PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بدون شرح



محسن آزماینده
1st April 2011, 06:23 PM
وقتی که او دیگر نبود
من به بودنش امیدوار شدم
وقتی که او دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی او تمام شد
من شروع شدم
.
.
.
و
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن
(دکتر شریعتی)

محسن آزماینده
1st April 2011, 06:25 PM
نیرو به جهان گفت:تو ارآن منی
جهاان او را در تخت خود به بند کشید
عشق به جهان گفت:من ازآن توام
جهان به او آزادی ارزانی داشت
(تاگور)

محسن آزماینده
4th April 2011, 03:08 PM
با تو
دریا بامن نهربانی می کند
باتو
پرنده های این سرزمین ،خواهرام شیرین زبان من اند
باتو
سپیده هر صبح دم بر گونه ام بوسه میزند...
(دکتر شریعتی)

محسن آزماینده
4th April 2011, 03:10 PM
انسان نمی تواند به آسمان نیاندیشد
مگر انسانهایی که عمر را بی چرا چریدم مشغولند
و سر در خاک برده اند
و غرق در آب و علفند
.
.
.
اینان که گوسفندان دو پایند
(دکتر شریعتی)



ادامه دارد...

7raha7
5th April 2011, 07:32 AM
چه خوب که ادامه دارد!!!! من تو موضوع مشترک شدم که این نوشته ها رو هرسری که میذاری بخونم!!![cheshmak]

محسن آزماینده
6th April 2011, 11:32 AM
معبود من کسی است
که سحرگاه
گیسوان خورشید را
شانه میزند در باد
و غروب را
میبافد به شب
(دکتر شریعتی)

ادامه دارد...

محسن آزماینده
7th April 2011, 08:54 PM
دوست داشتن اوری لحظه ای است
ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است



ادامه دارد...

محسن آزماینده
8th April 2011, 12:35 AM
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط بامن کرد

و من سالها مذهبی بودم بدون آنکه خدایی داشته باشم
(دکتر شریعتی)


ادامه دارد...

محسن آزماینده
9th April 2011, 10:42 AM
جهان را ما
نه آنچنانکه واقعا هست می بینیم ،
جهان را ما آنچنانکه ما واقعا هستیم ،
می بینیم.

محسن آزماینده
9th April 2011, 10:43 AM
«بشر » یک بودن است و «انسان » یک شدن.

محسن آزماینده
9th April 2011, 10:43 AM
ای خدای بزرگ

به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم،

کمی با کفش های او راه بروم.

محسن آزماینده
9th April 2011, 10:45 AM
نه...


من دیگر ناله نمی کنم ، قرن ها نالیدن بس است


می خواهم فریاد بزنم!





اما اگر نتوانستم سکوت می کنم


خاموش بودن بهتر از نالیدن است ...


...


به من بگو :نگو ، نمی گویم؛


اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم


من می فهمم!!

« دکتر علی شریعتی »





ادامه دارد...

uody
9th April 2011, 04:55 PM
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟



کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟



چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟



آری...



بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !



« دکتر علی شریعتی »

uody
9th April 2011, 04:58 PM
جمله هایی از دکتر شریعتی ...
..


در بیکرانه ی زندگی دو چیز است که افسونم میکند:
آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست
و خدایی که نمیبینم ومیدانم که هست.


مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم.

محسن آزماینده
10th April 2011, 02:36 PM
تقلید نه تنها با تعقل سازگار نیست،
بلکه اساسا کار عقل این است که هرگاه نمی داند،
از آنکه می داند تقلید می کند
و لازمه ی عقل این است که در این جا خود را نفی نماید
و عقل آگاه را جانشین خود کند.
(دکتر شریعتی)


ادامه دارد...

محسن آزماینده
17th May 2011, 12:21 PM
راز عشق ورزیدن به هر چیز در این دنیااین جمله است...
روزی شاید از دست برود
(دکتر شریعتی)

نارون1
17th May 2011, 01:00 PM
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

دکتر شریعتی

نارون1
17th May 2011, 01:08 PM
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند


ابن یمین

نازخاتون
17th May 2011, 01:30 PM
و چترم را به تو بخشيدم و تنها سهم من از عشق

تنها زير باران ماندن بود..
......................
.......................
......................

http://vchip.persiangig.com/image/7.jpg

.
.

*yas*
1st June 2011, 11:45 PM
مرا كسي نساخت٬ خدا ساخت٬ نه آنچنان كه كسي مي خواست كه من كسي نداشتم ٬كسم خدا بود

كس بي كسان !

او بود كه مرا ساخت آنچنان كه خودش خواست٬ نه از من پرسيد٬ نه از آن "من ديگرم"!
دکتر شریعتی

*yas*
1st June 2011, 11:49 PM
وصیت نامه دکتر علی شریعتی


امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر و شخصیت های مدرج ، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم.........

عازم سفرم و به حکم شرع ،در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز ، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است ، چه خواهد بود؟ جز اینکه همه قرض هایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی « تماما » واگذار می کنم به همسرم که از حقوقم ( اگر پس از فوت قطع نکردند ) و حقوق اش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آنچه دارم و ندارم ، بپردازد.......

من می دانستم که به جای کار در فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ اگر آرایش می خواندم یا بانکداری و یا گاوداری ، امروز وصیتنامه ام به جای یک انشای ادبی ، شده بود صورتی مبسوط از سهام و املاک و منازل و و مغازه ها و شرکت ها و دم و دستگاهها که تکلیفش را باید معلوم می کردم و مثل حال « به جای اقلام » الفاظ ردیف نمی کردم......

فرزندم ! تو می توانی « هر گونه بودن » را که بخواهی باشی ، انتخاب کنی. اما آزادی انتخاب تو در چهارچوب حدود انسان بودن محصور است. با هر انتخاب باید انسان بودن نیز همراه باشد وگر نه دیگر از آزادی و انتخاب سخن گفتن بی معنی است ، که این کلمات ویژه خداست و انسان و دیگر هیچ کس......

تو هر چه می خواهی باش ، اما آدم باش . اگر پیاده هم شده است سفر کن . در ماندن می پوسی . هجرت کلمه بزرگی در تاریخ « شدن » انسان ها و تمدن هاست . اروپا را ببین . اما وقتی ایران را دیده باشی ، وگر نه کور رفته ای ، کر باز گشته ای....

اما تو ، سوسن ساده مهربان احساساتی زیباشناس منظم و دقیق ، و تو ، سارای رند عمیق عصیانگر مستقل ! برای شما هیچ توصیه ای ندارم . در برابر این تند بادی که بر آینده پیش ساخته شما می وزد ، کلمات که تنها امکاناتی است که اکنون در اختار دارم ، چه کاری می توانند کرد؟..........

و اما تو همسرم ، چه سفارشی می توان به تو داشت ؟ تو که با از دست دادن من هیچ کس را در زندگی کردن از دست نداده ای . نبودن من خلایی در میان داشتن های تو پدید نمی آورد ، و با این حال که چنان تصویری از روح من در ذهن خود رسم کرده ای ، وفای محکم و دوستی استوار و خدشه ناپذیرت به این چنین منی ، نشانه روح پر از صداقت و پاکی و انسانیت توست..........

آرزوی دیگرم این بود که یک سهم آب و زمین از کاهه بخرم به نام مادرم وقف کنم و درآمدش صرف هزینه تحصیل شاگردان ممتاز مدرسه این ده شود که در سبزوار تحصیلات شان را تا سیکل یا دیپلم ادامه دهند.....

و خدا را سپاس می گزارم که عمر را به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم که بهترین « شغل » را در زندگی ، مبارزه برای آزادی مردم و نجات ملتم می دانستم و اگر این دست نداد بهترین شغل یک آدم خوب ، معلمی است و نویسندگی و من از هیجده سالگی کارم این هر دو...........

و آخرین وصیتم به نسل جوانی که وابسته آنم ، و از آن میان به خصوص روشنفکران و از این میان بالاخص شاگردانم که هیچ وقت جوانان روشنفکر همچون امروز نمی توانسته اند به سادگی ، مقامات حساس و موفقیت های سنگین به دست آورند ، اما آنچه که در این معامله از دست می دهند ، بسیار گرانبها تر از آن چیزی است که بدست می آورند. و دیگر این سخن لاادری فرنگی که در ماندن من سخت سهیم بوده است که « شرافت مرد همچون بکارت یک زن است . اگر یک بار لکه دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمی تواند . »

« علی شریعتی »

۱۳۴۸/۱۱/۱۳

*yas*
1st June 2011, 11:55 PM
"شاید من فلسفه دوست داشته باشم
شاید من نقاشی دوست داشته باشم
یا شاید بخواهم یک فوتبالیست یا ورزشکار بشوم
یا یک شاعر یا ... هر چیز خوب دیگر
اما این مهم نیست که من چه میخواهم
مهم اینست که مردم من چه میخواهند ,وبه چه چیز نیاز دازند ,
اگر به پزشک نیاز دارند , باید پزشک بشوم
اگر به معلم نیاز دارند , باید معلم بشوم
اگر ..."
دکتر شریعتی

*yas*
1st June 2011, 11:59 PM
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت
ولي آن قدر مشتاقم كز گلويم سوتكي سازد
گلويم سوتكي باشد بدست طفلكي گستاخ و بازيگوش
و او يك ريز و پي در پي دم گرم خويش را در گلويم سخت بفشارد
و آشفته تر سازد خواب خفتگان خفته را
و بشكند دايم سكوت مرگبارم را
-دكتر علي شريعتي-

*yas*
2nd June 2011, 03:31 PM
" گمشده"
هر کسی گمشده ای دارد ،
و خدا گمشده ای داشت .
هر کسی دو تاست ،
و خدا یکی بود .
و یکی چگونه میتوانست باشد ؟
هر کسی به اندازه ای که احساسش میکنند ،هست ،
و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت.
.........
در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود و آن کلمه خدا بود .
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .
....... حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمیگوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن ،
حرفهایی که هرگز سر به ابتذال کفتن فرود نمی آورند.
........... و خدا برای نگفتن ، حرف های بسیار داشت.
........... و خدا تنها بود
هر کسی گمشده ای دارد.
و خدا گمشده ای داشت .
دکتر شریعتی

ستاره کویر
2nd June 2011, 03:37 PM
زندگی رانخواهیم فهمیداگرازهمه گل های سرخ دنیا متنفرباشیم فقط چون درکودکی وقتی خواستیم گل سرخی بچینیم خاری دردستمان فرورفته است؟



زندگی رانخواهیم فهمیداگردیگرآرزوکردن ورویا دیدن راازیادببریم وجرات زندگی بهترداشتن راازلب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطرکه درگذشته یک یاچندتااز آرزوهایمان اجابت نشدند.



زندگی رانخواهیم فهمیداگر عزیزی رابرای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطرکه دریک لحظه خطایی ازاوسرزدوحرکت اشتباهی انجام داد.



زندگی راهرگزنخواهیم فهمید اگردیگردرس ومشق رارهاکنیم وبه سراغ کتاب نرویم فقط چون دریک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم ونتوانستیم یک سال قبول شویم.



زندگی را هرگزنخواهیم فهمید اگردست ازتلاش وکوشش برداریم فقط به این دلیل که یکبار درزندگی سماجت وپیگیری ما بی نتیجه ماند.

[negaran]

*yas*
2nd June 2011, 07:57 PM
بسوزم

چه امید بندم در ابن زندگانی
که در ناامیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی

بنالم زمحنت همه روز تا شام
بگریم ز حسرت همه شام تا روز
تو گویی سپندم بر این آتش طور
بسوزم از این آتش آرزوسوز

بود کاندرین جمع ناآشنایان
پیامی رساند مرا آشنایی؟
شنیدم سخن ها زمهر و وفا، لیک
ندیدم نشانی ز مهر و وفایی

چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شِکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم

ندانم در آن چشم عابدفریبش
کمین کرده آن دشمن دل سیه کیست؟
ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
چنین دل شکاف و جگرسوز از چیست؟

ندانم در آن زلفکان پریشان
دل بی قرار که آرام گیرد؟
ندانم که از بخت بد، آخر کار
لبان که از ان لبان کام گیرد؟

«دکتر علی شریعتی»

*yas*
5th June 2011, 02:07 AM
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
دکتر شریعتی

*yas*
7th June 2011, 02:10 AM
همیشه گورستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
دکتر شریعتی

*yas*
8th June 2011, 04:20 PM
فریادها مرده اند. سکوت جاریست
تنهایی حاکم است و سرزمین بی کسی است.
می گویند : خدا تنهاست
ما که خدا نیستیم، پس چرا از همه تنهاتریم؟!!
دکتر علی شریعتی

ستاره کویر
8th June 2011, 10:55 PM
عاشقش بودم عاشقم نبود
وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود
حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن
یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ، که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند . و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .
از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست . هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما . و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن
و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
هنر نبودن دیگری..................

*yas*
10th June 2011, 01:10 AM
چه كسی میگوید كه گرانی است اینجا؟

دوره ارزانی است!

چه شرافت ارزان

تن عریان ارزان

و دروغ از همه چیز ارزانتر

آبرو قیمت یك تكه نان

و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!
دکتر شریعتی

*yas*
10th June 2011, 05:57 PM
مهربان باش

مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آنان را ببخش.

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.

اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.

نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و مردم.

دکتر علی شریعتی

*yas*
18th June 2011, 06:54 PM
در نهان به آنان دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکار از آنان که دوستماندارند غافلیم شاید این است دلیل تنهایی ما
دکتر شریعتی

*yas*
18th June 2011, 06:55 PM
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد. وچند روز پیش را چطور؟به خاطر داری؟که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم...فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو..

دکتر علی شریعتی

*yas*
20th June 2011, 07:41 PM
بگذار سپیده سر زند .

چه باک که من بمیرم و شبنم فرو خشکد .

و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد .

و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری باز گرددد .

و راه کهکشان بسته شود …

بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد .


دکتر علی شریعتی

*yas*
20th June 2011, 09:28 PM
بمناسبت سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی

نام: علی

نام خانوادگی: شریعتی مزینانی

شغل: استاد دانشگاه ونویسنده

محل مرگ: ساوت همتون انگلستان 29 خرداد1356

محل دفن: زینبیه دمشق و درنزدیکی قبر حضرت زینب(س)

شریعتی کیست؟

پرسشی که نه ناظر به اطلاعات شناسنامه ای وبه منظور برنامه های مبتذل رسانه ای وژور نالیستی مطرح می شود بلکه متوجه این مساله است که دکتر شریعتی را

به عنوان یک پدیده اجتماعی وآثار وعواقب وی وافکارش در سطح جامعه را مورد بررسی و لو به صورت اندک قرار دهیم. علی شریعتی نویسنده واستاد دانشگاه

وایدئولوگ ویکی از بزرگترین روشنفکران تاثیر گذار 60 ساله اخیر ایران است. این تاثیر گذاری تا به حدی است که تعدادی از پژوهشگرانی که در مورد جنبش مردم

ایران که منجر به انقلاب 57 شد را متاثر از اندیشه های علی شریعتی می دانند وحتی سخن وسوگیری رهبران بعدی نظام سیاسی برآمده از انقلاب بهمن 57 را ملهم

از ادبیاتی می دانند که علی شریعتی آن را پایه گذاری کرده بود.(پروانه آبراهیمان، ایران در میانه دو انقلاب)


-در زمانه ای که سخن از شریعتی می گوییم که فاصله ی ما با وی چیزی حدود 40 سال است این عدد مهم نیست بلکه رویدادهایی وجریاناتی در این سرزمین نشو

ونما ویا منهدم شده اند بلکه، آنگونه که تحولات اجتماعی با تغییرات اجتماعی بسیار پر شتاب نشان می دهد زمانه ما سخت با زمانه شریعتی متفاوت است وبه حکم

جبر محیطی وتاریخی توان ارائه یک تحلیل نسبتا جامع وشناسنده شریعتی وافکارش خیلی آسان به نظر نمی رسد


- به قولی شریعتی را در امتداد سید جمال الدین، بازرگان، طالقانی و.... وبه منظور شناسایی جریانی دینی – فکری ویا حتی سیاسی می دانند که معتقد بودند که دین

اسلام ومکتب تشیع باید از زنگار خرافه های که در طول زمان گرفته پیراسته شود آن گاه این دین خواستنی تر می شود. پرسش جدی از تناسب دین وعلم در دنیا

وروزگار ما؟ ایا دین به درد دنیای امروز ما می خورد؟ نوشته ها وتحقیقات ومقالات 15 ساله شریعتی پاسخی است به این مدعا. دکتر شریعتی معنقد است که دین

اسلام نه به عنوان یک مجموعه مناسک وشعائر که به درد روزها وساعات خاصی بخورد بلکه به عنوان یک منبع تغذیه ونیروی جهت دهنده زندگی روز مره باید

بکار آید. قران نه فقط جهت شفای عاجل ونذر ونیاز وتوبه وانابه بلکه به مثابه یک کتاب خواندنی وفهمیدنی باید از گورستانها وطاقچه خانه ها به داخل ومتن زندگی

مردم آورده شود. او معتقد بود دین ومذهب متاسفانه آنطوریکه باید به مردم فهمانده نشده است. به باور شریعتی باید در امر تعلیمات دینی مردم زمان خود یک خانه

تکانی جدی وعمده داده شود او پروژه خویش را مطرح کرد پروتستانیزم اسلامی یا نهضت پیرایشگری مذهبی که این تفکر در اروپا با افرادی همچون مارتین لوتر

وکالون آغاز وبه سرانجام رسیده بود.


اما پس از شریعتی

شریعتی خودش را هیچگاه مبرا از نقص ها وعیب نمی دانست او حتی این شجاعت را داشت که طی وصیتی به محمد رضا حکیمی از وی خواسته بود که آثارش را

مورد بازبینی مجدد قرار دهد. و هنگامیکه به وی می گفتند تو چرا اینقدر که با نهاد روحانیت پرداخته ای به دیگر قشرهای اجتماعی توجه داری؟ در جواب می گوید که

توقع وانتظار مردم از روحانیت به عنوان مجموعه ای که هزار سال از عمر ان می گذرد بالاست واین عمل خود را انتقادی در جهت بهتر شدن امور می دانست. از

جمله پیامدهای منفی که متاسفانه افکار دکترشریعتی پس از انقلاب به آن بوجود آمد تفکر التقاطی گروهی به نام فرقان بود گروهی که مسئوولیت ترور مرحوم

مطهری را بر عهده گرفت . البته این ماجرا وکش وقوسهای بعد از آن را می توان به شناختن ما از جریان شکل گیری یک اندیشه به ثمر نشستن وعواقب احتمالی آن

فکر ومرام بیشتر سازد. به هر حال دکتر علی شریعتی همانگونه که خود بارها گفته بود جمع بین تضاد هاست زندگی پس از مرگ او خود نیز به همین شیوه است.

*yas*
25th June 2011, 04:19 AM
همه ی رنگ ها با من آشنایند.

هر موجی که از سینه ی دریا بر می خیزد،

به سوی من پیش می آید

و برایم پیامی در ساحل می نهد و باز می گردد.

جاذبه ای مرموز،دل مرا به به این سرزمین می کشاند.

هوا عطری به مشامم می ریخت که گویی

دیری نگذشته است که او از این جا گذشته است.

بوی گل صوفی در فضا پراکنده بود.

سکوت بود و سخن بود.

هنوز نقش وجودی نبود،

اما طرح((دوست داشتن))بر سینه ی عدم نقش شده بود.

گویی بندی نامریی،

پای دل مرا به این جا بسته است.

دل مرا با این سرزمین کاری هست.
دکتر شریعتی

*yas*
4th July 2011, 10:15 PM
ترجیح میدهم با کفش هایم راه بروم و به خدا فکر کنم

تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم

دکتر شریعتی

*yas*
9th July 2011, 04:26 PM
نگو کفر است

نمی خواهم خدایم بیکران باشد


نمی خواهم عظیم و قادر و رحمان

نمی خواهم که باشد این چنین آخر

خدا را لمس باید کرد

نگو کفر است

خدا را می توان در باوری جا داد


که در احساس و ایمان غوطه ور باشد

خدا را می توان بویید

و این احساس شیرینی است

نگو کفر است

که کفر این است

که ما از بیکران مهربانیها

برای خود

خدایی لامکان و بی نشان سازیم

خدا را در زمین و آسمان جستن

ندارد سودی ای آدم

تو باید عاشقش باشی

و باید گوش بسپاری

به بانگ هستی و عالم

که در هر خانه ای آخر خدایی هست

نگو کفر است

اگر من کافرم !! باشد

نمی خواهم خدایا زاهدی چون دیگران باشم

نمی خواهم خدایم را

به قدیسی بدل سازم

که ترسی باشد از او در دل و جانم
نگو کفر است

که سوگند یاد کردم من

به خاک و آب و آتش بارها ای دوست

خدا زیباترین معشوق انسانهاست

خدا را نیست همزادی

که او یکتاترین

عاشق ترین

معبود انسانهاست.


"دکتر علی شریعتی"

*yas*
10th July 2011, 08:54 PM
همیشه گورستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
شریعتی

*yas*
14th July 2011, 02:19 AM
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست .
دوست داشتن امری است لحظه ای ولی داشتن دوست ، استمرار لحظه های دوست داشتن است !

(دکتر علی شریعتی)

*yas*
15th July 2011, 11:44 AM
فریادها مرده اند. سکوت جاریست
تنهایی حاکم است و سرزمین بی کسی است.
می گویند : خدا تنهاست
ما که خدا نیستیم، پس چرا از همه تنهاتریم؟!!
دکتر شریعتی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد