نارون1
13th May 2011, 07:21 PM
خطاهای شناختی :
1 – تفکر همه یا هیچ :
همه چیز را سفید و در غیر اینورت سیاه می بینید . هرچیز کمتر از کامل ، شکست بی چون و چرا ست . زنی که رژیم لاغری گرفته بود ، پس از خوردن یک قاق بستنی گفت :" برنامه لاغری من دد شد و به هوا رفت ." با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد .
2 – تعمیم مبالغه آمیز :
هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کنید و آن را با کلماتی چون " هرگز " و "همیشه " توصیف می کنید .
فروشنده افسرده ای که در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت :"چه بد شانس هستم ، پرنده ها همیشه به اتومبیل من می خورند ."
3 – فیلتر ذهنی :
تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت ها را تار می بینید .به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنید و بقیه را فراموش می کنید . شبیه چکیدن یک قطره جوهر که یک بشکه آبی را کدر می کند .
به خاطر طرز برخورد خود با همکاران اداره تشویق می شوید ، اما در این میان کسی از جمع همکاران کلمه ای نه چندان جدی در مقام انتقاد از شما می گوید . روزهای مدیدی در حالیکه همه گفته های مثبت را فراموش می کنید ، تحت تاثیر این تک انتقاد رنج می برید .
4 – بی توجهی به امر مثبت :
با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت ، اصرار بر مهم نبودن آنها دارید .کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانید ، می گویید که هرکسی می تواند این کار را انجام دهد . بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایست بودن سوق می دهد .
5 – نتیجه گیری شتاب زده :
بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتاب زده می کنید .
ذهن خوانی : بدون بررسی کافی نتیجه می گیرید که کسی در برخورد با شما واکنش منفی نشان می دهد .
پیشگویی : پیش بینی می کنید که اوضاع برخلاف میل شما در جریان خواهد بود .بدون هر بررسی می گویید :"آبرویم خواهد رفت ، از عهده انجام این کار برنخواهم امد ." و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید " هرگز بهبود نخواهم یافت ."
6 – درشت نمایی :
از یکسو درباره اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کنید و از سوی دیگر ، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست برآورد می کنید . موردی است که به آن ، گاه بازی دوربین چشمی نام نهاده اند .
7 – استدلال احساسی :
فرض را بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کننده واقعیت ها هستند :
" از وار شدن در هواپیما وحشت دارم ، حتما پرواز با هواپیما خطرناک است " یا " احساس گناه می کنم ، باید آدم بدی باشم " یا " خشمگین هستم ، معلوم می شود با من منصفانه برخورد نشده است ."و.......
8 – بایدها :
انتظار دارید اوضاع آنطور که شما می خواهید و انتظار دارید باشد .
نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیاننو با خود گفت :" نباید اینهمه اشتباه می کردم ." آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت . انواع و اقسامی که " باید " را به شکلی تداعی می کنند ، همین روحیه را ایجاد می کند .
آن دسته از عبارت های " باید " دار که بر ضد شما به کار برده می شوند ، به احساس تقصیر و نومیدی منجر می گردند . اما همین باورها ، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد " نباید اینقدر سمج باشد ."
خیلی ها می خواهند با " بایدها " و "نبایدها " به خود انگیزه بدهند . "نباید این شیرینی را بخورم " اغلب بی تاثیر است زیرا "بایدها " تولید تمرد می کنند و اشخاص تشویق می شوند عکس آن را انجام دهند .
9 – برچسب زدن :
برچسب زدن شکل حاد تفکر هیچ یا همه چیز است .به جای اینکه بگویید " اشتباه کردم " به خود برچسب منفی می زنید :" من بازنده هستم ." گاه هم اشخاص به خود برچسب " احمق " یا " شکست خورده " و غیره می زنند .برچسب زدن غیر منطقی است ، زیرا شما با کاری که می کنید تفاوت دارید . انسان وجود خارجی دارد اما " بازنده " و " احمق " به این شکل وجود ندارند . این برچسب ها تجربه های بی فایده ای هستند که منجر به خشم ، اضطراب ، دلسردی و کمی عزت نفس می شوند .
گاه برچسب متوجه دیگران است . وقتی کسی در مخالفت با نظر شما حرفی می زنند ممکن است او را متکبر بنامید .بعد احساس می کنید مشکل از " شخصیت " اوست و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی شود .
10 – شخصی سازی و سرزنش :
خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشتته اید . وقتی زنی از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی خواند با خود گفت :" این نشان می دهد که من مادر بدی هستم ." و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را می جست تا او را کمک کند .
شخصی سازی منجر به احساس گناه ، خجالت و ناشایسته بودن می شود . بعضی ها هم عکس این کار را می کنند و سایرین یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند " علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست ." سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب موثر واقع نمی شود .
خطاهای شناختی و افکار غیر واقعی منجر به افکار منفی ناسالم از نوع افسردگی و اضطراب می شود . اگر مثبت و واقع بینانه به مسائل خود بیاندیشید ، می توانید احساستان را تغییر دهید . اثرات این تغییر اغلب عالی و درخور توجه است .
[golrooz][golrooz][golrooz]
1 – تفکر همه یا هیچ :
همه چیز را سفید و در غیر اینورت سیاه می بینید . هرچیز کمتر از کامل ، شکست بی چون و چرا ست . زنی که رژیم لاغری گرفته بود ، پس از خوردن یک قاق بستنی گفت :" برنامه لاغری من دد شد و به هوا رفت ." با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد .
2 – تعمیم مبالغه آمیز :
هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کنید و آن را با کلماتی چون " هرگز " و "همیشه " توصیف می کنید .
فروشنده افسرده ای که در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت :"چه بد شانس هستم ، پرنده ها همیشه به اتومبیل من می خورند ."
3 – فیلتر ذهنی :
تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت ها را تار می بینید .به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنید و بقیه را فراموش می کنید . شبیه چکیدن یک قطره جوهر که یک بشکه آبی را کدر می کند .
به خاطر طرز برخورد خود با همکاران اداره تشویق می شوید ، اما در این میان کسی از جمع همکاران کلمه ای نه چندان جدی در مقام انتقاد از شما می گوید . روزهای مدیدی در حالیکه همه گفته های مثبت را فراموش می کنید ، تحت تاثیر این تک انتقاد رنج می برید .
4 – بی توجهی به امر مثبت :
با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت ، اصرار بر مهم نبودن آنها دارید .کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانید ، می گویید که هرکسی می تواند این کار را انجام دهد . بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایست بودن سوق می دهد .
5 – نتیجه گیری شتاب زده :
بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتاب زده می کنید .
ذهن خوانی : بدون بررسی کافی نتیجه می گیرید که کسی در برخورد با شما واکنش منفی نشان می دهد .
پیشگویی : پیش بینی می کنید که اوضاع برخلاف میل شما در جریان خواهد بود .بدون هر بررسی می گویید :"آبرویم خواهد رفت ، از عهده انجام این کار برنخواهم امد ." و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید " هرگز بهبود نخواهم یافت ."
6 – درشت نمایی :
از یکسو درباره اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کنید و از سوی دیگر ، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست برآورد می کنید . موردی است که به آن ، گاه بازی دوربین چشمی نام نهاده اند .
7 – استدلال احساسی :
فرض را بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کننده واقعیت ها هستند :
" از وار شدن در هواپیما وحشت دارم ، حتما پرواز با هواپیما خطرناک است " یا " احساس گناه می کنم ، باید آدم بدی باشم " یا " خشمگین هستم ، معلوم می شود با من منصفانه برخورد نشده است ."و.......
8 – بایدها :
انتظار دارید اوضاع آنطور که شما می خواهید و انتظار دارید باشد .
نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیاننو با خود گفت :" نباید اینهمه اشتباه می کردم ." آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت . انواع و اقسامی که " باید " را به شکلی تداعی می کنند ، همین روحیه را ایجاد می کند .
آن دسته از عبارت های " باید " دار که بر ضد شما به کار برده می شوند ، به احساس تقصیر و نومیدی منجر می گردند . اما همین باورها ، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد " نباید اینقدر سمج باشد ."
خیلی ها می خواهند با " بایدها " و "نبایدها " به خود انگیزه بدهند . "نباید این شیرینی را بخورم " اغلب بی تاثیر است زیرا "بایدها " تولید تمرد می کنند و اشخاص تشویق می شوند عکس آن را انجام دهند .
9 – برچسب زدن :
برچسب زدن شکل حاد تفکر هیچ یا همه چیز است .به جای اینکه بگویید " اشتباه کردم " به خود برچسب منفی می زنید :" من بازنده هستم ." گاه هم اشخاص به خود برچسب " احمق " یا " شکست خورده " و غیره می زنند .برچسب زدن غیر منطقی است ، زیرا شما با کاری که می کنید تفاوت دارید . انسان وجود خارجی دارد اما " بازنده " و " احمق " به این شکل وجود ندارند . این برچسب ها تجربه های بی فایده ای هستند که منجر به خشم ، اضطراب ، دلسردی و کمی عزت نفس می شوند .
گاه برچسب متوجه دیگران است . وقتی کسی در مخالفت با نظر شما حرفی می زنند ممکن است او را متکبر بنامید .بعد احساس می کنید مشکل از " شخصیت " اوست و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی شود .
10 – شخصی سازی و سرزنش :
خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشتته اید . وقتی زنی از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی خواند با خود گفت :" این نشان می دهد که من مادر بدی هستم ." و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را می جست تا او را کمک کند .
شخصی سازی منجر به احساس گناه ، خجالت و ناشایسته بودن می شود . بعضی ها هم عکس این کار را می کنند و سایرین یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند " علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست ." سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب موثر واقع نمی شود .
خطاهای شناختی و افکار غیر واقعی منجر به افکار منفی ناسالم از نوع افسردگی و اضطراب می شود . اگر مثبت و واقع بینانه به مسائل خود بیاندیشید ، می توانید احساستان را تغییر دهید . اثرات این تغییر اغلب عالی و درخور توجه است .
[golrooz][golrooz][golrooz]