Karim1504
8th May 2011, 03:06 PM
در سال ۱۹۵۸ کوبا شاهد شورشهایی بود که توسط انقلابیونی همچون “فیدل و رائول کاسترو ” و “چه گوارا ” اداره میشد و در نهایت موجب سقوط حکومت باتیستا شد تا وی کشور را ترک کرده و به آمریکا مهاجرت کند.
در سال ۱۹۵۸ کوبا شاهد شورشهایی بود که توسط انقلابیونی همچون “فیدل و رائول کاسترو ” و “چه گوارا ” اداره میشد و در نهایت موجب سقوط حکومت باتیستا شد تا وی کشور را ترک کرده و به آمریکا مهاجرت کند.
اما دولت انقلابی جدید که تا آن زمان کمونیست نبود، به استعمار سیستماتیک کوبا توسط تعدادی از شرکتهای چند ملیتی آمریکایی مثل “استاندارد اویل “، “جنرال موتورز “، “آیتیتی “، “جنرال الکتریک “، “شرایتون “، “هیلتون “، “یونایتد فروت “، “کمپانی هند شرقی ” و البته خانواده “باکاردی “، پایان داد.
به این صورت بود که این کمپانیها که فرصت میلیونر شدن را از دست داده بودند، رییسجمهور “آیزنهاور ” را متقاعد کردند تا برای براندازی انقلابیون کوبایی به رهبری کاسترو، اقدام کند.
در ۱۷ مارس ۱۹۶۰، آیزنهاور “برنامه پنهانی عملیات علیه رژیم کاسترو ” را تصویب کرد که هدف ادعایی آن ” جایگزینی رژیم کاسترو از طریق ابزارهای مخفی بطوریکه مداخله نظامی آمریکا را فاش نسازد، و تحمیل یک رژیم دیگر که وفاداری بیشتری به منافع مردم کوبا و ایالات متحده داشته باشد ” بود.
در ۱۷ آوریل ۱۹۶۱، یک واحد از تبعیدیان و سربازان مزدور کوبایی که بطور مجزا توسط سیا رهبری میشدند کوشیدند تا وارد خلیج خوکها شوند. که البته این اقدام با یک شکست عظیم روبرو شد. رییسجمهور جان اف کندی، که تازه وارد کاخ سفید شده بود از صدور فرمان خودداری کرد و در نتیجه نیروی هوایی آمریکا سربازان مزدور کوبایی را بازگرداند.
این در حالی بود که ۱۵۰۰ نفر توسط مامورین کوبایی دستگیر شدند. از طرفی کندی نیز ضمن مخالفت با این اقدام، ” آلن دالس “، رییس سیا، ” چارلز کابل ” معاون رییس سیا و “ریچارد بیسل ” مسئول پروژه “نیروهای خط دشمن “، را اخراج کرد.
همچنین به ژنرال “مکسول تیلور “، مشاور نظامی کندی نیز دستور داده شد تا یک تحقیق داخلی را صورت دهد که البته نتیجه این تحقیق کاملا بدون استفاده بود. در همین حال کندی، اقدام رییس ستاد مشترک در تایید عملیاتی که با چنین شکستی روبرو شد را زیر سوال برده و وی را بازخواست کرد. زیرا به نظر میرسید ژنرالهای آمریکایی قصد داشتند آمریکا را وارد یک جنگ علنی علیه کوبا کنند.
با این حال، کندی با وجودی که با روشهای سیا مخالفت کرد اما وی در دشمنی واشنگتن با حکومت هاوانا تغییری ایجاد نکرد و یک ” نیروی ویژه عملیاتی “، مبارزات ضد کاسترو را طراحی و هدایت میکرد.
این گروه توسط برادر رییسجمهور آمریکا یعنی “رابرت کندی ” دادستان کل، ژنرال مکسول تیلور، مشاور نظامی کندی، “مک جورج باندی ” مشاور امنیت ملی، “دین راسک “، وزیر خارجه به همراه “الکسی جانسون “، مشاور، “رابرت مکنامارا ” وزیر دفاع و مشاورش “راسول گیلپاتریک “، رییس جدید سیا “جان مککان ” و ژنرال “لایمن لمنیتزر “، رییس ستاد ارتش، شکل گرفت.
فعالیتهای این گروه بصورتی بود که تعدادی از عملیاتهای سری را که با نام رمز ” عملیات میمون پوزهدار ” شناخته میشد، طراحی کرد. و اجرای آن نیز با همکاری وزارت خارجه، وزارت دفاع و سازمان سیا به ژنرال “ادوارد لنسدیل “، معاون وزارت دفاع در عملیاتهای ویژه و رییس آژانس امنیت ملی، واگذار شد.
همزمان یک واحد یک منظوره با نام “گروه دبلیو ” به ریاست “ویلیام هاروی ” در سازمان سیا شکل گرفت.
* بحران در ارتش
در آوریل ۱۹۶۱، ارتش آمریکا از یک بحران جدی رنج میبرد: سرلشکر “ادوین واکر “(Edwin A.Walker)، کسی که پیش از انتصاب به عنوان فرمانده پیادهنظام آمریکا در آلمان، درگیریهای نژادی در “لیتل راک ” را آغاز کرده بود، توسط رییسجمهور کندی اخراج شد. واکر متهم به گسترش یک جناح راست افراطی نو حزبی در ارتش شده بود. در همین حال خود واکر نیز عضو “جامعه جان بیرچ ” (John Birch)و گروه نژادپرست “کو کلوس کلان ” (Ku Klux Klan) بود.
کمیسیون امور خارجه سنای آمریکا نیز تحقیقاتی در رابطه با انشعاب گروههای افراطی جناح راست در ارتش اعمال کرد. ریاست این تحقیق و تفحص نیز به عهده سناتور “آلبرت گور “، پدر رییسجمهور آینده آمریکا یعنی ال گور، بود. در این تحقیقات سناتورها همچنین به ژنرال لمنیتزر در رابطه با مشارکتش در حرکتهای جناح راست افراطی واکر مظنون شدند.
گور میدانست که لمنیتزر متخصص عملیات سری است: وی در سال ۱۹۴۳ در مذاکراتی نقش داشت که منجر به شکاف بین ایتالیا و “رایش سوم ” آدولف هیتلر (رژیم نازی آلمان) شد؛ وی در سال ۱۹۴۴ به همراه “آلان دالس ” مذاکرات سری با نازیها در “آسکونا “ی سویس را رهبری میکرد.
وی همچنین با استخدام مامورین نازی در ایجاد شبکه “هم پیمانان نیروهای باقی در خط دشمن ” به منظور مبارزه با اتحادیه شوروی نقش داشت و به وقوع جرایم جنگی و فراری دادن متهمان به جنایت جنگی علیه بشریت به آمریکا لاتین نیز کمک کرد.
البته این در حالی است که گور قادر به اثبات مشارکت لمنیتزر در این اقدامات نبود.
اما انتشار اخیر مکاتبه سری ژنرال لمنیتزر نشان داد که وی به همراه ژنرال “لاریس نورستاد ” (Lauris Norstad)، فرمانده نیروهای آمریکایی در اروپا و برخی دیگر از افسران بلند مرتبه در حال دسیسهچینی علیه سیاست کندی، رییسجمهور دموکرات آمریکا بودند.
افسران جناح راست افراطی با خودداری کندی از مشارکت دادن ارتش آمریکا در مداخله نظامی علیه کوبا، مخالف بودند. آنها افراد سازمان سیا را به دلیل طراحی بد نقشه “خلیج خوکها ” سرزنش کرده و رییسجمهور کندی را به دلیل مخالفتش با استفاده از نیروی هوایی آمریکا برای پشتیبانی ضد انقلابهای کوبایی، به بزدلی متهم کردند.
اما این شخصیتهای نظامی آمریکا در ادامه نقشههایشان عذر سیاسی تراشیدند که بر اساس آن کندی میتوانست در کوبا مداخله کند. این نقشه ” عملیات نورثوود ” نامیده شد. همچنین چند مطالعه خاص نیز توسط ژنرال “ویلیام کریگ ” (William H.Carig) با هدف جلو بردن این پروژه صورت گرفت که بعدتر و در تاریخ ۱۳ مارس ۱۹۶۲ توسط ژنرال لمنیتزر به نیروهای عملیاتی ویژه ارایه شد.
این دیدار در پنتاگون و دفتر وزیر دفاع از ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۷:۳۰ برگزار شد. اما پایا ن خوشی نداشت و مکنامارا کل نقشه طراحی شده را رد کرد و ژنرال لمنیتزر نیز بیش از پیش تهدیدآمیز شد.
این این اتفاق موجب برانگیخته شدن یک دشمنی شش ماهه دایمی بین دولت کندی و رییس ستاد مشترک ارتش شد و لمنیتزر نیز به عنوان فرمانده نیروهای آمریکایی به اروپا فرستاده شد.
با این حال وی قبل از ترک آمریکا دستور داد تا تمامی اسناد سری عملیات نورثوود نابود شود اما رابرت مکنامارا، وزیر دفاع کندی یک نسخه از این پروژه سری را نگه داشت.
* حملات تروریستی
عملیات نورثوود با هدف متقاعد کردن افکار عمومی بینالملل به غیرمسئول بودن فیدل کاسترو و تهدید بودن او برای صلح دنیا و غرب، تهدید شده بود. بنابراین طراحان این عملیات نقشه اجرای یکسری حملات تروریستی در آمریکا و علیه منافع این کشور را کشیده بودند که میتوانستند با نسبت دادن آنها به کوبا، این کشور را مورد مواخذه قرار دهند.
برخی از اقدامات طراحی شده عبارت بودند از:
۱- حمله به پایگاه نظامی آمریکا در گوانتانامو
این عملیات میبایست توسط مزدوران کوبایی که لباس نیروهای فیدل کاسترو را پوشیده بودند، انجام میشد. خرابکاریهای زیادی میبایست انجام میشد و حتی انبار مهمات را نیز منفجر میکردند. واضح است که این اقدام موجب خسارات زیاد و مرگ بسیاری از سربازان آمریکایی میشد.
۲- منفجر کردن ناو جنگی آمریکا در آبهای کوبا
که یادآور تخریب “یو.اس مین ” در سال ۱۸۹۸ بود که با به جای گذاشتن ۲۶۶ کشته موجب مداخله آمریکا علیه اسپانیا شد، بود. در حقیقت این کشتی میبایست خالی بوده و از راه دور هدایت میشد ولی انفجار از هاوانا یا سانتیاگو نیز دیده میشد و شاهدان عینی میتوانستند آنچه که اتفاق افتاده را بازگو کنند. پس از آن یک عملیات نجات سازماندهی میشد تا این حادثه را واقعیتر جلوه دهد. با انتشار لیست مسافران کشتی و تشیع جنازه دروغین نیز افکار عمومی آمریکا و دنیا ناراحت و جریحه دار میشد. همچنین تمامی این عملیات هنگامی انجام میشد که هواپیماها و کشتیهای کوبایی در منطقه حضور داشتند و میشد آنها را مقصر حمله معرفی کرد.
۳- ارعاب تبعیدیان کوبا که در آمریکا زندگی میکنند
با انفجار یکی از تاسیسات آنها در میامی ایالت فلوریدا و یا حتی در واشنگتن. پس از آن مامورین قلابی کوبایی دستگیر میشدند و اعتراف میکردند. ارایه اسناد دروغین به رسانهها نیز با هدف اثبات مداخله نیروهای کاسترو در این حملات صورت میگرفت.
۴- همچنین برای اثبات تهدید بودن کوبا و بسیج کردن کشورهای هممرز با آن، یک هواپیمای قلابی کوبایی هنگام شب به جمهوری دومنیکن و یا هر کشور دیگری در منطقه حمله میکرد و همانطور که واضح است میبایست از بمبهای ساخت شوروی در این حمله استفاده میشد.
۵- بسیج افکار بینالمللی علیه کوبا
برای انجام این کار مقرر شده بود یک سفینه فضایی منهدم شود. هدف این اقدام نیز این بود که احساسات مردم را به شدت تحت تاثیر قرار دهد به همین منظور هم “جان گلن ” فضانورد مشهور و اولین آمریکایی که پرواز بر فراز مدار زمین را کامل کرد، به عنوان قربانی انتخاب شده بود.
اما اگر تمامی این اقدامات نیز برای بسیج کردن افکار عمومی بینالملل برای حمایت از حمله نظامی علیه کوبا، کافی نبود، در آخرین مرحله اقدام بعدی صورت میگیرد:
۶- این امکان وجود داشت که یک حادثه دروغین اجرا شود تا اینطور ثابت شود که یک هواپیمای جنگنده کوبایی به یک پراوز چارتر مسافری که از آمریکا به مقصد جامایکا، گواتمالا، پاناما و یا ونزوئلا در حرکت بود حمله کرده و موجب سقوط آن شده است. همچنین گروهی از مسافران که میتوانند دانشجو باشند برای مثال در لیست مسافرین یکی از شرکتهای مخفی تحت کنترل سیا قرار میگیرند. به محض اینکه هواپیما بر فراز فلوریدا پرواز کرد یک هواپیمای خالی و بدون خلبان که کاملا شبیه به هواپیمای اصلی است، همان مسیر را دنبال میکند. در این هنگام مسافرینی که در هواپیمای اصلی بودند و در این دسیسه همکاری داشتند به یک پایگاه سری سازمان سیا منتقل میشوند و هواپیما نیز با بیان اینکه از سوی جنگنده کوبایی مورد حمله قرار گرفته است درخواست کمک میکند و بعد منفجر میشود.
همانطور که مشخص است، اجرای اقدامات بیان شده موجب هزینه شدن جان بسیاری از شهروندان و نظامیان آمریکایی میشد.
* بازگشت لایمن لمنیتزر
به نظر کندی، لمنیتزر یک شخصیت هیستیریک و افراطی ضد کمونیستی بود که از سوی شرکتهای چند ملیتی کاملا حمایت میشد. این چنین بود که رییسجمهور کندی، منظور اصلی آیزنهاور را فهمید که یک سال پیش از پایان دوران ریاستجمهوریش طی یک سخنرانی هشدار داده بود که: ” مسئول دولت باید از تاثیرات نامشروع که چه از سوی مجتمعهای صنعتی-نظامی اعمال میشود یا خیر، آگاه باشد. خطر توسعه و یا استفاده از موجودیتهای قدرت غصب شده وجود خواهد داشت. ما نباید اجازه دهیم تا این تهدید مانع آزادیها و روندهای دموکراتیکمان شود. نباید اینطور تلقی شود که هیچ چیزی کاملا بدست آمده است. تنها تجسس و آگاهی صحیح میتواند تعادل بین لابی و تشکیلات نظامی و صنعتی عظیمی که ما ایجاد کردهایم و روشها و مقاصد مسالمتآمیز را برقرار کند که در اینصورت امنیت و آزادی میتوانند با همدیگر تامین شوند. ”
جان افکندی با ژنرالها، واکر، لمنیتزر و دوستان او مخالفت کرد و از مشارکت دادن آمریکا در جنگ علنی علیه کمونیسم حاضر در کوبا، لائوس، ویتنام و یا دیگر کشورها خودداری کرد. کندی ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ ترور شد و به قتل رسید.
ژنرال لمنیتزر سال ۱۹۶۹ بازنشسته شد اما در سال ۱۹۷۹ هنگامی که سنا در حال انجام تحقیقاتی راجع به نقش سیا طی دوران حکومت نیکسون بود، “جرالد فورد “، که بعد از رسوایی واترگیت رییسجمهور شده بود، از لمنیتزر خواست در در این تحقیقات مشارکت کند.
بعد از این ماجرا، فورد از کارکنانش خواست تا با گروه فشار ” کمیته خطر کنونی ” (CPD) همکاری کنند. این گروه توسط سازمان سیا ایجاد شده بود و سپس توسط جورج بوش پدر رهبری میشد. این گروه علیه کمونیسم شروع به فعالیت کرد و تهدیداتش را گسترش داد. در بین روسای این گروه، چند تن از افسران سازمان سیا و ” پل ولفوویتز ” ( معاون وزیر دفاع آمریکا در امور افغانستان) نیز حضور داشتند.
در همان زمان، جرالد فورد، ژنرال ویلیام کریگ را به درجه سرلشکری ارتقا داد. کریگ تحلیلهای اولیه عملیات نورثوودز را به عنوان رییس آژانس امنیت ملی، را مدیریت کرده بود.
ژنرال لمنیتزر در ۱۲ نوامبر ۱۹۸۸ مرد.
منبع :خبرگزاری فارس
در سال ۱۹۵۸ کوبا شاهد شورشهایی بود که توسط انقلابیونی همچون “فیدل و رائول کاسترو ” و “چه گوارا ” اداره میشد و در نهایت موجب سقوط حکومت باتیستا شد تا وی کشور را ترک کرده و به آمریکا مهاجرت کند.
اما دولت انقلابی جدید که تا آن زمان کمونیست نبود، به استعمار سیستماتیک کوبا توسط تعدادی از شرکتهای چند ملیتی آمریکایی مثل “استاندارد اویل “، “جنرال موتورز “، “آیتیتی “، “جنرال الکتریک “، “شرایتون “، “هیلتون “، “یونایتد فروت “، “کمپانی هند شرقی ” و البته خانواده “باکاردی “، پایان داد.
به این صورت بود که این کمپانیها که فرصت میلیونر شدن را از دست داده بودند، رییسجمهور “آیزنهاور ” را متقاعد کردند تا برای براندازی انقلابیون کوبایی به رهبری کاسترو، اقدام کند.
در ۱۷ مارس ۱۹۶۰، آیزنهاور “برنامه پنهانی عملیات علیه رژیم کاسترو ” را تصویب کرد که هدف ادعایی آن ” جایگزینی رژیم کاسترو از طریق ابزارهای مخفی بطوریکه مداخله نظامی آمریکا را فاش نسازد، و تحمیل یک رژیم دیگر که وفاداری بیشتری به منافع مردم کوبا و ایالات متحده داشته باشد ” بود.
در ۱۷ آوریل ۱۹۶۱، یک واحد از تبعیدیان و سربازان مزدور کوبایی که بطور مجزا توسط سیا رهبری میشدند کوشیدند تا وارد خلیج خوکها شوند. که البته این اقدام با یک شکست عظیم روبرو شد. رییسجمهور جان اف کندی، که تازه وارد کاخ سفید شده بود از صدور فرمان خودداری کرد و در نتیجه نیروی هوایی آمریکا سربازان مزدور کوبایی را بازگرداند.
این در حالی بود که ۱۵۰۰ نفر توسط مامورین کوبایی دستگیر شدند. از طرفی کندی نیز ضمن مخالفت با این اقدام، ” آلن دالس “، رییس سیا، ” چارلز کابل ” معاون رییس سیا و “ریچارد بیسل ” مسئول پروژه “نیروهای خط دشمن “، را اخراج کرد.
همچنین به ژنرال “مکسول تیلور “، مشاور نظامی کندی نیز دستور داده شد تا یک تحقیق داخلی را صورت دهد که البته نتیجه این تحقیق کاملا بدون استفاده بود. در همین حال کندی، اقدام رییس ستاد مشترک در تایید عملیاتی که با چنین شکستی روبرو شد را زیر سوال برده و وی را بازخواست کرد. زیرا به نظر میرسید ژنرالهای آمریکایی قصد داشتند آمریکا را وارد یک جنگ علنی علیه کوبا کنند.
با این حال، کندی با وجودی که با روشهای سیا مخالفت کرد اما وی در دشمنی واشنگتن با حکومت هاوانا تغییری ایجاد نکرد و یک ” نیروی ویژه عملیاتی “، مبارزات ضد کاسترو را طراحی و هدایت میکرد.
این گروه توسط برادر رییسجمهور آمریکا یعنی “رابرت کندی ” دادستان کل، ژنرال مکسول تیلور، مشاور نظامی کندی، “مک جورج باندی ” مشاور امنیت ملی، “دین راسک “، وزیر خارجه به همراه “الکسی جانسون “، مشاور، “رابرت مکنامارا ” وزیر دفاع و مشاورش “راسول گیلپاتریک “، رییس جدید سیا “جان مککان ” و ژنرال “لایمن لمنیتزر “، رییس ستاد ارتش، شکل گرفت.
فعالیتهای این گروه بصورتی بود که تعدادی از عملیاتهای سری را که با نام رمز ” عملیات میمون پوزهدار ” شناخته میشد، طراحی کرد. و اجرای آن نیز با همکاری وزارت خارجه، وزارت دفاع و سازمان سیا به ژنرال “ادوارد لنسدیل “، معاون وزارت دفاع در عملیاتهای ویژه و رییس آژانس امنیت ملی، واگذار شد.
همزمان یک واحد یک منظوره با نام “گروه دبلیو ” به ریاست “ویلیام هاروی ” در سازمان سیا شکل گرفت.
* بحران در ارتش
در آوریل ۱۹۶۱، ارتش آمریکا از یک بحران جدی رنج میبرد: سرلشکر “ادوین واکر “(Edwin A.Walker)، کسی که پیش از انتصاب به عنوان فرمانده پیادهنظام آمریکا در آلمان، درگیریهای نژادی در “لیتل راک ” را آغاز کرده بود، توسط رییسجمهور کندی اخراج شد. واکر متهم به گسترش یک جناح راست افراطی نو حزبی در ارتش شده بود. در همین حال خود واکر نیز عضو “جامعه جان بیرچ ” (John Birch)و گروه نژادپرست “کو کلوس کلان ” (Ku Klux Klan) بود.
کمیسیون امور خارجه سنای آمریکا نیز تحقیقاتی در رابطه با انشعاب گروههای افراطی جناح راست در ارتش اعمال کرد. ریاست این تحقیق و تفحص نیز به عهده سناتور “آلبرت گور “، پدر رییسجمهور آینده آمریکا یعنی ال گور، بود. در این تحقیقات سناتورها همچنین به ژنرال لمنیتزر در رابطه با مشارکتش در حرکتهای جناح راست افراطی واکر مظنون شدند.
گور میدانست که لمنیتزر متخصص عملیات سری است: وی در سال ۱۹۴۳ در مذاکراتی نقش داشت که منجر به شکاف بین ایتالیا و “رایش سوم ” آدولف هیتلر (رژیم نازی آلمان) شد؛ وی در سال ۱۹۴۴ به همراه “آلان دالس ” مذاکرات سری با نازیها در “آسکونا “ی سویس را رهبری میکرد.
وی همچنین با استخدام مامورین نازی در ایجاد شبکه “هم پیمانان نیروهای باقی در خط دشمن ” به منظور مبارزه با اتحادیه شوروی نقش داشت و به وقوع جرایم جنگی و فراری دادن متهمان به جنایت جنگی علیه بشریت به آمریکا لاتین نیز کمک کرد.
البته این در حالی است که گور قادر به اثبات مشارکت لمنیتزر در این اقدامات نبود.
اما انتشار اخیر مکاتبه سری ژنرال لمنیتزر نشان داد که وی به همراه ژنرال “لاریس نورستاد ” (Lauris Norstad)، فرمانده نیروهای آمریکایی در اروپا و برخی دیگر از افسران بلند مرتبه در حال دسیسهچینی علیه سیاست کندی، رییسجمهور دموکرات آمریکا بودند.
افسران جناح راست افراطی با خودداری کندی از مشارکت دادن ارتش آمریکا در مداخله نظامی علیه کوبا، مخالف بودند. آنها افراد سازمان سیا را به دلیل طراحی بد نقشه “خلیج خوکها ” سرزنش کرده و رییسجمهور کندی را به دلیل مخالفتش با استفاده از نیروی هوایی آمریکا برای پشتیبانی ضد انقلابهای کوبایی، به بزدلی متهم کردند.
اما این شخصیتهای نظامی آمریکا در ادامه نقشههایشان عذر سیاسی تراشیدند که بر اساس آن کندی میتوانست در کوبا مداخله کند. این نقشه ” عملیات نورثوود ” نامیده شد. همچنین چند مطالعه خاص نیز توسط ژنرال “ویلیام کریگ ” (William H.Carig) با هدف جلو بردن این پروژه صورت گرفت که بعدتر و در تاریخ ۱۳ مارس ۱۹۶۲ توسط ژنرال لمنیتزر به نیروهای عملیاتی ویژه ارایه شد.
این دیدار در پنتاگون و دفتر وزیر دفاع از ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۷:۳۰ برگزار شد. اما پایا ن خوشی نداشت و مکنامارا کل نقشه طراحی شده را رد کرد و ژنرال لمنیتزر نیز بیش از پیش تهدیدآمیز شد.
این این اتفاق موجب برانگیخته شدن یک دشمنی شش ماهه دایمی بین دولت کندی و رییس ستاد مشترک ارتش شد و لمنیتزر نیز به عنوان فرمانده نیروهای آمریکایی به اروپا فرستاده شد.
با این حال وی قبل از ترک آمریکا دستور داد تا تمامی اسناد سری عملیات نورثوود نابود شود اما رابرت مکنامارا، وزیر دفاع کندی یک نسخه از این پروژه سری را نگه داشت.
* حملات تروریستی
عملیات نورثوود با هدف متقاعد کردن افکار عمومی بینالملل به غیرمسئول بودن فیدل کاسترو و تهدید بودن او برای صلح دنیا و غرب، تهدید شده بود. بنابراین طراحان این عملیات نقشه اجرای یکسری حملات تروریستی در آمریکا و علیه منافع این کشور را کشیده بودند که میتوانستند با نسبت دادن آنها به کوبا، این کشور را مورد مواخذه قرار دهند.
برخی از اقدامات طراحی شده عبارت بودند از:
۱- حمله به پایگاه نظامی آمریکا در گوانتانامو
این عملیات میبایست توسط مزدوران کوبایی که لباس نیروهای فیدل کاسترو را پوشیده بودند، انجام میشد. خرابکاریهای زیادی میبایست انجام میشد و حتی انبار مهمات را نیز منفجر میکردند. واضح است که این اقدام موجب خسارات زیاد و مرگ بسیاری از سربازان آمریکایی میشد.
۲- منفجر کردن ناو جنگی آمریکا در آبهای کوبا
که یادآور تخریب “یو.اس مین ” در سال ۱۸۹۸ بود که با به جای گذاشتن ۲۶۶ کشته موجب مداخله آمریکا علیه اسپانیا شد، بود. در حقیقت این کشتی میبایست خالی بوده و از راه دور هدایت میشد ولی انفجار از هاوانا یا سانتیاگو نیز دیده میشد و شاهدان عینی میتوانستند آنچه که اتفاق افتاده را بازگو کنند. پس از آن یک عملیات نجات سازماندهی میشد تا این حادثه را واقعیتر جلوه دهد. با انتشار لیست مسافران کشتی و تشیع جنازه دروغین نیز افکار عمومی آمریکا و دنیا ناراحت و جریحه دار میشد. همچنین تمامی این عملیات هنگامی انجام میشد که هواپیماها و کشتیهای کوبایی در منطقه حضور داشتند و میشد آنها را مقصر حمله معرفی کرد.
۳- ارعاب تبعیدیان کوبا که در آمریکا زندگی میکنند
با انفجار یکی از تاسیسات آنها در میامی ایالت فلوریدا و یا حتی در واشنگتن. پس از آن مامورین قلابی کوبایی دستگیر میشدند و اعتراف میکردند. ارایه اسناد دروغین به رسانهها نیز با هدف اثبات مداخله نیروهای کاسترو در این حملات صورت میگرفت.
۴- همچنین برای اثبات تهدید بودن کوبا و بسیج کردن کشورهای هممرز با آن، یک هواپیمای قلابی کوبایی هنگام شب به جمهوری دومنیکن و یا هر کشور دیگری در منطقه حمله میکرد و همانطور که واضح است میبایست از بمبهای ساخت شوروی در این حمله استفاده میشد.
۵- بسیج افکار بینالمللی علیه کوبا
برای انجام این کار مقرر شده بود یک سفینه فضایی منهدم شود. هدف این اقدام نیز این بود که احساسات مردم را به شدت تحت تاثیر قرار دهد به همین منظور هم “جان گلن ” فضانورد مشهور و اولین آمریکایی که پرواز بر فراز مدار زمین را کامل کرد، به عنوان قربانی انتخاب شده بود.
اما اگر تمامی این اقدامات نیز برای بسیج کردن افکار عمومی بینالملل برای حمایت از حمله نظامی علیه کوبا، کافی نبود، در آخرین مرحله اقدام بعدی صورت میگیرد:
۶- این امکان وجود داشت که یک حادثه دروغین اجرا شود تا اینطور ثابت شود که یک هواپیمای جنگنده کوبایی به یک پراوز چارتر مسافری که از آمریکا به مقصد جامایکا، گواتمالا، پاناما و یا ونزوئلا در حرکت بود حمله کرده و موجب سقوط آن شده است. همچنین گروهی از مسافران که میتوانند دانشجو باشند برای مثال در لیست مسافرین یکی از شرکتهای مخفی تحت کنترل سیا قرار میگیرند. به محض اینکه هواپیما بر فراز فلوریدا پرواز کرد یک هواپیمای خالی و بدون خلبان که کاملا شبیه به هواپیمای اصلی است، همان مسیر را دنبال میکند. در این هنگام مسافرینی که در هواپیمای اصلی بودند و در این دسیسه همکاری داشتند به یک پایگاه سری سازمان سیا منتقل میشوند و هواپیما نیز با بیان اینکه از سوی جنگنده کوبایی مورد حمله قرار گرفته است درخواست کمک میکند و بعد منفجر میشود.
همانطور که مشخص است، اجرای اقدامات بیان شده موجب هزینه شدن جان بسیاری از شهروندان و نظامیان آمریکایی میشد.
* بازگشت لایمن لمنیتزر
به نظر کندی، لمنیتزر یک شخصیت هیستیریک و افراطی ضد کمونیستی بود که از سوی شرکتهای چند ملیتی کاملا حمایت میشد. این چنین بود که رییسجمهور کندی، منظور اصلی آیزنهاور را فهمید که یک سال پیش از پایان دوران ریاستجمهوریش طی یک سخنرانی هشدار داده بود که: ” مسئول دولت باید از تاثیرات نامشروع که چه از سوی مجتمعهای صنعتی-نظامی اعمال میشود یا خیر، آگاه باشد. خطر توسعه و یا استفاده از موجودیتهای قدرت غصب شده وجود خواهد داشت. ما نباید اجازه دهیم تا این تهدید مانع آزادیها و روندهای دموکراتیکمان شود. نباید اینطور تلقی شود که هیچ چیزی کاملا بدست آمده است. تنها تجسس و آگاهی صحیح میتواند تعادل بین لابی و تشکیلات نظامی و صنعتی عظیمی که ما ایجاد کردهایم و روشها و مقاصد مسالمتآمیز را برقرار کند که در اینصورت امنیت و آزادی میتوانند با همدیگر تامین شوند. ”
جان افکندی با ژنرالها، واکر، لمنیتزر و دوستان او مخالفت کرد و از مشارکت دادن آمریکا در جنگ علنی علیه کمونیسم حاضر در کوبا، لائوس، ویتنام و یا دیگر کشورها خودداری کرد. کندی ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ ترور شد و به قتل رسید.
ژنرال لمنیتزر سال ۱۹۶۹ بازنشسته شد اما در سال ۱۹۷۹ هنگامی که سنا در حال انجام تحقیقاتی راجع به نقش سیا طی دوران حکومت نیکسون بود، “جرالد فورد “، که بعد از رسوایی واترگیت رییسجمهور شده بود، از لمنیتزر خواست در در این تحقیقات مشارکت کند.
بعد از این ماجرا، فورد از کارکنانش خواست تا با گروه فشار ” کمیته خطر کنونی ” (CPD) همکاری کنند. این گروه توسط سازمان سیا ایجاد شده بود و سپس توسط جورج بوش پدر رهبری میشد. این گروه علیه کمونیسم شروع به فعالیت کرد و تهدیداتش را گسترش داد. در بین روسای این گروه، چند تن از افسران سازمان سیا و ” پل ولفوویتز ” ( معاون وزیر دفاع آمریکا در امور افغانستان) نیز حضور داشتند.
در همان زمان، جرالد فورد، ژنرال ویلیام کریگ را به درجه سرلشکری ارتقا داد. کریگ تحلیلهای اولیه عملیات نورثوودز را به عنوان رییس آژانس امنیت ملی، را مدیریت کرده بود.
ژنرال لمنیتزر در ۱۲ نوامبر ۱۹۸۸ مرد.
منبع :خبرگزاری فارس