uody
9th April 2011, 03:03 AM
جام جم جمشید
اسطرلاب دستگاه کوچکی است که برای تعیین بعضی مشخصات زمان ومکان آسمان به کار میرود. به فارسی "جام جم" نامیده می شود ولی به تدریج کلمه یونانی اسطرلاب برای آن متداول شده است.اسطرلاب رایج و معمولی دستگاه و صفحه مدور فلزی است که از جنس برنز یا برنج و یا از آهن وفولاد و یا تخته به طرز بسیار دقیق و ظریف و مستحکمی ساخته شده و برای مطالعات ومحاسبات کارهای نجومی از قبیل پیدا کردن ارتفاع و زاویه آفتاب محل ستارگان و سیارات و منطقه البروج و به دست آوردن طول و عرض جغرافیایی محل در تمام مدت شبانه روز و فصول مختلف سال و همچنین برای بدست آوردن ارتفاع کوهها و پهنای رودخانه ها و سایر عوارض طبیعی زمین و تعیین ساعات طلوع و غروب یکایک ستارگان ثوابت و سیاراتی که نام آنها بر شبکه اسطرلاب نقش بسته و برای محاسبه ساعات طلوع و غروب آفتاب هر محل(علی الخصوص در دوره اسلام که تعیین ساعات نماز هم برآن اضافه شد) ساخته شده است. با توجه به این حقیقت که در هنگام استفاده از دستگاه مذکور هیچ احتیاجی جهت به کاربردن و دانستن فرمولهای ریاضی نیست.(مانند خط کش محاسبه ای که به وسیله مهندسین به کار برده میشود.)
ریشه لغوی و ایرانی استرلاب
بر طبق اسناد بدست آمده در ماوراء النهر ، این دستگاه را «استارهلاب» میگفتند. «استاره» یا «استره» که یونانیان «استاریوس» مینامند، همان ستاره و نام ایرانی است و «لابیدن» از مصدر پارتی به معنی «تابیدن» است.
«حسن اسوار» از دانشمندان زرتشتی سده چهارم هجری در کتاب «المبتدا بعلم النجوم» مینویسد: «کتابی از علمای اسکندریه به دستم رسید که در آن اعلام داشته بود بنیاد دانش نجوم را در جهان منجم ایرانی «استره-دوقوس فوقانی» در 3200 سال پیش از جنگ تروا بنیان نهاده است» چون جنگهای ده ساله تروا 1500 سال پیش از میلاد صورت گرفت، نزدیک به 6700 سال از عمر این دانش میگذرد. با این سند خلاف گفته غربیان که استرلاب و نام آن یونانی معرفی مینمایند، ثابت میگردد.
استرلاب را ایرانیان مسلمان جام جم یا جام جهاننما و یا آینه جم میخواندند. «جم» با پسوند «شید» ، «جمشید» نامیده میشود که از بزرگترین منجمان و ریاضیدانان و فیزیکدانان ایرانی است که در تاریخ اساطیری ایران تا مقام خداوندی ارتقا یافت.
حافظ در غزلی از آینه جام نام میبرد که منظورش همان استرلاب است که جهان را مانند جام آینهواری به آدمی نشان میدهد. قدیمیترین کتاب جامع به زبان پارسی دری درباره استرلاب و ستاره شناسی ، کتاب «روضه المنجمین» نام دارد که آنرا «شهمردان» فرزند ابیالخیر رازی در سده پنجم هجری تألیف کرده است.
تاریخچه:
نامچندنوعابزار اندازهگيري نجومىكهبرايسنجش ارتفاع، سمت، بعد و ميل خورشيد و ستارگان، تعيين وقت در ساعات روز و شب، قبله و زمان طلوع و غروب آفتاب و مقاصد ديگر - كه از بسياري نتوان شمرد - به كار مىرفته است (بيرونى، التفهيم...، 285، فى علم...، 2-7). اين دستگاه كه گاه آن را كهنترين ابزار علمى جهان مىخوانند، احتمالاً در سدة 3 قم در يونان ساخته شده است. در حقيقت، در دوران شكوفايى دانش ستارهشناسى يونانيان، دو دستگاه اندازهگيري متفاوت، يكى به نام اسطرلاب حلقوي3، و ديگري به نام اسطرلاب مسطح4 مورد استفاده بوده است. آنچه بطلميوس5 در مجسطى (ص با عنوان اسطرلاب از آن سخن مىگويد، همان نوع حلقوي اسطرلاب است كه بعدها در جهان اسلام ذاتالحلق ناميده شد و برخى نيز آن را اسطرلاب ذات الحلق ناميدند (نك: ابن نديم، 332- 333؛ بيرونى، قانون...، 2/798-801؛ يعقوبى، 107، 109-110؛ پاولى، ؛ ii(2)/1798 كلامروت، 25 -23 ؛ تومر، .(323 گفته مىشود ابرخس (د پس از 127ق م) دگرگونيهايى در اين ابزار به وجود آورده بوده، و احتمالاً بطلميوس (سدة 2م) نيز به ابتكار خويش اجزائى بدان افزوده بوده، و آن را براي اندازهگيري تفاوت طول نجومى ماه و خورشيد و نيز تعيين موضع هر ستاره نسبت به دائرة البروج، يعنى طول و عرض نجومى آن، مورد استفاده قرار مىداده است (ابن نديم، 342؛ كينگ، «مجموعهها...1»، 106 ؛ پاولى، .(ii(2)/1798-1799
سونِسيوسِ سورنى2 (د ح 415م) نيز از جهاننمايى سخن مىگويد كه گويا خود وي پايههاي نظري آن را تكميل كرده است. وي مىافزايد كه آن پايههاي نظري را از يك رسالة ابرخس كه بطلميوس نسبت به آن بىتوجهى نشان داده، برگرفته است (نك: سارتن، ؛ i/193-194 پاولى، ؛ ii(2)/1799 هارتنر، .(2531-2532
دربارة سرچشمة بابلى اسطرلاب نيز سخنانى گفته شده، و در اين زمينه شواهدي از قبيل الواح سفالين مشابه اسطرلاب مسطح - كه در ويرانههاي بابل به دست آمده، و شامل خطوط و دواير و نقش چند ستاره است - و نيز قراينى مانند آگاهيهاي پراكنده پيرامون گسترة پژوهشهاي نجومى دانشمندان بابلى ارائه شده است. اين نيز روشن است كه يونانيان در زمينة ستارهشناسى، از بابليان درسهاي بسيار آموختهاند؛ اما به اعتقاد پژوهشگران تاريخ نجوم، اين شواهد و قراين براي اثبات اختراع اسطرلاب در بابل و آشور، و انتقال بعدي آن به يونان كفايت نمىكند (همو، 2534 ؛ فرنسيس، 9؛ وان در وردن، .(674-676
همچنين سخنانى كه دربارة دستگاهى به نام عنكبوت3، ساختة اويدوكسوس (سدة 4قم) يا آپولونيوس (سدة 3قم) به عنوان يكى از مراحل ابتدايىتر اسطرلاب گفته شده، از واقعيت بسيار دور است و آن دستگاه در حقيقتنوعىساعتآفتابى ؛ ii/751šýøª)–¨ù¢ø“ هارتنر، 2531 ؛ پاولى، ؛ ii(2)/367-368 بريتانيكا، ميكرو، .(i/606
آنچه در منابع اسلامى دربارة ساختن اسطرلاب و كاربرد آن در دوران باستان آمده، با افسانه آميخته است. در شماري از اين مآخذ، اختراع اين ابزار را گاه به فرزند هرمس حكيم و گاه به فرزند ادريس پيغمبر - كه گويا لاب نام داشته است - نسبت مىدهند و با بيان يك وجه اشتقاق عاميانه، واژة اسطرلاب را برگرفته از نام او مىشمارند (ابن نديم، همانجا؛ ابونصر، 301؛ شهمردان، 118؛ ابن خلكان، 6/52). گفتنى است كه خوارزمى اينگونه توجيهات را سخيف شمرده است (ص 233).
دربارة معنى واژة اسطرلاب، گذشته از روايات افسانهوار، در منابع اسلامى به چند روايت كه به مفهوم اصل يونانى واژه بسيار نزديك است، برمىخوريم: حمزة اصفهانى تركيب ستارهياب را نقل كرده، و اسطرلاب را معرب آن شمرده است. در موارد ديگري با تصريح به اصل يونانى اين واژه، آن را به غلط ترازوي ستارگان، يا ترازوي آفتاب، آينة ستارگان و همانند آنها ترجمه كردهاند (همو، 232-233؛ ابوعلى فارسى، 73؛ بيرونى، شهمردان، همانجاها؛ كوشيار، 65).ممكن است تركيب ستاره ياب در واقع نيز ابتكار ستارهشناسان ايرانى، و مستقل از واژة يونانى بوده باشد (قطعهاي از افراد...، 66). ماشاءالله يهودي (سدة 4ق) در رسالهاي در باب اسطرلاب كه اصل عربى آن از ميان رفته، و تنها ترجمة لاتين آن بر جاي مانده، معادل درست واژة اسطرلاب را به صورت «اخذ الكواكب» نقل كرده بوده است (ص 63). اين برگردان در برخى رسالههاي نجومى سدههاي بعد، از جمله در آثار زرقالى (ص 69) و موسى بن ابراهيم (ص 72) تكرار شده است (نك: كينگ، «ريشه...4»، .(47 اين ابزار در برخى منابع كهن، ذات الصفائح ناميده شده است (يعقوبى، 112؛ صوفى، 2).
اسطرلاب در آغاز به شكل كره ساخته مىشد. در جهان اسلام نيز به رغم آشنايى با اسطرلاب مسطح، نخست به اسطرلاب كروي توجه بيشتري نشان داده شد. از جابر بن سنان (سدة 3ق) به عنوان نخستين سازندة اسطرلاب كروي در جهان اسلام ياد مىشود (ابن نديم، 342- 343؛ سارتن، .(i/602 فضل بن حاتم نيريزي (سدة 3ق) نيز طى رسالهاي دربارة اسطرلاب كروي، از مزاياي آن بر اسطرلاب مسطح ياد كرده است (همانجا؛ vi/192 ؛ gas, نيز نك: ه د، كرة فلكى). گفته مىشود كه بطلميوس مبتكر اسطرلاب مسطح بوده است. در اين زمينه نيز افسانههايى نقل كردهاند (ابن خلكان، همانجا). طرح و ساخت اين نوع اسطرلاب مستلزم آشنايى با ترسيم تصوير فضاي سه بعدي بر صفحة مسطح است كه ابرخس و بطلميوس به خوبى از آن آگاهى داشتند (كينگ، «مجموعهها»، .(106 ابن نديم، ابيون بطريق را مبتكر اسطرلاب مسطح مىشمارد (ص 342). سهولت حمل و نقل اسطرلاب مسطح به زودي مزاياي اسطرلاب كروي را در سايه نهاد. در نتيجه، اسطرلاب مسطح همه جا متداول گرديد (بيرونى، استيعاب...، گ 47 الف - ب).
در اواخر سدة 5م فن ساختن و كاربرد اسطرلاب در بيزانس به اوج خود رسيد و پس از وقفهاي تا سدههاي ميانه ادامه يافت ( پاولى، ؛ ii(2)/1798 كينگ، همانجا). از اين دوران تنها يك اسطرلاب در دست است كه در 1062م در آسياي صغير ساخته شده، و نوشتههاي روي آن به زبان يونانى است. از جهان اسلام اسطرلابهاي قديمتري بر جاي مانده است (همانجا؛ هارتنر، .2532 )
در سدة 2ق/8م فرهنگ نوپاي اسلامى در شهر حرّان، واقع در جنوب آناتولى كنونى با اسطرلاب آشنايى يافت و اخترشناسان جهان اسلام به ساختن اين ابزار و استفاده از آن پرداختند. طى يك هزار سال بعد، منجمان مسلمان هزاران اسطرلاب ساختند و صدها رساله دربارة آن نوشتند و دانشمندانى مانند ابراهيم بن حبيب (ه م)، ابن حبش، على بن عيسى اسطرلابى، فضل بن حاتم نيريزي و جابر بن سنان در اين فن برجستگى يافتند (ابن نديم، 332-342، 343؛ سارتن، 602 566, 548, .(i/530),
ابو جعفر بن احمد بن عبدالله بن حبش رسالهاي دربارة اسطرلاب مسطح نوشت (ابن نديم، 334؛ قفطى، 396). بسياري نيز به ابتكاراتى در طرح اسطرلاب و ساختن انواع گوناگونى از آن پرداختند.
بعدها، در سدة 6ق/12م شرفالدين مظفر طوسى منجم، اسطرلابى بهشكل خط كش ساخت كه اسطرلاب خطى يا عصاي طوسى ناميده شد، اما به علت آنكه كار چندانى از آن برنمىآمد، كاربرد گستردهاي نيافت؛ با اينهمه، در تاريخ نجوم اين نوع اسطرلاب موضوع بحثها و گفت و گوهاي بسياري بوده است (ابن نديم، همانجا؛ زوتر، .(13-15 شماري اندك از اسطرلابهايى كه تاكنون باقى ماندهاند، مربوط به دوران شكوفايى دانش نجوم در جهان اسلام، يعنى سدههاي 3-9ق/ 9- 15م و شماري بيشتر مربوط به سدههاي بعد است. نوآوريهاي عمده در ساخت اسطرلاب، طى همين دوران صورت گرفته است؛ چنانكه برخى گفتهاند: اخترشناسان جهان اسلام در همين سدهها دانش نجوم را به چنان اوجى رساندند كه تا قرنها پس از آن براي دانشمندان هيچ ملتى دست يافتنى نبود (فرنسيس، 9-10؛ عواد، 155؛ كينگ، همانجا).
در سدة 7ق/13م اسطرلاب در سراسر جهان اسلام، از هندوستان تا اسپانيا شناخته شده، و مورد استفاده بود. در سدة 9ق/15م اسطرلاب از راه اسپانيا - و شايد نيز در عين حال از طريق سيسيل - به اروپا راه يافت؛ گر چه به نظر مىرسد كه آشنايى برخى از دانشمندان اروپايى كه از راه ونيز با دانشهاي شرقى آشنا شده بودند، قدري زودتر صورت گرفته باشد (هارتنر، 2533 ؛ كينگ، همانجا). در همين دوران، همراه با ترجمة رسالههايى دربارة اسطرلاب به زبانهاي اروپايى، برخى اصطلاحات نجومى عربى، مانند سمت، سمت الرأس و سمت القدم، گاه با تحريف و تغيير شكل بسيار، به صورت آزيموت1، زنيت2 و ندير3 به واژگان اخترشناسى غرب افزوده گشت (كونيچ، .(viii/55-56 از آن پس در مغرب زمين نيز ساختن اسطرلاب، و بهرهگيري از نوآوريهاي ستارهشناسان جهان اسلام رواج يافت. در اينجا نيز تفاوتى سخت چشمگير ميان منجمان مسلمان و اروپايى ديده مىشود. در حالى كه مسلمانان پس از آشنايى با اسطرلاب طى چند دهه به اوجى حيرتانگيز در هنر اسطرلاب سازي دست يافته، و اسطرلابهايى استادانه ساخته بودند، اروپاييان براي رسيدن به همان نتايج به زمانى دراز در مقياس چند سده نياز يافتند (هارتنر، كينگ، همانجاها).
با آغاز دوران نوين، اسطرلاب از انحصار دانشمندان و خواص اهل فن بيرون آمد و بسياري از مردم، براي تعيين وقت از آن استفاده مىكردند. اين ابزار همچنين در سفرهاي دراز دريايى براي تعيين موقعيت كشتى مورد استفاده بود (هارتنر، 2534 ؛ بريتانيكا، ماكرو، .(xviii/652 پس از رواج يافتن تئودوليت (زاويهياب) و دوربين نجومى، از اهميت اسطرلاب كاسته شد. در دوران ما افراد بسيار اندكى از مبانى علمى اين دستگاه آگاهى دارند. با اينهمه، اسطرلاب به عنوان يك ابزار آموزشى، ارزشى را كه در سدههاي ميانه و دوران رنسانس براي آموزش اصول ستارهشناسى داشت، از دست نداده است. همچنين گروهى از علاقهمندان به ابزارهاي نجومى، انجمن بينالمللى اسطرلاب را بنياد نهادهاند و كسان بسياري نيز مجموعة اسطرلاب گردآوري مىكنند (فرنسيس،9؛هارتنر،2530 ؛ بريتانيكا، ، i/606šø¤îþõ ماكرو، همانجا، نيز ؛ iv/880 پاولى، همانجا؛ كينگ،«مجموعهها»، .(106
اسطرلاب دستگاه کوچکی است که برای تعیین بعضی مشخصات زمان ومکان آسمان به کار میرود. به فارسی "جام جم" نامیده می شود ولی به تدریج کلمه یونانی اسطرلاب برای آن متداول شده است.اسطرلاب رایج و معمولی دستگاه و صفحه مدور فلزی است که از جنس برنز یا برنج و یا از آهن وفولاد و یا تخته به طرز بسیار دقیق و ظریف و مستحکمی ساخته شده و برای مطالعات ومحاسبات کارهای نجومی از قبیل پیدا کردن ارتفاع و زاویه آفتاب محل ستارگان و سیارات و منطقه البروج و به دست آوردن طول و عرض جغرافیایی محل در تمام مدت شبانه روز و فصول مختلف سال و همچنین برای بدست آوردن ارتفاع کوهها و پهنای رودخانه ها و سایر عوارض طبیعی زمین و تعیین ساعات طلوع و غروب یکایک ستارگان ثوابت و سیاراتی که نام آنها بر شبکه اسطرلاب نقش بسته و برای محاسبه ساعات طلوع و غروب آفتاب هر محل(علی الخصوص در دوره اسلام که تعیین ساعات نماز هم برآن اضافه شد) ساخته شده است. با توجه به این حقیقت که در هنگام استفاده از دستگاه مذکور هیچ احتیاجی جهت به کاربردن و دانستن فرمولهای ریاضی نیست.(مانند خط کش محاسبه ای که به وسیله مهندسین به کار برده میشود.)
ریشه لغوی و ایرانی استرلاب
بر طبق اسناد بدست آمده در ماوراء النهر ، این دستگاه را «استارهلاب» میگفتند. «استاره» یا «استره» که یونانیان «استاریوس» مینامند، همان ستاره و نام ایرانی است و «لابیدن» از مصدر پارتی به معنی «تابیدن» است.
«حسن اسوار» از دانشمندان زرتشتی سده چهارم هجری در کتاب «المبتدا بعلم النجوم» مینویسد: «کتابی از علمای اسکندریه به دستم رسید که در آن اعلام داشته بود بنیاد دانش نجوم را در جهان منجم ایرانی «استره-دوقوس فوقانی» در 3200 سال پیش از جنگ تروا بنیان نهاده است» چون جنگهای ده ساله تروا 1500 سال پیش از میلاد صورت گرفت، نزدیک به 6700 سال از عمر این دانش میگذرد. با این سند خلاف گفته غربیان که استرلاب و نام آن یونانی معرفی مینمایند، ثابت میگردد.
استرلاب را ایرانیان مسلمان جام جم یا جام جهاننما و یا آینه جم میخواندند. «جم» با پسوند «شید» ، «جمشید» نامیده میشود که از بزرگترین منجمان و ریاضیدانان و فیزیکدانان ایرانی است که در تاریخ اساطیری ایران تا مقام خداوندی ارتقا یافت.
حافظ در غزلی از آینه جام نام میبرد که منظورش همان استرلاب است که جهان را مانند جام آینهواری به آدمی نشان میدهد. قدیمیترین کتاب جامع به زبان پارسی دری درباره استرلاب و ستاره شناسی ، کتاب «روضه المنجمین» نام دارد که آنرا «شهمردان» فرزند ابیالخیر رازی در سده پنجم هجری تألیف کرده است.
تاریخچه:
نامچندنوعابزار اندازهگيري نجومىكهبرايسنجش ارتفاع، سمت، بعد و ميل خورشيد و ستارگان، تعيين وقت در ساعات روز و شب، قبله و زمان طلوع و غروب آفتاب و مقاصد ديگر - كه از بسياري نتوان شمرد - به كار مىرفته است (بيرونى، التفهيم...، 285، فى علم...، 2-7). اين دستگاه كه گاه آن را كهنترين ابزار علمى جهان مىخوانند، احتمالاً در سدة 3 قم در يونان ساخته شده است. در حقيقت، در دوران شكوفايى دانش ستارهشناسى يونانيان، دو دستگاه اندازهگيري متفاوت، يكى به نام اسطرلاب حلقوي3، و ديگري به نام اسطرلاب مسطح4 مورد استفاده بوده است. آنچه بطلميوس5 در مجسطى (ص با عنوان اسطرلاب از آن سخن مىگويد، همان نوع حلقوي اسطرلاب است كه بعدها در جهان اسلام ذاتالحلق ناميده شد و برخى نيز آن را اسطرلاب ذات الحلق ناميدند (نك: ابن نديم، 332- 333؛ بيرونى، قانون...، 2/798-801؛ يعقوبى، 107، 109-110؛ پاولى، ؛ ii(2)/1798 كلامروت، 25 -23 ؛ تومر، .(323 گفته مىشود ابرخس (د پس از 127ق م) دگرگونيهايى در اين ابزار به وجود آورده بوده، و احتمالاً بطلميوس (سدة 2م) نيز به ابتكار خويش اجزائى بدان افزوده بوده، و آن را براي اندازهگيري تفاوت طول نجومى ماه و خورشيد و نيز تعيين موضع هر ستاره نسبت به دائرة البروج، يعنى طول و عرض نجومى آن، مورد استفاده قرار مىداده است (ابن نديم، 342؛ كينگ، «مجموعهها...1»، 106 ؛ پاولى، .(ii(2)/1798-1799
سونِسيوسِ سورنى2 (د ح 415م) نيز از جهاننمايى سخن مىگويد كه گويا خود وي پايههاي نظري آن را تكميل كرده است. وي مىافزايد كه آن پايههاي نظري را از يك رسالة ابرخس كه بطلميوس نسبت به آن بىتوجهى نشان داده، برگرفته است (نك: سارتن، ؛ i/193-194 پاولى، ؛ ii(2)/1799 هارتنر، .(2531-2532
دربارة سرچشمة بابلى اسطرلاب نيز سخنانى گفته شده، و در اين زمينه شواهدي از قبيل الواح سفالين مشابه اسطرلاب مسطح - كه در ويرانههاي بابل به دست آمده، و شامل خطوط و دواير و نقش چند ستاره است - و نيز قراينى مانند آگاهيهاي پراكنده پيرامون گسترة پژوهشهاي نجومى دانشمندان بابلى ارائه شده است. اين نيز روشن است كه يونانيان در زمينة ستارهشناسى، از بابليان درسهاي بسيار آموختهاند؛ اما به اعتقاد پژوهشگران تاريخ نجوم، اين شواهد و قراين براي اثبات اختراع اسطرلاب در بابل و آشور، و انتقال بعدي آن به يونان كفايت نمىكند (همو، 2534 ؛ فرنسيس، 9؛ وان در وردن، .(674-676
همچنين سخنانى كه دربارة دستگاهى به نام عنكبوت3، ساختة اويدوكسوس (سدة 4قم) يا آپولونيوس (سدة 3قم) به عنوان يكى از مراحل ابتدايىتر اسطرلاب گفته شده، از واقعيت بسيار دور است و آن دستگاه در حقيقتنوعىساعتآفتابى ؛ ii/751šýøª)–¨ù¢ø“ هارتنر، 2531 ؛ پاولى، ؛ ii(2)/367-368 بريتانيكا، ميكرو، .(i/606
آنچه در منابع اسلامى دربارة ساختن اسطرلاب و كاربرد آن در دوران باستان آمده، با افسانه آميخته است. در شماري از اين مآخذ، اختراع اين ابزار را گاه به فرزند هرمس حكيم و گاه به فرزند ادريس پيغمبر - كه گويا لاب نام داشته است - نسبت مىدهند و با بيان يك وجه اشتقاق عاميانه، واژة اسطرلاب را برگرفته از نام او مىشمارند (ابن نديم، همانجا؛ ابونصر، 301؛ شهمردان، 118؛ ابن خلكان، 6/52). گفتنى است كه خوارزمى اينگونه توجيهات را سخيف شمرده است (ص 233).
دربارة معنى واژة اسطرلاب، گذشته از روايات افسانهوار، در منابع اسلامى به چند روايت كه به مفهوم اصل يونانى واژه بسيار نزديك است، برمىخوريم: حمزة اصفهانى تركيب ستارهياب را نقل كرده، و اسطرلاب را معرب آن شمرده است. در موارد ديگري با تصريح به اصل يونانى اين واژه، آن را به غلط ترازوي ستارگان، يا ترازوي آفتاب، آينة ستارگان و همانند آنها ترجمه كردهاند (همو، 232-233؛ ابوعلى فارسى، 73؛ بيرونى، شهمردان، همانجاها؛ كوشيار، 65).ممكن است تركيب ستاره ياب در واقع نيز ابتكار ستارهشناسان ايرانى، و مستقل از واژة يونانى بوده باشد (قطعهاي از افراد...، 66). ماشاءالله يهودي (سدة 4ق) در رسالهاي در باب اسطرلاب كه اصل عربى آن از ميان رفته، و تنها ترجمة لاتين آن بر جاي مانده، معادل درست واژة اسطرلاب را به صورت «اخذ الكواكب» نقل كرده بوده است (ص 63). اين برگردان در برخى رسالههاي نجومى سدههاي بعد، از جمله در آثار زرقالى (ص 69) و موسى بن ابراهيم (ص 72) تكرار شده است (نك: كينگ، «ريشه...4»، .(47 اين ابزار در برخى منابع كهن، ذات الصفائح ناميده شده است (يعقوبى، 112؛ صوفى، 2).
اسطرلاب در آغاز به شكل كره ساخته مىشد. در جهان اسلام نيز به رغم آشنايى با اسطرلاب مسطح، نخست به اسطرلاب كروي توجه بيشتري نشان داده شد. از جابر بن سنان (سدة 3ق) به عنوان نخستين سازندة اسطرلاب كروي در جهان اسلام ياد مىشود (ابن نديم، 342- 343؛ سارتن، .(i/602 فضل بن حاتم نيريزي (سدة 3ق) نيز طى رسالهاي دربارة اسطرلاب كروي، از مزاياي آن بر اسطرلاب مسطح ياد كرده است (همانجا؛ vi/192 ؛ gas, نيز نك: ه د، كرة فلكى). گفته مىشود كه بطلميوس مبتكر اسطرلاب مسطح بوده است. در اين زمينه نيز افسانههايى نقل كردهاند (ابن خلكان، همانجا). طرح و ساخت اين نوع اسطرلاب مستلزم آشنايى با ترسيم تصوير فضاي سه بعدي بر صفحة مسطح است كه ابرخس و بطلميوس به خوبى از آن آگاهى داشتند (كينگ، «مجموعهها»، .(106 ابن نديم، ابيون بطريق را مبتكر اسطرلاب مسطح مىشمارد (ص 342). سهولت حمل و نقل اسطرلاب مسطح به زودي مزاياي اسطرلاب كروي را در سايه نهاد. در نتيجه، اسطرلاب مسطح همه جا متداول گرديد (بيرونى، استيعاب...، گ 47 الف - ب).
در اواخر سدة 5م فن ساختن و كاربرد اسطرلاب در بيزانس به اوج خود رسيد و پس از وقفهاي تا سدههاي ميانه ادامه يافت ( پاولى، ؛ ii(2)/1798 كينگ، همانجا). از اين دوران تنها يك اسطرلاب در دست است كه در 1062م در آسياي صغير ساخته شده، و نوشتههاي روي آن به زبان يونانى است. از جهان اسلام اسطرلابهاي قديمتري بر جاي مانده است (همانجا؛ هارتنر، .2532 )
در سدة 2ق/8م فرهنگ نوپاي اسلامى در شهر حرّان، واقع در جنوب آناتولى كنونى با اسطرلاب آشنايى يافت و اخترشناسان جهان اسلام به ساختن اين ابزار و استفاده از آن پرداختند. طى يك هزار سال بعد، منجمان مسلمان هزاران اسطرلاب ساختند و صدها رساله دربارة آن نوشتند و دانشمندانى مانند ابراهيم بن حبيب (ه م)، ابن حبش، على بن عيسى اسطرلابى، فضل بن حاتم نيريزي و جابر بن سنان در اين فن برجستگى يافتند (ابن نديم، 332-342، 343؛ سارتن، 602 566, 548, .(i/530),
ابو جعفر بن احمد بن عبدالله بن حبش رسالهاي دربارة اسطرلاب مسطح نوشت (ابن نديم، 334؛ قفطى، 396). بسياري نيز به ابتكاراتى در طرح اسطرلاب و ساختن انواع گوناگونى از آن پرداختند.
بعدها، در سدة 6ق/12م شرفالدين مظفر طوسى منجم، اسطرلابى بهشكل خط كش ساخت كه اسطرلاب خطى يا عصاي طوسى ناميده شد، اما به علت آنكه كار چندانى از آن برنمىآمد، كاربرد گستردهاي نيافت؛ با اينهمه، در تاريخ نجوم اين نوع اسطرلاب موضوع بحثها و گفت و گوهاي بسياري بوده است (ابن نديم، همانجا؛ زوتر، .(13-15 شماري اندك از اسطرلابهايى كه تاكنون باقى ماندهاند، مربوط به دوران شكوفايى دانش نجوم در جهان اسلام، يعنى سدههاي 3-9ق/ 9- 15م و شماري بيشتر مربوط به سدههاي بعد است. نوآوريهاي عمده در ساخت اسطرلاب، طى همين دوران صورت گرفته است؛ چنانكه برخى گفتهاند: اخترشناسان جهان اسلام در همين سدهها دانش نجوم را به چنان اوجى رساندند كه تا قرنها پس از آن براي دانشمندان هيچ ملتى دست يافتنى نبود (فرنسيس، 9-10؛ عواد، 155؛ كينگ، همانجا).
در سدة 7ق/13م اسطرلاب در سراسر جهان اسلام، از هندوستان تا اسپانيا شناخته شده، و مورد استفاده بود. در سدة 9ق/15م اسطرلاب از راه اسپانيا - و شايد نيز در عين حال از طريق سيسيل - به اروپا راه يافت؛ گر چه به نظر مىرسد كه آشنايى برخى از دانشمندان اروپايى كه از راه ونيز با دانشهاي شرقى آشنا شده بودند، قدري زودتر صورت گرفته باشد (هارتنر، 2533 ؛ كينگ، همانجا). در همين دوران، همراه با ترجمة رسالههايى دربارة اسطرلاب به زبانهاي اروپايى، برخى اصطلاحات نجومى عربى، مانند سمت، سمت الرأس و سمت القدم، گاه با تحريف و تغيير شكل بسيار، به صورت آزيموت1، زنيت2 و ندير3 به واژگان اخترشناسى غرب افزوده گشت (كونيچ، .(viii/55-56 از آن پس در مغرب زمين نيز ساختن اسطرلاب، و بهرهگيري از نوآوريهاي ستارهشناسان جهان اسلام رواج يافت. در اينجا نيز تفاوتى سخت چشمگير ميان منجمان مسلمان و اروپايى ديده مىشود. در حالى كه مسلمانان پس از آشنايى با اسطرلاب طى چند دهه به اوجى حيرتانگيز در هنر اسطرلاب سازي دست يافته، و اسطرلابهايى استادانه ساخته بودند، اروپاييان براي رسيدن به همان نتايج به زمانى دراز در مقياس چند سده نياز يافتند (هارتنر، كينگ، همانجاها).
با آغاز دوران نوين، اسطرلاب از انحصار دانشمندان و خواص اهل فن بيرون آمد و بسياري از مردم، براي تعيين وقت از آن استفاده مىكردند. اين ابزار همچنين در سفرهاي دراز دريايى براي تعيين موقعيت كشتى مورد استفاده بود (هارتنر، 2534 ؛ بريتانيكا، ماكرو، .(xviii/652 پس از رواج يافتن تئودوليت (زاويهياب) و دوربين نجومى، از اهميت اسطرلاب كاسته شد. در دوران ما افراد بسيار اندكى از مبانى علمى اين دستگاه آگاهى دارند. با اينهمه، اسطرلاب به عنوان يك ابزار آموزشى، ارزشى را كه در سدههاي ميانه و دوران رنسانس براي آموزش اصول ستارهشناسى داشت، از دست نداده است. همچنين گروهى از علاقهمندان به ابزارهاي نجومى، انجمن بينالمللى اسطرلاب را بنياد نهادهاند و كسان بسياري نيز مجموعة اسطرلاب گردآوري مىكنند (فرنسيس،9؛هارتنر،2530 ؛ بريتانيكا، ، i/606šø¤îþõ ماكرو، همانجا، نيز ؛ iv/880 پاولى، همانجا؛ كينگ،«مجموعهها»، .(106