PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)



صفحه ها : 1 2 3 4 5 [6] 7 8 9 10 11 12

رقیه سادات
1st February 2014, 11:06 AM
یه پایان نامه ی مسخره
از یه کسی که هیچ ارتباطی به من نداره
و فقط به واسطه ی پدرش...
تمام وقتمو گرفته و پلاس شدم تو این فضای مزخرف اینترنت
سر درد گرفتم از بس تایپ کردم و جستجو و جستجو و...[eynaki]

فرمانده شماچراداری ازکارتون بد میگی؟؟؟؟مگه شغلتونودوس ندارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟[tafakor]

Almas Parsi
1st February 2014, 09:37 PM
سلام ..[golrooz]
دیروز روز تولدم بود [labkhand]
اولین تجربه روز میلادم رو در این انجمن و در کنار دوستانم داشتم ...
لحظات زیبا و به یادماندنی رو در کنارشون تجربه کردم[golrooz]
از همه دوستانم برای آفرینش لحظه های خوب این روز و مشارکت هاشون ممنونم ...
زیباترینها رو با حضورشون و پیامهاشون بهم هدیه کردند و یادگار زیبایی رو برام خلق کردند ...

از همگی دوستان برای لطف و مهربانی هاشون ممنونم
امیدوارم روزی بتونم همه محبت هاشون رو جبران کنم [golrooz]

بچه ها از همه تون ممنونم [golrooz]

A M S E T I S
1st February 2014, 09:44 PM
امروز خیلی روز خوبی بود
یه اتفاق خوب[golrooz]

Sa.n
1st February 2014, 11:06 PM
چــــــــه برف قشنگی داره میباره !!!!!!!!
اما حیف که یک سانت بیشتر نیست و به درد برف بازی اصلا نمیخوره [negaran]
ولـــــــی خب به همینش هم باید قانع بود .... خیلی قشنگه [shaad]

solinaz
2nd February 2014, 07:59 PM
بِِـــــِــــــــــدُن میگم کتاب کاراتونو خُدِدون حل کنید[khandeshadid]گفتم یا نگفتم؟!گفتم؟![khandeshadid](ادا خانم خوش نویسان دبیر زیست شناسی)[nishkhand]
تو یه جمله هزار تا دِ میگه ما که قاطی میکنیم هیچی خودشم پشت سر هم پلک میزنه،قاطی میکنه همرو[khande]
هر جلسه میاد این جمله میگه هیچ کسم اهمیت نمیده[khande]
یکی از بچه ها به دوستش:ای جونــــــــــــــــــــــ م!
جزایری دبیر فیزیک فوق برنامه:مـــــــــــــــــ ـــــــــگه من جون توام؟![khandeshadid]
عباس زاده دبیر زبان فارسی:(وارد کلاس میشه):خبــــــــــــــــــ ــــــــ خانوما ایام به کامتون باشه،.خبـــــــــــ اول درس میدم،بعدش از کاربرگ امتحان میگیرم بعدش تمرین حل میکنیم...
مثلا داره درس میده:پاراگراف اول مهم نیست...دوممم مهم نیست...سوم نسبتا مهمه...بقیشم خودتون تو خونه بخونید[nishkhand]
سر امتحان:10 دقیقه فرصت دارین بنویسین...وقتی زمان تموم میشه[nishkhand]:برگه ها بالا..بده...بده بده...صفر میدم بده...میگم بــــــــــــده بـــــالا!
موقع تمرین حل کردن:عام عام عام عام عام خاص عام خاص عام...[taajob2]خســـــــــــــــــته شدم!خودتون حل کنید بقیه رو جلسه اینده میبینم[nishkhand](صداش عین خروس)
اردستانی دبیر ریاضی:پسرم علیرضا نمونه دولتی دانشمند درس میخونه.هم سن خودتونه..مثل شما نیستن...مدرسه پسرم فلانه...پسرم کوچیک بود فلان کرد ... علیرضا دیروز خوابید...پسرم...(از وقتی پا تو کلاس میذاره علیرضا علیرضا)[khandeshadid]
[khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid]1...2....3....[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]
امروز جدو ابادمو اوردن جلو چشام...دلیلشم بخاطر تراز پایین دین وزندگی ازمون مرات بود[khandeshadid]
مشاورا اومدن منو راهنمایی کنن چسبیدن به یقه هم[khandeshadid]یکی میگفت در روز 2 ساعت دینی بخون[khandeshadid] اون یکی میگفت نه..پنجشنبه هاتو بذار واس دینی[khandeshadid]من فقط جون میداد میرفتم الهیات[khande]قتل عام میشد[sootzadan]عربیمو کشوندن بالا یه کم، دینی سقوط کرد پایین[khande]
منتی دبیر دینی هم نمره ازم کم کرد خوشگل[khande]کل کلاس سر این ترازم زدن زیر خنده[khande]خودم انتظار نداشتم اینقدر تو دینی خرابکاری کنم[nishkhand]هندسم که سرش خواب بودم خبر نداشتم این ترازارو با نمرهای دیگه جمع میزنن[nishkhand]این دبیر هندسه چیزی نگفت ولی بدجور نگاه میکرد[nishkhand]
اینام که میزنن تو برد مدرسه...کل مدرسه میره رو هوا[nishkhand]ولی از 70 نفر دوم تجربی تو مدرسه رتبم شد 22 ...[nishkhand]اگر مشاور عین خودم قرمز نکنه زیاد به چش نمیاد اون دینی و...[sootzadan]دعا میکنم این 22 قرمز شه[sootzadan]

یعنی یه چیزه فضایی....[khande]نیازمند تلاش اخرشه دیگه...یعنی ما بد نداریم[nishkhand]

http://uc-njavan.ir/images/18e9hb7mp9uccpvust.jpg

تووت فرنگی
2nd February 2014, 08:23 PM
روز های خوب ِ خنـدان .

"golbarg"
2nd February 2014, 08:35 PM
همش گلو درد بودش باسردرد [soal]

Capitan Totti
3rd February 2014, 04:07 PM
سلام تیمسار گاهی باید یکی فدابشه تابقیه فقط وفقط ی نفس بیشتربکشن

چه تفسیر مسخره ای
یادمه منم همچین تفکراتی داشتم
اونوقت من افسر شدم! شما میخوای بشی درجه دار که بدتره
من با علاقه م مطالعه صدها کتاب رفتم! الان تو گل موندم انقد زده شدم!
ـــــــــــــ

دیشب نگهبان تنبیهی بودم مثل پریشب!
یخخخخخخخخخخخخخخخخخخ زدم
اصلا میخواستم اسلحه رو بزارم سر جاش و برم رو بخاری دراز بکشم!! ولی نمیشد بخاری چند صد متر اونور تر بود!!
در کل دیگه از فرماندها انتقاد نمیکنم هیچوقت!!

Ronia
3rd February 2014, 06:13 PM
واااااااااااااااااااااااا اای مث چی داره برف میاد...


http://www.xum.ir/images/2014/02/03/DSC00768.jpg

"golbarg"
3rd February 2014, 07:31 PM
امروز نشریه ام رو تحویل دادم انقد قشنگ شدش که نگو

اگه رتبه بیاره میذارم تو سایت ببینیدش

از هنرای گلی لذت ببرید[nishkhand]

Capitan Totti
3rd February 2014, 07:38 PM
امروز نشریه ام رو تحویل دادم انقد قشنگ شدش که نگو

اگه رتبه بیاره میذارم تو سایت ببینیدش

از هنرای گلی لذت ببرید[nishkhand]


یکی تو رتبه میاری!
یکی هم من امسال دانشجوی برتر میشم

"golbarg"
3rd February 2014, 07:49 PM
یکی تو رتبه میاری!
یکی هم من امسال دانشجوی برتر میشم

مسخره نکن خدارو چه دیدی شاید شدیدم[sootzadan]

solinaz
4th February 2014, 07:59 AM
سلام[nishkhand]به نظرتون من الان ساعت 07:21 اینجا تو سایت چیکار میکنم؟![nishkhand]
من نباید الان سر کلاس درس باشم[nishkhand]
عاقاااااااااا اول و دووووووووووووووووم متوسطه مناطق 1 تااااااااااااا 5 تهران و بخش مرکزی منطقـــــــــــــه 8امروز صبح تعطیل شدhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifبه یه زوری صبح ازز جام بلند شدم رفته جلو در وایسادم منتظر سرویس..6:45 شد 7:05
(خدا یا این چرا نیومد اونوقت به من میگه زود بیا،بیاد پدرشو در میارم)[nishkhand]
بابام زنگ زده میگه تعطیل شده امروز[khande]تو کوچمون بچه های مدرسه ای میرفتن...بنده خداها خبر نداشتن تعطیله..الهی[narahatish]احتمالا تا مدرسه رفتن برگشتن[narahatish]من صبح زنگ زدم جیغ جیغ کردم دوستام نرن[nishkhand]اخه چرا اینقدر دیر اعلام کردن؟!بی فرهنگا[narahatish]
از دست عرب نجات پیدا کردم....امرزو امتحان بود و منم هیچی نخونده بودددددددددددددددددددمhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2888%29.gif
خعلی عجیبه تعطیلی اونم متوسطههههههه؟!باورم نمیشهhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2888%29.gif
تا حالا سابقه حضور کله صبح تو سایتو نداشتم[nishkhand]هیچ کس نیست[nishkhand]دیگه خوابم نمیاد![nishkhand]
میخوام برم برف بازی...سمت خونمون کلییییییییییییییییی برف اومده...اما هیشکی نیست باهام بیاد[narahatish]
از صبح تا حالا 10 بار زنگ زدم به بابام میگم من تو خونه حوصلم سر رفتhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gifبابام:ای خدااااا یه روزم که مدرسه نرفت افتاد به جون ما...کاش یکی در میون مناطق تعطیل میشد!http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gif
چیکار کنم؟!برم سراغ دختر واحد روبه روی 6 ابتدایی هستhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gifهم دیگرو بیش تر درک میکنیمhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gif

parnian 80
4th February 2014, 02:53 PM
امروز تعطیییییییییییییییییل بووووووودم.
ساعت 12.5[taajob] بیدار شدم بماند شب سیتریزین خوردم دیگه خواااااابیدم[nishkhand]
خب خب خب کارنامه ها رو دادن من 20 شدم خدا رو شکررررررررررررررررر[cheshmak]
البته به دلیل یه 19.75 که از دبیر قرآن به ناحق گرفتم[daava]تکوینیم 20 شد پایانی ها 19.95 و ترم اول 20[golrooz]
به هر حال خدارو شکر

solinaz
4th February 2014, 04:36 PM
دل هموتـــــــــــــــــــــ ـــن اب!
بالاخره خودم تنهایی رفتم تو حیاط برف بازی...[nadidan]هیشکی نیومد باهام[nadidan]
گوله برفو مینخداختم تو ساختمونای مردم...شوت میکردم تو کوچه بخوره تو سر یکی[nishkhand]
خودم یه ادم برفی کوشولو درست کردم...[shaad]
اندازه نخود شده...مامانی شده...دماغشم نگاه کنید انحراف داره...با کرانچی گذاشتم اخه[nishkhand]کلاهشم دستکش خودمه...شال گردنم نبود ربان گذاشتم[nishkhand]

http://uc-njavan.ir/images/h3h2gj97njk8ttpw99sy.jpg

http://uc-njavan.ir/images/tt2xpwyaj7661lg8hcvv.jpg


http://uc-njavan.ir/images/ass7wghjlo9bkezfbbbv.jpg

* Elahe *
4th February 2014, 06:57 PM
الان دو روزه که مدرسه به خاطر بارش برف و سرما تعطیل شده ...ولی به اندازه دوسال حوصلم سر رفته...چه وضعشه!

Sa.n
4th February 2014, 07:20 PM
امروز که تعطیل بودو حســـــــابی خوش گذشت [shaad]
هوای تهران هم که واقعا عالیه 4 روز پشت سر همه که داره برف میاد ، الان برف کم شده اما باز هم هوا ابریه .
یعنی میشه فردا رو هم تعطیل کنن ؟[tafakor]
الان حدودا 20-21سانتی متر برف نشسته
http://uc-njavan.ir/images/sackoo0s8ov5ljixu4lu.jpg

homeyra
4th February 2014, 07:21 PM
اینجا همه چی تاخیر داره...
جواب محبتم به دیگران...
اجابت دعاهام...
نمره دادن استادام...
دلیور خوردن مسیجام....
طلبیده شدنم برا مشهد....
رسیدن خبری ازیه شخص....
اومدن یه اتفاق خوب بعد از کلی درگیری با این زندگی....
باز شدن یه صفحه توی سایت....
همه و همه تاخیر داره....
زندگیم با انتظار کشیدن بُر خورده....

http://axgig.com/images/68156300213535812066.jpg

Capitan Totti
5th February 2014, 01:55 AM
یک عدد خواب مسخره دیدم پس پس پریشب! در مورد سایت نخبگان جوان!!
در خواب به سایت وارد شدم [taajob]
میخواستم عرض ادب کنم خدمت چند عدد از خواهران و برادران گرامی [shaad]
عرض ادب به برادران انجام دادم بدون مشکل!! [khande]
اما برای عرض ادب به خواهران مشکلاتی پیش می آمد!! [taajob]
به اکانت یه خواهر که میرفتم مهدی42 میگفت اینجا محدوده منه! نظر نزار! [sokoot] [taajob]
منم تو خواب میترسیدم و میرفتم به اکانت خواهر دیگر ،... میگفت اینجا محدوده منه نظر نزار! [sokoot]
به اکانت دیگری میرفتم مجید میگفت اینجا محدوده منه! نظر نزار [sokoot]

خیلی ترسیده بودم تو خواب [negaran]
قیافه این 3شخص اینطوری بود:|
صبح که بیدار شدم انقد چهره ی وحشتناک این3 رو دیدم بود! که رژه رو خراب کردم و نگهبان تنبیهی شدم [gerye]

در کل حال این 3شخص رو باید بگیرم!! که دیگه نیان به خواب من و محدوده محدوده نکنن!! [negaran] [narahat]

M@hdi42
5th February 2014, 02:44 AM
یک عدد خواب مسخره دیدم پس پس پریشب! در مورد سایت نخبگان جوان!!
در خواب به سایت وارد شدم [taajob]
میخواستم عرض ادب کنم خدمت چند عدد از خواهران و برادران گرامی [shaad]
عرض ادب به برادران انجام دادم بدون مشکل!! [khande]
اما برای عرض ادب به خواهران مشکلاتی پیش می آمد!! [taajob]
به اکانت یه خواهر که میرفتم مهدی42 میگفت اینجا محدوده منه! نظر نزار! [sokoot] [taajob]
منم تو خواب میترسیدم و میرفتم به اکانت خواهر دیگر ، پدرام++ میگفت اینجا محدوده منه نظر نزار! [sokoot]
به اکانت دیگری میرفتم مجید میگفت اینجا محدوده منه! نظر نزار [sokoot]

خیلی ترسیده بودم تو خواب [negaran]
قیافه این 3شخص اینطوری بود:|
صبح که بیدار شدم انقد چهره ی وحشتناک این3 رو دیدم بود! که رژه رو خراب کردم و نگهبان تنبیهی شدم [gerye]

در کل حال این 3شخص رو باید بگیرم!! که دیگه نیان به خواب من و محدوده محدوده نکنن!! [negaran] [narahat]





تا شما باشی دور بر خواهرا نپلکی . اینجا هم محدوده منه[fardemohem] تو خوابم از وظایف مدیریتی که همانا حفظ امنیت روانی کاربران سایته نمیگذرم[khanderiz][kootak]

Capitan Totti
5th February 2014, 03:22 AM
تا شما باشی دور بر خواهرا نپلکی . اینجا هم محدوده منه[fardemohem] تو خوابم از وظایف مدیریتی که همانا حفظ امنیت روانی کاربران سایته نمیگذرم[khanderiz][kootak]
من که قصدم ابراز ادب بود! ولی تو مشکوک میزدی...!!
اینو خودم نمیگم حس نظامیم میگه!! خب بگو بینم محدوده یعنی چی!!
آره دیگه!! حفظ امنیت!!

بهرحال به حریم هوایی خواب من تجاوز شده!
مطمئنا ارتش خواب من! به شدددت به حریم هوایی تو و مجید و اونیکی تجاوز و مقابله به مثل خواهد کرد!!

M@hdi42
5th February 2014, 03:49 AM
من که قصدم ابراز ادب بود! ولی تو مشکوک میزدی...!!
اینو خودم نمیگم حس نظامیم میگه!! خب بگو بینم محدوده یعنی چی!!
آره دیگه!! حفظ امنیت!!

بهرحال به حریم هوایی خواب من تجاوز شده!
مطمئنا ارتش خواب من! به شدددت به حریم هوایی تو و مجید و اونیکی تجاوز و مقابله به مثل خواهد کرد!!


تو خواب خواهرا رو میبینی اونوقت من مشکوک می زنم؟ عجبا [fardemohem]

من که خواب ندارم کلا تا دلت میخواد بپر تو خواب این و اون .

حریم یعنی حفاظ امنیتی . همون حفاظی که وقتی هواپیماهای متجاوز!! میخوان بیان تو محدوده تحت نظرت نباید سالم برگردن حالا چه تو خواب چه بیداری[sootzadan][khanderiz]



شعر پروفایلم رو توجه کن:


اندر صف دوستان ما باش و مترس

خاک در آستان ما باش و مترس

گر جمله جهان قصد به جان تو کنند

فارغ دل شو ، از آن ما باش و مترس

mamadshumakher
5th February 2014, 10:21 AM
این 1 هفته انگار داره مثل 1 سال میگذره...
مخصوصا روزای آخرش هر کدوم انگار 1 سال طول میکشه[sokoot]

Capitan Totti
5th February 2014, 01:46 PM
تو خواب خواهرا رو میبینی اونوقت من مشکوک می زنم؟ عجبا [fardemohem]

من که خواب ندارم کلا تا دلت میخواد بپر تو خواب این و اون .

حریم یعنی حفاظ امنیتی . همون حفاظی که وقتی هواپیماهای متجاوز!! میخوان بیان تو محدوده تحت نظرت نباید سالم برگردن حالا چه تو خواب چه بیداری[sootzadan][khanderiz]


بابا خواب بوده!
دست خودم که نبوده!
در ضمن فقط یه احوالپرسی بود
و جالب تر!! تو اونجا محدوده داشتی!! بعد بگو نه مشکوک نیستم!

یک عدد گروهان پیاده مخصوص میفرستم ذهنتو شناسایی کنن
مطمئنا ارتش ذهن من ، قابلیت تهاجمی بالایی داره

setayesh shb
5th February 2014, 04:45 PM
یک روز برفی در تهران
خیلی بهمخوش گذشت مدت ها بود برف بازی نکرده بودم امروز حسابی تلافی کردم[nishkhand]
اینم عکساش هر چند اون چیزی که میخواستم نشد ببخشید امکاناتم در همین حد بود[nadidan]
امیدوارم معلوم بشه[nadidan]
تازشم شاید باورتون نشه ولی اون لحظه دلم میخواست دوتا از بهترین دوستام کنارم بودن که نبودن سلیناز و ساغر[gerye]
http://www.hotup.ir/upload/b18m_05022014832.jpg
http://uc-njavan.ir/images/zwd3fksjrsncvtd0ebl.jpg
http://uc-njavan.ir/images/x53y3wa1pizcgia3tmvy.jpg

setayesh shb
5th February 2014, 05:05 PM
امروز با سلیناز قرار گزاشتیم شیمی و فیزیک بخونیم هنوز یه خط هم نخوندیم[khande]
دعا کنید مثل آدم بشینیم سر درسمون تقصیر برفه به ما چه[nishkhand]

solinaz
5th February 2014, 05:20 PM
به افتخاز زمستووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووون[nishkhand]http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%289%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%289%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%288%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%288%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%288%29.gifآه بیا وسطhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gif


http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Mehdi%20Mojtabaei%20-%20Zemestone%20Khoda.mp3http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gif (http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Mehdi%20Mojtabaei%20-%20Zemestone%20Khoda.mp3)

Capitan Totti
5th February 2014, 05:26 PM
به افتخاز زمستووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووون[nishkhand]http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%289%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%289%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%288%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%288%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/sh_varzeshi%20%288%29.gifآه بیا وسط[nishkhand]http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gif


http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Mehdi%20Mojtabaei%20-%20Zemestone%20Khoda.mp3http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gif (http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Mehdi%20Mojtabaei%20-%20Zemestone%20Khoda.mp3)

[khande]

ــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــ
امشب بازی آ اس رم و ناپولی تو نیمه نهایی کوپا ایتالیاست!!
چندین تن از دوستانم هم مرخصی گرفتن اینجا ببینیم
فقط خداکنه شبکه ورزش پخش کنه!

"golbarg"
5th February 2014, 05:57 PM
الان حالم خیلی گرفته من دیشب خواب دیده بودم عروس شدم اما اصلا ازشوهرم خوشم نمیومد جالبه اصلا نمیشناختمش کیه ؟؟[khanderiz]

بعد دوست داشتم زن یکی دیگه بشم اما خنددار ترین صحنش این بود به مامی میگفتم شوهرم نده تا اون بیاد بگیرم[khande]

الان رفتم تعبیرشو خوندم نوشته بود که اخرای عمرم میشه چون شوهرمو نمیشناختم

بعد چون دوست نداشتم زنش شم اندوه زندگیمو میگیره

عصابم خوردشدش فکر میکردم خواب خوبی بودش

دوستان دیگه خوبی بدی دیدید ببخشید من دارم میرم تو این چند روزه[gerye]

"golbarg"
5th February 2014, 06:02 PM
یک عدد خواب مسخره دیدم پس پس پریشب! در مورد سایت نخبگان جوان!!
در خواب به سایت وارد شدم [taajob]
میخواستم عرض ادب کنم خدمت چند عدد از خواهران و برادران گرامی [shaad]
عرض ادب به برادران انجام دادم بدون مشکل!! [khande]
اما برای عرض ادب به خواهران مشکلاتی پیش می آمد!! [taajob]
به اکانت یه خواهر که میرفتم مهدی42 میگفت اینجا محدوده منه! نظر نزار! [sokoot] [taajob]
منم تو خواب میترسیدم و میرفتم به اکانت خواهر دیگر ،... میگفت اینجا محدوده منه نظر نزار! [sokoot]
به اکانت دیگری میرفتم مجید میگفت اینجا محدوده منه! نظر نزار [sokoot]

خیلی ترسیده بودم تو خواب [negaran]
قیافه این 3شخص اینطوری بود:|
صبح که بیدار شدم انقد چهره ی وحشتناک این3 رو دیدم بود! که رژه رو خراب کردم و نگهبان تنبیهی شدم [gerye]

در کل حال این 3شخص رو باید بگیرم!! که دیگه نیان به خواب من و محدوده محدوده نکنن!! [negaran] [narahat]



اگه جرات داری اسم خواهرا رو بگو[khande]

Capitan Totti
5th February 2014, 06:27 PM
اگه جرات داری اسم خواهرا رو بگو[khande]

[negaran][sootzadan]
جرئتش هست!
جسارتش نیست[nadanestan]

Helena.M
5th February 2014, 06:34 PM
[negaran][sootzadan]
جرئتش هست!
جسارتش نیست[nadanestan]


جسور باش تیمسار بگو....[nishkhand][cheshmak]

"golbarg"
5th February 2014, 06:35 PM
[negaran][sootzadan]
جرئتش هست!
جسارتش نیست[nadanestan]

[tashvigh]اره این یه حرفی بود

M@hdi42
5th February 2014, 06:41 PM
الان حالم خیلی گرفته من دیشب خواب دیده بودم عروس شدم اما اصلا ازشوهرم خوشم نمیومد جالبه اصلا نمیشناختمش کیه ؟؟[khanderiz]

بعد دوست داشتم زن یکی دیگه بشم اما خنددار ترین صحنش این بود به مامی میگفتم شوهرم نده تا اون بیاد بگیرم[khande]

الان رفتم تعبیرشو خوندم نوشته بود که اخرای عمرم میشه چون شوهرمو نمیشناختم

بعد چون دوست نداشتم زنش شم اندوه زندگیمو میگیره

عصابم خوردشدش فکر میکردم خواب خوبی بودش

دوستان دیگه خوبی بدی دیدید ببخشید من دارم میرم تو این چند روزه[gerye]



شمام هی دم به دیقه خواب شوهر ببین[nishkhand][nadidan]

"golbarg"
5th February 2014, 06:48 PM
شمام هی دم به دیقه خواب شوهر ببین[nishkhand][nadidan]


من اولین بارم بود از این خوابای نحس میدیدم.sh_omomi5sh_omomi5[asabani]

Capitan Totti
5th February 2014, 06:49 PM
الان حالم خیلی گرفته من دیشب خواب دیده بودم عروس شدم اما اصلا ازشوهرم خوشم نمیومد جالبه اصلا نمیشناختمش کیه ؟؟[khanderiz]

بعد دوست داشتم زن یکی دیگه بشم اما خنددار ترین صحنش این بود به مامی میگفتم شوهرم نده تا اون بیاد بگیرم[khande]

الان رفتم تعبیرشو خوندم نوشته بود که اخرای عمرم میشه چون شوهرمو نمیشناختم

بعد چون دوست نداشتم زنش شم اندوه زندگیمو میگیره

عصابم خوردشدش فکر میکردم خواب خوبی بودش

دوستان دیگه خوبی بدی دیدید ببخشید من دارم میرم تو این چند روزه[gerye]

این وزیر ورزش و جوانان چه غلطی میکنه پس!!
درسته پسر به شدت کمه!
ولی ادم این چیزا رو میخونه[bamazegi] دوست داره 5-6 میلیون پسر از چین وارد کنه![nishkhand]

Capitan Totti
5th February 2014, 06:51 PM
جسور باش تیمسار بگو....[nishkhand][cheshmak]

آخه مال محدوده مهدی و مجید و اونیکی ان![bamazegi]
ترسم بگم! یهو 42 بگه این مال محدوده منه و یه جنگ کلاسیک شروع بشه[khande][nishkhand]

"golbarg"
5th February 2014, 06:54 PM
این وزیر ورزش و جوانان چه غلطی میکنه پس!!
درسته پسر به شدت کمه!
ولی ادم این چیزا رو میخونه[bamazegi] دوست داره 5-6 میلیون پسر از چین وارد کنه![nishkhand]

بابا اصلا خواب ندیدم شما هم.اتفاقا توشهر ما چیزی که زیاد پسر اونم .....هستن نگران نباشد تا امروز ثابت شده هیچ دختر ایرانی مغازه ترشی فروشی نزده[sootzadan]

Capitan Totti
5th February 2014, 07:02 PM
بابا اصلا خواب ندیدم شما هم.اتفاقا توشهر ما چیزی که زیاد پسر اونم .....هستن نگران نباشد تا امروز ثابت شده هیچ دختر ایرانی مغازه ترشی فروشی نزده[sootzadan]

نه خب
باید معتادین و ارازل و اوباش و امثالهم هم کم بشه که فکر کنم میشه
پسر 1درصد
دختر 98 درصد[nadanestan]

چرا دیگه خواب دیدی
حالا اگه انقد ضروریه
من یه سرباز میشناسم امربر فرماندمونه ، یعنی همون آبدارچی
قولشو به سلی ناز و چن تا دیگه هم دارم
ولی اگه بخوای شرط و شروطشو قبول کنی
میشه یه کاری کرد[bamazegi][nishkhand][khande]

Helena.M
5th February 2014, 07:02 PM
آخه مال محدوده مهدی و مجید و اونیکی ان![bamazegi]
ترسم بگم! یهو 42 بگه این مال محدوده منه و یه جنگ کلاسیک شروع بشه[khande][nishkhand]


باز شما نظامیا بهتر از کار هم سر در میارین[khande]

من نمیتونم در این مورد بیشتر دخالت کنم

بعد جنگ میشه و من میشم مقصر[nishkhand]

"golbarg"
5th February 2014, 08:34 PM
نه خب
باید معتادین و ارازل و اوباش و امثالهم هم کم بشه که فکر کنم میشه
پسر 1درصد
دختر 98 درصد[nadanestan]

چرا دیگه خواب دیدی
حالا اگه انقد ضروریه
من یه سرباز میشناسم امربر فرماندمونه ، یعنی همون آبدارچی
قولشو به سلی ناز و چن تا دیگه هم دارم
ولی اگه بخوای شرط و شروطشو قبول کنی
میشه یه کاری کرد[bamazegi][nishkhand][khande]

تو خیلی زرنگی نام اون خواهرا رو بگو تا من قبول کنم زن اون بشم یا نشم؟؟[khabalood]

solinaz
5th February 2014, 08:37 PM
http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifهمـــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه باید امروز بیان وسطhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gif
منو ستایش وسطیم[nishkhand]
مدیونین اگر نیاینhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gif
بیا بنَـــــــــمhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gif

http://up.onlinetunes.ir/92/dey/Amir...%20-%20128.mp3 (http://up.onlinetunes.ir/92/dey/Amir%20Tataloo%20-%20Begoo%20Binam%20Nadidish%20-%20128.mp3)

*
http://dl.playsong.ir/music/1392.04/...-%20Modara.mp3
(http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Omid%20Jahan%20-%20Modara.mp3)
*

آه آه دست دست
خانوما رقص اقایون دست
حالا برعکس[nishkhand] (http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Omid%20Jahan%20-%20Modara.mp3)
(http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Omid%20Jahan%20-%20Modara.mp3)

setayesh shb
5th February 2014, 08:43 PM
http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifهمـــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه باید امروز بیان وسطhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2843%29.gif
منو ستایش وسطیم[nishkhand]
مدیونین اگر نیاین[nishkhand]
بیا بنَـــــــــم[nishkhand]

http://up.onlinetunes.ir/92/dey/Amir...%20-%20128.mp3 (http://up.onlinetunes.ir/92/dey/Amir%20Tataloo%20-%20Begoo%20Binam%20Nadidish%20-%20128.mp3)

*
http://dl.playsong.ir/music/1392.04/...-%20Modara.mp3
(http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Omid%20Jahan%20-%20Modara.mp3)
*

آه آه دست دست
خانوما رقص اقایون دست
حالا برعکس[nishkhand] (http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Omid%20Jahan%20-%20Modara.mp3)
(http://dl.playsong.ir/music/1392.04/Omid%20Jahan%20-%20Modara.mp3)



بچه ها حال دخترم خوب نیست امروز فشار اون درسیه که قرار بود بخونه نخوند[khandeshadid]
چیکار کنم دخترمه بیا منم وسطمhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2846%29.gif[khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid]

تووت فرنگی
5th February 2014, 08:57 PM
صدای ِ تق تق ..
یک روزِ خندان و
یک شبِ پُر فکر ..

خوبه ..
زیباست ..

پدرام++
5th February 2014, 10:10 PM
الان حالم خیلی گرفته من دیشب خواب دیده بودم عروس شدم اما اصلا ازشوهرم خوشم نمیومد جالبه اصلا نمیشناختمش کیه ؟؟[khanderiz]

بعد دوست داشتم زن یکی دیگه بشم اما خنددار ترین صحنش این بود به مامی میگفتم شوهرم نده تا اون بیاد بگیرم[khande]

الان رفتم تعبیرشو خوندم نوشته بود که اخرای عمرم میشه چون شوهرمو نمیشناختم

بعد چون دوست نداشتم زنش شم اندوه زندگیمو میگیره

عصابم خوردشدش فکر میکردم خواب خوبی بودش

دوستان دیگه خوبی بدی دیدید ببخشید من دارم میرم تو این چند روزه[gerye]

سلام . میگن هر تعبیری بکنی همون میشه پس تعبیر خوب بکن. عمرت طولانی میشه انشاا....
و غم و اندوه از زندگیت میره بیرون. تمام

Capitan Totti
5th February 2014, 11:00 PM
صدای ِ تق تق ..
یک روزِ خندان و
یک شبِ پُر فکر ..

خوبه ..
زیباست ..

"golbarg"
6th February 2014, 07:22 PM
سلام . میگن هر تعبیری بکنی همون میشه پس تعبیر خوب بکن. عمرت طولانی میشه انشاا....
و غم و اندوه از زندگیت میره بیرون. تمام

مرسی پدرام جان تو اولین کسی بودی پاسخ مثبت در باره خوابم دادی ممنونم

solinaz
7th February 2014, 01:27 AM
نفـــــــــــــــــــــــ ــــــــس کش
اعصابم خــــــــــــــــــــــــ ــــــورده!دلم میخواد دستمو بزارم رو گردن یکی و بعدش خ خٍٍِ خ خ....
هیچ کس نمیخواد به روی خودش بیاره[kootak]
دختر باس ملـــــــــــــــــــــــ وس باشع؟دختر باس صورتی باشع؟درسته؟!
درسته درسته...
میزنم لهش میکنم!
مامان کجایی که دخترت از دست رفت!
اون دیگه سلی ناز قبلی نیست...[nadidan]عصبی و....

Capitan Totti
7th February 2014, 01:31 AM
نهاجا...
نزاجا...
ولی پول نداجا خیلی بیشتر بود
کاش رفته بودم نداجا..

رضوس
7th February 2014, 03:11 AM
باز دوباره صبح شد ، من هنوز بیدارمکاش می خوابیدم ، تو رو خواب می دیدمخوشه غم توی دلم زده جوونه دونه به دونهدل نمی دونه چه کنه با این غم

آراگل
7th February 2014, 01:21 PM
دیشب رفتیم برف بازی گوشیم گم شد[gerye]
خدایا[gerye]
دعا کنید پیداش کنم[negaran]

saamaaneh
7th February 2014, 08:49 PM
امروز قلبم آهسته تر از همیشه زد!

امروز نفس هام بی صداتر از همیشه شمارش شد!

امروز هوای دلم گره خورد به آرزویی که برآورده نمیشه!

امــروز

گذشــــت ...

"golbarg"
7th February 2014, 08:51 PM
اصلا امروز دوست نداشتم خوب شد که تموم شد

بعضی روزا ای کاش تو ذهن نمیموند که خاطر تلخ بشه

Capitan Totti
7th February 2014, 09:05 PM
دیشب یک عدد شب عجیب بود که به شدددددددت متحیر گشتم و البته اندکی شاد

رضوس
8th February 2014, 12:57 PM
http://uc-njavan.ir/images/1mm67fuesei7bs30duz0.jpg

parnian 80
8th February 2014, 09:46 PM
روزگار......

Sa.n
8th February 2014, 09:50 PM
بعضی موقع ها از خودم میپرسم آدم بدشانس تر از من هم مگه توی این دنیا هست ؟ [nishkhand]

تووت فرنگی
8th February 2014, 10:43 PM
ظهر ها خواب دارم ، شب نـه...

solinaz
9th February 2014, 07:39 PM
منم دلم مشهد میخوادhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gif
پارسال یه همچین شبی مشهد، تو حرم امام رضا با دوستام بودمsmilee_new1 (11)
امروز بچه ها راهی مشهد شدن
زمانی که داشتن از زیر قران ردشون میکردن،دلم میخواست بزنم زیر گریهhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gif
تو لیست ذخیره ها بودم.. به دو نفر قبل من رسید(18و19) اما به من نرسید(21)...
امام رضا نطلبه یعنی همینsmilee_new1 (11)
مدرسه خالی شد....اکثر اولا و دوما رفتن....http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-15-.gif
دیگه تموم شد نه سالهای دیگه خبری از مشهد با دوستام هست و نه با خانوادهhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gif
الان بچه ها چه کیفی میکننhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2837%29.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gif

http://farhangi.um.ac.ir/portal/sites/default/files/post/jootix--3922837395.jpg

دلم گرفتhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gifhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-34-.gif

Capitan Totti
11th February 2014, 05:02 PM
این ‌C130 هم واقعا رعب آور و بسیا ترسناکن...[bitavajohi]

سونای
11th February 2014, 11:46 PM
روزای عجیبیه...و حسهایی عجیب تر...sh_dokhtar15

od.chan
12th February 2014, 12:53 AM
یک روز خوب:

امروز تولدم بود (بیست و دوم بهمن) اما با وجود اینکه زیاد اهمیت نمیدم که بهم بگن تولدت مبارک اما حقیقتا بدم نمیومد بهم تبریک بگن.

اما کسی نگفت
نه خانواده نه دوستان نه هیشکی دیگه...
فقط یکی تبریک گفت اونم مجازی yas90

بگذریم...
No problem

sr hesabi
12th February 2014, 03:02 PM
یه اتفاق خیلی. بد داره میوفته
یعنی. خیلی بد
ممکنه کلا همه. چیز رو. خراب کنه
یه لطفی کنید برام دعا. کنید

AaZaAdeh
12th February 2014, 06:45 PM
sh_dokhtar15
عمری که اجل در پی آن می تازد...

هر کس که در آن غصه خورد می بازد...

مـــــــهـــــــر
12th February 2014, 07:45 PM
دارم به ترم جدید و نمره فیزیکی که هنوز نیومده و 5واحد ترم جدیدمون به اون بستگی داره فکر میکنم!
توروخدا واسم دعا کنید!بدجوری نگران نمرمم!امتحان بدجوری سخت بود!!!!!!!!!!![negaran]

سونای
13th February 2014, 01:16 AM
به این فکر میکنم 4 ماه دیگه همچین شبایی من چه حالی دارم؟؟؟[negaran][nadidan][negaran][nadidan]
بدون شک یا بیمارستانم! یا از بیمارستان اومدم یا دوباره در حال رفتن به بیمارستانم... دیگه خیلی خوشبینانش اینه که درمونگاه سر کوچمونم!!![tafakor] نه ولی اون شبانه روزی نیست! پس در حالت خوشبینانه درمونگاه صابرین هستم[nishkhand]خدایااااا فکرشم نمیتونم کنممممممم[esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][esteress]

sr hesabi
13th February 2014, 11:48 AM
یه اتفاق خیلی. بد داره میوفته
یعنی. خیلی بد
ممکنه کلا همه. چیز رو. خراب کنه
یه لطفی کنید برام دعا. کنید


سلام به همگی

رد شد از سرم
تقصیر مسئولین مدرسه بود که الکی منو ترسوندند

solinaz
13th February 2014, 03:06 PM
سر کلاس کنکور اقای فاکری من خنگ میشم..خعلی...ابرومم رفته!ساعت از 4 بگذره من هیچی حالیم نیست دیگه!
نشستم سرکلاس ستایش ازم میپرسه اون چیه نوشته رو تخته...میگم بنویس "هاوربین"[taajob2]عینکشو میده بالا یه نکاه میندازه میگه هاhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/21.gifخودمم نوشتم هاوردبین تو دفتر...اینقدر باابهت [nishkhand]داد زدم هاااااااااااااااااااااااا ااوربین[nishkhand]چهار دقیقه بعد استاد:هاااااااااااااااااا ااااااورسسسسسسسسسسسسس[khande]سر بچه ها جلوم بود..نقطه هاشو ندیدیمhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gif
منو ستایش رفتیم زیر میز هرهرهر[khandeshadid]ستایش رشتش ریاضیه امیدش به من بود کنارشم[khandeshadid]
یه بار دیگم همچین اتفاقی افتاد....
جزایر لانگراهانسو با پانکراس قاطی کرده بودم شده بود هانگراس[khandeshadid]
این سوتییتو جلو همه دادم....خود همین مونا تو سایت...[khande]اگر اون شب بهم نگفته بود تو امتحان همینارو مینوشتم[khande]
دیروز خانم خوش نویسان دستگاه گردش مواد درس داد...چقدر شیرینه....همه هنگ کرده بودن[khande]
گردش موادو تو ملخ و کرم خاکی و خرچنگ دراز داشتیم بررسی میکردم...[sootzadan]منو سحر قاط زده بودیم...شکل کرم خاکیو ملخ دیده بودیم
خوش نویسان میگه قلب کرم خاکی 5 جفته...
منو سحر:[khabalood][taajob][taajob2]چی شد مگه 6 بخشی نبود![taajob2][taajob2][taajob2]
به میزای دیگه میگیم اونا بدتر ازما...بعد 4 ساعت ای کیومون افتاده شکلارو جا بجا گرفتیم[khande]
زیست خعــــــــــــــــلی شیرینه....
از کلاس اومدیم بیرون تصمیم گرفتیم اصطلاحات و ....زیست شناسیو به عنوان فحش به ریاضیا بگیم[sootzadan]
همه تجربیا وایسادیم جلو کلاسشون اومدن بیرون...سیستول و دیاستول و تری کاسپیرو....[khande]قیافه هاشون:[soal][taajob]ما:فحشه فحشه[khande]
فامیلی دبیر فیزیک فو ق برنامه نگاری هست ما بهش میگیم سیرابی[khande]ریاضیا گیج شده بودنhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/24.gif
وای ترکیدم از خنده...
به عمم میگیم سیستول میگه بی تربیت[nishkhand]بابام پشتش تایید میکنه[sootzadan]
ستایش این سایتم دیشب رفت سر کارhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/65.gif
دیشب ساعت 2 نصفه شب مزاحم تلفنی داشتم...تو کما بودم نفهمیدم رد تماس زدم یا ....http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/65.gifخوابیدم باز..هیچ وقت مزاحمی نداشتم بچه ها رفتن مشهــــــــــــــــــد شیطونیاشون شروع شدhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/65.gif
حالا 7 صبح ستایش اس داده:دارم میمیرم ار حرص سلی،از دست بقل دستی بیشعورم و...http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/21.gif
خودم گیج منگ ساعت 10 صبح جوابشو دادمhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gif
بابا از این منو ستایش بااااید یه فیلم طنز بسازن!http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/24.gifقراره باهم بریم کنسرت الان باید بجا این هماهنگ بشه بریم پیش یه روانشناسhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gif

setayesh shb
13th February 2014, 04:51 PM
خسته شدم
امروز به زور رفتم مدرسه 3 4 روزه دارم از گردن درد میمیرم تا کنکور گوژ پشت میشم[khande]حالا خیلی هم نمیخونما اینا تاثیر پای نت موندنه[khande]
امروز رفتم مدرسه فیزیک و شیمی داشتیم استاد شیمیمون همیشه به من میگه ستایش شهیدت میکنم آخه خودش موجیه میخواد منم شهید کنه[khande]
هیچی دیگه استاد شیمیمون رفت آقای رمضانی دبیر فیزیکمون اومد من تو دفترم با مامانم نشسته بودم مامانم برای اولین بار اومده بود بگه این درس نمیخونه بعد 12 سال اولین بار بود که این کارو میکرد[nadidan]کلی بهم بر خورد
تو دفتر من بودم مامانم مشاور سال قبلم مدیر مدرسه با ناظمم
مشاور:هدفت چیه؟
من:کلا به کسی دیگه هدفمو نمیگم چون همه مسقرم میکنن
مشاور:نه من مسقرت نمیکنم بگو
من:مهندسی صنایع دانشگاه شریف[nishkhand]
مشاور:تو عین بچه هایی میمونی گه کفش بزرگترا رو پاشون میکنن لقمه بزرگتر از دهنت برداشتی
من:[naomidi][bietena][sar dard]
داشت اشکم درمیومد که یهو مدیرمون:مورد داشتیم 10 روزه عیدو خونده رتبش 2000 شده فقط 10 روز عید
من:[nishkhand]
مدیر در ادامه:من حلال نمیکنم وقتی میتونی یه دانشگاه خوب قبول شی نشی
من:[negaran]
مدیر:استادا روت نظر خوب دارن میگن میتونی قبول شی
من:[tafakor]تناقض بین مدیرو مشاور[nishkhand]
در اخر نگاه من به مامانم:[khabalood][naomidi]
من:دستت درد نکنه واقعا
مشاور:مامانتو تهدید میکنی؟
من:تهدید نبود تشکر بود[nishkhand]
مدیر:پاشو برو سر کلاست
من: خدافظ[nadidan]
سر کلاس فیزیک:[gerye]
همینطوری گریه میکردما
آقای رمضانی:ستایش[negaran]از دست من ناراحتی؟
من وسط گریه:[nishkhand]آخه به تو چه ربطی داره من واس خودم گریه میکنم
آقای رمضانی:تورو خدا گریه نکن گریم میگیره ها
من:[tafakor]
سلیناز اون وسط اس میده:عطی مزاحم دارم
من:[soal][nishkhand][negaran]
یکم با سلی حرف زدم
حالا وسط کلاس بودما[nishkhand]
من:سلی ظهر میام نت میحرفیم
رمضانی:تجربی ها برید خونه ریاضیا بمونن [negaran][nadidan]
من:خفت میییییییییییییییییییکنم
سلیناز اون وسط:به تجربی ها سلام برسون
من:میکشمت سلییییییییییییییییییییی

تووت فرنگی
13th February 2014, 08:15 PM
وقتی که مادر برود سفر همه چی می رود ..
دل تنگ هستم .. زیاد..[narahatish]
همین

parnian 80
13th February 2014, 08:31 PM
بچه ها دارم فکر میکنم به ....
دبیر زیست و شیمی:ای شیطون (با حرکت دست که اینجا نمیشه نمایش داد)[nishkhand]
دبیر فیزیک:پرنیان شیطون نشو[nishkhand]
دبیر ریاضی:من هر کسیو بشناسم بهش درس میدم تو رو خوب شناختم از لحاظ درسی خوبیا فقط یکم شیطون نباش[nishkhand]
مامانم:پرنیان به حرفای استاد گوش میکنی نمیخندی شیطونی نمیکنی[khabalood]
دادااااااااااااشم![taajob]:پرنیان دیگه اینقد شیطونی نکن
خالم:تو دیگه بزرگ شدی پرنیان شیطونی؟[khanderiz]
[taajob2]

تووت فرنگی
14th February 2014, 01:16 PM
امروز هم شبیه همیشه که نیستی . . .

masoume.a.92
15th February 2014, 04:40 PM
سلام [golrooz]
اصلا فکرشم نمیکردم امروز انقد روز خوبی باشه... [labkhand] خدارو شکر میکنم.

اولین کلاسو پیچوندم! [nishkhand] ینی بگمونم اصلا تشکیل نشد!
بعد با برو بچ نشستیم جمع آوری مطالب برای شماره جدید نشریه رو کلید زدیم! به همشونم گفتم زودتر بیارن! مسئولیتشم انداختم رو دوش سردبیرم!
این بخیر گذشت! [sootzadan]

بعد یک اتفاق خعلی خوبی افتاد! [nishkhand] بگذریم!

بعد رفتم آموزش... یک کلاه گشاد سر مسئول بالین دانشکده گذاشتمو کارمو راه انداختم! [khande]sgangi6>:)
(که اگر یک روزی بفهمند پوستمو میکنن! [bihes])
میخواستم گروه بیمارستانمو عوض کنم (اینکارو به همین راحتیا برامون انجام نمیدن... حقم دارن چون نظم گروه ها بهم میریزه و اینا...)
بعد نگاه کردم دیدم فامیلیمو درست نوشتن ولی اسممو نوشتن فاطمه! بعد منم از این فرصت استفاده کردم...[sootzadan] رفتم گفتم اسم من توی لیست نیست!!! [taajob]
اضافش کنید به فلان گروه! انتخاب واحدمم نشونش دادم ک حجتو تمام کنم!!! [nishkhand]
اونم بنده خدا متوجه اون فاطمه ی هم فامیلی من نشد! [sootzadan]
الان توی لیست اساتید دوتا از من هست یکی به اسم خودم یکی به نام فاطمه!!! [khande]

بعدم رفتیم با دوستم کمی مرکز شهر و یکم جشن گرفتیم! چون اونم گروه بیمارستانشو اصلاح کرد [labkhand]

farhad_jomand
15th February 2014, 04:45 PM
سلام [golrooz]
اصلا فکرشم نمیکردم امروز انقد روز خوبی باشه... [labkhand] خدارو شکر میکنم.

اولین کلاسو پیچوندم! [nishkhand] ینی بگمونم اصلا تشکیل نشد!
بعد با برو بچ نشستیم جمع آوری مطالب برای شماره جدید نشریه رو کلید زدیم! به همشونم گفتم زودتر بیارن! مسئولیتشم انداختم رو دوش سردبیرم!
این بخیر گذشت! [sootzadan]

بعد یک اتفاق خعلی خوبی افتاد! [nishkhand] بگذریم!

بعد رفتم آموزش... یک کلاه گشاد سر مسئول بالین دانشکده گذاشتمو کارمو راه انداختم! [khande]sgangi6>:)
(که اگر یک روزی بفهمند پوستمو میکنن! [bihes])
میخواستم گروه بیمارستانمو عوض کنم (اینکارو به همین راحتیا برامون انجام نمیدن... حقم دارن چون نظم گروه ها بهم میریزه و اینا...)
بعد نگاه کردم دیدم فامیلیمو درست نوشتن ولی اسممو نوشتن فاطمه! بعد منم از این فرصت استفاده کردم...[sootzadan] رفتم گفتم اسم من توی لیست نیست!!! [taajob]
اضافش کنید به فلان گروه! انتخاب واحدمم نشونش دادم ک حجتو تمام کنم!!! [nishkhand]
اونم بنده خدا متوجه اون فاطمه ی هم فامیلی من نشد! [sootzadan]
الان توی لیست اساتید دوتا از من هست یکی به اسم خودم یکی به نام فاطمه!!! [khande]

بعدم رفتیم با دوستم کمی مرکز شهر و یکم جشن گرفتیم! چون اونم گروه بیمارستانشو اصلاح کرد [labkhand]

ای زبل تو بابا دست شیطونو از پشت بستی[tashvigh] [golrooz]راستی اون اتفاق خوبو سانسورکردی ناقلا[cheshmak] [sokoot]

Capitan Totti
15th February 2014, 04:49 PM
سلام [golrooz]
اصلا فکرشم نمیکردم امروز انقد روز خوبی باشه... [labkhand] خدارو شکر میکنم.

اولین کلاسو پیچوندم! [nishkhand] ینی بگمونم اصلا تشکیل نشد!
بعد با برو بچ نشستیم جمع آوری مطالب برای شماره جدید نشریه رو کلید زدیم! به همشونم گفتم زودتر بیارن! مسئولیتشم انداختم رو دوش سردبیرم!
این بخیر گذشت! [sootzadan]

بعد یک اتفاق خعلی خوبی افتاد! [nishkhand] بگذریم!

بعد رفتم آموزش... یک کلاه گشاد سر مسئول بالین دانشکده گذاشتمو کارمو راه انداختم! [khande]sgangi6>:)
(که اگر یک روزی بفهمند پوستمو میکنن! [bihes])
میخواستم گروه بیمارستانمو عوض کنم (اینکارو به همین راحتیا برامون انجام نمیدن... حقم دارن چون نظم گروه ها بهم میریزه و اینا...)
بعد نگاه کردم دیدم فامیلیمو درست نوشتن ولی اسممو نوشتن فاطمه! بعد منم از این فرصت استفاده کردم...[sootzadan] رفتم گفتم اسم من توی لیست نیست!!! [taajob]
اضافش کنید به فلان گروه! انتخاب واحدمم نشونش دادم ک حجتو تمام کنم!!! [nishkhand]
اونم بنده خدا متوجه اون فاطمه ی هم فامیلی من نشد! [sootzadan]
الان توی لیست اساتید دوتا از من هست یکی به اسم خودم یکی به نام فاطمه!!! [khande]

بعدم رفتیم با دوستم کمی مرکز شهر و یکم جشن گرفتیم! چون اونم گروه بیمارستانشو اصلاح کرد [labkhand]
طبق تماسی که با مرجع تقلیدم داشتم[nadanestan]
این کارایی که کردی جایز نیست![sokoot][nadanestan]

ــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ

پاهام تاول زده! از بس راه رفتم تو این بیابون و کوه ها
پای چپم آسیب دیده!
گوشام وز وز میکنه
خبر باخت آ اس رم و مصدومیت کاپتان توتی هم دیگه...[gerye]
یعنی من موندم تا کی باید هوادار آ اس رم باشم که نمیتونه یه جام قهرمانی رو بگیره و کاپتان با دل خوش خداحافظی کنه...[gerye][bihes]
مرگ بر مافیای فوتبال ایتالیا این یونتوس و ناپولی مافیا[taajob][sokoot]

تووت فرنگی
15th February 2014, 05:55 PM
درست در این زمان در عجبم از آسمان و کلاغ هایش . . . چه بی دلیل لبخند دارند . ..

solinaz
15th February 2014, 08:22 PM
اولین باره که یه حسی غریب بهم میگه:خاک تو سرت سلی ناز،هیـــــــــــــــــــ ـچی درس نخوندی امروز!
دینی که گند زدی...عربی که اون همه خر زده بودی گند زدی..زیستم که....اخه من به چی تو دلم خوش باشه سلی ناز؟![sootzadan]
خوش نویسان:خبــــــــــــــــ ــ خانم ک بلند میشه میاد پای تخته گردش ششی خونو برامون با رسم شکل توضیح میده...
من:[nishkhand][nishkhand][nishkhand]

خاک بر سرت با این وضع درس خوندنت ترم دوم[nadidan]
از پارسال که با مامانم دوست در اومدن قیافه من یادش مونده...هرجلسه من بدبختو بلند میکنه درس میپرسه[nadidan]
بــــــــــــــــــــــه چه شکلاته خوشــــــــــــــــــــ مزه هســــــــــــــــــــت![sargije]

سونای
15th February 2014, 08:39 PM
یسری فاکتور ها هنوز مونده... گردنم دیگه در حال شکستنه... سرم گیج میره چشام سیاهیی میره ..معدم که داغووووووون کلی خستگی و کوفتگی عطر سرماخوردگی!!! [nishkhand] کلا مردم تنم داغه حالیم نیست[nishkhand]
این چند تا فاکتورم تموم شه راحت شم...[delkhoori]
امروزم درس نخوندم .. وای خدا اینو ختم به خیر میکنی برام راه بندازش... 5 شنبه هم بیوشیمی دارم! از اون اولی که کلاس شروع شد یه مبحث یشتر نخوندم...امتحانشم میگن خیلی سخت میگرن!!![sootzadan]
خیلی خوابم میاد...[khabalood]

farhad_jomand
15th February 2014, 08:54 PM
نه تو می مانی و نه اندوهنه هیچ یک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم..
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت..
غصه ام میگذرد..
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..
لحظه ها عریانند..
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز....

✿elnaz✿
15th February 2014, 09:26 PM
امروز ی اتفاقو از نزدیک لمس کردم، چیزی که شاید تو کتابا یا فیلم نتونی حس کنی
ی نوزاد که تو پاگرد ساختمون آموزشگاه گذاشته شده، از اینجاست که سرنوشت این فرشته کوچولو عوض میشه
از خدا میخوام که جزء خوشبخت ترین ها باشه
خدای مهربونم آمین


http://uc-njavan.ir/images/h78bwkcipwoy3firx24l.jpg

setayesh shb
16th February 2014, 04:47 PM
همه چی از یه هفته پیش شروع شد که حالم خوب نبود [negaran]ولی به کسی نگفتمو خودمو خیلی خوب نشون دادم معمولا وقتی ناراحتم به ساغر یا سلیناز میگم ولی این بار به هیچ کس نگفتم[negaran]آخه کهکشان میگه حالت بده به کسی نگو سعی کن خوب باشی واسه همین همیشه سعی میکنم پیش محمد خیلی شاد باشم[fardemohem]حتی اگه خوب نباشم[sootzadan]
کل این هفته رو به سختی گذروندم بدون این که به کسی بگم حالم خوب نیست[negaran]
تا این که دیشب یهو ترکیدم اصلا حالو حوصله نداشتم با هر کس که حرف زدم یه جوری ناراحتش کردم[negaran]دیشب اول با ساغر حرف زدم کلییییییییییییییییییییییی ییییییییییییی اذیتش کردم انقدر بداخلاق بودم که نگو[nadidan]خودمم گاهی به این کارام شک میکنم[sootzadan]بعدش با سلیناز حرف زدم چشمتون روز بد نبینه حال اونم بدجور گرفتم دیشب اصلا تو فاز خوبی نبودم[nishkhand]خدا منو بکشه که دوستامو ناراحت کردم[negaran]

farhad_jomand
16th February 2014, 04:53 PM
http://www.ashpazonline.com/weblog_photos/nighit_ashpazonline_weblog_1358441331.jpg

farhad_jomand
16th February 2014, 04:57 PM
http://images.persianblog.ir/560168_241AA0Jq.jpg

farhad_jomand
16th February 2014, 05:18 PM
❤گفتم:میری؟
گفت❤:آره
گفتم:منم❤ بیام؟
گفت:جایی که من میرم ❤جای 2 نفره نه❤ 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.❤....
اشک❤ توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین❤ انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت❤ و سرمو بالا آورد
گفت❤:میری؟
گفتم:آره
گفت:❤منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای❤ 1 نفره نه 2 نفر
گفت❤:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت❤ نداره
من رفتم❤ اونم رفت
ولی
اون❤ مدتهاست که❤ برگشته
وبا ❤اشک چشماش
خاک مزارمو❤ شستشو میده .

saamaaneh
16th February 2014, 08:04 PM
امروز برای اولین بار یه مار زرد رنگ رو از نزدیک لمس کردم و نازش کردم sh_dokhtar22 البته حیف که ناراحت و غمگین بود[afsoorde]

امروز اولین ماهی های قرمز عید رو هم دیدمsh_dokhtar15


"یکشنبه 27 بهمن 92 ساعت 7:33"

pegah*_
16th February 2014, 11:38 PM
Mn emruz 27b[khande]ahman raftm danshgah..dustamu dobare didm......va az ye etfaqi khyli khoshhal shodm..khyli ziad.

maryam kia
16th February 2014, 11:59 PM
روز خوبی بود[khande][nishkhand]

سونای
17th February 2014, 01:09 AM
پرینترم خراب شد!!! امشب کلی نیازش داشتم!! خلاصه نشستم زمین کلی با دل و رودش ور رفتم!! درست نمیشد!!!
بعد ازینکه دستام جوهری شد!! و پرینتر درست نشد ( و اینکه اخه خب کاری نکرده بودم خراب شده بود )عصبی شدم! با اخم بهش نگاه کردمو گفتم پسر بد!! sh_dokhtar11اومدم نشستم پشت سیستم و دست به چونه و دلخور!!! یکم گذشت یدفعه دیدم تق تق تق تق کاغذو کشید داخل[nishkhand] ولی انگاری زلزله میومد!![nishkhand]

هر قرنی یبار قهر میکنما!! ولی نمیدونم چرا انقد خوب جواب میده[bamazegi][nishkhand][sootzadan] آخرین باری که قهر کرده بودم چند سال پیش بود اون در حد چند ثانیه حل شد... امشبم حدود یه دقیقه...

البته شوخی بود.. قهر کار بدیه[bamazegi] من مهندسیم خوب بود پسرم درست شد[bamazegi][sootzadan][nishkhand]
[golrooz]

Capitan Totti
17th February 2014, 01:18 AM
از پادگان که میای بیرون
انگار دنیا رو بهت دادن
برا یه مرخصی دو ساعت باید رکن1 و رکن3 و فرمانده دسته و فرمانده گروهان و فرمانده گردانو راضی کنی
اونوقت میای بیرون
میبینی هیچ خبری نیست
همون روال سابق

"VICTOR"
17th February 2014, 01:31 AM
http://uc-njavan.ir/images/h78bwkcipwoy3firx24l.jpg



'' بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ''

سلام

یعنی چی ؟

یاد آرزوی بچګیم افتادم ، انقدر دلم می خواست همیشه یه نوزاد پیدا کنم از خیابون بدون دغدغه که ازم بګیرنش و هر دفعه هر کس چیزی بګه ، بزرګش کنم واسه خودم ... هی ... من که می دونستم برآورده نمیشه ، یه آرزوی دیګمم داشتن برادر بزرګتر بود که عمراً برآورده بشه بود ، دیګه نداشتم آرزو... [afsoorde] یاد همسایمون افتادم بچه ی آخرش که به دنیا اومد شوهرش تو بیمارستان فروختش [bitavajohi]

زمان در ګذره ، جهان در چرخشه و من سردرګم که چرا می چرخه ؟!

بګذریم ، امیدوارم همیشه در پناه و آغوش الله ، وجود خدا رو در لحظه ی لحظه ی زندګیش حس کنه ، این یعنی اوج خوشبختی ![esteghbal]

نمی دونم این بچه کی هست ، چه کسی میشه و ..... اما حس می کنم خیلی دوسش دارم چون :

http://uc-njavan.ir/images/4ggxumlbpqhlp0fy22x6.jpg


در آینده با ګذر از پیله مبدل به پروانه ای زیبا بشی :

http://uc-njavan.ir/images/a7k4prvadw2jarnzuzyz.jpg

Capitan Totti
17th February 2014, 01:58 AM
بازی فوتبال آ اس رم - سامپدوریا تموم شد
بخاطر این فرانچسکو توتیhttp://roma10.persiangig.com/image/Serie%20A%202011-2012/Great%20Francesco%20Totti/Great%20Francesco%20Totti%20%289%29.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&source=images&cd=&docid=ToVEFwVmt5u5bM&tbnid=GAAE1XVJRfstZM:&ved=0CAgQjRw&url=http%3A%2F%2Froma10.blogfa.com%2Fcategory%2F1&ei=zjQBU62jHsrKtQbRkYCYAQ&psig=AFQjCNGJiiG5ygQKToqswhzG3Mosn_xmog&ust=1392674382533076)

تا این وقت صبح نشستم و بازیو هر طور شده بکل تیک تاکی! از نت دیدم

امروز حالم وحشتناک بود، خوشبختانه 3بر صفر بردیم[golrooz]

Ronia
17th February 2014, 08:40 PM
بازی فوتبال آ اس رم - سامپدوریا تموم شد
بخاطر این فرانچسکو توتیhttp://roma10.persiangig.com/image/Serie%20A%202011-2012/Great%20Francesco%20Totti/Great%20Francesco%20Totti%20%289%29.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&source=images&cd=&docid=ToVEFwVmt5u5bM&tbnid=GAAE1XVJRfstZM:&ved=0CAgQjRw&url=http%3A%2F%2Froma10.blogfa.com%2Fcategory%2F1&ei=zjQBU62jHsrKtQbRkYCYAQ&psig=AFQjCNGJiiG5ygQKToqswhzG3Mosn_xmog&ust=1392674382533076)

تا این وقت صبح نشستم و بازیو هر طور شده بکل تیک تاکی! از نت دیدم

امروز حالم وحشتناک بود، خوشبختانه 3بر صفر بردیم[golrooz]

[golrooz]

solinaz
17th February 2014, 11:02 PM
امروز خانم عرب(دبیر فیزیک)رو بوس کردم[nishkhand]میدونم الان چشاتون گرد شده[sootzadan]
امروز زنگش بیکار بودیم یه کم ،بچه ها گفتن بیاین بازی جرات-حقیقت...
عاقا شروع کردیم...بطری رو چرخوندیم به من افتاد....جراااااات....نه اینکه خعلی من با عرب خوبم و خوش ازش میاد بهم گفتن اگر جرات داری برو عربو بوس کن[narahatish]
بلند شدم...دوساعت رفتم پشتش وایسادم...نمیدونم چیکار کنم...بقیهم از خنده مرده بودن...
سرشو برگردوند خواست بگه اینجا چیکار میکنی اجازه بهش ندادم گفتم خانمممممممممممممم....بوسش کردم سریع برگشتم[nishkhand]بدون اینکه نگاش کنم...[tahavoo]
چشاش گرد شد!!!منم خودم حالت تهوع گرفتم[tahavoo]بعدش یه لبخند ملایم و مهربانانه بهم زد منم زدم[nishkhand]
همش بچه ها منو انداختن طرف عرب...
بهم میگن به میز عرب که رسیدی صدای خ ر در بیار[sootzadan]کف نمازخونه خم شدم به هر میزی که میرسم صدا در میارم...[nishkhand]میزام همه سمت عرب بود...عرب چند دقیقه سرشو برمیگردوند فسفر میسوزوند این صدای چیه دوباره برمیگشت مشغول کارش میشدsh_omomi89
من که خوب بود تازه...
یکی از بچه ها رفته جلو دوربین مدرسه زبون در میاره[khande]
اخرشم میدونیم چی شد؟!
سر بازی همه رفتیم سمت عرب عصبانی شد اسمای همه ییییییییییییییی بچه ها رو نوشت نمره کم کنه...[nishkhand]
الان خوشحالم خعلی....سرماخوردم شدید...ویروسم به عرب منتقل شد[nishkhand]فردا مدرسه نیاد ایشالله{shnjavan}
امروز کلی خندییدم تو مدرسه...روز خیلیی خوبی بود....خعلی...sh_omomi76

masoume.a.92
18th February 2014, 12:57 AM
پرینترم خراب شد!!! امشب کلی نیازش داشتم!! خلاصه نشستم زمین کلی با دل و رودش ور رفتم!! درست نمیشد!!!
بعد ازینکه دستام جوهری شد!! و پرینتر درست نشد ( و اینکه اخه خب کاری نکرده بودم خراب شده بود )عصبی شدم! با اخم بهش نگاه کردمو گفتم پسر بد!! sh_dokhtar11اومدم نشستم پشت سیستم و دست به چونه و دلخور!!! یکم گذشت یدفعه دیدم تق تق تق تق کاغذو کشید داخل[nishkhand] ولی انگاری زلزله میومد!![nishkhand]

هر قرنی یبار قهر میکنما!! ولی نمیدونم چرا انقد خوب جواب میده[bamazegi][nishkhand][sootzadan] آخرین باری که قهر کرده بودم چند سال پیش بود اون در حد چند ثانیه حل شد... امشبم حدود یه دقیقه...

البته شوخی بود.. قهر کار بدیه[bamazegi] من مهندسیم خوب بود پسرم درست شد[bamazegi][sootzadan][nishkhand]
[golrooz]

عزیزم چرا پرینتر شما پسره؟ [nishkhand] پس چرا مال من دختره؟؟؟ [nishkhand]

Capitan Totti
18th February 2014, 01:01 AM
عزیزم چرا پرینتر شما پسره؟ [nishkhand] پس چرا مال من دختره؟؟؟ [nishkhand]

بدلیل وجود یا عدم وجود کروموزومهای Y[sootzadan]

maryam kia
18th February 2014, 01:31 AM
روز خیلی بدی بود.با یکی از همکلاسیام دعوام شد[sar dard]
فکر کنم حرف من بد بود[negaran]
اول اون شروع کرد نه من[negaran]
بعدش منم اعصابم خورد شد خوب مورد عنایت قرارش دادم[nadidan]خیلی عصبانیم[esteress][sar dard]

شه پری
18th February 2014, 01:34 AM
پلیس ریخته توی خیابون ...مردم رو جمع میکرد.

Capitan Totti
18th February 2014, 01:49 AM
پلیس ریخته توی خیابون ...مردم رو جمع میکرد.

[soal]
کجا؟
علتش چیه؟[taajob]

رضوس
18th February 2014, 01:57 AM
پلیس ریخته توی خیابون ...مردم رو جمع میکرد.چرا؟؟

k.ahmadi
18th February 2014, 09:49 AM
امروز خانم عرب(دبیر فیزیک)رو بوس کردم[nishkhand]میدونم الان چشاتون گرد شده[sootzadan]
امروز زنگش بیکار بودیم یه کم ،بچه ها گفتن بیاین بازی جرات-حقیقت...
عاقا شروع کردیم...بطری رو چرخوندیم به من افتاد....جراااااات....نه اینکه خعلی من با عرب خوبم و خوش ازش میاد بهم گفتن اگر جرات داری برو عربو بوس کن[narahatish]
بلند شدم...دوساعت رفتم پشتش وایسادم...نمیدونم چیکار کنم...بقیهم از خنده مرده بودن...
سرشو برگردوند خواست بگه اینجا چیکار میکنی اجازه بهش ندادم گفتم خانمممممممممممممم....بوسش کردم سریع برگشتم[nishkhand]بدون اینکه نگاش کنم...[tahavoo]
چشاش گرد شد!!!منم خودم حالت تهوع گرفتم[tahavoo]بعدش یه لبخند ملایم و مهربانانه بهم زد منم زدم[nishkhand]
همش بچه ها منو انداختن طرف عرب...
بهم میگن به میز عرب که رسیدی صدای خ ر در بیار[sootzadan]کف نمازخونه خم شدم به هر میزی که میرسم صدا در میارم...[nishkhand]میزام همه سمت عرب بود...عرب چند دقیقه سرشو برمیگردوند فسفر میسوزوند این صدای چیه دوباره برمیگشت مشغول کارش میشدsh_omomi89
من که خوب بود تازه...
یکی از بچه ها رفته جلو دوربین مدرسه زبون در میاره[khande]
اخرشم میدونیم چی شد؟!
سر بازی همه رفتیم سمت عرب عصبانی شد اسمای همه ییییییییییییییی بچه ها رو نوشت نمره کم کنه...[nishkhand]
الان خوشحالم خعلی....سرماخوردم شدید...ویروسم به عرب منتقل شد[nishkhand]فردا مدرسه نیاد ایشالله{shnjavan}
امروز کلی خندییدم تو مدرسه...روز خیلیی خوبی بود....خعلی...sh_omomi76

http://www.pic4ever.com/images/25r30wi.gif
http://www.pic4ever.com/images/25r30wi.gif
http://www.pic4ever.com/images/25r30wi.gif

خیلی باحال بود

farhad_jomand
18th February 2014, 11:21 AM
http://axgig.com/images/12309454911274363256.jpeg
خدایا بالاتر از بهشت داری؟
برای زیر پای مادرم میخواهم

farhad_jomand
18th February 2014, 11:54 AM
http://images.persianblog.ir/525401_mwBW23Uu.JPG

تووت فرنگی
18th February 2014, 04:18 PM
تصمیم بر سپردن گیسوانم به قیچی که منصرف گشتم..

"مهدی"
18th February 2014, 09:16 PM
http://mahdizamani.ir/wp-content/uploads/2014/02/deconstruct-physics-fountain-pen-Latifi-Store--300x101.jpg
خودنویس
باید اعتراف کنم که هرگز فکر نمی کردم وارد عرصه موسیقی اون هم از نوع هیپ هاپ بشم.قبل از اینکه با موسیقی آشنا بشم و حتی فرق ریتم و ملودی رو بدونم تمایزی بین سبک هایی مثل ۱/۴ و سبک های ترکیبی مثل ۶/۸ قائل نبودم و البته اهمیتی چندانی هم برام نداشت. شاید بتونم بگم همه چیز از یک فلش مموری شروع شد؛ شاید اگه اون ویدیو رو از یاس نمیدیدم؛ هرگز این سبک رو ادامه نمیدادم و مثل قبلا از موسیقی کناره گیری میکردم. شاید اگر اولین daw رو نمیخریدم هرگز به فکر ساختن یک بیت نمی افتادم. شاید, شاید, شاید و هزاران “اگر”ها و “شاید” های دیگه وجود دارند که ممکن بود مسیر زندگی خیلی ها رو عوض کنن. ولی هرگز نمیشه دقیقه ها و ثانیه ها رو به عقب برگردوند و باید سعی کرد تا آینده ای بهتر ساخت.
حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان | عیب خود را نکن ای دوست ز خود پنهان
(http://mahdizamani.ir/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3/)وقت ضایع نکند هیچ هنــــــرپیـــــشه | جفت باطل نشود هیچ حقیـــــــقت دان

(http://mahdizamani.ir/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3/)

سونای
19th February 2014, 12:10 AM
امروز راما اومد به داد دلم رسید.....[golrooz]

Helena.M
19th February 2014, 12:18 AM
امروز توی مسیر بارگشت از بیمارستان ،کفشی رو که چند روز دیدم و خیلی خوشم اومده بود خریدم[shademani2]sh_omomi127

م.محسن
19th February 2014, 12:54 AM
بالاخره 30 بهمن هم رسيد

اين همه تو سايت از سومين همايش بزرگ سوادكوهي هاي مقيم تهران (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?203804-%D9%BE%D9%8A%DA%AF%D9%8A%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%83%D9%88%D9%87%D9%8A-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D9%82%D9%8A%D9%85-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86) پست گذاشتم خودم برم اونجا ببينم چه خبره!!!

saamaaneh
19th February 2014, 08:25 PM
امروز مهر و محبت مادری رو خیلی بیشتر حس کردم وقتی تو اتوبوس، مادر، دختر بچه عقب افتاده و فلجش رو محکم در آغوش گرفت تا گریه نکنه و داد نزنه، آخه تازه عمل کرده بود، دکتر گفته بود نباید داد بزنه!

حرف دلش که باز شد، میگفت دو تا بچه داره، که هر دو فلج و به این وضع هستن، شوهرش دو سال پیش ترکشون کرده و اون مونده و بچه ها و کلی خرج و بی پولی!!!!

جالب این بود که من فقط صدای جیغ میشنیدم، ولی مادر دختر بچه کاملا میدونست دخترش چی میگه، قبل گریه کردنش گفت دخترم دلش گرفته، آوردم بیرون حالش عوض شه، دختر بچه که گریش گرفت محکم سرشو تو بغلش گرفت و بی تابی میکرد که زودتر به یه پارک برسه تا دخترش دیگه گریه نکنه !!

دلم گرفت، دلم خیلی گرفت، با اون حال خدا رو شکر میکرد !!!!!

خدایا سایه همه ی مادرا رو بالای سر فرزندانشون حفظ کن !

"اللهم اشف کل مریض"

Ronia
19th February 2014, 08:44 PM
http://www.mordab-group.ir/wp-content/uploads/2013/01/Sokhanan4_Persian-Star.org_20.jpg

M@hdi42
20th February 2014, 04:24 PM
ﮐﺎﺵ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﻤﺴﺮ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ. ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻦ، ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻨﻢ ﺳﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺣﻤﺎﺳﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ! [entezar2][golrooz]

A M S E T I S
20th February 2014, 05:00 PM
اومدم خونه مادربزرگه[shaad]

Capitan Totti
20th February 2014, 05:02 PM
ﮐﺎﺵ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﻤﺴﺮ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ. ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻦ، ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻨﻢ ﺳﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺣﻤﺎﺳﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ! [entezar2][golrooz]
ولی من به نظام تک حزبی و دیکتاتور مآبانه اعتقاد دارم![bamazegi] (ستاد وفاداری[taajob] و این چیزا!)

Ronia
20th February 2014, 05:11 PM
http://raminaraz.persiangig.com/ey-khodaie-mehrabon.jpg

mahdiyeh kaka
20th February 2014, 05:16 PM
منم موندم واسه ارشد 94 صنایع غذایی بخونم یا باغبانی[negaran]
همه میگن صنایع فعلا نمیدونم ،
البته با این اوضاع بیکاری چه فرقی می کنه!!!!![naomidi]

optic90
20th February 2014, 05:29 PM
امروز دوتا از بهترین دوستام به طور کاملا غافلگیرانه برام تولد گرفتن !!!همین جاازهردوشون تشکر میکنم واینکه.......خیلی باحال ودوس داشتنی هستین[alaghemand][alaghemand]

k.ahmadi
20th February 2014, 06:00 PM
امروز 12 صب(ظهر)!!!!http://freesmile.ir/smiles/3719_washmachine.gif از خواب پا شدم باز این روز تموم نمیشهhttp://freesmile.ir/smiles/720_dash1.gif

همه کارا ریخته سرم ..........کلی کار حوصله هیچ کدومو ندارمhttp://freesmile.ir/smiles/221719_otbdhjln3s7z47v9.gifمیدونم دیگه آخرشم اینجوری میشم http://freesmile.ir/smiles/127519_pa7t53t2o01ykpjj.gifhttp://freesmile.ir/smiles/127519_pa7t53t2o01ykpjj.gif یه ذره درس عبرت بگیر دختر (با خودمم)http://freesmile.ir/smiles/317419_p7977cujr38iyyms.gif

عبدالله91
20th February 2014, 06:18 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

دست مادرم شکسته بود بردیم دکتر آخرش گچ گرفت . .. امروز دختر خاله ام با خاله ام اومدن خونمون.(البته خاله ام که تقریبا هر روز اینجاست.)
چند تا خانم نشستن دارن حرف میزنن. دختر خاله ام گف والله شوهر دست و پا گیره نمیذاره که آدم راحت به عیادت و برخی جاها بره باید.

من انگار برق سه فاز بهم وصل کرده باشن خشکم زد.[taajob]

گفتم شوهر دست و پا گیره؟مگه شوهر بچه هست که دست و پا گیر باشه؟[entezar]

گفت از بچه بدتره. همه مردها اینجوری هستن.

من:[delkhoori]

خاله ام:[khande]

بچه:[nadanestan]

دختر خاله:[sootzadan]

دست و پا گیر:http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2847%29.gif

خاله ام زده بود زیرخنده.منم از حقوق مردها دفاع میکردم. بیچاره ما مردها.

آقا حقوق مردها داره پایمال میشه اونوقت سازمان حمایت از حقوق زنان تاسیس میکنن.

setayesh shb
20th February 2014, 06:50 PM
دو سه روزی بود داشتم فکر میکردم که چند روزیه هیچ اتفاق خاصی نیفتاده که تو دفتر خاطرات بنویسم تو همین فکر سر کلاس فیزیک بودم که یهو سلیناز بهم اس داد[nishkhand]کلی خوشحال شدم آخه از تنهایی در اومدم[nishkhand]
حالا این چیزا مهم نیست متن اس ام اسش مهمه[nishkhand]
حالا اتفاقات امروز رو براتون به جریان میکشم.امروز کسایی که جزو خاطرم هستن که نمیشناسیدشون[nishkhand]:استاد فیزیکم آقای رمضانی و یکی از دوستانم به نام سحر[khanderiz]
خب میریم ادامه ماجرا:
سلیناز:وااااااااااااااااا ااااااااااااای عطی فیس بوک بودم کل بچه های سایتو دیدم[nishkhand]
من:[nishkhand][soal]ایول دمت گرم کیا بودن حالا؟
سلیناز:همهههههههههه همههههههههه ی بچه ها اولم ... دیدم[nishkhand]
داداش ... لو رفتی تپلی[nishkhand]
من :[nishkhand]دیگه کیا رو دیدی؟
سلیناز: همهههههههههههه،
من:[nishkhand]یه روز تو خونه موندیا
سلیناز:به من میگن سلی هفت خط[khande]
تو همین حال و احوال با سلیناز بودم دیدم کل کلاس رفت رو هوا[nadidan][taajob]
کلی پرس و جو کردم آخرش فهمیدم آقای رمضانی جزوه ای که داده بوده برامون کپی بگیرن روش یکی این شعرو نوشته:دیشب اومدم خونتون نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی،به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم[khandeshadid]
فکر کنید رو جزوه ی فیزیکتون همچین چیزی بود[nishkhand]
هنوز داشتیم با سلیناز راجب فیس بوک های دوستان عزیزمون تو سایت حرف میزدیمو میخندیدم .[nishkhand]به خدا غیبت نبود مسقره بازی های خودمون بود تصوری که از هر کسی داشتیمو مقایسه میکردیم با اون چیزی که بوده مثلا من فکر میکردم داداش ... چاقه چاقه[nishkhand]الان فهمیدم این طور نیست[nadidan]ببخشید داداش[nadidan]
تو همین حرفا بودیم و منی که اصلا به درس گوش نمیدادم یهو بغل دستیم:ستایش این یعنی چی؟
انرژی بستگی الکترون در حالت n=3? انرژی بستگی چیه؟؟؟؟
من که تا حالا درسو گوش نداده بودم:[taajob]
من:خب شاید انرژی بسته ای بوده به مرور زمان تغییر حالت داده شده انرژی بستگی[khandeshadid]
نگو من دارم اینا رو بلند میگم یهو کل کلاس ترکید[nadidan][khejalat]
آقای رمضانی:کاملا معلومه گوش ندادی
من:[nadidan][khejalat]
آقای رمضانی :سوال چند قسمت داره؟
دوستم سحر: دال تا قسمت
من: [khande]
کل کلاس:[khande]
اون وسط سلیناز:[nishkhand]
دیگه سعی کردم مثلا به درس گوش تا آخر زنگ ولی همچنان با سلی حرف میزدم[nishkhand]
من: نوشتن این خاطره واقعا حال میده(من به شوخی گفتم)
سلیناز:[nishkhand]آووووووووووره
من:[taajob][nishkhand][khande]باشه
آخر کلاس سحر به من یه تیکه روزنامه نشون داده میگه:بیا ستایش جواب علی کریمی به سرمربی پرسپولیس
من:[taajob]چی کارش کنم:
سحر: بده بغلیت[khande]

masoume.a.92
20th February 2014, 06:51 PM
http://freesmile.ir/smiles/221719_otbdhjln3s7z47v9.gif

حالم خیلی داغونه
چشمام هم از دیروز اینجوریه نمیدونم چرا...
http://img.7setare.com/images/vy1g0puqjth31sswxmnu.jpg

عایا میکروب گرفتم از مریضا؟؟؟ خیلی داغونم. من رفتم!
فک کنم آخرامه!

مـــــــهـــــــر
20th February 2014, 08:36 PM
دارم به ترم جدید و نمره فیزیکی که هنوز نیومده و 5واحد ترم جدیدمون به اون بستگی داره فکر میکنم!
توروخدا واسم دعا کنید!بدجوری نگران نمرمم!امتحان بدجوری سخت بود!!!!!!!!!!![negaran]


فیزیک قبول شدم.....[nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand]

Sa.n
20th February 2014, 11:57 PM
امروز یاد گرفتم که من نباید در برابر کاری که برای دیگران آدم انجام میده انتظار جبران داشت ، البته این رو میدونستم اما تجربش کردم به نوعی که خودم فکرش رو نمیکردم .
مثلا زمانی که از کسی دفاع میکنی نباید انتظار داشته باشی که اون شخص هم ازت دفاع کنه .
شاید تجربه شیرینی نبود ، اما الان خوشحالم که این تجربه رو از ته دل لمسش کردم .
اینا رو نوشتم تا یکی دیگه از تجربه هایی که کسب کردم رو فراموش نکنم . [golrooz]

M@hdi42
22nd February 2014, 12:27 AM
.............

سیاوش میخوایم یه تک دسته جمعی بزنیم به انجمن نو عروس . اماده بودی خبر بده[golrooz]

sr hesabi
22nd February 2014, 06:56 PM
سلام
امیدوارم خوب باشید
این چیزی که الان مینویسم خاطره نیست
ولی مناسبترین جا برای نوشتنش همین تاپیک هست

من کلا ادمی هستم ک درباره نقطه نظرات دیگران در مورد خودم زیاد اهمیت قائل نمیشم مگر اون فرد،فرد خاصی باشه یا برام ارزش داشته باشه
تو سایت از زمانی که من اومدم ،خیلی خیلی نقطه نظرات زیادی و بدی در موردم بود
اوایل برام مهم نبود تا جایی که دیگه خیلی زیادی نظر میدادند
هی من هیچی نمیگفتم ،هی تو خودم میریختم ،چند بار گفتم دیگه تو سایت نمیام
ولی خب تو سایت یکسری از دوستان هستند که به واقع باعث افتخار و خوش بختی هست برای من که با این عزیزان دوستی کنم
تو این 4 ماه اخیر خیلی خیلی زیاد شده این نظرات که چپ و راست به تیکه یا هرچیزی به من نسبت میدند ،
سنگ صبور من تو سایت هم شاهد هست خیلی از اینا رو ،

تو چند روز اخیر
خیلی حرفای خنده اور میشنوم
و از اونجایی که خنده زیاد هم بده و الان هم من تو موقعیت این همه خندیدن نیستم
تصمیم گرفتم تا خودم و اطرافیان رو از راه مستقیم منحرف نکردم ،دست از این ترویج الگو های نادرست در میان جوانان نخبه مملکت که اینقدر نخبگیشون بالاست که خودشون رو فقط با سایه خودشون قیاس میکنند ،بر دارم
چون نه درست هست نه قشنگ
و همچنین از اونجایی که هرکی یه طاقتی داره
منم دیگه تموم شده به خدا طاقتم،
من تو زندگی روزمره ام طوری رفتار میکنم که کسی به خودش اجازه کوچکترین توهینی رو به من نده
ولی انگار بعضی از کاربرای سایت ،جز خودشان و هم قماش های خودشون کسی دیگری رو قابل احترام نمیدونند
شاید الان خیلی چیز کوچکی هست ولی خب الان دیگه حساسیتم گل کرده
و از اونجایی که بالا چشم من ابرو عادی هست ، ممکنه که اگه بیشتر ادامه بدم ،طوری برخورد کنم که برام دردسر درست شه(سابقه اش رو دارم)
و اصولا تو بحثا باید حواسم باشه،چون بعضی مواقع ممکنه حرفای راستی بزنم که دوست نداشته باشند بعضیا و من نمیتونم ،اصول بحث کردن من ،بحث آزاد هست نه با طعنه و ترس از ده جا
ترجیح میدم دیگه تو سایت هیچ فعالیتی نداشته باشم
الانم اگه آن میشم تو سایت فقط و فقط به خاطر همون دوستانی هست که گفتم
اینقدر برام ارزش دارند که حاضرم تو محیطی که ناراحت میشم حضور پیدا کنم

ببخشید طولانی شد
ولی خب دیگه
لازم هست بعضی مواقع[golrooz]

farhad_jomand
22nd February 2014, 06:58 PM
آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکننداز آدم های یک ساعت دیگر میترسم!چون درگیر هزاران ثانیه اند…ثانیه هایی که در هرکدامرنگی دگر به خود میگیرند …[golrooz]

farhad_jomand
22nd February 2014, 07:00 PM
انسان ، حرفیستزده می شودخوانده می شودترانه می شود ، به یاد می ماند …گاهیناله ایستتنهاخاک خوب می فهمدش ….

تووت فرنگی
22nd February 2014, 07:26 PM
بالاخره تلویزیون ایران ساعت ِ 13:22 امروز از شبکه مستند نواختن ِ کمانچه و ایضا ً از نزدیک همچین تیتراژ ِ پایانی نواختن ِ سنتور مجید اخشابی رو نشان داد ..

کمی شاد گشتم ..

Siavash75
22nd February 2014, 07:45 PM
سیاوش میخوایم یه تک دسته جمعی بزنیم به انجمن نو عروس . اماده بودی خبر بده[golrooz]

خدا قضات مهدی گیان.
چرا که نه داش مهدی، با فضای لطیف اونجا هم آشنا میشیم :d

setayesh shb
22nd February 2014, 09:49 PM
نمیدونستم اینو کجا باید بنویسم
ولی لطفا راجب کسی که نمیشناسید نظر ندید[asabani]
فکر نمیکنم من انقدر آدم مهمی باشم که به من حسودی بشه
اصلا هم دیگه برام مهم نیست اینجا چی میگذره
سایت بیشتر از این که بهم آرامش بده بهم رنج و عصبانیت داده دو سه برابر دنیای واقعیم بهم ناراحتی داده
خیلیا ناراحتم کردن ولی هیچ وقت به خودم اجازه ندادم از دستشون ناراحت باشم
ولی طاقت من همینقدره
انقدر هم دوستان خوب تو سایت هستن که بودن و نبودنم فرقی نکنه
خداحافظ[golrooz]

Capitan Totti
22nd February 2014, 10:01 PM
سلام
امیدوارم خوب باشید
این چیزی که الان مینویسم خاطره نیست
ولی مناسبترین جا برای نوشتنش همین تاپیک هست

من کلا ادمی هستم ک درباره نقطه نظرات دیگران در مورد خودم زیاد اهمیت قائل نمیشم مگر اون فرد،فرد خاصی باشه یا برام ارزش داشته باشه
تو سایت از زمانی که من اومدم ،خیلی خیلی نقطه نظرات زیادی و بدی در موردم بود
اوایل برام مهم نبود تا جایی که دیگه خیلی زیادی نظر میدادند
هی من هیچی نمیگفتم ،هی تو خودم میریختم ،چند بار گفتم دیگه تو سایت نمیام
ولی خب تو سایت یکسری از دوستان هستند که به واقع باعث افتخار و خوش بختی هست برای من که با این عزیزان دوستی کنم
تو این 4 ماه اخیر خیلی خیلی زیاد شده این نظرات که چپ و راست به تیکه یا هرچیزی به من نسبت میدند ،
سنگ صبور من تو سایت هم شاهد هست خیلی از اینا رو ،

تو چند روز اخیر
خیلی حرفای خنده اور میشنوم
و از اونجایی که خنده زیاد هم بده و الان هم من تو موقعیت این همه خندیدن نیستم
تصمیم گرفتم تا خودم و اطرافیان رو از راه مستقیم منحرف نکردم ،دست از این ترویج الگو های نادرست در میان جوانان نخبه مملکت که اینقدر نخبگیشون بالاست که خودشون رو فقط با سایه خودشون قیاس میکنند ،بر دارم
چون نه درست هست نه قشنگ
و همچنین از اونجایی که هرکی یه طاقتی داره
منم دیگه تموم شده به خدا طاقتم،
من تو زندگی روزمره ام طوری رفتار میکنم که کسی به خودش اجازه کوچکترین توهینی رو به من نده
ولی انگار بعضی از کاربرای سایت ،جز خودشان و هم قماش های خودشون کسی دیگری رو قابل احترام نمیدونند
شاید الان خیلی چیز کوچکی هست ولی خب الان دیگه حساسیتم گل کرده
و از اونجایی که بالا چشم من ابرو عادی هست ، ممکنه که اگه بیشتر ادامه بدم ،طوری برخورد کنم که برام دردسر درست شه(سابقه اش رو دارم)
و اصولا تو بحثا باید حواسم باشه،چون بعضی مواقع ممکنه حرفای راستی بزنم که دوست نداشته باشند بعضیا و من نمیتونم ،اصول بحث کردن من ،بحث آزاد هست نه با طعنه و ترس از ده جا
ترجیح میدم دیگه تو سایت هیچ فعالیتی نداشته باشم
الانم اگه آن میشم تو سایت فقط و فقط به خاطر همون دوستانی هست که گفتم
اینقدر برام ارزش دارند که حاضرم تو محیطی که ناراحت میشم حضور پیدا کنم

ببخشید طولانی شد
ولی خب دیگه
لازم هست بعضی مواقع[golrooz]

بیخیال مرد
انقد سخت نگیر
بزار هرچی میخوان بگن


سیاوش میخوایم یه تک دسته جمعی بزنیم به انجمن نو عروس . اماده بودی خبر بده[golrooz]


آخییییییییییییییییییییییی
یاد قدیم افتادم...!!
چقد علیه مدیرای اون سایتایی که عضو بودیم شورش میکردیم من و دوستام[sootzadan]


امروز قرار بود برم کنسرت استاااد شهرام ناظری تو برج میلاد
دیشب با دو تا دیگه از دوستان قرار گذاشتیم امروز بریم
منتها هرچه کردیم ، نشد
انگار هیچکی نمیخواست بریم
در هر حال نرفتیم...

چند دیقه پیش داداشم که 6سالشه اومد اتاقم گفت یه داستان برام بگو اینجا بخوابم!
منم گفتم برو جای من بخواب پتومو بکش رو سرت! منم داستانو میگم
کلهم داستانو بگم!

یه روز یه دیو رفت پیش یه اسب و بعدش دوتاشون به خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه دادن!
قصه ی ما به سر رسید چلاغه به خونش نرسید![sootzadan]
بچه ی 6ساله اینجوری شد :| و از اتاقم متواری شد...!![khodahafezi]

Siavash75
22nd February 2014, 11:56 PM
آخییییییییییییییییییییییی
یاد قدیم افتادم...!!
چقد علیه مدیرای اون سایتایی که عضو بودیم شورش میکردیم من و دوستام[sootzadan]



منظورتون میلیتاری است؟ اگه هست جان داداشت بگو نام کاربریت چی بود [nishkhand]

معمار حانیه
23rd February 2014, 12:45 AM
سلام....

2 روزه نبودم اخه همه عشق عمه اومدددددددددددددددددددددد د

بغلش کردم. بوسیدمش... تو بغلم خوابید..... نفسش بوی طراوات تازگی میداد...


ای ادما من اومدم خونه بابا بزرگ بعد6ماه و12 روز ....

من یکم مریضم... همش 6 کیلوم.... ضعیفم... مریضم... برام دعا کنید... که خدا شفام بده... (درد دل انسیه)


به حق امام زمان قسمتون میدم واسه انسیه ما هم دعا کنید .. اینم عکساش


براش گریه کردم 6 ساعت پیشم نیست رقته خونشون شهر دیگه.... دلم تنگش .. دعا ش کنید..

http://uc-njavan.ir/images/7e7490keentuu2ld3oi1.jpghttp://uc-njavan.ir/images/pb0faq6big1kf25rlsoh.jpg

Capitan Totti
23rd February 2014, 12:56 AM
منظورتون میلیتاری است؟ اگه هست جان داداشت بگو نام کاربریت چی بود [nishkhand]

میلیتاری
بازی سنتر!
دمنتور
جادوگران!
هم میهن!
و ...!!
[sootzadan]

saamaaneh
23rd February 2014, 01:47 AM
تا الان منشی بابایی بودم براش یه متنی رو تایپ کردم، در قبالش 100 تومن ناقابل گرفتم[sootzadan] به این میگن خوداشتغالی شایدم کارآفرینی[khanderiz]


"امروز یکشنبه ساعت 1:12 بامداد مورخ 4 اسفند 92"

solinaz
23rd February 2014, 10:58 PM
هیچ کس نیست منو توجیه کنه...[gerye]
چرا من هی که بزرگتر میشم[sootzadan]نادون تر،دست وپاجلفتی تر،خنگ تر و...دارم میشم؟![bihes]
تو به من خندیدی و نداستی که سر پدر محترم را با سیب شیره مالیدم[nishkhand][droogh][nishkhand]
یه حرفایی تو دلمه نمیدونم چرا نمیشه به کسی گفت....
دلم پره...نمیدونم چی میخوام...حرف دلمم نمیدونم چیه...[gerye]
قفل کردم[afsoorde]فقط اینجا یه چیزی واضحه که من سلی ناز قبلی نیستمhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/46.gifزندگیمم تغییر کردهhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/46.gif
میخوام یه مدت هیچ جا نباشم!شروع میشه....نزدیکه!

Capitan Totti
23rd February 2014, 11:42 PM
بوی عید میاد!!
یکی از دوستانم که 3ماه هم ازم کوچیک تره
بچه دار شد!
اسمشم گذاشت مارشال[shaad]
امروز تو دانشگاه چقدررررر به مسخره میگفتیم مارشال
((مارشال بالاترین درجه ارتش های غربیست))

پدرام++
23rd February 2014, 11:50 PM
بوی عید میاد!!
یکی از دوستانم که 3ماه هم ازم کوچیک تره
بچه دار شد!
اسمشم گذاشت مارشال[shaad]
امروز تو دانشگاه چقدررررر به مسخره میگفتیم مارشال
((مارشال بالاترین درجه ارتش های غربیست))



انشاا... توام به زودی خوشبخت شی داداش
ولی این دوران مجردی هم خوبه .
میگم اسمشو ماشال ( ماشاا..) میزاش بهتر بود [nishkhand]

setayesh shb
23rd February 2014, 11:54 PM
هیچ کس نیست منو توجیه کنه...[gerye]
چرا من هی که بزرگتر میشم[sootzadan]نادون تر،دست وپاجلفتی تر،خنگ تر و...دارم میشم؟![bihes]
تو به من خندیدی و نداستی که سر پدر محترم را با سیب شیره مالیدم[nishkhand][droogh][nishkhand]
یه حرفایی تو دلمه نمیدونم چرا نمیشه به کسی گفت....
دلم پره...نمیدونم چی میخوام...حرف دلمم نمیدونم چیه...[gerye]
قفل کردم[afsoorde]فقط اینجا یه چیزی واضحه که من سلی ناز قبلی نیستم[afsoorde]زندگیمم تغییر کرده[afsoorde]
میخوام یه مدت هیچ جا نباشم!شروع میشه....نزدیکه!

سلیناز من همونی که بود، همونی که من همیشه دوسش دارم
فقط باید صبر داشته باشه نمیدونم اینو چطور بهت بگم
سلیناز من احتیاجی به رفتن نداره
احتیاجی نداره که متن نوشتشو سفید بنویسه
سلیناز من فقط باید به زندگیش ادامه بده
باید از اول متولد بشه و اون چیزی که میخواد رو به همه ثابت کنه
به تمام دنیاااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااا
فقط باید خودش باشه همین[golrooz][esteghbal]

Capitan Totti
24th February 2014, 01:47 AM
انشاا... توام به زودی خوشبخت شی داداش
ولی این دوران مجردی هم خوبه .
میگم اسمشو ماشال ( ماشاا..) میزاش بهتر بود [nishkhand]

سپاس
نه بحثم مجردی متاهلی نبود![nishkhand]
همین مارشال منو راحت نمیزاره هر وقت یادش میوفتم میخندم!

k.ahmadi
24th February 2014, 02:16 AM
هی امروز چه روزی بود این دفعه دیگه خواب نموندم که به کلاس دیر برسم دو ساعتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتت منتظر تاکسی بودم تا برم مگه مواقع ضروری تاکسی گیر میاد آخه [narahatishadid][narahatishadid]حالا موقعی باشه که تاکسی نمیخای راننده ها سر مسافر سرو کله همو میشکونن http://freesmile.ir/smiles/399619_koc8w2z6c06mt1sw.gif..................... صبر کردم یکی بیاد http://www.pic4ever.com/images/hanghead.gif شد 5 مین گفتم حالا یکم دیگه وایستیم شانسمونو امتحان کنیم ........شانس !!!!!!!!!!!!!! دریغ از یه ذره[negaran]........انگاری قحطی اومده بود[delkhoori]........ منو میگی اینجوری شدم http://freesmile.ir/smiles/851319_speechless.gifفقط چن دقیقه تا شروع کلاس مونده بود دِ بدو http://www.pic4ever.com/images/fatcat.gifکه رفتم از یه مسیر دیگه سوار تاکسی شم خداروشکر بود.
رسیدم 10 دقیقه دیرتر ........... مثل بچه های خوب و با ادب وارد کلاس شدم استاد گرامی داشت تدریس میکرد تا منو دید یَک لبخند گسترده زد و گف خببببببببب شیرینی هفته بعد معلوم شد (این من بودم اون موقعhttp://www.pic4ever.com/images/89.gif) عاغا یه دفعه این 2گرونی افتادhttp://www.pic4ever.com/images/bb1.gif که بعله یادمان رفته که هرکی دیر برسه یا صدای گوشیش در بیاد باستی شیرینی بیاره...........
هیییییییییییییی موقع استاد رفتن هم با یک ماژیک بصورت کاملا گنده جلو اسممون نوشت"ش" ینی شیرینی و من در آن موقع در ظاهر http://www.pic4ever.com/images/bb5.gifو در باطنhttp://www.pic4ever.com/images/bl8.gif

تووت فرنگی
26th February 2014, 08:55 PM
متأسفانه هر چه اتفاق ناخوشایند هست برای من رخ می ده! ظهر رفتم اتاق خواهرم.. پرنده عزیزشون بیرون بود.. گرفتمشون روی دستم، چون موجود بسیار فهیمی هستند ناگهان خواستند بپرند روی سرم! ناخنشون یک لحظه گرفت به لب پایینم!!! من هم بسیار استرسی زود لبم رو با آب داغ شستم و بعد هم کلی پوویدون آیداین زدم! بعد تند تند می گم برم یه آزمایش بدم نکنه بیمار شده باشم و خواهرم فرموند: آره احتمالاً ایدز گرفتی!!!! و پایان، تصمیم بر این گرفتم که دیگه نگاهشون هم نکنم .. کلاً هر چه شخصیت مضطرب تری داشته باشی مشکلات بیشتری ظاهر می شه واست .. یه بار دیگه رفته بودم تمرین اسکیت، به دلیل سرعت زیاد و البته گیر کردن اسکیت هام به مانع خردم زمین و کمی پوست پای چپم خراش برداشت.. اونموقع هم مکرراً می گفتم نکنه آلوده شده باشه پام ...!!
واقعاً که دغدغه هام بسیار هست .. همسایه مجاورمون ، فرزندانشون سگ دارند و توی اتاق نگهداری می کنند .. از این سگ کوچک ها .. من هم به مادرم گفتم نکنه یکی از مو هاش بیاد تو هوا و منزل ما و درون حلق من بره!! توی اتاق خواهرم هم که می رم تا جایی که در توانم باشه تلاش می کنم دهانم بسته بمونه که یه وقت پَر طوطیش وارد دهانم نشه ..
بله .. این هم یک روزِ پر استرس، البته به همراه استرس های دیگه که هر روز موجود هست ...!

mamadshumakher
26th February 2014, 10:01 PM
امروز دیگه رفتیم دانشگاه.
هرچی به بچه ها میگم دوستان من گلان من رفیقان من
من درگیرم.کار دارم کلاس نرید کلاس نریم کلاس نرند تشکیل نشه دیگه امروز طاقتشون برید [khande]
همشون رفتن [nishkhand]
حالا صبح رفتیم 15 مین استاد دیر کرد گفتم پاشین بریم هی معطلی دادند.کیفارو برداشتیم بریم استاد پرید تو کلاس و درو بست :))

هیچی دیگه درس شروع شد.حالا مگه بیخیال میشه؟میگه همین امروز باید یک فصل درس بدم چون 2هفته ی دیگه نمیام تا بعد از عید هم 1 جلسه نمیام[khabalood] حالا مگه 2 هفته ی دیگه ایشون میومد ما میرفتیم؟[nadidan]

کلاسا همینجوووور پشت هم .خیلی وقته نرفتیم دانشگاه عادت نداشتیم [nishkhand] تا ساعت 6 بودیم اما انگار 3 روز تو بیابون بدون آب و عذا مونده بودیم از بس خسته شدیم.

"مهدی"
27th February 2014, 11:02 PM
این خیلی سخته؛ این خیلی تلخه...که آدمای دورت نمیفهمن چیه حرفت. این اتفاقا میشن عقده توی قلبت. یه مشت اعتقاد چرت و پرت میره تو مغزت. این باعث شد که از دست مردمم در برم؛ پس نگو برگرد؛ پس نگو برگرد.

سونای
28th February 2014, 01:07 AM
معصومه رفته بود مناطق جنگی...
امشب باید میرسید!
هنوز جوابمو نداده!
احتمالا خستست گرفته خوابیده..


اولین روزی که حرکت کرد خیلی خوب بود..
اومدم اینجا نوشتم اما سایت ارور داد ... گفتم شاید راضی نیست اینطور شد دیگه ننوشتم تا بیاد انشاءالله[nishkhand]

Capitan Totti
28th February 2014, 01:24 AM
معصومه رفته بود مناطق جنگی...
امشب باید میرسید!
هنوز جوابمو نداده!
احتمالا خستست گرفته خوابیده..


اولین روزی که حرکت کرد خیلی خوب بود..
اومدم اینجا نوشتم اما سایت ارور داد ... گفتم شاید راضی نیست اینطور شد دیگه ننوشتم تا بیاد انشاءالله[nishkhand]
به جان خودم
شب عید سال قبل
بنده تنبیهن موندم...
به سربازا و افسرای ارتش
تخم مرغ گندیده با سیب زمینی دادن
کنار دستشون راهیان نور بوی کباب و انواع غذاهای ...
آخ چقد عقده گرفتم ازون شب...

سونای
28th February 2014, 01:30 AM
به جان خودم
شب عید سال قبل
بنده تنبیهن موندم...
به سربازا و افسرای ارتش
تخم مرغ گندیده با سیب زمینی دادن
کنار دستشون راهیان نور بوی کباب و انواع غذاهای ...
آخ چقد عقده گرفتم ازون شب...


آخی الهی!![negaran]
خب عوضش مرد شدین![negaran]

مادر بزرگم حق دارن انقد حساسیت نشون میدن که به پسرای خونوادمون عطری نخوره... البته به همه میگن ولی سر پسرامون خیلی حساسن...
غذا که درست میشه در تمام مراحل پختش پسرا باید بچشن[nishkhand] ما هم عادت کردیم! یچی هم نخوان بخورن ما بزور میدیم بخورن[nishkhand]
هر کی وارد خونواده میشه میگه چقدر پسر پرستین شما![bihes]

راستی برا اونا هم خب یکمم حالت اردو داره دیگه برا همین ازون غذاها دادن خوردن اونا که عملیات و اموزش و غیره نیومدن... اما کاش سربازارو میدیدن و به اونا هم میدادن...

Capitan Totti
28th February 2014, 01:34 AM
آخی الهی!![negaran]
خب عوضش مرد شدین![negaran]

مادر بزرگم حق دارن انقد حساسیت نشون میدن که به پسرای خونوادمون عطری نخوره... البته به همه میگن ولی سر پسرامون خیلی حساسن...
غذا که درست میشه در تمام مراحل پختش پسرا باید بچشن[nishkhand] ما هم عادت کردیم! یچی هم نخوان بخورن ما بزور میدیم بخورن[nishkhand]
هر کی وارد خونواده میشه میگه چقدر پسر پرستین شما![bihes]
آبجی
اینا مهم نیست!
بنده بدلیل مسائلی برعکس همه ی دوستانم که رفتن مرخصی موندم!! اونم ماموریتی!!
و بدتر
تبعیض اون...
آخه جنگ و مناطق جنگی رو دیدن چه سودی برای بعضی غیر نظامیا داره!!
به جاش پول و هزینشو بدن سربازای بدبخت مرزی

سونای
28th February 2014, 01:42 AM
آبجی
اینا مهم نیست!
بنده بدلیل مسائلی برعکس همه ی دوستانم که رفتن مرخصی موندم!! اونم ماموریتی!!
و بدتر
تبعیض اون...
آخه جنگ و مناطق جنگی رو دیدن چه سودی برای بعضی غیر نظامیا داره!!
به جاش پول و هزینشو بدن سربازای بدبخت مرزی


تا اونجایی که من میدونم پولشو خود بچه ها میدن!!!
درضمن خب این اردوها هدف های زیاد و همسویی داره و انصافا هم خیلی موفق هستن...
اسمشم هست اردو!
همین دانشگاه خودمون! انواع اقسام برنامه کوه.. راهیان نور.. زیارت.. گردشگری..تالاب و پرنده نگری و ... میزاره...هرکسی میخواد ثبت نام میکنه..البته بجز سفر مشهد که قرعه کشی میشه
کوه هم که اصولا میزارن... هزینه هاشم با خودمونه...
حالا بحث زیاده اینجا هم تاپیک خاطرات هست اگر مایل بودید تو پروفایلمون صحبت کنیم...
البته اگر مشغول کار روو پروژه هاتون نیستین..[golrooz]

البته اینم بگم واقعا باید خیلی بیشتر از اینا برا سربازا هزینه شه...قبول دارم کم کاری شده در حقشون...

solinaz
28th February 2014, 01:49 AM
لامصب!حواسم پرت شد...
نفهمیدم این مازیار(خواستاره عمم)چی گفته...[sootzadan]
عمم در خطاب به بابام:مازیااااااار[tahavoo]ببین چی نوشته تو اس....(یه جوری گفت مازیار فکر کردم بنده خدا مرد)[sootzadan]
نفهمیدممممم نفهمیددددددممممم...حواسم رفت...[gerye]دیگه روم نمیشه برم ازش بپرسم[nishkhand]دارم از فضولی میترکم...[bihes]

Capitan Totti
28th February 2014, 01:51 AM
تا اونجایی که من میدونم پولشو خود بچه ها میدن!!!
درضمن خب این اردوها هدف های زیاد و همسویی داره و انصافا هم خیلی موفق هستن...
اسمشم هست اردو!
همین دانشگاه خودمون! انواع اقسام برنامه کوه.. راهیان نور.. زیارت.. گردشگری..تالاب و پرنده نگری و ... میزاره...هرکسی میخواد ثبت نام میکنه..البته بجز سفر مشهد که قرعه کشی میشه
کوه هم که اصولا میزارن... هزینه هاشم با خودمونه...
حالا بحث زیاده اینجا هم تاپیک خاطرات هست اگر مایل بودید تو پروفایلمون صحبت کنیم...
البته اگر مشغول کار روو پروژه هاتون نیستین..[golrooz]

البته اینم بگم واقعا باید خیلی بیشتر از اینا برا سربازا هزینه شه...قبول دارم کم کاری شده در حقشون...
بحث بی نتیجه ایه آبجی
نه ذهن من نسبت به تفکراتم عوض میشه
نه ذهن شما

ــــــــــــــ
ـــــــــــــــ

امروز روز مسخره ای بود!

تووت فرنگی
28th February 2014, 12:13 PM
روزِ نازیبایی ست .. به واسطه اشتباه خودم ..

۲۲ سپتامبر
28th February 2014, 12:20 PM
این خاطرات شخصی می باشد لطفا نظرات مبارک احسن الخالقین خود را برای خود نگه داری کنید شاید فی ساعته برآینده به دردتان خورد .
روی مبارک خوش رو


به یک نیم روز بی نیمرو صبح را به بیداری در حول یک مکتب آغاز کردیم . در این چند روزه عینک دید در شب هم نزنیم دلاک و دلال ها را زیر نظر داشتیم و دیدیم . گروهی به اهل فیلسوف الفلاسفه قرن رخ داده اند و گروهی در پوچی افکار به نقل و نقُل نقد در این باور های می پردازندو گروهی ادبی
، مذهبی و ........ تقسیمات عرضی و عروضی خود را مرز بند داده اند. . اهل دل کسی نیست(شایدم هم هستند در پنهانی حورف حرف های دلی خود را گم کرده اند)) . اهل مذهب و غیر مذهب ولی هست . چه حیف لیکن در این درازی وقت . کوتاهی دیگران کوتاه منزل است . به سلام دادن به دیگر ان، مد گرایی نیست .به سوال ،مد گرایی است . به خواب بودن مدشان شده است وبه بیداری مدشان نیست . در نتیجه کلهم فی تعطیله از یک سیکل ردی سال 1350 هم ذهنیت خود را در باور یک منطق نگه داشته نگاه نداشتند. به ربط زیل به سبک حروف باید خاطرات می نویشتیم لیکن هر خاطره ای را نباید در هر کجا بسپاریم . اما ،چون !زیرا ؟!برای اینکه !!!!این حول حروف و بعد از تایید کلمات و بعد از به دنیا داشتن جمله یک افکار در مورد کل روز به بیست و 4 نه به روز مکان تا به امروز بودیم خاطرات مجهول خود را در رادیکال با مدار صفر درصدی با تناقص جمع و تفریق یک متن در کسری فعل و فاعل را به خاطر نوشتن بر روبه روی چشم خود دیدیم .
پایان خاطره اول از مکانی که هوشیاران زیادی در آن مخفی بودند. و ما در جستو کاوش خود به دنبال آنها هستیم .


جمعه - ۹ اسفند ۱۳۹۲
الجمعة - ٢٨ ربيع الثاني ١٤٣٥
Friday - 2014 28 February

vahid hemati66
28th February 2014, 02:04 PM
منم دارم برنامه ریزی میکنم برا آزمون های وکالت و قضاوت سال آینده انشاله که بترکونم

Ronia
28th February 2014, 08:45 PM
چند هفته پیش یهو تو جیب پشتی کیفم یه پول زیادی پیدا کردم،هرچقدر فکر کردم یادم نیومد که این پول از کجا اومده،از مامانم پرسیدم،گفت حتما پول کلاسته که چند روز پیش گفتی،احتمالا بهت دادم گذاشتی تو کیفت،که البته اصلا یادش نبود که این کار را کرده باشه،منم پولا خرج کردم....
چند دقیقه پیش مامانم ازم پرسید چند هفته پیش رفتی خونه دختر عمه پول بهت نداد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من[tafakor]
عه چرا اینگار یه پولی داد و گفت بدم بهت اما اصلا یادم نبود!!
حسابی آبروم رفت!!!آخه دختر عمه ام از مامانم پرسیده بود پول به دستش رسیده یا نه!!مامان منم....[nadidan]
الان مامانم[asabani]
الان من[nishkhand]

masoume.a.92
28th February 2014, 08:45 PM
آبجی
اینا مهم نیست!
بنده بدلیل مسائلی برعکس همه ی دوستانم که رفتن مرخصی موندم!! اونم ماموریتی!!
و بدتر
تبعیض اون...
آخه جنگ و مناطق جنگی رو دیدن چه سودی برای بعضی غیر نظامیا داره!!
به جاش پول و هزینشو بدن سربازای بدبخت مرزی

درکش برا شما مشکله!
امثال شما بعله
میگن میرید اونجا که چی...
لطفا دیگه حرفی هست توی پروف بزنید! نه اینجا!

پول و هزینه در خیلی جاهای مملکت الکی خرج میشه... شما برو اونا رو حل کن! کار به کار این یکی نداشته باش...
ما به در و دیوار میزنیم که بچه ها بهشون بد نگذره و 4 نفر که فازشون منفیه و دنبال کارای بیهوده اند بیان خودسازی کنن اونوقت شما میخوای بهشون بد بگذرونیم؟؟؟

این فقط جواب حرفتون بود.
بقیش لطفا توی پروف. لطفا! [golrooz]

تووت فرنگی
1st March 2014, 06:28 PM
بر آرامبخش بودن عطر اسپند براي من هيچ انکاري نيست !!
اما بجايگزين رايحه نرم کننده عزيز،
انتهاي موهات بوي اسپند بگيره
خيلي آزاردهنده هست ...

"مهدی"
1st March 2014, 06:31 PM
وقت ما بر دو چیز میگذره! حسرت - افسوس

aisan.
1st March 2014, 07:59 PM
کاش هیچ روزی ادامه نداشت یا که امروز همین الان برام تموم میشد
دل نوشته ها رو گذاشتم تو دفترم
تا هر روز پر تر بشه و 4امی اش هم تموم بشه
اینجام دیگه نباید بنویسم
خدایی از تنهایی ام راضی ام اما از زندگی که دارم میسازم اش ناراضی
نمیدونم اصلا چطوری بسازمش

solinaz
1st March 2014, 10:33 PM
دلم هوای!ادا دراوردن معلمارو کرده...والا![sootzadan]این خاطره ادامه اون یکیی قبلیه هست[cheshmak](خخخ)
1..2...3...
خانم خادمی(دبیر هندسه)
دارم باهاش حرف میزنم:خانممممممم امتحانو از کجا میگیرین؟
خادمی: ک،ک!(فامیلیم[nishkhand])حرف نزن[tafakor]!وسط تمرین!چند بار بگم!میگم باز....(حالا اصلا درموردش حرف نزده)
وای یه باز خواست بهم بگه خفه شو...ولی گفت :ک خ...چیز...ساکت شو![nishkhand]
داره باهام حرف میزنه من سمت چپ کلاس نشستم اون راست نگاه میکنه تو افق(واقعا این کجاست؟!)[tafakor]
امتحاناش کر خنده هستاااا...از رنگ نارنجیم خوشش نمیاد..کلا از من خوشش نمییاد به گمونم[sootzadan]
امتحان ترمم غلطی که گرفته این بود...چرااااااااااا جلوی فرضتتتتتت مساویییییییی گذاشییییی باید دو نقطه میذاشتی![taajob]
نوشتم AH=AH=مشترک!غلط گرفته چرا نوشتی مشترک باید یکیشو مینوشتی![khande]تو امتحانای این یه نفر پیدا نمیشه 20 شه..جور میکنه یه غلطا از هرجا!اونوقت دبیر نمونم شده[khande]اسمش منو کشته بهناز جون[khande]من فکر کردم این اکرمه[khande]
.
کریمی (دبیر ریاضی فوق):وارد کلاس میشع..
خاومااااااع خانومااااااع حرف زیادههههههههه...از کجااااااااست....4 مین بعد....خانوماعععععع خانوماععععع حرف از کجااااااست....(اینقدر لاته)[sootzadan]
.
جزایریم که یه روزه برفی تو اجودانیه گیر کرد[khande]میومد سمت مدرسه ما انگار از ابعلی فرار کرده[sootzadan]غر میزد غر میزد...از اول ساعت...اخرشم که گیر کرد و دیگه نیومد[nishkhand]بجاش نگاری(سیرابی)اومد
وای نگاری اومده تن صدا فوق العاده پایین....رشته مکانیک..استاد دانشگاه..26 ساله[khande]عرزه نداشت کلاسو اروم کنه...تو دوساعت فقط تونستیم 3 تا سوال از کاروتمرین فیزیک حل کنیم...جالبه براما اینقدر ارومه،لبخند میزنه هی..بچه ها میخورنش![sootzadan]
.
خوش نویسان فیلم..با اون لهجه محلاتیش[sootzadan]
.
عرب خوانی(دبیر امادگی دفاعی):بچه ها باید هرروز 20 تا تست امادگی بزنین[khandeshadid](تست ریاضی به زور میزنم)
امتحان ترمش افتاده بود تو طول مدرسه...وای ایقندر سختتتتت بود...باور کنید...اون موقع فهمیدیم برای چی میگه تست بزنید!این درس برای ما شاخ شده حالا![sootzadan]
میخواد درس بده تقسیم میکنه فلانی چیو ببخونه بیا تدریس کنه...سوالم بچه ها طرح کنن!(جدا اینا چقدر راحتنا!)[entezar]
یادم نمیاد دیگه فعلا...راستی فردا ازمون مرات دارم[nishkhand]نمره هاشم به نموره مسترم جمع میشه!دعا کنید این دینی و عربی و هندسه مثل قبل نشه[sootzadan]

AaZaAdeh
1st March 2014, 10:55 PM
دلم هوای!ادا دراوردن معلمارو کرده...والا![sootzadan]این خاطره ادامه اون یکیی قبلیه هست[cheshmak](خخخ)
1..2...3...
خانم خادمی(دبیر هندسه)
دارم باهاش حرف میزنم:خانممممممم امتحانو از کجا میگیرین؟
خادمی: ک،ک!(فامیلیم[nishkhand])حرف نزن[tafakor]!وسط تمرین!چند بار بگم!میگم باز....(حالا اصلا درموردش حرف نزده)
وای یه باز خواست بهم بگه خفه شو...ولی گفت :ک خ...چیز...ساکت شو![nishkhand]
داره باهام حرف میزنه من سمت چپ کلاس نشستم اون راست نگاه میکنه تو افق(واقعا این کجاست؟!)[tafakor]
امتحاناش کر خنده هستاااا...از رنگ نارنجیم خوشش نمیاد..کلا از من خوشش نمییاد به گمونم[sootzadan]
امتحان ترمم غلطی که گرفته این بود...چرااااااااااا جلوی فرضتتتتتت مساویییییییی گذاشییییی باید دو نقطه میذاشتی![taajob]
نوشتم AH=AH=مشترک!غلط گرفته چرا نوشتی مشترک باید یکیشو مینوشتی![khande]تو امتحانای این یه نفر پیدا نمیشه 20 شه..جور میکنه یه غلطا از هرجا!اونوقت دبیر نمونم شده[khande]اسمش منو کشته بهناز جون[khande]من فکر کردم این اکرمه[khande]
.
کریمی (دبیر ریاضی فوق):وارد کلاس میشع..
خاومااااااع خانومااااااع حرف زیادههههههههه...از کجااااااااست....4 مین بعد....خانوماعععععع خانوماععععع حرف از کجااااااست....(اینقدر لاته)[sootzadan]
.
جزایریم که یه روزه برفی تو اجودانیه گیر کرد[khande]میومد سمت مدرسه ما انگار از ابعلی فرار کرده[sootzadan]غر میزد غر میزد...از اول ساعت...اخرشم که گیر کرد و دیگه نیومد[nishkhand]بجاش نگاری(سیرابی)اومد
وای نگاری اومده تن صدا فوق العاده پایین....رشته مکانیک..استاد دانشگاه..26 ساله[khande]عرزه نداشت کلاسو اروم کنه...تو دوساعت فقط تونستیم 3 تا سوال از کاروتمرین فیزیک حل کنیم...جالبه براما اینقدر ارومه،لبخند میزنه هی..بچه ها میخورنش![sootzadan]
.
خوش نویسان فیلم..با اون لهجه محلاتیش[sootzadan]
.
عرب خوانی(دبیر امادگی دفاعی):بچه ها باید هرروز 20 تا تست امادگی بزنین[khandeshadid](تست ریاضی به زور میزنم)
امتحان ترمش افتاده بود تو طول مدرسه...وای ایقندر سختتتتت بود...باور کنید...اون موقع فهمیدیم برای چی میگه تست بزنید!این درس برای ما شاخ شده حالا![sootzadan]
میخواد درس بده تقسیم میکنه فلانی چیو ببخونه بیا تدریس کنه...سوالم بچه ها طرح کنن!(جدا اینا چقدر راحتنا!)[entezar]
یادم نمیاد دیگه فعلا...راستی فردا ازمون مرات دارم[nishkhand]نمره هاشم به نموره مسترم جمع میشه!دعا کنید این دینی و عربی و هندسه مثل قبل نشه[sootzadan]


مسترم
نهههههههههههههه مستمررررر

عرزه
نههههههههههههههه عرضه

نموره
عههههههههههههههه...... نمره یا الکیش نومره
منم آظادح دبیره املا....[khande]
میشی 17.... تاااااااااااااازه با ارفااااااااااااااااااقااا اااا[khande]

Sa.n
2nd March 2014, 03:58 PM
امروز سر زنگ ریاضی داشتیم معادلات دو مجهوله حل میکردیم .
بعد معلم ریاضی ما هم شروع کردن به مسئله گفتن و اینجوری گفتن که یک اسب و الاغ داشتن با هم حرف میزدن و یکی از اونها گفت که اگر 4 برابر بار تو روی بار من باشه بار من 8 برابر بار تو میشه و . . .
بعد که مسئله تموم شد یکی از بچه ها بلند شد و گفت : آقا برای من جای سئوال داره ، آخه مگه خر و الاغ هم حرف میزنن ؟
معلم ما هم خیلی ساده و شیک نه گذاشتن نه برداشتن گفتن : خب وقتی که شما ها توانایی حل معادله دو مجهوله رو دارید ، پس حرف زدن الاغ و خر هم نباید چیز عجیبی باشه .
تا مدتی کلاس در سکوت کامل بود و معلممون هم داشتن زیر لب میخندیدن بعد از 1 دقیقه کل کلاس پر شد از صدای خنده
الان من نمیدونم باید برای خودم متاسف باشم یا برای تفکارات معلم گرامیمون ؟ هنوز هم من توی شک هستم و نمیتونم این جمله رو برای خودم هضم کنم !
حل معادله ما ؟ حرف زدن اسب و الاغ ؟ ارتباط اینا با هم ! پیچیدگی دنیا

۲۲ سپتامبر
2nd March 2014, 06:16 PM
این خاطرات مرز بندی شده است و امیدوارم دوستان خواننده به حق خود وفادار و در مرز و گلیم خود زبان نوشتاری را داشته باشند و از نظرات و نقد های بی مرز بر ما نداشته و هرگز مرز این خاطرات شخصی را نقص نکنند.
نیش باز مبارک ،تبسم
در جست به کاوش گری خود مشغولیم امروز در بعد هم تفکری و هم رخ داده ای اندیشه ها منش و رفتار ادبیاتی گروهی خشن و گروهی رمانتیک و گروهی حرف حق در حساب خود دارند را برای این بحث و جدال در دایره مرکزی شعاع چند متری خود یا چندین کیلومتری خود در یک بحث ارئه نمودند و در آنجا متحیر به این جمله استاد خویش رسیدم . هر چه حرف حق بزنی به گوش مبارکشان به مانند یاسین در گوش ..... می ماند . و مرغ همسایه در این اجتماع یک پا که چه بگویم گمانم معلول است مرغ همسایه و این معنا در ذهنیت خواننده اجرا می شود که سمفونیک ریتم ارکستری مد و پوشاک حتی در ذهن های مد گرا هم دیگر اثر کرده و باز پس انچه در کتب های اشتباه و علوم غریبه و آنچه در اجتماع به اشتباه یاد گرفتند مرحومه اخلاق دینی و حتی تاریخی به کلمه های بی معنی دار رسیده و ازادی را در این باب مثل اون یارو باب دیده اند . روی همین به این نتیجه رسیدیم که مراقب اطرافیان بحث کننده باشیم و زیادی به انها در بحث و تبادل اندیشه نزدیک نشویم می ترسیم خشتک اعصاب جر بخورد تیک تاک اعصاب در ثانیه های بحث به این بیماری خشم و ناراحتی و تعجب از کند ذهنی ها ،سکته روحی بزنیم و بحث بیمار و مجبور شویم سکوت اختیار کنیم! البته برای جستو جو به دنبال گروه هوشیاران پنهان هنوز می گردیم تا در این اجتماع بلاخره چند تن عاقل از شعوریت علمی و دینی و به دور از افراط و تفریط پیدا کرده و هم نشینی اختیار کنیم .
مرز بندی شده در تاریخ و زمان

یکشنبه - ۱۱ اسفند ۱۳۹۲
الأحد - ٣٠ ربيع الثاني ١٤٣٥
Sunday - 2014 02 March

تووت فرنگی
2nd March 2014, 08:19 PM
چشمانم هنوز درد می کند ... به راهِ تو ماندن جانِ نوح می خواهد ..

M@hdi42
2nd March 2014, 10:18 PM
سلام

ديروز انتخابات مجمع وانجمن رشته مهندسي عمران دانشگاه بود. 10 نفر ثبت نام كرده بود

5 پسر 5 دختر

بعد پسرا جاتون خالي همه هركدوم 3-4 تا gf (استغفرلله) اورده بودن و خب راي داخل جمعيت دخترا رو جمع ميكردن . دختر خانوما هم كه كلا لابي هستن همه جا وبه هم جنساي خودشون راي ميدادن . جونم براتون بگه منم عين اين بچه يتيما[negaran] رفتم داخل نمازخونه (محل راي گيري) و خب سخنراني كردم به عنوان كانديدا [khanderiz] بعد خب راي گيري كردن با اختلاف زياد اول شدم منتها راي ها رو يه جوري ابطال كردن كه من با اختلاف 2 راي سوم شدم ولي خودشون ميدونستن كي اوله در حقيقت و خب بدجور ضايع كننده بود براشون. اينجاست كه فهميدم رو حمايت دخترا حساب نكنيد چون شديدا اهل كوفه هستن [sootzadan]

خوشبختانه رياست رسيد به من(راي گيري داخلي اعضا) اما منم عين اين فيلما رئيس انجمني رو دادم به نفر دوم و رفتم تو افق محو شدم كلي كيف كردم و ريشارژ خوبي بود براي من بچه مثبتsh_omomi53

k.ahmadi
2nd March 2014, 10:50 PM
امروز سر زنگ ریاضی داشتیم معادلات دو مجهوله حل میکردیم .
بعد معلم ریاضی ما هم شروع کردن به مسئله گفتن و اینجوری گفتن که یک اسب و الاغ داشتن با هم حرف میزدن و یکی از اونها گفت که اگر 4 برابر بار تو روی بار من باشه بار من 8 برابر بار تو میشه و . . .
بعد که مسئله تموم شد یکی از بچه ها بلند شد و گفت : آقا برای من جای سئوال داره ، آخه مگه خر و الاغ هم حرف میزنن ؟
معلم ما هم خیلی ساده و شیک نه گذاشتن نه برداشتن گفتن : خب وقتی که شما ها توانایی حل معادله دو مجهوله رو دارید ، پس حرف زدن الاغ و خر هم نباید چیز عجیبی باشه .
تا مدتی کلاس در سکوت کامل بود و معلممون هم داشتن زیر لب میخندیدن بعد از 1 دقیقه کل کلاس پر شد از صدای خنده
الان من نمیدونم باید برای خودم متاسف باشم یا برای تفکارات معلم گرامیمون ؟ هنوز هم من توی شک هستم و نمیتونم این جمله رو برای خودم هضم کنم !
حل معادله ما ؟ حرف زدن اسب و الاغ ؟ ارتباط اینا با هم ! پیچیدگی دنیا
http://www.pic4ever.com/images/25r30wi.gif
واقعا خاطره بودا هههههههههههhttp://www.pic4ever.com/images/25r30wi.gif

k.ahmadi
2nd March 2014, 11:20 PM
امروز قرار بود شیرینی ببرم سرکلاس شیرینی همون هفته پیش که دیررسیدم کلاس و من اینجوری بودمhttp://www.pic4ever.com/images/bl8.gif
امروز دیر نکردم و با یه جعبه شیرینی رفتم کلاس استاد گرامی بسیار خرسند شدن و گفتن بعد تدریس و اخر کلاس شیرینی میخوریم ماشالا به استاد انرژی که داره[taajob] دو ساعت تمام همینجوررررررررررررررررررر فقط درس داد و ماها نیز این چنین حسرتانه به جعبه شیرینی مینگریستیم که عایا عمرمان قد میده از شیرینیا بخوریم یا نهhttp://www.pic4ever.com/images/154fs232528.gif
عاغا این استاد گرامی انصافا خیلی باحال درس میدن طوریکه از مطالب درسی خسته نمیشی به قول خودش مثالایی میاره و طوری درس میده که فقط روش خودشه و کلی سرکلاسش میخندیم این دفعه هم داشت یه چیزی رو بامثال توضیح میدادو نمیدونم از کجا بحثش رسید به الاغ و خرو این حرفا[soal] منم داشتم تند تند یه نکته ای رو که قبلش گفته بود مینوشتم تا یادم نره یه دفعه ای وسط حرفش برگشت گف هههhttp://www.pic4ever.com/images/245.gif این خانمو چقده تند تند داره اینارو مینویسه کل کلاس رف رو هوا[khande] و من نیز همچنینhttp://www.pic4ever.com/images/25r30wi.gif(البته میدونس دارم درسو مینویسم چون زیاد سر ب سر شاگرداش میذاره اینو گف اخرشم خودش برگشت گف شوخی کردم میدونم داره نکته هایی رو که تدریس کردم، مینویسه)
بالاخره ما نمردیم و اخر کلاس شد و موقع شیرینی خورون رسید استادم یه شیرینی برداشت و موقع رفتن با کلی تشکر و این حرفا برگشت بهم گف ایشالا شیرینی های دیگه هه و من در اون لحظهhttp://www.pic4ever.com/images/297.gif http://www.pic4ever.com/images/bf5.gifو بعد اون من http://freesmile.ir/smiles/847313_s__74_.gifو کل کلاس[khande][khande]

سونای
3rd March 2014, 06:18 PM
رامایانا رو کمد اتاق هم نقاشی کشید!![bihes] اومدم توو یه نیم نگاه از پهلو بهم انداخت! گفت عمه اینطرف نیا دستم میلرزه!
من : [nadidan]راما!!!!؟؟؟؟[bihes] عمه!!؟[narahat] رو کمدم نقاشی کشیدی!!!!!؟[bihes][afsoorde][khastegi]

راما : همینطور که روش به طرف نوشته ها و نقاشیش بود [bietena] عه عمه خب چیکار کنم؟ رو دیوارا دیگه جا نیست! خودت ببین!!!!!

من : عمه جان خب رو کاغذ! رو وایت برد هم میتونی بکشیا!!!

رفتم وایت برد رو بیارم .. ( به طرف در) که گفت

عمه الکی نرو اونجا رو پشت در هم کشیدم اونجا هم جا نیست!

من [taajob][nadidan]رو در هم کشیدی!! نخیر میخواستم وایت بردو بیارم!

بعد یکم خونسردیمو حفظ کردم گفتم عمه جان شما خونه خودت مگه رو در و دیوار نقاشی میکشی؟

راما : نه!!!!!!!! مامانم منو میکشه!

من : خب عمه جاهای دیگه هم نباید بکشی دیگه!!!

راما : عمه خیلی غر میزنی جدیدا ها!

من:[bihes] عمه جان خب دیوارا رو نگاه اخه! مهمون بیاد نمیگن مگه راما دفتر نقاشی نداره که اینجا میکشه؟

راما: به دیوارا نگاه کرد و گفت عمه خب مگه میشه یه طرف دیوار یجور باشه یطرف یجور دیگه!!! ؟؟؟ خب همه دیوارا باید یه مدل باشه دیگه! اونجا رو بچه بودم کشیدم خب باید بقیشم میکشیدم! دیوارها تموم شد حالا اومدم کمدتم با دیوارا ست کردم برات !

من:[taajob][nadidan]

راما : عمه! جانِ من ببین نقاشیهامو... ( دوباره )عمه تو نقاشیت خوبه بچه بودی از من یاد گرفتیا!! ( خودش 5 سال و خورده ایشه !!!) همیشه همینو میگه

من: [nishkhand]من بچه بودم!!!!! اونوقت از شما یاد گرفتم؟

راما: آره دیگه عمه بچه بودی من بهت یاد دادم یادت نیست؟

من: شما یادته؟

راما: نه منم بچگیام یادم نیست! عمه چجوری یادت نیست شماها که بچگیای منو همیشه تعریف میکنین بعد اینو یادت نیست؟

من: پس از کجا میدونی شما بهم یاد دادی؟

راما: واسه اینکه نقاشیت خوبه پس من بهت یاد دادم!

من : مبهوت اعتماد به نفس این بچه

و ادامه مکالمه...

آخرشم تموم شد گفت عمه بیا اینم تموم شد الان همه جا ست شده فقط رو تختیت مونده! اونو بعدا برات ست میکنم
[nishkhand]

منم که خسته و بی حوصله بودم گفتم عه عمه دیگه نمیخواد ! رو تختی رو که ست نمیکنن!
[nishkhand]

[nadanestan]
عشقمه...خیلییییییییییی دوسش دارم...[nishkhand]
[golrooz]

...آلوین...
3rd March 2014, 06:29 PM
امروز بعد 3 هفته دفتر عربیم رو باز کردم دیدم اندازه ی 3 هفته مشق دارم !!!
یعنی اندازه ی 2 تا درس کامل باید مینوشتم ... ( متن ... قواعد ... تمرین )
حال هم ندارم بنویسم دارم فکر میکنم چطوری معلممون رو بپیچونم !!!

"golbarg"
3rd March 2014, 07:04 PM
سلام دوستان چند روز نتم قطع بود نبودم خبرای جدیدی شده به من اطلاع بدید؟؟[nishkhand]

راستش جشنواره نشریه برگزار شدش اون هفته رفتم بعد رتبه نیوردم چون داورش بسیار ادم بدی بود منو دوست نداشت[khande]ولی بم خوش گذشت

دوستای جدید پیدا کردم.بعد تو مسابقه فوتبال دستی اول شدیم با دوستم [cheshmak]تا حالا تو عمرمون هم ندیده بودیم چی هستش فوتبال دستی اما

خدایی برنده شدیم.......جات تون خالی اون
روز خیلی خوش گذشت


[nishkhand]

"مهدی"
3rd March 2014, 07:06 PM
امروز؛ روز موسیقی آزاده.....
امیدوارم روزی بیاد که هیچ سبکی به دلیل نا همخونی با سیاست های هیچ دولتی زیرزمینی باقی نمونه.
---
منو ببخش اگه تو حرفام هرگز چیزی نبودم که تو میخوای
منو ببخش اگه تو فردام هرگز نمیشم اون چیزی که تو میخوای
منو ببخش؛ منو ببخش؛ به خاطر همه دروغ هایی که نگفتم به خاطر زندگی که نکردم؛ به خاطر لحظه هایی که نمردم....

آرماندیس
3rd March 2014, 10:37 PM
یکی از دوستام واسم یه انگشتر از مکه آورد..هروقت که بهش دست می زنم یاد بهترین مکان توی دنیا می افتم..جایی که پیامبر اونجا راه رفته نفس کشیده و.....دلم واسه اونجا تنگه...دلم حسابی تنگه...دلم می خاد ی روزم که شده اونجاهارو از نزدیک ببینم نه فقط عکساشو...

masoume.a.92
4th March 2014, 12:05 AM
[golrooz]

یعنی این مهربونیت منو کشته! برادرزاده من اگه بود از پنجره شوتش میکردم تو پیلوت! [nishkhand]

---------------------------------------------------------------------

امروز از صبح تا شب پر بود! خیلی خسته کننده! [khastegi]

استاد رادیولوژیمون از در که اومد تو دیدیم رفت پای تخته و شروع کرد به نوشتن : با عرض پوزش به علت سرماخوردگی امروز باید فقط با اسلاید کار کنیم! [bihes]
بعد گفتیم حتما یکم صداش گرفته کم حرف میزنه... خلاصه رفتیم سروقت اسلاید دیدیم به زبان اشاره (!) میگه یکی بخونه نکاتش رو
بعد این با موس رو اسلاید و شکل نشون میداد! دهنشم کیپ کیپ بود!!! خلاصه یکم که گذشت همگام با خوندن یکی از بچه ها شروع کرد به رسم کردن روی برد!!!
بعد مثل این هواشناسی ها با حرفای دختره بخش بخش نشون میداد! [khande]
ما داشتیم منفجر میشدیم!
گهگداری هم به نکات خاص که میرسید میدیدم حرکاتی میاد به زبان ناشنوایان! [khande]
ما هم که زبان ناشنوایان رو بلت نبودیم و اینم رو سایلنت بود و گاهی هم حس میکردیم داره دهنشو تکون میده و یه چیز میگه! اما ما فقط ویبره میشنیدیم! [khande]
بخدا اصلا یه وضی بود! تا حالا اینجوریشو ندیده بودیم!
هیچی دیگه ما فیزیک پزشکی رو به زبان مادری حالیمون نمیشد چه رسد به زبان ناشنوایان! [nishkhand]
هرچی نگاه میکردیم مگه لب خونی حالیمون میشد؟! والا نمیشد!
خلاصه من کنجکاو شدم صداشو بشنوم! یه سوال پرسیدم! انتظار داشتم یک تلاشی بکنه برا حرف زدن! ولی دیدم رفت پای برد و رسم شکل کرد بعدم جواب و توضیحات همه رو با اون دست خط داغونش نوشت برام!!! [nishkhand]
من دیگه داشتم منفجر میشدم! تو دلم گفتم اینجوری نمیشه
خلاصه باز سوال پرسیدم
دیدم بالاخره شرو کرد حرف زدن... عاقا چشمتون روز بد نبینه!
عین ماشین چمن زنی خُر خُر میکرد! [khandeshadid] اصلا یک صدایی پیدا کرده بود که نگو! جارو برقی! اره برقی! نمیتونم خوب وصفش کنم! بسیار خنده دار بود صداش! تا حالا ندیده بودم کسی صداش اینجوری بشه! [khande]
حق داشت پانتومیم بره برامون! و اخبار ناشنوایان بگه واسمون!
خب یکی نبود بگه آخه مرد حسابی کلاسو کنسل میکردی! ما که صداتو نمیشنیدیم تصویرتم نداشتیم راحت! [nishkhand]
بچه ها گفتن استاد ما هیچی نفهمیدیم. آخر ترم ارفاق کنین!
برداشت پای تخته نوشت : کتابو بخونین تا بفهمین! حدودا 10 دور برای درک مطلب! 50 دور برای حفظ کردنش! (خداشاهده اینو گفتااا [bihes])
در ادامش نوشت اونایی که از گروه های دیگه این درسو افتادن رفتن یک شهر دیگه مهمان برداشتن!!!

استاد : [nishkhand]

ما: [bihes][bihes][sokoot]

سونای
4th March 2014, 12:16 AM
یعنی این مهربونیت منو کشته! برادرزاده من اگه بود از پنجره شوتش میکردم تو پیلوت! [nishkhand]

---------------------------------------------------------------------



حالا بزار خودت برادرزاده دار شی انشاءالله.. بعد ببین میتونی چیزی رو ازش دریغ کنی یا نه!
اونموقع قیافه معصومه :[bihes] قیافه من :[nishkhand]

حالا باز خدا به خونواده شما رحم کنه... راما شیطونه من آرومم خنثی میکنم مگر موقع بازی...[sootzadan] اما خودت که ماشاالله پر انرژی و شیطون یه بچه توو این سن هم که شیطون! دوتایی خونه رو زیرو رو میکنین[nishkhand]

این سونای69 رو میبینی؟ تمام تجربه های منو الان با رادین داره تجربه میکنه...
نوبت شمام میرسه ایشالله [nishkhand]

[golrooz]

solinaz
4th March 2014, 12:35 AM
معرفی میکنم:من و بابام...سر بازی فوتبال همین حاله!

http://www.reactiongifs.com/wp-content/uploads/2013/11/stoked.gif.pagespeed.ce.3WpF_50Pbj.gif


امروز ظهر وقتی از مدرسه برگشتم یه راست شیرجه زدم تو اشپزخونه...
دُمب دُمب..رفتم میبینم بابام یه دونه لباس انداخته تو ماشین لباس شویی...این داره رو هوا میچرخه...
به من میاد رو این چیزا حساسیت نشون بدم اخه؟!
فریاااااد زدم وقتی اون صحنه رو دیدم[nishkhand]
لبخند تحویلم داد...خانوم شدمممم...ادم دارم میشم...[sootzadan]
من هرکاری کنم...هرچیزی بگم بابام میزنه صاف تو حالم(ضایع میکنه اساسی)...گاهی موقعا اشک منو در میاره[sootzadan]
عصر خاطرات گذشته رو داشت برام تداعی میکرد..مردم از خنده...تعریف میکنم...[sootzadan]
اینکه یه روز...[nishkhand]
هرهرهر...یه روز...من که کوچیک بودم...4 سال اینا...مادر و پدر تو خونه..نزدیکای عیدم بوده!
اصولا بابای من از رفت اومدای فامیلی اصلا خوشش نمیاد...به خصوص از خانواده مامانم اینا[sootzadan]
زنگ در خونه میخوره یه روز عصر...فامیلا پشت درن...[bihes]اینا درو باز نمیکنن...(مثلا خونه نیستن)
برای یکی از پسرای فامیل قلاب میگیرن بیاد از در حیاط خونه بالاع...درم باز مییکنن...اینام تو حیاط خونه ی ما دارن رژه میرن..مامانم اینام تو خونه...
از اون ور مامانم اینا میگرخن[khande]میبینن اینا اومدن پشت پنچره وایسادن...کرکره هام خب نکشیده بودن...از لا دید داشته...
بپر بپر از این ور خونه به اون ور خونه(مشغول مرتب کردن و..)...منم وسط پذیراییی وایسادم صاف زل زدم تو چشای عمومیم اینا...[khande](اخه یکی نبوده من بدبختو از اون وسط جمع کنه)[nishkhand]
زن عموی من وایساده پشت پنچره داره بپر بپرارو میبنه اون وقت میگه:اینا خونه نیستن...نه اینا خونه نیستن..بریم...[khande](خعلی سیریش بودن خدایی)
اخرش دیگه وقی میبینن زشته و اینا و متوجه شدن درو روشون باز میکنن...یه بهونه خوشگلم جور مییکنن...برقا رفته بود زنگ نخورده![khande]بابام تو حموم بوده...فقط سلی ناز بودهhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/21.gif
از اون موقع تا حالا یه ترسی همیــــشه تو دل بابای من هست...این چند روزه تا زنگ در خونه میخوره بابای من میگرخه...
اصلا عیدا در میریم از دست فامیلا[nishkhand]


http://www.reactiongifs.com/wp-content/uploads/2013/11/minion.gif


بازم معرفی میکنم:منو بابام وقتی امسال عید سفر مشهدمون جور شد[nishkhand]بالاخره طلبیده شـــــــــــــــدم...یه ماه پیش بودم من داشتم گریه میکردم که باز دوستام نرفتم مشهد حالا...http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2889%29.gif

solinaz
4th March 2014, 12:48 AM
بچه هااااا حیف..افسوس..لعنت...تصویر دومم نمیاد[nishkhand]خعلی باحال بود![nadidan]

farhad_jomand
4th March 2014, 10:36 AM
معرفی میکنم:من و بابام...سر بازی فوتبال همین حاله!

http://www.reactiongifs.com/wp-content/uploads/2013/11/stoked.gif.pagespeed.ce.3WpF_50Pbj.gif


امروز ظهر وقتی از مدرسه برگشتم یه راست شیرجه زدم تو اشپزخونه...
دُمب دُمب..رفتم میبینم بابام یه دونه لباس انداخته تو ماشین لباس شویی...این داره رو هوا میچرخه...
به من میاد رو این چیزا حساسیت نشون بدم اخه؟!
فریاااااد زدم وقتی اون صحنه رو دیدم[nishkhand]
لبخند تحویلم داد...خانوم شدمممم...ادم دارم میشم...[sootzadan]
من هرکاری کنم...هرچیزی بگم بابام میزنه صاف تو حالم(ضایع میکنه اساسی)...گاهی موقعا اشک منو در میاره[sootzadan]
عصر خاطرات گذشته رو داشت برام تداعی میکرد..مردم از خنده...تعریف میکنم...[sootzadan]
اینکه یه روز...[nishkhand]
هرهرهر...یه روز...من که کوچیک بودم...4 سال اینا...مادر و پدر تو خونه..نزدیکای عیدم بوده!
اصولا بابای من از رفت اومدای فامیلی اصلا خوشش نمیاد...به خصوص از خانواده مامانم اینا[sootzadan]
زنگ در خونه میخوره یه روز عصر...فامیلا پشت درن...[bihes]اینا درو باز نمیکنن...(مثلا خونه نیستن)
برای یکی از پسرای فامیل قلاب میگیرن بیاد از در حیاط خونه بالاع...درم باز مییکنن...اینام تو حیاط خونه ی ما دارن رژه میرن..مامانم اینام تو خونه...
از اون ور مامانم اینا میگرخن[khande]میبینن اینا اومدن پشت پنچره وایسادن...کرکره هام خب نکشیده بودن...از لا دید داشته...
بپر بپر از این ور خونه به اون ور خونه(مشغول مرتب کردن و..)...منم وسط پذیراییی وایسادم صاف زل زدم تو چشای عمومیم اینا...[khande](اخه یکی نبوده من بدبختو از اون وسط جمع کنه)[nishkhand]
زن عموی من وایساده پشت پنچره داره بپر بپرارو میبنه اون وقت میگه:اینا خونه نیستن...نه اینا خونه نیستن..بریم...[khande](خعلی سیریش بودن خدایی)
اخرش دیگه وقی میبینن زشته و اینا و متوجه شدن درو روشون باز میکنن...یه بهونه خوشگلم جور مییکنن...برقا رفته بود زنگ نخورده![khande]بابام تو حموم بوده...فقط سلی ناز بوده[khande]
از اون موقع تا حالا یه ترسی همیــــشه تو دل بابای من هست...این چند روزه تا زنگ در خونه میخوره بابای من میگرخه...
اصلا عیدا در میریم از دست فامیلا[nishkhand]


http://www.reactiongifs.com/wp-content/uploads/2013/11/minion.gif


بازم معرفی میکنم:منو بابام وقتی امسال عید سفر مشهدمون جور شد[nishkhand]بالاخره طلبیده شـــــــــــــــدم...یه ماه پیش بودم من داشتم گریه میکردم که باز دوستام نرفتم مشهد حالا...http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2889%29.gif

باشه بفرمایید به شهرما خوش امدید دم عیدی مشهد مواظب باشد کاسب های دور واطراف حرم دولا پهنا حساب می کنند سعی کنید از اطراف حرم خصوصا بازار رضا خرید نکنید بیاید به طرف های شمال مشهد از بازاربین المللی روسها وتاحدودی بازار17 شهریور خرید کنید که اون ور بازار رضاست اصولا مشهد دم عید حسابی شلوغ میشه وهمون طور هم تاکسی ها و وسایل حمل ونقل کرایه بیشتر می گیرند توصیه می کنم با واحد سوار بشید ویا بامترو جابجا بشید وتاجایی که ممکنه با ماشین شخصی تو مشهد راه برید ویک نکته تو این ایام دزدی ها زیاد میشه حتما ماشین تون رو جای امنی خصوصا شبها پارک کنید اگه هتل میرید که چه بهتر اگرنه کسانی که میام توخیابان امام رضا(ملقب به خیابان تهران) ودر مبادی شهری بعد از عوارضی می گن خونه داریم واسه زوارها ومسافرها مواظب باشید که این افراد خونه رو گرون میدن حتی شده واسه شبی از80تومن گرفتن تا120 تومن وبستگی به تعداد خانواده هم می گیرند وجاش هم جای مناسبی نیست بعضا !!خلاصه این به عنوان یک دوست گفتم اگرچه تو مشهد امام رضا رو ما خراسانی ها داریم اما عده ای هستند که فرصت طلب اند خیلی هم هستند باید زرنگ باشی وجسور خوب خوشحالم که امام رضا طلبدتون اما اگر جزء خانواده فرهنگیان ومعلمین هستید حتما از مدارس وخصوصا رزورو مدارس استفاده کنید که هم خوبه وهم با صرفه!!درکل مشهدهرچی از دور واطراف حرم خرید نکنی خیلی فایده کردید چون ادم های هستند که حسابی دولاپهناحساب می کنند وحتما اگر باماشین شخصی اومدید مشهدوخواستیدبه حرم برید توصیه می کنم ازساعت10 شب به بعد برید ویاصبح ساعت های 6یا7 که خیلی شلوغ نیست خیابان ها وتوصیه می کنم از زیر گذرحرم برید تا به پارکینگ شماره 4 برسید این پارکینگ از خیابان طبرسی فقط راه داره که ماشین تون رو تا بالای حرم میره و نزدیک ترین پارکینگ به حرم هست!!حتما نقشه مشهد رو بگیرید ویا از گوشی که جی پی ار اس داره استفاده کنیدچون وقتی دارید میرید جایی هی دوچار سردرگمی نشید وهی از افراد مختلف سوال نکنید چون مشاهده شده بعضا که سوال کرده از مسافری که می خوام برم شاندیز بعدش یارو بلد نبوده اشتباهی ادرس داده بنده خدا رفته طرف طرقبه حتما از کسی که سوال می کنید بعد یکی دوقم که رفتید باز دوباره سوال کنید تا راه رو اشتباه نرید گفتم تهیه نقشه واستفاده از تلفن جی پی ار اس بهترین راه واسه رسیدن به مکانهای تفریحی سیاحتی و زیارتیه امیدوارم از توصیه های که کردم توجیه شده باشی باتشکر[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

۲۲ سپتامبر
4th March 2014, 11:21 AM
کلمات به ارنج ادبیات عهد بوق شمایل داده و فعل و فاعل هم در این خاطرات مجهول است از اساتید رپ هیپ هاپ و متالکیا و سنتی قواعد در خواست داریم ما را نیز در ذهنیت خاطرات خود بگنجایند
شاید فردا رو در روی هم شب شعری با هم گذاردیم پس تا آن وعده سبد شب شعر نظرات خود را خصوصی اعمال فرموده و در خاطره ما نقدی زیر نویس با دیلماج صحیح فرموده

کمی کسالت از بی کشف ماندن گروه هوشیاران پنهان هستم . کمی گیج گاه در گیجه زمانی گیج می رود . باید به ثبت نوشتاری بگوییم رفقای اهل دل به دل و جان پذیرفته می شوند . خواه خواستار رفاقت ما باشی خواه نباشی ما در کنار شما هستیم . عینن به عین دیده باید دیده بان شد تا فهم ها را در فهمم بفهمانم که هر کس چه می خواهد بداند و هر کس چه می خواهد به دست بیاورد . در مکان و منطقه خیلی ها در گردش ایام تالار نظامی خود را افسر نامیده اند . اما هیچ یک از افسرها هفتاد یار که نه هفت یار هم جذب خود نکرده و در نگه داشتن خود هم تلاش ندارند و دیگر باید به این بخش هم نگران هایم را افزوده و از یک تاس در یک بازی منچ قمار رفتار ها را به مارس اطراف را مجبور کنیم که بازی نیست که بازنده مفاهیم مقالات شویم بلکه راهی است که ما فهم دار تر از بحث قبل شویم . آنچه در این چند روزه اخیر رخ داده است غریبگی ما کم تر و دیده دوستان بیشتر و زیر نگاه پر رمق تر و حسن اخلاق ها کشف شده تر گشته است . من نیز خیزش این خیز بلند را بر پیدا کردن هوشیاران پنهان ادامه می دهیم تا اولین که نه! دومین راه را بر راه اولین بر داریم . هر دو راه یکی است اما مشق و قلم استاد فرق کرده است وگرنه همان جمله در کتاب عهد قدیم همین است که در عهد جدید می بینیم.
من الله توفیقات بیشتر بر خواننده داریم تا شاید هوشش از هوش ما بیشتر و معرفت ادراک حسیش چون ابو علی سینا شکوه داده تر شود .


سه شنبه - ۱۳ اسفند ۱۳۹۲
الثلاثاء - ٢ جمادي الاولي ١٤٣٥
Tuesday - 2014 04 March

k.ahmadi
4th March 2014, 01:36 PM
کلمات به ارنج ادبیات عهد بوق شمایل داده و فعل و فاعل هم در این خاطرات مجهول است از اساتید رپ هیپ هاپ و متالکیا و سنتی قواعد در خواست داریم ما را نیز در ذهنیت خاطرات خود بگنجایند
شاید فردا رو در روی هم شب شعری با هم گذاردیم پس تا آن وعده سبد شب شعر نظرات خود را خصوصی اعمال فرموده و در خاطره ما نقدی زیر نویس با دیلماج صحیح فرموده

کمی کسالت از بی کشف ماندن گروه هوشیاران پنهان هستم . کمی گیج گاه در گیجه زمانی گیج می رود . باید به ثبت نوشتاری بگوییم رفقای اهل دل به دل و جان پذیرفته می شوند . خواه خواستار رفاقت ما باشی خواه نباشی ما در کنار شما هستیم . عینن به عین دیده باید دیده بان شد تا فهم ها را در فهمم بفهمانم که هر کس چه می خواهد بداند و هر کس چه می خواهد به دست بیاورد . در مکان و منطقه خیلی ها در گردش ایام تالار نظامی خود را افسر نامیده اند . اما هیچ یک از افسرها هفتاد یار که نه هفت یار هم جذب خود نکرده و در نگه داشتن خود هم تلاش ندارند و دیگر باید به این بخش هم نگران هایم را افزوده و از یک تاس در یک بازی منچ قمار رفتار ها را به مارس اطراف را مجبور کنیم که بازی نیست که بازنده مفاهیم مقالات شویم بلکه راهی است که ما فهم دار تر از بحث قبل شویم . آنچه در این چند روزه اخیر رخ داده است غریبگی ما کم تر و دیده دوستان بیشتر و زیر نگاه پر رمق تر و حسن اخلاق ها کشف شده تر گشته است . من نیز خیزش این خیز بلند را بر پیدا کردن هوشیاران پنهان ادامه می دهیم تا اولین که نه! دومین راه را بر راه اولین بر داریم . هر دو راه یکی است اما مشق و قلم استاد فرق کرده است وگرنه همان جمله در کتاب عهد قدیم همین است که در عهد جدید می بینیم.
من الله توفیقات بیشتر بر خواننده داریم تا شاید هوشش از هوش ما بیشتر و معرفت ادراک حسیش چون ابو علی سینا شکوه داده تر شود .

http://freesmile.ir/smiles/295319_1zg4yo9.gifhttp://freesmile.ir/smiles/295319_1zg4yo9.gifhttp://freesmile.ir/smiles/295319_1zg4yo9.gif از همون اولش تو ادبیات ضعیف بودمhttp://freesmile.ir/smiles/23519_frustratedf.gif

Ronia
4th March 2014, 08:48 PM
فردا صبح راهیم...
حس خوبی ندارم...
یه هفته ای نیستم،دلم تنگ میشه


http://wisgoon.com/media/pin/images/o/2013/8/1377424842647487.jpg

masoume.a.92
4th March 2014, 10:06 PM
امروز روز خوبی نبود!
خیلی کسل کننده و خسته کننده و اعصاب خورد کن!
مریضایی که بمن افتادن اصلا همکاری نمیکردن! نمیدونم من به چه زبونی حرف میزدم که اینا نگام میکردن میگفتن باشه! ولی در عمل گند میزدن!
اه
بعضیا چرا اینطورین؟ [bihes]

اکثر روزا خوبه همه چی ها! ولی امروز اصلا ملت حرف گوش کن نبودن! [bihes]

-------------------------

به جاش بالا سر ویزیت که آدم میره کلی میخنده! [sootzadan][nishkhand]

setayesh shb
4th March 2014, 11:08 PM
حوصله ی خودمم ندارم همش دارم بداخلاقی میکنم نمیدونم چمه اصلا خوب نیستم [negaran]

optic90
4th March 2014, 11:52 PM
متاسفانه من ودوابجی کوچکتر ازخودم باس سال تحویلو بدون مامان وبابا بگذرونیم[negaran]sh_omomi37حالا موندم به عنوان یه بزرگتر چیکاکنم که بهشون خوش بگذره؟؟؟!!![tafakor]

sr hesabi
4th March 2014, 11:53 PM
امروتو ایستگاه اتوبوس بودم
داشتم میرفتم کتاب خونه
یه پیرمردی اومد کنارم نشست
هی میگفت نوچ نوچ
یدفعه زد روی پای من و گفت
دخترم مرد،دختر بزرگم مرد
تفتش سر چهارراه هست(دیده بودم تفتو)
دوباره برگشت گفت
دخترم مرد
گفتم :خدا رحمتشون کنه
گفت
دخترم مرد تومور مغزی گرفت ، دو ماهه کشتش
منم نتونستم براش کاری کنم
منم که شوک شده بودم
گفتم غم اخرتون باشه(از دل داری دادن بدم میاد)
گفت
دخترم تازه دانشگاش تموم شده بود

دکتر بود
داروسازی میخوند
خیلی درسخون. بود
یدفعه زد رو پاش. و گفت
چقدر برای درساش گریه کرد و هرس خورد

من زبونم قفل شده بود
فقط از خدا یه سوال کردم

خیلی برام تو مسیر حرف زد

بازم من همون سوالرو پرسیدم


----------------
دوستان واقعی هست
یه وقت با داستان اشتباه نگیرید

mamadshumakher
5th March 2014, 10:09 PM
فکر کنم تو این چند وقت یکی از بهترین دوستام و ازون مهمتر یکی از انسان هایی که به شخصه برای من فوق العاده ارزشمند هست رو خیلی اذیت کردم و رنجوندم.

واسه اینکه تحت فشارم.کلی غرور خودمو هم زیر پا گذاشتم و عجول بودم.امیدوارم منو ببخشه.شرایطی که الان توش هستم به خاطر اشتباهات خودمونه و این انسان ارزشمند کمکم کرد و دستمو گرفت.چنان امیدی بهم داد که باورم شد که فردا با امروز میتونه خیلی فرق داشته باشه.....

maziyar787
5th March 2014, 10:25 PM
امروز پس از مدت ها صبر بالاخره به ما اجازه داده بودن برای یه کلاس از تخته هوشمند استفاده کنیم و با اون به ما تدریس کنند[bamazegi]
ما با کلی هیجان و شادی به سمت کلاس رفتیم[labkhand] و کلی ذوق داشتیم که در یک لحظه برق قطع و وصل شد و درجا تخته سوخت[bihes] و خاموش شد و دیگه هم کار نکرد[negaran]
هیچی دیگه ما مثل همیشه مداد ها رو برداشتیم و شروع به نوشتن کردیم[khabalood]
نتیجه اخلاقیش این بود که به ما نیومده هوشمند درس بخونیم و باید مثل دانش آموزان قدیمی بنویسیم و فقط کار گری کنیم

سونای
6th March 2014, 12:55 AM
ای بابا ! این سایت سازمان سنجش چقدر اذیت میکنه!!!!
قلبم درد گرفته دیگه!!![bihes][afsoorde]

M@hdi42
6th March 2014, 04:12 PM
سلام

در راستای بر ملا شدن هویت واقعی آرم ننگین شرکت PEPSI که گفته میشه مخفف واژه Pay Each Penny Save Israel یعنی پرداخت هر پنی ذخیره اسراییل است ، خون شرکت های ایرانی بجوش آمده و معانی پنهان اسامی تجاری خود را آشکار کردند تا جواب دندان شکنی به شرکت پپسی داده باشن :

پفک نمکی = پایمردی فلسطین، کابوس ناگوار ملت کینه توز یهودی.

تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست.

شادنوش = شکست اسراییل در برابر نیروی ولایتمدار شیعیان.

داماش = دندان اسراییلو مردم ایران شکستند!!...


[golrooz]

سونای
6th March 2014, 04:12 PM
جدی جدی ثبت نام ارشد تکمیل نمیشه کد رهگیری نمیدن!! گفتم شاید مشکل از منه صبح رفتم کافی نت! صف بود!!!!!!!!! برا هیچکس تکمیل نشده بود!!!!!
هرچقدرم زنگ میزنیم پاسخو نیستن!!!

باشگاه خبرنگاران شبکه خبر
ذربین جهت اطلاع خلاصه هر پایگاه خبری بود پیام گذاشتم بلکه اونا پیگیر شن!![negaran]

پدرام++
6th March 2014, 04:35 PM
سلام

در راستای بر ملا شدن هویت واقعی آرم ننگین شرکت PEPSI که گفته میشه مخفف واژه Pay Each Penny Save Israel یعنی پرداخت هر پنی ذخیره اسراییل است ، خون شرکت های ایرانی بجوش آمده و معانی پنهان اسامی تجاری خود را آشکار کردند تا جواب دندان شکنی به شرکت پپسی داده باشن :

پفک نمکی = پایمردی فلسطین، کابوس ناگوار ملت کینه توز یهودی.

تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست.

شادنوش = شکست اسراییل در برابر نیروی ولایتمدار شیعیان.

داماش = دندان اسراییلو مردم ایران شکستند!!...


[golrooz]

خیلی با حال بود. شد یه خاطره تو دفتر خاطرات :))

Capitan Totti
6th March 2014, 04:57 PM
درکش برا شما مشکله!
امثال شما بعله
میگن میرید اونجا که چی...
لطفا دیگه حرفی هست توی پروف بزنید! نه اینجا!

پول و هزینه در خیلی جاهای مملکت الکی خرج میشه... شما برو اونا رو حل کن! کار به کار این یکی نداشته باش...
ما به در و دیوار میزنیم که بچه ها بهشون بد نگذره و 4 نفر که فازشون منفیه و دنبال کارای بیهوده اند بیان خودسازی کنن اونوقت شما میخوای بهشون بد بگذرونیم؟؟؟

این فقط جواب حرفتون بود.
بقیش لطفا توی پروف. لطفا!

کلی بگم
میشه جای اون پول هنگفت
آبمیوه بگیرن و صبح ها بدن به نظامیا که فشارشون نیوفته مثلا!

ــــــــــــــــ
ــــــــــــــــ
ــــــــــــــــ


امروز صبح
طبق برنامه سین رفتیم مسجد و زیارت عاشورا
به همه هم نفری یه دونه خرما دادن
نمیدونم مناسبتش چی بود
نشسته ، چرت زده بودم ، دژبان یهو گوشمو گرفت و آروم گفت پاشو ، سرمو بالا گرفتم و آروم گفتم پا نمیشم!
مترو چقد شلوغ و مسخره بود
اینم نمیدونم چه خبر بود
حتما روز قدس و این چیزا بوده...
از واگن که پیاده شدم
یک عدد دختر گفت بیا عطر بگیر تخفیفم میدم
بنده هم گفتم ، من هر روز میام و تو هم هر روز اینو میگی!
منم میگم کلا پدر و مادرم به بوی عطر حساسیت دارن!

گفت خب برا دوستات بگیر
گفتم(به شیوه ی مناظره خسرو و شیرین!) نه تو رو خدا بیام و برا دوستام عطر بگیرم!
اومدنی هم دو عدد نان سنگک گرفتم برا اولین بار!
که از قضا هم مادرم گرفته بود
هم داداش کوچک
و هم بابام
به طور خود جوش یه بار خواستم یه کار مفید بکنم کارم کم رنگ شد!

"مهدی"
6th March 2014, 10:07 PM
بلاخره شیوه برخورد مصالحت آمیز با گیتار برقی رو پیدا کردم.....آکوستیک هرگز

سونای
7th March 2014, 12:09 AM
این چندمین باره میام اینجا! استرس دارم ساعت 11 و خورده ای هست هنوز سایت راه نیفتاده! رفتم اموزشگاه گفتن اگه تمدید نشد باید حضوری بری سازمان سنجش![nadanestan]
حالا خوبه خیلی درس نخونده بودم امید قبولی نداشتم[nishkhand] اگه خیلی درس خونده بودم الان سکته کامل نه دیگه ناقص رو ....[nishkhand]
خیلی استرس دارما ولی نمیدونم چرا خندم گرفته!!!

امروز از اموزشگاه گفتن برو کافی نت! گفتم صبح رفتم !! گفتن برو یجا دیگه! نشد بیا اینجا
خلاصه دیگه 6 غروب به بعد بود!
بدو بدو رفتم! خیلی وقت بود بیرون نرفته بودم! همش فقط 5 شنبه ها 3 تا 8 کلاس دارم که یه هفته درمیون کنسله[nishkhand] اونم تو ماشین با دوستم هم درگیر تمریناتی هستیم که استاد گرامی مشق شب میدن!

اما امروز بعد از مدتها پیاده و تنها رفتم و به اطرافم دقت کردم!!


خدایی مردم زندگی میکنن ما هم زندگی میکنیم!!!

همه هم سن و سالای من درحال خرید بودن چقدر خندان چقدر هم نرم و اروم راه میرفتن!! فشن تی وی بود![nishkhand] هر کی برا خودش یه ترافیکی درست کرده بود[khanderiz] چقددددددددر شلوغ بود! بقولی کلی لایه کشیدم تا رسیدم[sootzadan] اونوقت من بدو بدو با خودم حرف میزدم که کدوم کافی نت ماهر تره! امکان داره مشکل از نت من بوده باشه! خب پس کافی نت صبحه چی! و...

یدفعه متاثر شدم!!!! همه ی زندگیمون تو استرس این درس و ازمونا گذشت!!
اون فشار امتحانای کلاسی و بعدم ترم و ازمونای ورودی مدارس و بعدم 4 سال استرس و فشار کنکور و بعدم که خود کنکور!
دانشگاه هم که رفتیم! همیشه یا درگیر ثبت نام بودیم! یا استرس واریز نشدن و بدهکاری یا استرس انتخاب واحد! یا حذف و اضافه! یا استرس اومدن نمره ها و باز نشدن سایتا !

پروژه ها و استادایی که چقدر اذیت کردن! گزارش کارا بدبختی های معرفی با استاد و این کارای اداری و ... ازون نفس راحت نکشیدیم
اینیکی کنکورو این جزوه های اشتباه و بدبختیو گشتن تو نت دنبال جزوه و منتظر ایمیل از کسایی که قبئل شدن و معرفی کتاب و ... همه ی این بدبختی ها هم تو فشار کاری فوق العاده... که دوچندان انرژی ازت میگیره..

هرگز یادم نمیاد اینجوری که این ادمارو امروز دیدم ریلکس و بیخیال دنیا مشغول خودشون بودن! اینجوری بفکر خودم باشم!!! هعی! زندگی نکردم!!!

حالا این علم و تحصیل بکنار! خود علم لذت بخشه و من زندگی غیر از این رو نمیخواستم! اما حرفم اینه که چقدر حیف که این علم با این همه استرس و بدبختی آغشته!! شده!!!

به حدی افسرده شدم که فقط گریه نجات بخشه!!! واقعا چرا؟ چی باعث شده اینجوری لذت علم با این استرس و این بدبختی و فشار ها بی رنگ شه!!

تو نت یه فیلمی دیدم که خودخواهی وحشتناک خانوما عنوانش بود! البته یه تیکه از یه برنامه کارشناسی بود..
خانومه میگفتن جوونا بهترین زمان زندگیشون رو درگیر این نوع تحصیلات میشن و یسری راهکار دادن.. که مثلا یکی میخواد ازدواج کنه بتونه بگه اقا من 2 سال 3 سال مرخصی از دانشگاه میخوام بره به زندگیش برسه بعد بیاد ادامه تحصیل بده.. و ...

خلاصه واقعا بهترین زمان زندگیمون فقط خلاصه شد توو این گرفتاریهایی که هیچکسم پاسخگو نیست!!! ( تو علم و تحصیل هم خلاصه نشد ! درون خلاصه میشد که خوب بود!!)

راما حق داشت میگفت عمه نمیزاری خوشبختی کنیم همیشه امتحان داری!!!
[nishkhand]


وایییییییی دکتر دعایی زنگ زدن که ثبت نام کردی!؟ خلاصه بزور مدارکمو گفتن ایمیل کنم تا ایشون هم امتحان کنن[esteress]
خلاصه آبرو حیثیتمون رفت!! معدلا همه رو شد[nishkhand][bamazegi][nadidan][khejalat][negaran]sh_dokhtar3[nishkhand]sh_dokhtar3[khejalat]sh_dokhtar3[nishkhand][shaad]sh_dokhtar3[nadidan]sh_dokhtar3

سونای
7th March 2014, 01:14 AM
خب دوستان تسلیت میگم به خودم [nishkhand] امیدوارم غم آخرم باشه[nishkhand]

نشد دیگه! دکتر اس دادن که نشد سایتشون مشکل داره و احتمالا تمدید میکنن...

این تمدید رو احتمالا گفتن تا من گریه نکنم! دیگه خبر ندارن از این بدتر من نگران این رونمایی معدل و عوارضشم[bamazegi]

یعنی فقط باید این وسط این معدل ما رونمایی میشد برا این استاد گرامیمون![khejalat]

آخه من که گفتم دکتر نمیشه چندین نفر ثبت نام کردیم نشد ! آخه چرا اصرار میکنین نه بده منم امتحان کنم!!


هیچی دیگه فردا احضار شدیم!!! [negaran]ازین به بعد ماجرا داریم..[bihes] دوستان بدی خوبی دیدین حلال کنین ...

ولی خب از خدا که پنهون نبود ازین دکترمون چه پنهون[nishkhand][gerye]

setayesh shb
7th March 2014, 07:59 PM
یک روز در دفتر سایت نخبگان[nadidan]
اولش که کلی دیر رسیدم بعدش تو راه پله ها گم شدم[khande]ساغر اومد نجاتم داد مرسی ساغرم[golrooz] بعدش که نشستم مثل این که فقط همه منو نمیشناختن
انقدر هم که استرس داشتم به هیچ کس سلام ندادم شرمنده بچه ها استرس بودش[nishkhand]
آقا کاوه پرسیدن :اسموتون؟
من:ستایش
آقا کاوه:اسم واقعیتون
من:[nishkhand][nadidan]عطیه
اولین نفری که شناختم ساغر بود(چه دلیلی داره نشناسم آبجیمه[nishkhand]) بعدش هم داداش مهدی بقیه رو نمیشناختم فقط نگاه میکردمشون عین خنگا[nishkhand]
بعدش فهمیدم داداش مهدی ریپورتر و آقا رهام نیومدن [negaran]چرااااااااااااااااا؟
خب اول بزارید بگم کیا بودن:ساغر عزیزم مامان گرامیشون جناب مازرون داداش مهدی 42 فاطیما گلم اصلا بهش نمیومد شیطون باشه ولی خب[sootzadan]آقا عرفان انلی مث عزیز خود آقا کاوه[khanderiz]مائده عزیزم آزاده گلم آقا حسن مقی آقا نیما ماهان آقا مهدی موسیقی پریسای عزیم آقا وحید و ماری مریم عزیز و بقیه دوستان و البته همسر محترم جناب کاوه
با این که کمی عصبی شدم ولی در کل خوب بود همه رو دیدم
بابت نیومدن ساره هم به خدا تقصیر من نیست[nadidan]گفته بود اگه من بیام میاد ولی نیومد[gerye]من مامانشم نشسته بود تو خونه گفتم بیا بریم باهام نیومد[nishkhand]
اما درمورد صحبت هایی که شد یکسری از صحبت ها بی نظیر بود یک سری صحبت ها هم فقط باعث شد من حرص بخورم و چون تازه وارد بودم صحبت نکردم[bihes]ولی خب حرف های زیادی داشتم سکوتم علامت رضا نبود[nishkhand]و اما یه مطلب دیگه همه نشسته بودیم آقا کاوه صفحه ی سایت رو باز کردن به قسمت چت باکس که رسیدن همش نوشته های شب گذشته ی من بود من مردم از خجالت[nadidan]خب زیاد حرف زدم برم دیگه[sootzadan]
یه چیز دیگه چرا همه بهم گفتن نشون دادی استقلالی هستم انقدر آبی اومده بودم؟[nishkhand]

"مهدی"
7th March 2014, 08:24 PM
2 ساعت از دفتر سایت تا خونه گذشت! لعنت بر ترافیک!

AaZaAdeh
7th March 2014, 09:08 PM
یه روز خوب...[shaad]

Capitan Totti
8th March 2014, 02:57 PM
حس میکنم برخی از کاربران ، چند اکانت جعلی دارن و هویت های گوناگون رو از خود ارائه میدن
به چن نفر که مشکوک بودم ، یه نگاهی به پروفایلشون انداختم
از لحن و دوستان و آخرین بازدید کنندگان
میشه به اصل 67 ژنرال گودریان استناد کرد و حدس زد که برخی ها با چه نیتی نمیدونم
دارن کارایی میکنن
کلهم آدمای دو رو خیلی زیاد شدن
آدمای ریاکار چه از نوع دین فروش چه از نوع وجدان و اخلاق فروش هم بسیار
حالا به این جمله بیشتر ایمان پیدا میکنم که میگه

هرچه بیشتر انسان ها رو میشناسم
سگ ها را
بیشتر ستایش میکنم

solinaz
8th March 2014, 03:22 PM
آی سرم،دستم،پام..[narahat]
دیروز یه اتفاقات خعلی خاص افتاد[nishkhand]شاید اینجا جاش نباشه بگم...[sootzadan]ولی خب همین که من کلا عوض شدم[nishkhand]قیافه و...[sootzadan]مامان ستایشم در جریانه...عصبی شدم دیروز...[eynaki]
امتحان نیم ترم فیزیکم امروز افتضاح بود،اخه نزدیک عیدم امتحان نیم ترم میذارن!من امسال هیچی از فیزیک 2 نفهمیدم[negaran]
استرس امتحان ترممو دارم[gerye]
جواب ازمون مراتمم اومد...کیف کردم...[sootzadan]هندسه 1 درصد نسبت به تراز قبلیم اومده بالا[nishkhand]ولی عربی رو شاااهکار کردم...همش 4 تا غلط[shademan][nishkhand]
من اگر پشتکاریو که در پیگیری سریال های تلویزیون و...دارمو در درس نیز داشتم،الا باید جزو هیات علمی دانشگاه صنعتــــی شریــــــف میبودم[sootzadan]حیفِ من..
گشتن با ریاضیا ادمو چل میکنه دیگه...نصف عمرم تو مدرسه با بچه های ریاضیه...تو خونم تو وبلاگمون[nishkhand]جنگه!وبلاگمون تبدیل به سطل اشغالی شده...همه چیزی توش پیدا میشه....بیشترشم جنگه بین تجربیا و ریاضیا...من بدبخت بین 5 تا ریاضی گیر افتادم..خسته شدم از بس پست زدم...5 نفر به یه نفر[afsoorde]تسلیمم...[afsoorde]اما جلوی خودشون نمیگم...[nishkhand]

kamel.gholami
8th March 2014, 04:18 PM
سلام / چطورین ؟! [nishkhand] ( 17 اسفند 1392 )

امروز حس درس نبود گفتم بیام تا شب بیکار نباشم ![cheshmak]

این چند هفته بدک نبود اوضاع / فقط خدا کنه تو این سه ماه حذف نشه اطلاعات !!!

شنیدم رفتین مهمونی ![nishkhand] ما و خبر نکردین ؟ [delkhoori][ghahr]

راستی از همه ی بچه هایی که 14 اسفند تولدمو تبریک گفتن ، تشکر میکنم / [ تو پروفایل هم خدمت میرسم ! ]

لطف کردین [golrooz][golrooz][golrooz]

عید هم نزدیکه / پیشاپیش تبریک :)

k.ahmadi
8th March 2014, 05:34 PM
بسیار عالی هستمhttp://freesmile.ir/smiles/197019_1dco2x0p1lilzhfp.gifhttp://freesmile.ir/smiles/197019_1dco2x0p1lilzhfp.gif بعله ............. واییییییییی بالاخره این سونامی قبل عید تموم شد (خونه تکونی!!!) وای وای گردن و کمرو هرچی بود خاک شیر شد اینقده بدنم کوفته بود دیشب تا کله سحر بیدار بودم خوابم نمیبرد که http://www.pic4ever.com/images/Count_Sheep.gif....اه اه چه شب ضدحالی بودhttp://freesmile.ir/smiles/288919_offtobed.gif
انتخاب استاد راهنما هم شده مایه عذاب جون ما..........اخه این چه وضعشه http://www.pic4ever.com/images/2mo5pow.gifهمه بچه ها مشخص کردن و باهاشونم در مورد کاراشون صحبت کردن باز این وسط من موندم بین دو راهیhttp://freesmile.ir/smiles/716519_shame.gif ..... مثلا میخاستم تا عید همه چی معلوم شه یه ذره خیالم راحت باشه .........اخه چیکار کنم موندم بین اینکه با استاد خوب برم کار کنم حالا هرموضوعی یا کاری که میخوام تو این مدت انجام بدم خوب باشه http://www.pic4ever.com/images/out.gif

farhad_jomand
8th March 2014, 05:40 PM
دل عاشق منو می سوزونی و به اشکام میخندی
چرا منه ساده فکر می کردم که به عشقت پا بندی
رو کارات چشمامو میبندم تو رو من چشم می بندی
بگو مگه دلت پیش کی گیره بگو واسه کی میمیـری
بگو از من تو انتقام چی رو داری میگیری
چی شده که تو از من و عشقم داری فاصله میگیری

farhad_jomand
8th March 2014, 05:48 PM
روزها سخت و آسان می گذرند اما مگر چه می شود از هر کسی در زندگی نام و یاد و خاطره ی خوبی برای همیشه به جا بماند …[golrooz]

z@hra98
8th March 2014, 11:01 PM
وقتی صدای خرد شدنت زیر پای عابران نوای دل انگیزی شد،دیگه چه فرقی میکنه روزی برگ سبز کدام درخت بودی!http://upload7.ir/images/84947996027604773554.jpg

maryam kia
9th March 2014, 01:27 AM
خسته شدم از این همه درس خوندن [narahat][narahat][narahat]

kamel.gholami
9th March 2014, 10:28 PM
بعد از یک روز جنجالی در خانه باید کمرنگ شویم ، محو شویم برویم و خودمان را با کتاب ها سرگرم کنیم !

دسترسی به اینترنت تعطیل !

شاید با قطع سیم مودم یا پرداخت نکردن شارژ آن ! شاید هم با زور و جبر !

به قول شاعر : ما را به جبر هم که شده سر به راه کن / خیری ندیده ایم از این اخــتـیار هــــا

شاید به نفعمان بود . . . شاید :)


[golrooz]

masoume.a.92
9th March 2014, 11:11 PM
این روزا خیلی گیج شدم...
خوبه ما ها یاد بگیریم. هرکس کار خودشو خوب انجام بده
مثلا قراره پس فردا مسئولیت یک قسمتی از یک جای این مملکتو هرکس به عهده بگیره. حالا چه کوچیک چه بزرگ...
از همین جوونا و دانشجو ها! همینا که هیچ تعهدی مطابق حرفاشون و عملکردشون نیس!
واقعا چقدر مسئولیت پذیری و تلاش و تعهد وجود داره؟
[asabani][bitavajohi]

امروزم به فکر به این چیزا و حرص خوردن گذشت! [sokoot][bihes]

م.محسن
10th March 2014, 12:00 AM
گاهي چه مي كنند اين آرشيو ها !!!

انگار همين ديروز بود كه آهنگ نوروز كوروش يغمايي رو دانلود كرده بودم

يك سالي كه مرور اون يك دقيقه هم به طول نخواهد انجاميد ...

محمد 1990
10th March 2014, 10:08 PM
به خدا دیگه دارم خسته میشم از این خدمت اجباریه سربازی . الان جایی که هستم یه مسئولی داریم که تونظام بهش میگن (مافوق) که هیچی بلد نیس،کارباکامپیوتر که کمترین چیزه رو بلد نیس. حداقل میخوام جایی باشم که اونی که مسئولمه یه چیزایی حالیش باشه.
بچه ها دعا کنید سربازیم هرچه زودتر تموم شه.(اصلا برای چی باید 21ماه مفت واس این دولت که بعد درس خوندنمون و خدمت رفتتنمون هیچ کاری واسه ما جوونا نمیکنه کار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)[tafakor][asabani][asabani][asabani]

optici
10th March 2014, 11:47 PM
امروز معنای کامل بی پولیه دانشجوی رو فهمیدم وقتی که با با دوستم تو خیابون نه پول تاکسی داشتیم ونه کارت اتوبوسمون شارژ داشت[negaran]
اوفففففففففففففففففففففف ساعت 9بود ماهنو تو خیابون بودیم البته بماندکه ما خانما باید تا قبل از ساعت 5/8 دانشگاه باشیم
قبل اینکه بفهمییم واقعا بی پولیم داشتیم راننده تاکسی که میگفت دربست دس مینداختیم با خودمون میگفتیم این پیش خودش چی فک کرده به ما میگه دربست .راننده :خانما دربست؟؟ ما دوتا:هههههههههه
وقتی رفتیم عابرو دیدیم که.......[nadidan] خلاصه آخرش مجبور شدیم با همون تاکسیه تا دانشگاه بریم که یکی از رفقا پول تاکسی رو حساب کنه
حال رسیدم سر در دانشگاه من خودمو زدم به مریضی با راننده هم هماهنگ کردیم حراست دم درب: خانما کجا بودن؟؟!!!دوستم:وای آقا دوستم خیلی حالش بده بیمارستان بودیم راننده هم تاکید میکرد من که از خنده مرده بودم حراست با حالت تاسف : بفرمایین داخل حالا باید خان دوم رو رد میکردیم حراست خوابگاه:به دوستم زنگیدیم که برامون پول بیاره اینجا دیگه نمیتونستیم ترفند سر در دانشگاه رو اجرا کنیم چون پاکت های خردیمون رو میدیدن (همون خریدا کار دستمون داد)من مث ادمای که کلا یک پا ندارن ملینگیدم از بس آخ ووای کردم اصا حراست بیچاره نپرسید که شما کجا بودین البته خودم داشتم واسه اون دوستم که پول اوده بود بلند بلند میگفتم که نمیدونی تو راه پام کامل پیچ خورد اونم زود گرفت قضیه چیه گفت :وای چرا بیمارستان نرفتین خلاصه وقتی این دو خان و رد کردیم کلی خندیم[nishkhand] خدایشقدر طبیعی بازی کردیم

homeyra
11th March 2014, 11:49 AM
چقد خوبه کلاسو بپیچونی...نری دانشگاه
بعد بچه ها بهت خبر بدن که خوشحال باش تشکیل نمیشه[shaadi]sh_omomi36

آسمان 1371
11th March 2014, 12:33 PM
ما بچه های رشته برق ی درسی داریم به نام ماشین که توی کنکور ارشد هم از ضریب خاصی برخورداره،حالا این ترم این درس نسبتا سخت رو برداشتم،نمیدونم از چیه استاد این درس واستون بگم،یعنی فکر کنم به معنای واقعی توی دوران تحصیلش اذیتش کردن و حالا ی جورایی سر ما داره خالی میکنه،به قول یکی از بچه ها:استاد زندگی روی شما فشار میاره شما هم روی ما؟؟؟!!!خلاصه این ترم هنوز یک ماهش رد نشده که تا حالا قرار بوده 3تا کوئیز بگیره که نگرفته ...حالا از شانس ما امروز رو هم گفته امتحان میان ترم میگیرم که خبر رسید بازم امتحان لغو شده یعنی به قول فامیل دور:آقا خرد خرد شدیم ینی لحِ لح..نمیونیم چه گناهی کردیم که گیر همچین استادی افتادیم که نمیدونه با خودش چند چنده،آخه میدونین وقتی ی استاد سخت گیره و ی تاریخ واسه امتحانش مشخص میکنه یعنی راحت واسه ما بچه های رشته برق که درسا انصافا سخته،چند شب خواب رو با این کارش حروم میکنه واسمون حالا شما حساب کنید....البته ما درسو واسه خودمون میخونیم[sootzadan][sootzadan][sootzadan][sootzadan]هه هه
دوست عزیزم محمد1990 اهر مرحله از زندگی دشواری ها و سختی های خودشو داره،زیاد ناراحت نشو سربازیتم تموم میشه حالا مارو بگو وا ویلا....امیدوارم زندگی بر وفق مرادت باشه...یاحق

آسمان 1371
11th March 2014, 12:45 PM
دیشب که کلا چند دقیقه واسه امتحان امروز بیشتر نخوابیدم توی خوابم ی اتفاق بدی افتاد...
سر صبح بعد از اینکه خبر رسید امتحان لغو شده،مادرم ازم خواست کمی کمکشون کنم،توی همین حین که یه وسیله رو با مادرم داشتیم حمل میکردیم پای مادرم رفت روی لپ تابم که البته خودم جای خوبی نذاشته بودمش...
خلاصه مانیتور لپ تابم شکست واینم روز خوش مارو تکمیل کرد...بازم خداروشکر ی صدقه انداختم که حداقل اتفاق بدتری نیوفتاده..خواب بدی که دیده بودم پ بی دلیل نبوده..
الانم که دارم خاطرات شیرینمو با لپ تابی که ی چیش دیده میشه ی چیش سیاهه مینویسم...توی نوبه ی خودش واسم بی نظیره...[khande][khande]

nhh
11th March 2014, 12:48 PM
چقد خوبه کلاسو بپیچونی...نری دانشگاه
بعد بچه ها بهت خبر بدن که خوشحال باش تشکیل نمیشه[shaadi]sh_omomi36
اصلا مهم پیچوندنه حالا تشکیلم شد،شد.فدای سرتون[golrooz]
[golrooz]

Capitan Totti
11th March 2014, 07:24 PM
کلا کانهو اسب من گیج شده
یه مدت نبودم ، بالا سرش نبودم
گستاخ شده
نمیشناسدم [taajob2]

nedasoltani
11th March 2014, 07:29 PM
از هفته ی دیگه، دانشگاه نمیرم.[nishkhand] آخه بهمون گفتن تا 3 شنبه بیایم.[negaran]
همین جوریش دانشگاهمون رو هواست بخوایم 3 شنبه هم بریم که دیگه هیچی. سالم بر نمیگردیم خونه.[khande]
فردا امتحان زیست گیاهی دارم هیچی هم نخوندم[nishkhand]

تووت فرنگی
11th March 2014, 08:27 PM
هنوز معلقم . ..

آراگل
11th March 2014, 11:16 PM
http://www.freesmile.ir/smiles/224119_flower3.gifhttp://www.freesmile.ir/smiles/21819_flower2.gifhttp://www.freesmile.ir/smiles/579219_flower.gifhttp://www.freesmile.ir/smiles/715519_flower4.gifhttp://www.freesmile.ir/smiles/369519_flower5.gif
برای هفته دیگه کلی برنامه داشتم.
اما معلممون گفت باید تا دوشنبه بیاین وگرنه از مستمرتون کم میکنمhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-43-.gifhttp://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-414.gifhttp://www.pic4ever.com/images/4fvgdaq_th.gifhttp://www.kolobok.us/smiles/light_skin/dash2.gif
http://www.pic4ever.com/images/19.gifچقدر خوشحالم که فقط نه روز تا عید مونده،چیدن سفره ی هفت سین، عید دیدنی،عیدی گرفتن[nishkhand] وااای دلم براشون تنگ شدههههههhttp://www.pic4ever.com/images/19.gif
http://www.realitytvlounge.com/forums/images/smilies/multistars.gifخیلی خوبههههه دوباره همه دور هم جمع میشیمhttp://www.realitytvlounge.com/forums/images/smilies/multistars.gif

mozhgan.s
11th March 2014, 11:41 PM
خرداد کنکور ارشد دارم.واسم دعا کنید

homeyra
12th March 2014, 01:36 PM
اونروز دوستم اومد و گفت بذارید یکی یکی بگم که حالتون چجوره،ببینید درست میگم یا نه...
به یکی گفت تو کسلی،فک کنم سرما خوردی...درست گفت
به یکی گفت دیشب کم خوابیدی،خوابت میاد...درست گفت
گفت و گفت...تا رسید به من
به من گفت تو مث همیشه حالت خوبه...درست نگفت

خودمو سرگرم میکنم با بازی با بچه کوچولوی فامیل...
با کتاب خوندن...
با حرف زدن در مورد خوبی ها با دوستام...
با چرت و پرت گفتن و مسخره بازی در آوردن...
همه میگن با تو که هستیم،زمان زود میگذره...میخندی و میخندونی...
اما خودم حالم خوب نیست...
همش منتظرم...
اونی که باید...نیست...
نمیدونم،یه حرف خوب،یه حس خوب،یه مسافرت خوب،یه خبر خوب...
شاید حالمو خوب کن...
خدایا حال همه مارو خوب کن...

setayesh shb
12th March 2014, 01:38 PM
توی زندگیم همیشه تنها بودم دوستان زیادی اطرافم هستن ولی همیشه یه رفتارایی از دوستام میبینم که مطمئن میشم منو به بقیه ترجیح میدن.ولی آدم وقتی بیشتر اذیت میشه که کسانی اطرافش باشن و با حضور اونها حس تنهایی کنه این خیلییییییییییییییییی عذابم میده حتی بیشتر از تنهایی مطلق در عین حال که تنها نیستی تنها هستی[gerye]
با تمام وجودم از خدا میخوام که هیچکدوم از شما ها حسی رو که من دارم نداشته باشید.ان شالله هیچ وقت تنها نباشید مخصوصا تنهایی که تنها نیستی ولی هستی[gerye]

بحث
12th March 2014, 01:41 PM
توی زندگیم همیشه تنها بودم دوستان زیادی اطرافم هستن ولی همیشه یه رفتارایی از دوستام میبینم که مطمئن میشم منو به بقیه ترجیح میدن.ولی آدم وقتی بیشتر اذیت میشه که کسانی اطرافش باشن و با حضور اونها حس تنهایی کنه این خیلییییییییییییییییی عذابم میده حتی بیشتر از تنهایی مطلق در عین حال که تنها نیستی تنها هستی[gerye]
با تمام وجودم از خدا میخوام که هیچکدوم از شما ها حسی رو که من دارم نداشته باشید.ان شالله هیچ وقت تنها نباشید مخصوصا تنهایی که تنها نیستی ولی هستی[gerye]


ولی من دقیقا همین حسو دارم بخصوص اینکه فک میکنی به بقیه ترجیحت میدن دقیقا[negaran]

آسمان 1371
12th March 2014, 01:51 PM
امروز آخرین کلاس سال 1392دانشگاه بود،جو خیلی خاصی بین بچه ها بود یکی خسته از درس ،کی دلتنگ خانواده یکی مشتاق مسافرت عید،دیگری به فکر اینکه توی عید بره کار کنه و هزینه تحصیلش رو دربیاره...
انگار آسمان هم بخاطر اینکه بچه ها دارن واسه مدتی از هم جدا میشن گریه میکرد چه هوایی وااااااااااااای
ماهم امروز عازم مشهد مقدس میشیم،نایب الزیاره همه شما دوستان عزیز هستم[golrooz][golrooz][golrooz]

"golbarg"
12th March 2014, 07:21 PM
امروز اینجا انقد برف اومد که نگو.کلاسم داشتیم کنسل شدش اما خیلی بد بودش چون من خیلی سادم

بازم گول دوستامو خوردم راست میگن دخترا ازپسرا موز مارتر هستن ها[khanderiz]این دوستم انقد خالی بست که نگو منم ساده

و....باورکردم ای خدا[negaran]دلم براخودم سوخت[afsoorde]

Capitan Totti
13th March 2014, 12:47 AM
یک عدد دوست دارم
وقتی من سال یکی بودم
اون سال سه ئی بود [taane]
از خرم آباد-بروجرد! بخش بیرانشهر!!
الان هم در یکی در یگان های اونجاست
[B]عروسی اش بود چند روز پیش
قرار بود آدرس اشو بفرسته که من برا عروسیش برم!!
منم که کار و این چیزا...!
امروز بهش زنگ زدم گفتم جناب سروان چی شد آدرس؟
یعنی دست پیشو گرفتم که پس نیوفتم [movafaghiyat] [delkhoori]
گفت عروسی که جمعه بود
منم با کمال سیاست اصول 19گانه
به شدت ازش ناراحت شدم مثلا! [gerye]
حتی ازم عذرخواهی هم کرد [tamaa] [khandeshadid]

solinaz
13th March 2014, 04:40 PM
یه عرضی داشتم : فقط می خواستم یادآوری کنم که ماه دیگه این موقع ها عید تموم شده فروردین هم داره تموم می شه و ما داریم ادامه امتحانات میان ترم رو می دیم .....
اخیش دیگه عرضی نیست!
( ستاد ایجاد ضد حال )

Capitan Totti
13th March 2014, 06:32 PM
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،

آهای جماعت...

میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟

شما دقیقا چه رنگی هستید؟!

"golbarg"
13th March 2014, 07:04 PM
نمیدونم چرا انقد از عید بدم میاد وقتی اسم عید میاد عصبی میشم ساعت تحویل اکثرا دل تو دلشون نیست اما من خیلی عصبیم

مخصوصا اگه سال تحویل تو روز باشه خدارو شکر امسال شبه .

حس میکنم دارم به مرگ نزدیک تر میشم بعد وقتی مقابل خدارو به روشم چطوری باید .........

امیدوارم همه بچه های سایت نخبگان بهترین سال زندگیشون امسال باشه یه حسی میگه امسال خیلی سال خوبیه[shaad]

تووت فرنگی
13th March 2014, 07:16 PM
رنجورم..

Sa.n
13th March 2014, 08:03 PM
امروز من ماجرایی داشتم با پرندم .
حدود یک ساعت توی اتاق من بود و هی اذیت میکرد میومد گوشه دفتر کتابم رو میخواست بجوهه بعد هم میخواست بره روی کامپیوتر و ... منم با صدای اعتراض مانند گفتم : ااا نکن دیگه ! بعدشم خودش پاشد رفت بیرون از اتاق و من واقعا خداروشکر میکردم که این بلای زمینی رفــــــــت !!! یه مدتی ازش خبری نبود بعد که رفتم بیرون از اتاقم راوی به عمل اومدن که بــــــله پرنده گرامی قهر کردن و لب به آب و غذا نمیزنن .
و کل خانواده هم میگن ســاغر با این پرنده چی کار کردی .
یکی هم میگفت احساساتش جریحه دار شده [taajob]
این پرنده به این اندازه جای گاهش والاست توی خانه ما

پدرام++
13th March 2014, 08:42 PM
امروز من ماجرایی داشتم با پرندم .
حدود یک ساعت توی اتاق من بود و هی اذیت میکرد میومد گوشه دفتر کتابم رو میخواست بجوهه بعد هم میخواست بره روی کامپیوتر و ... منم با صدای اعتراض مانند گفتم : ااا نکن دیگه ! بعدشم خودش پاشد رفت بیرون از اتاق و من واقعا خداروشکر میکردم که این بلای زمینی رفــــــــت !!! یه مدتی ازش خبری نبود بعد که رفتم بیرون از اتاقم راوی به عمل اومدن که بــــــله پرنده گرامی قهر کردن و لب به آب و غذا نمیزنن .
و کل خانواده هم میگن ســاغر با این پرنده چی کار کردی .
یکی هم میگفت احساساتش جریحه دار شده [taajob]
این پرنده به این اندازه جای گاهش والاست توی خانه ما

خیلی خاطره ی با حالی بود. اسم پرندتون چیه؟
یعنی اینقدر حساس [taajob]

Sa.n
13th March 2014, 08:44 PM
خیلی خاطره ی با حالی بود. اسم پرندتون چیه؟
یعنی اینقدر حساس [taajob]
کاکلی (kakoli) از نژاد عروس هلندی ها هم هست
بـــله ، نمیدونید چقـــدر حساس و عزیز دوردونست اینجا
تازه شناسنامه رسمی هم داره

پدرام++
13th March 2014, 08:48 PM
کاکلی (kakoli) از نژاد عروس هلندی ها هم هست
بـــله ، نمیدونید چقـــدر حساس و عزیز دوردونست اینجا
تازه شناسنامه رسمی هم داره

میشه یه اطلاعات مختصری ازش بدید مثلا چقدر عمر میکنه و یه عکس ازش. تشکر
راستی این اگر از پنجره بره بیرون بازم بر میگرده؟

Sa.n
13th March 2014, 08:53 PM
میشه یه اطلاعات مختصری ازش بدید مثلا چقدر عمر میکنه و یه عکس ازش. تشکر
راستی این اگر از پنجره بره بیرون بازم بر میگرده؟
بله حتما
فقط چون این تاپیک مرتبط نمیشه با این موضوع
من پاسختون رو توی این تاپیک مینویسم
http://www.njavan.com/forum/showthread.php?176480-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D8%B1%D9%88%D8%B3-%D9%87%D9%84%D9%86%D8%AF%DB%8C
اگر سوالی هم داشتید توی همون تاپیک مطرح کنید ممنونتون میشم [golrooz]

mamadshumakher
14th March 2014, 12:47 PM
[afsoorde] 6 روز بیشتر تا عید نمونده...
امسال سال خیلی خوبی بود.کللی تجربه جدید کسب شد.کلی اتفاقات عجیب افتاد که شاید تا 2 سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم قراره همچین اتفاقاتی بیوفته.ولی دلم روشنه که بعد از این مرحله ها و این اتفاقات سال بعدی شروع به نتیجه گرفتن میکنم و مرحله های خیلی خیلی جذاب تری وارد زندگیم میشه.

کلا خیلی امیدوار تر شدم و ایمان پیدا کردم یه اتفاق ساده میتونه زندگی ادم رو زیر و رو کنه .

از تمام دوستانی که امسال باهاشون همکاری های جزئی و کللی داشتم ممنونم و دستشونو میبوسم.و دوست دارم هر بدی ازم دیدن ببخشن که سال بعدی خیلی کار داریم [golrooz][golrooz]

۲۲ سپتامبر
14th March 2014, 04:19 PM
صادقانه بگویم بگذار با قاعده بی فعلی و فاعلی جمله خود را بگویم که تو درکش نکنی و من و او درکش کنیم اویی که من از او هستم و او از کسی نیست .


دید در دیده ما سخت گریان و پریشانی سخت در ما و خنده سخت دور از آنچه در دل سخت نگو گشته است . چند روز فسوس عمر و حتی مانده سال جدید هم به کهنه دلی و کهنه خستگی و زخم مرده گی طی می شود . آنچه از دیده ما در این دیده های یک عمر گذشت، نبود صداقت و مردانگی در اجتماع رفتارها بود و آنچه در اینجا خواستیم به پیدایی ببینیم نشد و گردش اجازه رخصت این دیدار را در یک بعد چهره رفتار نگذاشت بیننده را ببینیم . آه از دل به افسوس از معدن غصه بر پا و دودش در چشم خیس شده نشست . آه از خشم دیگرا ن بر چشم دل خون گشت آه از مظلوم در شعار یک حدیث مد دار از طرفین قدرت نموده شد آه از گذشت یک عمر در جهل به پاداش (جزا)این رفتار گرفته شد.
تنها در یک قِسم در یک قسط قسمت ما به تقسیم 365 روز از یک حاصل جمع سال نمودار گشت تا برای خودش یک عمر به تعیین گذارده شود . در بیش از یک عمر گذر طی شده محبتی صادقانه تر از خدا و بی هیچ قسط منتی بر من داده شد . با این که در یک دایره به شعاع گناه هان متکبرانه خویش آنچه خدا دید از من خطا و آنچه از خدا دیدیم چون محبت هیچ نبود . و اما آنچه از بنده دوپا دیدم ان بود که هر گز در جواب محبت من ، جز بی اعتنایی بی مهری در پاسخش این ندیدم . تنهایی را می گزینم مثل تو مثل آنچه که هر گز من ندانم و مثل آنچه که هر گز نبودم تنهایی را مثل تو ای رب می گزینیم در پایان کلام که این چند روزه نبودم بر این انجمن دیدم یادی از بی یادی دیگران بر من اشکارا تر و یادی بر من بر یاد دیگران آشکارا تر بر من شد .

solinaz
14th March 2014, 11:22 PM
ҳامروز با مامان ستایشم حرف زدم...[cheshmak]صدای ماوماونمو بالاخره شنیدم...[shaad]
خب حالم خعلی بده ..رو به موتم[nishkhand]سرماخوردم...جا داشت فردا میپوندم مدرسه رو اوما امتحان میام ترم دینی دالم[negaran]
مامان ستایشم زنگ زد جویای حالم باشه[sootzadan]
پشت تلفنم طنزیم...
گوشیو برداشتم میگم سلام ماما......ان..[nishkhand]صدام گرفت..با خودم گفتم مامان کجا بود...[nishkhand]دیگه نگفتم مامان...خجالت کشیدم واقعا[nishkhand]
قاطی کردم بدتر...یه بار میگم شماااااا..یه بار تو...یه بار عطیه جون...یه بار عزیزم...[sargije]خودمم خندم گرفته بود... بهش میگم صدام خروس شده نخند...مامانی میگه ملوس شده[khande]خدایی صدای مامانم خعلی قشنگ بود[boosidan]
عطیه جدی گرفته بود...یه حس مادرانه[nishkhand]...حرفی نداشتیم بزنیم...
عطیه:قربونت برم الهی...فدات شم...قربونت برم من....[tahavoo]
من:مرسی[nishkhand](حالت تهوع گرفتم،به زور لبامو تکون میدادم..وای اینقده از این قرتی بازیا بدم میاد)[tahavoo]
دیگه واسه مامانی توضیح دادم چرا مریض شدمhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/smilee_new2%20%288%29.gif
تو مکالمم که دوتایی باهم همزمان حرف میزدیم دوتایی سکوت میکردیم منم حین سکوت عین دیوونه ها میخندیدم[nishkhand]اونم میخندید پشت من..مثلا داشتیم باهم حرف میزدیم[sootzadan]
اخرم خعلی شیک از هم خدافظی کردیم...همین...[shademani2][shademani2]
ҳماوماونیhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2876%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2876%29.gif[nishkhand]
[tahavoo]فکر کنم زیادی لوس لوسی شد[nishkhand]

محمد 1990
15th March 2014, 01:02 PM
ҳامروز با مامان ستایشم حرف زدم...[cheshmak]صدای ماوماونمو بالاخره شنیدم...[shaad]
خب حالم خعلی بده ..رو به موتم[nishkhand]سرماخوردم...جا داشت فردا میپوندم مدرسه رو اوما امتحان میام ترم دینی دالم[negaran]
مامان ستایشم زنگ زد جویای حالم باشه[sootzadan]
پشت تلفنم طنزیم...
گوشیو برداشتم میگم سلام ماما......ان..[nishkhand]صدام گرفت..با خودم گفتم مامان کجا بود...[nishkhand]دیگه نگفتم مامان...خجالت کشیدم واقعا[nishkhand]
قاطی کردم بدتر...یه بار میگم شماااااا..یه بار تو...یه بار عطیه جون...یه بار عزیزم...[sargije]خودمم خندم گرفته بود... بهش میگم صدام خروس شده نخند...مامانی میگه ملوس شده[khande]خدایی صدای مامانم خعلی قشنگ بود[boosidan]
عطیه جدی گرفته بود...یه حس مادرانه[nishkhand]...حرفی نداشتیم بزنیم...
عطیه:قربونت برم الهی...فدات شم...قربونت برم من....[tahavoo]
من:مرسی[nishkhand](حالت تهوع گرفتم،به زور لبامو تکون میدادم..وای اینقده از این قرتی بازیا بدم میاد)[tahavoo]
دیگه واسه مامانی توضیح دادم چرا مریض شدمhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/smilee_new2%20%288%29.gif
تو مکالمم که دوتایی باهم همزمان حرف میزدیم دوتایی سکوت میکردیم منم حین سکوت عین دیوونه ها میخندیدم[nishkhand]اونم میخندید پشت من..مثلا داشتیم باهم حرف میزدیم[sootzadan]
اخرم خعلی شیک از هم خدافظی کردیم...همین...[shademani2][shademani2]
ҳماوماونیhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2876%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2876%29.gif[nishkhand]
[tahavoo]فکر کنم زیادی لوس لوسی شد[nishkhand]
اییییییییییی سلی ناز .چرا اینجوری میحرفی؟؟ لووووووووووووس.[tafakor][tafakor][tafakor][tafakor][tafakor][tafakor][tafakor][tafakor][tafakor][tafakor][soal][soal][soal][soal][soal][soal][soal][khande][khande][khande]

"golbarg"
15th March 2014, 01:10 PM
امروز فهمیدم هیچ کس ارزش نه دوست داشتن نه اهمیت دادن نداره نه پروا دادن داره همیشه باید تو زندگیت همه رو دشمن خودت بدونی نه

دوست که راحت درد دل کنی بعد با حرفای خودت طوری بهت ضربه بزنه که ناراحت بشی

لعنت برزبانی که باز میشه همیشه[negaran]

ای وای من[khande]

آسمان 1371
15th March 2014, 01:32 PM
امروز فهمیدم هیچ کس ارزش نه دوست داشتن نه اهمیت دادن نداره نه پروا دادن داره همیشه باید تو زندگیت همه رو دشمن خودت بدونی نه

دوست که راحت درد دل کنی بعد با حرفای خودت طوری بهت ضربه بزنه که ناراحت بشی

لعنت برزبانی که باز میشه همیشه[negaran]

ای وای من[khande]
تفکرات آدم هست که زندگیه آینده شو میسازه
اگه با شک و تردید نسبت به طرف مقابلت بری جلو همیشه چوبشو میخوری
به قول بزرگانمون همیشه با دوست باید طوری رفتار کنی که ی روز دشمنت میشه و با دشمنت طوری رفتار کنی که روزی دوستت میشه
از نظر من اگه آدما برای کاراشون دلیل داشته باشند و درواقع در برخورد با اطرافیان ودوستانشون با دلیل و منطق جواب براشون داشته باشند دیگه هیچکس نمیتونه آدمو ساده فرض کنه و ازش سوء استفاده بشه
موفق باشی

تووت فرنگی
15th March 2014, 09:27 PM
کلی افکار جدید و خوب .. . خیلی مانی ست امروز در ذهنم ..

Sa.n
15th March 2014, 10:49 PM
تا دیروز فکر میکردم سال 92 فقط برای من سال خشک و بی حادثه ای بوده اما انگار برای همه اینطور بوده حتی برای بعضیا خیلی بد تر و شوم تر .
ولی خداروشکر اتفاق فوق العاده تلـــــــخ و غیـــــر قابل تحملی نیوفتاد بلکه خیلی خیلی خیلی کم پیدا کردن دوستان جدید تونست این خشکیش رو از بین ببره ، ولی کلا سال بدی نبود اما اتفاق خارق العاده و جالبی هم توش نداشت .
خیلی توی این سالی که گذشت حرص خوردم ... امیدوارم توی 93 اینجوری نباشه .
92 واقعا سال خسته کننده ای بود .
کلا میخوام سال 93 رو با یک تغییرات جدید و اخلاقیات جدید شروع کنم ببینم بازخوردش چیه .
امیدوارم که این سال نه تنها برای من بلکه برای همه خوب بشه و بتونه نا خوشی های سال گذشته و سال های گذشتشون رو جبران کنه

سونای
16th March 2014, 12:11 AM
خداروشکر این دوروز اوضاع درس خوندن بهتر بود بعد از چند ماااااااااااااااااااااه[nadidan]
[golrooz]

Siavash75
16th March 2014, 04:16 AM
من که توی تعطیلات دانشگاهم!!! تا 18 19 فروردین هم نمی رم!!! خدایی زندگی می کنم برای خودم

"VICTOR"
16th March 2014, 04:19 PM
http://iscv.net63.net/up/09a5510ad149.gif

بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم


ســــلام

امـــــــــــــــــــــــ ــــــــــروز روز آخــــــــــــــــــــــر ه و همین طــــــور روز اولـــــــــــه http://www.smileyarena.com/emoticons/Packs/Sketches/biker.gif

از این باب خووووشـــــحالم http://www.askdin.com/images/smilies/Small/okey.gifhttp://iscv.net63.net/up/7f0d2b95c601.gifسوز به دلتون http://www.kolobok.us/smiles/artists/big/Rulezz_heart-break.gif ([nishkhand])

ولی در عیـــــن حال عصبانیتم سر جاشه و ول نمی کــــنه ، دست از سرم برداااار http://www.askdin.com/images/smilies/Small/paridan.gif دیوونم کرررردی http://www.askdin.com/images/smilies/Small/khobam.gif ( با خطوط عصبی درونم هستم [nishkhand] / دیګه محلت نمیدم از رو بری http://iscv.net63.net/up/1fe5b8ba755e.gif )

یعنی بارون هست که در مشهد میاد مدتیه http://www.millan.net/minimations/smileys/weathermanf4.gif/ خدا زیاد کنه [khanderiz] / خیلی هوا دلنشین شده / خیلی سوز به دلتون دیګه http://iscv.net63.net/up/213877427b46.gif ( این شکلکه سلیناز خیــــــــلی قشنګه http://iscv.net63.net/up/3f9ddba165b5.gif )

یه شعر هست که میګه : نخود نخود هر که رود خانه ی خودhttp://www.millan.net/minimations/smileys/laugh2.gif (مامانم بچه بودم یادم دادنhttp://www.kolobok.us/smiles/icq/mocking.gif)

http://www.millan.net/minimations/smileys/invisible.gifمحو شدن در عمود هست ګفته باشم و به صورت مورب / چشم بصیرت می خواد ([sootzadan][nishkhand] )

farhad_jomand
17th March 2014, 11:10 AM
http://www.pic.tooptarinha.com/images/s1dqkl4sv55urnwem0wa.jpg

✿elnaz✿
17th March 2014, 04:38 PM
تا بوده چنین بوده تا باد چنین هست :|

"golbarg"
17th March 2014, 05:55 PM
من تو عمرم اصلا دروغ نمیگم حتی اگه پای ابرومم وسط باشه بازم نمیگم[khejalat]

دیروز رفتم تو یه سایتی بعد بچه پرسیدن کجایی گفتم اراکی

بعد یکی از دوستان گیرشد کجای اراک اینا.
منم بدم اومد از سوال پرسیش گفتم مال شهرستاناشم بعد گفت کدوم شهرستان

الکی گفتیم خمین شانس بدم ایشون حمینی بود[sootzadan]

گفت چه جالب منم خمینیم ما فلان میدون میشینیم شما کجا میشینید

منم که اصلا خمین جز ورودیش هیچ جاشو بلد نیستم

چند دقیقه هنگ کردم بعد دیدم ضایع گفتم نمیدونم[nishkhand]

گفت یعنی چی نمیدونی[labkhand]

باز فکر کردم[tafakor]

گفتم اخه ما تازه اومدیم خمین 1ماه هم نیست[khanderiz]

بعد باز فکر کردم گفتم بعد گفتم هرشهری یه خیابون درازی داره دیگه بگیم ما تو اون خیابونیم[khanderiz]

اینم گفتم بخیر گذشت

چند دقیقه بعدش گفت فلان جارفتی خیلی قشنگ؟؟

گفتم نه

گفت مگه میشه اون تو مسیر شماست اینا

دیگه دیدم داره به جای باریک میشه

تسلیم شدم واعتراف کردم راحت شدم

نتیجه دیگه هیچ وقت دروغ نمیگم ودیگه تو اون سایتم نمیرم[khande]

masoume.a.92
17th March 2014, 06:25 PM
دیشب دوتا از معضلاتمو حل کردم! راحت شدم! [nishkhand]

امروز آخرین جبرانی بیمارستانمو رفتم! بالاخره تموم شد! [khastegi]

استاد رادیولوژیمونو دوست دارم از پلک آویزون کنم! [sootzadan] (همون که صداش مثل ماشین چمن زنی شده بود!) به دلایلی! [bihes]

و دیگه اینکه خدا عاقبت ما رو بخیر کنه کلا!

* Elahe *
17th March 2014, 06:38 PM
سلام
من نمیدونم این معلما این دم عیدی از جون ما چی میخوان![delkhoori]
از روز شنبه اس با بچه ها میخوایم مدرسه رو تعطیل کنیم اما این ناظم مون که نمیذاره همش ساز مخالف میزنه[delkhoori] خیلی آدم...! به حرف کسی گوش نمیده خیلی یک دنده اس[delkhoori]
الان تا 28 قراره بریم.هرچه قدر بهشون میگیم خواهش میکنیم، التماس میکنیم مدرسه رو تعطیل کنین. مگه چقدر مونده به عید این دو روزه دیگه. بابا مام آدمیم خب.[gerye]دیروز میگفتن که سه شنبه ینی فردا جشنه. مام از خوشحالی این قدر زدیم توسر همدیگه[nishkhand]خیر سرمون گفتیم خوبه دیگه سه شنبه جشنه دیگه کتاب نمیاریم فقط میایم با برابچه ها دور هم باشیم[nishkhand] امروز که زنگ خورد ناظم همه رو جمع کرد گفت:اگه ببینم کسی فردا بدون کتاب اومده میفرستمش از خونه میاره، حالا کسی جرات داره بدون کتاب بیاد[nishkhand]قیافشم این شکلی بود: smilee_new2 (4)smilee_new2 (16)([nishkhand][khanderiz])
واااااااااااای[narahatishadid]اصلا حس درس خوندن ندارم[narahat]

92/12/26

"golbarg"
17th March 2014, 07:47 PM
سلام
من نمیدونم این معلما این دم عیدی از جون ما چی میخوان![delkhoori]
از روز شنبه اس با بچه ها میخوایم مدرسه رو تعطیل کنیم اما این ناظم مون که نمیذاره همش ساز مخالف میزنه[delkhoori] خیلی آدم...! به حرف کسی گوش نمیده خیلی یک دنده اس[delkhoori]
الان تا 28 قراره بریم.هرچه قدر بهشون میگیم خواهش میکنیم، التماس میکنیم مدرسه رو تعطیل کنین. مگه چقدر مونده به عید این دو روزه دیگه. بابا مام آدمیم خب.[gerye]دیروز میگفتن که سه شنبه ینی فردا جشنه. مام از خوشحالی این قدر زدیم توسر همدیگه[nishkhand]خیر سرمون گفتیم خوبه دیگه سه شنبه جشنه دیگه کتاب نمیاریم فقط میایم با برابچه ها دور هم باشیم[nishkhand] امروز که زنگ خورد ناظم همه رو جمع کرد گفت:اگه ببینم کسی فردا بدون کتاب اومده میفرستمش از خونه میاره، حالا کسی جرات داره بدون کتاب بیاد[nishkhand]قیافشم این شکلی بود: smilee_new2 (4)smilee_new2 (16)([nishkhand][khanderiz])
واااااااااااای[narahatishadid]اصلا حس درس خوندن ندارم[narahat]

92/12/26

عزیزم برو خداروشکر کن 4تا پروژه دارم نمیدونم بایدچطوری انجام بدم گریم گرفته دوتاش برنامه نویسی هستش که هیچ سایتی و هرکسیم بلد نیستش

عیدم سیاه شد[khande]

۲۲ سپتامبر
17th March 2014, 09:21 PM
آنچه در پوست و پوستین جهان انجمن دیدم هیچ نبود آنچه در لابه لای پوسته های رفتار دیدم کمی مکث کننده و اندیشده بر من جار می زد که کمی مکث کنم و بعد قدم بردارم آنچه دوست به داشتن نداشتم رخ می دهد و آنچه از دوست داشتن دوستان دارم لیکن در محرومیت گشته ام . آنچه در سخن کهن گویند جوینده یابنده است بر من کمی دشوار گشته و داشتن دوستی که ارزش دهد بر انچه ارزش می دهم و کمی جویا از من بر من شودنایاب است البته تا اوستا کریم است غمی نیست . نخبگان با همه پز های اغراق آمیز خود باز هم در پوسته پوستین اولین رویی خود خاک خورده ندارد خاک نشین ندارد . انان که خاکی بوده اند امروز از چشم ما دور و گم گشته شده اند . خود نیز هم چون فکر ما حرف ما پنهان در لابه لای این پوستین خفته اند . سرمای شدید رفتار ها در رفتار بی حاشیه خاکی نشین باعث شده است که یا رنگ رو عوض کنند و هم رنگ جماعت شوند یا پنهان شوند.
امروز و دیروز گشتیم نبود شاید فردا بگردیم ببینیم باشید .
آنچه از نقد من نویسی نقل نکن . آنچه از من خشم گرفتی دم مزن شاید در دمی موقع ما را از کینه حرف برنجانی و آن موقع دیگر جا ی ما نیست که بر ما هم نشینی کنی . و سکوت همچون دیگران اختیار کنیم لا به نه فارسی که بیاورم . مداد زبان نوشتاری را با تراش فکر برنده می کنیم و جملات نیش دار از حقیقتی که تو نمی بنیم باز گو می نمایم .
خاطر خاطراتامروز

دوشنبه - ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
الإثنين - ١٥ جمادي الاولي ١٤٣٥
Monday - 2014 17 March

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد