توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله هیتلر بر سر دو راهی ( مسکو یا کی یف ) قسمت اول
Joseph Goebbels
4th April 2011, 07:32 PM
هیتلر بر سر دو راهی ( مسکو یا کی یف ) قسمت اول
ارتش المان بامداد روز 22 ژوئن 1941 در سه جبهه به روسیه حمله کرد . ارتش جبهه شمالی به فرماندهی مارشال فون لیپ و فون مانشتاین به درون کشورهای بالتیک با هدف تصرف شهر استراتژیک لنینگراد با شتاب به پیش رفت . ارتش جبهه مرکزی به فرماندهی فیلد مارشال فون بوک از رودخانه بگ گذشته و با منهدم کردن خطوط دفاعی روسها شهر داوگاف منطقه وسیع و استراتژیکی روسها را با راه اهن و تجهیزات ان به تصرف در اوردند . ارتش جبهه جنوبی به فرماندهی فیلد مارشال فون روندشتند نیز ( که استالین به تصور خودش قویترین خطوط دفاعی را با 64 لشکر و 14 تیپ را به فرماندهی مارشال رفیق بودینی مستقر کرده بود . ) جبهه شوروی ها را شکافته و با هدف تصرف تمام اوکراین و شبهه جزیره کریمه در دریای سیاه پیشروی می کرد .
در این میان قوی ترین خط حمله ارتش المان ، ارتش مرکزی مارشال بوک بود که در راس ان ارتش دوم زره پوش به فرماندهی سرشناس ترین کارشناس تانک ژنرال هانیز گودریان بود که بعد از 25 روز نبرد و در هم شکافتن دهها لشکر پیاده و زرهی و توپخانه روسها شهرهای جلگاوا ، داوگاف ، پیلس ، مینسک ، بوبریسک ، بلوریسا ، ویتبسک را تصرف کردند . استالین یک هفته بعد از شروع جنگ و شکست های پی در پی ارتش شوروی از ارتش قدرتمند المان ژنرال دیمیتری پاولف را برکنار کرده و ژنرال اندره ایوانویچ یرمینکو که ژنرالی سرسخت و با درایت بود به فرماندهی جبهه غرب گماشت ، تا پیشروی نیروهای المان را متوقف کند .
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال هفتم / ش 76
Joseph Goebbels
24th October 2011, 11:56 PM
بعد از فرمان استالین ژنرال یرمینکو نیز بی درنگ ، و با نهایت سعی و کوشش وارد عمل شد تا از سقوط شهر مهم و استراتژیک اسمولنسک جلوگیری کند . در نواحی زیر فرماندهی ژنرال گودریان ، جایی که نیروهای پیشرو از " برازیتا " در منطقه بورسیف گذشتند ، نیز یکی از رویدادهای مهم جنگ در شرف وقوع بود . ژنرال گودریان پس از چند شب متوالی پس از بازگشت از خطوط اول جبهه به مقر فرماندهی از معاون خود ژنرال لیبن اشتاین می پرسید : ایا باید به حملات علیه نیروهای زرهی روسی مستقر در ناحیه دنیپر ادامه دهیم و توسط نیروهای زرهی باقی مانده با ان مقابله کنیم یا اینکه در انتظار رسیدن نیروهای پیاده نظام پشتیبانی که در راه هستند ، بنشینیم ؟
این پرسشی بود که روزهای متوالی درباره ان بحث های داغی در می گرفت و هر بار هم همان صحبت ها و دلایل قبلی در ستاد فرماندهی تکرار شد . البته عبور نیروهای پیاده نظام از رودی که در پیش روی بود به مراتب اسانتر از نیروهای زرهی به نظر می رسید . این را همه می دانستند اما از سوی دیگر رسیدن این نیروبه محل مورد نظر حدود 2 هفته وقت لازم است . در این میان گودریان و افرادش باید در وضعیت خطرناکی مقاومت کنند و تا رسیدن نیرو همه گونه خطری را به جان بخرند ، چون روسها با توقف 2 هفته ای نیروهای المان چه اقداماتی که نمی توانستند انجام دهند ، همچنین با خواست یرمینکو که گفت : " زمان ، دفع الوقت نمایید ، فرصت فراهم کنید به هر بهایی " پی به اهمیت و حساسیت وضع پیش امده پی می بریم . بحث ها در موافقت و مخالفت اوج گرفت و کلنل بایرلین فرمانده عملیات لیستی را که جاسوسان به وی داده بودند ، مقابل گودریان نهاد : ژنرال ملاحظه بفرمایید ، روسها که به کدام سمت حرکت می کنند ، افسران اطلاعاتی ما طبق این مدارک مستند دریافته اند که نیروهای مرکب از واحدهای زرهی نیرومند روسی به سمت دنیپر در حال حرکت هستند ، به علاوه ستون هایی از تانکهای عظیم هم حرکت خود را متوجه منطقه گومل کرده اند . مدارک و اسناد و اظهارات کلنل بایرلین ، از تاثیر تصمیم ژنرال گودریان کاست . گودریان اول اصرار می ورزید تا قبل از انکه روسها بتوانند مواضع محکمی در جلو برقرار کنند ، حرکت کند . در این بحث ها ژنرال گودریان با برخورداری از موقعیت فرماندهی ، دیگران را متقاعد کرد که باید حرکت کرد و منتظر لشکر پیاده نظام پشتیبانی در راه نشد .
بعدا به وضوح معلوم شد ، نگرانی گودریان و نظر او دقیقا درست بوده است . یرمینکو در خاطرات خود نوشت : تصمیمات تیموچینکو – رییس کل ستاد عالی شوروی – بر اساس نظر کمیته دفاع دولت گرفته شد .وی جبهه غربی را تجدید سازمان کرد و خود ، فرماندهی ان را به عهده گرفت .
ادامه دارد....
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش 76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 11:08 AM
بعد از دهم ماه ژوئیه ، سیمون تیموچینکو در طول خطوط دنیپر ، لشکر پشت لشکر مستقر ساخت . روز یازدهم ژوئیه 42 لشکر اماده نبرد ، در قسمت بالای دنیپر ، صف کشیدند . نظر ژنرال گودریان این بود که برای بدست اوردن پیروزی باید با حرکتی سریع به درون خطوط دفاعی خط مقدم روسها حمله برد و در ان نفوذ کرد . کلنل ژنرال روندشتد و ژنرال هادریان با نظر گودریان در این مورد به شدت مخالف بودند ، نظیر این رویداد یک بار قبلا در جنگ علیه فرانسه تکرار شده بود . در این مرحله ، گودریان روی حرف خود پافشاری کرد ، او با فریاد خطاب به فرماندهان در ان سوی خط تلفن می گفت : شما پیروزی ما را زایل می کنید ! صبر کنید پیاده نظام برسد کدام است ؟ صبر ؛ یعنی از دست دادن پیروزی ! صبر بی صبر !
روز نهم ماه ژوئیه فیلد مارشال " فون کلوگه " خود شخصا نزد گودریان به مقر فرماندهی وی در " تولوچینو " امد . ژنرال گودریان در میان نفرات رده های مختلف ارتش اعم از درجه دار و افسر و ژنرال نامی مستعار داشت " Derkluge Hans " ( که به معنی المانی می شود هانس زرنگ " این نامی بود که حتی در پاره ای مواقع ژنرال ها هم گودریان را با همان نام می نامیدند ، از جمله در بحث داغ ان روز چنین بود :
در " کلوگ هانس " نباید از رود گذشت تا زمانی که نیروهای ذخیره سر برسند ! گودریان با نهایت تنش و التهاب از تصمیم خود دفاع کرد و فیلد مارشال فون کلوگه با خونسردی گوش داد و مختصرا گفت : خیر ، نباید به کار خطرناکی دست زد ، باید صبر کرد .
من باید عملیاتم را شروع کنم ، در غیر اینصورت تا اخر سال حتی به مسکو هم نمی رسیم .
کلوگه : عملیات شما به تار مویی بند است ژنرال گودریان ! گودریان حرف فیلد مارشال فرمانده جبهه کل را قطع کرد :
من به هر نحو باشد ، فردا صبح دهم ماه ژوئیه نیروهایم را حرکت می دهم و انها را از رود دنیپر می گذرانم !! فیلد مارشال فرمانده سری تکان داد و رو به معاونین خود کرد :
اقایان بنابراین ما دیگر اینجا کاری نداریم !
وقایع به سود گودریان پیش رفت و عملیات درستی گفتار او را ثابت کرد . نیروهای مقدماتی و پیشرو وی به این واقعیت برخوردند ، که روس ها به سرعت استحکامات محکمی در حوالی دنیپر برپا می دارند . گودریان شبیخون زدن به این نیروی عظیم در حال سنگربندی را کاری عبث یافت و تصمیم گرفت از طریق دیگری از رود دنیپر بگذرد ، از این رو گروه اکتشاف را مامور این امر حیاتی کرد .
گروه اکتشافی با صرف وقت و دقت خاص راهی مناسب از میان رود در نقطه ای که روس ها تصور نمی کردند را ارزیابی و برسی کرد و عبور را کاملا عملی دانست . در منطقه " بیخف " ، " شلکف " و " کوپیس " معبرهایی مناسب با حرکت تانک به چشم می خورد . بیخف در ناحیه جنوب قرار داشت ، در انجا زمین بسیار نمناک و هوا مه الود بود . روسها کمترین احتمالی نمی دادند ، که المان ها از این گذرگاه حمله کنند ، اما همیشه رمز بزرگ جنگ ضربه زدن به دشمن از نقاط غیر محتمل است .
در روزهای دهم و یازدهم ماه ژوئیه ، دنیپر شاهد عبور نیروهای ژنرال گودریان با حداقل تلفات و ضایعات ممکنه بود . رسته مهندسی پلی اظطراری بر روی رود نصب کرد و واحد ها به سرپل در ان سوی پل رسیدند . در مرحله اول عبور از منطقه کوپیس چندان موفقیت امیز نبود ، در ان ناحیه لشکر 29 موتوریزه ناچار از درگیری با نیروهای روسی شد . در ساعت پنج و پانزده دقیقه بامداد یازدهم ماه ژوئیه ، سرهنگ " هکر " از رسته مهندسی از رود گذشت ولی ساعتی بعد از عبور ، لشکر موتوریزه با یگان های روسی درگیر شد که این نبرد خیلی طول نکشید و در پی ان عملیات با موفقیت ادامه یافت ، اما انها هنوز مرحله سخت تری را پیش روی داشتند .
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال هفتم / ش 76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 12:37 PM
در منطقه شکلف جایی که لشکر دهم زرهی در حال عبور بود ، هنگ گروس دویچلند یا المان بزرگ ، با نفرات Stalin Scholars ، یا دانشجویان دانشکده استالین و افسران گروه ضربتی ویژه ، درگیر شد ، این درگیری مدت زمانی ادامه یافت ، چون این دانشجویان تا اخرین نفر و تا پای جان مقاومت کردند . ژنرال گودریان از نظر وقت شدیدا در مضیقه قرار گرفت . از ان لحظه به بعد هدف اسمولنسک بود ، اما حتی یک ثانیه هم برای گودریان باارزش بود و مفهوم پیروزی یا شکست را داشت ، چون فیلد مارشال تیموچینکو به سرعت دست به کار ساختن سنگرها و مواضع محکمی در حوالی منطقه گومل بود ، تا به این وسیله از این نقطه بر نیروهای گودریان ضرباتی کوبنده وارد اورد و راه او را به اسمولنسک سد کند . تیموچینکو علی رغم به کار گیری همه امکانات موجود قادر نشد ، گودریان را از حرکت بازدارد . پس از درگیری سختی که بین نیروهای تیموچینکو و گودریان در گرفت ، توسط دستگاه رمز از مقر فرماندهی گودریان با فیلد مارشال تماس گرفته شد :
موانع پشت سر نهاده شد و ما در راه اسمولنسک هستیم ! و در غروب 15 ماه ژوئیه لشکر هفتم زرهی المان به فرماندهی کلنل ژنرال هوث در پناه نیرو هوایی از طریق اسمولنسک به طرف شمال ، راهی مسکو شد . فرماندهی شوروی درصدد بازپس گیری اسمولنسک برامد ، زیرا ارزش استراتژیکی این شهر کم و بیش به پای شهر استالینگراد می رسید . از نظر جهانی در ان نبرد ، اسمولنسک برای تیموچینکو و استالین و به طور کل شوروی ، به عنوان سمبل و الگوی استراتژیکی ویژه دارای اهمیت فراوانی بود ، از همه مهمتر اسمولنسک کلید فتح مسکو محسوب می شد . از سوی دیگر در همین نقطه بود که روزهای 16 و 17 ماه اوت 1812 ، ناپلئون بناپارت در جنگ پیروز شد و توانست به طرف مسکو حرکت کند ، بعدا عین همان جریان در اینجا به نحوی دیگر تکرار شد ، در ان زمان یعنی روز 16 و 17 نوامبر سال 1812 ، سردار تزار روسیه ژنرال کوتزوف لشکر عظیم فرانسه را شکست داد و این را می رساند ، که اسمولنسک از چه حساسیت و موقعیت تاریخی مهمی برخوردار است . افراد ژنرال فون بولتن اشترن از لشکر 29 نظیر انچه در سال 1812 رخ داده بود ، مواجه شدند ، ژنرال یرمینکو در خاطرات خود درباره دفاع از اسمولنسک نوشت :
" به سربازخانه های اسمولنسک دستور داده شده بود ، از شهر دفاعی همه جانبه کنند . خیابان های شهر پر از مواضعی مثل کیسه های شنی و لاستیک های شعله ور شد . هر خانه و هر گوشه به صورت مرکز دفاع درامد . کارگران و کارمندان شهر اسمولنسک مسلح شدند . نیروهای پلیس و نظامی همه تمهیدات دفاعی را جهت جلوگیری از نفوذ دشمن به کار بستند . به افراد دستور داده شد ، هر جا که هستند ، ان قدر دفاع کنند تا دشمن را به عقب رانده و یا کشته شوند ، راه سوم وجود نداشت . ارتش برای تقویت بنیه دفاعی ، اهالی را با سلاح های ( XXXXIV ) روسی مجهز کرد...
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 01:51 PM
با تمام جان فشانی هایی که اهالی اسمولنسک برای حفظ شهرشان از خود نشان دادند ، اسمولنسک سقوط کرد و خیلی سریع هم سقوط کرد . دفاع مردم نمی توانست به هیچ عنوان از نفوذ لشکر هفتم زرهی المان جلوگیری کند . صبح روز 15 ماه ژوئیه ، در ساعت 7 بامداد نیروهای المانی وارد اسمولنسک شدند و بدینسان فقط بعد از گذشت 25 روز از شروع جنگ ، المان تحت عملیات بارباروسا به اولین هدف استراتژیکی خود نائل امد . نیروهای المان تا ان لحظه 660 کیلومتر در خاک شوروی نفوذ کرده بودند و تا مسکو فقط 330 کیلومتر فاصله داشتند .
مسکو یا کی یف :
هیچ ژنرال و افسری و هیچ یک از شئون مختلف نظامی المان در جبهه شرقی در مورد هدف بعدی شک نداشت ، عملیات بعدی – پس از سقوط اسمولنسک – البته مسکو بود ، مسکو قلب و مغز امپراطوری شوروی ! اگر نگاهی به نقشه مسکو – قبل از جنگ جهانی دوم – بیفکنیم ، می بینیم همه راهها و جاده های شوروی به این شهر منتهی می شود. مرکز امپراطوری سرخ به عنوان شهر ماد ، چهارراه مغزهای متفکر کشور ، اعم از سیاسی و اقتصادی و غیره بود و اگر شریان این قلب از کار می افتاد بسیار منطقی به نظر می رسید ، که پیکر و تمام سرزمین شوروی سقوط کند و این همان موقعیت ملموس بود ، که فیلد مارشال " فون براشینش " فرمانده کل ستاد ارتش المان ، درباره ان بحث کرد . فیلد مارشال فرمانده کل ، با ژنرال هارلدر در این مورد هم عقیده بود . ژنرال گودریان ، ژنرال هوث ، ژنرال فون بوک و تمام فرماندهان دیگر در جبهه شرقی نیز دقیقا همین نظر را داشتند ، همه با نظریه " کلاس ویتز " پدر استراتژی مدرن ، که ثابت کرد نبرد ناپلئون در مسکو ، علیرغم شکست ، منطقی و درست بوده است ، موافق بودند و انرا قبول داشتند . کلاس ویتز گفته بود :
" هدف استراتژیکی در یک جنگ ، کشور دشمن ، پایتخت دشمن و مقر و مرکز قدرت سیاسی ان است ."
اما در عین حال پدر استراتژی مدرن هرن کلاس ویتز به این نکته اشاره کرد که :
" امپراطوری بزرگ و غول اسای شوروی کشوری نیست ، که به روال متعارف فتح شود ، یا به کلام روشنتر شوروی را نمی شود اشغال کرد ."
هرن کلاس ویتز معتقد بود :
" برای دستیابی به این مهم ، تغییرات زیر بنایی و کلی که دولت شوروی را دگرگون کند ، مورد نیاز است . امیدواری ناپلئون این بود ، که بتواند ضربتی کوبنده و نیرومند به مسکو وارد اورد و در واقع این تنها راهی بود ، که امپراطوری شوروی را متزلزل می ساخت ، چون متزلزل شدن مسکو به معنی ایجاد تزلزل در کل کشور ، ایجاد شورش و ناهماهنگی و در اخر اضمحلال و برچیده شدن رژیم است . دلیل شکست ناپلئون را باید چنین خلاصه کرد ، ناکافی بودن نیروهای لازم ، استراتژیک روسیه در مورد عقب نشینی حساب شده اختیاری و نه اجباری به طور موفقیت امیز و از همه مهم تر پیوند محکم و ناگسستنی مردم و تزار در ان مقطع خاص..."
ژنرال های المان نظریه های کلاس ویتز را به دقت مطالعه کردند . ایا تمام شرایط موجود با نظریه کلاس ویتز هماهنگی نداشت ؟ روس ها مانند زمان ناپلئون عقب ننشسته ، بلکه در میدان ها به شدت سرگرم جنگ بودند و نیروهای المانی هم که عملا برتری خود را به روس ها ثابت کرده بودند ، به علاوه ، روس ها هم انگونه که به نظر می رسید ، از بلشویسم نفرت داشتند و در نواحی غرب روسیه افراد بسیاری به جرم ازادی خواهی بازداشت شده بودند . چه چیز در این میان کم و کسر بود ؟ هیچ چیز ! بسیار خوب ، بنابراین حرکت به سوی مسکو !
اما هیتلر تمایلی نداشت در ان مقطع از جنگ ، مسکو را به عنوان هدف استراتژیکی برگزیند .او خیلی دست از سر پایتخت استالین برداشت . ایا هیتلر می ترسید بلایی نظیر ناپلئون بر سرش نازل شود ؟ ایا هیتلر به مفاهیم استراتژیکی سنتی اعتمادی نداشت و یا از درک درست اهمیت مسکو و روسیه عاجز بود ؟
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش 76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 02:25 PM
به هر دلیل ، هیتلر نخواست به سوی مسکو حرکت کند و این در حالی بود که در اسمولنسک همه تدارکات لازم برای حرکت به طرف مسکو اماده شده بود و به نظر می رسید ، پیروزی در چند قدمی المان هاست . در لحظاتی که جهان چشم به حرکت و گوش به شنیدن فرمان " پیش به سوی مسکو ، مقصد کرملین ! " را داشت ، هیتلر ناگهان از حمله به مسکو منصرف شد . ژنرالهای المانی مات و مبهوت در مقر فرماندهی کل ، در روز 22 ماه اوت ، پس از 5 هفته انتظار و تلاش برای امادگی ، به طور غیر منتظره فرمان هیتلر صادره در روز 21 ماه اوت را دریافت داشتند :
" مهم ترین هدف قبل از اغاز زمستان تسخیر مسکو نیست ، بلکه فتح " کریمه " می باشد ...".
حوالی نیمه شب 22 ماه اوت ، تلفن در مقر فرماندهی ستاد دوم زرهی مستقر در پرودکی به صدا درامد:
تلفن از بورسیف ، ژنرال گودریان با فیلد مارشالفون بوک صحبت کند، من فون بوک هستم .
بفرمایید هرن فیلد مارشال ، من گودریان هستم .
ژنرال گودریان لطفا فردا صبح در مقر ما حاضر باشید ! یک مقام بلند پایه قرار است از " ماوروالد " برای ملاقات بیاید..
گودریان فورا به ذهنش رسید که این ملاقات بایذ بسیار با اهمیت باشد . ایا تخم مرگ پاشیده بودند ؟ اما در همان حال از لحن کلام فیلد مارشال فون بوک استنباط کرد که حال فیلد مارشال خوب نیست ، از اینرو گودریان فورا پرسید :
چه ساعتی می خواهید حاضر باشم ، هرن فیلد مارشال ؟ بوک جواب داد :
لطف حدود ساعت 10 صبح ! و تلفن قطع شد...
یک دیدار کننده از ماوروالد – این نام جنگلی در شرق پروس بود – یعنی جایی که مقر فرماندهی کل ارتش المان در ان قرار داشت ، ممکن است هیتلر شخصا به انجا بیاید ؟
گودریان غرق در این افکار از نگهبان پرسید :
ایا معاونین فرمانده عملیات و فرمانده نیروها بیدارند ؟ و 2 دقیقه بعد گودریان و 2 تن معاون وی اطراف نقشه بزرگی به بحث نشستند .ژنرال فون لیبن اشتاین و ژنرال بایرلین ، نگاه هایشان به نقشه و گوششان به گودریان بود .
نقشه همه جزییات را از چند هفته قبل تا اخرین دقایق نشان می داد ، علایم مختلفی به رنگهای سیاه و سرخ ، پرچمهای کوچک به نشانه نقاط فلان و فلان و شماره های متعدد که فقط همان فرماندهان از ان سر در می اوردند ، در اینجا و انجا نشانده و تغییر داده شد و کوجکترین جزییات حتی راههای فرعی هم مشخص گشت ، اما حتی اشاره ای هم به تلفات نشد . این نقشه در واقع ، خون و ترس و مرگ بود ، ولی از بهایی که باید برای تلفات و نفراتی که جان باختند ، تا هر یک از انها پرچم های کوچک کمی روی نقشه جا به جا شوند در دست نبود .
4 هفته بود که ژنرال گودریان و معاونینش در مقر فرماندهی واقع در پروکی در غرب پوشینوک به سر می بردند . لشکرهای موتوریزه المان در اواسط ماه ژوئیه پیچ نحس " دسنا " و شهر کوچک " یلنا " را گرفته بودند ، از ان به بعد تنها یک فکر در ذهن انها نقش بسته بود ، مسکو !
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال هفتم / ش 76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 03:35 PM
روز 4 اوت ، ژنرال گودریان و ژنرال هوث با هیتلر مصاحبه ای داشتند ، گودریان و ژنرال هوث به هیتلر گزارش دادند ، که لشکریان زرهی بین 15 تا 20 ماه اوت ، برای حرکت به سوی مسکو امادگی کامل دارند . گودریان اضافه کرد:
" پیشوای من ، ما مسکو را خواهیم گرفت . " اما هیتلر واکنشی عجیب از خود نشان داد .هیتلر به اشکار نشان داد که وی نظر دیگری دارد ، که با نظر گودریان مخالف است . " اول لنینگراد مورد نظر است ! و شاید هم اوکراین ." ژنرالها در نهایت تعجب فقط گوش دادند و سرشان را به علامت نفی تکان دادند . وامنش انها نسبت به پیشنهاد و نظریه پیشوا بسیار سرد و منفی بود . هیتلر مخالفت فرماندهان را حس کرد و موضوع را برای سوال بازگذاشت ، این امر بی سابقه بود ، تا ان لحظه او در مورد تصمیمات خود درنگ و مشورت و بحث نکرده بود ، تصمیم می گرفت و فرمان می داد و اجرا می خواست و بس ، اما اهمیت و گوش دادن به نظر ژنرالها در صحبت را برای بحث بازگذاردن ، کاملا برخلاف رویه هیتلر بود ، اما یکبار هم که شده او این کار را کرد . هیتلر بعد از ان برداشتی که از ضمیر فرماندهانش استنباط کرد ، مکث کرد ، ژنرال ها از این مکث خوشحال شدند و منتظر ماندند و با امیدواری به این امر که سرانجام با حرکت به سوی مسکو موافقت شود ، ساکت شدند ، در حقیقت انها تدارکات لازم و ضروری را برای یک حمله انجام داده و در استانه یورشی بودند ، که تنها به یک فرمان " حرکت " نیاز داشت . از اول ماه اوت ، همه تلاشها حول اماده کردن نیروها جهت حمله به مسکو می چرخید ، همان گونه که در ان لحظه همه افکار ژنرالها به غیر از مسکو به هیچ جای دیگر نمی رفت ... از مقر لشکر 292 پیاده مستقر در پیچ یلنا تا مسکو چقدر راه است ؟ این را ان شب گودریان از معاونش پرسید . کلنل بایرلین معاون گودریان – مخاطب وی – بدون تامل پاسخ داد :
185 مایل تا حوالی شهر . گودریان نگاهی به نقشه راهنما کرد و تکرار کرد : " 185 مایل ."
پیچ یلنا مرگ افرین نقطه از زمان اغاز جنگ به شمار می رفت . افراد به ان " قبرستان گوشه " می گفتند . المان ها به علت مقاومت روس ها در یلنا اندف استراتژیک اول قرار داده بودند . برای مقامات دو طرف دیگر ، یلنا بیش از اسمولنسک اهمیت داشت . نکته اصلی در این واقعیت نهفته بود ، که هر کس می خواست به مسکو برسد ، باید از یلنا می گذشت . هم روس ها و هم المان ها می دانستند یلنا دقیقا چه موقعیت حساسی دارد ، از این رو درگیری درگیری در این نقطه به چنان وضعی رسید که روز 19 ماه ژوئیه در پایان درگیری ها ژنرال فون بوک نوشت : " تلفات وسایل نقلیه در یلنا به 60 تا 70 درصد رسیده است ."
پیچ یلنا از سویی به مسکو و از سوی دیگر به کی یف منتهی میشد . ضمنا تا اسمولنسک که نیروهای المان انرا پایگاه خود ساخته بودند ، فاصله زیادی نداشت . بادر دست داشتن این نقطه و نقاط مشابهی که از نظر اهمیت نظامی دست کمی از ان نداشت ، هیچ عاملی نمی توانست مانع از حرکت نیروهای المانی به طرف پایتخت استراتژیکی روسیه شود ، پایتختی که از نظر ژنرال های المانی در استانه سقوط بود و امیدی به نجاتش نمی رفت .
توضیح و صحبت درباره اینکه چرا هیتلر از مسکو روی برگرداند ، به عنوان یک اشتباه عمده در نبرد تابستان 1941 ، بحثی عبث و نامناسب برای مطلب مورد نظر نمی باشد ، اما اگرچه نظریه هیتلر را نمی توان رد کرد و انرا اشتباه محض خواند ، همچنین به موازات ان نمی توان ثابت کرد ، که حرکت او به سوی کی یف بهترین حرکت جنگی مناسب با شرایط ان روز بوده است .
ادامه دارد....
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش 76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 04:40 PM
ان شب حدود 2 ساعت بعد از ورود ژنرال گودریان به مقر معین شده ، وی و سایر ژنرال ها اطراف نقشه بزرگ وسط اتاق حلقه زدند . گودریان گزارشی از وضع نیروهای زرهی زیر فرمان خود را برای هیتلر خواند . گودریان هیچ اشاره ای به مسکو نکرد و در مورد وضع یگان های زرهی ، موتورها ، خرابی ها ، تدارکات و تلفات صحبت کرد . تصویری که وی از وضع کلی ترسیم کرد ، واقعی و رضایت بخش بود . کودریان منتظر بود در ان لحظه هیتلر خود دنباله سخن را بگیرد .
هیتلر پرسید :
فکر می کنی نیروهایت هنوز قادر به اقدام اساسی باشند ؟ توانایی اجرای ماموریتهای سنگین را در انها می بینی ؟ چشمها همه به گودریان دوخته شد .
گودریان جواب داد :
اگر به نیروها گفته شود ، هدف بزرگ است ، این انگیزه ، روح حرکت را در انان تقویت می کند ، در این صورت جواب من هم اری است .
هیتلر گفت :
البته شما به مسکو فکر می کنید .
گودریان بی درنگ گفت :
بله پیشوای من ، اجازه می فرمایید دلایلم را به عرض برسانم ؟
هیتلر گفت :
با کمال میل ، گودریان هر چه در ذهنت هست ، بگو !
لحظه بحرانی فرا رسیده بود و گودریان لب به سخن گشود :
مسکو را نمی توان با پاریس و یا ورشو مقایسه کرد . پیشوای من ، مسکو نه تنها به عنوان سر و قلب اتحاد جماهیر شوروی محسوب می شود ، بلکه مرکز ارتباطات و مغز سیاسی و منطقه مهم صنعتی و از همه بالاتر قلب و مرکز سیستم حمل و نقل امپراطوری سرخ است .
سقوط مسکو ، سرنوشت جنک را معلوم می کند . هیتلر در سقوط مطلق گوش داد . گودریان هم ادامه داد :
استالین این را می داند . او می داند که سقوط مسکو به مفهوم اخرین دفاع اوست و چون استالین اینرا می داند ، تمام توانایی و امکانات نیروهای خود را جلوی دروازه مسکو مستقر خواهد کرد . تا این لحظه هم او هر ان چه که داشته ، در این راه گذاشته است ، در یلنا ها نمونه ان را به چشم دیدیم . در بیرون شهر مسکو ، ما با هسته و توان اصلی قوای روسیه درگیر خواهیم شد . اگر ما بخواهیم نیروی حیاتی شوروی را منهدم کنیم ، باید با انان در مسکو نبرد کنیم . مسکو صحنه اصلی جنگ است ، ما اگر نیرو و توانی داریم باید همه را در یکجا عرضه کنیم ، در مسکو !
هیتلر هنوز ساکت بود و گودریان هم چنان اوج می گرفت :
وقتی ما نیروی اصلی دشمن را در مسکو شکست دادیم و انگاه موانع را در این راه از میان برداشتیم ، مناطق بالتیک و قلمروی صنعتی اوکراین به چنگ ما می افتد ، از انجا تسلط بر مناطق سیبری تا نواحی شمالی و جنوبی کشور اسان می شود .
ادامه دارد....
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش 76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 05:13 PM
گودریان در برابر هیتلر و ژنرالهای بهت زده و ساکت معرکه گرمی گرفته بود ، به طوریکه هیچ کس جرات کوچکترین حرکتی را نداشت . از دریچه های باز اتاق همراه با نسیمی که از خارج به درون می وزید ، پشه های ریزی هم داخل شده و از این صورت به ان صورت می پریدند ، اما کسی جرات نداشت در ان جو رسمی انها را با حرکت سر و دست دور کند ، پس به ناچار انها پشه های مزاحم را تحمل می کردند ، همانگونه که ان جو غیر قابل تحمل را ....
گودریان به سوی نقشه رفت و انگشت روی پیچ یلنا نهاد :
پیشوای من ، من این پل ارتباطی را که به مسکو منتهی می شود ، تا این ساعت حفظ کرده ام . طرح های اجرایی و دستورات عملیاتی همه حاظر است . راهنمایی های لازم و دیگر مراحل نقل و انتقال برای رسیدن به مسکو حساب شده و اماده است . در بسیاری از نقاط گروه های ما حتی علایمی هم نصب کرده اند ، 150 کیلومتر به مسکو ، 100 کیلومتر به مسکو ...
اگر پیشوا اجازه دهد ، در اولین شب به مسکو حمله کنیم و نیروهای تیموچینکو رادر هم بکوبیم . تنها کافیست که من گوشی را بردارم و رمز حرکت را به مقر فرماندهی گزارش کنم ، انگاه مسکو در چنگ ما است .
در تمام تاریخ المان ، در هیچ دوره ای کسی به خاطر ندارد که چنین بحث طولانی از طرف یکی از فرماندهان در حضور رییس مملکت مطرح شود . صحنه ای بود که هیجان و تراژدی از ان می بارید ، این اولین و اخرین باری بود که هیتلر این چنین صبورانه به صحبتهای ژنرالی گوش می داد که با نظرش مخالفت می ورزسید . هیتلر نگاهی به گودریان کرد و بلند شد وبا چند گام سریع خود را به نقشه رساند .
هیتلر در کنار ژنرال یودل فرمانده عملیات در ستاد عالی فرماندهی ایستاد و دسشت را روی اوکراین گذاشت و نظر و موضعش را با صدایی بلند خواند :
ژنرال های من همگی نظریه کلاس ویتز را خوانده اند ، ولی چیزی از شرایط اقتصادی زمان جنگ نفهمیده اند . به علاوه من نیز خودم نظریات کلاس ویتز را مطالعه کرده ام و فکر او را به یاد دازم که می گوید :
" اول باید ارتش های دشمن در میدان نبرد منهدم گردد ، سپس پایتخت انها اشغال شود ".
اما نکته اینجا نیست ، ما نیاز به محصولات اکراین داریم ، منطقه صنعتی " دونت " باید برای ما کار کند ، نه استالین ! فراورده های نفتی روسیه از ناحیه قفقاز باید قطع شود ، در نتیجه قدرت نظامی روسیه ضعیف و نابود می گردد . از همه مهمتر ما باید بر کریمه تسلط داشته باشیم ، تا بتوانیم نیرو هوایی نیرومند روسیه را از بین ببریم ، هواپیماهایی که برای مراکز و منابع نفتی رومانی یکپارچه اتش هستند ، باید دور شوند .
پایان قسمت اول .
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7/ ش 76
Joseph Goebbels
25th October 2011, 07:50 PM
هیتلر بر سر دوراهی ( مسکو یا کیف ) قسمت پایانی
ژنرال گودریان
http://www.theeasternfront.co.uk/Graphics/guderian.jpg
ژنرال روندشتت
http://www.antizionist88.com/img/wehrmacht/28.jpg
ژنرال مانشتاین
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRbr3nhZtvr69sSewvh7jyD2mR_fyOnR TeYeyoY4w5FALccn8CiN943VhH7MQ
گوشهای ژنرال گودریان چنان سرخ شد که همه متوجه تغییر حالت او شدند .
هیتلر افزود :
اقتصاد ، جنگ استراتژیک نیست . جنگ ، یعنی انهدام قدرت نظامی دشمن و نه نابود کردن گندم و جو و تخم مرغ و کره و زغال سنگ ! این نظریه ، یک نظریه استعماریست و نه نظریه کلاس ویتز . گودریان ساکت بر جای خود خشک شد و در حقیقت غیر از سکوت چه کاری می توانست در برابر فردی مثل هیتلر انجام دهد ؟
نیمه شب ، ان نشست تاریخی پایان یافت . هنگامی که گودریان برای ژنرال هالدر معاون خود ، که برای ان نشست از او دعوت نشده بود ، قضایا را گفت ، ژنرال هالدر درهم رفت و عنان اختیار خود را از دست داد و به گودریان پرخاش کرد :
چرا تو حکم فرماندهیت را به صورتش پرت نکردی ؟!
گودریان شگفت زده پاسخ داد : چرا تو پرت نمی کنی ؟ چون می دانی فایده ای ندارد .
ژنرال هالدر گفت : " او بدش نمی اید از شر ما ناراحت شود ، ولی ما باید محکم بنشینیم ، مجبوریم ."
نیم ساعت بعد تلفن مقر پرودکی زنگ زد و صدای خسته گودریان به گوش رسید که گفت : " ژنرال بایرلین ، انچه که ما تدارک دیدیم و ان رشته ای که بافتیم ، پنبه شد . چیزهای دیگری عنوان شده ، پایین ، پایین ، می فهمی ؟
بایرلین : بله ، می فهمم ژنرال گودریان بله ...
ژنرال بایرلین منظور ژنرال گودریان را خوب فهمید . در خلال همان روز ، اولین فرمان از جانب مرکز ستاد کل ارتش صادر شد و دستور ذیل را ابلاغ کرد :
" قسمتهایی از نیروی زرهی باید به سمت جنوب رفته و راهی اوکراین شوند ."
بلافاصله بعد از تلفن فرمانده کل ستاد به لشکر زرهی ، فرمانده لشکر دوم زرهی لیبن اشتاین – معاون گودریان افسران ارشد را احضار کرد . لیبن اشتاین ، گودریان را می شناخت و می دانست وقتی گودریان مراجعه کند انتظار دارد ، فرمان رسیده ، در مرحله اجرا باشد .
نفرات همه واحدها بدون استثنا از شنیدن دستور اخیر هیتلر مبنی بر رفتن به اکراین به جای حمله به مسکو بسیار ناراحت شدند ، هیچ کس از ان فرمان سر در نیاورد و همه انرا اشتباه خواندند . هر یک از افسران عالی رتبه و کارشناسان نظامی ، نارضایتی خود را به نحوی علیه این تئوری که مخالف با تمام برداشتها و حسابهایشان بود ، نشان دادند .
همه نقشه های نفرات در مورد رفتن به مسکو ، که تا ان حدود 200 کیلومتر راه بیشتر نبود و از نظر گودریان بدون چون و چرا فتح شده به حساب می امد ، خیلی زود غلط از اب درامد .
فرمان برای عملیات تازه روشن بود ، به محض انکه گودریان انرا دریافت کرد ، دستور داد :
حرکت به جنوب ، در پشت لشکر پنجم شوروی ، هسته نیروهای مارشال " بودینی " از اکراین ، پشت رود دنیپر مستقر بودند . هدف اول گودریان تقاطع راه اهن " کونوتوپ " خط بین کی یف – مسکو بود ، هدف بعدی به شرایط و حدود پیشرفت لشکر مستقر در جنوب بستگی داشت .
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7/ ش 77
Joseph Goebbels
25th October 2011, 08:29 PM
روز 24 ماه اوت ، وقتی ژنرال گودریان به " شومیاشیه " ، دهکده کوچکی واقع در سر راه شاهراه منتهی به مسکو ، جایی که ژنرال لیبن اشتاین مقر فرماندهی خود را برپا داشته بود وارد شد ، امیدوار بود . او به لیبراشتاین و بایرلین و سروان فون هویدک افسر اطلاعاتی خود که همگی نامیدانه غم در بغل گرفته بودند ، سلام کرد و سپس همگی به اتاق فرمان رفتند .
گودریان با ملایمت و خونسردی اظهار داشت : من می دانم شما به چه فکر می کنید . چرا او موافقت نکرد ؟چرا رضایت نداد ؟ او حتی منتظر جواب هم نشد . هیچ کاری از دست من ساخته نبود ، اقایان... گودریان ادامه داد : ملاحظه بفرمایید اقایان ، من مجبور بودم موافقت کنم ! مجبور بودم ! چرا ؟ چون من تنها بودم و پیشوا و همه ژنرالها و فرماندهان با هم بودند و حتی یک نفر از ان میان با من همراهی نکرد ، حتی یک نفر. نه فقط همراهی نکردند ، بلکه هر جمله ای که از زبان پیشوا خارج میشد ، بی درنگ با سر ان را تایید می کردند . من بودم و یک دیوار بزرگ ، ژنرالهای مخالف که سرها را بهتایید او و به تکذیب من بالا و پایین می بردند . پیشوا روی تصمیم خود تاکیید کرد و من هم با زبان فصیح و کلامی رسا صحبت کردم ، بدون ترس و یا حفظ ظاهر ، خیلی رک و پوست کنده واقعیات را تشریح کردم .
گودریان نگاهی به افسران انداخت و گفت : خوب ، حالا نمی توانیم بنشینیم وعزا بگیریم ، ما باید وظیفه خود را با تمام توان انجام دهیم ، ما باید جهش سریعی به سوی اوکراین انجام دهیم . اقایان موفق باشید . اهمیت نبرد کی یف برای نیروهای مستقر در جبهه جنوبی معادل اسمولنسک ، برای نیروهای مستقر درجبهه مرکزی بود . مرکز اوکراین در نواحی پایین رود دنیپر قرار داشت . برای فتح اوکراین باید از رود دنیپر با 2285 کیلومتر طول و 700 یارد عرض می گذشتند ( رود دنیپر بعد از رود ولگا و دن سومین رود اروپاست ).
به علاوه ، نیروهای عظیم تدافعی شوروی هم اماده هرگونه دفاع بودند ، به هر صورت برای نیروهای ژنرال روندشتت اجرای طرح ها به اسانی جبهه مرکزی نبود ، چندین شبیخون سخت به ان نیروها وارد امد و نیز به دلایل سیاسی ویژه ، نباید هیچ عملیات نظامی تا محدوده 250 مایلی مرزهای رومانی در نواحی کارپاتیانس صورت گیرد ، از این رو تمام زحمات بر دوش جبهه شمالی سنگینی می کرد...
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش77
Joseph Goebbels
25th October 2011, 09:05 PM
روز 7 ماه ژوئیه ، نیروهای زرهی کلاسیک ( که روی تانکهایشان حرفkبه چشم می خورد ) توانستند به خطوط حمله "استالین " – نام مستعار ان نیرو – یورش برند و در ساعت 7 بعدازظهر شهر بردژوف را اشغال کنند . روس ها عقب نشینی کردند ، ولی این عقب نشینی همه جانبه نبود ، نزدیک لینوبان لشکر 16 موتوریزه پیاده ، به ضد حمله ای علیه نیروهای مهاجم المانی دست زد . ژنرال هیوب هم با مقاومت شدیدی در منطقه استاروکونتساتینف گرفتار امد . نیروهای المان از طریق هوا و راه اهن تقویت شدید شدند و تدارکات لازم به انها رسید . تانکها سوختگیری کردند و در حمایت بمب افکن های اشتوکا و جنگنده بمب افکن های ناوگان 4 هوایی متمرکز ، قوای روس ها را به هم ریختند . روز 9 ماه ژوئیه ، ژنرال فون هیوب نفس راحتی کشید چون فقط 125 مایل با رود دنیپر فاصله داشت .
تنها واقعه مسرتبخش تمام دوران درگیری در عرض ان چند هفته ، فراوانی ناگهانی تخم مرغ بود ! اوائل ماه ژوئیه لشکر به انبار بزرگی پر از تخم مرغ دست یافت ، در ان انبار میلیونها تخم مرغ به انتظار تقسیم شدن میان سربازان المانی وخوشحال کردن انها از دیدن نیمروی داغ در صحرا ، به روی هم انباشته شده بودند . مدتها سررشته داری و قسمت تدارکات از این مسئله نگران بودند ، که چگونه تخم مرغ ها راتوزیع کنند !
16 ژوئیه تانکهای فون کلاسیک به مرکز بلایاتشرکف رسید . درگیری اصلی در این نقطه اغاز شد و ژنرال روندشتت درصدد محاصره روس ها برامد ، اما هیتلر فرمان داد:
انسجام فشرده ! و این بار حق با او بود .
ژنرال کلاسیک به نقطه ضعیف دشمن حمله کرد و اول اوت به نووآرخانگلسک رسید و بی درنگ به منطقه پرومایسک حمله کرد . کلایست با پیوستن به لشکرهای 17 و 11 پیاده ، نیروهای روسی مستقر در" یومان " را محاصره کرد . 3 لشکر از ارتش روسیه ، در این نقطه منهدم شدند ، لشکر ششم ، لشکر 12 و 18 . فرماندهان لشکرهای 6 و 12 دستگیر شده و 103000 نفر هم اسیر شدند . در این وضعیت جاده شرقی به سوی بنادر اودسا و ینگولایف بویژه به معادن سنگ اهن واقع در کریوی روگ باز شد ، از همه مهم تر نیروهای ژنرال فون کلاسیک حالا می توانستند ، به سمت پایین رود دنیپر حرکت کنند و ناحیه غربی رود را اشغال کنند ، این موقعیت ، معادلات تازه ای را مطرح کرد ، موقعیت خوب برای حمله به کی یف ، فرصت مناسبی که هیتلر برای حرکت بعدی یعنی حمله به مسکو در نظر داشت و گردش سریع تانکهای گودریان به سمت کی یف که همه پیامد این نبرد بودند روز 21 اوت ، هواپیمای " فیزلراستورچ " از منطقه " نووگورود سوربسکی " از زمین بلند شد و گودریان را برای بررسی وضعیت منطقه به جبهه ها و خط اول انتقال داد .
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش77
Joseph Goebbels
25th October 2011, 10:05 PM
گودریان لشکرهای 3 و 4 زرهی خود را مشاهده کرد ، که به سختی سعی دارند راهی به سوی جنوب بازکنند واین نیروها شدیدا ساکن شده و تکان نمی خورند. گودریان نظری به نیروهای ( xlvi ) درگیر با نیروهای تهاجمی روسیه افکند و موقعیت را وخیم و تانکها و نفرات را ناکافی براورد کرد . در کنار گودریان ژنرال بایرلین معاون او ، نقشه ای را روی زانوی خود پهن کرده و علایمی سرخ را به عنوان نقاط نیرومند محل تجمع و فشار روس ها جاگذاری کرد .
گودریان متفکر با صدای بلند با خودش حرف می زد :
هوم ! یرمینکو می خواهد نیروهای سرپل ما را کاهش دهد . گودریان افزود : " اگر ژنرال یرمینکو قادر شود ما را بیش از این معطل کند و اگر فرماندهی شوروی کشف کند ، هدف ما چیست و قصد انجا مچه معامله ای با ژنرال بودینی داریم ، همه نقشه های ما باطل می شود . "
ژنرال بایرلین حرف گودریان را تایید کرد :
من پای تلفن بودم و با فرمانده لشکر 2 صحبت می کردم . ژنرال فرایهارفون وایش نیز نگران همین موضوع بود . می گفتند خبر رسیده ، لیونات کلنل قباراند رییس عملیاتی گزارش کرده است ، که روس ها از جبهه دنیپر واقع در قستم پایینی کی یف شروع به عقب نشینی کرده اند ، در همان حال فعالیت های شدیدی در نواحی دونت به چشم می خورد ، گودریان فورا گفت :
بفرمایید ، نگفتم ؟ ژنرال بودینی درس خود را در ناحیه یومان یاد گرفت . او برای کمین کردن و دام گستردن اقدام می کند . حالا تما شرایط و نتیج به این بستگی دارد ، که کدام یک از ما زودتر بجنبیم . سرعت !
فرمان استالین وقتی به ژنرال بودینی رسید ، دقیقا به اجرا گذاشته شد .
نبرد نسا بین گودریان و یرمینکو 8 روز طول کشید ، این درگیری بسیلر دهشتناک بود . نیروها با تمام تلاش انچه را که در توان داشتند به کار بردند و برای به دست گرفتن یک اینچ خاک از جان مایه می گذاشتند . نبرد به یک مسابقه مشت زنی دسته جمعی همراه با نارنجک و سرنیزه تبدیل شد ، این توصیفی بود ، که گودریان از ان نبرد کرد ، در این گیر و دار که وضع نیروهای المانی رو به وخامت می رفت و نزدیک بود کارشان یکسره شود ، یک تلفن سرنوشت ان نبرد را تغییر داد . بعد از ظهر 3 ماه سپتامبر افسر سرویس اطلاعاتی (xxiv) زرهی ، بسته ای محتوی کاغذهای کثیف و مچاله شده را روی میز فرمانده اش ژنرال گیرفون شونبورگ نهاد . این بسته از اسباب و اثاثیه سرنشین یک هواپیمای روسی که مورد اصابت ضد هوایی المان قرار گرفته و سرنگون شده بود ، به دست امده بود .
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش77
Joseph Goebbels
25th October 2011, 10:40 PM
ژنرال فون شونبورگ شروع به مطالعه کاغذ ها کرد ولی چیزی از ان سردنیاورد و مترجم را احضار کرد :
این نقشه ای است که نشان می دهد روس ها در کدام نقطه ضعیف هستند و قصد تقویت انرا دارند !! مترجم افزود : " اشارات مربوط به فاصله ایست که بین لشکرهای 12 و 13 روسیه بوجود امده و روشنی ضعف انها را مشخص کرده است ".
گودریان را پای تلفن بخواهید ! فون شونبورگ این را گفت و با هیجان از گودریان خواست هر چه زودتر به ان مقر بیاید . چهار ساعت ونیم طول کشید تا گودریان توانست فقط 70 کیلومتر راه را طی کند تا به مقر فون شونبورگ برسد . وضعیت راهها را باید از همین نمونه حدس زد ، که بعد از یک باران کوتاه به چه وضعی درامده بود .
گودریان نالان از رنج راه ، چشمش به مدارک افتاد شادی کودکانه ای در چهره اش اشکار شد :
این شانس بزرگ ما است ، همین نقشه بهترین طرح برای ادامه جنگ است . همه جیز مثل ساعت دقیق شروع به کار کرد . غروب 10 ماه سپتامبر ، جنگ علی رغم باران شدید ادامه یافت و در ساعت 12 روز 11 سپتامبر قسمتی از نیروی زرهی لشکر 16 از منطقه عبور کردند و در نیمه شب در تاریکی مطلق و زیر رگبار باران ، نیروهای المان به پیشروی ادامه دادند . ساعت 9 صبح روز بعد ، ژنرال فون هیوب در برابر لشکر مقاوم روس ها 43 مایل نفوذ کرد و در ساعت 12 یعنی دقیقا ظهر ، نیروها تا زانو در گل و لای نشستند ، حرکت ، عملی نبود .
در روز 13 سپتامبر لشکر 16 زرهی به شهر لونبی حمله کرد . با ضد هوایی و واحدهای ویژه از شهر دفاع میشد ، کارگران و دیگر طبقات مردم با هرر وسیله ای که بدست می اوزدند ، به دفاع پرداختند . روز 14 سپتامبر مصادف با یکشنبه ، عملیاتی مشترک که توسط هنگ 79 اتشبار صورت گرفت ، لونبی به دست نیروهای المانی افتاد . جنگ همه جانبه ای در شرایطی که گل و لای بزرگترین مانع به شمار می امد ، تا روز 19 سپتامبر ادامه داشت تا اینکه خبر رسید که کی یف هم سقوط کرد . لشکر 16 پیاده در این عملیات بزرگترین نقش را داشت . روز 26 سپتامبر ، نبرد بزرگ کی یف تمام شد ، 5 لشکر شوروی در این نبرد از هم متلاشی شد و طی ان 1000000نفر جان باخته ، یا مجروح و زخمی شدند و یا اسیر گشتند . ژنرال بودینی یار و رفیق قدیمی استالین و سرباز دوران تزار به فرمان اکید استالین از معرکه گریخت . استالین نمی خواست قهرمان انقلاب به دست المان ها بیفتد و یا اینکه کشته شود . ان نبرد حدود 665000 نفر اسیر داشت و 3718 تفنگ ، 884 وسیله نقلیه مختلف و انبار بزرگی از مهمات نصیب المان ها شد . تعداد کل اسیران روسی در 3 جبهه ، رقم 109097 را نشان می داد که برابر با همه اسیرانی بود که در جنگ جهانی در تاننبرگ اسیر شدند . ان نبرد ، یکی از نادرترین موارد ، در تاریخ جنگ تانکهاست و طی ان 5 لشکر از بین رفت و این شکست برای استالین خیلی دردناک بود .
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش77
Joseph Goebbels
26th October 2011, 06:26 PM
هنگامی که ژنرال گودزیان از ژنرال پاتاپوف – 40 ساله – فرمانده ارتش جهنم که به دست المان ها اسیر شده بود پرسید :
چرا به موقع نواحی دنیپر را تخلیه نکردید ؟ ژنرال روسی گفت :
ما در واقع در حال عقب نشینی به طرف شرق بودیم ، ولی فرمانی از استالین رسید که بازگردیم وبجنگیم ، ما هم
مطابق شعاری که به ان معتقدیم عمل کردیم :
" سریع مقاومت کن ، محکم نگهدار و اگر لازم باشد بمیر ! "
پوتاپوف واقعیت را گفت . روز 9 سپتامبر ، بودینی فرمانی برای نیروهای روسی صادر کرد که افراد عقب نشینی کنند ولی فرمان استالین که بر استقامت تکیه می کرد به فاجعه بزرگی برای سپاهیان روسیه منجر شد ، که ضمن ان هزاران نفر فقط به خاطر اطاعت از ان فرمان حساب نشده جان باختند . در اخرین روز نبرد کی یف ، هیتلر هم
فرمانی صادر کرد :
با رمز طوفان ، هدف مسکو !
ولی ایا در سرزمین روسیه با ان اب وهوای بسیار سرد و یخبندانش و ان جاده شوسه ای که بر اثر یک بارندگی پر از گل و لای میشدند فرصت به قدر کافی برای حمله و تسخیر شهر مسکو پایتخت روسیه بلشویکی وجود داشت . ستاد عالی ارتش المان با همه وجود پیش بینی های لازم معتقد بودند که ارتش المان نباید در ان فصل سرد اقدام به حمله به مسکو کند و بر این این نکته پافشاری می کند که سپاهیان المان باید اسمولنسک را پایگاه زمستانی خود کند و تا فصل بهار باید برای حمله صبر کند .
ولی هیتلر تحت تاثیر گزارشات غلط جاسوسی مبنی بر ناچیز شمردن نیروها و تجهیزات جنگی روسیه در اطراف پایتخت روسیه گوشش به نصایح ژنرالها و افسران ارشد ورماخت ( نیرو زمینی ارتش المان ) بدهکار نبود و متاسفانه نسنجیده و حساب نشده در ان ایام ( اواسط فصل پاییز ) فرمان حرکت و حمله گسترده به مسکو را صادر کرد . او فقط 3 روز به ژنرال گودریان فرصت داد تا تجدید قوا کند و نیروهای زرهی پانزر را در بهترین حالت حمله قرار دهد .
پایان .
منبع : ماهنامه جنگ افزار / سال 7 / ش77
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.