چیزی نمیشه ، یکم ضربه ببینن که فقط مدت کوتاهی جبران پذیر نباشه ، بعد خوب شن ولی جوری باشه که درس بګیرن [sootzadan]
عه عه ، هر سال من از اوایل بهمن ماه باید این صداهای نحس رو بشنوم ، کنار خونمون همه جور مدرسه ی پسرونه ای هست خب [kootak]
خخخ ، مامانم پارسال با پسردایی کوچیکم نقشه ریخته بودنsh_dokhtar9 ( الآن سوم راهنماییه ) دور از چشم زندایی جان از پنجره ترقه مینداختن بیرون و امثالهم [khande]smilee_new2 (15)smilee_new1 (14)sh_omomi35
یادمه پارسال یه همچین روزی با دوستم رفتیم سر چهار راه راسته خیابون چیزی می خواستیم بګیریم ، داشتیم از کوچه رد میشدیم یادمون نبود چهارشنبه سوریه ، یه هو یکی از پنجره دقیقاً جلو پای من ترقه انداخت ، خیال کرد ندیدم از کدوم پنجره بود [sootzadan] هیچی دیګه یه نګاه خشن بهش کردم برګشتنا از همون مسیر اومدیم ، نګاه کردم جای پنجره بود ولی ... [nishkhand][shademan]
[B]
دیګه نکنین از این کارا خواهشاً ، زشته ، بی فرهنګیه ، قباهت داره ،ناپسنده !!! [shaad]
مامانتون خیلی باحال هستن [nishkhand]
از طرف من ببوسشون. [nishkhand]
zoh_reh
19th March 2014, 11:36 AM
خدا رو شکر بالاخره جنگ تموم شد،
بمبهای احتمالا هسته ای همه اش باید تموم شده باشه ،
چون سالهای قبل یه کم پنجشنبه سوری هم داشتیم،[sootzadan]
در هر صورت امیدوارم کسی دیشب صدمه جسمی ندیده باشه و بخیر و خوشی گذشته باشه.[labkhand]
"مهدی"
19th March 2014, 12:45 PM
در زندگی نه دعایی تاثیر دارد و نه قدرت مافوق بشری که کارها را درست کند؛ تنها تلاش های خودمان است که زندگی مان را می سازد.
"golbarg"
19th March 2014, 01:30 PM
سلام به همه دوستان حالا که قرار اخرین نوشته سال 92 رو بذاریم من یه خاطره از چهارشنبه سوری چند سال پیشم بگم یکم بخندیدم
اما از اونجایی که من خاطراتم زیاد شک دارم نه باز نیام ونخوام اینجا چیزی بنویسم[shaad]
ماچندسال پیش چهارشنبه سوری خونه خالم دعوت بودیم بعد پسرامون پیچوندن مارو فقط مادخملا مونده بودیم شروع کردیم به غرغر کردن[negaran]
بعد مامانم گفت بیایید بریم دم در از اون ترقه هاتون بیارید بندازیم تو خیابون
ماهم که پسر برامون فقط از اون ترقه سوتیا هست که حرکت میکنه منفجر میشه رو برامون گذاشته بودن
حالا بگذریم هیچ کس جرات نداشت اونو پرتاب کنه بعددختر خالم شجاع شد پرتاب کردش
حول شد تند پرتاب کردوهمزمان با اون یه اقایی داشت رد میشد انقد باکلاس راه میرفت[bamazegi]
هیچی دیگه ترقه سوت زنان رفت بین پای اقا یدفه منفجر شدش .[khande]
مرده شدش مثل این [asabani]یعد هی به شلوارش نگاه کرد
ماهم از ترس فرار کردیم[khande]
م.محسن
19th March 2014, 01:41 PM
حداقل خوبه كه وقت شد پست هاي ناتمومم رو به پايان برسونم
نميدونم چرا با اينكه امسال خيلي سال خوبي هم نبود اما از همين الآن دلتنگ رفتنش شدم
انگار قراره اين 33 ساعت و اندي خودش اندازه 1 سال بگذره ...
تووت فرنگی
19th March 2014, 03:05 PM
سالِ قدیم چه بود که جدیدش را به انتظار سَر کنم ..
۲۲ سپتامبر
19th March 2014, 05:08 PM
خاطره چند سال .....
خاطره ای ندارم امروز خاطری هم ندارم امروز روز به روز خار به خوار در چشم و دل از این روزگار چون از هاریش نمیری از خاری اش حتم می میری . کم نیستن آدمای مرده که شهادت حرفم و بگن . گیرم که شاهدم زنده نیست . غمی نیست حرف راست و که بگی راسته راست روده روزگار عینن به چشم کورت میاد . که این و آن همه دنیا رو چرخ و چرخ زدیم سال هم تمام شد و فردایش همه با خوشی تبریکات متبرکه جدید و وصل سال را به زبان می گویند . زرشک ؟! بخوریم که خنک شویم که حرف می زنیم ته گلویمان از خشکی نظام روزگار نسوزه . آنقدر می سوزه که پایمان در چکمه رفتن هم از سوختنش می سوزه. . سوز سرما با همه رفت و اومدنش فردا تمام می شه گیرم منم فردا بگم تبریک چه دخلی به نذر کردن بخت و اقبال ما داره گیرم هفت سین نورزوم بی سین از هفت سینش با یک سفره خالی یک تیکه نون خشک باشه یک قران مجید توی دست عید مبارکه ، گیرم فردا کنارم کسی نباشه، گیر داده ای به نوروز ، ها؛ نوروزی که دیگه نه از عمو نوروزش خبری هست نه از عیدیش نوروز هم پارسال بود پس پیدارسال بود فُوت قوتیش ته نفس آخری رو رفت دیگه بازدم نرفت . دم و بازدمش زرتی خاموش شد . شنیدم بچه های نوروز از روستا زدن به شهر الان دیگه اسم بوباشون هم میگن دَدی زرشک هم بخورم سوزم دردش کم نمیشه ولی حرف زرشک به بند شکم روزگار ببندم گمونم بسترش مثل ابستن غصه هام یهو شکمش بزنه بیرون دیگه هم فارغ از این همه چرخش یک (سال زرشک ) نشه گیرم که گیر ما حل شه گیر روزگار از ما چه طور اونم حل میشه نه لا کردار حل بشو نیست حل کنشم نیست . دست اوستا کریم اوقاتش تلخه از دستمون روی نموده ته سال بهش رو بزنیم که اوستا شکر خوردم ببخش رومون نمیشه گیر نده بابا ده بار رفتیم عذر خواهی ده بار هم پشت بندش رفتیم توبه شکنی دیگه یازده بندش نکن که دوباره یازده توبه شکنی هم بریم . دوازده پشت بندش میاد . باشه ..ولی از همین دور میگیم اوستا کریم ببخش که تو تنها اوستایی هستی که می بخشی .
حالا گیرم ته حرفم بگم نوروزتان مبارک گیر دادی به نوروز خدا بیامورز راستی یادم رفت بگم نوروز خدا بیامورزتوی زمستون به دنیا اومد توی بهار مرد حکمت شو مه که ندونستم اون که میدونه اوستا کریم که صدای زبونش و من کر نمی شنوم تو شنیدی به منم بگو حکمت روز مردن عمو نوروز چیه که میگی نوروز مبارک !!!
پایان نوشته های 1392
پایان خاطرات عجیب و الوصل نویسنده مذکور و مغفور
در سال 1392
NICE72
19th March 2014, 05:47 PM
خدا رو شکر چهارشنبه سوزی امسالم تموم شد.
به امید روزی که دیگه هچ رسم اشتباه ومردودی در میان مردم ما نباشه.
ستاره آسمون شب
19th March 2014, 06:05 PM
خخخخخخخخ!
ماشاءالله دل بچه ها چه پره از بمب افکنی های چهارشنبه سوری توی ایران![nishkhand]
من بیچاره تو خونه چپیده بودم و داشتم درس میخوندم!آخه چهرشنبه سوری و درس؟!!![taajob]
خدایا سال 92 خیلی سختی بود!کمک کن سال 93 خیلی خوب باشه![cheshmak]
سیدپویا
19th March 2014, 06:31 PM
سلام خدمت تمامی دوستان عزیزتر از جانم.
این سال برای ما عاقبت بخیر شد.چون رفته بودم جنوب.شهدامون دعوتم کرده بودند.چهاز زوز از اخرین روزای سال رو تو جنوب و همراه شهدامون گذروندم.
چهارشنبه سوری هم کنار خانوادم نبودم.ولی برای من بهترین چهارشنبه سوری عمرم بود چون تمامش با یاد و نام شهدا گذشت.
امیدوارم تمام سال های زندگیمون اینطوری عاقبت بخیربشه...........
سال نوتون هم مبارک و فرخنذه باد[golrooz][golrooz]
آسمان 1371
19th March 2014, 07:19 PM
خدایا شکرت
نمیدونم تاحالا واستون اتفاق افتاده که ی هفته متوالی،طوری که هر روزش ی عده مهمان بیان خونتون و هنوز نرفتن مهمونهای بعدی دم خونتون منتظر تشریف فرمایی[khande][khande][khande]
درسته مهمون حبیب خداست ولی دیگه ...[nishkhand][nishkhand][nishkhand]جالبه ها میگم هنو عید شروع نشده ....واویلا...البته به ماهم خیلی خوش میگذره[khanderiz]
مارو باش واسه عید چندتا برنامه پژوهشی،تفریحی...داشتم با این وجود فکر کنم همش یعنی همش عملی بشه ها...هههه بازم خدایا شکرت
امیدوارم سال جدید به تموم آرزوهاتون برسید.برنامه های خیلی زیادی دارم واسه سال آینده میریزم دعا کنید بهشون برسم...[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
آسمان 1371
19th March 2014, 07:43 PM
ی خاطره هم از شب چهارشنبه سوری بگم
دیشب با تعدادی از مهمونها و خانواده رفتیم منطقه ای که درواقع شهرداری واسه آتیش بازی معین کرده بود آخ از کجاش واستون بگم بالغ بر 20هزار جمعیت امده بودند-انگار منطقه جنگی بود- انواع مواد مترقبه اعم از سیگارت،کپسولی،دینامیت،صوت کی،چند زمانه،بالن و حتی نارنجک های دستی ...
بعضی ها هم که انگار به دنبال جانبازی بودند اسپرهای رنگ یا امشی رو برداشته بودند که و با همزمان با فشار دادن آن یه فندک هم گرفته بودند جلوی اون که باعث میشد آتیش با فشار بوجود بیاد- خیلی خطرناک بود
حالا جدا از حال و هوای جنگی دیشب- اتفاقی واسم افتاد که به خیر گذشت،والا ما فقط واسه تماشا میرفتم و بعضی ها فقط امده بودند که به هرجوریکه هست نمیدونم شاید خودشونو نشون بدن...چند نفر آدم بوووووووق ی طرقه که نمیدونم از چه نوعش بود رو از پشت ما انداختند بالا ،درست روبروی صورتم درحین امدن به پایین منفجر شد آقا صدایی توی گوشام پیچید که گفتم موجی شدم ...بگذریم خداروشکر به خیر گذشت ...
یکی از قسمتهای جالب دیشب این بود که 5تا جوان 25،20 ساله 5تا بالن رو باهم هوا کردند حالا میگفتند هرکی بالنش بیشتر هوا بره 50 هزار تومان برنده میشه حالا وقتی بالن ها رها شدند اینقدر بالا رفتند که ... خیلی منظره جالبی شده بود
[taajob]
"golbarg"
19th March 2014, 07:57 PM
امروز عصر نمیدونم چرا انقد دلم گرفته
منم ادم بدبخت تا یچیزی میشنوم اشکم میاد بیرون ای روزگار
خوشبحال اونایی که خواهر دارن یا خوشبحال اونایی که دوست خوب دارن یا خوشبحال اونایی که همدم هم زبون دارن ماکه نداریمو نداشتیم نخواهیم داشت
خدایا شکر
گاهی وقتا تو قدرت خدا میمونم واقعا میمونم
nhh
19th March 2014, 07:58 PM
سلام خدمت تمامی دوستان عزیزتر از جانم.
این سال برای ما عاقبت بخیر شد.چون رفته بودم جنوب.شهدامون دعوتم کرده بودند.چهاز زوز از اخرین روزای سال رو تو جنوب و همراه شهدامون گذروندم.
چهارشنبه سوری هم کنار خانوادم نبودم.ولی برای من بهترین چهارشنبه سوری عمرم بود چون تمامش با یاد و نام شهدا گذشت.
امیدوارم تمام سال های زندگیمون اینطوری عاقبت بخیربشه...........
سال نوتون هم مبارک و فرخنذه باد[golrooz][golrooz]
خوشبحالتون.....................
Helena.M
19th March 2014, 08:26 PM
سلام به همه ی دوستان خوبم
منم آخرین خاطره ام رو در سال 92 اینجا ثبت می کنم
امروز کلی خسته شدم ،ادامه ی خونه تکونی و فرایند شیرینی پزون و خرید و خلاصه دیگه رمق برام نمونده
اولش رفتم روبان برای سبزه و تنگ ماهی خریدم بعدشم رفتم ماهیاشو خریدم چهارتا ماهیه سه دم خوشگل[alaghemand] خرید گل و مواد لازم برای تهیه ی شام [cheshmak]
هنوز کلی کار دیگه مونده که انجام ندادم و امیدوارم برای تحویل سال انرژی داشته باشم
امسال خیلی سال خوبی برام نبود اصلا چیزی که فکر میکردم نشد و همه چیز بهم ریخت
اما با دوستان بسیار عزیزی در انجمن آشنا شدم که خیلی خوب بود [labkhand]
امیدوارم امسال سال خیلی خوبی برای همه و من باشه و اتفاقای خوبی برای همه بیوفته [dooa]
به همتون پیشاپیش عیدو تبریک میگم
masoume.a.92
20th March 2014, 02:06 PM
از پایان سال 91 که یک سفر خیلی خوب داشتم خیلی اتفاقات خوب تو زندگیم افتاده... [shaad]
و خیلی پیشرفت داشتم...
و امسال هم دوباره نصیبم شد و باز هم احساس خوبی دارم...
بارها مهربونی خدا رو به معنای واقعی حس کردم...
خدا واقعا رحیم و ستار العیوبه...
خدایا هزاران بار ممنونم ازت که بیشتر از حد و حدودم بهم لطف میکنی.... [khejalat] ازت میخوام به همه دوستانم لطف های بسیار داشته باشی... [golrooz]
در سال جدید هم هوای همه ی دوستانم و خانوادم و دوستدارانت و خودم رو داشته باش... [golrooz]
م.محسن
20th March 2014, 03:31 PM
امسال هم ديگه داره نفس هاي آخرش رو مي كشه
گرچه وجود اختلاف نظر بين دو فرد يه امر عاديه و همين اختلاف نظرهاي سازنده هست كه موجب پيشرفت افراد ميشه اما خدا رو شكر امسال رو با دلي شاد از تمامي عزيزان به پايان خوهم برد
فقط مي مونه يه برادر عزيزم كه نميدونم اين پست رو بخونه يا نه، ولي فقط ميخوام بدونه به خاطر بر هم نخوردن آرامشش براي تبريك عيد مزاحمش نشدم
گرچه جايگاهت پيش من همچنان مثل سابقه
سال نو مبارك برادر من
با آرزوي بهترين ها
رضوس
20th March 2014, 04:08 PM
به رسم این چندساله اومدم آخرینم رو ثبت کنم:
به نام بخشایشگر هستی بخش[golrooz]
امسال سال خوبی نبود بد نبود ولی خب خدارو شاکرم مثل پارسال نبود اولش اومدم بد بنویسم ولی وقتی پارسال یادم اومد و اون اتفاقاتی که افتاد فک میکنم سال خیلی بدی هم نبود
یه سری اتفاقات که تجربه شد باشد که رستگار شوم [bihes]
نهههههههه نباید اینقد بد بنویسم :
روز شب عید همتون مبارک[khande](اینجوریم نگاه نکنین نکته داره هرکی گرفت جایزه داره[nishkhand])
بعد میخوام ببینم شما بزرگترا خجالت نمیکشین؟؟؟؟؟
نه واقعا زشته
شما نباید به کوچیکترا عیدی بدین؟؟/
درسته من سنی ازم گذشته ولی خب باید بدین دیگه من هنوز اول جونیمه بَده از الان عیدی نگیرم[nishkhand]
بعدی دیگه به هرکی بهش برخورده باید بگم مشکل خودشه [nishkhand] من همینم شوخی زیاد میکنم شما جنبه خودتونو ببرین بالا[nishkhand]
بعد الان مخاطبم اون نامرداییه که به بقیه میگن نامرد بی معرفت چرا سراغ نمیگیری:
من بیمعرفت
من نامرد
شما که کوه اینایین چرا سراغ نمیگیرن؟؟؟؟
و در انتها جا داره یادی کنم از کسایی که بودن و دیگه نیستن
عید همه پیش پیش تبریک نمیگم میخوام پس پس بگم پس فعلا بمونین تو خماری تبریک[khande]
setayesh shb
20th March 2014, 04:32 PM
[golrooz]بسم الله الرحمن الرحیم[golrooz]
یه مشکلی که من همیشه تو زندگیم داشتم این بوده همه بهم میگن فاز منفی میدی تو مدرسه اسمم استرسه[nishkhand][sootzadan]چیکار کنم دست خودم نیست اگه اتفاق خوبی برام بیفته خب دیگه فاز منفی نمیدم[negaran]ولی خب میگن مشکل از تو هستش[bihes]
الانم هر کاری کردم با فاز منفی ننویسم دیدم نمیسه[nishkhand][nadidan]قول میدم فقط اولش بار منفی داشته باشه[nadidan]بعدش خوب میشه.یه دور سالی که گذشت رو مرور میکنم
شنیدین میگن هر کسی اول سال در هر حالتی باشه تا آخر سال همون حالتو داره[khande]من هیچ وقت باورش نکردم ولی پارسال واسه مسقره هم که شده الکی کتاب دستم گرفتم ککه مثلا تا اخر سال کتاب دستم باشه خیر سرم کنکور قبول شم[sootzadan]میدونید نتیجش چی شد؟[nishkhand]
تا آخر سال کتاب فقط دستم بود[khande]درسی خونده نمیشد فقط کتاب تو دستمه.تا من باشم عقیده ی دیگرانو شوخی نگیرم[sootzadan]
دوست ندارم اتفاق های بدو اینجا به تصویر بکشم ولی همه ی اتفاقای بد داره تو ذهنم مرور میشه از طرفی غمگینم و از طرفی شاد شاد چون میدونم که تموم شد هر چی بود تموم شد[shaad][cheshmak]
امسال رو با نهایت انرژی آغاز میکنم و امیدوارم که به ارزوهام برسم.آرزو هایی که یک سال برای همشون تلاشی نکردم و فقط غصه خوردم. و الان فهمیدم که برای چیز هاییی که نباید تلاش میکردم تلاش کردم وبرای چیزی که باید تلاش میکردم تلاش نکردم[bihes]ولی خب خدا رو شکر میکنم که فهمیدم[esteghbal]
من از دو نفر باید تشکر ویژه بکنم دو نفری که واقعا حضورشون تمام زندگی من رو تحت الشعاع قرار داد و اگر این دو عزیز نبودن مطمئنن تا حالا ستایشی دیگه وجود نداشت.کسایی که واقعا اذیتشون کردم تمام غصه هام رو روی دوش این دو نفر انداختم
یکیش ساغر عزیزم ویکیش سلیناز نازنینمه.واقعا اگه این دو تا نبودن من هم نبودم[esteghbal][golrooz]
اما فقط این دو تا نبودن دوستای زیادی بودن که واقعا کمکم کردن و همیشه به من انرژی مثبت میدادن داداش سعید عزیز، داداش امیرعلی ،زهرا ،داداش پویا گل،داداش مهدی 42، الماس پارسی عزیز، کهکشان گرامی و خیلیییییییییییییییییییی های دیگه که الان واقعا حضور ذهن ندارم ولی همه و همه برام عزیزن و امیدوارم سال خوبی رو پیش رو داشته باشن[golrooz]
آخرین خاطره ستایش7777
29 اسفند سال 1392 4:30 مانده به عید
http://persian-star.net/1392/12/27/007.jpg
چکامه91
20th March 2014, 07:29 PM
انگار واقعا امسال هم داره تموم میشه ....!
2ساعتی مونده تا سال تحویل اما هنوز 15 16 تا از دوستان و بزرگوارا حضور دارن که جای بسی خوشحالیه
و البته نشون میده که ما چه قدر ارادت داریم نسبت به اینجا[labkhand][cheshmak]
خب تو این لحظات خیلیا تو حال و هوای عید و سال نو،هیجانای خاص خودش، دلشوره هاش و فضای دور هم بودن و خلاصه این مواردن.....اما اگه از حال من بپرسین![nishkhand]
باید بگم خیلی اروم،بدون هیچ هیجان خاصیم![nishkhand]و هیجان انگیزترین و اکتیوترین! کاری که انجام دادم این بود که نیم ساعت پیش چادرمو با
دست شستم تو اوضاع کمبود فشار اب دم سال تحویل!که واقعا خستم کرد!
امسال سال خوبی نبود و نیست(به قول ستایش خانم فاز منفی[nishkhand]!!) امیدوارم حرف خواننده کشور درست از اب در نیاد!!(محسن یگانه!!)[nishkhand] و سال جدید، سال خوبی باشه.
اما هدف اصلیم از پست معروف پست اخر!!!
من کسیو میشناسم که دور از جون همه شما عزیزان، پارسال مادرشون و امسال پدرشنو از دست دادن ....
کسیو میشناسم که هر سال سفره عیدش به پا بود....اما امسال حتی دل سبزه گذاشتنو نداشت....
کسیو میشناسم که عمیقا امسال احساس تنهایی میکنه....
نمیخوام دم سال تحویل ناراحتتون کنم با این حرفا اما یه شارژ نهایت 5تومنی شماره های گوشی هر کدوم از شما دوستانو جوابگو هست....
کافیه یک پیام کوتاه نزدیک سال تحویل به نشانه اینکه به یادشون هستین بفرستین.....کل پیامکای شما 5 تومن میشه اما برای تک تک دوستان و عزیزانتون دنیایی ارزشمنده .
همین که هر کدومشون بدونن و متوجه بشن تو این لحظه به یادشون هستین ارزش هست.....
من در حدی نیستم که بخوام متنی در این قالب بنویسم و این فقط یه خواهش کوچیک از یه عضو خیلی خیلی کوچیکه و امیدوارم خدای نکرده یه وقت سو تفاهمو برداشت
بدی نشه و به کسی برنخوره .
اگه خوبی بدی دیدین دم عیدی حلال کنین[nishkhand]
ارزو دارم بهترین روزها در انتظار همه شما سروران باشه [golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
التماس دعای سال تحویل از همه عزیزان[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
S.H- چکامه91
29اسفند92
سونای
20th March 2014, 09:18 PM
دوستان همگی مبارکتون باشه سال نو.....
[golrooz][golrooz][golrooz]
من دیگه برم[nishkhand]
تووت فرنگی
20th March 2014, 11:13 PM
سال، نو شد .. به همین آسانی ...
آسمان 1371
20th March 2014, 11:26 PM
وای از پارسال نه غذا خوردم نه آب ،موندم چطور زنده ام[khande][khande][khande]
سال نو بر همه شما دوستان عزیز مبارک.امیدوارم که به تمام آرزوهاتون برسید.[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
چشم روی هم نذاشته ان شاا... میایم و سال1394 رو بهم تبریک میگیم پس قدر زمان رو بدونیم
[shaad]
ali.phd71
21st March 2014, 12:54 AM
سلام دوستان
یه ایپد دارم در حد آک اگه خواستین یه سر بزنید:
http://www.i-phone.ir/forums/thread93911.html
م.محسن
23rd March 2014, 10:33 PM
من فقط گير بيارم اوني رو كه گفت سالي كه نكوست از بهارش پيداست !!!
hadi elec
25th March 2014, 06:41 PM
امروز به چنتا از دوستای قدیمی زنگ زدم
حس خوبی بود
هرکاری هم کردم که به چند نفر دیگه از دوستای قدیمی زنگ بزنم دیدم نمیتونم خودمو راضی کنم
چقدر تو گذر زمان رابطه ها نغییر میکنن
البته به خاطر اینه که ادما هم تغییر میکنن
نمیدونم بیشتر من تغییر کردم یا اونا
روند جالبی نیست ولی نمیشه جلوشو گرفت
وقتی بعضی چیزا میشن سالی یه بار خب همون سالی یه بار هم میتونه پاک بشه
همه این حس رو یه روزی تجربه میکنن که توی یه شولوغیه بزرگ خودشونو تنها میبینن
در روز هزار نفر رو میبینیم ولی شاید فقط با 10 نفر سلام و حال و احوال پرسی داشته بشیم
هی روزگار
Sa.n
26th March 2014, 12:24 AM
عید دیدنی از بعضی از فامیل ها واقـــعا معضل بــــزرگیـــــــه .
وقت هم کم داریم ، خب نمیشه که هر روز بریم عید دیدنی و بیان خونه ما عید دیدنی و همچنین به درس و مشقمون برسیم و همچنین از تعطیلاتمون لذت ببریم .
برای صرف جویی در وقت و همچنین کم شدن ترافیک یک ایده جالبی امروز به ذهن من رسید
در مرحله اول شما نیاز به یک نفر از بزرگان فامیل رو دارید که بدونید روزی هست که کسی نباشه و خونشون آماده پذیرایی از شما باشه بعد به این بزرگ فامیل باید بگید که آیا خوشحال میشه که ما به همراه چندی از وابستگانشون بیایم خونشون اگر قبول کرد میریم سراغ مرحله بعد ، در مرحله بعد شما باید با وابستگان همون بزرگ فامیل که قصد دارید خونشون برید برای عید دیدنی تلفن بزنید و بگید که قراره برید خونه اون بزرگ فامیل و آیا اون ها هم میان ( البته اون افراد نباید عید دیدنی خونه بزرگ فامیل رفته باشن ) بعد از این هم زنگ میزنید چند تا خونه وار رو جمع میکنید دور همه و توی یک روز شما میتونید با برنامه ریزی دقیق یک بزرگ فامیل و سایروابستگان رو ببینید که میتونه حتی شامل 3 خانواده هم باشه .
فقط دوستان توجه داشته باشید که توی این برنامه ها نباید خانواده هایی رو که با هم مشکل دارند دعوت بشن مثلا خاله رو اگر با عمه مشکل داره دعوت نکنید ، چون در اون صورت مسئولیتش پای خودتونه
با این حرکت شما با یک تیر 2 نشون میزنید و هم مشکل کمبود زمان حل میشه هم مشکل ترافیک چون شما توی یک رفت و آمد با ماشین از 4 نفر عید دیدنی میکنید .
فقط نکته دومی که مطرح هست اینه که مراعات جیب اون بزرگ فامیل رو بکنید چون هم از 3-4 تا خانواده باید پذیرایی کنن هم اینکه باید به همون 3-4 خانواده عیدی بدن
نکته سوم هم اینه که برای اینکه از خجالت مهمونای عزیز در بیاید میتونید اونارو به صورت جداگونه خونتون دعوت کنید بیان عید دیدنی خونه شما .
اما در کل راه حل خوبیه [golrooz]
پدرام++
26th March 2014, 12:35 AM
عید دیدنی از بعضی از فامیل ها واقـــعا معضل بــــزرگیـــــــه .
وقت هم کم داریم ، خب نمیشه که هر روز بریم عید دیدنی و بیان خونه ما عید دیدنی و همچنین به درس و مشقمون برسیم و همچنین از تعطیلاتمون لذت ببریم .
برای صرف جویی در وقت و همچنین کم شدن ترافیک یک ایده جالبی امروز به ذهن من رسید
در مرحله اول شما نیاز به یک نفر از بزرگان فامیل رو دارید که بدونید روزی هست که کسی نباشه و خونشون آماده پذیرایی از شما باشه بعد به این بزرگ فامیل باید بگید که آیا خوشحال میشه که ما به همراه چندی از وابستگانشون بیایم خونشون اگر قبول کرد میریم سراغ مرحله بعد ، در مرحله بعد شما باید با وابستگان همون بزرگ فامیل که قصد دارید خونشون برید برای عید دیدنی تلفن بزنید و بگید که قراره برید خونه اون بزرگ فامیل و آیا اون ها هم میان ( البته اون افراد نباید عید دیدنی خونه بزرگ فامیل رفته باشن ) بعد از این هم زنگ میزنید چند تا خونه وار رو جمع میکنید دور همه و توی یک روز شما میتونید با برنامه ریزی دقیق یک بزرگ فامیل و سایروابستگان رو ببینید که میتونه حتی شامل 3 خانواده هم باشه .
فقط دوستان توجه داشته باشید که توی این برنامه ها نباید خانواده هایی رو که با هم مشکل دارند دعوت بشن مثلا خاله رو اگر با عمه مشکل داره دعوت نکنید ، چون در اون صورت مسئولیتش پای خودتونه
با این حرکت شما با یک تیر 2 نشون میزنید و هم مشکل کمبود زمان حل میشه هم مشکل ترافیک چون شما توی یک رفت و آمد با ماشین از 4 نفر عید دیدنی میکنید .
فقط نکته دومی که مطرح هست اینه که مراعات جیب اون بزرگ فامیل رو بکنید چون هم از 3-4 تا خانواده باید پذیرایی کنن هم اینکه باید به همون 3-4 خانواده عیدی بدن
نکته سوم هم اینه که برای اینکه از خجالت مهمونای عزیز در بیاید میتونید اونارو به صورت جداگونه خونتون دعوت کنید بیان عید دیدنی خونه شما .
اما در کل راه حل خوبیه [golrooz]
یه رسمی هست ( جلوس )که هر کسی یه روز رو تعیین و برای اون روز همه ی فامیل رو دعوت میکنه اینجوری هم با آمادگی پذیرایی میکنه و هم روزای دیگه رو با خیال راحت به کاراش میرسه و کل فامیلو یه جا میبینه. و البته این کار رو معمولا افراد زیادی در یک فامیل انجام میدن. و شما 2 راه دارید یا شما تو خونه ی خودتون میگیرید و راحت . یا یه روز به اون جلوس فامیل میرید و راحت . بقیه جلسات جلوس رو هم نمیرید.
پس با خیال راحت این رسم رو احیا کنین[golrooz]
تووت فرنگی
26th March 2014, 06:45 PM
تکراری ترین تکرار است امروز. ..
هستی..
26th March 2014, 10:22 PM
سلام
من بعد از یه غیبت کبری دوباره برگشتم
جای همگی خالی ایشالله نصیب همگی بشه.من لحظه ی تخویل سال تو حرم امام رضا بودم
سال نو همگی مبارک ایشالله سال خوبی داشته باشین
هستی..
26th March 2014, 10:23 PM
من فقط گير بيارم اوني رو كه گفت سالي كه نكوست از بهارش پيداست !!!
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1=1+1
27th March 2014, 03:16 PM
اخی بعد عمری اومدم نخبه ها
یادش بخیر اخرین بار بعد باشگاه از کافی نت اومدم . ذوق داشتم خوشتیپ کنم برا مراسما
رو فرم شدم و قشنگترین لباسا پوشیدم . خیلی خیلی خوشگل شدم و متفاوت .
ولی بعد یه مدت حس پوچی کردم . دیگه فوق خوشتیپ بودن و لباسا شیک دلمو زد . یه کمد پر از مانتوها و لباسای مجلسی دارم
انواع مدل موها و ارایشا امتهان کردم و واقعا قشنگ بودن
ولی بعد یه مدت دلمو زد
انگار دنبال یه چیز دیگه باشم
قید باشگاهو و مدل لباسو و... زدم
دوباره چسبیدم به درس و مشق
از شانس کجم مامان مریض شد و منم تک دختر شدم پرستار مامان . دکترو اتاق عملو .............
تو بیمارستون از یه پسر رزیدنت خوشم اومد . از خودش نه . از شغلش . الن اصلا قیافش یادم نیس و عاشق شغل و موقعیتش بودم
شاید خدا بخاطر محبتام به مامان انگیزه رشته پزشکی تو دلم قرار داد
الن بکوب دارم برا پزشکی میخونم
ههههههههه
خاطره 4 ماهو تو یه پست نوشتم
خداحافظ نمیدونم تا کی ...
nhh
27th March 2014, 03:20 PM
اخی بعد عمری اومدم نخبه ها
یادش بخیر اخرین بار بعد باشگاه از کافی نت اومدم . ذوق داشتم خوشتیپ کنم برا مراسما
رو فرم شدم و قشنگترین لباسا پوشیدم . خیلی خیلی خوشگل شدم و متفاوت .
ولی بعد یه مدت حس پوچی کردم . دیگه فوق خوشتیپ بودن و لباسا شیک دلمو زد . یه کمد پر از مانتوها و لباسای مجلسی دارم
انواع مدل موها و ارایشا امتهان کردم و واقعا قشنگ بودن
ولی بعد یه مدت دلمو زد
انگار دنبال یه چیز دیگه باشم
قید باشگاهو و مدل لباسو و... زدم
دوباره چسبیدم به درس و مشق
از شانس کجم مامان مریض شد و منم تک دختر شدم پرستار مامان . دکترو اتاق عملو .............
تو بیمارستون از یه پسر رزیدنت خوشم اومد . از خودش نه . از شغلش . الن اصلا قیافش یادم نیس و عاشق شغل و موقعیتش بودم
شاید خدا بخاطر محبتام به مامان انگیزه رشته پزشکی تو دلم قرار داد
الن بکوب دارم برا پزشکی میخونم
ههههههههه
خاطره 4 ماهو تو یه پست نوشتم
خداحافظ نمیدونم تا کی ...
انشالله موفق باشید[golrooz].آفرین بر این ارادتوووووووووووووووووون[tashvigh]
[tashvigh]
setayesh shb
27th March 2014, 09:27 PM
سایت عین خونه ارواح شده
اصلا تا میام توش ترس تمام وجودمو میگیره احساس میکنم وارد قبرستون شدم زود میرم بیرون تو رو خدا انقدر خلوت نباشه من واقعا میترسم[nadidan]
zoh_reh
27th March 2014, 10:06 PM
خدایا شکرت تا اینجا همه چی به خوبی گذشت ،[golrooz]
یه سفر خوب 5 روزه به مشهد و کنار حرم امام رضا،با همسفرای خیلی خوب و با حال ،[labkhand]
الان دوباره که برگشتم به شهرم و خونه ، روز از نو روزی از نو انشاله،
درس و دانشگاه باید دوباره شروع بشه که وقت تنگه[negaran]
هستی..
27th March 2014, 10:12 PM
خدایا شکرت تا اینجا همه چی به خوبی گذشت ،[golrooz]
یه سفر خوب 5 روزه به مشهد و کنار حرم امام رضا،با همسفرای خیلی خوب و با حال ،[labkhand]
الان دوباره که برگشتم به شهرم و خونه ، روز از نو روزی از نو انشاله،
درس و دانشگاه باید دوباره شروع بشه که وقت تنگه[negaran]
واقعا مشهد بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم عید اونجا بودم لحظه ی تحویل سال تو حرم بودم چه حالی داد خداییش
zoh_reh
27th March 2014, 10:20 PM
واقعا مشهد بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم عید اونجا بودم لحظه ی تحویل سال تو حرم بودم چه حالی داد خداییش
زیارتتون قبول انشاله[golrooz]
تقریبا یه ربع قبل از سال تحویل رسیده بودیم ،
بخاطر ازدحام جمعیت تمام مسیرهای منتهی به حرم مطهر بسته شده بود و بعد از سال تحویل باز شد،
لحظه سال تحویل کنار گنبد سبز (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?209736-%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF&p=590665#post590665)که نزدیک هتلمون بود، موندیم تا راهها باز شد.
انشاله قسمت همه دوستان بشه.[golrooz]
هستی..
27th March 2014, 10:31 PM
به سلامتی
اره خیلی شلوغ بود
واسه سوزن انداختنم جا نبود
"مهدی"
28th March 2014, 07:51 PM
از Ericco Serra بهتر هم هست؟
تووت فرنگی
29th March 2014, 07:32 PM
تصمیم هایی که هیچ وقت عملی نمی شوند ... و همان تصمیم می مانند !
solinaz
30th March 2014, 03:03 PM
واااای اولین باره همراه اول بهم 11 تا کد قرعه کشی داده...همیشه از 4 تا بالاتر نمیزد[sootzadan]
تو عیدی ترکوندم ...همراه اول بهم افتخار میکنه...[nishkhand]
من امید دارم برنده میشم[sootzadan]
محمد 1990
30th March 2014, 06:07 PM
آخیش مسافرت عجب حالی داد ،مخصوصا شنا تو خلیج فارس که تا حالا تجربه نکرده بودم. بچه ها همگی جاتون خالی با بروبچ امسال ترکوندم. عید تا حالا چند تا استان رو با هم مسافرت نرفته بودم.
از قزوین به سمت جنوب کشور(اولش اصفهان که زاینده رود خشک شده بود و زیاد حال نداد)(بعدش شیراز که یه سفر تاریخی و زیبا بود)(بعدش بوشهر و خلیج فارسش که محشر بود )(بعد هم برگشتنی رفتیم یاسوج با اون جاده بسیار زیباش که مثل بهشت بود، واقعا آدمای خوش اخلاقی هستن این یاسوجی ها).جای همه خالی.
سونای
30th March 2014, 08:22 PM
برف میباره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!![taajob] بشدت !!!!!
10/12/1393
6-7
1=1+1
30th March 2014, 09:36 PM
برف میباره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!![taajob] بشدت !!!!!
10/12/1393
6-7
سالی که نکوست از بهارش پیداست
خداروشکر
عیدی امسال همش فک میکنم . امسال قشنگترین سال زندگیمه .
خداروشکر که هوا عالیه [khanderiz]
سونای
30th March 2014, 09:47 PM
سالی که نکوست از بهارش پیداست
خداروشکر
عیدی امسال همش فک میکنم . امسال قشنگترین سال زندگیمه .
خداروشکر که هوا عالیه [khanderiz]
[nishkhand]
آره دقیقا نرگسی[cheshmak]
خداروشکر گلی ...[esteghbal]
هستی..
31st March 2014, 01:09 PM
[golrooz]بسم الله الرحمن الرحیم[golrooz]
یه مشکلی که من همیشه تو زندگیم داشتم این بوده همه بهم میگن فاز منفی میدی تو مدرسه اسمم استرسه[nishkhand][sootzadan]چیکار کنم دست خودم نیست اگه اتفاق خوبی برام بیفته خب دیگه فاز منفی نمیدم[negaran]ولی خب میگن مشکل از تو هستش[bihes]
الانم هر کاری کردم با فاز منفی ننویسم دیدم نمیسه[nishkhand][nadidan]قول میدم فقط اولش بار منفی داشته باشه[nadidan]بعدش خوب میشه.یه دور سالی که گذشت رو مرور میکنم
شنیدین میگن هر کسی اول سال در هر حالتی باشه تا آخر سال همون حالتو داره[khande]من هیچ وقت باورش نکردم ولی پارسال واسه مسقره هم که شده الکی کتاب دستم گرفتم ککه مثلا تا اخر سال کتاب دستم باشه خیر سرم کنکور قبول شم[sootzadan]میدونید نتیجش چی شد؟[nishkhand]
تا آخر سال کتاب فقط دستم بود[khande]درسی خونده نمیشد فقط کتاب تو دستمه.تا من باشم عقیده ی دیگرانو شوخی نگیرم[sootzadan]
دوست ندارم اتفاق های بدو اینجا به تصویر بکشم ولی همه ی اتفاقای بد داره تو ذهنم مرور میشه از طرفی غمگینم و از طرفی شاد شاد چون میدونم که تموم شد هر چی بود تموم شد[shaad][cheshmak]
امسال رو با نهایت انرژی آغاز میکنم و امیدوارم که به ارزوهام برسم.آرزو هایی که یک سال برای همشون تلاشی نکردم و فقط غصه خوردم. و الان فهمیدم که برای چیز هاییی که نباید تلاش میکردم تلاش کردم وبرای چیزی که باید تلاش میکردم تلاش نکردم[bihes]ولی خب خدا رو شکر میکنم که فهمیدم[esteghbal]
من از دو نفر باید تشکر ویژه بکنم دو نفری که واقعا حضورشون تمام زندگی من رو تحت الشعاع قرار داد و اگر این دو عزیز نبودن مطمئنن تا حالا ستایشی دیگه وجود نداشت.کسایی که واقعا اذیتشون کردم تمام غصه هام رو روی دوش این دو نفر انداختم
یکیش ساغر عزیزم ویکیش سلیناز نازنینمه.واقعا اگه این دو تا نبودن من هم نبودم[esteghbal][golrooz]
اما فقط این دو تا نبودن دوستای زیادی بودن که واقعا کمکم کردن و همیشه به من انرژی مثبت میدادن داداش سعید عزیز، داداش امیرعلی ،زهرا ،داداش پویا گل،داداش مهدی 42، الماس پارسی عزیز، کهکشان گرامی و خیلیییییییییییییییییییی های دیگه که الان واقعا حضور ذهن ندارم ولی همه و همه برام عزیزن و امیدوارم سال خوبی رو پیش رو داشته باشن[golrooz]
آخرین خاطره ستایش7777
29 اسفند سال 1392 4:30 مانده به عید
http://persian-star.net/1392/12/27/007.jpg
به من میگن خدای خوشبینی و امید دادن [narahat]
تووت فرنگی
31st March 2014, 06:26 PM
دلم هوایِ تو را دارد ...
"golbarg"
31st March 2014, 06:42 PM
من تا تو زندگیم یه معجزه قشنگ پیش نیاد هیچ سالی برام خوب نیست مزخرفه
روزایه تکراری.حرفای تکراری. ادما با شخصیت تکراری و......................
هرسال یه روز عید میگیریم که چی بریم خونه هم بخوریم بعد چهارتا حرف سنگین پشت سرش یا جلوروش بم میگیم بعد به خودمونم افتخارمیکنی
یا میریم صحفه یکی دیگه برام هم میذاریم تو ایران همه اینن خیلی جاهای کم میشه بریم که 4تا ادم درست حسابی باشن حرفای قشنگ بزنن
اینارو ننوشتم که کسی مخالف یا موافق باشه گذاشتم که خودم یادم بیاد همه چی الکی
باید صبر کنم تحمل کنم تا بینم کی اونکه اسمش خداست مارو از این جهنمش بیرون بیاره
رضوس
1st April 2014, 02:12 AM
سالی که نکوست از بهارش پیداست
اگه مث من سرما خورده بودی آش و لاش و نابود بودی باز این حرفو میزدی؟؟؟؟؟؟؟[afsoorde]
1=1+1
1st April 2014, 11:17 AM
اگه مث من سرما خورده بودی آش و لاش و نابود بودی باز این حرفو میزدی؟؟؟؟؟؟؟[afsoorde]
اره[labkhand]
اخه سرماخوردگی چیز بدی نیس که سالو خراب کنه [cheshmak]
مثلا من برا عید حتی سفره پهن نکردم . اصن خونوادمون نفهمیدیم کی عید شد [khabalood]
هم بخاطر مرگ بابا دیگه کسی میل به سر سفره نشستن بدون بابا نداره [afsoorde]
هم مامان تازه مرخص شده بود حالش داغون بود .[afsoorde]
ولی بازم نمیگم سال بدیه[labkhand]
حالا تو دیه بخاطر یه سرما خوردگی ساده میگی کل سالت بده !!!!!!!!![sootzadan][soal][taajob][taajob]
چیزای کلی ملاک قرار بده . مث بارون و برف[shaad]
"مهدی"
2nd April 2014, 03:43 PM
هر سال چرت تر از سال پیش
setayesh shb
2nd April 2014, 09:35 PM
به شدت عصبیم
چقدر زشته که نمیتونیم یاد بگیریم هر کدوممون عقایدی داریم باید به عقاید هم احترام بزاریم
متاسفانه ما فقط فکر میکنیم که مردم با فرهنگی هستیم
وقتی تو خیابون راه میری و کسی با دوستاش تو رو مسقره میکنه و بهت میگه کلاغ سیاه و همه با هم میخندن به خاطر چیییییییییییییییییییییییی یییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟فقط به خاطر این که من پوششم چادره
واقعا متاسفم[narahatish]
تووت فرنگی
2nd April 2014, 10:52 PM
آدم های به ظاهر مجنون را ببیــن.. چه نمی کنند با چشم های بسته معشـــوقِ خود ..
تووت فرنگی
3rd April 2014, 12:06 PM
هوا بارانی ست ...
farhad_jomand
3rd April 2014, 03:52 PM
هوا بارانیست.................................. ......................
http://www.uplooder.net/img/image/55/65d37bc2e6c256414c4ccc8facae94b7/baran-453A.gif
http://delangiz2.persiangig.com/image/sabt%20shode%20ha/92243026626971983756.gif
yas-90
4th April 2014, 12:11 PM
در مسیر بودن همیشه حس معلق بودن بهم میده با اینکه احساس همچین خوبی هم نیست اما گاهی دلم نمیخواد تموم شه الان هم واقعا نمیدونم چی میخوام...دارم بر میگردم و فردا برای من میشه اولین روز .... امیدوارم دیر نشده باشه
Helena.M
4th April 2014, 12:22 PM
نمیدونم آخرش چی میشه،یه سری تصمیمات جدید در زندگیم گرفتم که میتونه خیلی از چیزها رو عوض کنه فقط باید شروع کنم، امیدوارم بتونم
polikeyno
4th April 2014, 12:57 PM
مادرم
دوست دارم بدانی که اغوش پر مهرت را باهیچ چیز معاوضه نخواهم کرد...
چه زیبا و دل نشین بود اهنگ لالایی تو
شاید به نظر خنده اور باشد ولی دلم برای اهنگ ونوازش مادرانه ات بسیار تنگ گشته است.گویی باید ضرب المثل اسمان همه جایک رنگ است را تصحیح نمود چرا که اسمان همه جا یک رنگ نیست اسمان خانه ی ما پراستاز صفا و صمیمیت،پراست از مهر و دل دادگی،پر است از عطر نفسهای مادرانه و داستانهای زیبای پدرانه.که گفته اسمان همه جا یک رنگ است اسمان اینجا سرد و بی روح است اما اسمان خانه یما پر از طراوت است و تازگی پر از شادیست و دل دادگی .
خداوندا ممنونم از تو که این فرصت را برایممهیا ساختی تا قدر بهترین نعمتهایت رابدانم ،بفهمم باوجود انهاست که من موجودیتپیدا میکنم و باعشق انهاست که قلبم در سینه میتپت و خون در رگهایم جاریست.اری بیپرده میگویم عزیزتر از جانم، نفسهایم تنها باصدای نفسها و تپش قلب شماست کهاز سینه ام جاری میگردد.
polikeyno
4th April 2014, 01:10 PM
دوست دارم بدونید درسته ما توکشورمون خیلی مشکل داریم ولی بااین همه هیچ جای دنیا ایران نمیشه ،واسه غلبه به یه مشکل نمیشه اونا ندیده بگیری و از روش رد بشی بلکه ببایید محکم اایستاد وباهاش مبارزه کرد وشکستش داد
اینا واسه امثال خودم گفتم که کشورما واسه ادامه تحصیل ترک کردم ،ولی بدون هیچ خجالتی میگم که اشتباه کردم باید میاستادم و باکمک بقیه ی جوونا درستش میکردم هرچقدرم که سخت باشه،هرچی باشه کشورمونه واسه هر ذره از خاکش خون جوانان پاک و بی گناه ریخته شده.
می دونم الان دارید میگید خودش اونجا داره کیف میکنه بعد به مانصیحت میکنه ،نه مطمان باشید این ترم تموم بشه برگشتم ایران میشینم واسه کنکور میخونم.
masoume.a.92
4th April 2014, 08:03 PM
الان با عاطی جون حرف میزدم... [alaghemand][esteghbal]
خیلی خوشحال شدم... [labkhand]
Ronia
4th April 2014, 09:45 PM
دوست دارم بدونید درسته ما توکشورمون خیلی مشکل داریم ولی بااین همه هیچ جای دنیا ایران نمیشه ،واسه غلبه به یه مشکل نمیشه اونا ندیده بگیری و از روش رد بشی بلکه ببایید محکم اایستاد وباهاش مبارزه کرد وشکستش داد
اینا واسه امثال خودم گفتم که کشورما واسه ادامه تحصیل ترک کردم ،ولی بدون هیچ خجالتی میگم که اشتباه کردم باید میاستادم و باکمک بقیه ی جوونا درستش میکردم هرچقدرم که سخت باشه،هرچی باشه کشورمونه واسه هر ذره از خاکش خون جوانان پاک و بی گناه ریخته شده.
می دونم الان دارید میگید خودش اونجا داره کیف میکنه بعد به مانصیحت میکنه ،نه مطمان باشید این ترم تموم بشه برگشتم ایران میشینم واسه کنکور میخونم.
چه اشکالی داره افراد متعهد به خارج کشور برن،از تجارب و علوم و تخصص های آنها آگاه بشن بعد برگردن و به کشورشون خدمت کنن!!
Capitan Totti
5th April 2014, 02:05 AM
یکی از فامیل ها
پسرش از سربازی فرار نموده
و احیانا اذیتشم میکنه
به پدره قول دادم فردا دو تا دژبان تپل و دراز
ببفرستم دم خونش
بندازنش حشمتیه!
بدون حکم دادسرای نظامی سخته!
اما قانون فقط یه دست نوشته س خالیست
قوانین نانوشته بسیارند!!
آسمان 1371
5th April 2014, 11:18 AM
امروز با یکی از دوستای دانشگام رفتیم کافی نت تا ی عکس رو اسکن کنیم...
در حین انجام این کار توسط مسئول کافی نت چشَم به ی اطلاعیه افتاد که در نوبه خودش جالبه -البته اینجا ایران است....[soal][taajob]
بنا به اون اطلاعیه :تمامی کاربرانی که قصد استفاده از اینترنت را دارند باید کارت شناسایی خود را به مسئول کافی نت نشان بدهند و بعد از صحت اطلاعات شخصی امکان استفاده کاربران از اینترنت بلامانع است درغیراینصورت...(پلیس فتا)
این یعنی چی؟واقعا ما تشکر میکنیم که آزادی در این حد داریم...
بنده مشکلی با این کار ندارم(شاید دلیل قانع کننده ای پشت این قضیه هست) ولی اگه ی بنده خدایی ی زمانی ی جایی ی کار خیلی فوری داشت که کارت شناسایی به همراه نداشت...؟؟؟
setayesh shb
6th April 2014, 09:41 PM
نمیدونم حالم خوبه یا نه من امسال رو تا الان خیلی دوست داشتم و به نطرم سال خوبی برام ولی به هر کی میرسم ناراحته شاید از ناراحتی دوستامه که منم یکم روحیم داره تضعیف میشه دوست ندارم فقط برای من سال خوبی باشه دوست دارم دوستام هم شاد باشن چون تمام اتفاقاتی که پارسال برای من افتاد داره برای اونا میفته من کاملا درکشون میکنم این باعث میشه درس نخونن مخصوصا این سه ماه آخر که مهم تره[negaran] حالا که من دارم میخونم اونا ول کردن ای خداااااااااااااااا چرا برعکسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوست دارم هممون با هم قبول شیم همههههههههههههههههههههههه ه همه بچه های سایت همه دوستام[shaad]
Ronia
6th April 2014, 09:58 PM
امروز با دوستم بین دو تا کلاس یک ساعت بیکار بودیم که یه ربعش توی صف سلف بودیم و بعد با خیال راحت رفتیم نشستیم یه گوشه از گوشه های دانشگاه و دوستم شروع کرد به تعریف خاطرات سفر عیدشون،تعریفای ایشون همانا و گوش دادن من همانا،تا اینکه یه رهگذری ازم ساعت پرسید!!
واااااااااااااااای،لحظه ای که به ساعت نگاه کردم،باورم نمیشد همینطور زل زدم به ساعتم و نمیدونستم چی بگم،گفتم خودتون ساعت ندارین فک کنم ساعت من خراب شده[taajob]
ساعتا به دوستم نشون دادم،وااای قیافش دیدنی بود[nadidan]،شاگرد اول دانشکده که سنگ از اسمون میریخت غیبت نمیکرد باورش نمیشد 45 دقیقه کلاسا از دست داده[khanderiz]
solinaz
6th April 2014, 11:04 PM
یه عرضی داشتم : فقط می خواستم یادآوری کنم که ماه دیگه این موقع ها عید تموم شده فروردین هم داره تموم می شه و ما داریم ادامه امتحانات میان ترم رو می دیم .....
اخیش دیگه عرضی نیست!
( ستاد ایجاد ضد حال )
[nadidan]دیدین....کاش برمیگشتیم عقب..یه هفته مونده بود به عید...نفهمیدم چه جوری گذشت..[afsoorde]
امروز یه تصمیم جالب گرفتیم! 1399/9/9ساعت 9 شب با دبیر ریاضیمون(خاتم اردستانی) قرار گذاشتیم بهش زنگ بزنیم...هرکدومم به یه جایی رسیدیم...[afsoorde]
1393/1/17 ساعت 10:31 شب -دوم تجربی -ا.م.ب
setayesh shb
7th April 2014, 09:06 PM
اصلا دیگه برام مهم نیست
Capitan Totti
7th April 2014, 09:14 PM
امروز یه تبلت گرفتم [tamaa] [taajob3]
نمیدونمچطور باهاش کار کنم![tamaa] [nadidan]
یعنی من موندم اون بچه ی 7-ساله چطور با این سرعت با این تبلت ور میره[tamaa] [taajob]
م.محسن
8th April 2014, 12:19 AM
آهنگ هاي 12-10 سال پيش رو اتفاقي تو يه فلش پيدا كردم
يعني الآن خود نوستالوژي ام!!!
چه زود گذشت ...
تووت فرنگی
8th April 2014, 04:16 PM
چقدر ساده
گذشته رو
فراموش کردم ..
چقدر حال رو راحت تباه آینده کردم ..
yas-90
9th April 2014, 09:18 PM
[negaran]
"مهدی"
10th April 2014, 06:12 PM
سه تار رو شروع کردم
Capitan Totti
10th April 2014, 06:19 PM
یعنی من تا وقتی همه چیز بر طبق خواسته های من پیش نرده
دیگه خونه نخواهم رفت
تووت فرنگی
10th April 2014, 10:07 PM
تمام آهنگ های سنتی و ایضاً کلاسیکم پاک شد و من فقط نگاه کردم . . .
میلاد صفری
10th April 2014, 10:15 PM
این روزا ناراحتم و نگران و یکیم خیلی رفته رو اعصابم[bihes]
solinaz
10th April 2014, 10:46 PM
دل تنگم....[afsoorde][dooa]
یه جای دنج ...تنها...امامزاده صالح تجریش...
جالبه هرموقع میرم امامزاده صالح سریــع حاجتم ادا میشه[golrooz]
یادمه اولین باری که رفتم اینجا همراه خالم بودم...کوچیک بودم...حاجتمم خنده دار بود، که دقیقا صبح روز بعدش ادا شد[taajob2][golrooz]
پنچشنبه،1393/1/21،10:02
سونای
11th April 2014, 03:26 PM
سلام
به امید خدا اتفاق خیلی خوب و فرخنده ای[sootzadan] در پیشه...[nishkhand]
اینروزا کلی ذوق میکنیم دوتایی البته من بیشتر! [alaghemand] اون بنده خدا فقط منو کنترل میکنه[bamazegi][nishkhand] اما به قولی سوتی های خاص خودش رو هم میده ها...[khande]
قول دادم تا دوشنبه که انشاءالله یه اتفاق خیلی خوب قراره بیفته چیزی نگم! [khanderiz] ( و البته اگه یکی دو نفر دیگه هم در جریانن نگنا! [sootzadan] راضی نیستم ازتون شما اول بگین[nishkhand])
خلاصه به امید خدا انشاءالله دوشنبه براتون یه سورپرایز فوووووووووووق العاده دارم[sootzadan][nishkhand]
[golrooz][golrooz]
- - - به روز رسانی شده - - -
سلام
به امید خدا اتفاق خیلی خوب و فرخنده ای[sootzadan] در پیشه...[nishkhand]
اینروزا کلی ذوق میکنیم دوتایی البته من بیشتر! [alaghemand] اون بنده خدا فقط منو کنترل میکنه[bamazegi][nishkhand] اما به قولی سوتی های خاص خودش رو هم میده ها...[khande]
قول دادم تا دوشنبه که انشاءالله یه اتفاق خیلی خوب قراره بیفته چیزی نگم! [khanderiz] ( و البته اگه یکی دو نفر دیگه هم در جریانن نگنا! [sootzadan] راضی نیستم ازتون شما اول بگین[nishkhand])
خلاصه به امید خدا انشاءالله دوشنبه براتون یه سورپرایز فوووووووووووق العاده دارم[sootzadan][nishkhand]
[golrooz][golrooz]
yas-90
3rd July 2014, 06:20 PM
سلام
طاعات و عبادات قبول[golrooz]
اینجا سایت نخبگان دوماه پیش[nishkhand] آی دونت لاو یو پی ام سی[sootzadan]
setayesh shb
3rd July 2014, 06:22 PM
جدا حرفی ندارم[bihes][sokoot]
فقط میدونم که یه مدت هیچ کاری نمیتونم بکنم[gerye][nadidan]
312
3rd July 2014, 06:34 PM
http://uc-njavan.ir/images/7mxsgrp1vr3tfsvuvfvw.jpg
nhh
3rd July 2014, 06:36 PM
بعضی وقتا دوس نداری بعضی خاطره ها فراموش شن.....
مث الان و تو این سایت که بیشتر خاطره هااااااااااااااا پریدن....[narahat]
یاسمین5454
3rd July 2014, 08:26 PM
مثل زمانی که امتحانا تموم شده احساس میکنی تازه متولد شدی[shaad]
الان هم همین حسی به آدم دست میده !
انگار سایت تازه متولد شده!
سخته ببینی وقت هایی زیادی که صرف کردی تلف شده ... نمونه اش خودم فکر میکنم به تعداد پست هایی که این دو ماه گذاشتم در طول دوسال فعالیتم نذاشته بودم !!
ولی برام تجربه خوبی بود باعث شد شک کنم به اینکه اصلا باز هم فعالیت مجازی داشته باشم یا نه ؟!
این شکم نتیجش فقط مثبت بود تازه باعث شد بیشتر از قبل امیدوار بشم یه دلیل خوب هم برای خودم تعریف کردم[shaad]
بحث
3rd July 2014, 09:01 PM
سلام دوستان نماز روزه هاتون قبول باشه ایشالا لطفا واسه ماها هم دعا کنین
چرا پس اینجوری شده منو باش چند تا مطلبو اینجا نوشته بودم که از دستش ندم sh_omomi37
kamel.gholami
3rd July 2014, 09:21 PM
سلام
پس خوشبحال ِ من این چن ماه نبودم !
به قول یکی از شاعران جنوبی:
هشت سال جنگ پشت شهر من را خم نکرد / نیم ساعت طاقت طوفان ندارد پایتخت !!!
بریم افطار :)
سونای
3rd July 2014, 09:23 PM
سلام به همگی...
من فقط سورپرایز صفحه قبلمو بگم...[khanderiz] که منظور ازدواج همکار تالار بیماریها معصومه.آ92 بود...[golrooz]
یادش بخیر با چه اب و تابی تعریف کرده بودم..دیگه واقعا خاطره شدن[sootzadan][nishkhand]
پدرام++
3rd July 2014, 09:43 PM
سلام به همه امیدوارم که حالتون خوب باشه.. راستش اومدم تو سایت حس میکنم به گذشته سفر کردم [nishkhand]
sr hesabi
3rd July 2014, 09:48 PM
سلام
خخخخخخ
خیلی باحال بود
کلا ایول ،حالا خوبه الان فهمیدین
وگرنه میرسید سال پیش
حالا الان من دچار پارادوکس کنکور شدم
الان من کنکور دادم یا نه
ولی کامل خان نوشت یه شعر
منم یه شعر بگم
پایتخت را سخت طوفان گرفت
دیتا بیس نخبگان آتش گرفت
ادمین را پنج روز غم گرفت
آخرم نخبگان ما فراموشی گرفت[sootzadan]
م.محسن
3rd July 2014, 09:49 PM
و تاپيك ويس و رامين دوباره به فعاليت خود ادامه خواهد داد ...
M@hdi42
3rd July 2014, 10:16 PM
سلام بچه ها
دوستان من بیشتر نگران جناب محمد خان ملقب به مازرون عزیز هستم. تاپیک ویس و رامین با اینهمه زحمت رو به صورت دستی تایپ کردن والان همه چی پریده. خدا کنه بک اپ گرفته باشن[gerye]
نبوی
3rd July 2014, 10:17 PM
سلامم[golrooz]
حدود دو سالی میشه نیومده بودم njavan
دو تا درخواست دوستی هم داشتم که خوشحالم کرد
نوستالژیک و جالبه مخصوصا که قالب سایتم همونه و اشنا های قدیمی هم هستن[golrooz][golrooz]
دقیقا: "سفر به گذشته"
علي پارسا
3rd July 2014, 10:28 PM
سلام دوستان،
من کمتر از دو ماه بود که در سايت عضو شده بودم،
همه چيزهايي که از من تو سايت بود و اکانت و دوستان و.... همه پاک شده!
البته من خيلي خوشحالم!
از اين بهتر نمي شود! انگار تازه متولد شده اي!
راستش يک چيزهايي را نوشته بودم، بعد ديدم که فضاي سايت اونجور که من فکر مي کردم و انتظار داشتم نيست!
با خودم مي گفتم حيف اين مطالب که نوشته ام! کاش جايي ارائه مي شد که خريدار داشته باشد!
حالا خوشحال شدم که همش پريده!
حالا مي تونم برم يک انجمن باب طبع خودم پيدا کنم و البته در اين انجمن هم فقط مطالبي که در حد همين انجمن هست را بنويسم
موفق باشيد.
يک چيز هم خيلي جالب است! درست يک ماه پيش طوفان آمده و تازه چند روز پيش مطالب سايت پريده!
elinaaa
3rd July 2014, 10:41 PM
اولین باره دارم تو این تاپیک یه چیزی مینویسم!شاید الان یه جورایی جوگیر شدم[nishkhand]
من الان بابت یکی از مدالام که از دست رفته ناراحتم خب مهم بود دیگه بالاخره[khanderiz]
امیدوارم همه دوستان با یه انرژی تازه شروع به فعالیت کنن و بیخیال بقیش[golrooz]
ولی جالبه کاش میشد یه جوری یه بخش از حافظه ادماهم پاک بشه که خاطره های تلخشونو فراموش کنن ولی شایدم بعضی خاطره ها همیشه باید یادمون بمونه نمیدونم.............
م.محسن
3rd July 2014, 11:28 PM
سلام بچه ها
دوستان من بیشتر نگران جناب محمد خان ملقب به مازرون عزیز هستم. تاپیک ویس و رامین با اینهمه زحمت رو به صورت دستی تایپ کردن والان همه چی پریده. خدا کنه بک اپ گرفته باشن[gerye]
ممنون مهدي جان
نسخه پشتيبان يا همون فايل هاي ورد هست منتها اون روند منظم 70 روزه تاپيك حيف شد
گرچه اتفاق بود ديگه و تنها تاپيك هاي من دچار مشكل نشد
وگرنه تاپيك به زودي زود به روزهاي قبلش بر خواهد گشت
محمد نظری گندشمین
3rd July 2014, 11:31 PM
http://www.samenblog.com/uploads/n/nazaribest/191191.gifhttp://www.samenblog.com/uploads/n/nazaribest/191193.gifhttp://www.samenblog.com/uploads/n/nazaribest/191192.gif
*FATIMA*
3rd July 2014, 11:56 PM
سلام دوستان،
من کمتر از دو ماه بود که در سايت عضو شده بودم،
همه چيزهايي که از من تو سايت بود و اکانت و دوستان و.... همه پاک شده!
البته من خيلي خوشحالم!
از اين بهتر نمي شود! انگار تازه متولد شده اي!
راستش يک چيزهايي را نوشته بودم، بعد ديدم که فضاي سايت اونجور که من فکر مي کردم و انتظار داشتم نيست!
با خودم مي گفتم حيف اين مطالب که نوشته ام! کاش جايي ارائه مي شد که خريدار داشته باشد!
حالا خوشحال شدم که همش پريده!
حالا مي تونم برم يک انجمن باب طبع خودم پيدا کنم و البته در اين انجمن هم فقط مطالبي که در حد همين انجمن هست را بنويسم
موفق باشيد.
يک چيز هم خيلي جالب است! درست يک ماه پيش طوفان آمده و تازه چند روز پيش مطالب سايت پريده!
سلام
من زياد از درست كردن سايت و پيشوندها و پسوندهاش اطلاعى ندارم ، بنابراين به خودم جرأت و جسارت نميدم بخوام در اين مورد بحث كنم
ولى اتفاق ، اتفاقه !!!!!!!!! پيش مياد
مسلماً هيچ مديرى دوست نداره كه چنين بلايى سر سايتش بياد دوست گرامى !!!!!!!! بهرحال بابت خود سايت خيلى زحمت ها كشيده ميشه
بهتر به جاى طعنه زدن و پيش پيش قضاوت كردن ، از خود مدير بپرسيم قضيه چى بوده
خيلى تاپيكا پريده ، خيلى از كارهاى انجام شده از بين رفته درست ولى دوباره ميسازمت وطن [sar dard]
خريدار كه دارن ولى بايد ديد از نظر ما چجورى معنا ميشه
*FATIMA*
4th July 2014, 01:58 AM
سلام بچه ها
دوستان من بیشتر نگران جناب محمد خان ملقب به مازرون عزیز هستم. تاپیک ویس و رامین با اینهمه زحمت رو به صورت دستی تایپ کردن والان همه چی پریده. خدا کنه بک اپ گرفته باشن[gerye]
سلام
پس من چى [gerye]
اينجاست كه ميگن شانس كه نباشه .........
اينم از پدر ما !!!!!!!!!!! [nishkhand]
M@hdi42
4th July 2014, 12:35 PM
سلام
پس من چى [gerye]
اينجاست كه ميگن شانس كه نباشه .........
اينم از پدر ما !!!!!!!!!!! [nishkhand]
نخواستم داغ دلتو تازه کنم دخترم[nishkhand] وگرنه کیه که ندونه بیش از نصف اون تاپیک (تاپیک مرحوم ویس رامین[nishkhand]) رو تو دستی تایپ کردی و روش ساعتها وقت گذاشتی
optici
4th July 2014, 03:00 PM
هی
کلی زور زدیم امتیاز جمع کردیم حالا همش پرید. تازه 1/3دوستامم هم پریدن از دست این دنیای مجازی با احساسات اداما بازی میکنن[negaran]
kamel.gholami
4th July 2014, 06:08 PM
می بینم که دوستان با پشتکار فراوان دارن تاپیک های حذف شده شون رو برمیگردونن !
اونم با دهن ِ روزه :)
خدا قوت [shaad]
setayesh shb
4th July 2014, 10:34 PM
روز بسیااااااااااااااااااااار خسته کننده ای رو گذروندم
ولی یه چیزی دیدم که با دیدنش سرشاااااااااااااااااااااا ار از انرژی شدم[alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand][alaghemand]
به نظر خودم بی نظیره وجدا خوشحال شدم
میزارم شما ها هم ببینیدش
کار سلینازه[nishkhand]
دختــــــــــرم تو بی نظیریـــــــــ[esteghbal][boosidan]
http://uc-njavan.ir/images/g6vvr3bm6zsmkv3gd14.png
خوب افتادم نه[nishkhand] کپی پیست خودمه[nishkhand][sootzadan]
بحث
4th July 2014, 11:39 PM
سلام من بازم می خوام حرفای دلمو بزنم میخو اد دو ماه بعد بپره می خواد بمونه [nishkhand]
من جدیدا بادو سه نفری آشناشدم که ازروز اول فهمیدم برخورد باهاشون یکم سخته اصلا که باهام صمیمی نمیشن تازه وختیم یه اشتباه میکنن اصلا متوجه نمیشن که اشتباه کردن وحس معذرت خواهی ندارن کلا همیشه حق بااوناس بگذریم که اگه این روزا کارم حل شد که خلاص والا حالا حالاها باید تحملشون کنم وهی احساس امزاحم بودنو تحقیر داشته باشم خدایا کمکم کن [sootzadan][narahatish]
بحث
5th July 2014, 06:54 PM
دیدین وختی از یکی ناراحتین یا باهاش دعوا کردین دلتون می خواد شمارشو از تولیست مخاطباتون حذف کنین الان من دقیقا این کارو کاردم وای خیلی ازش دلخور بودم یکم حالم بهتر شد چه سری تو حذف شماره هس ؟[nishkhand]البته می دونم بعدا یه جایی به دردم بخوره پشیمون میشم ولی چه می شه کرد[nadidan]
solinaz
5th July 2014, 08:56 PM
شروع دوباره ی استرس ...دوسال دیگه کنکور!http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/17.gif
امروز صبح منو سحر قرار گذاشتیم باهم بریم اموزشگاه...هردوتامون دیر رسیدیم و سط درسم پا در کلاس گذاشتیم
وقتی وارد کلاس شدم با جمعیت سیاه پوشی روبه رو شدم که یک عدد مانتوی سفید رنگ هم در میانشون دیده میشد[nadidan]
تنها منو سحر بودیم که مانتو مشکی نپوشیدیم..مثل اینکه قانون اموزشگاه هست و از اول تا اخر کلاسا بهمون گیر دادن
اینجا قانوناش صد برابر قوانینش مدرسه هست...[negaran]
منم خودمو جا کردم کنار بچه ها...زنگ فیزیک کلاس کاملا در ارامش بود تاااا اینکه رسیدیم زنگ ریــــــــــــــاضی
استاده تا پاشو تو کلاس گذاشت دل و رودم ریخت [gerye]
قضییه مربوط میشه به برنامه ی "کنکور اسان است"!یه روز قبل کنکورِ ریاضی داشتم همین برنامه رو نگاه میکردم و اتفاقا همین دبیر عزیز داشتن ریاضی و فیزیک تدریس میکردن[bihes]فقط تیپش میره تو چش من(ابیو...)...تند تند میگه...گیــــــــــــــــر !
منو سحر سرکلاس این دستامون میلرزید..تا درس سومو استارتشو زد، شروع کرد به پرسش[negaran] و اینکه منو سحر تابلو بودیم....همش گیر داده بود به مادوتا!
سرم رو دفتر بود داشتم از رو سوال میخوندم اینحوری میکنه:
استاد:شمـــــــــــــــــ ـــــــا...!!!مانتو صورتیه!!!سرتو بیــــــــــــــــــار بالاع،گوش کن گووووووش کن[bihes]
من:بله بله بله[narahatish]
موقع پرسش درسم خودش انتخاب میکرد...همش منو سحر بودیم[nadidan]
من میمیرم با این استاده..میمیرم از استرس...این استاده همش استرس وارد میکنه بهمsmilee_new1 (11)
اووووم یادش بخیــــــــــــــــر سالن مدرسمونو..این عکسو روز اخر مدرسه با گوشی گرفتم...این صندلیام برای امتحان چیده شده
با بچه های شیش تایی ما تو این سالن کلی تنبیه شدیم[nishkhand]سمت راست عکسم دفتر ناظممونه[sootzadan]
http://uc-njavan.ir/images/tx9l3z9k2ubm2sq9icg.jpg
kamel.gholami
5th July 2014, 11:13 PM
تو ماه رمضون کاری جز کتاب خوندن نمیشه کــــــرد
و من
وقتی اسم کتابــو میشنوم حالم بد میشه !!!
گیــــر کرده ایم بین این و آن ....
تووت فرنگی
7th July 2014, 02:53 AM
دیر میگذره ...
solinaz
7th July 2014, 01:22 PM
دارم از خوش حالی بال در میارم..بابامو راضی کردم و
امروز بعد از ظهر انشالله میرم کتابخونه برای کنکور میخونمsh_omomi44
خیلی خوبه خیـــــــــــــــلیsh_omomi41
خدا کنه همیشگی برم...[alaghemand][shaad]
البته تو خونه ارامش هست ولی دکور خونه تمرکزمو بهم میریزه..یه جوریه..رو اعصابمه موقع درس...به همه چی ور میرم،حتی پرزهای موکتم جالب به نظرم میانhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/65.gif
خلاصه حس درس نمیاد سراغم..[afsoorde]
کتابخونه جوش فرق داره[labkhand]
93/4/16
M@hdi42
7th July 2014, 01:58 PM
امروز -- تایم : سحری
اذان ساعت 4:33 دقیقه
مهدی در ساعت 4:00 در خواب
مهدی در ساعت 4:10 در خواب
مهدی در ساعت 4:15 همچنان در خواب
مهدی در ساعت 4:20 بابا پاشو دیگه ( همچنان در خواب)
مهدی در ساعت 4:25 دقیقه . اینجا بیدار شدم
اقا چشمتون روز بد نبینه . رفتم دویدم عدس پلو رو گذاشتم رو شعله اخر و با قاشق به هم میزدم تند تند . با اون یکی دستم تند تند زولبیا بامیه میخوردم
یه کاسه ماست بود سریع خالی کردم تو عدس پلو و همش زدم کامل و تند تند خوردم . فکر کنم یه بشقاب و نیم عدس پلو رو تو یک دقیقه ونیم خوردم .
بعد رفتم سراغ یخچال اینقده هول بودم خربزه رو با پوست خوردم [nishkhand][nadidan] بعد یه پارچ اب رو به یه دستم گرفتم و با دست دیگه لیوان و سریعا پر میکردم خالی میکردم
مصداق بارز این عکس :
http://axgig.com/images/51432295274321955090.jpg (http://axgig.com/)
"مهدی"
7th July 2014, 03:23 PM
منو ببخش اگه تورو نمیبخشمو اگه همش بهت میگم بگیر دستمو
nhh
7th July 2014, 07:30 PM
از دست بعضی از مردم خیلی ناراحتم،البته خودمم از مردمم،چرا اینطور شدیم....
انگار ماه رمضون نیس،چرا انقد حرمتا و ارزشا فراموش شده...
با وقاحت تمام جلو آدم آب میخورن،بعد تموم شدنم بر میگردن به ادم میگن خیلی چسبید،..روزه گرفتن آدمو با تیکه های مختلف مسخره میکنن...و...........
کاش یاد بگیریم به هم احترام بذاریم ..
masoume.a.92
7th July 2014, 07:39 PM
سلام
یک خبر خوش دارم [shaadi][shaadi][shaadi]
برای خودم خیلی شیرین و خوشحال کننده بود.
در روز 26 june (دقیق یادم نیس ولی دهه اول تیر) عاطی عزیزم عقد کرد. البته به دلایلی نشد ک زودتر بگم...
از خدا میخوام خوشبخت شه... [dooa]
بفرمایید شیرینی عروسی...
بذارید تو یخچال بعد از افطار بخورید. [nishkhand]
http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1392/10/21/239187_684.jpg
solinaz
8th July 2014, 10:46 PM
جواب ازمون ورودی نمونه دولتی و تیزهوشان دبیرستان اومده!!
خانواده هایی که بچه هاشون قبول شدن چه ذوقی دارن...http://www.pic4ever.com/images/bliss.gif
فکر میکنن کجاست حالا!چه خبــــرهhttp://www.millan.net/minimations/smileys/boredsmiley.gifفقط ازمون ورودیشو سخت میگیرن!http://www.millan.net/minimations/smileys/loosingitsm.gif
مام اولش همین ذوقو داشتیم...واردش که شدیم دیدم نه،فقط اسم روشه...هیـــــــچ غلطی نمیکنن برامون[asabani]http://www.pic4ever.com/images/2mo5pow.gif
optici
8th July 2014, 11:18 PM
دلم میخواد بزنم همه رو لت وپار کنم [daava]
*FATIMA*
8th July 2014, 11:32 PM
سلام
یک خبر خوش دارم [shaadi][shaadi][shaadi]
برای خودم خیلی شیرین و خوشحال کننده بود.
در روز 26 june (دقیق یادم نیس ولی دهه اول تیر) عاطی عزیزم عقد کرد. البته به دلایلی نشد ک زودتر بگم...
از خدا میخوام خوشبخت شه... [dooa]
بفرمایید شیرینی عروسی...
بذارید تو یخچال بعد از افطار بخورید. [nishkhand]
http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1392/10/21/239187_684.jpg
[nishkhand] معصومههههههههههههههههه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! [nishkhand]
نه به سونایی نه به شما [sootzadan]
ما که هیچ راه ارتباطی باهاشون نداریم ولی از طرف ما بهش تبریک بگو حتماً !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! [golrooz]
ان شاء الله خوشبخت بشن !
setayesh shb
9th July 2014, 12:38 AM
هیچ وقت ،هیچ وقت جوری رفتار نکنید که طرف مقابلتون حس کنه داره خودشو بهتون تحمیل میکنه
حس خیلی بدیه
گاهی بعضی ها مهربونی منو رو حساب آویزون بودن میزارن و از این متنفرم
یادمه 5 6 سال پیش هم یک نفر با من طوری رفتار کرد که من حس سربار کردن رو بکنم 2 سالی با این کاراش کنار اومدم ولی بعدش به طور کامل از زندگیم حذفش کردم الان هم گه گاهی که سعی میکنه باهام هم کلام بشه من دیگه باهاش هم کلام نمیشم
دوست ندارم دوباره این اتفاق بیفته و کسی رو از زندگیم حذف کنم
ولی گاهی رفتار ادما خیلی بده محبت رو نشونه ی آویزون بودن طرف میدوننsh_dokhtar3sh_dokhtar3sh_dokhtar3
خیلی خیلی ناراحت شدمsh_dokhtar3
parnian 80
9th July 2014, 12:43 AM
هعععععععی سلام بچه ها اصصصصصصصصصصصصلا وقت ندارم فقط بدونید وقتی نیستم همیشه همیشه همیشه به فکر همممممممممممتونم[golrooz]
بحث
9th July 2014, 11:16 PM
هع هع هههی هی روزگار چند روز پیش بایکی از دوستان سر یه موضوعی مساله ای پیش اومد وبنظر من حق بامن بود خلاصه دیگه از اون روز به بعد نشد یا نخواستیم همو ببینیم یه هفته ای میشه حدودا ،فک میکردم یه اس ام اسی میزنه یالاقل می پرسه چی شده فک میکردم مهربونتر باشه حالا شایدم فک میکنه حق بااونه بگذریم [sootzadan]هواچه گرم شده این هوا باعث میشه کلا نایی واسه آدم نمونه بخدا [afsoorde]
سونای
10th July 2014, 04:34 AM
امروز لای صحبتای داداشم اینا متوجه شدم این جام جهانیه خلاصه داره تموم میشه راحت شیم از دستش[sootzadan]
همچین فوتبال شروع میشه
اعضا و جوارح من:
حرکات معده -»در حد 0نانومتر!!![sootzadan]
عضلات روده کوچیک -» قوی در حد قوی ترین مردان جهان....
حرکات پریستالتیس ابتدای روده کوچیک -» کاملا معکوس
عضلات تنفسی-» اسپاسم....
گلوت-» بسته
انتروم -» ممنقبضضضض
کاردیا -» شـــــــُـــل ( اصن دیگه وضعیت کاردیای من داغونه..[bihes].
فشار درون قفسه سینه-» منفی
خلاصه در نهایت =» کاردیا و بخش شکمی مری هی میرن داخل قفسه سینه هی میان سر جاشون ..هی بالا پایین بالا پایین....[sootzadan][bihes]
امروز یسری عکسای قدیمی پیدا کردم...خیلی قدیمی...ژیلو لوسی همه ... خونه گرم مادربزرگ و جمع همیشگیمون...اونقدر تازه بودن برام که انگاری خودتو دیدم..همه کلی سورپرایز شدن که اینا رو از کجا پیدا کردم!! کلی عکس تکی ازت بود...مث همیشه خوش تیپ...:دی
اما جالب اینجاست که توو اکثر عکسای دسته جمعی دقیقا همونجایی که بودی عکس سوخته بود و اون تیکه ظاهر نشده بود..یا کسی که عکس میگرفت نصفت رو ننداخته بود...چقدر عجیب بود...حتی اینکه عکسها هم برات سهمی قائل نشدن..اونجا هم حذف شدی....چه برسه به این دنیا...
خیلی حرص درآر بود که ببینم توو اون عکسای دسته جمعی هم حضور داشتی ولی دیده نمیشی..مث مهمونیای الان که متعلق بهشون هستی ولی توشون نیستی....
توو این عکسها هم حسرت دوباره دیدنت موج زد... اونجا هم کنارمون نبودی..........مثل الان....
solinaz
11th July 2014, 12:38 AM
خدا جونم خسته شدم
چهار روز پشت سر هم اموزشگاه...
امروز از 7 صبح تا 2
دیروز همین جور
فردا ازمون
+ شنبه ها
سخته،ساعتا برابره با ساعات مدرسه[afsoorde]
من باورم نمیشه دارم میرم سوم...چقدر داره زود میگذره!!
میخوام برگردم راهنمایی..من کنکور نمیخوامsh_dokhtar2
امروز زیست و شیمی سال 3 تدریس شد
چقـــــــــــــــــــــدر زشتن کتابای امسال...بخصوص زیستم!(کوچیک و تصاویر کم)با 11 تــــا فصل!یا خدا!!
هیچ رغبتی ندارم برم سمتشhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/dokhtarane%20%2819%29.gif
شیمی 3 ،فصل 1 ...خدای من...همش واکنشsh_dokhtar16
ریاضی 3،فصل 1،خدایـــــــــا انالیز...همون فصلی که تو دوم ازش متنفرم بودمsh_dokhtar14
فیزیک 3 رو عشقه فقطsh_dokhtar22
دوز زنگ پشت سر هم امروز شیمی بود،سر زنگ زیست خواب و بازیگوشی
قدر دبیر زیست مدرسمونو دونستم،واااااقعا محشره...
اینجا فقط جزوه مینویسیم ...نمیشه همزمان گوش دادsh_dokhtar3تا اخر تابستون باید تمام درسای اختصاصی سومو بخونم!http://www.njavan.com/forum/images/smilies/dokhtarane%20%283%29.gif
دومم هنوز رو هواست..دوره نکردمsh_dokhtar14
با این دبیره متنفر شدم از زیست..امیدوارم با دبیر مدرسم دوباره بتونم خوب پیش برم!!
سر کلاس منو سحر نقاشی میشکیم و...دبیرم خیلی بهمون نگاه میکنهsh_dokhtar9
معلوم نیست حواسا کجاست!!!چشامون بااااز و عین "هـــــ"دو چشم!اما حواسامون..من به شخصه هرزگاهی یه لبخند میزنم دبیره بفهمه مثـــلا دارم گوش میدم[nishkhand]بهله بهله
این مال امروزه...
اثری از منو سحرsh_dokhtar15(خدایا مارو به راه راست هدایت کن)
http://axgig.com/images/01700898827462693789.gif
توضیحات :
1. این لک لکه ابتدا این شکلی بوده
http://axgig.com/images/76069320048929348964.gif
2. بعد ، طی چند تا عمل
http://axgig.com/images/17521450265404825000.gif
3. این شکلی شده !!! [kootak]
http://axgig.com/images/73918348768465877271.gif
[sokoot]
سونای
12th July 2014, 10:14 PM
اوه دوستان یادم رفت بودا!! مایده عزیز ( ارگان) گفت با فونت درشت بنویسم[bamazegi][nishkhand]
که دلش براتون تنگ شده و از همه کسایی که تولدشو تبریک گفتن تشکر کرد و گفت به امید خدا میاد بزودی
[golrooz][golrooz][golrooz]
solinaz
13th July 2014, 01:02 AM
امروز منو ستایش پر زدیم به گذشتــــــــــــه های دور....
زمانی که هنوز مدرسم نرفته بودیم....
با این اهنگا....sh_dokhtar14
این مدت همش رفتم سراغ اهنگای دوران کودکیم...دوست دارم بمیرم حالا...میخوام برگردم عقبsh_dokhtar3
من با اهنگای "چرا"تو برنامه ی رنگین کمون از شبکه 5 زندگی میکردم...هرموقع برنامه شروع میشد من روی تاب میشستم و به اهنگا گوش میکردم!sh_dokhtar15"چرا" رفت!!جاش یه عروسک دیگه اومد!!http://www.njavan.com/forum/images/smilies/dokhtarane%20%2814%29.gif
اینم چنتا اهنگ ازش
خواهشش میکنم شمام گوش کنید
خعلی قشنگه[alaghemand]
http://sound.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150301&musicID=86754 لالاییsh_omomi76sh_omomi76
لا، لالا ، لالا مهتاب اومده بالا موقع خوابه لا!!http://www.njavan.com/forum/images/smilies/dokhtarane%20%283%29.gif
http://sound.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150301&musicID=86761 دکتر
http://sound.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150301&musicID=86756 قطار بچه ها
و خیلی از اهنگای دیگه!!http://www.njavan.com/forum/images/smilies/dokhtarane%20%283%29.gif
http://www.aparat.com/v/JdeQZ
vampiree girl
17th July 2014, 02:19 PM
من دارم به این فکرمیکنم که چجورمیتونم مثل شماها اینجا پست بزارم !چجوری فعال باشم!!اصلا من تواین سایت گم میشم طرزکارشوبلدنیستم!![nishkhand][nishkhand]
تازه به اینم فکرمیکنم که بایه پیغام خصوصی کمکم میکنین؟؟؟
parnian 80
17th July 2014, 10:30 PM
سلام
وااااای خدا نمیتونم دیگه
یاد کسایی که از دست رفتن و یکی بیاد به جاشون...
خیلی سخته چوون هیچ کس نمیتونه جاشو بگیره نه الان نه هیچوقت....
م.محسن
17th July 2014, 11:55 PM
و يه ديدار خوب با يه فردي كه از ملاقاتش خيلي خوشحال و منتفع شدم
قبل از ديدار همه اش به اين فكر بودم كه چجوري بايد روحيه اون فرد رو به واسطه اون محدوديت جسمي كه داره و جمله اي رو درباره سفرهاي من گفته بود ببرم بالا ...
اما الآن همه اش به اين فكرم كه چجوري با الهام از اون اسوه روحيه، روحيه خودم رو ببرم بالا ...
setayesh shb
18th July 2014, 01:01 AM
این دو روز خسته کننده ترین روز های زندگیمو گذروندم[nishkhand]حتی تو تختم هم که بودم.تو سایت بودم[sootzadan]
به جای جناب داداشی من به مواد مذاب تبدیل شدم[khande]یعنی اگه سر هر صندلی انقدر خسته بشم فکر کنم باید بساطمو جمع کنم[nadidan]
هیچ کس تو مسابقه ی ظرف شکلاتی شرکت نکرد[ghahr]
این نیز بگذرد[bihes]
تو رو خدا تو این شبا یادتون نره منم دعا کنید[dooa]جدا محتاجم به دعاتون[cheshmak]
ستاره آسمون شب
18th July 2014, 02:56 AM
http://img.ir/lCSc.jpg
ساده نگذر...
به یاد داشته باش...
"این" دلنوشته ها را...
یک "دل" نوشته است...
http://img.ir/kCSc.jpg
setayesh shb
20th July 2014, 07:40 PM
ســــــــلام بچه ها[nishkhand]
شاید باورتون نشه ولی اینبار غم نامه نیست[nishkhand][sootzadan]
بعد از کنکور با هیچ کدوم از دوستام ارتباط نداشتم گاهی یه پیامک بهم میدادیم فقط.جرئت مواجه شدن با هم رو نداشتیم[sootzadan]
دوستم 3 4 روز پیش زنگ زد که بریم بیرون به مدرسه هم سر بزنیم.
امروز قرار گزاشته بودیم
رفتم دیدم بعله.کار از کار گذشته[khande]طرف طی 3 هفته منحرف شده[sootzadan]و داره به جمع خانه دار ها میپیونده[khande]یکی نیست بگه بچه تو همش 19 سالته تازه 19 هم نه[khande]متولد 75 هست تو همش 18 سالته.[khanderiz]حالا اگه قیافه ای چیزی نداشت میگفتم بچم[nishkhand](دوستمو میگم بچم آخه من مامان بزرگشون هستم[sootzadan]) از ترس ترشیده شدنه بدبختی خوشگلم هست[nishkhand]چیکار کنم دیگه عاااااااااوجقه،عااااااااا اوچق[sootzadan]
حالا اینا صحبت های خودمون بود
وارد مدرسه شدیم[nishkhand]
کل معلم های ریاضی بودن از اول دبیرستانم[nishkhand]
معلم[nishkhand] ریاضی اول دبیرستانم خانوم شیرجی
معلم هندسه ی دوم و سوم دبیرستانم
خواهر معلم حسابانم
استاد دیفرانسیلم[khande][nadidan]دوستم بهش گفت استاد بهشون بد درس بدین (به سال جدیدیا)اصلا هم سر کلاس باهاشون نخندینا بدم میاد[khandeshadid]استادم یه نگاه به من کرده یه نگاه به دوستم بعد خنده دستاشو به علامت تسلیم آوارده بالا میگه چشــــــــــــــم[nishkhand][sootzadan]
یعنی سوِژه ای بودیما.قشنگ همشون منتظر بودن بگیم عالی بود کنکور[khande]ما هم ناکامشون گزاشتیم زدیم تو حالشون[nishkhand]
ما از استادامون کاریکاتور داریم کلی که زحمت کشیدنشو همین دوستم به عهده داشت[nishkhand]ای کاش داشتم یکیشو دم دست براتون میزاشتم.بعد کنور بچه ها گزاشتن فیس بوک[khanderiz]استاد دیفرانسیلم اومده زیرش نوشته میزاشتید یه سال از کنکورتون میگذشت[khande]بچه ها هم گفتن استاد کاریکاتور شما هم هست بزاریم؟؟[sootzadan][sootzadan]
خداییش ما ها خیلی شریم.من اینو از وقتی تو خونه نشستم فهمیدم[nishkhand]قشنگ احساس میکنم یه چیزی از وجودم کم شده[khande]آخه یه روز نبود که این معلما رو اذیت نکنیم[nishkhand]عوضش الان به جاش یه نفر دیگه رو اذیت میکنم و حرص میدم[nishkhand]عزیز دل خواهر ببخشید خب[sootzadan]من یک جا باید این احساساتمو فوران کنم دیگه[khande]خوشبختانه تو بهترینی چون بعدش میزنی تخریبم میکنی[khande]جفتی حرصمون خالی میشه[sootzadan]
خدا این شادی های کوتاه مدتو از من نگیره[nishkhand]
شــــــــــــاد باشید
دیدید واسه یه بار هم که شد این ستایش شاد نامه نوشت[sootzadan]
رضوس
21st July 2014, 05:49 AM
یاد پارسال همین موقع افتادم همین ساعت یادش شر اصن حال خوبی نبود
.:Neda:.
22nd July 2014, 02:11 AM
سلام
اقا من بعد يه ماه اومدم سايت ديدم مدال اينا گرفتم كلي ذوق كردم!!!
دليل اخذشو ننوشته!!
نميدونم بخاطر فعاليتم بوده يا طرح تشويقي چيزيه !!
transylvanya
22nd July 2014, 05:15 AM
12 سال پیش ...
همچین روزی ...
زندگیم عوض شد ...
به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم ...
optici
24th July 2014, 01:26 AM
از هفته ی دیگه باید برم کاراموزی [gerye] یه جورای خداحافظ تابستان شد چون 300ساعته یعنی تا اخر شهریورsh_omomi37 این یک ماه هم که بیکار بودم ماه رمضون نشد بریم مسافرت
همه ی اینا به کنار از طرف شرکتی که قرار برم یه جزوه ی 158صفحه ای هست که باید بخونم sh_omomi60من تا صفحه ی 30بیشتر نخوندم شدم مث این عکسه
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTqrsrUnlBJs70dvi5AaJDchCWdCrga7 tJJ2UAskHC7_LAfwg7L
کلی هم مقاله دارم واسه پروژه ام اما هنو ترجمه نکردم smilee_new1 (11)همیشه همین جوری بودم تا زیر فشار قرار نگیر هیچ کاری نمیکنم
تصمیم گرفتم از فردا شروع کنم فعلا خدا حافظ njavan[narahatish][narahatish]
maryam kia
24th July 2014, 05:41 AM
زندگی زمانی قشنگه ک همراه با چرخای سریعش بچرخی...
ما هم سعیمون همین بوده...
خداروشکر همه چی خوبه[nishkhand]
*FATIMA*
24th July 2014, 07:44 PM
ماجرا از اونجایی شروع شد که ستایش جون تاپیک ظرف شکلاتی گذاشت !
عاقا از وقتی که این تاپیک رو گذاشت مدام رو مخم بود که برم درستش کنم [nishkhand]
حالا بماند که هر روز هم یادم میرفت وسایلش رو بخرم و اینا و ... به تأخیر افتاد تا به امروز که با کلی ذوق و شوق رفتم وسایلاش رو خریدم ( خداییش عین این بچه دوساله ها می مونم [sootzadan] )
بادکنک رو دادم پدر گرامی باد کرد ( خودم میترسم بادکنک رو باد کنم ، خو شاید وسط باد کردن ترکید [bitavajohi] ) بابا گفت چه خبره تولده مگه ( آخه رو بادکنک تولدت مبارک نوشته شده بود منم که چقدر توجه کرده بودم [nishkhand] ) گفتم نه خیر ، اینو برام باد کن بعداً میفهمی
شکلات تخته ای رو رفتم با طعم شیریش خریدم فارغ از اینکه نمیدونستم شکلات شیری بیرون بذاریش سریع آب می شه [nadanestan]
خلاصه سرتون رو درد نیارم ، نشستم مشغول درست کردن ! شکلات رو آب کردن و گذاشتن بادکنک توش و ...
تازه خیلی هم امیدوار بودم درست از آب درمیاد و ... ! بنابراین نشستم ژله هم درست کردم که بذارم توش و ... [shademan]
هی ما صبر کردیم ، هی دیدیم این شکلاته نمیبنده ، ای بابا ، چرا آخه ؟! [khanderiz]
گذاشتمش تو یخچال و بعد از چند ساعت خواهرم درش اورد و خودش هم ترکوندش ( گفت بیا خودت کارهات رو انجام بده ، گفتم عمراً به این بادکنکه نزدیک شم ، بهرحال بادکنک تو یخچال بوده ممکنه در همون حال بترکه و عمراً هم من بترکونمش ، گاهی زور میگم خودم میدونم [bamazegi] )
عاقا این بادکنک ترکید ولی به شکلاته چسبیده بود ، اومدیم جداش کنیم شکلاته خرد شد [sootzadan] بعد از 5 دیقه هم آب شد [khande]
مادرم در این موقع : یعنی بیکارتر از شما ( منظورش منما ) تو دنیا وجود نداره [nadidan]
خداییش راست میگه : یعنی واقعاً بیکارتر از من تو دنیا وجود نداره [khande]
بجاش ژله خوب از آب دراومد [nishkhand]
همش تقصیر ستایش جون بود [sootzadan]
چکامه91
25th July 2014, 07:05 PM
"رییس هیات امنای دانشگاه صنعتی سجاد از ارتقای موسسه آموزش عالی سجاد مشهد به دانشگاه صنعتی سجاد خبر داد.
دکتر خلیل مافینژاد در گفتوگو با خبرنگار دانشگاهی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان اظهار کرد: موسسه آموزش عالی سجاد مشهد بعد از انتظاری 10 ساله با تلاشهای
بسیار مسئولین و پس از بازیدهای مکرر مدیران موسسات غیرانتفاعی، شورای گسترش دانشگاهها و کارشناسان به دانشگاه صنعتی سجاد ارتقا یافت.
وی با بیان اینکه «از 10 سال گذشته پروژه ارتقای این موسسه به دانشگاه آغاز شده بود» در خصوص موانع کاری و علت به طول انجامیدن این پروژه گفت:..........."
" رییس هیات امنای دانشگاه صنعتی سجاد از افزایش 5 درصدی شهریه دانشگاه پس از ارتقای موسسه به دانشگاه صنعتی خبر داد.
وی اضافه کرد: افزایش در نظر گرفته شده براساس نظر دولت است و ارتباطی به مسئولین دانشگاه ندارد.
مافینژاد تصریح کرد: همچنین هزینههای دانشگاه سجاد به جهت ارائه خدمات آموزشی بهتر به دانشجویان و به علت توسعه رشتهها پس از این تغییر، افزایش خواهد یافت......."
دقیقا نمیدونم الان اینجوری باشم [shaad]
یا اینجوری[bihes].....................
سونای
26th July 2014, 01:09 PM
هر دم ازین باغ برا تالار بیماری بری میرسد...[nishkhand]
یعنی انقد از پشت کنکوری بودن ناراحت نشدم که امروز دیدم امیرعلی رو نشوندن صندلی داغ ناراحت شدم!!!!! یعنی دنیااااااا رو سرم خراب شد[nishkhand][bamazegi]
آخرش کلاه منو ستایش تو هم میره[nishkhand] تازه میخواستم یه نفس راحت بکشما.... آی آی ستایشششش از دستت!!!
پدرم توو محل کار بمن همیشه میگن جای اینکه بدونم طرف من هستی اما همیشه باید مراقبت باشم دست به شورش نزنی[nishkhand] ( البته شورش نه به معنای خشونت ها.. همون مخالفت با قوانینی که بنظرم درست نیستن[sootzadan] و خلاصه اختلال در روند کار...
الان ستایش رو میبینم نمیدونم چرا دقیقا یاد خودم میفتم [sootzadan]و اینجوری شدنه [bihes] پدرم رو حس میکنم[nishkhand]
[golrooz]
setayesh shb
31st July 2014, 09:30 AM
عجــــــــــــــــــیب سایت خلوته
البته انتظاری هم نمیره تابستونه و همه خواب هستن[sootzadan]
نمی دونم چی شد اومدم سمت دفتر خاطرات[sootzadan]
فقط میخواستم بگم [nadidan]
نظریه ی اولیه:[nishkhand]
تــــــیک تـــــاک تـــــیک تـــــاکsh_omomi34
انتــــــظار سخــــت, استرس زیـــاد[esteress]و در آخر همsh_omomi61تسلــــیم[sootzadan]
و فردای تسلیم شدن دوبــــارهsh_omomi41و حتـــی شاید ترک njavan(این یه فرضه محاله ها، عمرا من بتونم این تصمیم مهم رو عملیش کنم[khande])
ایــــن است زندگیsh_omomi71
نظریه ی ثــانی :[nishkhand]
تــــــیک تـــــاک تـــــیک تـــــاکsh_omomi34
انتــــــظار سخــــت, استرس زیـــاد[esteress]و در آخر همsh_omomi9من بعد خودش پاس میبشه دیگه[khandeshadid]
و فردا هاsh_varzeshi14کانادا[nishkhand][sootzadan]
این است زندگیsh_omomi71
.....
من دومی رو ترجیح میدم[sootzadan]
masoume.a.92
31st July 2014, 09:05 PM
خانوادگی در ییلاق و سرمای هوای کوه گشت و گذار کردیم و جاهای قشنگ و دنج رفتیم
خیییییییلی خوش گذشت... جای شما خالی [nishkhand]
آبشار و رودخانه و جنگل .... خیلی طبیعت زیبااااااا بود...
توصیه میکنم توی تعطیلات برین.
روستایی به نام پاجی و میانا توی جنگل هاش آبشاره و اینا داره... سمت کیاسر ایناست...
یه جای دیگه هست دریاچه ی الندان توی روستای الندان، اینم خیلی قشنگه. اینم فک کنم سمت کیاسره
وسط دریاچه ست دور تا دورش جنگل
عااالیه
برین لذت ببرین
فقط زباله نریزین. [shaad]
اگه توی عکسام عکسی پیدا شد که بشه گذاشت بعدا براتون میذارم. [cheshmak]
سونای
1st August 2014, 12:37 AM
n سال درس و مدرسه و امتحان انقد خستم نکرد..که این دو سری مهمون داری بعد از خونه تکونی منو از پا در اورده[sootzadan] خیلیییی سخته[negaran]
plarak12
2nd August 2014, 11:05 AM
http://uc-njavan.ir/images/9uz0agp7dj99j6pmd10e.jpg
http://uc-njavan.ir/images/bk2erugpfsh5zdd8hkco.jpg
http://uc-njavan.ir/images/bs3jhqpu5l1o2bh31kak.jpg
عصر جمعه من و لنسرم بعد حدود 2سال رفتیم ماهی گیری ، که همه کار کردم جز ماهی گرفتن [nishkhand]
رودخانه تجن حومه ساری
93/05/10
من بعد زدن این پست (قبل ویرایش فقط 2عکس اخر رو زده بودم) یکی از دوستانم گفت پس لنسرت کو ؟؟؟ سر کاریه ؟؟؟ گفتم نه عکسشو دیروز نگرفتم و لی عکسشو از سالهای قبل تو همون منطقه دارم (عکس اول) بعد تو ویرایش قرارش دادم . بعد بهش گفتم دیدیش؟؟؟ میگه نه !!!!!!!!!!! [taajob] گفتم حتما حجم عکس بالاست بعد ویرایش عکس و اپلود دوباره بهش گفتم حالا چی smilee_new2 (27)؟؟ میگه نه نیومد !!!!!! sh_omomi55 گفتم بزار ببینم چشه . باز ویرایش و اپلود . گفتم اخه برا من میاد و مشکل نداره حتما نتت مشکل داره من دیرمه بگیر لینک مستقیم عکسو ببین [etlafevaght]
میگه این که از اول بوده [eynaki] عکس ماشینتو میگم
sh_omomi112منم قیافم شد همینی که میبینید x-( ...... گفتم اخه من که از ماشینم عکسی نگرفتم . دیوووووونه لنسر وسیله ماهی گیریه نه میتسوبیشی لنسر که اتومبیله sh_omomi48
خلاصه این شد که گفتم این قضیه رو اینجا بگم که شما مثل اون دچار توهم نشید [nishkhand][golrooz]
ستاره سهيل
2nd August 2014, 12:23 PM
سلام . اينجا مجمع نخبگان جوان هست ديگه . [shaad]
مهشاد ولی
2nd August 2014, 01:07 PM
سلام . اينجا مجمع نخبگان جوان هست ديگه . [shaad]
نه دیگه چندسال گذشته همه پیر شدن حالا 2سال دیگه اسم سایتم عوض میکنن[khande]
sr hesabi
2nd August 2014, 03:43 PM
سلام
توجه کردید بعد از فراموشی سایت ،این تاپیک خلوت تر شده؟؟؟
چرا؟؟
ازبس فاطیما بانو سوال چرا از من پرسید ،کلا خوابامم چرا شده،چرا؟؟
یادش بخیر ،سال پیش این موقع خیلی خوب بود ،من مطمئن از نتیجه ،راحت نشسته بودم ،فقط دو روز قبل از نتایج 6 تا فیلم دیدم [nishkhand]
بعد نتایج اومد ،کلا گفتم به به دست گلم درد نکنه ،خیلی هم خوب ،گذاشتیم سال بعد
کلی باحال بود امسال کنکور ،از وضعیت های پیش اومده بگذریم ،بد نبود در کل
کنکور دادیم خب بد نبود و ارادت خودمونیم رو به طراحان هم ابراز کردیم
الان فردا نتایج میاد ،نه اطمینان دارم ،نه 1% احتمال مثبت ،ولی بازم باحاله
کلا تا این سیستم کنکور و تایج اولیه و این مسخره بازی جمع بشه ،فکر کنم من هم داستان زندگیم جمع میشه
حالا بدیش اینه نتایج میاد ،دردسر که تموم نمیشه ،تازه شروع میشه ،اگه خوب باشه ،که دردسر های خودش رو داره ،اگه بد باشه هم که الفاتحه مع الصلوات(اشتباه نوشتم ،عربیم کلا خوب نیست)
ولی کلا استرس نداشته باشید،شما چه استرس داشته باشید چه نه نتایج امده هست ،و نمیگن این بنده خدا این همه نگران هست ،رتبه اش رو بهتر بزنیم ،پس بیخیال
یا میشه یا نمیشه ،که اگه شد چه بهتر ،نشدم (من خودم از قانون معروفم استفاده میکنم )یا دوباره شروع کنید تا بشه یا نه کلا خط ذهنیتون رو تغییر بدید
تهش تو ایران هیچکاری نمیشه کرد ،زیاد حرص نخوریم[nishkhand]
علي پارسا
2nd August 2014, 11:58 PM
سلام . اينجا مجمع نخبگان جوان هست ديگه . [shaad]
مثلا" هست[cheshmak]
ولي با توجه به ترکيب اعضاء ممکنه اسمش به زودي عوض بشه ....
به فرض بشه: مجمع بانوان خانه دار! .....يا مجمع بانوان بي کار!
يا .... گرد هم آيي بيست سي نفر از معتادان به سايت سابق "مجمع نخبگان جوان"
يا حتي با توجه به عملکرد خوب سايت در طوفان خرداد ماه، ممکنه امتيازش به ستاد مبارزه با حوادث غير مترقبه شهرداري تهران فروخته بشه تا در مواقع اظطراري جلو طوفان قرارش دهند تا سرعت طوفان گرفته بشه!
محسن آزماینده
3rd August 2014, 12:01 AM
شاید 3 سال بود که شعر نخونده بودم
یاد ایام قدیم افتادم که به جای اینترنت و ... کتاب میخوندم. هر نوع کتابی[negaran]
مهشاد ولی
3rd August 2014, 12:17 AM
مثلا" هست[cheshmak]
ولي با توجه به ترکيب اعضاء ممکنه اسمش به زودي عوض بشه ....
به فرض بشه: مجمع بانوان خانه دار! .....يا مجمع بانوان بي کار!
يا .... گرد هم آيي بيست سي نفر از معتادان به سايت سابق "مجمع نخبگان جوان"
يا حتي با توجه به عملکرد خوب سايت در طوفان خرداد ماه، ممکنه امتيازش به ستاد مبارزه با حوادث غير مترقبه شهرداري تهران فروخته بشه تا در مواقع اظطراري جلو طوفان قرارش دهند تا سرعت طوفان گرفته بشه!
بانوان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی فکر کنم شما مذکر هستید اینطور نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا شاید بانوی بیکارید و ما خبر نداریم[khande]
سونای
3rd August 2014, 01:01 AM
امروز غروبه خوبی بود خداروشکر ..اما حس میکنم باید بعضی اخلاقامو درست کنم..حتی شده به ظاهر..[nishkhand]
قدیمی ترین دوستم رو که از زمان کانون پرورش فکری کودکان باهاش دوست بودم تا الان رو بعد از 9 ماه ندیدن دیدم..زنگ زد گفت بیا موسسه مادرم ..رفتم بهم کادو داد که البته سوغات بود..بازش کردم و لای کادوها چند تا صدف و ستاره دریایی هم بود..
یدفعه من :---» [nadidan][asabani] اما سریع خودمو جمع کردم و یادم اومد که کادو هست و باید خودمو کنترل کنم و بزووور طی این مراحل تونستم خودمو کنترل کنم [delkhoori][negaran][entezar][bitavajohi][bihes][shaad][bihes][shaad][shaad]
گفت کادوهاتم ببین قشنگن؟[nishkhand]
من: بله [shaad]
مدیر اجرایی انجمن : این صدف و ستاره هارم رفتی کنار دریا جمعشون کردی براش؟
دوستم: نه والا خریدم..
من: ممنون البته نباید بخری چون تقاضا زیاد میشه ..صیادا هم همش اینارو صید میکنن و برا اکوسیستم و محیط زیست خوب نیست..
دوستم: نه خب ماهیگیرا ماهی میگیرن اینا توی تورشون میمونه.. مونا حالا این چند تا عیبی نداره...
من همچنان که بهشون نگاه میکردم یه دفعه لای یکیشون اون نرم تنش رو دیدم..
و چشمتون روز بد نبینه!! گفتم عههه اینکه حیوونش داخلشه!!! [nadidan][taajob][nadidan]
دوستم : [taajob]
شیرجه زد طرفم[nishkhand] و همچنان که نفسهاش حبس شده بود اون صدف رو سریع ازم گرفت[negaran] تا بیشتر نبینم
[khande]
من: مرده!؟!![nadidan]دیدین نباید اینارو بگیرین!!!!!!!!![asabani]
دوستم : نه خب خودش اینطوری بود..
دیگه دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار..[nishkhand]
خودشم خیلی نا امید شد و گفت من فقط میخواستم خوشحالت کنم..
یاد یکی افتادم که بهم گفته بود اگه من خرمگس و مارمولکو جک و جونور بودم منو بیشتر دوست داشتی
اونوروز خیلی متاسف شده بودم...امروزم همینطور ...
ازش تشکر و عذرخواهی کردم و اینکه واقعا خوشحال شدم اما خب اگه هر کس انقد بیاره همه چیز بهم میخوره..و برا دفعه های بعد نیاز نیست اینکارو کنه...
اونم گفت نه خب اخلاقت رومیدونم و اتصالی وار میخندید[nishkhand][khande] برا جبران قرار شد از طرف موسسه مادرش یه برنامه زیست محیطی بزاره...[shademani2]
بعدم کمی قدم زدیم تا من رسیدم خونه و اونم رفت
خیلی خوب بود خداروشکر.....[shaad][golrooz]
optici
3rd August 2014, 01:08 PM
خیلی الافم با اینکه کلی کار دارم واقعا سر در گمم تا حالا اینجوری نشده بودم نمیدونم [nadanestan]کاش میرفتم تو کما وهمه ی کارام خود ب خود درست میشد منم 94/5/12 دوباره بهوش میومدم
؛ شادی ؛
3rd August 2014, 03:04 PM
جالبه
دیروز مناسبت روزجهانی قدس توی انجمن ثبت شده بود
امروزم پر شده از رنگ های دخترونه ای که چشم رو میزنه ( ماشالا اون هایی که صورتی شدن چه اسامی طولانی ای هم دارند )
فردا روزها بخیر
اومدم بودم خدا قوت بگم به همه بچه هایی که امسال آزمون داشتند .
چه اون هایی که مجاز به انتخاب رشته شدن یا نشدن .
قرار گرفتن در هر حالتی یعنی تلاش ها باید مضاعف بشه
و این که : موفقیت صرفا توی دانشگاه به دست نمیاد
زندگی تون رو هدفمند کنید تا با آرامش سپری شه
علي پارسا
3rd August 2014, 04:46 PM
بانوان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی فکر کنم شما مذکر هستید اینطور نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا شاید بانوی بیکارید و ما خبر نداریم[khande]
نه بابا خودم را نمي گويم[nishkhand] دست شما درد نکند![shaad]
ولي انصافا" تو سايت که نگاه مي کني خيل عظيمي از کساني که همواره در سايت هستند خانمها هستند! خوب اين در ذهن تداعي مي شود که حتما" خانمهاي خانه داري هستند که حوصله شان سر رفته و آمده اند در سايت گردش![khande]
مهشاد ولی
3rd August 2014, 04:54 PM
نه بابا خودم را نمي گويم[nishkhand] دست شما درد نکند![shaad]
ولي انصافا" تو سايت که نگاه مي کني خيل عظيمي از کساني که همواره در سايت هستند خانمها هستند! خوب اين در ذهن تداعي مي شود که حتما" خانمهاي خانه داري هستند که حوصله شان سر رفته و آمده اند در سايت گردش![khande]
اگر سری به چت روم های فارسی بزنید خواهید دید جمع عظیمی از انها پسر هستند که از فرط بیکاری به انجا پناه بردند خانمهای بیکار سر به سایت نخبگان میزنند و اقایان بیکار سر به چت روم ها این کجا و ان کجا[khande]
fati3370
3rd August 2014, 07:49 PM
سلام.بچه ها کسی خبر نداره از کنکوریامون؟؟ نمیدونید چیکار کردنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
مهشاد ولی
3rd August 2014, 07:58 PM
اقای پروفسورمون که نیست انشاا... که خوب داده از دیروز تا حالا نیومده فامیل ما که شده27کشوری و 9 منطقه و من اعصاب ندارم اون یکیم شده200 ای خدای من[negaran]
aisan.
4th August 2014, 08:08 PM
اگر تکرار مکررات و روزمره شدن زندگی بگزارد شاید ما نیز خاطره ای برای گفتن بیابیم
تکرار و تکرار و تکرار
M@hdi42
5th August 2014, 01:57 AM
چه شعر زیبایی
شاعرش برام مشخص نیست
http://axgig.com/images/14783538900562048326.jpg
مهشاد ولی
5th August 2014, 01:25 PM
من امروز ساعت 4 باید میرفتم با داییم دنبال خواهرم با نهایت خستگی بیدار شدم و توی دستشویی گیر کردم شیشه ی بالای سر دستشویی رو شکستن از طبقه ی دوم منو با طناب کشیدن بالا 1 ساعت حبس کشیدم اونم توی دستشویی[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]
parnian 80
6th August 2014, 11:37 PM
اوووووووووووووف اعصابم خورده هی هر هفته کلاس کنسله!
ینی چی خو من میخوام برمممممممممممم یه جلسه استاد کار داره یه جلسه آکادمی به علت شهادت تعطیله بعد تعطیلیای رسمی آموزشگاه بازه!؟[soal]
خب کارای زبان فردام رو به صورت اتفاقی قبلا انجام داده بودم خلاصه برای امروز کار نداشتم
اینترنتمونم وصل شد شادم کلا[cheshmak]
parastoo69
6th August 2014, 11:59 PM
من امروز ساعت 4 باید میرفتم با داییم دنبال خواهرم با نهایت خستگی بیدار شدم و توی دستشویی گیر کردم شیشه ی بالای سر دستشویی رو شکستن از طبقه ی دوم منو با طناب کشیدن بالا 1 ساعت حبس کشیدم اونم توی دستشویی[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]
تو که خوبی یکی پیشت بوده من چی بگم من خونه ی دانشجویی داشتم هم خونه ایم خونه نبود تو دستشویی گیر کردم ساعت هشت آزمایشگاه داشتم ساعت شیش گیر کردم یه ساعت گریه کردم اخر خودم شیشه رو شیکوندم اومدم بیرون[nishkhand][nishkhand][sootzadan]
سونای
7th August 2014, 12:43 AM
کیس رو از سیم های همراهش جدا کردم[bamazegi] برا تمیز کاری زیر میز ...
بعد از اتمام وصل کردم... یه سیم اضافه اومده!!![nadanestan] پی سی هم کاملا سالم به فعالیتش ادامه داده[nishkhand] باندو اون دوتا موجودی که کمک حال باند هستن [bamazegi] و پرینتر و مودم و ....... خلاصه همه چیز درسته!!! [tafakor]
الان این یدونه سیمه نمیدونم چیه که اضافه اومد[sootzadan][khanderiz]
احتمالا چند وقت دیگه صداش درمیاد[sootzadan]
نمیدونم چرا جدیدن همه چیز بابرکت شده و اضافه میاد...[sootzadan]
s.r.sahar
7th August 2014, 01:24 AM
من دارم به این فکرمیکنم که برای کنکورارشدم چیکارکنم چون هیچی نخوندم وحوصله خوندن هم ندارم....[nishkhand]
خدا یه حوصله به من بده تا مثل بچه ادم برم سر درسم وبخونم حداقل غیرانتفاعی بیارم ابروم نره...!!![nadidan]
homeyra
7th August 2014, 02:48 PM
برام توی یکی از این سایت های فیلتری[nishkhand] یه pm اومد که ما بچه های دبستان و راهنمایی همگی می خوایم فلان جا جمع شیم و همو ببینیم و تجدید خاطره بشه. من با یکی دو تا از دوستای دوران دبستان یه سلام علیکی دارم،
بهشون گفتم ولی گفتن که نمیتونن بیان.
من با این حافظه ای که دارم و در حد ماهی گلی هس[nishkhand] با یکی قرار گذاشتم و پاشدم راه افتادم،
به دوستم گفتم هرکی بامن سلام علیک کرد درگوشم اسمشو بگو که تابلو نباشه که من هیشکیو نمیشناسم[nishkhand]
وقتی رسیدیم یکی داد زد و گفت وااااااااااای فلانی...
منو از دور شناخت[taajob] دوستم برگشت گفت خجالت بکش،شناختت.
خلاصه رفتیم و با هم یه بعداز ظهرو گذروندیم.ولی از دیدن یه سریاشون وحشت کردم.حالا بماند چرا.
ولی به خودم امیدوارم شدم خیلیا رو تونستم به یاد بیارم.[khejalat]
خوب بود.یه روزی بود که به یادم برای همیشه میمونه.
reza-1369
7th August 2014, 03:02 PM
.
s.r.sahar
7th August 2014, 03:33 PM
پس خدارحمتت کنه رضاخان[nishkhand] خوب یه دکتردرست حسابی برو.
من امروز کلا یاغذا درست میکردم یا وسایل برای مامانم اماده میکردم که نون محلیمون رو میخواد درست کنه.تا شب بخیربگذره.[khande]
reza-1369
7th August 2014, 03:37 PM
[QUOTE=s.r.sahar;599557]پس خدارحمتت کنه رضاخان[nishkhand] خوب یه دکتردرست حسابی برو.
/QUOTE]
بله دوستان من بدبخت کشتید رفتم
ابجی سمانه که شک داشت نسبت به زنده موندنم یکی گفت انشالله طوری نمیشه حالا شما............خب دوستان حلالمان کنید
s.r.sahar
7th August 2014, 03:49 PM
نه انشاله خوب بشید< ولی در صورتی که دکتر برید. دست کمش نگیرید حتما یه دکترمتخصص برید. اینم تشویق[tashvigh][tashvigh][tashvigh]
تووت فرنگی
8th August 2014, 11:49 AM
اتفاق خاصی در حال رخ دادن است!
reza-1369
8th August 2014, 12:09 PM
دادااااااااااااااااااش؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!![esteress][taajob]
الان........خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟
داری شوخی می کنی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب راستش این کاری که کردم یه کار علمی نیست و یه کار خونگی بود همچین ویروسی هم نبود پسر عموی کزاز بود[bamazegi][nishkhand]
این گلو درد اینا هم به خاطر دندون عقلم هست به گفته ی قدیمیا(مادر بزرگ)
s.r.sahar
8th August 2014, 01:05 PM
خب راستش این کاری که کردم یه کار علمی نیست و یه کار خونگی بود همچین ویروسی هم نبود پسر عموی کزاز بود[bamazegi][nishkhand]
این گلو درد اینا هم به خاطر دندون عقلم هست به گفته ی قدیمیا(مادر بزرگ)
ما تواین سایت دروغ نداشتیم ها، حتی اگربه شوخی باشه!!![asabani]من کلی برات دعاکردم که چیزیت نباشه وخوب بشی، حیف دعاهام[nishkhand][bamazegi]
reza-1369
8th August 2014, 01:06 PM
من دروغی نگفتم عین حقیقت نوشتم
رضوس
8th August 2014, 04:30 PM
گاهی وقت ها نمی شود. که نمی شود
بحث
8th August 2014, 04:39 PM
من این روزا چرا اینقدر فکرم مشغوله دست خودمم نیستا فکرا دارن رژه می رن .خوب تابستونه و هوام کلی گرمه [khabalood]چه بده که هوا گرم باشه [narahat]هوای بهاری خوبه [nishkhand][nishkhand] الان فکر می کردم هیچی دیگه گاهی اونقدر فکرم مشغول می شه که میگم الانه که دیوونه بشم .راستی پای مامانم پیچ خورده طفلکی سخت راه میره دعاش کنین خوب شه دلمان گرفته [narahat]
خوش باشین
یاحق
solinaz
8th August 2014, 07:28 PM
فکر نمیکردم از لحاظ قیافه تو این 2 سال اینقدر تغییر کرده باشم که...
یکی از دوستای دوران ابتداییمو دیدم...تقریبا 2-3 سال میشد باهم رابطه نداشتیم
به طور اتفاقی تو مطب روبه روی هم نشستیم..کار خدارو داشته باشم فقط![sootzadan]
ته چهرش واسم خعلی اشنا بود...اما بازم هیچ عکس العملی بهش نشون ندادم..اونم که کلااااااااااااا اشنایی به چشش نیومد!!!
تا اینکه فامیلشو خوندن و فهمیدم که "هعـــــــــــــــــــی جوونی کجایی"!
بدتر از همه...
تو این مدت بعد از 2 سال خانواده ی مادریمو دیدم...پسر داییام!چقـــــــــــــدر بزرگ شده بودن!
برای استقبال جلوی در وایساده بودم...دیدم چنتا پسر با صداهای کلفـــــــــــت و قدای رشیـــــــــــــد دارن دنبال در واحد میگردن
وقتی چشمون بهم افتاد..قیافه من:[taajob2]قیافه اونا:http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%28112%29.gif
یکیشون 13 ساله و یکیشون 17 ساله!!!
باااااااااااااااااااورمون نمیشد...اخرین باری که همو دیده بودیم هنوز باهم بازی میکردیم [nishkhand]درک شرایطی که توش بودیم خعلی سخت بود!!!اصلا همو نشناختیم!!!وقتی همه دور هم جمع شده بودیم،همه نسبت به تغییر چهره ی من تو شوک بودن!![sootzadan]ولی هیچ وقت اونایی که تو این مدت نزدیکم بودم اینو حس نکردن![taajob2]
از لحاظ چهره به سمت خالم دارم میرم[afsoorde]
چی شدم!!!!پیر شدم!!!http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/46.gif
aisan.
8th August 2014, 08:02 PM
امروز هم خوب بود وهم بد
تازه دلیل برخی اتفاقات رو فهمیدم
تازه فهمیدم چقدر از واقعیت خودم فرار میکردم
خب ایراد نداره حالا که فهمیدم میشینم و تماشاش میکنم و
بی خیال گذشته و اتفاقاش که بخاطر فراموش کردن این واقعیت نسبتا تلخ بود
مهشاد ولی
8th August 2014, 09:31 PM
دارم به این فکر میکنم که کاش همه با هم اشتی بودن خاله هام همه با هم داییام با هم قهرن[narahat]
شدن تیمی دو تا تیم یه داییم با دو تا خاله هام تو یه تیم یه دایی و دو تا خاله های دیگمم تو یه تیم دیگه هر روز دعواست مامانم و یه دایی دیگمم بی طرف میخوام تولد بگیرم همه جا تزیین اما بخاطر دعوایی که هست هیچکس نمیاد[narahat][narahat]من و خواهر و برادرم و دو تا از دختر خاله هام و داییم و مامانبزرگم همین و بس[narahat]چه بشود این تولد
خدا برای هیچکس نیاره[narahat]
parnian 80
8th August 2014, 09:41 PM
سلام....
تولدم...خوب بود...بد نبود ینی
از کسایی که بهم تبریک گفتن و حتی اونایی که نگفتن صمیمانه سپاسگزارم[golrooz]
بهترین قسمتش دختر عمم بود با اون شعر قشنگش که عمم یادش داده بود برای تولد من بخونه حالا 3 سالشه ها ععععععععععععععععشق منه[boosidan][alaghemand]
و عموهام که وااااااااااقعا جونم براشون در میره تبریک گفتن خیلی خوشحال شدم
ستاره که وایساده بود ساعت از 12 بگذره و تبریک گفته بود(عززززززززیزمی)
همچنین آقای ماهان آبجی فاطیما آبجی سمانه عمو سعید سهیلا خانوم ساغر داداش امیر آبجی معصومه آبجی یاسی آبجی سلیناز آبجی الهه آبجی ستایش آبجی الناز آقا پویا زهره خانوم آبجی حمیرا میناااااااااااااا جون همه و همه دستشون درد نکنه ممنونم که در مهم ترین روزم باهام شریک شدن[golrooz]
s.r.sahar
9th August 2014, 02:47 AM
سلام بچه ها اول من میخوام از رضا-1369 عذرخواهی کنم اگرازپیام من که نوشته بودم دروغ نداشتیم،ناراحت شده. من اون جمله ها رو واقعا به صورت شوخی نوشتم اما متاسفانه مثل اینکه بدنوشتم اکثربچه ها فکرکردن من جدی به رضا گفتم دروغ گو،
درصورتی که من همه پیاماش رو خونده بودم ومیدونستم که شوخی میکنه واشتباه شده.رضاخان شما مثل داداش کوچکترمن هستین وقصدبی ادبی نداشتم.بازم معذرت میخوام.[khejalat]
اما امروز من که جمعه بود.برعکس جمعه های دیگه خیلی خوب بود دو تا عقددعوت بودیم که جای همه ی شما سبز، انشاله قسمت همه ی شما[nishkhand]
reza-1369
9th August 2014, 08:19 PM
سلام بچه ها اول من میخوام از رضا-1369 عذرخواهی کنم اگرازپیام من که نوشته بودم دروغ نداشتیم،ناراحت شده. من اون جمله ها رو واقعا به صورت شوخی نوشتم اما متاسفانه مثل اینکه بدنوشتم اکثربچه ها فکرکردن من جدی به رضا گفتم دروغ گو،
درصورتی که من همه پیاماش رو خونده بودم ومیدونستم که شوخی میکنه واشتباه شده.رضاخان شما مثل داداش کوچکترمن هستین وقصدبی ادبی نداشتم.بازم معذرت میخوام.[khejalat]
اما امروز من که جمعه بود.برعکس جمعه های دیگه خیلی خوب بود دو تا عقددعوت بودیم که جای همه ی شما سبز، انشاله قسمت همه ی شما[nishkhand]
سلام
نه ناراحت نه بحث یه چی دیگه بود هر چی بود تموم شد رفت.نمیدونم هم به شما چی گفتن به هر حال تموم شد رفت منم پست اصلی رو برداشتم.
فقط یه سوال چند سالتون هست که من مثل داداش کوچیکترتون میشم[soal]؟!؟!؟!؟!؟
BaAaroOoN
9th August 2014, 08:57 PM
فک کنم1سالی میشه نیومدم سایت
یکمی هم بیشتر
اومدم از همین تریبون به دوستام بگم سلام[nishkhand]
اگه پیاماتونو یه وقت خدای ناکرده زبونم لال خدا مرگم بده(!)دیر جواب میدم به بزرگیتون بنده ی حقیر رو ببخشین[shaad]
* Elahe *
9th August 2014, 09:39 PM
سلام...[bihosele]
چی بگم؟؟؟؟
خب امروزم مثل روزای دیگه بود اما خیلی خسته شدم[khabalood] صبح با صدای آرام گوشی بیدار شدم....آخ که دلم میخواست
خوردش کنم.به زور بلند شدم[nishkhand] از ساعت 8 کلاس بودم تا 12...بعد از غذا یکمی اهنگ گوش کردن و استراحت اماده،
ساعت4 رفتم باشگاه تا 7:30. از اونجا هم به نزدیک ترین فضای سبز رفتیم و بستنی خوردیم و چندتاهم عکس،چیک چیک [cheshmak]
بعد هم با کلی حرف زدن توی راه به سمت خونه راه افتادیم.خعلی بهمون خوش گذشت.
قرار گذاشتیم از این به بعد هماهنگ کنیم باهم بریم[shaad]
شنبه:93/05/18
s.r.sahar
10th August 2014, 01:17 AM
سلام امروز برای من یه روزخوشمزه بود چون ازظهرمامانم نون محلیمون رو درست میکرد البته منم کمکهای فرعی رو انجام میدادم[nishkhand]
اخرش هم که نون رو نوش جان کردیم وجای شما سبز
رضوس
10th August 2014, 01:59 AM
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من هوای پر زدن ندارم
yas-90
10th August 2014, 02:17 PM
یعنی ممکنه بشه؟؟؟ sh_dokhtar15
parnian 80
10th August 2014, 04:12 PM
دلم تنگ شده....
parnian 80
10th August 2014, 11:55 PM
اشکال نداره مهم نیست!دیگه هیچی مهم نیست!بزنم به بیخیالی!
بزنم به نفهمی!
چشمم کور دندم نرم تقصیر خودم بود!
هیشکیم مقصر نبود فقط خودم!
آه خدا یه کاری میکنی...؟
setayesh shb
11th August 2014, 02:01 AM
اشکال نداره مهم نیست!دیگه هیچی مهم نیست!بزنم به بیخیالی!بزنم به نفهمی!چشمم کور دندم نرم تقصیر خودم بود!هیشکیم مقصر نبود فقط خودم!آه خدا یه کاری میکنی...؟تقصیر جفتمون بود...
reza-1369
11th August 2014, 02:20 PM
شکر خدا وقتی میبینم این روزا همه جا شادی هست تو این شهر....عروسی هست عروسی.مهمتر این که دونه دونه دوستام دارن ازدواج میکنن حداقل تو هفت هشت ماه چندتاشون ازدواج کردن تازه دیروز یکیشون دیدم بچش بغلش بود البته قبل اینا ازدواج کرده بود منو دید گفت سلام رضا میبینی بابا شدم منم که دیونه نه موقعیت میشناسم نه مکان و همچین احساسی این جوری شدم[gerye]البته نه به این تندی این شکلیsh_omomi37
تازه یکیشونم قرار قرار مادر عزیزشون واسطه کنه انگاری عاشق شده[khande]هی میگه دعا کن دعا کن دیروز چه حرف ها که به من نمیزد بنده خدا خیلی عاشق شده[khanderiz] ولی میدونم همین روزاست که شیرینیش بخوریم انشالله[golrooz]
ولی خودمونیماااااا ما دیگه باید راهمون از اینا جدا کنیم دیگه متاهلی گفتن مجردی گفتن یعنی تا میگی فلانی میگن هان با ..... هستم.عه عه عه یعنی اونی نبود که همیشه با من بود؟تا زنگ میزنی جواب که نمیدن بدنم که............
کوچمون که دیگه جای خود داره عروسی پشت عروسی بعد اینم هست تا .....
شکر خدا انشالله این روزای عزیز باشه روز پیوند قلب هاsh_omomi76
http://www.shafaf.ir/files/fa/news/1393/3/13/111148_631.jpg
parnian 80
11th August 2014, 06:58 PM
ستایش اگه دیدمت گوش تا گوش سرت رو از بدن جدا میکنم[delkhoori]
BaAaroOoN
11th August 2014, 07:11 PM
خیلی عصبانیممممممممممممممم
منتظر تماس کسی هستم و ایشون کوتاهی کرده
شیطونه میگه خطمو عوض کنم out of reach بشم مجبور شه حضوری بیاد صحبت کنه[delkhoori][daava]
واقعا که[bihosele]
yas-90
12th August 2014, 12:12 AM
من الان دارم فکر میکنم برای 23 و 24 و 25 مرداد چند نفر رو میتونم راضی کنم که محصول لبنی نخرن[tafakor][soal][nadanestan]..........تا حالا هیچ وقت اعتصاب نکرده بودم بجز بچگیا که قهر میکردم و غذا نمیخوردم و به معده نازنینم ظلم میکردم[narahat] واسه این الان دلم اعتصاب خواست[nishkhand]
kamel.gholami
12th August 2014, 04:46 PM
اوف !
تموم شد انتخاب رشته
بعداز ظهر بریم کافی نت ...
sr hesabi
13th August 2014, 04:06 PM
7 بار تا الان ویرایش کردم انتخاب رشته رو
ولی خب هیچ حال خوبی ندارم نه برای پزشکی نه دارو نه دندون ،هیچ شوق خاصی ندارم
بیشتر یه حس دارم که من الان الکی جای یه نفری که شاید علاقه اش بیشتر از من باشه رو میگیرم[sokoot]
ولی خب اینطوریه دیگه[naomidi]
شاید 6 سال دیگه تونستم برگردم و برم دنبال اون چیزی که میخوام [naomidi]
maryam kia
13th August 2014, 06:19 PM
امسال بازم کنکور دادم با نتیجه ی بهتر رو به رو شدم[tafakor]
ولی خب چه فایده...
اخر رشته های مهندسی بیکاریه![taajob3]
فقط به خاطره اینکه شدیدا ریاضی و فیزیک دوست داشتم و دارم این رشته رو انتخاب کردم[tafakor]وگرنه امیدی نیست...[esteghbal]اینم وضعیته دانشگاه های دولتی[nadidan]
ارگان
13th August 2014, 10:39 PM
بلاخره بعد از 2 ماه تونسم بیام سایت
خیلی دلم برای همه تنگ شده بود
واسه انتخاب رشته کارشناسی خیلی گیجم خداکنه خوب پیش بره همه چیزو موفق بشم
masoume.a.92
14th August 2014, 03:30 PM
من الان دارم فکر میکنم برای 23 و 24 و 25 مرداد چند نفر رو میتونم راضی کنم که محصول لبنی نخرن[tafakor][soal][nadanestan]..........تا حالا هیچ وقت اعتصاب نکرده بودم بجز بچگیا که قهر میکردم و غذا نمیخوردم و به معده نازنینم ظلم میکردم[narahat] واسه این الان دلم اعتصاب خواست[nishkhand]
عه چه کاریه عاخه؟!
من که بچگیا اعتصاب میکردم و مثلا قهر میکردم بعد شام نمیخوردم که همه ناراحت شن. بعد که مثلا مامانم ناراحت میشد من خیالم راحت میشد! [nishkhand]
میدونستم از اینکه گشنه خوابیدم غصه میخوره! [nadidan]
ولی من الکی مخوابیدم. آخه از گشنگی خوابم نمیبرد که! [nadanestan]
یکی دو ساعت بعد یواشکی میرفتم سر یخچالو یچی میخوردم! [sootzadan]
البته نمیدونم چندبارشو سر و صدا میدادم و مامانم میفهمید! [nadidan]
مهم این بود که به معده نازنینم ظلم نمیکردم! [nishkhand]
محسن آزماینده
14th August 2014, 04:14 PM
Ya təbib adini tərk eylə təbabət etmə
Ya mənim dərdimi tap, gör niə tüfan etdim?
if you can't treatment me, change your name and leave your job
or find my pain and say why i do storm?
یا طبیب آدینـــــی تـَـــــــــرک ائیله طبابت ائتمه
یا منیم دردیمــــــــــی تاپ گؤر نییه توفان ائتدیم؟
طلیعه طلا
14th August 2014, 04:36 PM
سلام [golrooz]
بعد از مدت ها اومدم این جا [tafakor]
چه رنگی شدم : صورتی دخترونه . [khanderiz]
آدمو یاد بچگیاش میندازه با عروسکاش [khande]
آقایون چطوری پذیرفتن این رنگ رو ؟ [khejalat]
محسن آزماینده
14th August 2014, 05:34 PM
آزمون صبر الهی!!!!
setayesh shb
14th August 2014, 05:36 PM
خیلی زشته به شعور آدم توهین میکنین
مشکلی دارید با خودم در میون بزارید خواهشا[cheshmak]
mamadshumakher
14th August 2014, 09:45 PM
سلام دوستان
من چندباری غیب شدم بعدش یهو پیدا شدم به جای استقبال دعوام کردن که چرا غیب میشی نمیگی :)) حالا انگار مدیر کل راه و ترابری استان غیب شده :))
ولی خب با توجه به اهمیت و احترام دوستان من این بار پیشاپیش بگم به زودی تا مدتی محو میشم [nishkhand] دیگه وقتی برگشتم ایندفعه دیگه استقبال کنید دعوام نکنید [nadidan]
التماس دعا دارم شدید.
محسن آزماینده
14th August 2014, 10:07 PM
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن
به رفتن که فکر می کنی
اتفاقی می افتد که منصرف می شوی،
می خواهی بمانی
رفتاری می بینی که انگار باید بروی
و این بلاتکلیفی
خودش کلــــــی جـــــــهنم است ...
سیمین دانشور
طلیعه طلا
14th August 2014, 10:10 PM
شروع خوبی بود [labkhand]
ظاهرا طوفانی بزرگ در راهه [khande]
نیومده گرد وحاک به پا کردم ظآهرا[nishkhand]
parnian 80
14th August 2014, 10:28 PM
سلام.
روزم به معنای واقعی کلمه افتضاح بود!
دارم فکر میکنم چند روز برم مرخصی[tafakor]
optici
15th August 2014, 12:12 AM
امیدوارم همه چیز به خوب تموم شه کاش میتونسم آینده رو ببینم
faezehz
15th August 2014, 12:27 AM
امیدوارم همه چیز به خوب تموم شه کاش میتونسم آینده رو ببینم
چرا؟[khanderiz]
- - - به روز رسانی شده - - -
منم خیلی استرس کنکورمو دارم[negaran]
optici
15th August 2014, 12:30 AM
چرا؟[khanderiz]
- - - به روز رسانی شده - - -
منم خیلی استرس کنکورمو دارم[negaran]
پروژه ـ کنکور ارشد و.......
faezehz
15th August 2014, 12:34 AM
پروژه ـ کنکور ارشد و.......
من تازه میرم سوم دبیرستان[negaran]کنکور....
کابوسیه براخودش
optici
15th August 2014, 12:37 AM
من تازه میرم سوم دبیرستان[negaran]کنکور....
کابوسیه براخودش
انشالله که موفق میشی هیچ چیزی کابوس نیس فقط یه اتفاقه[cheshmak]
faezehz
15th August 2014, 12:39 AM
انشالله که موفق میشی هیچ چیزی کابوس نیس فقط یه اتفاقه[cheshmak]
ممنون[golrooz][labkhand]
طلیعه طلا
15th August 2014, 08:59 AM
سلام
داشتم از انجمن خارج میشدم این (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?180449-%D8%B9%D9%86%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%9F-%28-%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%29&p=601410#post601410) تاپیک به چشمم خورد
رفتم توی نمایش کاربران صفحه ایندکس تا با کلیک روی اسامی دوستان مدیر ببینم تغییر و تحول به چه شکل بوده که یه مرتبه دیدم روی اسم یکی از کاربرا ( محسن آزماینده ) خط کشیده شده
جا خوردم
optici
15th August 2014, 09:37 PM
نمیدونم چرا انقدر تازگیا عصبانی میشم [asabani] تازه سعی میکنم کلی خودمو کنترل کنم اما نمیشه .[nadidan]
کاش یه کسی داوطلب میشد من عصبانیتمو روش خالی میکردم[nishkhand]
yas-90
16th August 2014, 12:42 AM
حس بدیه اینکه دوستانی بودن و دیگه نمیتونن ( یا نمیخوان ) باشن[narahat]
*************
خدایا شکرت[dooa] با اینکه این هم نشد[cheshmak]
s.r.sahar
16th August 2014, 01:10 AM
من امروز یه روز پرکار رو گذروندم. از صبح ساعت 8 تا ساعت 9 شب کار میکردم البته خونه تکونی به تمام معنا
فردا هم یه عالمه کاردارم. خستگی داره ولی از بیکاری بهتره[nishkhand]
تووت فرنگی
16th August 2014, 02:36 AM
داشتم فکر مى کردم اگر خانوم فروغ فرخزاد زنده بود چقدر شعرهاى قشنگ ترى مى نوشت؛ حتى قشنگ تر از تکه ى آخر شعرش؛ "کسى بايد بيايد که شبيه هيچکس نيست، کسى که قدش از درخت هاى خانه ى معمار هم بلندتر است!" و يا مثلا آن هايى که دوستش دارند برايش نامه مى فرستادند و من از او مى پرسيدم: راستى حال چشم هايت چطور است؟...
تووت فرنگی
16th August 2014, 12:09 PM
حال همه ی ما خوب است، اما تو باور نکن!
؛ شادی ؛
16th August 2014, 10:07 PM
لطفا یکی به من کمک کنه
قسمت طرح پرسش رو توی این انجمن پیدا نکردم
رفتم آب بیارم . برادرزاده ام نمیدونم چی کار کرده بود الان نمایش آخرین ارسال ها در پایین صفحه اصلی سایت رو نمی بینم
برای برگردوندن شون چه کار کنم ؟
سونای
17th August 2014, 01:05 AM
امروز خداروشکر به چیزی( دوتا[nishkhand]) رسیدم که مدتها منتظرش بودم...
مهربان خالق بی همتا ..شکر...[golrooz][golrooz][golrooz]
solinaz
17th August 2014, 01:09 AM
دنیا کوچیکه...
با چشمای خودم دیدم!!!
من لمسشون میکنم!!!
خدا جونم برای چی!!!
کسی که که بعد از 10 سال قطع رابطه با خانواده ی پدریش یه شب پسر عموشو توی مغازه ای که دوتا خونه باهاشون فاصله داره میبینه!!یکی میگه عین قصه ی "ستایشه"!اما چه فایده!!
هیس...هیچ کس حق قضاوت نداره!!!
کسی که مشاورشو بعد از چند ماه دوری و بی خبری،توی اپارتمان یه شهر دیگه میبینه،اونم از اقوام مدیر ساختمون درمیاد!!!
دنیا کوچیکه...
.
.
.
دنیا کثیفه که حتی با اشکای منو توام پاک نمیشه....!
93/5/26
1=1+1
17th August 2014, 09:51 AM
سلام دوستان . دقت کردین . من دوماهی یبار میام اینجا پست میدم دیعه میرم . خخخ کلا برا خودم متاسفم
خاطره بگم براتون
یک ماه قشلاق بودم . تازه برگشتم . کلانم تو باشگاها پلاسم . شنا . تکواندو. ایروبیک . دوووو . یه وضیم اصن . یه تصمیم جدیدم گرفتم ک کلا مدل زندگیمو دگرگون میکنه
من برم تا دوماه دیه خخخ
نه شوخی کردم حالا فعلا هستم ولی خو کلا کمرنگم [khejalat]
Almas Parsi
17th August 2014, 11:16 AM
لطفا یکی به من کمک کنه
قسمت طرح پرسش رو توی این انجمن پیدا نکردم
رفتم آب بیارم . برادرزاده ام نمیدونم چی کار کرده بود الان نمایش آخرین ارسال ها در پایین صفحه اصلی سایت رو نمی بینم
برای برگردوندن شون چه کار کنم ؟
سلام به شادی خانم عزیز [golrooz]
خانمی شما برای طرح سوالاتتون میتونید از طریق پیام خصوصی به روابط عمومی سوالاتتون رو مطرح کنید
تا در اولین فرصت بهتون پاسخ داده بشه
چنانچه در زمینه ابزارهای فعالیت ، درخواستی مشابه همین کمکتون نیاز داشتید میتونید به لینک زیر مراجعه و درخواستتون رو مطرح کنید تا روش آموزش رو بصورت تصویری براتون ایجاد کنیم
تاپیک درخواست آموزش امکانات و ابزارهای انجمن (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?211034-%D8%AA%D8%A7%D9%BE%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86)
در خصوص سوالتون شما میتونید با مطالعه و انجام روش هایی که در تاپیک آموزش داده شده کادر آخرین ارسالهاتون رو برگردونید
آموزش روش پنهان کردن کادر اسکرول و بازگرداندن آن (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?213921-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D 8%AF%D9%86-%D8%A2%D9%86)
چنانچه باز سوالی داشتید من در خدمتتون هستم
روز خوبی رو براتون آرزو میکنم [golrooz]
setayesh shb
17th August 2014, 02:09 PM
دارم به نتایج زیبایی میرسم
تصمیم گرفتن بر اساس احساسات شخصی؟؟
نشون دادن کارت قرمز بدون نشون دادن کارت زردی قبلش؟؟
مگه زمین فوتباله؟؟[tafakor]
داره نظرم تغییر میکنه نسبت به افراد[cheshmak]
saamaaneh
17th August 2014, 04:36 PM
مریض شدم اصلا حالم خوب نیس؛ بابام اومده میگه چته؟ میگم کل بدنم درد میکنه؛
بابام میگه:همیـــــــــــن!
من:[bihes]
بابام:[sootzadan][nishkhand]
__________________
مردا موجودات هنرمندی هستن[nishkhand]همون بابام امروز یه میرزا قاسمی درست کرد[sargije]شمالیا عجب غذاهایی دارنا؛ اولین بار بود میرزا قاسمی میخوردم؛ به شمال بیشتر علاقه مند شدم[nishkhand]
*امروز یکشنبه 26 مرداد93؛ساعت16:04*
محسن مهابادی زاده
17th August 2014, 05:00 PM
....
optici
17th August 2014, 07:31 PM
الان رفتم تو سایت دانشگاه ببینم چی ارائه دادن .دیدم که همه ی درسای که ترمای قبل پاس کردم با اساتید عتیقه ارائه دادن[taajob] (اونای که به سختی میشه ازشون 10گرفت)بیچاره بچه های که افتادن یکی از اساتید هم که تخصصشون رشته ی ماس اصن دوتا کلاس برداشته آقا این چه وضعشه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!1[negaran]
homeyra
17th August 2014, 11:03 PM
امروز یکی با چماق زد تو سرم
بهم یه چیزیو حالی کرد و منو از توهم آورد بیرون
اصلش اینه که بشینم و تا صبح گریه کنم
ولی امروز خیلی حالم خوب بود،نمیخوام این واقعیت تلخ،شیرینی امروز رو برام بگیره
نمیخوام با زندگی کنار بیام،حداقل این چند روز
من حالم خوبه،نمیذارم هیچی این حال خوبو عوض کنه
parnian 80
17th August 2014, 11:41 PM
فعلا در حال خودسازیم[nishkhand]
یکمی تغییر باید ایجاد بشه تلاشم رو میکنم و میسپارمش به خدا[golrooz][cheshmak]
*Fatemeh98*
18th August 2014, 01:35 PM
واااااااای نصف عمرت بر فنا بود[nishkhand]
من شمالیم ولی تاحالا میرزاقاسمی نخوردم![nishkhand]
محسن مهابادی زاده
18th August 2014, 01:44 PM
....
*Fatemeh98*
18th August 2014, 01:49 PM
خب شما احتمالا بیش از سه چهارم عمرتون بر فنا بوده...غذای به این خوشمزگی و خوش طعمی واقعا حیف نیست نخوردید؟؟؟
شرایطش پیش نیومد![nishkhand]
ولی قکرکنم دوست داشته باشم چون بادمجون دوست دارم.
*Fatemeh98*
18th August 2014, 01:57 PM
امــروز چقدر پرکار بودم!!![nishkhand]
زنگ اول شیمی داشتیم ، لذت بردم (مثل همیشه).sh_omomi127sh_omomi82
زنگ دوم زیست داشتیم درسامون سنگین بود به معنای واقعیsh_omomi125.تجربیا میدونن چی میگم بخش دستگاه عصبی واقعا سنگینه. به ویژه ارتباطات نورون ها(اونوکه اصن حرفشو نزنید[nishkhand])
زنگ فیزیک وااا رفتم کاملا عین علامت سوال زل زدم تو چشای معلم!sh_omomi112smilee_new2 (27)
الآنم که باید برم یه سروسامونی به اتاقم بدم(دقت کردید هر وقت میام انجمن اینطوریه؟)
بعدشم تکالیفمو انجام بدم.
داداشی
18th August 2014, 02:02 PM
خب شما احتمالا بیش از سه چهارم عمرتون بر فنا بوده...غذای به این خوشمزگی و خوش طعمی واقعا حیف نیست نخوردید؟؟؟
سلام
آخ آخ آخ
میرزا قاسمی
باقالی قاتوق
اینا فوق العاده هستن
باید تست کنید همه.
حتما دستور پست رو در تاپیک
***خوشمزه، به پیشنهاد داداشی *** (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?124698-***%D8%AE%D9%88%D8%B4%D9%85%D8%B2%D9%87%D8%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B4%DB%8C-***)
میگذارم.
nedasoltani
18th August 2014, 03:22 PM
امروز واقعا گند بود. این که اولش باشه خدا آخرشو ختم به خیر کنه.
لطفا قضاوت عجولانه نکنید هیچ وقت.
اجاز بدید طرف مقابل هم حرفشو بزنه بعد برای همیشه خداحافظی کنید. واقعا که متاسفم
parnian 80
18th August 2014, 03:48 PM
سلام
شنبه روز سنگینی میشه[negaran]
من سه ترم جونیر نخوندم و جونیر4 فاینال دارنم شنبه
معلممون گفت من فکر کنم پرنیان تاپ بشه[khande][sootzadan] (بیخیال سوتیایی که امروز دادم[nishkhand])
یه حسی میگفت بگو بهش به همین خیال باش[nishkhand]
من تلاشم رو میکنم
امروز جایزه تاپ ترم قبل رو گرفتم جالب بود[labkhand]
خدایا کمکم کن[dooa]
بحث
18th August 2014, 09:05 PM
گاهی بعضیا با حضورشون تو زندگِیه آدم
آدمو تنهاتر میکنن
والا به خدا[shademan]
parnian 80
18th August 2014, 11:51 PM
سلام!
امروز دو تا شوک خیییییییییییلی خیییییییییییلی خیییییییییییییییییییییییی ییییلی عجیب داشتم ینیا خیییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییلی عجیب!
[taajob][nadidan]
واقعا من نمیدونم خوابم یا بیدار
یکی منو نیشخون بگیره چون تو خوابم از این چیزا می بینم
جدی گفتما[nadidan]
ببخشید امروز دو تا خاطره شد!
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.