S.A.H.A.N.D
2nd June 2011, 06:57 PM
1- Busy as a bee: به كسي گفته مي شود كه خيلي سرش شلوغ است و كار زياد دارد يا مثل زنبور اين طرف و آن طرف مي رود تا كارها را انجام دهد.
2- The bee's knees: كاري كه خوب و با كيفيت عالي انجام شده باشد.
3- To have a bee in your bonnet: وقتي كسي خيلي نگران است و دائما درباره نگراني اش حرف مي زند
1- To monkey around: احمقانه رفتار كردن
2- Monkey business: رفتار بد يا بدون صداقت
3- To make a monkey out of someone: كسي را احمق جلوه دادن
1- There's something fishy about this: "اين موضوع بو داره"، اين موضوع مشكوك به نظر مي رسد
2- A big fish in a small pond: به فردي اطلاق مي شود كه قابليت هاي زياد او بلااستفاده مانده و اين وضعيت باعث كلافگي و ياس او شده است
3- A fish out of water: به فردي اطلاق مي شود كه توانايي انجام كاري را كه به او داده شده ندارد و سردرگم است
1- To eat like a horse: پرخوري بي اندازه، به اندازه زياد غذا خوردن
2- Straight from a horse's mouth: شنيدن موضوعي از يك منبع موثق
3- To flog a dead horse: "به اسب مرده لگد نمي زنند"، آدم بدبخت را نبايد بيشتر آزار داد
1- Pigs might fly: وقوع اتفاقي غيرممكن مثل پرواز يك حيوان چهارپا (خوك)
2- This place is a pigsty: (مكان) كثيف و ريخت و پاش، "اتاقش مثل طويله يا خوكدوني است"
3- To make a pig's ear of something: كاري را خيلي بد انجام دادن
2- The bee's knees: كاري كه خوب و با كيفيت عالي انجام شده باشد.
3- To have a bee in your bonnet: وقتي كسي خيلي نگران است و دائما درباره نگراني اش حرف مي زند
1- To monkey around: احمقانه رفتار كردن
2- Monkey business: رفتار بد يا بدون صداقت
3- To make a monkey out of someone: كسي را احمق جلوه دادن
1- There's something fishy about this: "اين موضوع بو داره"، اين موضوع مشكوك به نظر مي رسد
2- A big fish in a small pond: به فردي اطلاق مي شود كه قابليت هاي زياد او بلااستفاده مانده و اين وضعيت باعث كلافگي و ياس او شده است
3- A fish out of water: به فردي اطلاق مي شود كه توانايي انجام كاري را كه به او داده شده ندارد و سردرگم است
1- To eat like a horse: پرخوري بي اندازه، به اندازه زياد غذا خوردن
2- Straight from a horse's mouth: شنيدن موضوعي از يك منبع موثق
3- To flog a dead horse: "به اسب مرده لگد نمي زنند"، آدم بدبخت را نبايد بيشتر آزار داد
1- Pigs might fly: وقوع اتفاقي غيرممكن مثل پرواز يك حيوان چهارپا (خوك)
2- This place is a pigsty: (مكان) كثيف و ريخت و پاش، "اتاقش مثل طويله يا خوكدوني است"
3- To make a pig's ear of something: كاري را خيلي بد انجام دادن