نارون1
8th June 2011, 08:54 PM
هیچ کس از تو نمی خواهد که بیمار شوی،تا تو را درمان کند." اریک برن
ما سال های زیادی از عمرمان را در مدارس مختلف گذرانده ایم.یادگرفته ایم که "آب"،"بابا" را چگونه می نویسند....تا این که مخترع برق کیست؟...اینتشتین چکار کرد؟...AزیرمجموعهBاست یعنی چه؟...قانون جاذبه چگونه کار می کند؟...چه وقت به مدرسه بیائیم...چگونه قوانین اداری مدرسه را رعایت کنیم...دل و روده یک قورباغه را تشریح کنیم...شعری از حافظ یا سعدی را از حفظ بخوانیم ...مکتب های ادبی جهان را از حفظ بدانیم...سال تولد ناصرالین شاه قاجار را حفظ کنیم ...و...
اما افسوس که هیچ کس به ما یاد نداد که چطوری برای زندگی ام هدف گذاری کنم،چگونه شاد باشم؟چگونه احساساتم را کنترل کنم؟چطوری با اضطراب ها و تنش های زندگی ام مبارزه کنم؟کی و چگونه خوب گریه کنم،خوب بخندم؟چگونه مهرورزی کنم؟چگونه دروغ نگویم؟و هزاران چطور و چگونه دیگر؟...
حالا بزرگ شده ام و مطابق با تئوری"مقصر دانستن دیگران"،زندگی می کنم.هی می گویم که به من یاد نداده اند چگونه خوب باشم،چگونه محبت کنم؟چگونه راست بگویم و دروغ نبافم؟ ...چون به من یاد نداده اند بنابراین من هم بلد نیستم.مدرسه هم که فقط یک سری قواعد و مقررات دست و پابسته و کلیشه ای را به من یاد داده...دیگر چه توقعی هست.؟من شخصیتم اینطوری شکل گرفته!من دیگر فنا شده ام و تغییر نخواهم کرد!!!
خوب شاید من و شما درست بگوییم و همه اون چیزهایی که در بالا گفتیم صحت داشته باشه.ولی من می خوام که من و شما از یک زاویه دیگه به این قضیه نگاه کنیم:
به قول پل مک گی اگر می خواهید بدونید که چه کسی مسئول اصلی جایگاهی است که شما در زندگی دارید،نگاهی به آینه بیاندازید.
دلم می خواد که به این پرسش ها پاسخ بدیم:
1-چه کسی بیشترین تاثیر را در زندگی ما داشته است؟
2-چه کسی سزاوار بیشترین احترام برای جایگاهی است که ما اخیرا در زندگی خود یافته ایم؟
3-نصایح و نظرات چه کسی همیشه برای ما کارساز بوده است؟
اجازه بدهید از طرف شما به این پرسش ها پاسخ بدهم:
1-خودم
2-خودم
3-خودم
درسته که افراد زیادی بودند که در زندگی ما موثر بودند و دریچه های جدیدی رو به روی ما گشودند اما به هر حال ما خواسته ایم که اینگونه تغییر کنیم یعنی اراده ما دخیل بوده.حالا آدم خوب یا بدی شده ایم ،فارغ از تاثیر دیگران،ما به عنوان یک شخصیت مستقل عامل آن بوده ایم.مگر اینکه بگوییم که ما مشکل روانی داشته ایم و قادر به تصمیم گیری نبوده ایم،اونوقت باید به صورتی دیگه به قضیه نگاه کنیم.
در یک جمع بندی می تونیم بگیم که:
"پذیرش مسئولیت رفتار خود،ما را از دام سرزنش،اعتراض و تنفر نجات می دهد
منبع :
http://edupsychology.blogfa.com
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
ما سال های زیادی از عمرمان را در مدارس مختلف گذرانده ایم.یادگرفته ایم که "آب"،"بابا" را چگونه می نویسند....تا این که مخترع برق کیست؟...اینتشتین چکار کرد؟...AزیرمجموعهBاست یعنی چه؟...قانون جاذبه چگونه کار می کند؟...چه وقت به مدرسه بیائیم...چگونه قوانین اداری مدرسه را رعایت کنیم...دل و روده یک قورباغه را تشریح کنیم...شعری از حافظ یا سعدی را از حفظ بخوانیم ...مکتب های ادبی جهان را از حفظ بدانیم...سال تولد ناصرالین شاه قاجار را حفظ کنیم ...و...
اما افسوس که هیچ کس به ما یاد نداد که چطوری برای زندگی ام هدف گذاری کنم،چگونه شاد باشم؟چگونه احساساتم را کنترل کنم؟چطوری با اضطراب ها و تنش های زندگی ام مبارزه کنم؟کی و چگونه خوب گریه کنم،خوب بخندم؟چگونه مهرورزی کنم؟چگونه دروغ نگویم؟و هزاران چطور و چگونه دیگر؟...
حالا بزرگ شده ام و مطابق با تئوری"مقصر دانستن دیگران"،زندگی می کنم.هی می گویم که به من یاد نداده اند چگونه خوب باشم،چگونه محبت کنم؟چگونه راست بگویم و دروغ نبافم؟ ...چون به من یاد نداده اند بنابراین من هم بلد نیستم.مدرسه هم که فقط یک سری قواعد و مقررات دست و پابسته و کلیشه ای را به من یاد داده...دیگر چه توقعی هست.؟من شخصیتم اینطوری شکل گرفته!من دیگر فنا شده ام و تغییر نخواهم کرد!!!
خوب شاید من و شما درست بگوییم و همه اون چیزهایی که در بالا گفتیم صحت داشته باشه.ولی من می خوام که من و شما از یک زاویه دیگه به این قضیه نگاه کنیم:
به قول پل مک گی اگر می خواهید بدونید که چه کسی مسئول اصلی جایگاهی است که شما در زندگی دارید،نگاهی به آینه بیاندازید.
دلم می خواد که به این پرسش ها پاسخ بدیم:
1-چه کسی بیشترین تاثیر را در زندگی ما داشته است؟
2-چه کسی سزاوار بیشترین احترام برای جایگاهی است که ما اخیرا در زندگی خود یافته ایم؟
3-نصایح و نظرات چه کسی همیشه برای ما کارساز بوده است؟
اجازه بدهید از طرف شما به این پرسش ها پاسخ بدهم:
1-خودم
2-خودم
3-خودم
درسته که افراد زیادی بودند که در زندگی ما موثر بودند و دریچه های جدیدی رو به روی ما گشودند اما به هر حال ما خواسته ایم که اینگونه تغییر کنیم یعنی اراده ما دخیل بوده.حالا آدم خوب یا بدی شده ایم ،فارغ از تاثیر دیگران،ما به عنوان یک شخصیت مستقل عامل آن بوده ایم.مگر اینکه بگوییم که ما مشکل روانی داشته ایم و قادر به تصمیم گیری نبوده ایم،اونوقت باید به صورتی دیگه به قضیه نگاه کنیم.
در یک جمع بندی می تونیم بگیم که:
"پذیرش مسئولیت رفتار خود،ما را از دام سرزنش،اعتراض و تنفر نجات می دهد
منبع :
http://edupsychology.blogfa.com
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]