توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نوروز در ادبيات
محسن آزماینده
10th March 2011, 12:13 PM
گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن دادهاند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت میکنیم:
نوروز فراز آمد و عیدش به اثر بر نزد یکدگر و هر دو زده یک بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین دهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر
آن زیور شاهانه که خورشـید برو بست آورد همی خواهد بسـتن به شجــر بر
و هم او در قصیده دیگر چنین گوید:
نوروز بـــزرگ آمــد آرایش علم میراث به نزدیک ملوک عجم از جم...
فرخی ترجیعبند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است:
ز باغ ای باغبان ما را همی بــوی بهـار آید کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید بـاغ را فردا هـــزاران خواستار آید تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنـار آید
چو اندر بـاغ تو بلبـل به دیـدار بهار آید ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هـزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شـمار آید چناندانـی که هرکس را همی زو بـوی یار آید
بهـار امســال پندار همی خوشـتر ز پــار آید وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکـار اید
بدین شـایستگی جشنـی بدیــن بایستگی روزی ملک را در جهان هر روز جشنی داد و نوروزی
منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:
آمـد نوروز هـــم از بامـــداد آمدنــش فرخ و فرخنـــده باد
باز جهان خرم و خـوب ایســـتاد مرز زمستــان و بهاران بــزاد
ز ابر سیـــه روی سمن بــوی داد گیتـی گـردید چـو دارالقـرار
هم او در مسمط دیگر گفته:
نوروز بزرگـــم بزن ای مطــرب نـــوروز زیرا کــه بـود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلی نغــز و دلانگــیز و دلـفروز ور نیست ترا بشنـو از مـرغ نوآمــوز
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوز بر قافیه خوب همی خــــواند اشــعـار
بوالفرج رونی گوید:
جشن فرخنده فروردین است روز بازار گــل و نسرین است
آب چون آتش عود افروزست باد چون خاک عبیر آگیـن است
باغ پیراسته گلزار بهشـت گلبن آراسـته حورالــعین است
مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند:
رسید عید و من از روی حور دلبر دور چگونـــه باشــم بی روی آن بهــشتی حور
رسید عید همـایـون شها به خدمـت تو نهاده پیـش تو هدیه نشاط لهو و ســرور
برسم عیـد شهـــا باده مـروق نـوش به لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور
جمالالدین عبدالرزاق گفته:
اینـک اینک نوبهـار آورد بیــرون لشکری هریکی چون نوعروســی در دگرگـون زیوری
گر تماشا میکـنی برخیز کاندر بــاغ هست با چون مشاطــهای و باغ چون لعبـت گری
عرض لشکر میدهد نوروز و ابرش عارض است وز گل و نرگس مراد را چون ستاره لشکری
حافظ در غزلی گفته:
ز کوی یــــار مــیآید نسیــم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلطهــا داد سودای زرانــدوزی
ز جام گل دگر بلبل چنــان مست می لــعلست که زد بر چـــرخ فیروزه صفیر تخـــت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبــار غم بیفشانی به گلزار آی کــز بلبل غزل گفــتن بیامـوزی
هاتف در قصیدهای گوید:
نسیم صبح عنبـر بیز شد بر توده غبـرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا
ز فیض ابر آزادی زمین مرده شـده زنده ز لطف بــاد نوروزی جهان پیر شد برنا
بگرد سـرو گــرم پرفشانی قمــری نالان به پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا...
همایون روز نوروز است امروز و بیفروزی بر اورنـگ خلافت کرده شاه لافتـی مـاوی
قاآنی در قصیدهای به وصف نخستین روز بهار گوید:
رساند باد صبـا مـــژده بهار امـــروز ز توبه توبه نمودم هزار بـار امـروز
هوا بســاط زمــرد فکنـــد در صحــرا بیا که وقت نشاطست و روز کار امروز
سحـاب بر سـر اطفــال بوستان بـــارد به جای قطره همی در شاهوار امـــروز
رسد به گوش دل این مژدهام ز هاتف غیب که گشت شیر خداوند شهـــریار امروز
www.fa.wikipedia.org
محسن آزماینده
10th March 2011, 12:15 PM
درباره پیدایش نوروز سخن بسیار گفته اند آن چه در این جستار می آید نتیجه پژوهش و داوری دلبستگان به تاریخ، اسطوره، آیین ها و جشن های ملی ایرانیان است بنابراین جا دارد که پیش از کنای این جستار سخن فرزانه توس را بشنویم که:
سخن گفته شد گفتنی هم نماند من از گفته خواهم سخن با توراند
« فردوسی»
در میان جشن هایی که از دیرباز در ایران رواج داشته است جشن نوروز جایگاه ویژه ای دارد این جشن را گذشت زمان و دگرگونی اندیشه فرمانروایان نفر سوده است اگرچه گاه کم رنگ شده است و این بهنگامی بوده است که دژ اندیشان خواهان اندوه مردم با این جشن ها سرستیز داشتند. خوشبختانه پس از مدتی این دوره ی زودگذر تاریخی به پستوی ذهن فراموش شده تاریخ سپرده شده است. برای آشنایی با فرزان این جشن و دیگر جشن های ملی ایرانی ها نخست باید دانست که جشن در اندیشه ایرانیان از آن گونه شادی هایی است که روان را از تابش مهر و مهربانی روشنی می بخشد. جشن از آن گونه شادی های همراه با بی بندوباری نیست که به نیاز تن و ورن کامگی و خواهش نفس و پلشتی های برآمده از آن بیندیشد.
جشن سپاس و نیایش از داده های خداوند است. جشن سپاس از تن درستی، بهره وری از دانش و خردی است که خداوند جان و خرد به ما ارزانی داشته است. هیچ جشنی جدا از آیین و دین و زندگی به کام مردم و باورهای نیک و آموزنده آنان نیست. جشن نوروز نیز چه در زمان باستان و چه پس از اسلام این ویژگی را داشته است. برای پی بردن به فرزان این جشن کهن ایرانی نیاز به پژوهش ژرف و گسترده ای داریم.
داوری این و آن درباره نوروز
به باور مهرداد بهار، از هزاره سوم پیش از میلاد در آسبای فوربری (غربی) دو عید رواج داشته است. عید آفرینش که در اوایل پاییز و عید باززایی که در آغاز بهار برگزار می شده است. این دو عید حتی تا اواسط هزاره نخست پ- م در آسیای غربی وجود داشته است در واقع قدمت هر دو عید در این نقطه نشان داده است که در ایران نوروز جشن بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است. برخی بر این باورند که جشن نوروز از میان رودان ( بین النهرین) به ایران آمده است اما بهار، بر این باور است که عید نوروز در آغاز بهار بوده است این عید در بین النهرین هم سابقه دارد. ایرانیان این عید را از بین النهرین وام نگرفته اند. نوروز عید همگانی این منطقه بوده است، این جشن یکی از سنت های کهن فلات ایران است که از طریق کوچ نشینی های بومی نجد ایران به بین النهرین (جلگه بین دجله و فرات) وجود داشته است چون ما به آیین دو ایزد زن و مرد از هزاره سوم پیش از میلاد آگاهی داریم و این نشان می دهد که آیین مزبور مربوط به ایزد شهید شونده و همسرش بوده است. علاقمندان به شناساسی این دو ایزد می توانند به افسانه دوموزی واینانا مراجعه کنند. بنابراین به احتمال می توان گفت: که جشن نوروز و آیین آن پیش از ورود آریایی ها به فلات ایران در میان بومیان نجد ایران رواج داشته است. آیین نوروزی سده ها پیش از ظهور زردشت و رواج مهرپرستی در میان مردم ایران از جایگاهی ارزشمند برخوردار بوده است و هیچ گونه صیغه دینی نداشته است. در کتاب اوستا نیز هیچگونه اشاره به این جشن نشده است.
حتی نوروز جشن دینی نیست که در اوستا از آن یادی شده باشد این جشن سده ها پیش از آمدن اشوزردشت به پیامبری در ایران شناخته شده بود. اما پس از زردشت و رواج بددینی، کوشش شد تا به این جشن رنگ دینی بزنند از این رو آغاز سال نو را به کیومرث نسبت دادند زیرا کیومرث نخستین آفریده اهورمزدا است که گویند در اولین روز از سال نو به جهان آمده است. به دنبال آفرینش جهان را روشن دوره می دانند به باور آنان: آغاز آفرینش نخستین روز از ماه فروردین بود. و پایان آن آخرین روز ماه اسفند.
۱-در آغاز آسمان را آفرید
۲- آب را آفرید
۳- زمین را آفرید
۴- گیاه را آفرید
۵- چارپایان را آفرید
۶- و در دوره ششم کیومرث را آفرید که نخستین انسان بود، آفرینش کیومرث
هفتاد روز به درازا کشید. از رام روز ماه دی (۲۱ دیماه) تا ارت روز از ماه اسفند آن گاه ۵ روز درنگ کرد سال به پایان رسید. آفرینش پایان یافت و انسان نخستین با دمیدن نخستین روز از سال نو، زندگی را آغاز کرد. فردوسی کیومرث را نخستین شاه می داند و آغاز پادشاهی وی را در نخستین روز سال می داند.
چو آمد به برج حمل آفتاب جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید از آن سان زبرج بره که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد برجهان کدخدای نخستین به کوه اند اندر آن کردجای
کیومرس کیه مرس زنده میرا- در اندیشه ایرانیان به دین نخستین انسان است. چنانکه در باور مسلمانان و سایر دین های آسمانی، حضرت آدم نخستین آفریده خدای است. فردوسی، آغاز سال نو را به عنوان جشن نوروز در زمان پادشاهی جمشید می داند چنانکه امروز نیز بر جشن نوروز، عید جمشید یا عید جم می گویند.
سرسال نو، هرمز فروردین برآسوده از رنج تن دل زکین
بزرگان به شادی راستند می وجام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار به جا مانده از خسروان یادگار
« فردوسی»
به نوشته ی ابوریحان « نوروز» نخستین زور است از فروردین و از این جهت روز نو نام گرفته است که پیشانی سال نوشت.
نوروز از نگاه به دینان
به باور ایرانیان خداوند جهان را از نخستین روز فروردین آغاز کرد و نخستین روز از آن ماه را اورمزد نام نهاد. پس نام اورمزد آغاز سال و آغاز هر ماه از سال است. به دینان با این نامگذاری ها به این روزهای جشن، رنگ دینی زده اند.
نوروز در دوره های تاریخی
در دوره هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان نوروز باشکوه هرچه بیشتر برگزار می شده است. در دوره ساسانیان، پیوند عمیقی میان این جشن ها و شاهان به وجود آمد. در این دوره بود که جشن نوروز از سویی جنبه مذهبی به خود گرفت و از سویی دیگر درباری شد آنگونه این جشن ها را از میان جان و دل مردم جوانه زده بود، بالیده بود آیین شاهان عجم گفته می شد: چنانکه خیام درباره آمدن موبد موبدان در روز نوروز به نزد پادشاه چنین می نویسد:
آیین ملوک عجم از گاه کی خسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کسی از مردمان بیگانه، موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پرمی و انگشتری و دری و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رشته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم، و اسبی و بازی و غلامی خوب روی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبادت ایشان. چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمت ها پیش آوریدی.
آخرین موبد موبدان به عبارت ایشان
شما به جشن فروردین به ماه فروردین، آزادگی گزین دین کیان و سروش آورتر را دانایی و بینایی به کاروانی و دیرزیو با خوی هژیر و شادباش بر تخت زرین و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد راستی نگاه دار سرت سبز باد و جوانی چون خوید، اسبت کامگار و پیروز و تیغت اوشن و کاری به دشمن و بازت گیرا و خجسته به سگار و کارت راست چون تیر و هم کشوری بگیرنو. برتخت با درم و دینار پیشت هنری و دانا گرامی، درم خوار و سرایت آباد زندگانی بسیار. چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی و خوید در دردست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو سال نو هر چه بزرگان اون دیدار چشم برآن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در خرمی بمانند و آن برایشان مبارک گردد که خرمی و آبادانی جهان در این چیزهاست که پیش ملک آوردندی/ ص ۲۲۳ کلیات آثار پارسی خیام
نوروز در اسلام
هیچگاه نوروز در میان ایرانیان به دست فراموشی سپرده نشده است. اسلام آمده در ایران گسترش یافت اما نوروز آیینی نبودک با دستورهای دینی مخالف باشد. از این رو ماند و ماندگار شد و نه تنها شاعران مسلمان ایرانی در ستایش آن شعر گفتند، شاعران عرب نیز از نوروز به نیکی یاد کرده اند. در زبان پهلوی نوروز را ( نوگ روز) می گفتند این واژه پس از مدتی به نوک روز درآمد همین واژه است که ابونواس شاعر عرب زبان درباره اش گفته است:
به حق الرجال و نوک روز و خرج روز البسال
عربی شده واژه نوروز هم نیروز است…. ملامحسن فیضی از قول امام صادق درباره نوروز می نویسد که: نوروز، روزی است که جبرائیل علیه السلام بر حضرت رسالت (ص) نازل شد به وحی. روزی است که آن حضرت بت ها را شکست. روزی است که حضرت ابراهیم خلیل بت های مشرکان را شکست. روزی است که حضرت رسالت (ص) امر فرمود یاران خود را با امیرالمومنین (ع) بیعت امارت نمایند. روزی است که بار دوم اهل اسلام با امیرالمومنین (ع) بیعت کردند. روزی است که آن حضرت به دنبال ظفر می یابد و آن ملعون را در کناسه که محله ای است در کوفه از گلو می کشد…. در پایان رساله از قول امام صادق می خوانیم که: هیچ نوروزی نیست که ما توقع خلاصی از غم نداشته باشیم زیرا که این روز به ما و شیعیان ما نسبت دارد. عمال آن را حفظ کرده اند و شما آن را ضایع کرده اید.
برگرفته از کتاب جشن های کهن ایرانی به نوشته استاد سعید وزیری که به تازگی انتشار یافته است.
محسن آزماینده
10th March 2011, 12:21 PM
دکتر محمد ضیمران درموردشاخصهایی که نوروز را درمیان سایر جشنهای فرهنگهای دیگر ممتاز و منحصر بهفرد میکند به خبرنگار مهر گفت: نوروز انسان را به تاریخش وصل میکند. زیرا اعتدال ربیعی اساس تعیین این زمان به عنوان نوروز است. درواقع همه چیز نو میشود و فصل جدیدی در زندگی همه آدمها آغاز میشود، همین باعث میشود که زندگی شیرین شود و با توان و کارمایه جدید زندگی را شروع کنند.
وی افزود: بنابراین سایر اعیاد اهمیت خود را دارند ولی نوروز به دلیل اینکه با گردش ایام ارتباط تنگاتنگی دارد و به عنوان فصل اساسی زندگی مطرح است. شکوفایی و نوجوانی در فرهنگ ما از دیرباز به عنوان نقطه عطف زندگی تلقی شده اینکه هرچه گرفتاری و شوربختی و ناکامی است کنار بگذاریم و با انرژی و امید تازه وارد زندگی بشویم. بر این اساس نوروز اهمیت ویژهای دارد و با فرهنگ و ملیت ایرانی هم عجین شده است.
این استاد فلسفه هنر دانشگاه هنر درباره راز ماندگاری نوروز هم چنین اظهارداشت: رازماندگاری نوروز بدان جهت است که نوروز با اسطورهها و حماسهها و اساس فرهنگ و تاریخ ایرانیان پیوند عمیقی خورده است. پادشاهان و سلسلهها آمدند و رفتند ولی آنچه که در صحنه آخر به عنوان یک رویداد اساسی در زندگی تلقی شد نوروز بوده است. بنابراین همه بیگانگانی که به ایران هجوم آوردند بعد استقرارشان ناچارشدند نوروز را به عنوان یک فصل اساسی در حیات اجتماعی و زندگی تاریخی و فرهنگ این مردم قبول کنند.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه هنر در مورد اینکه تاچه اندازه میتوان ازدریچه مراسم نوروز فرهنگ ایرانی را شناخت همچنین گفت: تحقیقات زیادی راجع نوروز شده است تصادفاً همه کسانی که درباره تاریخ و فرهنگ ایران مطالعه میکنند یکی از فصول اساسیشان درباره عید نوروز است. من حتی درباره سفرنامههایی که از ایران نوشته شده دیدم سیاحان و جهانگردانی وقتی به ایران میآمدند یکی از مسائلی که برایشان جالب بوده همین نوروز بوده است. بنابراین مطالعه نوروز گستره وسیعی از ادبیات را برای ما به ارث گذاشته است که اگر کسی بخواهد تأثیرش را بداند آن ادبیات بسیار گویا است.
محسن آزماینده
10th March 2011, 12:23 PM
نوروز و ادبیات شفاهی
یکی از مهمترین اجزای فولکور موسمی ایرانیان جشن دیرین سال نوروز است. تقریباً همه ایرانیان، جدا از وابستگیهای قومی، زبانی و دینی، نوروز را جشن میگیرند و گرامی میدارند، به همین دلیل میتوان گفت این آیین امروزه به یکی از نمودهای وحدت ایرانیان تبدیل شده است. نوروز اگر چه به روز اول سال اطلاق میشود، اما مراسم آن فقط به این روز محدود نمیشود بلکه تدارک و پیشواز آن و سپس مراسم بعد از آن مجموعه پیوستهای را تشکیل میدهند که هر یک از آنها اهمیت ویژهای دارند. در این مجموعه چند گونه ژانر متفاوت از ادبیات شفاهی وجود دارد که از جمله آنها میتوان به گونههای دعا، مثل، افسانه و سرود اشاره نمود.
قصهها، افسانهها، مثلها و شعرهای فراوانی در ارتباط با مراسم و آیینهای نوروز در میان مردم ما رایج است که متاسفانه تاکنون همه آنها ثبت و ضبط نشده است. نگارنده در این نوشته کوتاه قصد بحث پیرامون همه این انواع و نمونهها را ندارد زیرا این کار مجال و مقال دیگری میطلبد، از این رو فقط به شرح یک نمونه از سرودهای نوروزی میپردازد. آنچه در سطور زیر شرح و نقل خواهد شد، سرودی است که کودکان مکتبخانهای برای گرفتن عیدی از پدر، مادر، برادر و سایر بستگان خویش میخواندهاند.
همان گونه که میدانیم پیش از تاسیس مدرسههای جدید در ایران، مکتبخانههای سنتی عهدهدار آموزش کودکان و نوجوانان بودند. حتی پس از تاسیس و گسترش این مدرسهها، تا مدتها، مکتبخانهها در کنار آن مدارس به کار خود ادامه میدادند. حقوق معلمان مکتبخانهها بر عهده خانوادههایی بود که کودکان آنها به مکتب میرفتند. این حقوق به صورت ماهانه یا یکجا و به هنگام برداشت محصول پرداخت میگردید. در مثل در کوهپایه ساوه این حقوق معمولاً سالیانه و در سر خرمن و با محصولاتی مانند گندم، جو و حبوبات پرداخت میشد و در شاهرود به صورت نقدی و ماهانه پرداخت میگردید. علاوه بر این، خانوادهها به مناسبتهای مختلف و متناسب با توان اقتصادی خود مقداری پول یا اجناسی مانند قند، چای، گردو، کشمش، تخممرغ و ... برای معلم میفرستادند.
یکی از مناسبتها عید نوروز بود. معلمان مکتب، پیش از نوروز شعری را روی لوحههای درسی بچهها مینوشتند و از آنها میخواستند که در روز عید ضمن خواندن آن شعر برای پدر، مادر و سایر بستگان خویش از آنها برای معلم خود عیدی بگیرند. از این شعر چند روایت متفاوت در ایران و سایر کشورهای فارسی زبان وجود دارد. این بنده نیز دو روایت از آن را در اختیار دارد. برای دستیابی به یکی از این روایتها مدیون هم ولایتی و استاد ارجمندم آقای دکتر ابراهیم قیصری هستم. استاد سال گذشته مجموعهای دستنویس در اختیار بنده گذاشت که آن را سالها پیش از مکتبخانه روستای «بولواس»، از توابع شهرستان باغ ملک خوزستان، به دست آورده بود. در این مجموعه که در حقیقت کتاب آموزشی مکتبخانه مذکور بوده است، روایتی از شعر مورد بحث وجود دارد.
این شعر، در همه روایتهای خود، از نظر قالب نوعی مسمط است که به آن مسمط المختصر میگویند، همان گونه که میدانیم مسمط المختصر به شعری گفته میشود که «شاعر هر بیت آن را چهار قسم کند، سه قسم اول آن را مسجع آورد و در قسم چهارم، کلمهای چند را ردیف سازد.»
در سطور زیر ابتدا روایت روستای «بولواس» از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد، سپس روایتهای دیگر نقل میشوند:
نوروز شد نوروز شد
عید جهان امروز شد
بابا بده نوروزیام
نوروز نو باز آمده
کار جهان ساز آمده
قمری به پرواز آمده
بابا بده نوروزیام
بابا سلامت میکنم
وصف کلامت میکنم
خود را غلامت میکنم
بابا بده نوروزیام
مادر تو بودی مهربان
چیزی بیاور بهرمان
یا پنج هزار یک تومان
مادر بده نوروزیام
ای خواهر جان جهان
امروز شدیم مهمانتان
دستی بکن تو بوشخدان
خواهر بده نوروزیام
داماد من خود بهتری
از جان من شیرینتری
یا خر بده یا کرخری
داماد بده نوروزیام
ای کاکای دایم عزیز
دایم تو باشی با تمیز
بهرم بده چیزی لذیذ
کاکا بده نوروزیام
یا میش کر کالم بده
یا قوچ پروالم ( پروار در زبان عامیانه) بده
یا زر به مثقالم بده
کاکا بده نوروزیام
عمو تو بودی سرورم
خاک درت تاج سرم
عیدی بیاور از برم
عمو بده نوروزیام
سربدارم مکنید
کتک بکارم مکنید
بیاعتبارم مکنید
چوب دچارم مکنید
بابا بده نوروزیام
اکنون به روایت دیگری از این شعر توجه فرمایید:
نوروز شد نوروز شد
عید همه امروز شد
گل در چمن فیروز شد
بابا بده نوروزیام
بابا تویی تاج سرم
عیدی بیاور در برم
تا بهر استادم برم
بابا بده نوروزیام
مادر تو زادی بچه را
بگشا در صندوقچه را
آنگاه بده عنبر چه را
مادر بده نوروزیام
ای خواهر شیرین زبان
دستت بکن در جیب میان
ما را به زودی کن روان
خواهر بده نوروزیام
ای عموی نیکو سرشت
جای تو باشد در بهشت
استاد من عید نوشت
عمو بده نوروزیام
این شعر با تفاوتهایی در افغانستان نیز ثبت شده است که برای مزید آگاهی خوانندگان، قسمتهایی از روایت همزبانان افغانستانی را نقل میکنیم:
نوروز نو باز آمده
بلبل به آواز آمده
دلها به پرواز آمده
بابا بده نوروزیام
گلها به گلزار آمده
قمری به گفتار آمده
آهو به کهسار آمده
بابا بده نوروزیام
ای مادر نیکو سرشت
جای تو در طاق بهشت
طفلان کنندم سرزنشت
تو هم بده نوروزیام
خاله تو هم تاج سری
از خلق دنیا بهتری
از زندگانی برخوری
تو هم بده نوروزیام
ماما تویی روح و روان
باشی همیشه در جهان
شادان و خندان و جوان
تو هم بده نوروزیام
نوروزخوانی کودکان و گرفتن عیدی برای استاد و معلم در میان همزبانان تاجیک نیز مرسوم و معمول بوده است که نمونههایی از آن نقل میشود:
نوروز شد و من شادم
از قید غم آزادم
یک جامه و یک سله
نوروزی استادم
نوروز رسید، شد جهان تازوتر
از رونق گل فتاد شبنم به گهر
نوروزی دهید، پدر به استاد برم
تا بهره بریم همه از علم و هنر
فصل نوروز آمد و هر کودکی دل شد
از غم و اندوه عالم یک دمی آزاد شد
ای پدر عیدی بده تا نزد استادم برم
هر که جهد علم کرد، آخر خودش استاد شد
نویسنده : محمد جعفری (قنواتی)
محسن آزماینده
10th March 2011, 12:25 PM
رستاخیز طبیعت
به شیدایی بهار است، اگر نگاه شوخ گل و ناله بلبل به هم پیوند می خورد؛ از نسیم بهار است، اگر گل ها زیباییِ عریان خویش را به دیده تماشاگران هدیه می کنند؛ حاصل مستی بهار است، اگر چکاوک با موسیقی رود، سرود سبز زیستن می سراید.
چه زیباست در این رستاخیز طبیعت، نقش بندهای قشنگ نقاش آفرینش را با تأملی ژرف بنگریم و در زایش بی امان زمین و دگرگونی مقتدرانه زمان، دگرگونی درونی خویش را از خالق نوروز آرزو کنیم.
پلی به فردا
بهار، قطع نامه ای است که علیه سردی و خشونت، انجماد و خواب، سکون و سکوت و رخوت و یخ زدگی صادر می شود. پلک بسته سبزه ها باز می شود. خاک خمیازه می کشد و گل به تبسم و خنده می ایستد. بهار که می آید صولت زمستان می شکند و ناز و تنعم خزان پیش پای باد فرو می ریزد. آب ها در سفر طولانی خویش، شکفتن را در گوش درختان زمزمه می کنند. در قیامت شگفت خاک، رازهای پنهان زمین آشکار می شود و گل ها و شکوفه های لرزان به پای می ایستند تا من و تو، پلی به فردای ناگزیر ببندیم تا غبار برانگیخته دیروز و امروز، فردا را از ما نگیرد.
فرصت ها را غنیمت شماریم
اینک 365 روز، فرصت شکوه مند را پشت سر نهاده ایم، و روزهایی که هرکدام می توانند یک قرن شکفتن و بالیدن همراه داشته باشند، پیش روی ماست. چه کسی می گوید همه روزها و لحظه ها برابرند؟ گاه یک لحظه ما، ارج و عظمت یک قرن را می یابد و گاه یک قرن زیستن، به یک لحظه نمی ارزد. مگر نیستند آنان که شبی را آن سان می گذرانند که از هزار ماه برتر و والاتر است. اینک سالی نو، با روزهایی سبز، با لحظه هایی که می توانند پیک بهارانی بزرگ، فرداهایی شورانگیز و آینده هایی آینه رنگ باشند، پیش روی ماست. پس فرصت ها را غنیمت شماریم.
طرح دوستی با خود و خدا
همواره گفته اند سالی که نکوست از بهارش پیداست. اگر اوّلین روز سال، با خودمان آشتی کنیم و با خدا طرح دوستی استوارتر بریزیم و با دیگران نیکوتر شویم، سال نیکویی را آغاز کرده ایم، و اگر جز این چهار فصل، زندگی را زمستانی و خزان زده پسندیده ایم، بیاییم بهار را در خویش جشن بگیریم و آن گاه لبخند بزنیم که ستاره لبخند بر آسمان چهره دیگران بدرخشد.
تقاضای سبز شدن
نوروز، حکایت نو شدن و نوخاستن است، حکایت بهار، حکایتِ سر زدن حیات پس از مرگ زمستانی و حکایتِ سبز سرسبز شدن و سبز ماندن؛ نوروز، سرفصل کتاب سبز آفرینش است که در هر سال با تجدید مطلع خود، شور حیات را در گوش جان هستی با ترنمی دل نشین می نوازد؛ نوروز آغاز است، آغاز بهار و آغاز حیات. آغازی که درختان با زبانی سبز و بانگی بلند آن را اعلام می کنند؛ نوروز، برهان رستاخیز است و مجالی برای بازگشت و رجعت به اصل شکفتن و سبز برخاستن؛ نوروز، تقاضای سبز شدن است که: «یا محول الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.»
آبشار مهر
نوروز، فرصت آشتی انسان هاست با طبیعت، پس از چشیدن سوز زمستان؛ روزی است که ما در آن زبان به هم دلی می گشاییم؛ فرصت زُدودن کینه ها از سینه هاست؛ زمان تابش آفتاب مهربانی بر سرزمین قلب های مردمان است؛ هنگام تداعی پاکی و طهارت در ذهن زمین و زمان است؛ و آبشار مهری است که باید در جانمان سرازیر شود و در دستمال جاری.
نوروز، نشان ملیّت و پذیرفته شده مذهب
عید نوروز، عیدی ملّی و باستانی است که هم زمان با نخستین روز از اوّلین ماه شمسی برگزار می شود. این روز، ریشه در آیین ها و سنت های کهن ایرانیان دارد و از قدیمی ترین دوران تاریخی این مرز و بوم، تا کنون پاینده و پایدار مانده است. بی شک، در میان همه عیدها و آیین های قومی و مذهبی، نمی توان رویدادی را به مانند نوروز، جست وجو کرد که هم پذیرفته شده مذهب باشد و هم نشان ملیّت. از این روست که این عید در میان ایرانیان که آموزه های دینی را باور دارند و به سنت های ملّی وفادار بوده اند، ارزشی ماندگار یافته است.
روز بزرگ امید
آغاز سال، همیشه با امیدها و آرزوهای فراوان همراه بوده و لحظه وا نهادن غم ها و رنج هاست؛ بنابراین، شروع سال نو و آمدن بهار و تحولی که در طبیعت ایجاد می شود، انسان را به آینده ای دگرگون، دل بسته می سازد که سرشار از امید به زندگی است و از این روست که آن را نوروز، روز نیک بختی و روز بزرگ امید نامیده اند.
نوروز جشنی دیرینه
بی تردید، سنت های ملی و آداب و رسوم قومی، ریشه در باورها و اعتقادهای مردم دارند و طبعا نیاکان ما، نوروز را به همین دلیل، در هاله ای از تقدس، فال نیک، فرخندگی و نیک روزی قرار داده اند، و برای توجیه تقدس و خجستگی آن، داستان ها و افسانه ها ساخته اند. از مجموع این داستان ها می توان به دیرینگی نوروز، اهمیت و خجستگی آن پی برد و نقش آن را در تعمیم عدالت، مهربانی، دستگیری از ناتوانان و رفع دشمنی ها و زشتی ها باز شناخت.
پیدایی نوروز
در بیشتر نوشته ها درباره جشن نوروز، پیدایی این عید را به «جمشید» پادشاه هخامنشیان نسبت داده اند؛ بدین صورت که «جم» پادشاه آن زمان، پس از در نوردیدن سرزمین های بسیار، وقتی که به آذربایجان رسید، دستور داد تخت جواهر نشانی را بر مکان بلندی به سمت مشرق بگذارند و خود نیز تاج جواهر نشانی را بر سر گذاشت و بر آن تخت نشست. همین که پرتو خورشید بر تاج افتاد، شعاعی در نهایت روشنایی به وجود آمد، مردم شاد شده و گفتند: امروز، روز «نو» است و به این دلیل که به زبان پهلوی، شعاع نور را «شید» می گفتند، از آن روز این کلمه را بر نام جم افزودند و او را «جمشید» نامیدند و جشن بزرگی برپا کردند.
ماندگاری و استمرار نوروز
همواره در طول تاریخ، مردمان به جشن نوروز توجه می کرده اند. حوادث روزگار، اگرچه گهگاه آن را از شور و گرمی می انداخته، اما هرگز به فراموشی سپردن آن نینجامیده است. در میان جشن های ملی ایران: نوروز، مهرگان و سَده از دیگر جشن ها پر رونق تر بوده است ؛ اما به تدریج، مهرگان و سده، در میان ایرانیان رونق خود را از دست داد. این جشن ها در دوران پس از اسلام، نه تنها عمومیت و آوازه نوروز را نیافت، بلکه رفته رفته کم رنگ تر شد و تدریجا برخی از آداب آن ها در نوروز حل شد و خود نیز عملاً منحل شده اند. تنها نوروز توانست، هم چنان عید بزرگ ایرانیان به جا بماند و حتی به دلیل بعضی از رسوم متناسب با آداب اسلامی، نوعی تقدس و اهمیت نیز بیابد.
معنای لغوی عید
«عید» از ریشه «عاد یَعود» و به معنای بازگشت است. هم عیدهایی که بشر در تاریخ خود ثبت کرده، در این خصوصیت مشترکند؛ از اعیاد کهن گرفته تا عیدهای ملی و مذهبی، همه حکایت از واقعه ای خاص و شایان توجه دارند؛ واقعه ای ارزش مند که انسان ها از یادآوری آن به وجد می آمده اند و لذت می برده اند.
عید نوروز نیز از سنت ها و باورهای کهن ایرانیان و فصل شور و شادی و شعف آنان بوده است.
معنای اصطلاحی عید
اگرچه «عید» به جشن سالانه ای گفته می شود که هرسال با بازگشت خود، سرور و نشاط را به قوم، نژاد یا ملتی باز می گرداند، معنای ژرف تر آن، بازگشت انسان به ریشه آسمانی خویش و رجعت روحی و معنوی به مبدئی است که او را آفریده و از او پیمان گرفته است تا شأن بندگی و اطاعت را رعایت کند. آداب مذهبی و معنوی، همانند غسل و نماز و روزه مستحبی نوروز، به همین امر توجه می دهد که عید را فرصتی برای غفلت از خدا و غرق شدن در بازی های دنیا نپنداریم؛ چه آن که جشن حقیقی انسان، زمانی است که بتواند شیطان را از حریم خویش براند و به گونه درونی و معنوی به سوی خدای خویش بازگردد.
نماد هویت یک ملّت
عیدها و جشن ها، افتخار ملی هر قوم و سرزمین، و نشان ساختار و پیشینه فرهنگی و تمدن آنان است. اعیادی که از نظر دیرینگی تاریخی و مذهبی ریشه دار بوده و در طول زمان با اعتقادها و آداب و رسوم ملت ها در هم آمیخته، جلوه و جایگاه ویژه ای دارند و بی آن هیچ ملتی هویت واقعی ندارد و به بیگانگی از خود دچار خواهد شد. عید نوروز از این جهت که اعتقادها و باورهای مذهبی و سنن کهن ملی، در آن به هم آمیخته، اهمیتی گسترده یافته است.
عامل هم بستگی احساسات ملی
عید نوروز و دیگر جشن های ملی و میهنی، جدای از تربیت های اوّلیه اجتماعی و سیاسی، هم بستگی احساسات ملی را هدف قرار می دهند. ویژگی نمادین این جشن ها، برخاستن از روح هم بسته عواطف ملی و هم دلی همه مردمان است. عید نوروز، تصویری روشن از فرهنگ ملی و مذهبی ایرانیان و عامل مهمی در هم بستگی احساسات آنان می نماید.
نوروز عمومی ترین و دیرپاترین جشن مردم ایران
«نوروز» که به نام ها و اوصاف بسیار، چون: عید نوروز، جشن فروردین، نوروز جمشیدی، نوروز سلطانی و نوروز جلالی مشهور شده، مهم ترین، عمومی ترین و دیرپاترین جشن ملی مردم ایران است. این جشن، قرن های متمادی است که توجه مردم کشور ما و سرزمین هایی را که با ما دیرینه فرهنگی مشترکی دارند، به خود جلب کرده است.
نوروز، عمومی ترین جشن ملی ایرانیان هم هست؛ زیرا مرزی نمی شناسد و از هر دیواری در ایران زمین وارد می شود و تمام اقوام، مذاهب و گروه های فکری و عقیدتی را که در این مرز و بوم مقدس زندگی می کنند یک سال شادمان می کند .
اسلام و آداب و رسوم پیشینیان
منطق فرهنگ غنی اسلام، منطق خردورزی، گفت وگو و داد و ستد با آداب و رسوم و فرهنگ های گذشته و هم عصر خود است، و تا با سنتی غیر اخلاقی و غیر عقلانی رو در روی نگردد، سنت ها را در دل خود جای می دهد و آن ها را به رنگ الهی در می آورد. عید نوروز نیز از آن جا که سنتی دیرپا و هماهنگ با عقل سلیم انسانی بود، نه تنها مهر تأیید اسلام را گرفت، بلکه بر آداب وسنت های پسندیده اسلامی آن نیز تأکید شد.
اسلام، نوروز را به رسمیت می شناساند
نوروز و آداب و رسوم آن، از سنت های باستانی ایرانی است. اسلام این سنت نیکو را با صبغه و رنگ دینی درآمیخت و دعاها و اعمال مستحب بسیار را در آن گنجاند ؛ در واقع اسلام، نوروز را به رسمیت شناخت و محتوای انسانی و معنوی به آن بخشید.
اسلام وا حترام به سنت های قومی
مرحوم دکتر زرین کوب، در کتاب کارنامه اسلام، درباره این که مسلمانان و حکومت اسلامی، آداب و رسوم هر منطقه را محترم می شمرد، آورده است: «ضمن این که حوزه وسیعی، تحت حکومت و شریعت اسلامی اداره می شد، سنت های هر محل تا آن جا که با شریعت سازگاری داشت، حفظ می شد و ادامه می یافت؛ در شام و مصر، سنت رومی و در عراق و فارس، سنت ساسانی. فرهنگ و آداب و رسوم خاص هر قوم تا آن جا که در تضاد با روح اسلام و توحید و یگانگی خدا نباشد، ملحوظ و محترم است».
روایات نوروز
بیشتر روایاتی که در کتاب های حدیث درباره نوروز آمده است، به نوعی به تأیید این واقعه و موقعیت تاریخی اشاره دارد. شاید مهم ترین و مفصل ترین روایتی که در تأیید نوروز مورد استفاده قرار می گیرد، روایتی است که «مُعلّی بن خُنیس» که یکی از یاران امام جعفر صادق علیه السلام بوده، از آن حضرت نقل کرده است. در این روایت به چندین واقعه بزرگ و مهم در نوروز اشاره شده و به گونه ای ضمنی، بر احترام به این روز سفارش شده است.
جایگاه نوروز در میان روزهای دیگر
«مُعلی بن خنیس»، از یاران امام صادق علیه السلام ، می گوید: در روز نوروز به خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، حضرت فرمودند: «آیا این روز را می شناسی؟» گفتم: «فدای تو گردم، این روزی است که عجم آن را تعظیم می کند ود ر این روز هدیه ها برای یک دیگر می فرستند». سپس حضرت به توصیف نوروز پرداخته و فرمودند: «ای معلی! نوروز، روزی است که خداوند از بندگان خود عهد گرفت که او را به یگانگی بپرستند و چیزی را شریک او قرار ندهند و ایمان به پیامبران و امامان آورند. و آن روز، نخستین روز طلوع خورشید است و در این روز، گل ها و شکوفه های زمین آفریده شد.»
هم زمانی نوروز با بسیاری از رخدادهای تاریخی
یکی از دلایل ارجمندی نوروز، هم زمانی این روز با بسیار از رخدادهای تاریخ ساز و ارزشمند دینی است. در روایت معلّی بن خُنیس از امام صادق علیه السلام آمده است که نوروز، روز استقرار کشتی نوح بر کوه جودی، نزول جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، شکسته شدن بت های کعبه به دست ابراهیم علیه السلام و حضرت علی علیه السلام ، روز بیعت اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با علی علیه السلام به دلیل امیرمؤمنان شدنش و روز پیروزی ایشان بر اصحاب نهروان بوده است.
اعمال مستحبی عید نوروز
معلی بن خُنیس، در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که ایشان می فرمایند: «هنگام نوروز غسل کن و پاکیزه ترین لباست را بپوش و به خوش بوترین عطر، خود را معطر ساز و آن روز را روزه بدار.» از این روایت، مبارکی عید نوروز در فرهنگ دینی به روشنی مشخص می شود.
امیر مؤمنان شیرینی نوروز را پذیرفت
در فرهنگ اسلامی، بر تأیید نوروز، دلایل عقلی و نقلی بسیار آورده اند؛ از جمله آن که مقداری شیرینی، خدمت حضرت علی علیه السلام تقدیم کردند. حضرت از علت آن پرسیدند، در پاسخ گفتند: این شیرینی به سبب نوروز است. حضرت فرمودند که نوروز ما هر روز است و در نقلی دیگر فرموده اند که هر روز را برای ما نوروز قرار دهید. پذیرفتن شیرینی و شوخی آن حضرت که چون هر روز ما نوروز است پس برای ما شیرینی بیاورید، می تواند تأیید ضمن نوروز نیز پنداشته شود.
جنبه های آموزنده و مثبت نوروز
نوروز، هم گام با نسیم بهاری، رویش شکوفه ها، زنده شدن زمین و در کنار این همه، صله رحم، دید و بازدیدها، خانه تکانی و بهداشت و نظافت، فراهم آمدن زمینه آشتی ها و پیوندهاو مجموعه ای ازخوبی ها و نیکی هاست که هر خردمندی آن را می پسندد و تأیید می کند. بی شک اگر هیچ روایت و سند صریحی در تأیید و نکوداشت نوروز وجود نداشته باشد، توجه به جنبه های مثبت و آموزنده نوروز، این اطمینان را پدید می آورد که بزرگداشت نوروز را باید اسلام تأیید کند .
بهار، درس خداشناسی و نوروز آغاز بهار
بهار، درس خداشناسی و معاد و تحول و رشد و تکامل است. اگر انسان ها از این طبیعت زیبا، درس بیاموزند، در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته اند. در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتی را روز برتر و نوروز نامید و آن را جشن گرفت. اگر مراسم نوروزی بر این اساس پی ریزی گردد و انسان ها خود را با محتوای دعای آغاز سال که بیان کننده تحول و نغمه توحیدی است هم گام و هم گون سازند. چنین نوروزی سرشار از مبارکی و میمنت خواهد بود.
نوروز، فرصت مغتنم موحدان
آنان که طعم توحید را چشیده اند، در ایام دل انگیز و پرنشاط آغاز بهار، به پیروی از امامان، آیاتی از قرآن کریم هم چون آیه 190 سوره آل عمران را تلاوت کرده و مفاهیم آن را دراعماق جانشان دریافت می کنند که: «همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد وشد شب و روز، نشانه هایی برای صاحبان اندیشه است.» هرگاه در مراسم نوروزی، به دنبال این چنین مفاهیم آموزنده و ارزنده ای باشیم، بی تردید حقیقت نوروز، این رستاخیز عظیم طبیعت را دریافته ایم.
حضور گسترده قرآن کریم در مراسم نوروز
از مهم ترین تحولاتی که فرهنگ اسلامی در آداب جشن نوروزی پدید آورده، حضور ثابت و گسترده قرآن کریم در این مراسم است؛ قرار گرفتن قرآن کریم بر سر سفره سال نو (هفت سین)، خواندن قرآن در ساعات متصل به لحظه تحویل سال، قرآن بوسی یکایک افراد گردآمده در اطراف سفره عید، قرار دادن پول در بین صفحات قرآن و هدیه دادن آن به دلیل تبرّک و برکت یافتن مال و دارایی افراد خانواده و...، همه نشانی از احترام و تقدس بخشی مردم، به این سنت باستانی است.
محسن آزماینده
10th March 2011, 12:26 PM
نمادهای تأثیر فرهنگ اسلامی در مراسم نوروز
بعد از ورود اسلام به ایران، مراسم نوروز تأثیر یافته از فرهنگ اسلامی، آداب ویژه ای یافت.
حضور قرآن بر سفره سال نو و قرائت آن در هنگام تحویل سال؛ اجتماع مردم در مساجد و زیارت گاه ها و نیایش های اسلامی به صورت دسته جمعی در هنگام تحویل سال؛ رفتن به دیدار سادات و علمای محل بعد از تحویل سال؛ صلحه رحم در نخستین روزهای سال نو؛ و بعضی دیگر از آداب و سنت های نوروز، الهام گرفته از فرهنگ غنی اسلامی است.
دیدار با دوستان و آشنایان
از آموزه های دینی درباره آداب نوروز، سنت حسنه دیدار با دوستان و آشنایان است. از موجبات گسترش دوستی و محبت و از عوامل توسعه مودت و دیگرخواهی در جامعه آن است که مرد م همدیگر را فراموش نکنند و گاه و بی گاه به دیدار هم بشتابند. بر این امر، در فرهنگ اسلامی سفارش بسیار شده و بر این عمل خداپسندانه و نیکو، پاداش هاو آثار فراوانی ذکر شده است؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: «زیارت و ملاقات، دوستی و محبت را در دل می رویاند». و هم چنین فرموده اند: «دیدار برادران دینی، هم چون افطار و تهجد آخر شب، مایه فرج و شادمانی مؤمن است».
احسان و نیکوکاری
از سنت های نیکوی سال نو، احسان به مردمان و دستگیری از نیازمندان است. این امر، در میان آموزه های دینی، جایگاه ویژه ای به خود داده است. در قرآن کریم آمده است: احسان و خوبی کنید که خداوند محسنان و نیکوکاران را دوست دارد. ودر آیه ای دیگر آمده: ما به محسنان و مردمان نیکوکار پاداشی افزون خواهیم داد.
اسلام در شیوه های خاص خود در زمینه تعلیم و تربیت می کوشد که انسان ها را در یک سطح عالی از اندیشه و عمل قرار دهد. اسلام در عین حال که افراد توان مند جامعه را به احسان و نیکوکاری درباره دیگران ترغیب و تشویق می کند، مردمان فقیر و مستمند را نیز به عفت و بلندنظری و غنای نفس فرا می خواند.
صله رحم
از آداب نوروز، صله رحم و دیدار خویشاوندان و نزدیکان است، این سنت اسلامی که در مراسم نوروز جلوه خاصی یافته، در روایات اسلامی نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است.از مجموعه آیات و روایاتی که به موضوع رسیدگی به خویشاوندان و صله رحم اشاره دارند، نتیجه می گیریم که احسان و خوبی به خویشاوندان، گاه به اندازه پرستش خدا واطاعت والدین، اجر و پاداش دارد و از اهمیتی برابر برخوردار است. ارتباط عاطفی با خویشاوندان نزدیک، کار مؤمنانی است که به مقام بلندی از ایمان دست یافته و از حساب سخت قیامت بیم دارند. مؤمنان واقعی، از بهترین اموال و دوست داشتنی ترین دارایی شان برای ارحام فقیر و مستمند خود، انفاق و احسان می کنند.
سال نو فرصتی برای تزکیه نفس
رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی رحمه الله ، تحویل سال را آغازی برای دگرگونی درونی در خویش می دانست و فرموده است: «ما امیدواریم که ملت ما در این سال نو به طوری عمل بکند که سیره انبیا بوده است، به طوری عمل بکند که سیره اولیا بوده است و عمده این است که هواهای نفس از بین برود. انسان در طول عمر،: مبتلای به این هوای نفس است که محتاج به ریاضت است... من امیدوارم که ملت ایران و همه مسلمانان دنیا یک تحولی پیدا کنند در این سالن نو، که برای خداکار کنند، برای سلطه خودشان نباشد، برای هواهای نفسانی نباشد و خداوند ان شاءاللّه همه را توفیق بدهد که در راه خدای تبارک و تعالی مجاهدت کنند و ان شاءاللّه این روز بر همه مبارک باشد و خداوند همه مسلمین را با هم متفق کند در مقابل کفر جهانی».
سال نو، هنگام تحول
مقام معظم رهبری، در بیانی بلند، سال نو را فرصتی برای تحول درونی انسانی می خواند و می فرماید: «تحویل هر سال جدید شمسی که با نوعی تحول در عالم طبیعت مصادف می باشد، فرصتی است تا انسان به تحول درونی و اصلاح امور روحی و معنوی و فکری و مادی خود بپردازد. این دعای شریفی که به ما تعلیم داده اند تا در آغاز سال بخوانیم، درس همین تحول است. در این دعا از خدا درخواست می کنیم که درحال و وضعیت روحی و نفسانی ما، تحول و دگرگونی مبارکی را ایجاد کند. ایجاد تحول کار خداست. اما ما موظفیم که برای این تحول در درون و در زندگی خود و در جهان اقدام و تلاش کنیم.»
نوروز؛ یعنی هر روز نو و تأثیرگذار
مقام معظم رهبری، در تعبیری زیبا، نوروز را چنین معنا کرده اند: «نوروز؛ یعنی روزی که شما با عمل خودتان، با حادثه ای که اتفاق می افتد، آن را نو می کنید. روز بیست و دوم بهمن که ملت ایران، حادثه عظیمی را به کمک خدا تحقق بخشید، روز نویی، نوروز است. آن روزی که امام امت، قاطعانه به دهان مستکبر قلدر گردن کلفت دنیا؛ یعنی امریکا مشت کوبید، آن روز، روز نو و راه نویی بود. حادثه نویی بود که اتفاق می افتاد و افتاد. ما باید نوروز را نوروز کنیم. نوروز بر حسب طبیعت، نوروز است، جنبه انسانی قضیه هم به دست ماست که آن را نوروز کنیم.»
کارنامه
سالی دیگر هم به پایان رسید، با همه تلخی ها و شیرینی هایش، با همه فرازها و نشیب هایش، رنج ها و شادی هایش، ترس ها و امیدهایش. سال گذشته، برای عده ای سال رشد و پیشرفت و تکامل بود و برای عده ای دیگر، سال عقب گرد، یا در جا زدن و رکود بود. کسانی آبرو یافتند و کسانی آبرو باختند. کسانی عزیز شدند، و دیگرانی خوار و حقیر گشتند. ما در کجای زمان ایستاده ایم؟ پیش رو و زیر پایمان، پشت سر و اطرافمان و در افق های دور دست ونزدیک چیست و چه می گذرد؟
بیایید و برگردیم و نگاهی به خویشتن کنیم، به کارها و رفتارمان، به اخلاق و عملکردمان، به آموخته ها و اندوخته هایمان، به حرف ها و نیت هایمان، به هدف ها و آرزوهایمان، به دوستی ها و دشمنی هایمان، به دیده ها و گفته ها و شنیده هایمان، بیاییم در آغاز سال نو، کارنامه مان را باری دیگر مرور کنیم.
هنگام محاسبه
«طی شدن عمر، سب افزوده شدن سن و سال ما نمی گردد، بلکه عمر ما کاهش می یابد و هر روز، قدمی به «خط پایان» نزدیک می شویم و هر لحظه یک گام به انتهای فرصت دنیایی پیش می گذاریم. وقتی یک کشاورز، در فصل برداشت، محصول خود را حساب می کند، من چرا برداشت خود را در مزرعه زندگی حساب نکنم؟ مگر نه این که دنیا مزرعه است و من، دهقان بذر وجودی خویشم؟ پس باید ببینم چه کاشته ام و چه درو می کنم؟
وقتی یک تاجر و کاسب و حتی دست فروش ساده، برای خود حساب سال و دفتر کل و جزء
دارد و سود و زیان و دخل و خرج خویش را می سنجد، چرا من در بازار دنیا، که کالای عمر و متاع فرصت را می دهم، به دستاورد خود نیندیشم و سود و زیان خود را محاسبه نکنم؟»
خبر آمدن گلگل جامه دران بار دگر سر به در آورد وز حال رفیقان گذشته خبر آورد
رخساره سروی و خط سبز نگاری است هر لاله و سنبل که سر از خاک برآورد
ساقی قدح با ده گلرنگ به چرخ آر چون گل خبر از نغمه مرغ سحر آورد
هر گوهر اشکی که دلم داشت نهانی چشمم چو تو را دید روان در نظر آورد
از عمر، خیالی به جز این بهره ندارد کاندر قدم یار گرامی به سر آورد
خیالی بخارایی
اشاره
مدت ها بود که ضرورت پرداختن به مباحث و معارف قرآنی را در مجله احساس می کردیم، اگرچه به دلیل هایی موفق به انجام آن نگردیده بودیم. سپاس خداوند را که از هم اکنون به بعد، در بخش مقالات ثابت، مقاله ای با عنوان آشنایی با قرآن تقدیم می گردد. در این بخش، خواهیم کوشید که پس از آشنایی با قرآن، از نگاه قرآن و معصومان علیه السلام و اندیش مندان مسلمان و غیر مسلمان، به تدریج مباحثی را درباره برخی موضوعات قرآنی ارائه دهیم.
آنان تحت نظارت آن حضرت، آیات قرآن را به همان ترتیب که نازل می شد، می نوشتند. در حدود سال بیست و هشت هجری، در عصر خلافت عثمان، این معجزه جاودان الهی، مدوّن شد که با سوره فاتحه آغاز می گردد و با سوره ناس به پایان می رسد و صد و چهارده سوره را در بر می گیرد.
پدیدآورنده: فاطمه و مائده کارجو
نازخاتون
10th March 2011, 12:48 PM
چخ ساغل ...
گلن بايراميز موبارك اولسون همشهري..
محسن آزماینده
10th March 2011, 02:42 PM
چخ ساغل ...
گلن بايراميز موبارك اولسون همشهري..
حاياتين اود كيمين ايستي
يئل كيمين آزاد و يايرام كيمين اوغورلو اولسن
ياشا[golrooz]
نازخاتون
10th March 2011, 11:24 PM
ياشا...چخ ساغل گارداش...مين ايللر ساغ ياشياسيز...[golrooz]
uody
10th March 2011, 11:26 PM
ماهی و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادی عید
آرزوهای سپید
باز لیلای بهار
باز مجنونی بید
باز هم رنگین کمان
باز باران بهار
باز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سودای ناب
کور باد چشم حسود
باز تکرار دعا
یا مقلب القلوب
یا مدبر النهار
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعید
باز هم سال جدید
باز هم لاله عشق
خنده و بیم و امید
uody
10th March 2011, 11:29 PM
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نفشاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی او را ز در خانه براندیم
هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جوئی نجهاندیم
ماننده ی افسونزدگان، ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر "امید" که صد بار
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
مهدی اخوان ثالث
uody
10th March 2011, 11:31 PM
سلام ای سال نو
ای وامدار لحظه های روشن فردا
خداحافظ تو را تو را ای کهنه سال، ای خاطرات شاد و نازیبا
سلام ای سبزی و آب زلال و سایه های بید
هلا ای آفتاب پاک پرامید
خداحافظ تو را یلدا و شب های زمستانی
سلامم بر تو ای سالی، که می آیی
طراوت پیشه پاک اهورایی، بهار سبز رویایی
چه سرمستم، که می آیی
درودم بر تو ای فصل شکفتن
آشنای با طراوت، مهربان میلاد باریدن
خداوندا بگردان چون بهاران
حال من را، سوی آن حالی که می دانی
به جان سرو زیبا، سبز خواهم شد
بسان قاصدک ها، من رها از غصه خواهم شد
شما را حوض آبی
ابر بغض آلود
ای زیبا کلام ناودان قصه گو
من دوست می دارم
سلام ای کوچه های شسته از باران
کنون ای مهربانان، یاد یاران، یاد یاران
خداحافظ زغال رو سیاه
افکار سرماخورده محبوس
گذر کردم، سیاوش گونه پرازی فراز آتش و خرسند از پاکی
خدایا کاسه تقدیر آوردم
و نجوا گونه، قاشق می زنم تا صبح
عطا کن قسمت من را تو بهروزی
به قدر ظرف من، نه
قدر مهر چون تو معبودی
کریما، روزی ام را عاشقی فرما
خدایا، قطره اشکی عطایم کن
ببارم گاه گاهی، رو به درگاهی
خدایا سال ها و لحظه های رفتم ام، رفتند
مرا اینک، تو سال و لحظه های باسعادت، هدیه ام فرما
به من آرامشی، مهری، عنایت کن
یقینی مرحمت فرما
بفهمم تا خدا، یک یا خدا، باقی ست
و روحی، تا به پرواز آورد این جسم خاکی را
خدایا، باور افسردگان را، چون بهاران، زندگانی ده
و روح خسته گان را هم، خروشی جاودانی ده
کویری قلب تنهایان، به مهری آبیاری کن
به کوی بی کسان، یک مهربانی، آشنایی را، تو راهی کن
هر آن کس را که با هجر عزیزی امتحان کردی
به یاد خاطراتش، عاشقانه زندگی کردن، تلافی کن
بکوبان با سرانگشتان مهری، کوبه درهای غربت را
بسوزان ریشه های سرد نفرت را
حبیبا سال نو را
سال نور و عاشقی فرما
بزرگا، زندگی کردن، نشانم ده
و راه و رسم دل دادن، ستاندن، پیش پایم نه
به کامم لذت با هم نشستن، مهرورزیدن عنایت کن
فهیم ارزش هر لحظه ام گردان
بدانم خنده در آینه، بس زیباست
بفهمم بغض در آدینه، درست ماست
بخوانم با قناری، خدا اینجاست
بجویم من خوایم را، چون که حق زیباست
عزیزا هفت سین عیدمان را
سایه سار سبز سیمای سحرخیزان سرو اندیش ساعی،
مرحمت فرما
خدایا، باور تغییررا
این کیمیا درس بهاران را
در اعماق قلوب یخ زده
گرم و شکوفا کن
تو خار هر کدورت را
به گلبرگ گذشتی، بی اثر گردان
چکاوک را تو یاری کن
به آوازی، دل همسایه مان را، شاد گرداند
به خوشبختی، نشان کوچه بن بست ما را ده
نشان مردم ای شهر را، یاد بهار آور
خدایا،
در طلوع سال نو
آغاز راه سبز فرداها
تو قلب هر مسافر را
به نور معرفت
آگه به رمز و راز زیبای سفر فرما
بفهمان زندگی بی عشق، نازیباست
که قدر لحظه ها
در لحظه، ناپیداست
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.