PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خلقت زن حتما بخونین



mahsaj00n
26th April 2011, 08:52 PM
خلقت زن - شل سیلور استاین












از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت.
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟





خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده ای ؟





او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکی نباشد.
بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جايگزينی باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند.
بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود.
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.





فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد. گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟




خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند.




-اين ترتيب، اين می شود يک الگوي متعارف برای آنها.




خداوند سری تکان داد و فرمود : بله.




يک جفت برای وقتی که از بچه هايش می پرسد که چه کار می کنيد، از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان.
يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!و جفت سوم همين جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،بتواند بدون کلام به او بگويد او را می فهمد و دوستش دارد.
فرشته سعی کرد جلوي خدا را بگيرد.




اين همه کار براي يک روز خيلی زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد .




خداوند فرمود : نمی شود !!چيزی نمانده تا کار خلق اين مخلوقی را که اين همه به من نزديک است، تمام کنم.




از اين پس می تواند هنگام بيماری، خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد.




فرشته نزديک شد و به زن دست زد.




اما ای خداوند، او را خيلی نرم آفريدی .




بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .




فرشته پرسيد : فکر هم می تواند بکند ؟




خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد .




آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد.ای وای، مثل اينکه اين نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در اين يکی زيادی مواد مصرف کرده ايد.



خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نيست، اشک است.



فرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟



خداوند گفت : اشک وسيله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا اميدی، تنهايی، سوگ و غرورش.



فرشته متاثر شد.شما نابغه‌ايد ای خداوند، شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزند.
زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند.



همواره بچه ها را به دندان می کشند.
سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
بار زندگی را به دوش می کشند،ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند.
وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند.
وقتی خوشحالند گريه می کنند.
و وقتی عصبانی اند می خندند.
برای آنچه باور دارند می جنگند.
در مقابل بی عدالتی می ايستند.
وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند.
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشند.
براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
بدون قيد و شرط دوست می دارند.
وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می کنند گريه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گيرند، می خندند.
در مرگ يک دوست، دل شان می شکند.
در از دست دادن يکی از اعضای خانواده اندوهگين می شوند،با اينحال وقتی می بينند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستيد.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می آوردزن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسيدن می تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشد
کار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادی و اميد به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشند
زن ها چيزهای زيادی برای گفتن و برای بخشيدن دارند



خداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد



فرشته پرسيد : چه عيبی ؟



خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند !

0014
26th April 2011, 10:14 PM
خداوند مرد و زن را آفرید
مرد پول را اختراع کرد سپس بازار را اختراع کرد
سپس زن مشغول خرید شد
ازآن پس مرد چیز های زیادی را اختراع کرد ولی زن همچنان مشغول خرید بود!!![nishkhand][nishkhand][nishkhand]

انریکه
27th April 2011, 05:08 PM
همه ی این خصوصیات مال زن هاست؟؟؟؟؟؟؟
فک نمیکنما!!!!!![negaran]

*yas*
27th April 2011, 05:27 PM
زنی را می شناسم من

که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پر شور است

دو صد بیم از سفر دارد



زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه



سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست



زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست



زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین

پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟



زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد



زنی را با تار تنهایی

لباس تور می بافد زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند



زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست

نگاه سرد زندانبان



زنی را می شناسم من....




زنی را می شناسم من....

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر



زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند



زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که

یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی



زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد



زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد



زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه



زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی



زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است



زنی

را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که بسه



زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده



زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند



زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد



زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است



سراغش را که می گیرد

نمی دانم؟

شبی در بستری کوچک

زنی آهسته می میرد



زنی هم

انتقامش را

ز مردی هرزه می گیرد

زنی را می شناسم من

زنی را....

mahsaj00n
27th April 2011, 06:19 PM
همه ی این خصوصیات مال زن هاست؟؟؟؟؟؟؟
فک نمیکنما!!!!!![negaran]

آره معلومــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــه . تا حالا فکر کردین چرا بهشت زیر پای مادراست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[shaad]

warrior
28th April 2011, 04:15 PM
ممنونم مهسا جون.
واقعا زیبا بود و نتیجه آخرش بود که منو گرفت/.

انریکه
28th April 2011, 06:53 PM
آره معلومــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــه . تا حالا فکر کردین چرا بهشت زیر پای مادراست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[shaad]شما درست میگین ولی یکم اغراق بود[nadidan]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد