PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب



draz
9th March 2011, 10:22 AM
مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب


معماری مدرن- مدرنیته

هنگامی که انسان و عقایدش دارای ارزش شدند و تفکر عقلی و ذهنی مبنای ارزش گذاری همه پدیده های جهانی شدند مدرنیته آغاز گردید.
آغاز این سبک را می توان سده بیستم میلادی همزمان با تحولاتی دانست که خاستگاه آن شهر فلورانس در شمال ایتالیا بود. اومانیسم (انسان محوری)، مدرنیته را در برابر نگاه سنتی عصر ماقبل خودش یعنی عصر کلیسا محوری یا خدامحوری قرار می دهد.

رنسانـس :
رنسانس نهضتی هنری، ادبی و فلسفی بود که نقطه عطفی در تمدن غرب محسوب می شود. آغاز رنسانس (1453) همزمان با سقوط قسطنطنیه و پایان جنگهای صدساله بین انگلیس و فرانسه بود. اولین معمار معروف این قرن بونلسکی بوده است.
رنسانس به معنای زندگی دوباره و تجدید حیات اصول و نمادهای روم باستان است. فرد و فردگرایی اثر هنری و هنرمند را دارای ارزش گردانید. از نظر هنرمندان رنسانس جهان باید همانگونه که هست نگاه شود (واقع گرایی).
تقارن و تناسب در بناهای دوران رنسانس مانند عصر کلاسیک به خوبی مشهود است لذا عنوان شده که در هنر رنسانس ذهن انسان در مرکز پرگار است.


دین پیرایی :
مارتین لوتر، کشیش کاتولیک آلمانی، در اکتبر 1517 مبارزات خود را علیه جمع آوری اعانات توسط کلیسا که برای آمرزش اخروی بود آغاز ساخت. او اولین کسی بود که انجیل و تورات را به آلمانی ترجمه کرد و همچنین مراسم مذهبی را با زبان آلمانی اجرا نمود.
لوتر معتقد بود که هرکسی خود کشیش است و می تواند با خدا ارتباط برقرار نماید. لوتر سلسله مراتب و رسوم موجود در کلیسا را زائد و خرافی اعلام نمود. گسترش خردمداری و فردباوری از جمله مهمترین اثرات مبارزه وی بود که با بینش جهان بینی مدرن همخوانی دارد.


علم مداری :
در زمینه علمی، نیکولاس کپرنیک (1543-1473) منجم لهستانی برای اولین بار عقاید ارسطو، بطلمیوس و کلیسای قرون وسطی را زیرسوال برد. گالیله با اینکه در دادگاه تفتیش عقاید محکوم گردید اعلام کرد که خدا زمین را با روابط ریاضی خلق کرده است.
نیوتن در 1687 م اعلام کرد نیرویی که باعث افتادن سیب بر زمین می شود باعث نگه داشتن اجرام در آسمانها می شود که آن را جاذبه نام نهاد. کاری که این بزرگان علم انجام دادند این بود که نشان دادند پندارهای جهان در قرون وسطی لزوماً صحیح نیست و انسان می تواند به کمک علم و مطالعه این جهان، اصول و ضوابط آن را کشف کند.


عصر روشنگری :
در عرصه تفکر واندیشه نیز تغییرات بنیادین در شرف تکوین بود از جمله بزرگان این عرصه فرانسیس بیکن فیلسوف و حقوق دادن انگلیسی بود که همچنین پایه گذار فلسفه انگوساکسون بود. به گفته او «تنها به طریقه مشاهده مستقیم یک پدیده و بسط اصولی که این مشاهدات را توضیح می دهد، می توان به حقایق جدید دست پیدا نمود».
توماس هابز (1679-1588)، جان لاک (1704-1632)، دیوید هیوم (1776-1711) و سایر فلاسفه تجربه گرایی انگلستان اندیشه بیکن راگسترش دادند.
در فرانسه پایه گذار فلسفه مدرن، رنه دکارت (1650-1596) بود که با جمله معروف خود، من می اندیشم پس هستم کل فلسفه و جهان بینی دنیای سنت را زیرسوال برد.
شاخص ترین شخصیت عصر روشنگری، فرانسیس ولتر (1778-1694)، شاعر نمایشنامه نویس، تاریخ دان، طنزنویس و فیلسوف فرانسوی بود. او در بین سالهای 1729-1726) سفری به انگلستان داشت که در آنجا حکومت پارلمانی و آزادی نسبی اش مورد توجه او قرار گرفت. در بازگشت کتابی با عنوان نامه های فلسفی در مورد انگلستان در سال 1733 منتشر کرد.
از دیگر فلاسفه که نقش مهمی در بنیان عصر روشنگری داشت هگل بود. او اولین فیلسوفی بود که بین دوجهان سنت و مدرن صراحتاً تفاوت قائل شد. هگل در مورد روشنفکری می گوید: جنبش روشنگری حرکتی بود فرهنگی که زمینه چیرگی خرد انتقادی و مفهوم جدید آزادی و فردیت را آغاز نمود.
امانوئل کانت (1804-1724)، فیلسوف آلمانی، بانی عصر روشنگری در آلمان بود. کانت در جواب «روشنگری چیست؟» می نویسد: «روشنگری بیرون آمدن از کمینگی و کودکی عقلی و نوید دهنده آزادی است».


معماری مدرن اولیه :
معماری مدرن از اواخر قرن نوزده میلادی شکل گرفت. خاستگاه این معماری در آمریکا شهر شیکاگو ودر اروپا شهرهای پاریس، برلین و وین بود.



مکتب شیکاگو:
معروفترین معمار سبک شیکاگو لویی سالیوان بود که شعار معروف «فرم تابع عملکرد» را برای اولین بار که یکی از شعارهای محوری معماری مدرن است مطرح کرد. روشهای طراحی، اجرایی و اصول نظری این معماران، که بنام مکتب شیکاگو شهرت یافت و می توان آن را منشور اولیه معماری مدرن محسوب کرد، به قرار ذیل است:
1- استفاده از اسکلت فولادی برای ساختار کل بنا.
2- نمایش ساختار بنا در نمای ساختمان.
3- عدم تغییر در سبک های گذشته.
4- استفاده بسیار اندک از تزئینات.
5- استفاده از پنجره های عریض که کل دهانه بین ستونها را می پوشاند.
سازه اقبال معماری مدرن به تدریج تا بعد از پایان جنگ جهانی اول رو به افول رفت و سبک های تاریخ گرایی مجدداً به عنوان سبک های غالب در شهرهای بزرگ آمریکا مطرح گردیدند.
یکی از معماران معروف دیگر فرانک لویدرایت، ساختمانهای اولیه طراحی شده توسط وایت مانند خانه چارنلی و ساختمان لارکین در شیکاگو تحت تأثیر مکتب شیکاگو بوده البته وایت مقید به این مکتب باقی نماند. بعد از اجرای خانه روببی 1909 بعنوان شاخص ترین چهره سبک معماری ارگانیک معروفیت بین المللی یافت.
اگرچه عمر مکتب شیکاگو از دو دهه فراتر نرفت، ولی از چند جهت این مکتب حائز اهمیت است. نخست آنکه پیشرفت تکنولوژی و استفاده از تکنیک ها و مصالح جدید ساختمانی مانند: اسکلت فلزی، شیشه ای، انرژی برق، تأسیسات وآسانسور، مقتضیات جدیدی را در معماری ایجاب می کرد که برای اولین بار در مکتب شیکاگو به اجرا گذاشته شد. دوم آنکه احداث ساختمانی مرتفع با اسکلت تمام فولادی برای اولین بار در شهر شیکاگو صورت گرفت تا قبل از مکتب شیکاگو از چدن بعنوان ستون در ساختمان استفاده می شد.
نهضت هنر نو نام سبکی در اروپا بود که ابتدا در هنرهای تزئینی مانند طراحی پارچه، تولید کتاب و مبلمان از دهه 1880 آغاز گردید. سپس این سبک در زمینه های دیگر هنرهای تزئینی همچون گرافیک، نقاشی، طراحی داخلی، پیکرتراشی و حتی عکاسی ظهور نمود.
این سبک درانگلستان به نام سبک مدرن، در فرانسه به نام هنر نو و یا سبک گیومارد، در آلمان به نام سبک جوان، در ایتالیا به نام سبک آزاد، در اسپانیا به نام سبک مدرنیسم و در اتریش سبک جدایی خوانده می شد. اصول فکری پیروان این نهضت را می توان در موارد ذیل خلاصه نمود:
1- انتقاد شدید از اشیاء و مکتب های تقلیدی
2- جدایی از گذشته
3- ابداع فرم های جدید
4- هنر مناسب زمان
5- استفاده ازتولیدات مدرن (فلز) برای اسکلت ساختمان و تزئینات
6- استفاده از تزئینات و فرم های طبیعی و رمانتیک.
ویکتور اُرتا اولین معمار معروف این سبک محسوب می شود. در طرحهای وی دیوارهای سنگی، ستونهای چدنی، نرده های آهنی و تزئینات روی کف، دیوارها، سقف و حتی چهارچوب بازشوها و لوسترها همه بصورت فرمهای نرم و سیال و درهم تنیده ظاهر می شدند. خلاق ترین معمار این سبک فردی به نام آنتونی گادی در شهر بارسلون اسپانیا بود. گادی معتقد بود که «در طبیعت هیچ خط مستقیمی وجود ندارد» اگرچه گادی جزء معماران سبک هنر نو محسوب می شود، ولی کارهای او فراتر این سبک است. وی از سبک های گوتیک مراکشی و موریش نیز الهام گرفته است. به همین دلیل وی پدر معماری پست مدرن محسوب می شود و کارهای او منبع الهام معماران پست مدرن است.
سه تن از معماران مطرح این سبک به نام های پیتر برنز در آلمان، آگوست پره در فرانسه و آدولف لوس در اتریش بودند.


جنبش فوتوریسم :

انقلابی ترین نگرش نسبت به جهان مدرن و مقتضیات و خصوصیات آن در جنبش فوتوریسم در ایتالیا در پیش از جنگ جهانی اول ظهور کرد. بانیان و پدیدآورندگان این مکتب فکری و هنری خواستار جهانی بودند که یکسره خودرا با شرایط جدید بوجود آمده در اثر انقلاب صنعتی و ظهور تکنولوژی جدید تطبیق دهد و آنچه را که مربوط به گذشته و جهان قبل از صنعت مدرن است، به بوته فراموشی و یا به عبارتی به زباله دان تاریخ بسپرد.
بنیان گذار این سبک، نویسنده و نقاش ایتالیایی، فیلیپوتوماسومارتینی تحصیلکرده دانشگاه سوربن فرانسه بود. وی در سال 1909 در روزنامه معروف فیگارو در پاریس منشور فوتوریسم را منتشر کرد. او در بخشی از این منشور می نویسد: «ما تأکید می کنیم که زیبایی جهان توسط زیبایی جدیدی به نام سرعت، غنای فزون تری یافته است». این جمله را می توان به عنوان موضوع اصلی این سبک تلقی کرد.
شروع جنگ جهانی اول، آغازی بود بر پایان جنبش فوتوریسم در سال 1915 ایتالیا وارد جنگ شد و بسیاری از پیروان فوتوریسم وارد جنگ شدند. اگرچه بعد از پایان جنگ نمایشگاهی ازکارهای فوتوریست ها در دهه 1920 و اوایل دهه 1930 برگزار شد، ولی اهمیت این جنبش بعداز جنگ چندان مورد توجه نبود.
عمر جنبش فوتوریسم بسیار کوتاه بود. هیچ ساختمانی به این سبک ساخته نشد. ولی با وجود همه این موارد بعلت مباحث مطرح شده توسط نظریه پردازان این سبک که همه در راستای تبیین عصر جدید و خصوصیات و مقتضیات جهان مدرن بود. این جنبش حائز اهمیت بسیار است. خصوصاً در اشکال و تصاویر کشیده شده توسط سافت الیا شهرهایی به نمایش گذاشته شد که پس از نیم قرن، یعنی در دهه 1960 به منصه ظهور رسید.
مطالب نظری معماری فوتوریسم همچون توجه به علم و تکنولوژی و جهان آینده، حمل و نقل سریع، سیر، گسست از گذشته، حذف تزئینات، بلند مرتبه سازی همه مواردی بودند که بعدها تأثیر بسیار زیادی برافکار و طرحهای معماران مدرن متعالی همچون کوربوزیه و گروپیوس و همچنین سبک هایی چون کانتراکتیوسیم (ساختارگرایی) و های- تک داشتند.


معماری مدرن متعالی :

معماری مدرن متعالی و یا به عبارتی اوج معماری مدرن در بین جنگ جهانی اول و دوم، یعنی عمدتاً در دهه های 20 و 30 میلادی، در اروپا و آمریکا مطرح بود.
در دوره های معماری مدرن اولیه کماکان سبک های تاریخ گرایی همچون نئوکلاسیک رمانتیک و بالاخص التفاطی به عنوان سبک های مهم و رایج در غرب حائز اهمیت بودند. نهضت هنرنو نیز در اروپا بلارقیب نبود و بسیاری از ساختمانهای مهم به سبکهای مختلف تاریخی در اروپا همچنان احداث می شد.
ولی با پایان جنگ جهانی اول و نیاز شدید به ترمیم و خرابی های جنگ و تولید انبوه ساختمان، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت. لذا استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن، پیش ساختگی، عملکردگرایی و دوری از سبک های پرزرق و برق تاریخی مورد توجه قرار گرفت.
یکی از موضوعات بسیار مهم و کلیدی در دوره مدرن متعالی مسأله صنعت، تولیدات صنعتی و تکنولوژی بود. عده ای مانند والتر گروپیوس، میس وندوهه و کوربوزیه سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن به گذشته و تاریخ گرایی داشتند. بجای آن خواهان تکنولوژی و عملکرد بودند.
گروهی دیگر مانند هوگوهرینگ، فرانک لویدرایت و آلوارآلتو خواهان استفاده از امکانات مدرن برای رسیدن به یک معماری همگون با طبیعت بودند.

مدرسه باهاس :

در سال 1906 در شهر ویمار آلمان، مدرسه هنرها و صنایع دستی به ریاست هانری وان دوولد تأسیس شد. وان دوولد در سال 1919، والترگروپیوس را به جای خودبه عنوان رئیس مدرسه معرفی کرد. گروپیوس در این سال مدرسه را تغییرنام داد ونام آن را باهاس (خانه معماری) گذاشت. بعد از جنگ جهانی اول، مدرسه بیشتر به سمت طراحی صنعتی و فرم های مکعب شکل ساده گرایش یافت. در سال 1924، گروپیوس در یک یادداشت بنام هنر و تکنولوژی یک وحدت جدید اعلام موضع کرد و در آن تفکر و بینش غالب در مدرسه را تببین نمود. وی تکنولوژی را یک موضوع مستقل از مقوله هنر نمی دانست و براین نظر بودکه در تکنولوژی و تولیدات صنعتی، زیبایی و هنر وجود دارد.
در همین سال گروپیوس به لحاظ فشارهای سیاسی مجبور شد که مدرسه را به شهر دسوا منتقل کند. وی در این شهر در سالهای 26-1925 ساختمان مدرسه باهاس را طراحی و اجرا کرد. برسردر این مدرسه عبارت فرم تابع عملکرد نصب شد.
در سال 1926 گروه معماری تأسیس شد و هانزمایر، معمار سوئدی، به ریاست آن انتخاب شد. گروپیوس در سال 1927 از ریاست مدرسه کنار رفت و هانزمایر را به جای خود پیشنهاد کرد. مایر پس از انتخاب گروه معماری راسازمان دهی کرد. ولی او به دلیل سیاسی در سال 1930 برکنار گردید. به جای وی میس ونده رو به ریاست انتخاب شد. وی نیز در سال 1932 به دلیل توسعه نفوذ نازی ها برکنار و مدرسه تعطیل شد.
باهاس مهم ترین مدرسه هنری در دهه 1920 و اولین مدرسه معماری مدرن بود. اساتید این مدرسه در همه زمینه های هنری از قبیل نقاشی، صنایع دستی، تولیدات صنعتی و بالاخص معماری، توجه خود را به آینده و راه رسیدن به آن را به کارگیری و الهام گرفتن از تکنولوژی مدرن می دانستند.
کارهای اولیه میس ونده رو تحت تأثیر کارل فردریک شینگل معمار نئوکلاسیک بود. ولی میس به تدریج به سمت معماری مدرن گرایش پیدا کرد و تا آخر عمر به اصول نظری و کالبدی معماری مدرن وفادار ماند. بدون شک میس ونده رو را می توان استاد ممتاز بکارگیری مصالح مدرن، مانند شیشه و فولاد دانست. ساختمان های وی بدون استفاده از هرگونه تزئیناتی به زیباترین شکل ممکن مصالح مدرن و معماری مدرن را به نمایش می گذاشت.
ساختمان های میس ونده رو از دهه 30 میلادی تاکنون در غرب و سرتاسر جهان به صورت الگویی برای ساختمان های بلندمرتبه اداری، دولتی و تجاری درآمده است.
براساس نظریه فکری این سبک، ساختمان باید فاقد هرگونه خصوصیات منطقه ای، شهری، محله ای و آب و هوایی باشد. همانگونه که تولیدات صنعتی مانند اتومبیل، هواپیما، یخچال، رادیو و دیگر تولیدات فاقد خصوصیات منطقه ای هستند.
این گفته معروف میس ونده رو که «کمتر بیشتر است» (Lessismore )- یعنی ساختمان باید فاقد هرگونه تزئینات و اجزای اضافه باشد- مشخصه سبک میس ونده رو و در نهایت سبک بین الملل بود.

کانستراکتیوسیم :

معماری کانستراکتیوسیم به لحاظ مباحث نظری و ساختمان های طراحی شده توسط معماران آن، یکی از سبک های مهم برای تببین اصول و ارائه ساختمانهای مدرن در بین دو جنگ جهانی بود. خاستگاه این معماری شوروی بود، روسیه تزاری در سال 1914 وارد جنگ با آلمان شد ودر اکتبر 1917 انقلاب سوسیالیستی به رهبری ولادیمیر لنین در این کشور صورت گرفت و تا سال 1920 به مدت قریب به شش سال درگیر جنگ های داخلی بود.
در بحبوحه همین بحرانهای عظیم در این کشور پهناور است که سبکی به نام کانتراکتیوسیم که توجه و هدف خود را ساختار قرار داده بود، در شوروی ظاهر می شود. نمی توان گفت که کانتراکتیوسیم یک سبک برآمده از ایدئولوژی سوسیالیسم است و نمی توان اهداف آن را کاملاً منطبق براصول سوسیالیسم دانست. به عبارتی نمی توان هنر کانتراکتیوسیم را مترادف هنر سوسیالیسم و یا هنر پرولتاریا قملداد کرد. ولی با وجوداین، نکات مشترک متعددی بین این دو وجود دارد. هردوی اینها خواستار توسعه و پیشرفت و ورود این کشور عقب مانده به جهان مدرن بودند. هردو ترقی و تعالی در آینده و بازسازی شوروی را از طریق اتکا به علم و تکنولوژی دست نیافتنی می دانستند. یکی از اولین ساختمانهای سبک کانتراکتیوسیم که نماد این سبک نیز محسوب می شود، ماکت بنای یادبود بین الملل سوم است که توسط ولادیمیر تاتلین در سال 1920 طراحی شد. این بنای مارپیچ حلزونی شکل- به ارتفاع حدوداً 390 متر- نمایشی بود از اعتقاد سوسیالیسم بر روند تکاملی تاریخ، به صورتی که تاریخ خود را تکرار می کند. ولی هر تکرار مرحله ای بالاتر و فراتر از مرحله قبل است و در نهایت تکامل تاریخ به سوسیالیسم و کموئیسم منتهی می شود. از وسط این برج فولادی مرتفع، ساختمانی شیشه ای پارلمان آویزان شده بود.
کانتراکتیوسیم ها خواستار دگرگونی بنیادین در روشهای ساخت و ساز سنتی و به طور کلی نگرشی جدید نسبت به هنر و زیبایی بودند. یکی از اولین شعارهای آنها در اوایل دهه 1920 چنین بود: «مرگ بر هنر، زنده باد تکنولوژی، زنده باد تکنسین های کانتراکتیوسیت».
از اواخر دهه 1920، کانتراکتیوسیم بر کشورهای غربی تأثیرگذارد و در فرانسه، هلند، سوئیس، چکسلواکی و انگلستان، نمونه هایی از ساختمانهای این کشورها به این سبک اجرا شد. ساختمانهای هانزمایر و والترگروپیوس در آلمان که با اسکلت فلزی و پوسته شیشه ای ساخته شده بودند، شباهت زیادی به کارهای کانتراکتیوسیت ها دارد.
از اوایل دهه سوم، معماری کنتراکتیوسیم روبه افول گذارد. به جای آن مجدداً رجعت به گذشته و تاریخ گرایی و بالاخص سبک نئوکلاسیک در شوروی مورد توجه قرار گرفت.
امروزه بسیاری از نظرات و طرح های کانتراکتیوسیم همچون نمایش تکنولوژی، نمایان کردن عملکرد، سازه، تأسیسات و سیرکولاسیون و پرهیز از هرگونه تزئینات در طرحهای معماران های- تک مشاهده می شود.
زاهاحدید، معمار معروف دیکانتراکشن نیز کارهای مالوچ و نقاشی های گروه برتر را منبع الهام خود قرار داده است.


لوکوربوزیه :

کوربوزیه که اسم اصلی وی، شارل ادوارد ژانره است در دفتر دوتن از معروف ترین معماران آن دوره در اروپا یعنی آگوست پره و پیتر برنز به مدت چندسال کارکرد. کوربوزیه در طی فعالیت حرفه ای خود، استفاده از یکی از شاخص ترین مصالح ساختمانی مدرن یعنی بتن را به نهایت زیبایی رساند و کارهای وی مورد تقلید جهانی قرار گرفت. کوربوزیه در دهه بیست میلادی دوکتاب بسیار مهم به رشته تحریر درآورد که اولی را می توان منشور بینش مدرن در معماری و دومی را منشور بینش مدرن در شهرسازی محسوب نمود.
کتاب اول وی به نام «به سوی یک معماری نوین» در سال 1923 در پاریس منتشر شد. در این کتاب کوربوزیه استفاده از تیرآهن و بتن و پیش ساختگی را مسیر آینده معماری تلقی می نماید. وی عنوان می کند که برای پرهیز از انقلاب اجتماعی، بایدبا استفاده از تکنولوژی جدید به صورت گسترده برای اقشار مختلف جامعه خانه سازی کرد.
کتاب دوم کوربوزیه بنام «سرّ آینده» در سال 1924 در پاریس انتشار یافت. وی دراین کتاب نیز سعی نمود که توجه معماران و شهرسازان را از گذشته به سمت آینده معطوف کند. وی تنها راه حل شهرهای آینده را بلندمرتبه سازی و پیش ساختگی می داند.
براساس این نظریه، دو شهر مهم در دهه 50 میلادی طراحی و اجرا شد. یکی شهر چندیگار در هند بود که توسط خود کوربوزیه طراحی شد دیگر شهر برازیلیا توسط لوچیوکوتا و اسکار بنمایر به عنوان پایتخت جدید کشور برزیل طراحی گردید. ساختمان طراحی شده توسط نورمن پاستر، معمار سبک های تک به نام برج هزاره توکیو (1989) در ساحل شهر توکیو را می توان نمونه کاملی از موج های چندمنظوره کوربوزیه تلقی کرد.
در زمینه معماری کوربوزیه خانه را بعنوان ماشینی برای زندگی عنوان کرد، همانگونه اتومبیل ماشینی برای حرکت است. وی پنج اصل را در ساختمانهای مدرن معرفی کرد که در طرح ویلاساووا در پوآس در شمال پاریس (30-1928) به نمایش گذارد. که این پنج اصل شامل :
1- ستونها ساختمانها را از روی زمین بلند می کنند.
2- بام مسطح و باغ روی بام.
3- پلان آزاد
4- پنجره های طویل و سرتاسری
5- نمای آزاد، کف ها و دیوارها بصورت کنسول



معماری ارگانیک :

بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد. رمانتیسم یک جنبش فلسفی، هنری، ادبی در واخر قرن 18 و 19 میلادی در شمال غربی اروپا بود که به سایر نقاط اروپا و آمریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خرده گرایی عقل مدرن بود. گوتر (1832-1749) وشیلر (1805-1759)، دوشاعر بنام آلمانی واژه رمانتیک را در مقابل کلاسیک برای اولین بار بکار بردند.
رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلاسیک به ذهن انسانی اعتقاد داشتند. ولی رمانتیک ها به آن بخشی از ذهن توجه داشتند که بیشتر درباره احساس و عواطف بود. در صورتی که برای فلاسفه کلاسیک مانند دکارت و لینییر عقل و منطق اهمیت داشت.
برای نظریه پردازان قرن نوزدهم آمریکا، که بدنبال زیبایی مدرن بودن، طبیعت تنها فلسفه صحیح تلقی می شد. هنرمند می بایست ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت باشد و پروسه حیات و رشد وتوسعه را بصورت انتزاعی نشان دهد.
لذا می توان بیان نمود که عقاید رمانتیک های اروپا و آمریکا، بالاخص نظرات آنها در مورد طبیعت و قوانین طبیعی زیربنای فکری معماری ارگانیک را تشکیل می دهد.
معماری ارگانیک در آمریکا در قرن نوزده توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت. اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم در نوشتارها و طرحهای لویدرایت مشاهده کرد.
«براساس نظریه ارگانیک همه فرمهای طبیعی پویا (دینامیک) هستند. اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد باید بصورت ارگانیک ساخته شود. اجزاء آن نمی تواند بصورت بخش های مجزا باشد، بلکه آنها باید در یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند. بیان در معماری باید، در حل کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت گیرد».
سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه بوجود آوردن در طبیعت بود .او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود وچنین عنوان کرد: «بعد از مشاهده مستمر پروسه طبیعی به این نتیجه رسیدم که فرم تابع عملکرد است». اگر چه معماران مدرن نیمه اول قرن اخیر مانند گروپیوس نیز فرم تابع عملکرد را شعار اصلی خود می دانسته ،ولبی آنها فرم را تابع تکنولوژی وعملکرد ماشین می دانستند. سالیوان در مورد مصالح می گوید :«سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده می شود». موضوعی که فرانک لوید رایت شاگرد وی، بهتر از هر معمار معاصر دیگری آن را در ساختمان هایش نشان داده است.
به اعتقاد رایت، تکنولوژی وسیله ای است برای رسیدن به یک معماری والاتر که از نظر وی همان معماری ارگانیک بود. او در 1953 اصول معماری ارگانیک را در نه عبارت ذیل تعریف کرد:
1- طبیعت: فقط شامل محیط خارج مانند ابرها، درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل بنا و اجزاء و مصالح آن نیز می باشد.
2- ارگانیک: به معنای همگونی و تلفیق اجزاء نسبت به کل و کل نسبت به اجزاء است.
3- شکل تابع عملکرد: عملکرد حرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع و قدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است، فرم و عملکرد یکی هستند.
4- لطافت: تفکر و تخیل انسان باید مصالح و سازه سخت ساختمان را به صورت فرمهای دلپذیر و انسانی شکل دهد. همانگونه که پوشش درخت و گلهای بوته ها، شاخه های آنها را تکمیل می کند، مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس.
5- سنت: تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است.
6- تزئینات: بخش جدایی ناپذیر از معماری است. رابطه تزئینات به معماری همانند گل ها به شاخه های بوته می باشد.
7- روح: روح چیزی نیست که به ساختمان القاء شود، بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد.
8- بعد سوم: برخلاف اعتقاد عمومی، بعد سوم عرض نیست، بلکه ضخامت و عمق است.
9- فضا: عنصری است که دائماً باید در حال گسترش باشد، فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شوند و در آن جریان داشته باشند.
شاهکارهای معماری فرانک لویدرایت و نظریه ارگانیک را می توان در خانه آبشار در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا دید. موارد طراحی و اجرایی را که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود در هشت مورد ذیل خلاصه کرد:
1- حداقل دخالت در محیط طبیعی
2- تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هریک مکمل دیگری باشد.
3- ایجاد فضاهای خارجی بین ساختمان و محیط طبیعی
4- تلفیق فضای داخل با خارج
5- نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق
6- استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند صخره ها و گیاهان چه در داخل و چه در خارج بنا
7- نمایش مصالح به همان گونه که هست، چه سنگ باشد چه چوب و یا آجر
8- استمرار نمایش مصالح از داخل به خارج بنا
رایت معتقد بود که ماهیت مصالح در ساختمان می بایست نشان داده شود. به گونه ای که شیشه به عنوان شیشه، سنگ به عنوان سنگ و چوب به عنوان چوب بکار رود. از نظر وی «ارگانیک یعنی تلفیق شدن کل مجموعه».


سازه گرایی :

نشان دادن عومل سازنده ساختمان در ساختمان، مثلاً تیرها و ستونها تأکید بر سازه در نمای ساختمان- در معماری یونان و رم، مثل گنبدایرانی که هم کار سازه می کند و هم فرم دارد. سازه گرایی از معماری کلاسیک باقی مانده اجبار و انتخاب تنها فرق بین سازه گرایی قدیم و مدرن است. در معماری قدیم مجبور بودیم فرم سازه را به ساختمان بدهیم.
معماری که سازه برایش مهم باشد مین ون دروهه است. او فقط در کارهایش سازه نمایان بود یعنی چون مثلاً کارش با شیشه بود در نما ستون خواه یا ناخواه دیده می شد. سازه گرایی اولین بار در کارخانه ها و پل ها و سوله ها و انبارها و... استفاده شد. اولین سقفی که سازه گرایی در آن مشهود بود آشیانه هواپیما بود. سیستم خرپا اولین سازه بود که در همان آشیانه هواپیما پیدا شد.
یکی دیگر سیستم گنبد ژئوزیلیک، که فردی سقفی اختراع کرد با مصالح و خصوصیات خاص. سرعت اجرا- ساخت دهانه بزرگ و سبکی از ویژگیهای آن است.
سیستم کابلی و کششی معمولاً تیرها و سازه ساختمانها از سازه فشاری استفاده می کنند اما در سیستم کابلی از سیستم کششی استفاده می کنند که برای اولین بار در پل ها ساخته شده است.
سیستم لوله ای : از این جهت لوله می گویند که درونش خالی است، مقطع توخالی آن به خاطر همین توخالی بودنش در مقابل نیروهای جانبی (باد و...) مقاوم است. در ایران همین ساختمانهای معمولی.

تأثیر سازه :



چیرگی در نمای ساختمان







اصالت سازه (سازه بوجود آورنده معماری باشد)






دوگرایشی که هنوز مشهود است سازه گرایی و تندیس گرایی است.




معماری مدرن متأخر :

دوره معماری مدرن متأخر را می توان از بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه هفتاد محسوب کرده در این زمان بسیاری از معماران بزرگ دوران معماری اولیه و متعالی همچون رایت، لوکوربوزیه، گروپیوس و میس وندروهه بوده است.
مهمترین معمار این دوره رایت بود زیرا تنها معماری بود که درهر سه دوره معماری مدرن ساختمانهایی با شهرت جهانی ساخت. آخرین شاهکار این معمار بزرگ موزه گوگنهایم (59-1943) در نیویورک بود که به صورت تندیسی دوار طراحی نمود.
لوکوربوزیه به عنوان نظریه پرداز اصلی معماری مدرن با فاصله گرفتن از عقاید دهه 20 و 30 خود به سمت تندیس های احساس گرایانه گرایش پیداکرد. از کارهای او در این زمینه می توان از کلیسای رونشان (54-1950) و مرکز هنری کارینز (64-1961) نام برد.
تعدادی ازمعماران جوانتر در این دوره نیز به سمت معماری تندیس گرایانه تمایل پیدا کردند. یورن التن با طراحی اُپرای سیدنی (73-1956) از این جمله است. نکته جالب درابهر این ساختمان این است که با بتن ساخته شده است. ادامه استفاده از بتن و نمایش آن در ظاهر ساختمان به ایجاد سبک بروتالیسم منجر شد که منظور نمایش سطح خشن بتن است.
علاوه بر لوکوربوزیه دو معماردیگر به نام های آلیسون و پیتر المینسون، جمیز استرلینگ و پل رودولف نام برد. طرح رودولف برای دانشکده معماری و هنر دانشگاهی در آمریکا (64-1958) بهترین نمونه طراحی در این سبک است.
میس ون دروهه دیگر معمار صاحب نام در معماری مدرن تا آخر عمر خود در سال 1969 بسیار فعال بود. از جمله کامل ترین نوع کار او ساختمان سیگرم (1959-1956) بود که جزء آخرین کارهای اوست.
فیلیپ جانسونف معمار آمریکایی در معرفی میس ون دروهه به جامعه آمریکا سهم مهمی داشت و تا زمانی که میس ون دروهه در قید حیات بود او متعهدترین معمار در پیروی از عقاید میس بود. شعار معروف میس کمتر بیشتر است، که به نام سبک مینیمالیست مطرح است و در کار معمارانی چون تاراوآندو، الواروسیزا، نمونه هایی از این سبک را می توان مشاهده کرد.
لویی کان آمریکایی دیگر معمار مطرح این دوره است. از او به عنوان حلقه بین مدرن و پست مدرن نام برده اند، زیرا او در کارهای خودش همیشه نیم نگاهی به گذشته داشته است و سنت را با زمان خود تطبیق می داد. از بهترین کارهای او ساختمان مجلس ملی بنگلادش در داکا و ساختمان تحقیقات پزشکی در دانشگاه پنسیلوانیا، موزه هنری کیمبل در فورت ورت در تگزاس آمریکاست.
در اینجا باید عنوان شود معماری غرب نقطه عطفی در تاریخ معماری جهان بود. زیرا اولین بار نگرش درست، تاریخ و گذشته به عنوان منبع الهام معماری تغییر کرد و آینده و پیشرفت به عنوان هدف معماری مطرح شد. معماری را با علم، تکنولوژی و جهان در حال تحول همگون ساختند.





پست مدرنیته :

پست مدرن در فارسی به معنای فرامدرن تعبیر شده است که منظور شرایط بعد از مدرن و یا مرحله تاریخی بعداز مدرن است.
برخی پست مدرن را دوره فراصنعتی تلقی کرده اند و عده ای نیز آن را متفاوت از دوره مدرن دیده اند عده ای از فلاسفه نیز این دوره را جزئی از مدرن می دانند که نقدی بر خود مدرن است ولی ماهیتاً فرقی با مدرن ندارد.
فلاسفه پست مدرن عقلانیت، قطعیت علمی و فردگرایی محض مدرن را زیرسوال می برند. از دیدگاه پست مدرن، مشکلات جوامع امروز مانند کم بها شدن حیثیت انسان، بی هویتی، خشونت بیش از حد، جنگهای ویرانگر و... به سبب شرایطی است که زندگی مدرن و بینش مدرن برای انسان به وجود آورده و برای آگاهی نسبت به آن باید گوهر مدرنیته مورد وارسی مجدد قرار گیرد. لذا پست مدرنیسم ضدجنبش فکری رنسانس، ضدعصر روشنگری و فردگرایی متعاقب آن، ضد ایدئولوژی لیبرالیست، کمونیست و هرگونه فردانیت است.
معماری مدرن اعتقاد راسخی به علم و تکنولوژی داشت برخلاف پست مدرن که به بافت و خصوصیات محلی توجه داشت. از نظر معماران این سبک معماری یک مقوله فرهنگی است و نه تکنیکی پس معماری هر فرهنگ بادیگر متفاوت است.
کثرت گرایی :

مدرنیسم همیشه به دنبال وحدت است، ولی پست مدرن کثرت گرایی را دنبال می کند. از نظر پست مدرن امروزه همه چیز مجاز است. از جمله جوامع کثرت گرا می توان از جوامع غربی نام برد و بهترین نمونه آن ایالت کالیفرنیاست که انواع فرهنگها در آن درکنار هم زندگی می کنند که به معماری شهر (لوس آنجلس) نیز تأثیر می گذارد.


تاریخ :

دیدگاه مدرنیسم و پست مدرن نسبت به تاریخ 2 دیدگاه کاملاً متفاوت است. مدرنیست ها تاریخ را به صورت خطی و معلول ها را به دلیل وجود علتها می دانند. کارل مارکس، فیلسوف قرن 19 ، بنیان گذار سوسیالیسم روند تاریخ را به صورت مبارزه طبقاتی بین طبقات فرودست و فرازدست می داند برای مثال بین برده و مالک و...
در مقابل پست مدرنیست ها نظرشان این است که تاریخ دستخوش گرایش ها و جریانات متداخل و متقاطعی است و نمی توان تابع قانونی دانست در واقع تاریخ مجموعه ای از گسست هاست.


رسانه ها :

به عقیده پست مدرنیته یکی ازمشخصات بارز جوامع پیشرفته بشری رسانه ها هستند. ژان بودیار، فیلسوف پست مدرن و معاصر فرانسوی معتقد است «رسانه ها در جهت دادن ذهن توده ها نقش اساسی دارند».
این رسانه ها هستند که می توانند احساس ما از واقعیت را شکل دهند و این تنها واقعیتی است که در اختیار داریم. امروزه در هرنقطه ای از جهان هرفردی می تواند با تمام دنیا در ارتباط باشد که این در واقع عقیده بودیار معنای «تلویزیون جهان است».
جامعه مصرفی یکی دیگر از خصوصیات عصر پست مدرن است. بدون رسانه ها مصرف گرایی و میل به مصرف فزونی تر ناممکن است. همانگونه که بودیار می گوید: «پسا مدرن آنگاه از مدرن جدا می شود که تولید تقاضا- برای مصرف- محور قرار گیرد. بدون مصرف چرخهای نظام و جهان پست مدرن از حرکت باز می ایستد.

زبان :

از نظر فلاسفه و متفکران پست مدرن، زبان نقش اساسی و تعیین کننده در طرز تفکر و نوع اندیشه انسان دارد. مارتین هایدیگر فیلسوف آلمانی پست مدرن معتقد است: «انسان در زبان زندگی می کند و همچون زبان است... هستی ما زبان گونه است و ما فقط در زبان زندگی می کنیم... حضور ما در این جهان به زبان وابسته است. انسان و معنا در مکالمه زنده اند. انسان مکالمه است... انسان تا زمانی که حرف می زند انسان است... زبان نزدیک ترین همسایه انسان است.

تکنولوژی :

همان گونه که در قسمت های قبل عنوان شد تأکید بر علم تکنولوژی همراه از شاخص های اصلی مدرنیست بوده است. معماری مدرن نیز به تبع آن همواره تأکید بر اهمیت تکنولوژی در عصر حاضر داشته است. شعارهای معماران مدرن از همان آغاز شکل گیری این سبک معماری، تأکیدی بر این مدعاست؛ چنانچه لویی سالیوان شعار فرم تابع عملکرد، آدولف لوس شعار تزئینات جنایت است و کوربوزیه شعار خانه ماشینی است برای زندگی را مطرح کردند. ولی احتمالاً این گفته میس ونده رو از همه موارد دیگر گویاتر و فراگیرتر است: «اگر ما موفق شویم که صنعت را جلو بریم، تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و هنری حل خواهد شد».
اگرچه پست مدرنیسم اهمیت تکنولوژی را نفی نمی کند، و عصر تکنولوژی پیشرفته از خصیصه های بارز عصر پست مدرن محسوب می شود، ولی نگرش پست مدرنها به تکنولوژی بسیار متفاوت از آن چیزی است که مدرنیسم باور دارد. مارتین هایدیگر در مقاله در سال 1954 به نام پرسش از تکنولوژی بیان کرد که در بینش غرب، از زمان ارسطو، تکنولوژی بصورت ابزار، آلت و خنثی تلقی می شده است. «از نظر هایدیگر تعریف ابزاری از تکنولوژی هرچند درست است اما ناقص است. نگاه ابزاری به تکنولوژی بصورت حجابی بر ماهیت تکنولوژی است».
بدین لحاظ انسان ازماهیت تکنولوژی غافل خواهد بود. انسان مدرن انسان تکنولوژیکی است. رفتارها و انگیزه های انسان مدرن متفاوت با انسان ماقبل آن است. از آنجایی که ماهیت تکنولوژی تعرضی است از انسان مدرن یا انسان تکنولوژیک مسغر تکنولوژی است.
هایدیگر مخالف تکنولوژی نیست و برای انسان عصر حاضر امکان گریزی از آن را پیش بینی نمی کند، «تکنولوژی سرنوشت عصر ماست و البته منظور از سرنوشت چیزی نیست مگر ناگزیر بودن مسیری تغییرناپذیر». منتها هایدیگر بر این باور است که باید ماهیت تکنولوژی را شناخت و نسبت به آن دقیقتر برخورد کرد. وی راه حل را در هنر قبل از مدرن و دنیای شعر و شاعری می بیند، دنیایی که در جهت همنوایی با طبیعت بوده است.


معماری پست مدرن :

از دهه شصت میلادی، موضوع پست مدرن در معماری به صورت یک سبک مهم مطرح شد و انتقادات زیربنایی به اندیشه منطق گرا و تکنومدار معماری مدرن وارد گردید. آغازگر این جنبش کسی نبود مگر یکی از شاگردان لویی کان به نام رابرت ونچوری.
وی درسال 1966 کتابی به نام پیچیدگی و تضاد در معماری به رشته تحریر درآورد. به گفته معلم سابقش، رینست اسکالی «این کتاب مهمترین کتاب از سال 1923 به سوی یک معماری نوین کوربوزیه است».
از نظر ونچوری، ساختمانها نمی توانند همه دارای یک فرم و فلسفه باشند. ساختمان مانند یک ماشین نیست که تنها شامل مجموعه ای از مسائل تکنولوژیکی و مکانیکی باشد. ونچوری سبک بین المللی راکاملاً مردود می داند و بجای آن معتقد به زمینه گرایی است. یعنی هر بنایی باید براساس زمینه های فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و کالبدی و شرایط خاص آن سایت و ساختمان طراحی و اجرا گردد. می توان آن را سبک محلی و یا سبک بومی نام نهاد. مدرنیست ها معماری را یک مسأله تکنولوژیک می دانستند. تکنولوژی یک خصوصیت عام دارد و در سرتاسر جهان از قواعد واصول یکسان تبعیت می کنند.
ونچوری سعی می کند که مجدداً ارتباط معماری و ساختمانها را با هویت انسانی برقرار کند. به اعتقاد وی شرایط تعیین کننده شکلها و نمادها است. در شرایط متفاوت شکلها و نمادها باید متفاوت باشند.
اگر لوکوربوزیه در کتاب خود، بسوی معماری نوین، نگاه معماران را به اتومبیل، کشتی و به طور خلاصه به تکنولوژی معطوف داشت، ونچوری و دیگر معماران پست مدرن می خواهند نگاه معماران را به سمت فرهنگ، تاریخ، سنت و در یک کلام آن چیزی که هویت انسان و محیط کالبدی پیرامون آنها را شکل می دهد برگردانند.
خانه هنر ونچوری اولین ساختمان ساخته شده به سبک پست مدرن و نماد این معماری است.
برطبق نظر جفکز معمار نباید خود به تنهایی ساختمان را طراحی کند، بلکه باید همکار و مشاور استفاده کنندگان باشد. الگوی شکل ساختمان نباید تنها در ذهن معمار باشد، بلکه باید آن چیزی باشد که ساکنان آینده ساختمان باآن انس و آشنایی دارند و می توانند با آن ارتباط برقرار کنند.
به معماری پست مدرن «معماری پاپ» یا «معماری مردمی» هم می گویند، چرا که در این معماری از اجسام، تزئینات و رنگهایی عامه پسند و جالب توجه برای عموم استفاده می شود. برخلاف معماری مدرن که تنها قشر خاص روشنفکر می توانند متوجه معانی و مفاهیم انتزاعی آن باشد. یکی از طرح های محوری پست مدرن، میدان ایتالیا توسط چارلز مور برای ایتالیایی تباران مقیم شهر نئوارلئان در آمریکا، بین سالهای 79-1978 احداث گردید.
معماری پست مدرن بر بیش از نیم قرن سلطه بلامنازع معماری مدرن نطقه پایان گذارد. در طی دهه 70 و 80 میلادی، معماران آوانگارد همچون مایکل گریوز، چارلز مور، استانلی تایگرمن، رابرت استرن و بسیاری دیگر در آمریکا سعی کردند معماری ای را که تبلوری از هویت مردم است به نمایش بگذارند. نکته جالب توجه اینکه، یکی از بازماندگان بزرگ معماری مدرن، فیلیپ جانسون، در طراحی آسمانخراش AT در نیویورک (84-1978) به جمع معماران پست مدرن پیوست.
معماری پست مدرن تأثیر بسیار گسترده ای در سطح جهانی داشت و تا نیمه دهه80 میلادی، به عنوان معماری آوانگارد و فراگیر مطرح بود. در ایران نیز، سبک پست مدرن پس از انقلاب مطرح شد. ولی عمدتاً آنچه در شهرهای بزرگ ایران، بالاخص تهران، ساخته شد تقلید از معماری غرب بود و خصوصیات بومی و محلی خاص هر نقطه در ایران مورد توجه واقع شد. یعنی یک تقلید حرف از جملات معماری صورت گرفت و به معانی و اصول فکری معماری پست مدرن توجهی نشد.


معماری های تک و اکوتک :

در سال 1971، دو معمار جوان ایتالیایی به نام های ریچارد راجرز ساکن انگلستان و ونزوبیانو ساکن ایتالیا، در مسابقه طرح ساختمان مرکز ژرژپمپیدو در پاریس در بین 681 شرکت کننده برنده اعلام شدند. نمای این ساختمان را مجموعه ای از دودکش ها، آبگردانها، لوله های تأسیساتی و ستونها، تیرها، باربندها، راه پله ها و مسیرهای رفت و آمد تشکیل می داد. این معماران آغازگر سبکی در اروپا بودند که به نام های تک یا تکنولوژی بسیار پیشرفته معروف گردید. لذا مجدداً در دهه هفتاد ماشین و فن آوری به عنوان یک موضوع محوری در معماری مطرح شد.
معماران این سبک تکنولوژی را دستاورد بزرگ مدرنیته و مهمترین عامل توسعه و پیشرفت در قرن بیستم می دانند. از نظر آنها عصاره و مشخصه هرعصر در معماری آن دوره شکل کالبدی یافته است. همانند کلیساهای سربه فلک کشیده گوتیک که نمایش دهنده قدرت کلیسا و ذهنیت قرون وسطی است. به همین ترتیب ساختمانهای امروز می باید نمایش دهنده عصاره فکری و تکنیکی عصر حاضر یعنی تکنولوژی باشد.
نظریات و مبانی معماری مدرن های در اصول، بسیار به یکدیگر نزدیک است و می توان گفت که معماری های تک فرزند خلف معماری مدرن است. ولی ازنظر شکلی تفاوت هایی بین این دومکتب معماری مشاهده می شود. به طورکلی می توان بیان کرد که آن سادگی و بی پیرایگی که در معماری مدرن وجود دارد در های تک ملاحظه نمی شود و اگر معماران مدرن در طرح های خود ماشین را به نمایش می گذارند، معماران های تک داخل ماشین و اجزاء آن را نشانن می دهند.
راجرز می گوید: «همانند کلیساهای گوتیک، ساختار را نمایان می کنیم». شاید بتوان زیربنای فکری این سبک را در این جمله راجرز خلاصه کرد که می گوید: «در عصر مدرن باید در ساختمانهای مدرن زندگی کرد».
برج ایفل در نمایشگاه 1889 پاریس ساختمان ایده آل و آرمانی معماران های تک است. برج ایفل با 330 متر ارتفاع و اسکلت فلزی نمایان، نمادی از دستاوردهای تکنولوژی در عصر مدرن است.
اصول فکری و طراحی این سبک را می توان در ده مورد ذیل خلاصه کرد:
1) بینش پوزیتیوسیم و خودشیبینی به علم و پیشرفت علمی و تکنیکی
2) نمایش تکنولوژی به عنوان عصاره و دستاورد عصر جدید
3) نمایش پروسه ساخت
4) شفاف نمودن، لایه به لایه کردن و نمایش حرکت در ساختمان
5) نمایش ساختار و اجزاء درون بنا در نمای ساختمان
6) استفاده از رنگ های روشن و ساده
7) سازه و ساختار به عنوان تزئینات
8) استفاده از اجزاء کششی سبک
9) جداکردن بخش های سرویس دهنده از قسمت های سرویس شونده
10) طراحی بام ساختمان به عنوان نمای پنجم ساختمان.
موضوعی که لویی کان در دهه شصت عنوان کرد (بخش های سرویس دهنده- قسمتهای خدماتی- از بخشهای سرویس شونده- قسمت های سکونتی- مجزا (شوند) هم اکنون یکی از موارد بسیار مهم در ساختمانهای های تک است. لذا داکت ها، لوله ها و اجزاء تأسیساتی ساختمان و به علاوه راه پله ها از بدنه اصلی ساختمان جدا می شوند. حسن اینکار بنا به نظر معماران های تک سهولت تعمیر و نگهداری ساختمان است.
در اکثر ساختمانها، بام ساختمان به عنوان سطح پنهان و فراموش شده ساختمان فرض می شود، ولی در ساختمانهای های تک، بام سطح پنجم بنا است و کاملاً طراحی می شود. بخش هایی همچون برج های خنک کننده، آبگردان ها، پمپ های حرارتی، لوله های تأسیساتی، خرپاها، کابل های سازه ای و... همواره به عنوان بخش مهمی از ساختمان در روی بام طراحی می شوند. از دیگر معماران معروف این سبک می توان از نورمن فاستر، مایکل هاپکینز، نیکولاس گریمناو و سانتیاگو کالازاوا نام برد. برخلاف تصور عمومی، معماران های تک به تاریخ علاقمند هستند و خود را جدای از آن نمی دانند. ولی، برداشت و نگرش آنها نسبت به تاریخ به کلی متفاوت از دیدگاه معماران پست مدرن از تاریخ است. راجرز معتقد است که «هربنایی باید نمایانگر زمان خود باشد».
نکته جالب توجه اینکه در حال حاضر مرتفع ترین ساختمان و بزرگترین فرودگاه جهان توسط یکی از شاخص ترین معماران این سبک یعنی نورمن فاستر طراحی شده است. اگرچه اکثر معماران های تک انگلیسی و یا مقیم انگلستان هستند.
دیگر معتقدان این سبک، گروههای طرفدار محیط زیست همچون احزاب سبز در اروپا هستند. این گروه معتقدند که انسان با اتکاء بیش از حد به تکنولوژی، زیست بوم کره زمین را در معرض نابودی، قرار داده است. لذا باتوجه به این اعتراضات، از اواسط دهه هشتاد تغییر نگرش در بینش فکری و کارهای طراحی این معماران دیده می شود. معماران های تک با اعتقاد به بینش پوزیتیوسیم، معتقدند که مشکل تکنولوژی نیست، بلکه راه حل در استفاده صحیح از تکنولوژی است. امروزه در کارهای این معماران ملاحظه می شود که با استفاده از تکنولوژی سعی در استفاده حداکثر از عوامل طبیعی همچون آفتاب، باد، آبهای زیرزمینی و گیاهان برای تنظیم شرایط محیطی ساختمان دارند. لذا در معماری جدید آنها که به نام اکوتک (اکولوژی به تکنولوژی) خوانده می شود، تکنولوژی در مقابل طبیعت قرار ندارد، بلکه در کنار و به موازات طبیعت برای بهره برداری هرچه بیشتر از امکانات محیطی و تأمین آسایش انسان جای دارد. طرح نورمن فاستر برای بازسازی رایشتاگ (پارلمان آلمان) درسال 1993 در برلین به عنوان طرحی است که به سبک اکوتک طراحی شده است. هم اکنون معماران این سبک طلایه داران استفاده از عوامل اقلیمی در ساختمان هستند و همواره ابتکارات و ابداعات جدید از طرف آنها در این زمینه ارائه می شود.


معماری نئوکلاسیک :


فلسفه و تمدن کلاسیک یونان و روم باستان شالوده فکری و اجتماعی تمدن غرب زمین را تشکیل می دهد وطی دوهزارسال گذشته همواره فلسفه کلاسیک در بینش ذهنی و کالبد فیزیکی تمدن غرب مشهود بوده است. معماری غرب نیز از این امر مستثنا نبوده و معماری کلاسیک پیوسته در کلبه دوران های تاریخی غرب زمین مطرح بوده است.
سبک کلاسیک که در پی بیش از نیم قرن تفوق معماری مدرن از اوایل قرن اخیر مورد بی توجهی نسبی قرار گرفته بود، به تدریج بعد از انتقاداتی که به سبک مدرن شد، خصوصاً بعد از از نمایشگاهی در لندن به نام نابودی خانه های حومه شهر در سال 1975 مجدداً به صورت یک سبک مهم که می تواند پاسخگوی نیازهای جامعه امروزی باشد مطرح شد.
معماران نئوکلاسیک همچون معماران پست مدرن توجه به گذشته دارند، ولی یک اختلاف عمده بین این دو دیدگاه نبست به تاریخ وجود دارد. معماری پست مدرن در پی هویت انسان است وتاریخ هر قوم و معنی از نظر آنها به عنوان بخشی از هویت آن ملت تلقی می شود. لذا آنها تاریخ فرهنگی و کالبدی وهمچنین دستور زبان معماری هرقومی را در معماری خود در هر منطقه نمایش می دهند. منتها این نمایش به صورت تقلید از موارد فوق نیست، ولی معماران نئوکلاسیک معتقدند که «نظم های کلاسیک آسمانی و مقدس هستند». پس تغییرات دادن آنها صحیح نیست و هر تغییری در آن باعث تبدیل شدن کمال به نقصان می شود. آنها دلیل جاودانگی معماری کلاسیک را در همین می دانند. ازنظر معماران نئوکلاسیک، سبک پست مدرن یک مد است زیرا در این سبک، اصول جاودانه معماری کلاسیک به طبع، نظر و منطق زمینی تغییر داده شده است. لذا معماران نئوکلاسیک گذشته و خصوصاً معماری کلاسیک را منبع الهام خود می دانند و معماری کلاسیک و یا سنتی را به همان گونه که از نظر کالبدی بوده، برای احتیاجات امروزه طراحی می کنند. اگر خواسته باشیم در یک جمله این سبک را تعریف کنیم، می توان گفت: ساختمان نئوکلاسیک، پوسته ای کلاسیک برروی امکانات مدرن است.
معماران این سبک، معماری کلاسیک را یک معماری لایزال و بی زمان می دانند. اصول این معماری همانند نظم، تناسب تقارن، هماهنگی و کمال که در زمان یونان باستان برای خانه خدایان طراحی شده بود اصولی جاودانه است. معبد پارتنان (447-438) ق.م در آتن که می توان آن را نماد شاخص معماری کلاسیک تلقی کرد. معبدی است که تماماً براساس اصول ریاضی و تناسبات هندسی طراحی شده است.
بدون شک این معماری به صورت الگویی بدون نقص در تمامی اعصار برای بینش ها و تفکرات کاملاً متفاوت، از دموکراسی گرفته تا فاشیسم و سوسیالیسم، مورد توجه بوده و از آن تقلید شده است.




معماری دیکانتراکشن :

دیکانتراکشن در فارسی به ساختارزدایی، شالوده شکنی، واسازی، بنیان شکنی، ساختار شکنی و بن فکتی ترجمه شده است. شایداین کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیکانتراکشن یک نگرش چندوجهی و چندمعنایی به دال و مدلول و هرنوع متنی دارد.
در نیمه اول قرن بیستم مهمترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد، فلسفه اصالت وجود بود. ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی، پایه گذار این مکتب است. او فردگرایی مدرن که توسط دکارت، کانت و سایر بزرگانی مدرن مطرح و تبیین شده بود را اساس فلسفه خود قرار داد. سارتر معتقد به فرد استعلایی است. از نظر وی «فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل مانده» سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست. از نیمه دوم قرن اخیر، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و فرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت این مکتب توسط فردیناند دوسوسور و لویی استراوس، مطرح شد.
ساختارگرایی واکنشی درمقابل فرداستعلایی و ذهنیت مدرن بود، ساختارگراها معتقدند که عاملی مهمتر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است. انسان توسط زبان با دنیای خارج مرتبط می شود. هر ذهنیتی موکول به ساختار زبان است. اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد، به نظر استراوس ساختارهای فرهنگ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست، همه آنها در ساخت ناخودآگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد. اگر از نظر دکارت انسان موجودی است فردورز، از نظر استراوس، انسان موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در سبز فرهنگ شکل می گیرد. لذا جهت رهیافت به ماهیت شهر، باید زبان، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم. به طورکلی «روش ساختار شناسی، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چارچوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود. رفتار و کردار نوعی زبان است.
مکتب دیکانتراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است. مکتب دیکانتراکشن جزء زیرمجموعه ساختارگرایی هم محسوب می شود. زیرا اکثر اندیشمندان این مکتب، پرورش یافته دوره ساختارگرایی می باشند. پس ساختارگراها منطق گرایی افراطی ساختاری و افراط ساختارگرایان در مورد ساختار را مورد پرسش قرار می دهند. پس ساختارگراها معتقدند که اهمیت و پویایی زبان باید در سیلان و ناپایداری معناها جستجو گردد.
مکتب فکری دیکانتراکشن توسط ژاک دریدا 1930، فیلسوف معاصر فرانسوی، پایه گذاری شد.
به عقیده دریدا، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند، «نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر (مولف) جدا شده هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد».


معماری فولدینگ :

معماری فولدینگ یکی از سبکهای مطرح در دهه پایانی قرن گذشته است فولد یعنی لایه لایه، فولدینگ یعنی قرارگرفتن لایه های افقی در کنارهم به خلاف عمودگرایی و طبقه بندی. فولدینگ می گوید هیچ اندیشه ای برتر بر دیگری نیست.اولین کسی که فولدینگ را مطرح ساخت ژیل ولوز است. او هستی را همواره در حال شدن می بیند و به افق گرایی معتقد است.
بحث فولدینگ از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانتراکشن مانند پیتر آندیمن، فرانک گهری، زاهاحدید و فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند.
در کارهای این معماران عوامل و نیروها با حفظ هویت خود بصورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزند. این کار تفاوت را از بین نمی برد. نقطه اشتراک فولدینگ و دیکانتراکشن را می توان نشان دادن تفاوتها در هر دو سبک دانست، با این تفاوت که دیکانتراکشیت ها تفاوتها را در سایت و ساختمان نشان می دادند و این آغاز کار آنها بود ولی در فولدینگ تفاوت ها در تقابل نشان داده نمی شود بلکه به صورت انعطاف پذیر درهم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند.
در مقیاس شهری نیز این رویه های تاشده به بافت اطراف خود نه بی تفاوت هستند و نه با آن مطابقند بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و با آن درگیر می شوند. معماری فولدینگ نئوباروک نیز نامیده می شود. در معماری باروک کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند. همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح توسط رایانه انجام می شود. معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون سازند.
پیتر آیزلمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری، واژه Weak Form یا فرم ضعیف را مطرح کرد یعنی فرمی که قابل انعطاف است. ساختمان مرکز گردهمایی کلمبوس اثر آیزلمن نمودی از این سبک است. همچنین سرنگونی نمادین برج سیزر به ارتفاع 180 طبقه که بلندترین برج ساخته شده در سبک مدرن است و قرارگرفتن لایه های عمودی برج به صورت افقی توسط گرگ بین.
معماری ارگانیک نام دیگری برای فولدینگ است از لحاظ توجه به محیط طبیعی. راسته های مجاور هم در بازارهای سنتی ایران نزدیک ترین شکل کالبدی با مفهوم فولدینگ است.


معماری پیدایش کیهانی- غیرخطی :

معماران سبک دیکانتراکشن که دراوایل دهه 90 میلادی به سمت مکتب فولدینگ گرایش پیدا کردند، براین نظریه نیز خود را پایبند ندیدند، آنها در روند شکل گیری موضوعات علمی و فلسفی جدیدتر، حرکت علمی- فلسفی جدیدی در معماری را که از اواخر دهه 1970 با مبحث دیکانتراکشن شروع شد، ادامه دادند. در حال حاضر این معماران به دنبال ارائه شکل کالبدی از مفروضات و شناخت انسان از خود و محیط پیرامون خود می باشد. آنها معتقدند که این شناخت تنها با اتکا به علم و فلسفه صورت می گیرد. معمار جهت حفظ حضور خود در ورطه تمدن امروز جهان، باید با علم و فلسفه روز آشنایی کامل داشته باشد و قادر باشد محیط موضوع را با استفاده از موارد فوق بصورت خلاق و هنری نشان دهد.
لذا تحولاتی که در فیزیک ذرات بنیادین، نجوم، ژنتیک، ریاضی، تکامل فضا و زمان در سنوات اخیر رخ داده، موضوع این مکتب معماری قرار گرفته است. براساس فرضیات جدید در ریاضی و فیزیک، عالم مکانیکی نیوتن دیگر نمی تواند شرایط جهان امروز را تبیین کند.
در نتیجه هر ناظر و هر قابی نه تنها در یک ساعت متفاوت بلکه در یک نقشه متفاوت قرار دارند. با مطرح شدن این مباحث در نیمه اول قرن بیستم، جهان مکانیکی قرن نوزدهم به یک جهان ارگانیک تبدیل شد که در آن فضا- زمان و اجسام به صورت مقول فعال، سیال، درگیر با یکدیگر و در ارتباط غیرخطی هستند. در جهان ژنتیک نیز پس از کشف DNA تغییرات شگرفی در طی سنوات اخیر رخ داده است.
لذا دانشمندان جهت تبیین جهان امروز، دیگر اتکا به علوم قرن نوزده و قطعیت جهانبینی ریاضی گون مدرن ندارند. بلکه مباحثی همچون آشفتگی، هندسه نااقلیدسی، نظریه پیچیدگی و فیزیک غیرخطی- جهانی متفاوت از گذشته در مقابل انسان پست مدرن گشوده است.


معماری برش کیهانی :

همانگونه که گفته شد چارلز جنکز، شخصی بود که این نظریات جدید علمی و فلسفی را وارد حوزه معماری نمود. وی مبانی نظری معماری برش کیهانی را در سال 1995 در کتاب خود مطرح کرد. از نظر جنکز، معماری باید معلول باشد، معلول دیدگاه انسان از خود و از جهان پیرامون خود، معماری امروز باید معلول شرایط امروز باشد، معلول علم، تکنولوژی و فلسفه کنونی به عقیده جنکز اگر در جهان سنت، فرم تابع سنت و در جهان مدرن فرم تابع عملکرد بوده است، در جهان کنونی، فرم تابع دیدگاه جهانی باید باشد.
اگر میس ونده رو شعار کمتر بیشتر است را در معماری مطرح کرد، جنکز براساس نظریه پیچیدگی به نقل از فیلیپ آندرسون شعار بیشتر متفاوت است را تکرار کرد. بدین معنی که جواب دو به علاوه دو لزوماً چهار نیست.
اکثر معماران دهه هشتاد سبک دیکانتراکشن که به سمت سبک فولدینگ گرایش پیدا کرده بودند، از اواسط دهه نود میلادی مبانی نظری معماری خود را براساس مباحث جدید علمی مطرح شده بنا نهادند. معمارانی همچون پیتر آیزلمن، فرانک گهری و دنیل لیبسکید روند پیدایش، ظهور و تکامل را در طرح های معماری خود پیاده کرده اند. در ساختمانهای آنها روند طراحی و پیدایش مشابه همان صورتی انجام می پذیرد که در مقیاس بزرگتر یعنی کیهان اتفاق می افتد. یکی از ساختمانهای جالب توجه که در این سبک ساخته شده، طرح فرانک گهری برای موزه گوگنهایم در شهر بیلبائو است. جنکز از این ساختمان بعنوان یکی از سه ساختمان مهم سبک معماری پیدایش کیهانی نام برده و معتقد است بسیاری از مبانی این سبک در این ساختمان پیاده شده است.
معماری گهری، از یک معماری دوبعدی که سطوح را در مقابل و در تقابل با یکدیگر نشان می داد (در خانه خود او) به سمت یک معماری سیال و سه بعدی گرایش پیدا کرده است و بهترین نمونه کار او دراین زمینه موزه گوگنهایم است، در این ساختمان سازه تابع فرم است.
در اینجا باید عنوان کرد که برطبق علوم جدید، جهان امروز نه نظامی مشخص، بلکه ترکیبی از نظم و بی نظمی است. معماری جهان نو، همانند خوداین جهان که علم پیچیدگی تصویر دیگری از آن نشان داده است، جهانی خلاق، خود تنظیم، خودتغییر، غیرقابل پیش بینی و در حال شدن است. معماری غیرخطی، کوژ و کج و انحنادار که امروز توسعه و رشد می یابد، متأثر از دیدگاههای فیزیک امروز است که جهان را با موج و اجزاء ذرات می شناسد.
جنکز ضوابط این معماری را در هشت مورد جمع بندی کرده که خلاصه آن در ذیل ذکر می شود:
1- ساختمان مجاور طبیعت با استفاده از گفتمان طبیعی
2- نمایش مبدأ کیهانی، سازماندهی خودی، ظاهرشدن و پرسش به سطح بالاتر یا پایین تر
3- عمق سازماندهی، چند ظرفیتی، پیچیدگی و مرز آشفتگی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد