PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر زیبا سلام



صفحه ها : [1] 2 3 4

mohammad.persia
6th March 2011, 06:54 PM
این شعر خیلی دوست دارم
گفتم بیام تو سایت بذارم شاید بقیه دوستان هم خوششون بیاد




زيبا هواي حوصله ابري است

چشمي از عشق ببخشايم

تا رود آفتاب بشويد

دلتنگي مرا

زيبا

هنوز عشق

در حول و حوش چشم تو مي چرخد

از من مگير چشم

دست مرا بگير و کوچه هاي محبت را

با من بگرد

يادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامي دل ها معنا شود

يادم بده چگونه نگاهت کنم که تردي بالايت

در تندباد عشق نلرزد



زيبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را

احساس مي کنم

آنگونه عاشقم که نيستان را

يکجا هواي زمزمه دارم

آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است



زيبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهاي چشم تو هستم



زيبا

کنار حوصله ام بنشين

بنشين مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ي عشق

بنشان مرا به منظره ي باران

بنشان مرا به منظره ي رويش

من سبز مي شوم



زيبا ستاره هاي کلامت را

در لحظه هاي ساکت عاشق

بر من ببار

بر من ببار تا که برويم بهاروار

چشم از تو بود و عشق

بچرخانم

بر حول اين مدار



زيبا

زيبا تمام حرف دلم اين است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجاي عشق که هستي

آغاز کن مرا



(محمد رضا عبدالملکيان)

uody
24th March 2011, 10:05 AM
با یه شکلات شروع شد

من یه شکلات گذاشتم تو دستش اونم یه شکلات گذاشت تو دست من

من بچه بود اونم بچه بود ؛ سرم رو بالا کردم سرش رو بالا کرد

دید که منو میشناسه ، خندیدم

گفت:دوستیم؟ گفتم:دوست دوست ؛ گفت:تا کجا..؟؟!!! گفتم دوستی که تا نداره.!!

گفت:تا مرگ!!!؟؟ خندیدمو گفتم: من که گفتم تا نداره گفت:باشه تا پس از مرگ؟؟؟

گفتم :نه نه نه..تااااااااااااااااااااا ااا نداره

گفت: قبول تا اونجایی که همه دوباره زنده می شن یعنی زندگی پس از مرگ...

باز هم با هم دوستیم تا بهشت ٬تا جهنم ، هر جا که باشه منو تو با هم دوستیم

خندیدم و گفتم: تو براش تا هر جا که دلت می خواد یه تا بزار٬ اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا

اما من اصلا براش تا نمی زارم . نگام کرد ٬نگاش کردم٬ باور نمی کرد...

می دونستم که اون می خواد حتما دوستی ما یه تا داشته باشه٬دوستی بدون تا رو نمی فهمید

گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم گفتم: باشه تو بزار ؛ گفت: شکلات

هر بار که همدیگه رو می بینیم یه شکلات ماله تو یکی مال من٬باشه؟؟ گفتم: باشه

هر بار یه شکلات می ذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من

باز همدیگه رو نگاه می کردیم٬ یعنی که دوستیم٬ دوست دوست...

من تندی شکلاتمو باز می کردم می ذاشتم تو دهنم و تند تند می مکیدم.

می گفت: تو دوست شکموی منی و شکلاتشو می ذاشت تویه صندوقچه کوچولوی قشنگ

می گفتم: بخورش می گفت: نه تموم می شه، می خوام تموم نشه٬برام همیشه بمونه

صندوقش پراز شکلات شده بود٬ هیچکدومشو نمی خورد، من همشو خورده بودم

گفتم: اگه یه روز شکلاتاتو مورچه بخوره یا کرما٬ اونوقت چه کار می کنی؟؟ می گفت:مواظبشون هستم

می گفت می خوام نگهشون دارم تا موقع ای که دوستیم

و من شکلاتم رو می ذاشتم تو دهنم و می گفتم:نه نه نه تا نداره٬دوستی که تا نداره...

۱ سال٬ ۲ سال٬ ۴ سال٬ ۷ سال٬ ۱۲ سال٬ ۱۹ ساله که شده اون بزرگ شده٬منم بزرگ شدم

من همه ی شکلاتام رو خوردم، اون همه ی شکلاتاشو نگه داشته

اون امده امشب تا خداحافظی کنه٬می خواد بره ٬ بره اون دور دورا

می گه: می رم اما زود بر می گردم من می دونم که می ره و بر نمی گرده......

یادش رفت که شکلات به من بده!! من که یادم نرفته٬یه شکلات گذاشتم کف دستش

گفتم: این برای خوردنه٬یه شکلاتم گذاشتم اون دستش٬ اینم اخرین شکلات برای صندق کوچیکت

یادش رفته بود که صندقی داره واسه شکلاتاش؛ هر دوتا رو خورد

خندیدم می دونستم دوستی من تا نداره ٬می دونستم دوستی اون تا داره٬مثل همیشه

خوب شد همه ی شکلاتامو خوردم اما اون هیچ کدومشو نخورد

حالا با یه صندوق پره از شکلاتای نخورده٬ چیکار می کنه؟؟؟؟

uody
24th March 2011, 10:15 AM
برای هم که مهم شدیم....



اسمتو حفظ کردم....



زیر اسمم خط کشیدی....



دستت لرزید...



با رنگ دلم قاطی شد....



منو یادت رفت...



امان از این حافظه قوی !







(هادی هرمزی)

mohammad.persia
24th March 2011, 12:21 PM
شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده
که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم
و او هر لحظه سر را رو به بالاها
تشکر می کرد پس از چندی
هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز دوایی نیست
و از این گل که جایی نیست
خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
ز هم بشکافت! ز هم بشکافت!
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی بمان ای گل
و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد

mohammad.persia
24th March 2011, 12:49 PM
یک شبى مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ى لیلا نشست




عشق
آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود!




گفت: یا رب!
از چه خوارم کرده اى؟
بر صلیب عشق، دارم کرده اى؟




خسته ام زین عشق
دلخونم مکن
من که مجنونم
تو مجنونم مکن




مردِ این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلاى تو......!
من نیستم!




گفت: اى دیوانه!
لیلایت منم!!!
در رگت پنهان و پیدایت منم




سالها با جور لیلا ساختى
من کنارت بودم
و
نشناختی!




عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم




کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد




سوختم در حسرت یک
"یا رب"ت
غیر لیلا بر نیامد از لبت




روز و شب او را صدا کردی
ولی
دیدم امشب با منی
گفتم بلی




مطمئن بودم به من سر می زنی
در حریم خانه ام در می زنی




حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود




مرد راهش باش
تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.........

uody
24th March 2011, 06:34 PM
گفتم : بهــار



خنده زد و گفت : « ای دریــغ ، دیگر بهـار رفته نمی آیـد



گفتم : پــرنده



گفت : « اینجا پرنده نیست ، اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست



گفتم : درون چشم تو دیگر ... ؟



گفت : « هرگز نشان ز باده مستی دهنده نیست



اینجا به جز سکــوت ، سکـوتی گــزنده نیــست »

uody
24th March 2011, 06:38 PM
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد

پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند

چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد

من از آن یکی گـزیدم که بجـز یکـی ندیدم

که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد

عجب از حبیـبم آید که ملول می نماید

نکند که از رقیبان سـخنی شـنیده باشد

اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند

به کسی مبـاد از ما که بدی رسـیده باشد

uody
24th March 2011, 06:39 PM
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را

می جویمت چنان که لب تشنه آب را



محو توام چنان که ستاره به چشم صبح

یا شبنم سپیده دمان آفتاب را



بی تابم چنان که درختان برای باد

یا کودکان خفته به گهواره تاب را



بایسته ای چنان که تپیدن برای دل

یا آن چنان که بال پریدن عقاب را



حتی اگر نباشی می آفرینمت

چونانکه التهاب بیابان سراب را



ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی

با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

mohammad.persia
24th March 2011, 08:28 PM
با تو چه زندگی هایی که تو رویاها نداشتم
تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمی ذاشتم
چه سفرها با تو کردم، چه سفرها تو رو بردم
دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم
دارم از تو می نویسم که نگی دوستت ندارم
از تو که با یه نگاهت، زیر و رو شد روزگارم
دارم از تو می نویسم، دارم از تو می نویسم
موقع نوشتن هام، وقت اسم گذاشتن هام
کسی رو جز تو نداشتم، اسمی جز تو نمی ذاشتم
من تموم قصه هام قصه توست، اگه غمگینه اون از غصه توست با تو چه زندگی هایی که تو رویاها نداشتم
تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمی ذاشتم
حتی من به آرزوهات تو رو آخر می رسوندم
می رسیدی تو من اما آرزو به دل می موندم
هی می خواستم که بگم که بدونی حالمو
اما ترس و دلهره خط می زد خیالمو
توی گفتن و نگفتن از چه روزایی گذشتم
اونقده رفتم و رفتم، اونقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم!
من تموم قصه هام قصه توست
هر چی شعر عاشقونه است من برای تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما می نوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعثشه
اگه مردم تو بدون چه کسی باعثشه
من تموم قصه هام قصه توست، اگه غمگینه اون از غصه توست
یه دفعه مثل یه آهو توی صحراها رمیدی
بس که چشم تو قشنگ بود گله گرگ رو ندیدی
دل نبود توی دلم، تو رو گرگها نبینن
اونا با دندون تیز سر راهت نشینن
الهی من فدای تو، چی کار کنم برای تو
اگه تو این بیابونا خاری بره به پای تو؟
یه دفعه مثل پرنده قفس عشقو شکستی
پر زدی تو آسمون ها رفتی اون دورها نشستی
دل نبود توی دلم، گم نشی تو کوچه باغ ها
غروبا که تاریکه نریزن سرت کلاغ ها
من تموم قصه هام قصه توست، اگه غمگینه اون از غصه توست
یه دفعه مثل یه گل رفتی تو دست خزون
سیل بارون تگرگ می اومد از آسمون
بردمت تو گلخونه که نریزه رو سرت
که یه وقت خیس نشه، یخ کنه بال و پرت
نشکنی زیر تگرگ، نریزه از تو یه برگ
یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش می شدی
اگه پروانه نبود تو فراموش می شدی
آره پروانه شدم که پرهام سوخته شه
که آتیش دل تو به دلم دوخته شه
که بسوزه پر و بالم، که راحت بشه خیالم
دارم از تو می نویسم، تو که غم داره نگات
اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات
اونقده می گم تا خسته شم، با عشق تو شکسته شم

uody
25th March 2011, 09:34 AM
مي داني در اين جهان كسي هست
كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كند
وصداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد ،
مهم نيست كه او مال تو باشد ،
مهم اين است كه فقط باشد :
زندگي كند ، لذت ببرد

uody
25th March 2011, 09:36 AM
شتاب مكن

كه ابر بر خانه ات ببارد

و عشق در تكه اي نان گم شود

هرگــز نتــوان

آدمـي را به خانه آورد

آدمي در سقـوط كلمات

سقــوط مي كند

و هنگام كه از زمين برخيزد

كلمات نـارس را

به عابران تعـارف مي كند

آدمي را توانايـي عشق نيـست

در عشق مي شكنــد و مي ميــرد


(احمدرضا احمدی)

uody
25th March 2011, 05:26 PM
وقتي در تنهايي خودم قدم ميزنم . . .

خاطرات با تو بودن

آرامشم را بر هم ميزند

چه پريشاني لذت بخشي است دلتنگ تو بودن

دلم براي شنيدن صدايت تنگ شده

براي ديدنت . . .

ديشب در خواب هم منتظر آمدنت بودم

اما به خوابم هم نيامدي

و من

درد انتظار را

در خواب هم حس كردم . . .

uody
25th March 2011, 05:50 PM
http://www.kocholo.org/img/images/76907590654654847800.jpg

mohammad.persia
28th March 2011, 03:07 PM
مجنون غریب دل شکسته دریای ز جوش نانشسته

یاری دو سه داشت دل رمیده چون او همه واقعه رسیده

با آن دو سه یار هر سحرگاه رفتی به طواف کوی آن ماه

بیرون ز حساب نام لیلی با هیچ سخن نداشت میلی

هرکس که جز این سخن گشادی نشنودی و پاسخش ندادی

آن کوه که نجد بود نامش لیلی به قبیله هم مقامش

از آتش عشق و دود اندوه ساکن نشدی مگر بر آن کوه

بر کوه شدی و میزدی دست افتان خیزان چو مردم مست

آواز نشید برکشیدی بیخود شده سو به سو دویدی

وانگه مژه را پر آبکردی با باد صبا خطاب کردی

کی باد صبا به صبح برخیز در دامن زلف لیلی آویز

بادی بفرستش از دیارت خاکیش بده به یادگارت

هر کو نه چو باد بر تو لرزد نه باد که خاک هم نیرزد

وانکس که نه جان به تو سپارد آن به که ز غصه جان برآرد

گر آتش عشق تو نبودی سیلاب غمت مرا ربودی

ور آب دو دیده نیستی یار دل سوختی آتش غمت زار

خورشید که او جهان فروزست از آه پرآتشم بسوزست

ای شمع نهان خانه جان پروانه خویش را مرنجان

جادو چشم تو بست خوابم تا گشت چنین جگر کبابم

ای درد و غم تو راحت دل هم مرهم و هم جراحت دل

قند است لب تو گر توانی از وی قدری به من رسانی

هم چشم بدی رسید ناگاه کز چشم تو اوفتادم ای ماه

مجنون رمیده دل چو سیماب با آن دو سه یار ناز برتاب

آمد به دیار یار پویان لبیک زنان و بیت گویان

میشد سوی یار دل رمیده پیراهن صابری دریده

میگشت به گرد خرمن دل میدوخت دریده دامن دل

uody
28th March 2011, 05:57 PM
همه


لرزش دست و دلم


از آن بود


که عشق


پناهی گردد


پروازی نه


گریزگاهی گردد



آی عشق آی عشق


چهره ی آبیت پیدا نیست



و خنکای مرهمی


بر شعله ی زخمی


نه شور شعله


بر سرمای درون



آی عشق آی عشق


چهره ی سرخت پیدا نیست



غبار تیره ی تسکینی


بر حضور وَهن


و دنجِ رهایی


بر گریز حضور


سیاهی


بر آرامش آبی


و سبزه ی برگچه


بر ارغوان



آی عشق آی عشق


رنگ آشنایت


پیدا نیست



"احمد شاملو"

*alien*
28th March 2011, 10:33 PM
به گمانم صفت عشق هویدا شده است
می و معشوقه و من ،میکده معنا شده است

این چه سرّیست ندارد دلم آرام و قرار
به گمانم به ره عشق تو شیدا شده است

مرهم زخم دلم شعر و غزلهای تو بود
مطلعی گو که بگویم سوژه پیدا شده است

این نه آن عشق قدیم است که سرگردان بود
چشمه ای بود که با یاد تو دریا شده است

ترسم از چشم رقیبم که بود تنگ نظر
دل به اندیشه این کار به صحرا شده است

گر چه گاهی به نگاهی هردو دنیا شده است
گاه گاهی به نگاهت قفل دل وا شده است

تو و عشق و من و می رونق هر میکده ایم
کار نقد است که دل در پی دنیا شده است

uody
30th March 2011, 03:12 PM
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم

هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

mohammad.persia
30th March 2011, 06:00 PM
عشق از من دورو پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!

هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت

چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت:

" ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

mohammad.persia
1st April 2011, 02:21 PM
محبوبم............
اگر برای آن سوی تو می آیم
که مرا از شعله های دوزخت نجات بخشی
بگذار که در آنجا بسوزم
و اگر برای آن سوی تو می آیم
که لذت بهشت را به من ببخشی
بگذار که درهای بهشت به رویم بسته شود
اما اگر برای خاطر تو به سویت می آیم
محبوبم!مرا از خویش مران!
متبرکم کن!
تا در کنار زیبایی جاودانه ات
تا ابد لانه کنم!

mohammad.persia
1st April 2011, 02:25 PM
خیال میکردم همیشه فرصتی هست ،همیشه من هستم و تو،همیشه تو هستی و من.اما این روزها تازه دارم میفهمم همیشه زود دیر میشه .
تو ،بودن من رو باور نداشتی نداری و نخواهی داشت ، در آسمون دیگری به دنبال ستاره ات میگشتی ،چشمک زدن من دیگه فایده ای نداره ،تو حالا ستاره ات رو پیدا کردی و اون ،من نیستم.اما تو ،ستاره من ،تو،سهیل شدی ؛ازبین همه ستاره ها تو برای من سهیل شدی.چند روز پیش گفتم داره کمی دیر میشه اما....امروز فهمیدم دیر شد،خیلی زود دیر شد.

mohammad.persia
1st April 2011, 02:34 PM
چه در دل ِ من

چه در سر ِ تو

من از تو رسیدم به باور ِ تو

تو بودی و من ، به گریه نشستم برابر ِ تو

به خاطر تو

به گریه نشستم

بگو چه کنم …

با تو ، شوری در جان

بی تو ، جانی ویران

از این ، زخم ِ پنهان

می میرم …

نامت در من باران

یادت در دل طوفان

با تو ، امشب پایان

می گیرم …

نه بی تو سکوت

نه بی تو سخن

به یاد ِ تو بودم

به یاد ِ تو من

ببین غم ِ تو رسیده به جان و دویده به تن

ببین غم ِ تو رسیده به جانم ،

بگو چه کنم…

mohammad.persia
1st April 2011, 03:56 PM
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان

که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان

که شنیده است نهانی که درآید در چشم

یا که دیده است پدیدی که نیاید به زبان

یک جهان راز در آمیخته داری به نگاه

در دو چشم تو فرو خفته مگر راز جهان

چو بسویم نگری لرزم و با خود گویم

که جهانی است پر از راز بسویم نگران

چه جهانیست جهان ،نگه آنجا كه بود

از بد و نیك جهان هر چه بجویند نشان

گه ازو داد، پدید آید و گاهی بیداد

گه ازو درد همی خیزد و گاهی درمان

نگه مادر پر مهر، نمودی از این

نگه دشمن پر كینه، نشانی از آن

گه نمایندة مستی و زبونیست نگاه

گه فرستادة فر و هنر و تاب و توان

بس که در راز جهان فرو ماندستم

شوم از دیدن همراز جهان سرگردان

یاد پر مهر نگاه تو در آن روز نخست

نرود از دل من تا نرود از تن جان

چون شدم شیفته روی تو ، از شرم مرا

بر لب آوردن آن شیفتگی بود گران

نارسیده به زبان ، شرم رسیدی به سخن

لرزه افتادی هم بر لب و هم بر دندان

من فرو مانده در اندیشه که ناگاه نگاه

کرد دشوارترین کار ، بزودی آسان

تو به پاسخ نگهی کردی و در چشم زدن

گفتنی گفته شد و بسته شد آنگه پیمان

من برآنم که یکی روز رسد در گیتی

که پراکنده شود کاخ سخن را بنیان

به نگاهی همه گویند به هم راز درون

وندر آن روز رسد روز سخن را پایان

به نگه نامه نویسند و بخوانند سرود

هم بخندند و بگریند و برآرند فغان

بنگارند نشانهای نگه در دفتر

تا نگهنامه چو شهنامه شود جاویدان

خواهم آن دم كه نگه جای سخن گیرد و من

دیده را برشده بینم به سر تخت زبان

من مگر با تو نگفتم سخن خود به نگاه

تو مگر پاسخم از مهر ندادی چونان ؟

بود آن پرسش و پاسخ همه در پرتو مهر

ور نه این راز بماندی به میانه پنهان

مردمان نیز توانند سخن گفت به چشم

گر سپارند ره مهر هماره همگان

بی گمان مهر در آینده بگیرد ، گیتی

چیره بر اهرمن خیره سر آید یزدان

به نگه باز نما هر چه در اندیشة توست

چو زبان نگهت هست به زیر فرمان

ای كه از گوش و زبان ناشنوا بودی و گنگ

زندگی نو كن و بستان ز گذشته تاوان

با نگه بشنو و برخوان و بسنج و بشناس

سخن و نامه و داد و ستم و سود و زیان

گوهر خود بنما تا گهری همچو تورا

به گهر مادر گیتی نفروشد ارزان

*alien*
1st April 2011, 11:44 PM
محو تا دوردست
همه آب است و سراب
تا کجا باید ساخت
قلعه از خاک و صدف, مملو از یکی هدف
تا به تو خواهد گفت عشق را عاشق باش, قلعه ی تو نشود خانه خراب!
قلم تو نشود نقش بر آب!
گویی این آب روان همه جا یکسان نیست, گوشه ای از دنیا
صاف است و زلال و آرام
ساحلی دیگر را طوفانیست
نشود کردش رام
زندگی یعنی این...تقدیر همان است و زمان هم همین
تا بخندی بر او دلشاد است, خانه ات آباد است
ناکجا آبادی از سیل طغیانگر این آب بسوخت
لب به هم دوخت و مهربانی را
تکه ای عشق و شایانی رابه زروزیور دنیافروخت
یاد من باشد در کهن بوم سراب
قلعه را محکم و استوار سازم, نشوم خانه خراب!
نرود تا دوردست
ز رنج زیستن آوازم

mohammad.persia
2nd April 2011, 10:39 PM
باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم،

چه خودخواهانه

تنهايي عاشقي ميکني!!!!

و من چه مظلومانه عشق را سکوت ميکنم،

به سادگي يک رهگذر

عشق مي ورزي

سخن شيرين ميگويي

ولي فردا راهت را گم ميکني،

هر روز پنجره را باز ميکنم

به آسمان مينگرم

گاهي خورشيد را ميبينم

و شايد تورا!!!!

حتي نميدانم خانه ات کجاست

به روي همه در باز ميکني

و با نگاهي و لبخندي دررا ميبندي،

تو آمدي عاشق باشي ولي رفتن را خود بمن آموختي

تو آمدي به ديدارم که تا هروقت دلت خواست مرا ببيند،

ولي دلت دروغ ميگفت!!!

چشمهايم صبور شده اند

وقتي که باور کردند چشمهايت باور کردني نيست،

در فصل بهار سال نو در خانه تکانيه دلت

عشق کهنه شعرهايم را دور بريز،

ديوار فاصله ها بسيار بلند است

و من هرروز صدايت ميکنم

در شلوغي ايستگاه دلت

صدايم را نميشنوي،

دلم اول آشنايي غربت را فهميد

و به روياها رفت و اين حادثه نهان شد

بيصدا شد

و غريبانه فراموش شد
باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم

mohammad.persia
2nd April 2011, 10:42 PM
آسمان را بنگر كه هنوز بعد صد ها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبي پر از مهر به ما مي خندد

يا زميني را كه دلش از سردي شب هاي خزان
نه شكست و نه گرفت
بلكه از عاطفه لبريز شد و
نفسي از سر اميد كشيد
و در آغاز بهار دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت
تا بگويد كه هنوز پر از امنيت و احساس خداست
ماه من غصه چرا
تو مرا داري و من
هر شب و روز
آرزويم همه خوشبختي توست
ماه من دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
كار آن هايي نيست كه خدا را دارند
ماه من غم و اندوه اگر هم روزي مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات از لب پنجره ي عشق، زمين خورد و شكست
با نگاهت به خدا چتر شادي وا كن
و بگو با دل خود كه خدا هست خدا هست
او هماني است كه در تارترين لحظه ي شب
راه نوراني اميد نشانم مي داد
او هماني است كه دلش مي خواهد
همه زندگي ام غرق شادي باشد
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد
معني خوشبختي، بودن اندوه هست
اين همه غصه و غم اين همه شادي و شور
چه بخواهي و چه نه، ميوه ي يك باغ اند
همه را با هم و با عشق بچين
ولي از ياد مبر پشت هر كوه بلند
سبزه زاري است پر از ياد خدا
و در آن باز كسي مي خواند
كه خدا هست خدا هست و چرا غصه؟
پشت هر کوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا !
و در آن باز کسی می خواند ، که خدا هست ، خدا هست
چرا غصه ؟! چرا؟
خدا هست...

uody
3rd April 2011, 03:11 AM
از خدا دلخوری، از آدمها هم.
دعا که می کنی مستجاب نمی شود، نفرینت هم نمی گیرد
با خدا قهر می کنی...سرت رو پایین می اندازی...پشتت رو به زندگی می کنی...می ری جایی که او نباشه...
فکر می کنی نگاهت نمی کنه،فکر میکنی رهات کرده و اینجاست که زندگی ماهی بزرگی میشه و تورو می بلعه!
دلت می خواد داد بزنی؟ آره ..می دونم...
توی این زمونه داد زدن و فریاد کشیدن برات شده یه آرزو...
اما، آلودگی صوتی زیاد شده...این کارها بده...
بغض کردی؟ - خوب مجبوری قورتش بدی چون این یک قانونه...
کسی نمی فهمه چی میگی؟ -اشکالی نداره چون تو این دنیا،درک واژه هات به اندازه دوتا بسته ماکارونی نمی ارزه...
دلت سبک شد؟
حالا می تونی تا همیشه،ته تنهایی این اقیانوس بر دیواره های تاریک جایی که گیر کرده ای بکوبی
و لعنت کنی!
یا شاید این تنهایی بزرگ ،این بی کسی،این گم شدن و دربه دری به یادت بیاره که نه تنهایی و نه بی کس.
شاید به یاد بیاری که او هست ،ته این دریا و توی شکم تاریک ماهی!
اونوقت دوباره صداش کنی،ماهی بالا می آد و بالات مییاره
دوباره ساحل و...دوباره آفتاب....
ای مهربان.... خدا منتظر است،
از همان جا که هستی صدایش کن!

uody
3rd April 2011, 03:23 AM
دلت گرفته ؟
میدانم که گرفته.
میدانم که بغضی سنگین بر دیوار گلویت مشت میکوبد.
میدانم صدای گریه ات را درون سرت میشنوی .
میدانم میخواهی سرت را بر شانه ای بگذاری میدانم امشب باز خاطراتش به خانه ی دلت سر زده .
میدانم باز امشب چشمانت تر است میدانم باز امشب دلت تنهایی می خواهد میدانم میخواهی با صدای بلند گریه کنی .من نیز امشب دلم گرفته میخواهم به خانه خدا سر بزنم بازم من حرف بزنم بازم اون گوش کنه و سکوت کنه کاری کنه که من حق بجانب بشم .
بگم خدا چرا عشق و افریدی که خیانت پدید بیاد
چرا زندگی دادی که مرگ باشه
چرا دل رو دادی که بگیره
چرا اشک رو دادی که جاری بشه
چرا وصال رو افریدی که جدائی همراهش بیاد چرا ؟
چرا؟ چرا؟
بعد سرم رو زیر لحاف کنم و دهنم رو روی بالش فشاربدم که صدای گریه هامو کسی نشنوه اما جای سیاهی های روی بالشم شاهد گریه های منند .امشب من رو کنار خودت تصور کن سرت رو بزار روی سینه ام و ببارببارو باز ببار بلند گریه کن فریاد بزن بگذار منم گریه کنم بگذار من هم جرات کنم فریاد بزنم شاید اینجوری عشقی تو قلب بعضی ها خفته بیدار بشه ...

*alien*
8th April 2011, 02:38 PM
لای تقــــــــویم دلــــت

یه گـــــــل لالـــــه بذار

تازه شــــو، غنـچه بده

زیــــــــــر بارون بــــهار

پر بکــــــش تا آسمون

بــــال ابـــــرا رو بـــگیر

دیـــــگه اینجا برنـــگرد

دوباره میــشی اسیر!

به پرســــتوها بـــگـــو

زود بـــه خــونه برسـن

بگـــــــو آواز بخــــــونن

غنـــــچه ها دلــواپسن

توی لحظه های عشق

واســه من تــرانه باش

گل بـــده مثــله بهــــار

شـــوق عاشقانه باش

دستــــاتو بــده به من

مهرو از دلـــــم بچـین

تو چشـــــام نگاه بکن

عشقو تو چشام ببین

mohammad.persia
8th April 2011, 09:27 PM
لام بر افق چشمهای مهربانت که ندای عشق را برایم به ارمغان می اورد

اه دیگر چه در بساط دارم تا تقدیم یک رنگی ات تو کنم دیگر چه در بساط این عاشق پریشان تو هست تا

تقدیم یک زلف کند و دیگر چه حسی قابل بازگوست وقتی که اشکار است دیووانه تو چگونه هلاک

میشود

در بیداری های خویش ستاره ای برایم ثانیه به ثانیه چشمک میزد و چه دیوانگیهایی با ان ستاره داشتم

از ان پس ان شد ستاره ی شبهای مشرقی من و ستاره شبهای پر آوازه من او شد ستاره درد ها و

شادیهایم

او با من شریک شد و برایم کلبه عشق ساخت و ان کلبه کوچکمان را با دریای محبت آزیین کرد او امد و

دیوانه وار عاشق ترینم کرد

امشب از دلم گله دارم که چرا روز و شب و ثانیه به ثانیه مرا به خاطر او عذاب میدهد و مرا اسیر چنگال

دستان نیلوفریش میکند چرا لحظات ارامش در دل من پنهان شده و چرا او مسافر حال نیست و چرا او در

جست و جوی معشوقی است که هزاران جاده و کوچه و خیابان را باید پیومد تا به او رسید

من از دلم گلمندم که چرا در بین این همه شادی ؛غم هایش را برای من آورد چرا اینقدر مرا اسیر تو کرد و

چرا همیشه برایم میگوید برایش قصه عشق بخوانم و دیوانه وار تور ا صدا بزنم

آمده ام تا جواب این چراها را از تو بپرسم از تویی که مهربانی و مهربانی را برایم تحفه اوردی جواب

چراهایم را بگو تا شاید دل کوچکم ارام شود و کنج تنهایی های شب با ر دیگر ارامش را حس کند

بگو تو چه جادویی بر دلم کردی که دربه در دنبال نگاه تو میگردد

mohammad.persia
8th April 2011, 09:30 PM
انتظــــار (http://neda800.blogfa.com/post-74.aspx)






معشوق من دردی است نهفته در قلبم.درد دوری زهر تلخی بر چشمان منتظر نگاشته.درد دوری ناله

خروشان و برق اسای وجود دلدارت را احاطه کرده.امشب کنار ساحل؛ دل برموجهای دریا سپردم .ساحل

هم تشنه معشوقش بود تشنه دریا .او نزدیک دریا بود اما ناچار بود فقط محو تماشای او شود و منتظر

موج خروشان تا بیاید و ساحل را در آغوش بگیرد.معشوق من ساحل و دریا هر ثانیه محو تماشای همند

اما همیشه و هر لحظه در انتظار آغوشی گرم و دلنشینند.

امشب انگار چنگ زدند بر دل بیتاب

امشب انگار زهر زدنند بر دل بیمار

.امشب انگار سخت گذشت بردل این یار

انتظار شنیدن نجوای دل انگیز کلامت را نمیدانی چقدر لذت بخش و طنین انداز تصور میکنم.

انتظار صدای پای تو را دارم تا مثل همین دریا ارام ارام نزد ساحل بیایی و بار دگر ساحل را در اغوش گرم

خود بفشاری

انتظار دارم ثانیه ها در گذر باشند و من محو تماشای چشمانت باشم و با دریایی از دلتنگی و باهزار هزار

مهر و عاطفه به تو خیره شوم و عین دیوانه ها با دلی سرشار از عشق بار دگر گویم دوستت دارم

انتظار دارم شب هنگام بر بالین تو آیم و بوسه ای از لبت بگریم و با نوازشی عاشقانه کنار تو با ارامشی

عجین خفته و به رویاهای زیبا سلام گویم

پس میگویم

ای انتظارها تا کی ادامه خواهید داشت؟و آیا زمانی که به پایان رسیدید باز هم بهانه برای زیستن باقی

خواهد ماند؟

uody
9th April 2011, 01:31 AM
تورو من به چی تشبیه بکنم..

تو مثل راز پاییزی ومن رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل شمعدانی ها پراز رازی و زیبایی
ومن در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
تو دریای ترینی ، آبی وآرام وبی پایان
ومن موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان وآبی وشفاف
ومن درآرزوی قطره های پاک بارانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق که من امشب پریشانم
تو دنیای منی بی انتها وساکت وسر شار
ومن تنها دراین دنیای دوراز غصه مهمانم
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور ونامعلوم
ومن درحسرت دیدار چشمت رو به پایانم
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر ها
ومن هم یک کبوتر تشنه باران درمانم
بمان امشب کنار لحظه های بی قراریم
ببین با تو چه روئیایی ست رنگ شوق چشمانم
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز ازعطر دستانت پراز شوق است دستانم
تو فکر خواب گل هایی که یک شب باد ویران کرد
ومن خواب ترا می بینم ولبخند پنهانم
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
ومن مرغی که ازعشقت فقط بی تاب وحیرانم
تو می آیی ومن گل می دهم درسایه چشمت
وبعد ازتو منم با غصه های قلب می سوزانم
تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد
ومن تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم
شبست ونغمه مهتاب ومرغان سفر کرده
وشاید یک مد کمرنگ ازشعری که می خوانم
تمام آرزوهایم زمانی سبز می گردد
که تو یک شب بگویی ، دوستم داری ، می دانم
غروب آخرشعرم پراز آرامش دریاست
ومن امشب قسم خوردم تو را هرگز نرنجانم
به جان هرچه عاشق توی این دنیای پرغوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها وبی فانوس خواهم مرد


دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم

mohammad.persia
9th April 2011, 11:05 AM
معشوق من دردی است نهفته در قلبم.درد دوری زهر تلخی بر چشمان منتظر نگاشته.درد دوری ناله

خروشان و برق اسای وجود دلدارت را احاطه کرده.امشب کنار ساحل؛ دل برموجهای دریا سپردم .ساحل

هم تشنه معشوقش بود تشنه دریا .او نزدیک دریا بود اما ناچار بود فقط محو تماشای او شود و منتظر

موج خروشان تا بیاید و ساحل را در آغوش بگیرد.معشوق من ساحل و دریا هر ثانیه محو تماشای همند

اما همیشه و هر لحظه در انتظار آغوشی گرم و دلنشینند.

امشب انگار چنگ زدند بر دل بیتاب

امشب انگار زهر زدنند بر دل بیمار

.امشب انگار سخت گذشت بردل این یار

انتظار شنیدن نجوای دل انگیز کلامت را نمیدانی چقدر لذت بخش و طنین انداز تصور میکنم.

انتظار صدای پای تو را دارم تا مثل همین دریا ارام ارام نزد ساحل بیایی و بار دگر ساحل را در اغوش گرم

خود بفشاری

انتظار دارم ثانیه ها در گذر باشند و من محو تماشای چشمانت باشم و با دریایی از دلتنگی و باهزار هزار

مهر و عاطفه به تو خیره شوم و عین دیوانه ها با دلی سرشار از عشق بار دگر گویم دوستت دارم

انتظار دارم شب هنگام بر بالین تو آیم و بوسه ای از لبت بگریم و با نوازشی عاشقانه کنار تو با ارامشی

عجین خفته و به رویاهای زیبا سلام گویم

پس میگویم

ای انتظارها تا کی ادامه خواهید داشت؟و آیا زمانی که به پایان رسیدید باز هم بهانه برای زیستن باقی

خواهد ماند؟

uody
9th April 2011, 08:12 PM
بگين بباره باروون ... دلم هواشو كرده
بگين تموم شدم من
بگين كه بر نگرده
بهش بگين شكستم بهش بگين بريدم
نه اون به من رسيد و نه من به اون رسيدم
......
برهنه زير بارون خراب و درب و داغون
از ادما فراري از عاشقا گريزون
بذار كسي نبينه
غرور گريه هامو
بذار كسي نفهمه غم تو خنده هامو
.....
يه دار سخت سختم
يه باغ بي درختم
نفرين خيس بارون سياه روز بختم
تنم داره ميلرزه تو اين هواي هرزه
گاهي نداشتن دل به داشتنش مي ارزه....

mohammad.persia
9th April 2011, 10:03 PM
اخه من هیچی ندارم که نثار تو کنم تا فدای چشای مثل بهار تو کنم
میدرخشی مثل یک تیکه جواهر توی جمع
من میترسم عاقبت یه روز قمارت بکنم
من مثل شبای بی ستاره سرد وخالیم
خوب میترسم جای عشق غصه رو یارتو کنم
تو مثل غصه پر از خاطره هستی نمی خوام
من بی نشون تو رو نشونه دارت بکنم
تو که بی قراره دیدن شب و ستاره ای
واسه دیدن ستاره بی قرارت بکنم
مثل دریا بی قراری نمیتونی بمونی
من چرا مثل یه برکه موندگارت بکنم
من مثل شبای بی ستاره سرد وخالیم
خوب میترسم جای عشق غصه رو یارت بکنم
..
.
تو بگو خودت بگو با تو بمونم یا برم
اخه من هیچ نمیخوام که غصه دارتت بکنم

uody
10th April 2011, 12:13 AM
من براي اين روزها اشك نمي ريزم، نه براي کارهاي جاهلانه

نه براي حرفهاي عاشقانه

من براي دلي اشك مي ريزم

كه خود نميداند كدام محركها را به امانت گرفته است

من براي خود اشك مي ريزم

كه به دنبال محبت

همه جا رفت،

به همه سر زد و آخر آن را در جايي يافت كه گمان ميكرد

آخر راه است

من براي آن روزهايي اشك مي ريزم

كه باورهايم را قاب گرفتم و در اتاق دلم آويزان كردم

كه هر كسي به اين اتاق بيايد آنها را ببيند

ببيند كه من براي خود چه خدايي ساختم

ببيند كه " مطرب و درويش و حاجب را به اين درگاه را ه نيست"

آري من آن حرفهاي شيرين را قاب كردم

تا روزي آنها را به همه نشان دهم

و
بگويم من آن بهشت كوچك را يافته ام. . . .



افسوس كه دير هنگاميست كه آن حرفها ديگر برايم تكرار نمي شوند،

چه بايدكرد؟

مرا چگونه ميخواستي؟

چگونه مي بايد مي بودم تا از اين وسوسه ها در امان باشم؟

من چه بايد مي كردم؟

و اكنون ديرهنگاميست گويي بيهوده ميگريم . . . . . . . . . .

mohammad.persia
10th April 2011, 08:58 AM
مانده ام در تاریکی شب

اشیان گرفته ام در تاریکی شب و تاب دیدن روز را ندارم. ...
این مرد خود پرست
این دیو. این رها شده از بند
مست مست
استاده رو به روی من و
خیره در منست
گفتم به خویشتن
ایا توان رستنم از این نگاه هست؟
مشتی زدم به سینه ی او.
ناگهان دریغ
ائینه ی تمام قد رو به رو شکست.
(مصدق-خودشکن)
امدم تو را ببینم ولی نشد

uody
13th April 2011, 12:36 PM
خسته ام میفهمید؟!
خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن.
خسته از منحنی بودن و عشق.
خسته از حس غریبانه این تنهایی.
بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت.
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ.
بخدا خسته ام از حادثه ساعقه بودن در باد.
همه عمر دروغ،
گفته ام من به همه.
گفته ام:
عاشق پروانه شدم!
واله و مست شدم از ضربان دل گل!
شمع را میفهمم!
کذب محض است،
دروغ است،
دروغ!!
من چه میدانم از،
حس پروانه شدن؟!
من چه میدانم گل،
عشق را میفهمد؟
یا فقط دلبریش را بلد است؟!
من چه میدانم شمع،
واپسین لحظه مرگ،
حسرت زندگیش پروانه است؟
یا هراسان شده از فاجعه نیست شدن؟!
به خدا من همه را لاف زدم!!
بخدا من همه عمر به عشاق حسادت کردم!!
باختم من همه عمر دلم را،
به سراب !!
باختم من همه عمر دلم را،
به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!
باختم من همه عمر دلم را،
به هراس تر یک بوسه به لبهای خزان!!
بخدا لاف زدم،
من نمیدانم عشق،
رنگ سرخ است؟!
آبیست؟!
یا که مهتاب هر شب، واقعاً مهتابیست؟!
عشق را در طرف کودکیم،
خواب دیدم یکبار!
خواستم صادق و عاشق باشم!
خواستم مست شقایق باشم!
خواستم غرق شوم،
در شط مهر و وفا
اما حیف،
حس من کوچک بود.
یا که شاید مغلوب،
پیش زیبایی ها!!
بخدا خسته شدم،
میشود قلب مرا عفو کنید؟
و رهایم بکنید،
تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟
تا دلم باز شود؟!
خسته ام درک کنید.
میروم زندگیم را بکنم،
میروم مثل شما،
پی احساس غریبم تا باز،
شاید عاشق بشوم!!

mohammad.persia
14th April 2011, 09:53 PM
باز از غم مینویسم ، از غم دلتنگی
مینویسم که دلم هوایت را کرده است ، کاش تو را میدیدم ، به چشمهایت خیره میشدم و با تو درد دل میکردم .
باز هم مینویسم از عشق تنها ،عشقی که با تو بود ، باز هم مینویسم از احساسی که من نسبت به تو بود .
احساسی به لطافت دستهای مهربانت ، به پاکی قلبت و به قشنگی لحظه دیدار .
حالا که دلتنگم ، حالا که بغض گلویم را گرفته و راهی جز اشک ریختن ندارم ،پس باز هم مینویسم از اشک.
همان قطره پاکی که از چشمهای خسته ام سرازیر میشود ! قطره ای که از درون آن میتوان یک عالمه محبت و عشق دید.
قطره ای که درونش دلتنگیست ، غم عاشقیست ، آری همان اشک ، همانی که در لحظه دیدار بر روی گونه هایم دیدی.
پرسیدی که این چیست ؟ با اینکه میدانستم میدانی اشک است ، اما گفتم که چیزی نیست .
با دستهای مهربانت اشکهای رو گونه ام را پاک کردی و مرا آرام کردی.
برای نوشتن لحظه ای اشک ریختن باید صدها بار کاغذ سفید دفترم را پاره پاره کنم، آنگاه که از این احساس زیبا مینویسم چشمهایم شروع به اشک ریختن میکند ، اشکهایی که بر روی صفحه سفید کاغذ میریزد ! اما آیا کسی فهمید که اینها اشک است؟
چرا اشک؟ دلم گرفته است به خدا دلتنگ یارم ! برای یک لحظه نگاه به چشمهایش.
احساسی را زیباتر از اشک ریختن در لحظه های عاشقی ندیده ام ، اگرچه زیباست اما از درون تلخ تلخ است.
باز هم مینویسم از اشک ، تا ببینی ، بخوانی و بدانی که طاقت یک لحظه دوری ات را ندارم.
بازهم تنها آمد ، بازهم غم های تازه ، باز هم در کلبه ، این دفتر عشق تنها باز شود .

uody
15th April 2011, 12:36 AM
می آیم روزی


و حاصل صبرت را با کاسه ای از جنس


بلور یکجا سر می کشم


می آیم ، آری روزی


و اگر انتظاری مانده باشد


برای تو و همگان


لبخند یخ بسته قالب میگیرم


من هنوز در کنار توام


آن که لیوان آب دردستش نگاه داشته


منم


تشنه نیستی ؟


به خدا هر روز سایه هایت را رنگ می زنم


اما هر بار که می آیم


به قدمهایت زانو بخشم


فاصله ای از تو پریده ، فریاد می زند :


تو دیگر از پاره خط های قلبم دوری ، دووووووور !



آه چقدر فاصله !!

mohammad.persia
15th April 2011, 08:49 AM
من اگر روح پريشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازي دوران دارم
دل گريان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
در غمستان نفسگير، اگر
نفسم ميگيرد
آرزو در دل من
متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس
جان مرا ميگيرد
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم

uody
16th April 2011, 05:12 PM
اي كاش ميدانستي شبها....
تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام به سياهي چشمانم سنجاق ميكنم
تا يادم نرود در روي زمين كسي هم هست
كه سبزي لحظه هايش ....
روزي آرزويم بود.

mohammad.persia
17th April 2011, 12:43 AM
وقتی تو رفته تنهای تنها بودم ، لحظه های سرد زندگی ام را با تنهایی سر میکردم .
تنها غمی که داشتم غم تنهایی در دل بود ، دیگر هیچ غمی جز این نداشتم .
گاهی که دلتنگ می شود با خدای خویش راز و نیاز میکردم .
و لحظه ای که دلم میگرفت چند قطره اشک میریختم و دلم خالی میشد از غم تنهایی .
قلبم با خدا بود ، چشمانم بهانه ای نمیگرفت و لحظه های زندگی را تنها با غم تنهایی سر میکردم .
روزی آمد که دلم اسیر شد ، اسیر دل کسی که مثل تو بی وفا نبود.
لحظه های زندگیم دگرگون شد ، همه زندگی ام یاد و ذکر نام او شد.
حالا بدون این که نگاه به من کنی برو که دلم دیگر منتظر جواب تو نیست ، برو.
حالا بدان لحظه به لحظه دلتنگش او میشم ، حالا اسم او همیشه روی لب تنها نشسته.
این روبدان وقتی که دلم میگره با او درد دل میکنم، او هست که من رو از غم تنهایی دل ، رها کرد.
اینبار وقتی دلم میگرفت به جای اشک ریختن برای تو، زار و زار گریه میکنم برای او .
خدا را بیشتر از هر وقت دیگر یاد میکردم ، همه زندگی ام عشق هست و ذکر نام عشق.
چشمانم لحظه به لحظه بهانه دیدار با او را میگره .دلم میخواد فقط نگاهش کنم .
دیگر نمیخوام دوباره با تنهایی باشم ، دیگر میخوام دوباره با باهم بودن رو تجربه کنم.
ولی غم عشق مرا میسوزاند . اما دیگر راهی نداشتم .عاشق ماندم و عاشقانه نیز در آتش عشق سوختم .
عشق تنها : تنهایی رفت و تنها چند خاطره تلخ به جا ماند ، دیگر نه عاشق بودم ، نه تنها.
اینبار یک مجنون دل شکسته هستم که او رو داشتم به یادش می سوختم میخوام با یادش بمانم .

mohammad.persia
18th April 2011, 12:18 AM
دوباره آسمان این دل تنها ابری شده ، انکاری دوباره این چشمهای خسته ام بارانی شده ؟
دوباره دلم گرفته و نوای دلتنگی رو با یه گیتار شکسته میزنم .
میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا اشک ام ، تبدیل به گریه میشه.
دوباره این دل بهانه تو رو داره گلم ، نمیدونم شاید درد دور بودن از تو دلتنگی را در دلم بیشتر میکنه.
خیلی دلم گرفته ، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری میشه.
خیلی دلم گرفته ، مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر میشه ، میخواد با همدمش براه اما ، نمیشه.
دلم گرفته مثل لحظه تلخ غروب ، مثل لحظه سوختن پروانه ، مثل لحظه شکستن یک قلب تنها .
دوباره خورشید میره و یک آسمون بی ستاره میاد ، دوباره این دل بهانه می گیر پیش خدا .
کنار پنجره میرم ، نگاه به آسمان بی ستاره میکنم . آسمونی که دلگیرتر از دل منه .
خیلی دلم گرفته ، احساس تنهایی در دلم و وجودم بیشتر از همیشه شده .
تنهایی منو می سوزونه ، دلم مثل دریا پر از مواج شوده باز.
دوباره این دل من مثل چشمام در حسرت طلوعی دیگر است.
آسمون چشمام پر از ابرهای سیاه سرگردان شوده ، قناری پر بسته در گوشهای از قفس این دل، نشسته و بی آواز شوده .
هوا ، هوای ابری ، هوای دلگیر، مخوام گریه کنم ، میخوام ببارم .مثل باران بهاری
دفترم دیگه کم کم داره خیس میشه این چند جمله رو بگم دفتر عشق تنها رو ببندم .
دلم میخواد از این غم تلخ و نفسگیر رها بشم .
اما نمیتونم …
دوباره دلم گرفته ، خیلی دلم گرفته ،
اما کسی نیست تا با من درد دل کنه ، کسی نیست سرم را بر روی شانه هاش بزارم
و آرام شوم… هیچکس نیست

uody
19th April 2011, 02:14 AM
کاش می شد که کسی می آمد


این دل خسته ی ما را می برد


چشم ما را می شست



کاش می شد که غم و دلتنگی


راه این خانه ی ما گم می کرد


و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم


و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید


و کمی مهربان تر بودیم



کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد


گل لبخند به مهمانی لب می بردیم


بذر امید به دشت دل هم


کسی از جنس محبت غزلی را می خواند


و به یلدای زمستانی و تنهائی هم


یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم



کاش می فهمیدیم


قدراین لحظه که در دوری هم می راندیم



کاش می دانستیم راز این رود حیات


که به سرچشمه نمی گردد باز



کاش می شد مزه خوبی را


می چشاندیم به کام دلمان



کاش ما تجربه ای می کردیم


شستن اشک از چشم


بردن غم از دل


همدلی کردن را



کاش میشد که کسی می آمد


باور تیره ی ما را می شست


و به ما می فهماند


دل ما منزل تاریکی نیست


اخم بر چهره بسی نازیباست


بهترین واژه همان لبخنداست


که ز لبهای همه دور شده ست



کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم


تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم

mohammad.persia
22nd April 2011, 03:37 PM
یک روز می بوسمت
یک روز که باران می بارد ،
یک روز که چترمان دو نفره شده ،
یک روز که همه جا حسابی خیس است
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ،
آرام تر از هر چه تصورش را کنی ،
آهسته ، می بوسمت ...
یک روز می بوسمت !
هر چه پیش آید خوش آید !
حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم !
دلم ترسیده ،
که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی .
آخر ، عشق سه حرفی کلاس اول من ،
حالا آن قدر دوست داشتنی شده
که برای خیلی ها سه حرف که سهل است ،
هزار هزار حر
یک روز می بوسمت
به قول شاعر :
عشق کلاس اول ،
تنها سه حرف است ،
اما کلاس آخر ،
عشق هزار حرف است ... .
یک روز می بوسمت !
فوقش خدا مرا می برد جهنم !
این شعر برام خیلی اشناست
فوقش می شوم ابلیس !
آن وقت تو هم به خاطر این که
یک « ابلیس » تو را بوسیده ،
جهنمی می شوی !
جهنم که آمدی ،
من آن جا پیدایت می کنم
و از لج خدا هر روز می بوسمت !
وای خدا !
چه صفایی پیدا می کند جهنم ... !
یک روز می بوسمت !
می خندم و می بوسمت !
گریه می کنم و می بوسمت !
یک روز می آید که از آن روز به بعد ،
من هر روز می بوسمت !
لبهایم را می گذارم روی گونه هایت ،
و بعد هر چه بادا باد : می بوسمت
تو احتمالا سرخ می شوی ،
و من هم که پیش تو همیشه سرخم

mohammad.persia
24th April 2011, 09:46 PM
روزگاری کلبه ی من از صفا چون گلشن بود ........... از فروغ ماه رخت آشیانم روشن بود
روزگاری ساحل دور خلوت عشق ما بود ............یاد از آن روزی که جهان پیش چشمم زیبا بود
روزگاری همچو قمری می نشستی بر سر راه من
می سرودی نغمه به نام من
روزگاری همچو شبنم بوسه بر گلبرگ لبت سادم
بی خبر در پای تو افتادم
خاطرات گذشته ها نمی شود دمی فراموشم
مرغ خوش نغمه ی تو ام بسته پرم ز غصه خاموشم

mohammad.persia
27th April 2011, 08:54 AM
دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد، و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است



مردم می آیند و می روند اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد.





دیگر کسی نقشی بر این سینه سخت و ستبر نمی زند.




دنیا بیستون است و روی هر ستون ، عفریت فرهاد کش نشسته است.هر روز پایین می آید و



در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد. و جهان تلخ می شود



تو اما باور نکن



زیرا که تا عشق هست ، شیرین هست



عشق اما گاهی سخت می شود ، آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید
روی این بیستون ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توان ردی از عشق گذاشت ،



و گرنه هیچ کس باور نمی کند که این بیستون فرهادی داشت

amin_745
27th April 2011, 12:22 PM
سلام من به تو يار قديمي
منم همون هوادار قديمي
هنوز همون خراباتي و مستم
ولي بي تو سبوي مي شکستم

*yas*
27th April 2011, 12:37 PM
روزگاري در گوشه اي از دفترم نوشته بودم.... تنهائي را دوست دارم چون بي وفا نيست
تنهائي را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام تنهائي رادوست دارم چون عشق دروغين درآن نيست
تنهائي را دوست دارم چون خدا هم تنهاست تنهائي را دوست دارم چون در
خلوت وتنهائيم در انتظار خواهم گريست وهيچ کس اشکهايم را نميبيند اما از روزي که تو را
ديديم نوشتم ازتنهائي بيزارم چون تنهائي ياد آور لحظات تلخ بي تو مردنم است

mohammad.persia
28th April 2011, 12:37 AM
امشب

که ابرها در اغوش آسمان

غلت می خورند

و باد خود را به همه کوچه های هوس می ساید

واپسین گام های بی رمقم

تقارن خطوط خاک را به هم می ریزد

وقتی تردید رفتن

باور رسیدن را کودکانه به بازی می گیرد

به سان شبح لرزانی

بر مزار آرزوهایم از هوش رفتم

و لبانم که شرم التهاب داشت

برای بوسیدن پیشانی بلند انتظار تو

ضربان اشارتی می شود

تا معنی ام کنی

گر چه تا چشم انداز همه اشاره ها

نا مفهوم ام !

باید بروم خودم را فراموش کنم

تو را که نمی شود

امشب

که ابرها در اغوش آسمان

غلت می خورند

و باد خود را به همه کوچه های هوس می ساید

واپسین گام های بی رمقم

تقارن خطوط خاک را به هم می ریزد

وقتی تردید رفتن

باور رسیدن را کودکانه به بازی می گیرد

به سان شبح لرزانی

بر مزار آرزوهایم از هوش رفتم

و لبانم که شرم التهاب داشت

برای بوسیدن پیشانی بلند انتظار تو

ضربان اشارتی می شود

تا معنی ام کنی

گر چه تا چشم انداز همه اشاره ها

نا مفهوم ام !

باید بروم خودم را فراموش کنم

تو را که نمی شود

امشب

که ابرها در اغوش آسمان

غلت می خورند

و باد خود را به همه کوچه های هوس می ساید

واپسین گام های بی رمقم

تقارن خطوط خاک را به هم می ریزد

وقتی تردید رفتن

باور رسیدن را کودکانه به بازی می گیرد

به سان شبح لرزانی

بر مزار آرزوهایم از هوش رفتم

و لبانم که شرم التهاب داشت

برای بوسیدن پیشانی بلند انتظار تو

ضربان اشارتی می شود

تا معنی ام کنی

گر چه تا چشم انداز همه اشاره ها

نا مفهوم ام !

باید بروم خودم را فراموش کنم

تو را که نمی شود...

mohammad.persia
28th April 2011, 08:13 PM
برای تو...


می خواهم برای تو بنویسم آری برای تو برای تو که در کل


وجودمی برای تو که تمام دنیای منی می خواهم نوشته هایم


را به نگاهت بدهم به نگاه ناز تو به دستان نوازشگرت به تو که


با گرمی عشقت به من زندگی دوباره دادی به تو که اگر نباشی


من دیگر نیستم پس باش تا من هم باشم.


بمون تا من بمونم...

mohammad.persia
29th April 2011, 12:13 AM
برو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

این صدا رو خاطرت از یاد برد .. بس که من خوندم و آواز نشد

همه ی سعیمو کردم مگه نه .. من به هر دری زدم باز نشد

دست تو رو شد ولی من باختم .. بس که بازی تو بی قاعده بود

همه راز دلمو فهمیدم .. بس که این کار تو بی فایده بود .

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو

تو هنوزم با تنم غریبه ای .. من به عطر تنت عادت دارم

تو کنار من دروغی وهمی .. من کنار تو حقیقت دارم
باورم نمیشه که غمگینی .. اینکه میخندی به من یعنی نه

از تو میپرسم بگی شاید تو هم .. و سکوتت دائما یعنی نه

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو

mohammad.persia
29th April 2011, 12:15 AM
وقتی دلت رو غصه ها یواش یواش تاب می خوره
وقتی تموم درد تو از دوری ها آب می خوره
وقتی که پای جاده ها به آسمون نمیرسه
خاطره های رنگی هم به دادمون نمی رسه
چشمای خیس پنجره رو پشم تو جا می مونه
آخر قصه ی دلت برات معما می مونه
رو جاده ها سرک بکش مسافر خسته من
به آسمون آبیه دل منم سری بزن
من از تموم لحظه هام برات یه دریا می کشم
یه انتطار ناتموم یه قلب تنها می کشم.

mohammad.persia
29th April 2011, 08:16 AM
من به یک احساس خالی دلخوشم

من به گل های خیالی دلخوشم



در کنار سفره اسطوره ها

من به یک ظرف سفالی دلخوشم



مثل اندوه کویر و بغض خاک

با خیال آبسالی دلخوشم



سر نهم بر بالش اندوه خویش

با همین افسرده حالی دل خوشم



در هجوم رنگ در فصل صدا

با بهار نقش قالی دلخوشم



آسمانم: حجم سرد یک قفس

با غم آسوده بالی دلخوشم



گرچه اهل این خیابان نیستم

با هوای این حوالی دلخوشم



سهیل محمودی

mohammad.persia
29th April 2011, 08:24 AM
زنده وار از سروده هاي هوشنگ ابتهاج

چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری

نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد

که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان

که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری

دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی

چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند

دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد

دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

سحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست

تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟

که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی

بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم

منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر

که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناری

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها

بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

mohammad.persia
30th April 2011, 10:09 AM
آغاز من ، تو بودی و پایان من تویی
آرامش پس از شب توفان من تویی
حتی عجیب نیست، که در اوج شک و شطح
زیباترین بهانه ایمان تویی
احساسهایی از متفاوت میان ماست
آباد از توام من و ، ویران من تویی
آسان نبود گرد همه شهر گشتنم
آنک ، چه سخت یافتم :" انسان " من تویی
پیداست من به شعله تو زنده ام هنوز
در سینه من ، آتش پنهان من تویی
هر صبح ، با طلوع تو بیدار می شوم
رمز طلسم بسته چشمان من تویی
هر چند سرنوشت من و تو ، دوگانگی است
تنهای من ! نهایت عرفان من تویی

mohammad.persia
1st May 2011, 11:33 AM
اگر چشم داشتم که بر میگذاشتم و آرام میگریستم برای خاطر شکسته چیزی در من که شکل میگیرد از حظور من -اگر این کلمات را میدانستم داستانی مینوشتم به روشنی خاطرارت مبهمی که در من شکل گرفته! ولی حیف که این دستان یاریم نمیکنند- جیف که مشتانم جز بر یر خویش بر جایی فرو نمی ایند .
احساس میکنم تو خودم غرق شدم !
چطور میشه به راحتی از جدایی گفت!

mohammad.persia
1st May 2011, 04:26 PM
دارم از غصه میمیرم
خدا کاری بکن این بار
که دستای ظریفش رو
تو دستام حس کنم یک بار

خدا کاری بکن این بار
خدای مهربون من
زبونم بند اومد ای وای
کجا رفت هم زبون من

خدا کاری بکن مردم
خدا اونم دلش تنگه
اگه میگه مهم نیستم
با حسش داره میجنگه

اگه میگه تو فکرم نیست
میخواد بیشتر پیشش باشم
درسته اون ولم کرده
دلیل اشک چشماشم

خدا کاری بکن اون رفت
بهش بگو که برگرده
این بار قدرش رو میدونم
اگرچه اون ولم کرده

خدا کاری بکن زود باش
خدا اون دیگه تنها نیست
خدا بهش بگو مردم
چرا عین خیالش نیست

خدای مهربون من
دلت میاد که تنهاشم
بره عشقم تک و تنها
تا کی دلواپسش باشم

خدا کاری بکن زود باش
خدا صبرم همین قدر بود
بگو حرفاشو بخشیدم
بگو گنجایشم کم بود

بگو تقصیر من بوده
بگو حق داره می دونم
بگو به فکر جبرانه
بگو قدرش رو میدونم

بگو دیگه غرورش مرد
میخواد پیش تو برگرده
بگو سختی این روزا
اونو از راه بدر کرده

خجالت می کشم از اون
بگو چیزی نگه اونم
خدا پادر میونی کن
شاید از من خوشش اومد

mohammad.persia
1st May 2011, 04:30 PM
باشه دلم باور نکن
که اون با تو نمی مونه
باشه دلم باور نکن
برات نمیشه همخونه

باشه دلم باور نکن
دل اون با تو یکی نیست
تنها٬ دلم باور بکن
غیر خدا هیچکسی نیست

باشه دلم؟ طاقت بیار
تنها و بی رفیق بمون
باشه دلم؟ آروم بگیر
فقط واسه خدا بخون..

mohammad.persia
1st May 2011, 05:11 PM
دوباره میخوام بگم دوست دارم
سرمو میخوام رو شونه ات بذارم
دوباره دلم میخواد با تو باشم
توی قلب و دل تو جا بشم
دوباره دلم میخواد داد بزنم
قصه ی عشقتو فریاد بزنم
دوباره باید که تنها بمونم
واسه ی چشمای زیبات بخونم
دوباره باید که گیتار بزنم
از دوریت سر رو به دیوار بزنم
دوباره یه روز عشق رسیده باز
دوباره تنها شدم غمگینه ساز (ساز موسیقی)
دوباره هیچکی به من هدیه نداد
دوباره هدیمو من دادم به باد
دوباره باد باید پیشه تو بیاد
بگه اینجا یکی هست تو رو میخواد

*yas*
4th May 2011, 09:13 AM
مهم آن نيست كه صدايم كني
مهم آن نيست كه پرندگان را براي من به آواز بخواني
مهم آن نيست كه دل به غم هاي من بسپاري
و شادي هايت را به من هم دهي
مهم آن نيست كه شبنم اشك هايت برايم باشد
مهم آن است كه من
غم تو دارم
و شمعي برايت در دل
برايم اين مهم است كه در دلم
تو براي مني
و همين برايم كافيست

mohammad.persia
4th May 2011, 09:02 PM
چه بگويم كه چه كرد آن سر زلف شكن شكن
به كه نالم كه چه از تو چه جفاها رسد به من
من بي دل شب غربت به كجا رو كنم بگو
مگر اندر شب زلفت به شبي من كنم وطن
نه ز زلفت من بي دل بشوم در نشسته ات
چه بگويم ز لبانت ز رخانت وز آن دهن
چو بخندي بشكوفد ز رخانت به باغ گل
به دو چشم من غمگين گل و نسرين چمن چمن
چو خرامان بخرامي به كرشمه گمان برم
كه غزالي به در آمد ز ديار ختن ختن
نشوم من به نصيحت دگر از تو جدا جدا
مگر آن دم كه وفا را بشود جان جدا ز تن

mohammad.persia
4th May 2011, 09:03 PM
وقتی روزگار نا روزگاره
وقتی روبروت تنها دیواره
وقتی تنهاییت قد یه دنیاست
وقتی خوشبختی برات یه رویاست
وقتی بودنت درد و تکراره
از در و دیوار برات میباره
تو تنها نیستی یکی باهاته
یکی که برق توی چشاته
نمیشه عقربه ها رو به عقب برگردوند
نمیشه که قصه زندگی رو از سر خوند
زندگی درست مثل یه جاده یک طرفست
یهو میبینی نداری دیگه راه پیش و پس
چشماتو نبند روی زندگی
آخرش باید حرفاتو بگی
نذار روزگار برنده باشه
نذار که سفرت شرمنده باشه
نمیشه برگشت به اول راه
دنیا رنگیه نه سفیدو سیاه
وقتی که زخماتو میشماری
وقتی که به هیچکس امید نداری
یکی با تو هست تو تنها نیستی
تنها آدم تو دنیا نیستی
نمیشه عقربه ها رو به عقب برگردوند
نمیشه که قصه زندگی رو از سر خوند
زندگی درست مثل یه جاده یک طرفست
یهو میبینی نداری دیگه راه پیش و پس

mohammad.persia
4th May 2011, 09:03 PM
چیه دلم گرفتی واسه چی داری گریه می کنی
چیه دلم شکستی
واسه کی داری گریه می کنی
چیه دلم غریبی
چی دیدی داری گریه می کنی

میگی گذاشته رفته
اونی که مثل نفس تو بود
میگی دلتو شکسته
اونی که همه کس تو بود
میگی دیدی نمونده
پای همه حرفایی که زده بود

دل من می دونم داری دیوونه میشی
اما باز بیخیالش...

دل من می دونم داری ویرونه میشی
اما باز بیخیالش...

دل من می دونم داری دیوونه میشی
اما باز بیخیالش...

دل من می دونم داری ویرونه میشی
اما باز بیخیالش...

mohammad.persia
4th May 2011, 09:04 PM
دوباره میخوام بگم دوست دارم
سرمو میخوام رو شونه ات بذارم
دوباره دلم میخواد با تو باشم
توی قلب و دل تو جا بشم
دوباره دلم میخواد داد بزنم
قصه ی عشقتو فریاد بزنم
دوباره باید که تنها بمونم
واسه ی چشمای زیبات بخونم
دوباره باید که گیتار بزنم
از دوریت سر رو به دیوار بزنم
دوباره یه روز عشق رسیده باز
دوباره تنها شدم غمگینه ساز

دوباره هیچکی به من هدیه نداد
دوباره هدیمو من دادم به باد
دوباره باد باید پیشه تو بیاد
بگه اینجا یکی هست تو رو میخواد

mohammad.persia
4th May 2011, 09:04 PM
اگه دستات توی دستام بود

همه روزهام آفتابی می شد

اگه دستات توی دستام بود

همه شبهام مهتابی میشد

اگه دستات توی دستام بود

آسمونا آبی می شد

اگه دستات توی دستام بود

دنیا جای نابی می شد

اگه دستات توی دستام بود

واسه بارون چتر می ساختم

اگه دستات توی دستام بود

جام غم شادی می کاشتم

اگه دستات توی دستام بود

واسه کار جون می گرفتم

از کسی که چپ نگات کرد

واسه تو خون می گرفتم

اگه دستات توی دستام بود

نمی شد هیچ موقع سردم

با تو تا آخر دنیا

رقص جانانه می کردم

اگه دستات توی دستام بود

با دلم نگات می کردم

خودمو تا آخر عمر

فدای چشات می کردم

اما حیف حالا که تنهام

باید شعر غم بخونم

بی تو تو خلوت قلبم

تاریک و سکوته خونم

بی تو این روزهای روشن

تاریک و سیاه و زشتن

همه تو روح و وجودم

دلمو تنها گذاشتن

کاش یه روز تو رو ببینم

بگی که باهام می مونی

بگی تا آخر دنیا

با دلم تو مهربونی

اگه دستات توی دستام بود

میشدی تمام دنیام

باز پریدم از خیالت

من هنوزم خیلی تنهام...

mohammad.persia
5th May 2011, 10:51 AM
ویرانه دل


امشب حالم خرابه
داغونم ، داغون
بازم یادت افتاده رو دلم
نمیدونم ولی فکر کنم دیوونم

آره دیوونم دیوونه شدم
قاطی کردم ، دارم دارم میخندم و مینویسم
فکر کنم دیوونم
ای کاش اشکام سرازیر میشد تا شاید آروم بگیرم
میخوام داد بزنم ، زار بزنم ، گریه کنم ، بگم بریدم ، بریدم از این زندگی لعنتی ، خسته ام ، خسته
نمیدونم چرا فکر میکنم این حس و حال هر شب به سراغم میاد
هر شب حالم خرابه!!!!
فکر کنم دیوونه شدم ، آره دیوونم ، دیوونه!!!!!!!!!!!
راستی یادته؟!!
یادته قول داده بودم؟
قول دادم فراموشت نکنم!!
پس تو چی؟؟
نمیدونم چرا ازت قول نگرفتم که فراموشم نکنی!!!
اماحالا فراموشم کردی!!!
تو رفتی
پس من چی؟؟ ، من چی؟
یادته گفتی که میخوای تو دلم منزل کنی ،
بمونی
تا ابد
برا همیشه ،
اما خب
حالا میبینم منزلت تو دلم هستش
ولی صاحب خونه ای نیستش
منزل بی صاحب خونه بی ارزشه!!!!!!!!!!!
پس بذار اونم خراب شه
بشه (( ویرانه دل))

mohammad.persia
5th May 2011, 11:10 AM
بوسه را دوست دارم اگر از لبهای تو باشد ، بوسه را دوست دارم اگر از روی عشق باشد

عشق را دوست دارم اگر معشوقه ام تو باشی ، عشق را دوست دارم اگر از روی ترحم نباشد

تو را دوست دارم اگر برای من باشی.اما خودم را دوست ندارم زیرا بی تو ناقص و ناتوانم

ناتوانی من تنها زمانی تمام میشود که نیمه گمشده ام را در کنار خودم احساس کنم .

زمانی میتوانم از خوشحالی پر بکشم به آسمان که امیدم برای پرواز تو باشی و بس

پر پرواز من مهربانی توست ، امید پرواز من رسیدن به توست ،
آرزوی من مرگ در آغوش توست فرشته من

mohammad.persia
8th May 2011, 07:05 PM
مهربان

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

سایه مهرتورا کم دارم

باتو هستم

ای سراپا احساس

خون تو در رگ من هم جاریست ،

جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است

نازنین

زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،

ما مطهر شده ایم ،

پیش رو راه رسیدن به خداست



مهربان

سبد معذرتم را بپذیر ؛

کودکی هستم شوخ خانه ام در ته بن بست فراموشی یک زوج قدیمی مانده

خانه دل اما ، جای بکریست هنوز ،

پر سبزینه و ریحان و غزل ،

پر تکرار گیاهان نمو ،

پر ابیات ملون شده در خمره عشق ،

پر انوار خدا.

داخل خانه دل ؛

جای جمعیت هرجائی نیست کل دارائی من تازگی دلکده است

من به دل راز رسیدن دارم ،

من به دل ثروت هنگفت عدالت دارم ،

خوب می فهمم اگر در باران ،

چتر خود را به کسی بخشیدم؛

توشه رفتنم از لطف خدا آکنده ست

خوب میدانم اگر جای توپیشم خالیست ؛

حکمتی در کارست



مهربان

سبد معذرتم را بپذیرکار کودک این است ؛

اولش حرف زند ، به تامل بنشیند بعدش

آنقدر شاعرم امشب که فقط ؛

بیستون کم دارم ،

تیشه عاقبتم را بدهید

آنقدر ساده سخن میگویم ؛

که اگر یکنفر از کوچه دل درگذرد ،

دل و دلداده روی هم بیند



مهربان

ساعت الآن دقیقا خواب است

- و من و پهنه کاغذ بیدار

روی تو در نظرم نقش نخست ،

و خدا شاهد دیوانگی بنده بازیگوشش

و خود او می داند ؛

که دلم آنقدر آغشته به توست ؛

که اگر از صف فردوس برین ،

طیفی اندازه صد نور میسر سازد

من به آن طیف نبخشم ، دانه ای از مویت



مهربان

بازهم ،

سبد معذرتم را بپذیر

آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ،

واژه ات راهی شعرم شده است

لحظه ای گوش بکن ،

یک موذن مست است

آنقدر خوب اذان میگوید ،

گوئی او عکس خدا را دیده

خوش بحالش اما ؛

طرح زیبای خدا را گاهی ،

می توان در پس سیمای عزیزی جوئید



مهربان

دیر زمانی ست که من این مسئله را فهمیدم ؛



مهربان

آنقدر شاعرم امشب که زمین ،

در پی زمزمه ام مست شده ست

سر ببالین مدارینه کرات نهاده ست و باز

گوشهایش به من آویزانند

آنقدر شاعرم امشب که دلم ،

از پس سینه برون آمده باز

او نگاهش به من است

من نگاهم به قدم رنجه تو

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

روح روحانی تو حال مرا می فهمد



مهربان

عاشقی ؛ بارش احساس به روی ذهن است

عاشقی ؛ لمس خدا با چشم است

عاشقی ؛ مظهر نو بودن دل ، در حیات ازلیست

ومن امشب از عشق ، بخود می پیچم

بعد از امشب شاید ،

نقش اعجاز تو را طرح زنم



مهربان

ترکه فرضی تنبیه من آماده نشد ؟

یا مرا چوب تادب بنواز ؛

یا بیا و سبد معذرتم را بپذیر



مهربان

لذت صبح مجدد اینجاست ،

میروم تا با آب ، غسل آزاده شدن باب کنم

دیگر آن جمله سهراب مرا حسرت نیست ؛

" کعبه ام مثل نسیم ،

میرود باغ به باغ ،

میرود شهر به شهر

ثروتی بیش به من داده خدا



مهربان

از سر کودکی من بگذر ،

باید آرام به سجاده تعظیم روم ،

شعرم آخر شده ، انگار زمان وصل است

" به خدا می دهمت عاریه وار ،

آری عاشق شده بودم این بار

*yas*
12th May 2011, 10:30 AM
من اگر می نویسم :
شاید انعکاس طنین قلبی است که تو را هر دم یاد میکند .
و یا اینکه شاید نسیمی است که از پنجره یاد تو می گذرد .
من اگر ننویسم : کدامین قاصدک می تواند واژه هایم را به تو برساند .
و آیا کدامین دست مهربان اشکها یت را پاک خواهد کرد ، وقتی قلبت از شنیدن قربانی کردن لبخند ها ویران می شود ؟
بگذار بنویسم ،شاید لحظه ای از زند گی ام بوی تو را بگیرد .

mohammad.persia
17th May 2011, 09:16 AM
گاهی وقتا خيلي دلت می گيرد . آنقدر كه نمی توانی نفس بكشی . گوشه ای می شينی ، دست هايت را دور زانوانت حلقه می كنی ، چشم هايت را می بندی سرت را به ديوار تكيه می زنی و ... اما نمی شود . می خواهی خودت را خالی كنی ... راه می روی ، شعر می خوانی ... انگار بغضی هزار ساله گلويت را گرفته است . دست هايت عرق كرده اند ، هيچ كس نيست . آن لحظه هيچ كس به دردت نمی خورد . يعنی اصلاً حوصله ی كسی را نداری . دلت بدجور شكسته است ... بلند می شوی ، دستت را به ديوار می گيری تا نيفتی دوست داری به طرفش بروی ، اما ... رويت نمی شود . خيلی حرفها داری كه به او بگويی حرفهايی كه جز او به هيچ كس نمي شود گفت ، يعنی فقط بايد به او گفت ...اما رويت نمی شود . آخر با چه رويی می خواهی بروی . خيلی وقت است به سراغش نرفته ای ... يعنی اصلاً يادش نبودی ... پيش تر، گاهی از كنارش رد می شدی و اگر دست می داد سلامی هم می كردی اما حالا ... فقط خجالت می كشی و نگاهش می كنی . يعنی جوابت را می داد ؟؟؟ آرام سرت را بلند می كنی و آهسته صدايش می زنی . اما ... او آن جا است . قبل از اينكه صدايش بزنی . قبل از اين كه تو لب واكنی . و باز مثل هميشه مهربان نگاهت می كند . گرچه تو نگاهش را نمی بينی ، اما حس می كنی . بغضت وا می شود . و اشک هايت گونه ها ، چشم ها و دهانت را خيس می كنند . به تو نزديک است ، خيلي نزديک ، دستت را می گيرد . و تو ديگر ... تو ديگر خودت نيستي ، ديگر من قبلی نيستی . تازه شده ای . اشک ها امانت نمی دهند ... دست هايت می لرزد ... هق هقت سكوت تيره ي اتاق را شكسته است . نگاه می كنی به رويت لبخند می زنند و او هم ... و تو فقط می خواهي از ته دلت .

mohammad.persia
20th May 2011, 02:08 PM
بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن
لحظه ای چند بر این آب نظر كن
آب ، آیینه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كنی از آن كوچه گذر هم


بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم

mohammad.persia
20th May 2011, 02:16 PM
چشمهایم را می بندم .........
عبور از روزی دیگر
چه سریع گذشت
آنقدر كه تو را هم یاد نكردم(!!!)
از خودم می پرسم تا كی
و از تو خواهم پرسید چه باید كرد؟
روزمرگی چه دلگیر است
تعهد ؛جامعه ؛عرف ....شرع مقدس
چه كوله باریست سنگین
و با خود می اندیشم
كوله بار برای زندگیست یا زندگی برای كوله بار !!
به آخر ذهنم كه نگاه كنی
مدفنی است ؛ از
عا طفه ..................

mohammad.persia
25th May 2011, 09:50 AM
غروبم، مرگه رو دوشم

طلوعم کن، تو می تونی

تمومم...سایه می پوشم

شروعم کن، تو می تونی


شدم خورشید غرقِ خون

میون مغرب دریا

منو با چشمای بازت

ببر تا مشرق رویا


دلم با هر تپش با هر...

شکستن داره می فهمه

که هر اندازه خوبه عشق

همون اندازه بی رحمه


چه راهایی که رفتم تا

بفهمم جز تو راهی نیست

خلاصم کن از عشقایی

که گاهی هست و گاهی نیست


تو خوب سوختنو می شناسی

سکوتو از اونم بهتر

من آتیشم یه کاری کن

نمونم زیر خاکستر

می خوام مثل همون روزا

که بارون بود و ابریشم

دوباره تو حریر تو

مث چشمات ابری شم

mohammad.persia
28th May 2011, 12:16 PM
روزهاست که دیگر نیستی اما...

نگاهم می کنی انگار...
...

همین امشب که می خواهم

رهایم سازی از بندت

در این گوشه تنها باز...

نگاهم می کنی انگار...
...

همین امشب که می دانم

هم آغوش سیاهی ها

هوس را می کنم باور

روح احساس می گوید

نگاهم می کنی انگار...
...

من دست بر دست سیاهی

می کشم شاید، فراموشت کنم اما...

سیل اشکهای خجلتم گوید

نگاهم می کنی انگار...

*yas*
28th May 2011, 06:14 PM
اما تو با او باش.....
باز هم تنها شدم


سهراب و پای آب

فریدون با همان کوچه

زمستان امید و وعده دیدار ...

چه غوغایی درونم باز پرپا شد...

امان از وعده دیدار

صدای پای آب در سوز طاقت فرس یک کوچه!!

قرار ما در میعادگاه شعر

همه ابیات یک شعرم مرا بیش از تو میدانند

مرا بیش از تو در خود گرم میدارند

چه شد عشقی که در آن روز سرد در لحظه دیدار میگفتی؟

قراری بود با زلفم که نپریشد زمان دیدن رویت!!

ولی از زلف دیگر انتظاری نیست که تو دل را خراشیدی!

تمام خاطرات کوچه را واپس گرفتم من

نمی خواهم شوم محو تماشایت

تو گفتی با منی هرگز نگفتی حرفی از دوری!!

چرا با خود نه تنها من ، چنین کردی؟؟؟

مگر عشق من و رامین به ویس و تو

مگر مجنون گفتارت

مگر فرهاد کوه بیستون غم

همه پسوند اسم من نبود از جانب کویت؟؟!!

چه شد آخر؟؟؟

نه ٬٬٫!!!

اینرا نمیگویم که برگردی

به خود هرگز نده وحشت نمیگویم که برگردی

برو اما صدای گریه من نیز باور کن

برو اما صدای هق هق دل را کمتر کن

تماشا می کند حتما خدا این رسم جاری را

خدایا دست در دست دگر داده

خدایا پای در راه دگر کرده

خدایا من چگونه باز نسپارم به تو او را

خدایا می رود اما تو با او باش

الهی بی تو دیگر آه آخر نیز میمیرد

الهی باز هستی، تا بگویم درد دوری را

الهی بی تو دیگر گفتمان درد خود درد است

الهی می رود اما تو با او باش...

mohammad.persia
30th May 2011, 07:54 AM
ای نگاهت آشنای سال دیر چشمهایت رازچشمانم بگیر

فرصت خواندن به چشمانم بده عقل را برگیروفرمانم بده

من به فرمان تودل رارانده ام عشق رادرچشمهایت خوانده ام

ای جنون محض بربادم بده رسم عشق وعاشقی یادم بده

خسته ام،افتاده ام مثل کویر دستهایم،دستهایم رابگیر

چشمهایم بررویم گم شده شاخه های آرزویم گم شده

رفته ام سمت غریب آبادها رفته ام ازخویشتن بابادها

رفته ام ازخود ((من))این من نیستم رفته ام ازخود بگو من کیستم؟

بوی غربت می دهم،بوی غروب بوی نخلستان دلگیرجنوب

آه ای بالاترین فریادمن ای که تا من زنده ام دریادمن

کی به دادعاشقی چون من رسی خسته ام ازاین همه دلواپسی

خسته ام مانندبغضی درگلو نی لبک ازحال وروز من بگو

نی لبک سازدوبیتی سربده این دل مجنونی ام را پربده

mohammad.persia
31st May 2011, 08:54 PM
دلم تنگ است
نمی دانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی
پریشان حالم و بی تاب میگریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست
نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من
به دنبال تو همچون کودکی هستم و معصومانه می جویم پناه شانه هایت را
که شاید اندکی آرام گیرد دل...
دلم تنگ است...
و تنهایی به لب می آورد جانم
بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل که بی پروا تلنگر می زند بر من و می گوید به من
نزدیک نزدیکی..
چه شیرین است....
پر از احساس یک خوشبختی نابم
پر از امید خوب سبز دیدارم
و می خواهم که نامت را به لوح سینه بنگارم
و نجوایی کنم در دل
و گویم تا ابد من
دوستت دارم...

mohammad.persia
31st May 2011, 08:55 PM
اونی که میخواستی تو غبارا گم شد مرغی شد و پشت حصارا گم شد
اسم تو رو رو بال مرغا نوشت رو کنده ی سبز درختا نوشت
یه روز که بارون میومد بهش گفت یه روز دیگه رو موج دریا نوشت
دریا با موجاش اون رو از خودش روند مرغ هوا گم شد و اون رو گریوند
اونی که میخواستی تو غبارا گم شد مرغی شد و پشت حصارا گم شد
باد اومد و تو جنگلها قدم زد اسم تو رو از همه جا قلم زد
ببین جدایی چه به روزش آورد چه سرنوشتی که براش رقم زد

mohammad.persia
31st May 2011, 08:59 PM
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام مستم
باز می لرزد دلم دستم
باز گوئی در جهان دیگری هستم
لحظه دیدار نزدیک است
..
های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ
وای نپریشی صفای زلفکم را باد
ابرویم را نریزی دل
ای نخورده مست
لحظه دیدار نزدیک است
(اخوان ثالث)

mohammad.persia
31st May 2011, 09:05 PM
دلشکن



به که گویم چه بگویم که چه کرده غم تو به ما



همه سوزم همه دردم به خدا به خدا به خدا



یار بیگانه نوازم شرح عشق جانگدازم قصه ای از سوز و سازم



با تو می گویم امشب



تا که چشم جان گشودم شمع پنهان وجودم شعله زد در تار و پودم



آه جانسوزم بر لب



تو ندانی که چه کردی به من و دل من به خدا



چه غمت از من بیدل تو کجا من خسته کجا



رهگذار بی نصیبی بی قراری بی شکیبی تا سحرگه ناله سر کرده



نیمه شبها در سیاهی بی نصیبی بی پناهی از سر کویی گذر کرده





ای بهشت موعودم آن سیاهی من بودم ای بی خبر ای سرور من



می گذشتی از بر من



نه اشک چشمم را بدیدی نه ناله قلبم شنیدی



چو بخت من رفتی مه من چو آهوی صحرا رمیدی



ز سوی من دامن کشیدی تو دل شکن رفتی

*yas*
1st June 2011, 02:30 AM
تکیه گــاهم نیســـتی ، آرام جـــانم نیستــی

مــی وزد طوفان درد ُ بادبــانم نیستـــی



نیستی هر وقت محتــاج تو ام

امشبــی که سخــت محتــاج تـو ام


امشبی که مــرگ می خندد به من

مــی رســم تا لحظه ی تنهــا شدن


قایقی بی بادبان و ناگـزیر

غرق رویــا های قایقران پیــر


بی هدف درگیـــر امواج بــلا

عشــق من را مـی برد تا نـــاکجـــا



تکیه گــاهم نیســـتی ، آرام جـــانم نیستــی

مــی وزد طوفان درد ُ بادبــانم نیستـــی

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:38 AM
دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد


داستان غم پنهاني من گوش كنيد
قصه بي سر و ساماني من گوش كنيد
گفت و گوي من و حيراني من گوش كنيد
شرح اين آتش جان سوز نگفتن تا كي؟
سوختم سوختم اين راز نهفتن تا كي؟


روزگاري من و او ساكن كويي بوديم
ساكن كوي بت عربده جويي بوديم
عقل و دين باخته ديوانه رويي بوديم
بسته سلسله سلسله مويي بوديم
كس در آن سلسله غير از من و دل بند نبود
يك گرفتار از اين جمله كه هستند نبود


نرگس غمزه زنش اينهمه بيمار نداشت
سنبل پر شكنش هيچ گرفتار نداشت
اينهمه مشتري و گرمي بازار نداشت
يوسفي بود ولي هيچ خريدار نداشت
اول آنكس كه خريدار شدش من بودم
باعث گرمي بازار شدش من بودم




عشق من شد سبب خوبي و رعنايي او
داد رسوايي من شهرت زيبايي او
بسكه دادم همه جا شرح دلارايي او
شهر پر گشت ز غوغاي تماشايي او
اين زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
كي سر برگ من بي سروسامان دارد




چاره اينست و ندارم به از اين راي دگر
كه دهم جاي دگر دل به دل آراي دگر
چشم خود فرش كنم زير كف پاي دگر
بر كف پاي دگر بوسه زنم جاي دگر
بعد از اين راي من اينست و همين خواهد بود
من بر اين هستم و البته چنين خواهد بود




پيش او يار نو و يار كهن هردو يكي ست
حرمت مدعي و حرمت من هردو يكي سي
قول زاغ و غزل مرغ چمن هردو يكي ست
نغمه بلبل و غوغاي زغن هر دو يكي ست
اين ندانسته كه قدر همه يكسان نبود
زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود




چون چنين است پي كار دگر باشم به
چند روزي پي دلدار دگر باشم به
عندليب گل رخسار دگر باشم به
مرغ خوش نغمه گلزار دگر باشم به
نوگلي كو كه شوم بلبل دستان سازش
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش




آن كه بر جانم از او دم به دم آزاري هست
ميتوان يافت كه بر دل ز منش ياري هست
از من و بندگي من اگر اشعاري هست
بفروشد كه به هر گوشه خريداري هست
به وفاداري من نيست در اين شهر كسي
بنده اي همچو مرا هست خريدار بسي




مدتي در ره عشق تو دويديم بس است
راه صد باديه درد بريديم بس است
قدم از راه طلب باز كشيديم بس است
اول و آخر اين مرحله ديديم بس است
بعد از اين ما و سر كوي دل آراي دگر
با غزالي به غزلخواني و غوغاي دگر




تو مپندار كه مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بيرون نرود
وين محبت به صد افسانه و افسون نرود
چه گمان غلط است اين برود چون نرود
چند كس از تو و ياران تو آزرده شود
دوزخ از سردي اين طايفه افسرده شود




اي پسر چند به كام دگرانت بينم
سرخوش و مست ز جام دگرانت بينم
مايه عيش مدام دگرانت بينم
ساقي مجلس عام دگرانت بينم
تو چه داني كه شدي يار چه بي باكي چند
چه هوسها كه ندارند هوسناكي چند




يار اين طايفه خانه برانداز مباش
از تو حيف است به اين طايفه دمساز مباش
ميشوي شهره به اين فرقه هم آواز مباش
غافل از لعب حريفان دغل باز مباش
به كه مشغول به اين شغل نسازي خود را
اين نه كاري ست مبادا كه ببازي خود را




در كمين تو بسي عيب شماران هستند
سينه پر درد ز تو كينه گذاران هستند
داغ بر سينه ز تو سينه فكاران هستند
غرض اينست كه در قصد تو ياران هستند
باش مردانه كه ناگاه قفايي نخوري
واقف كشتي خود باش كه پايي نخوري


گرچه از خاطر وحشي هوس روي تو رفت
وز دلش آرزوي قامت دلجوي تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از كوي تو رفت
با دل پر گله از ناخوشي خوي تو رفت
حاش لله كه وفاي تو فراموش كند
سخن مصلحت آميز كسان گوش كند

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:40 AM
دستهایم را که میگیری...

حجم نوازش لبریز میشود!

گویی تمام رزهای زرد باغها

با دستهای بی دریغ تو

برای من

چیده میشوند

و قلب من

پرنده ای میشود

به پاکی بیکران نگاهت

پر میکشد...

و در آن وسعت بی انتها

در خاکستری اندوه ابرها

گم میشود

دستهایم را که میگیری...

نگاهم

این قاصدک های بی تاب هزاران شور

در آبی فضا رها میشوند

و بغض گریه ها

از شنیدن نفس زدنهای روح

زیر هجوم آوار سرنوشت

بی صدا شکسته میشود...

دستهایم را که میگیری...

عبور تلخ زمان را

دیگر

نمیخواهم که باور کنم.....!

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:40 AM
تو دوری یا که اینجایی ؟

تو فردایی تو در عمق دلم جایی کمین کردی

چه زیبایی ! برای این دل غمگین تو همراهی

تو یکرنگی و یکتایی ، تو یک احساس بی همتا

و هر جا که دلم تنگ است تو می آیی تو اینجایی

قلم در مانده از وصفت




قلم خشکید

تو که نازل شدی در وقت تنهایی

شنیدم عاشق مایی، شنیدم در دلت غوغاست

ولی در چهره ات لبخند کمرنگی به جا مانده

ز شبهایی که تا فردا کنار این دل مائی

توئی یک برگ و یک آیه و ذکر عشق ربم را تو گویایی

تو یک کاغذ ، سفید و ساده و بی خط

نوشتم درد این دل را در این صفحه

بدان ای کاغذ بی خط از این لحظه شریک این دل مائی

شریک درد و غمهایی

بدان یار وفادارم اگرچه دوری از جسمم ولی هر لحظه اینجایی

تو اینجایی ... تو اینجایی ...

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:41 AM
غزل آغاز شد شاید بدانی دوستت دارم

که حتی لااقل اینجا بخوانی دوستت دارم

ز دل برخاستم تا در غزلبارانِ احساسم

نپنداری که من تنها زبانی دوستت دارم

از اوج چشمهایت جرات پرواز میگیرم

زمینی هستم اما آسمانی دوستت دارم

ترا جان میفشانم گر هزاران بار جان گیرم

هزاران بار با هر جانفشانی دوستت دارم

قسم بر لحظه ی اعدام بر رگبار مژگانت

به آن زخمی که بر دل مینشانی دوستت دارم

زدی آتش به جانم با کلامی آتشین اما

بدان من با همه آتش بجانی دوستت دارم

درون آینه با یک نگاه ساده میفهمی

که تنها آنقدر که دلستانی دوستت دارم

به عاشق ماندن و تنهایی و پژمردگی سوگند

که تو حتی اگر با من نمانی دوستت دارم

غزل پایان گرفت و من در اینجا خوب میدانم

بدانی یا ندانی جاودانی دوستت دارم...

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:45 AM
سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیـــــــــش

چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشــــــــــــی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی

عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکر خنده لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ز گرانجانی خویشم

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:47 AM
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی عشق زجانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم «رهی» باشد زتنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا تا هم زبانی داشتم

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:54 AM
مرا بازيچه خود ساخت چون موسي كه دريارا
فراموشش نخواهم كرد چون دريا كه موسي را
خيانت قصه تلخي است اما از كه مي نالم
خودم پرورده بودم در حواريون يهودا را
نسيم وصل وقتي بوي گل مي داد حس كردم
كه اين ديوانه پرپر مي كند يك روز گل ها را
خيانت غيرت عشق است وقتي وصل ممكن نيست
نبايد بي وفايي ديد نيرنگ زليخا را
كسي را تاب ديدار سر زلف پريشان نيست
چرا آشفته مي خواهي خدايا خاطر ما را
نمي دانم چه افسوني گريبان گير مجنون است
كه وحشي مي كند چشمانش آهوان صحرا را
چه خواهد كرد با ما عشق پرسيديم و خنديدي
فقط با پاسخت پيچيده‌تر كردي معما را

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:56 AM
میخواستم بهت بگم چقدر پریشونم

دیدم خودخواهی ... دیدم نمی تونم

تحمل می کنم بی تو به هر سختی

بشرطی که بدونم شاد و خوشبختی

بشرطی بشنوم دنیات آرومه

که دوستش داری ... از چشمات معلومه

یکی اونجاست شبیه من .... یه دیوونه

که بیشتر از خودم

قدر تو می دونه

چکار کردی که با قلبم بخاطر تو بی رحمم

تو می خندی ... چه شیرینه گذشتن .... تازه می فهمم

ترا میخوام

تموم زندگیم اینه

دارم میرم .... ته دیوونگیم اینه

نمیرسه بتو حتی صدای من

تو خوشبختی ..... همین بسه برای من

mohammad.persia
3rd June 2011, 06:59 AM
هرکسی عاشق شود کارش به عصیان می کشد
عشـق آدمهـای ترسـو را به میـدان می کشـد
گـرچـه از تقـدیـر آدم ها کسـی آگـاه نیست
رنج فال قهوه را عمـری ست فنجان می کشد
سیب را حوا به آدم داد و شیطان شد رجیم !!
آه از این دردی که یک عمر است شیطان می کشد
آسـمان نازا که باشـد رود می خشـکد ولی
رنج این خشـکیدگی را آسـیابان می کـشد
کی خدا در خاطرات خلقتش خطی سـیاه
عـاقبت با بغـض دور نام انسـان می کـشد ؟؟
نه !‌ خدا تا لحظه ی مرگ از بشر مأیوس نیست
انتهای هـرزگی گاهـی به ایمان می کشد
خوب می دانم چـرا با مـن مدارا می کنی
جور جهل بره را همواره چوپان می کشد
برده داران خوب می دانند کار خویش را
برده وقتی سیر شد کارش به طغیان می کشد
مــن از آن دیوانه هــای زود باور نیســتم
ساده لوحی بر جنونم خط بطلان می کشد
شــعرهـایم کودکانم بوده اند و سالـهـاست
گرگ مادر توله هایش را به دندان می کشد
مـن شـبی تاریکـم و مـاه تمـامم نیسـتی
ماه اگر کامل شود کارش به نقصان می کشد
می رسـی از سـمت دریاهای دور انگـار باد
رشـته های گیسـویت را تا بیـابان می کشد
یا کـه بر تخـت روان ابرهــا بانـوی مـــاه
ناخنـش را از فـراز کـوه سوهـان می کـشد
گاه اما اشـک می ریزی و دسـتان خــدا
شانه ای از ابر بر گیسوی باران می کشد
بـادها دستــان خورشـیدند وقتی ابـر را
چون لحافی کهنه تا زیر گریبان می کشد
من در آغوش تو فهمیدم که بعد از سالها
کار هر دیوانه ای روزی به زندان می کشد

*yas*
4th June 2011, 12:06 AM
مي بيني؟
مي بيني چگونه فقط با خيال تو خيال ميكنم و

روءيايم يعني حكومت مطلق؟

اي بهار نگاهت تبسم وترنم ترانه و روءيا.

بيا بيا آ غازم باش كه هميشه به آخر حزن كه مي رسم

صداي دق الباب تنهايي را كه از پشت پرچين تبسم تو

و از صلابت صبح اميد و هق هق هر عاشق عبور كرده ميشنوم.

كه مي خواندم
كه ميخوانمش
و باز صبحي ديگر...

Bad Sector
4th June 2011, 01:32 AM
http://www.njavan.com/forum/data:image/png;base64,iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAAHgAAACgCAIAAAB Iaz/HAAAgAElEQVR4nIx9a1OTh9Z2pkh3ICKBJISQEwYhEIxEQBACh NAGBdMMDcpJResEKygoh0BtqDFhquKBMwwgUxQHrShoRyZbLFV rUTsMs0ufbakPtO7yAYcpM7bu/oH3wxUWt8G932dmjXMXhep1r1zrvBZLzFMzRRYYtZ4btp4bJgu MkgdtihGuiIq7fj03TMVdH89VqLjrVdz1McJNu5T6h0XbF87p5 u0pf3655c8vtyx+LHqWJ12yyZds8j+aZH80yV41iH8vl0Ce7wl bqnY/uLTK4aioAW3iiNl0r8DYk1fZ876pNae8Nad8uOyzgeK6LQqDLD CKRMxTC4OT1HJzWowlfUtt+pbaXZkOS0HL0bLrtTU3Gx3fNJ/6ttHxDWTw3kzX4KTDPpZtOK1WlqqVpdERFrWyNFZTER1hUUqK/pPgj2XoTxSY27RbbbGaCqWkSBLyoVhikErSpZJ0oShdIEyTStL l4R8IRenC4CR8fbWECGMJWBYTYjFPDZRJmEAnSeIBNEk8V2EOU vbFbR7QJrq0ynl7yuuLoc/3hD3Lky5VS2ay5FP5ca8axK8axEvVkqVqyR9Nst/LJXgHc3tVLq3SpVU+Mqc8LNruqrQNl30GlAnr4bLPDqRXZYZ/CFHLzalhJm3U/kL98arCppqdjQXmtgJzm05XD1yKLZcc9rHmU982n/q2a3DSdfcH190fBu/NtLZ9d7TseollsMDclm04rd1q+09YR0dYoiMsGfoTloIW/PlYTYU4xCgOMRLQwFosMYglBmFwkpinDhHGhghjVyP+BtDC4CR SmbeiHMeLhPImSeLxzBRjYKg5SGkOUh7yC57Kj5u3p8xkyZ/vCVv8WHQnQXxrk+z5nrA/mmTQ4j+/3ALtXurTLZzTzRTFPDKn3Csw/lhnnHbudVXaBorrevIqIQPFdR3lXR3lXcC0qrDJUtBSVdhUVdh krxqyVw2R8pZYBostl0osg5CjZdcbHd+0tn3X2vZdZ+9Ea9t3p Om1NTdNOc1KxW4PZJmSoT9RYhmsrblZW3Oz2HIp23BaKSkC1oB PoviAiTIkRBir2FigiS2Rh39AQAuEaYQ1a4vCsEVhiA2JwwOeS QhoFXd9hmwzPYM9sv4WYAwMNXCCs/4WAKCXqiXP8qRgjxaBoEUguJMgXrLJXzWIFz8Wvb4Y+keTDCTz 74fbF87pZusypp17f2478HPbgYmzp8ZtJ3ryKmuS9x9MOQI5nm M/nmMv1B8n2ZXpKDC3QeNIfxsd3zjsYw77GNA8WnYdKoxnvAmos1 KxWxLy4VtRToizFpjbjpZdt1cN4afhGxPirOIQo0TxAUQe/oE8/ANhcBIUGbpsyGwwZDZEqIqYii8QpgmEaStAp4aZCGUPSZLEA+7 VQANfAG1cw6nnyubtKeCN38sldxLETk5Ai0Bwa5Ps93LJH02yx Y9FrxrEry+GLpzTAeilPt0vfSWQibOnJs6eAntUx+/KDP+wZGtJydaSgylHDqRXHUw5khZjgaRvqc02nE7fUpuhP2HKa S62XLJXDQHu5lPfNg9NN5/6FuACJkiBuc2Q2QCUATS4GNwdq6kw5TQfLbuOV0Uvz141VGIZN OU0y5W5gFixsUCxsUCuzBUGJ0HEEoMhs6HEMqhKLMXvKjYWSBQ fAGjSelZqmAmyGt8kSTxJbEicMfQNoOO5iqy/BRjXcIxrOAc5gqn8OJg4SItAcNTLx8kJANB/frllySZfqpYQyv9+uP31k/zXT/JfPamEOhPQJVtLiJczwz/URu3XRu0noMkSkuzMbSGAOnsnALQpp1m71bYzt8V86HKBuc2U0 5wQZ4VZA8qxmoqEOKt2qy3bcLrA3FZbc5NeWGvbd12Dk529Ew7 7GD4TqsRSuTJXrsxlAi0QpmliS3bmtlgKWnbmtig2FuBNRKiKN LEl0O43qANAZ4Z/SCivFmPoZgAdx4tcjTIsISCeyZLf2iT7hMPbv4bt5AQ8SJBDo5 ds7gcCeuGcjkiDpCevssFYuUupJ6BTw0xquVktN2s2HADiHkBn 6E8UWy4xHY/ampuGzAZig2LLJQBNjkdCnDVDfyLbcNqU00x0AaC7Bie7BifB7 ERHO3NbVImlqvgSVXwJgBZLDBGqIlNOsyq+xJTTbClokStzwSp 4HxGqoghVkVpuBtasGOGmEGEsk6MJXBhAQhmSIdsMlCHGNZy+u M1ze1UgDRjAK6HCo14+Fi92i0AwkyUHacDxeH0xlFD2IOiJs6c edXe7Km09eZUlW0vwlwHKq90vgJUQZwXQBeY2mEH61Gu32pSSI jhqppxmU06zTlePb9FutUGgyyWWQbKunb0TXYOTYHwADbvquDB uyGxQJZZCFBsLYrM/35nbIg//QCwxZBW2Hy27TkCLJQY3lStzAbdUks6SB22CvwysmSiruOvjeJ EZMje4SZL4nEh9TqR+h3gjUAbij8xuXQbKtzbJWgSC/WvYABq2EU70kk1O7Ayg4W9MO/cCZbjPPXmVB9KrgHVqmInpJKz2FoA4yBrmEWDBW4jVVMCfyzac ztCfACPjVWm32kw5zXg9QBlaTKA3n/rWcWEc0t7/tLXtu2LLpShdXaS2SpVYWmy5ZMhskErSxRIDuCtCVeTW6PAPxB IDPQNuN9DAOkkSD1iJlwEx6MIYujknUg+93iHeaOAEx3MVFeLo 2bqMeXvKI3MKqfMnHN6eNT4WL/aVUOEbQFdLlvp0pNHz9pQf64z3CoyuShsEvNFgrIQNTIuxbFEY/ktwASHUQAKNjm9cd38oMLcpJUUJcVYADQHKeE/arTaoMzQabiLImpwZUIfjwnhr23ft/U+7BicdF8ZV79mS02oNmQ3w5CSKDywFLY4L44qNBYhiPESi+EA cYmTFCDcR1rEhcR9F6Lt124A10XGSJH6HeCPUGUDjOSdS363bt tSnm63LeGROcWmVA9rEDnXMMV++2duvzIt9J0EMJ8RDoxfO6SA AesRsgu/cmlMOHwOyK9ORvqVWs+EAE1Zyzki1yaxBQ2trbkI3QRQAGn9Ar SzFiwH5gDrgk4BePIG+MF565m7pmbvAGhZSlWpVJlWAEKSS9Ah VkaG4y141BOsHFV6R8A/gg7MozobjDKWm8AR+NPAloHMi9buU+l1KvTF085Ws7F/6SoDXlazsAW1iX9xmqyDc7O33CYf3IEG++LFoqVoCS7hkk5M6Q +4VGLt123reN9Uk7ydpMFbCsavZ2VizszF9Sy3hC+eMhIkaMAX WDvsYosFsw2km0AlxVmY4rt1qg/9ryGzAn4SOMzW6tuYmAe26+wM010N25rbYq4ZU8SVkCSERqiKl YrdcmSsJ+ZD1VoIG3PiVyRgkAP2jCP29AuPCOd1UfhxQBtAN66 Ot68ROTsCzPOniviCKwv9okjGBnq3LuJKV3a3bVq3SV6v0lTE7 4DtDgLKloKVQfxyxGWk0ocxkDwBNvhpMYoG5jWkAATTTooK+we AENJInR8uuF5jbNNuchswGQ3GXxTnaPDRNQANQIGvKaa6tuamK L2GiDFEqdksUH8iVuW6gERCSm0FYE6weQBtDN38UoW9YHz2VHz dblwHSIOkMV3WoY66ECl/mBS3uCwLErxrEf92KhiWct6eAN4DyRxErApQPpFcdSK/alemAKBW7xSHG/5IMYgJNSg2g8VsAGhkipaRIqdjNTB4hAqJvJzIxZDYkp9XCpVM mVWQVtluco27fI76EohgCmgkx/A2lYneI7EM3RzMDbibQO8QbM2Sbd4g3xnMVO8QbYQPx8FGEvj5 U3bA+eqYoZqYoBorcF7f5YrIOAqAX9wUtfixa/Fj0R5OMHDu4HPP2lHsFxovJuvpQNdS5On4XqONgyhHAnb6lFjH 3/8UewmU25TRnG04XWy4huVFsuURAkzoT0AlxVmCq3WqDS67dasv QnyA+geh09apUqyq+RJVYCicP6MMYypW5R8uuOy6MewANXQ6Rf eg2hh6kAa/DGLo5SRIPSwhxQxwYCqDrQ9X1oeq+uM0zRTEurRIoI403YjaNm E2d4aoroUKg/HxP2KsG8V/Xwv79cPufX24hM3glK/tiso54ozJmR7VKvyMiE0FKZviHaTGWDP2JWE2FJORDqPNqjmY6 HsWWSztzW4g9kKzAbwFopaQoRLYSghsyG+xVQ4ghgTJ+RTrQA+ vktFpVYiksIVxp+MuqxFKHfazYconJ0VD2ENmHEHGIkZUkifdg Z3LgCOU4XiRQBtAV4uiG9dH1oepH5pSp/DgCekCbeCUrG2TdIhC4gd4XtLgvCP4GoQx3sEMdUy6MQPLPHKT cId5IbiVevzZq/65MB8JCeNPiEON/AjrbcJoSoVBqApo0msny0RGWnbktjY5v8CHAy6BwMdtwOtF0Fv jqdPUQZVKFMqkC2k0BtyGzwVLQgj8JN0OxsYAgBspuoD1IGU5F ZcyOXUo9gAYK5iAlgP4oQl+t0neoY5DnJGoeMZvwAG8aOdLne8 Je5gU93xOGdAexc4c6pkIcjZ+ZuU6G4B5CQCPHL5WkIziUhHwo FKW/FWjKCiECBFiNjm+Oll2H//cGQcOHUewusQw2n/oWaaOEOKtOVw+IQc1MgV4jBAdBgx80sSXJabV40MSWAGiCGKTh CXSGzO1LVMbs+ChCXxmzoyZ5/0cR+niuInOdLHOdDFgD6Ib10QPaRDKDj8wp8KMhV0KFV0KFcKL ddQCb/M8vtyBmWTine2ROAcrmICV+OBNrUmoAvUVhIJdDIEwjpWa60gl xVngL0E1A5rCPHS27jtcAoKMjLCtxpmI3QnYoPiWY4IFot9qYQ INJCOgIVZFiY4EH4rGaCjwDYibK4hAjC7zBjEGg0cC6On6XMXQ zAQ35KEI/oE2EOlOVhFBGCN4rViAsfL4n7PdyCTLRAHrenuLSKg/5BWf9LQA/mQgKET/YDPF3WowFNgd/XQDtgTXxRrHlErnM2YbTcNEANCyhOzJcxhoaDaXG7yLhl204nZ xWCzIB0KAOJr6qxFKk6EDKqsRSna6emXUi0oB2s7YoDEyISeBs Vcfv+ihCD3bOXCeDDiKLxASa5E6C+EqosFesANB3EsRze1UIVV 5fDCWg++I2I3oE1kyrC7jJtYeThPTuaqApZkHwnW04Da8ZPID0 P4WOzBw/sN6V6QDQloIWAM2MJGM1FZS6SoizujU6sVSnq4/VVABlqLAqvgT0AlOpTKpQxZfAGBLWLGIMD4FSQ68BtDEwtFwYA Wpmonxrk+xOgpgEEEMQGQJfN3XY5NBoh5/wIEcArJlAx3MVVKWUStIJa/ylCWhgDcUEb5RYBg2ZDYQLXLfamptKxW5AplTsprAQWGtiSxCv 19bcBIMDaAogIZrYErh0hL4m1q22EFV8yYpbklgaqa2K1FaBQ1 aAZoK7OiqBVYTJgi4/Mqf8F5TvJIgfJMhfZItnsuQPEuQv81bCwr9uRS/Z5HA5pvLj+oOl1nViYI38FFOpkYEJEcYia0NYu4tDb7KHdqsN/gYSoaSGMI+Er1Kxm+IUwK1U7E6IsyLhZ8hsANAwjKuBhuBvAsa gyhaApgqLMqkiNvtz1ArAG0rFbpaHIr81Atwh3lgujIDRI0ZGR rQvbjMYYyZL/iJbvLgvaMEouC8RujjcubBAAP36Yig0+q9rYah/zxTFDEdFtfkLgbUHgaAWDKyRuJGHu7FGqV8oSmdiDQ8ajl2spg KxNQwgqAPgesSElMnDe3LYx6DO1GWwGmXQBdxNd/wd/gEImgJIAK0v6kg0nUXuKUJVpIovYb0VYvAG3IxdSn21Sn8xWQf XDYo8HBXl0irn9qqIghGbvMwLmk/lzyaFzKfyKSZEQAh51SCe26t6kS12aZXXJGGEtdnbj7BGtQyNJ cAa6QJEtIQyYZ0QZzUfugyHgWn01MrSEstgclotwHVTjWI3qTa UPX1LbVqMBW+L/Jb/hHKEqmiLwiB/s5JCxRc8RGqrUnKbzYcuA2tlUkWktorlATECP2TmAHSFOBpRNZ QXsclMUQxySS6tErAuGAULRsFsUsjjGHeLAcJu5Df+uhYGxP+6 Fb34sWg2KWRSLR3lSfuDpW3+QuJrJtZxvEgADQKhakV0hEUsMQ Bi/BqrqYA663T1sGNk9LINp3fmtrjxXdZotyzzO4ybUlIE14UsIYD GMxNoZq4ZQJNJVCWWRunqVKnW2OzP9UUdhuIuFAqidHUsD6IA0 BBQc4c6BiFfX9zmDnVMX9xmZPoHtInXJGGPY2QzWXKEfwtGwcu 8oHl7yrw9BdT817UwPPxeLlkwCpaqJf9+uP31xdAX2eJpjfy+R HjD3431ag4BgciDNol5ahQykHKUK3ORY4KRQYyHOAUYUYsM3LV iyyXPbBSjZIO8EhIdJZZB8lvAQngG0G8Q9JtYE4EokypU79lU7 9midHX6og59UYdmm1OzzekJNOWMKCy2ytSU/LyYrGuURd5JED/fE3ZNEnZrk+xBgvxBgvz5nrAX2WIqDM4mhYCafy+XvMwLWtAGL mgDoe8LRsHCOd1ft6JfNYhf5gXNJoXclwhJr+u5MnKuiUCg1Gg CcleJQoxCUToMuiTEbWoQDZJXgEAOZF1suZShP7Giy8uRIb5ds +FAof445UnAzobMBnwXIhemJQSZrGC97HgQ0FG6OtV7to2Gk4b irnjjGX1Rh+o9mzKpwlOjgTJIA84cFBkPneGqxX1BV0KFt9lrH 8fIbm2SXWX7LRgFAHrBKJgQBc4mhQDH32ID58ICZ/jcubDABW0g/nM2KeSva2Gwii+yxZNqKbC+4S89F6SAXsMJAdDruWHE1MywhUJ EKrIQTKBXZC3g/xZbLq0wxjLW+C7U1BH4IdIhB4YKYEylZtZnmdlnoByprUIyJCW 3OSW3eaPhpOo9Gxw+FsV7JNDlcmGEVRAOlBtlkcjVTeXHzWTJ4 SP3+3A/9fJpEQiA11K1ZHFf0II2EAnoBW3gc0nAP7hcAA3E/8HljrHXIpn3qkG8uC8InH5fIry1SdYrVtj5ikN+wQZOMGGN5jT 0XDGxZjoeQC0lt1mnq2d6ykBZp6vfmdui09UT0OSWAGWU0vGNQ Jkg/i9AM+NvQhl1WwAdpauL0tUh1Relq2OhKAXrR6RRLoywytQN66M J5Yb10fcKjDNFMfclwlERv9XLByg/3xM2n8qfVfFmVbzfYgMXtIEv84KgzoD1H1w30GPstb3eHKc3pz NcBWJZ3BeE7/2ex70vETr8hGZvv0N+wfWhamNgKDE1WlvB1EysPYBGXQp4kSMc q6nI0J/YmduyM7cFgQZBHKupADVTf+nO3JajZdcpjUdKnRBnVSWWEtZuV yTVCv1145tq3Wg4SbBqtjlBI/jKRsNJFkWAH0W44f4oQt8ZrqoPVdv5CgjilKn8uGd50gcJ8jsJ 4mZf3lEvn/N8KVR7Ui11U4RRAFKe4XNvs9feZq99LgmYVfFus9c63/Gp9vIt82Lj9SD1saANnAsL/J7HHWOv7ffhdoarDvkFH/IL7lDHgMHiuQooNXkgbt6QGJhKTdEzRdIkcKhRhGVyC1CmWCZ9 S21tzc0M/QkQCOU64JMwFRlAA0dIpLZK9Z4NRi9SW7XRcNLNIe/Z8BCb/TlrdaUKdFwfqrauE9eHql1a5euLoXDU4KWhk7E/WIpc6G322ud7wn6LDXwuCYDdA7K32Wu/53HnwtyqDSG+nsmS/9EkW9wXNBcWOKmWjrHXXmX79ftwb22SlQsjKsTRfXGbK8TRxtD N0Gu4H+AQtGMR4sjtIVvv0bcIrtButSWazsJNBqzMBIhaWbozt 6X51Le1NTcp9UwoI1BkAg0Vhi7D9EVqqzTbnHjAM6EPiTeeYTF dDnjN7uqqINy6TlwujGgRCNAI+qpBvGAUzIUFjoUIr7L92vyFV 0KFYyFCxIT/4HKfSwLgZnzP415l+4E3nksCxthrb7PX4iv44qyKt2AUuHsejY Jpjfx7Hvc2e22/D/eGv3RAm4hAtEMdU63Sk14T1oCbsBYI0xC26HT1bk9OsZsCP2Tv 4o1nsgrb0aexK9NBCaNsw2nqb0JTL5VUYjUVyWm1ppzm1ewMQA FlbPbn8OHIk4vS1YFGyAPZaDjJYlKzOUjZsD4avGEVhAPrXrHi ToJ48WPRb7GBsyreqIjf+q6/05vzqZfP4xjZ4xjZszzp9zyui8OFY/dbbCDUGRoNBK+y/Xq9OZCrbD/87hh77Xwqf6laMp/Kp/fR78PtFSsGtImH/IKpRg6sESsS1h5AM1N01MoEHyNWU6HZ5kQJFT2Mnb0TkEbHN9S LhPEAkDK0WKertxS0rAYatBCb/Xmi6Wyi6exGw0lQNgRA41e34/GejUW6DBsI00coH/Plt/kLR0X82aSQCVHghChwLEQ4KuJfCXV/EZ7D8DrRVbbfP7jc32IDf4sNJChdHC5sYKuXz4q860/Pt9lrMR4ArEmve8WKi8k6O19RLoxAXdEYGEqx4mqlFocYQb5kG CmLhOwdPr9gj9Izd9GwgW4b9CJ1DU629z+lgAW8HKmtOlp2ndJ yFE9vNJyMzf48NvvzeOMZzTYnQYzfijeegcRmf07swWI6zlaZu jF4g1UQfsyXD3FyAvp9uP0+3JksObr2EQGCi5H/nBAFjrHXzvC5zyUBc2GBsyoeKS/U9jZ7LWB1vuPzqZfPp14+znd8nO/4tHr54PUgJQJeAu00+/JcWmWvWGETbCgXRkCv0c7K1GumbYT+gq/hVgP66AgLvIIM/YmswvbY7M/RUo2efpBJZ+/EyPhPI+M/wWAygxT8efOhy3AkVpg31apKta4GGm8UKMMqAn2Wh+NsE2w45s u3rhN/wuF96uXT7Mu7EipE1mJxX9BvsYHzqfz5VD6Ahi8MnwGYPpcE/BYbCMsGvfYAutrL96iXT7WXb7WXr/MdH7yM73ncmSz5wjndkk0+q+K5OG6s4VYf5Aga1kePmE3VKr05 SBnHiyQnBOND5HhER1jcRS/F7jfKV0kVqvgS1Xu2RNNZJOmzCtvRoI58NFAeGf+pte07+BXMd FJyWq350GWLc9R86DI8NiamhCbxBlOdV9w7CgLLhRF2vqKeK3N yApp9eU5vzlEvnzZ/4a1Nsr+uhS1+LMKne1bFg+dAgQkiEZLZpBCgPLbM1AAaWvyplw +APurlc9TL59Nl0FsEgs5w1VKf7s8vt+BV9ftwm315x3z5BzmC Q37BfXGb7xUYG9ZHm4OUKA4kSeJpJkcgTENgDRpBEkOVaiXbpY ktARBISyWn1aJSXltzs73/6cj4Tw+ezDx4MjMy/lOJZVATWxIdYaE8EXyMrML2Y60Pj5wfN1dcjTeeIZaARnugH28 8k2g6C6CVSRWJprMsGvU55Bfs8BM6/ISE8qdePqMi/uK+oD+aZPOp/Bk+d1bFey4JcHG4v8UGLhgFi/uC4GbMhQU+lwRMiALnwgLnU/nTGvntZaWG9SOgiT0Ia6c3p/Vd/084PDAVJlxmk0JcHG6/D9fpzQHWdr4CHX4N66ORwqWUk5inRnUc2WoAHR1hYSYfIrVV0O 7oCAu0FTl+mMfBezMPnsxM/XNu6p9zIBC1stSdAl1OfqriS1Jym4+1PgTcSBil5DbHG8/AmSMzGG88k5LbrC/qgElUvWfTF3Ww0FlxyC+4nitr8xc2+/KafXlAodmXNxYifH0xdMkmXzAKEPgh5INGv8gWw3zBb5sQBa54 Jl4+ZAPx4AE0qbbTm9PrzWl919/JCSjzYld7+U7lx/355ZaXeUHQa6c3x+EnbPMXurTK+aHDpNfE1yHCWIxJUU1Aovgg OsKiii9BxjLRdDarsN2U05ycVguyhsZlFbbvq799rPVht2tm6p 9z//s/P/3v//w09c+5rsFJS0EL6lUr2Yz4EvSfH2t9WHrmLlQbQONFQpf1RR3m iqv51hv51huG4q5E01m8D1Z9qLpcGHHMl+/wEzq9Oc53fJzenP5g6aiIPyriP0iQ/3UrGgSN9BsRNKJnIodeb86oiL+gDZwQBfb7cJ2cgCuhQqazQfi SLh/18vmEw2v25V1l+yG0WTAKZrLk0xo5+k4XzummNfJREX94nehxj AwDHL/0lVzJyrYKwjPXyVAfQHXRPWsmMUSoipDfMB+6jO702pqbnb0Tr rs/dPZOOC6MHzk/DrBKz9yt6ZpoHpoevLcC9OC9GXh+DvtYVmE7yqzIhgPxrML2mq 6JffW399XfzrfegOZqtjmBMiCGmA9dNldc1Rd1xBvPsBqDN5QL I+q5MoefsNrLF85Gf7D0+Z4wkAYCQmSW4XjMp/KhubMq3hh7LfwEAA16RU4D429QYWLnMi/2US8fzAPgGcyAN32V7fc4RoaiwR9Nsh/rjK+f5P91LQzdCmhif/0kf+Gcri9uM8gaDTdpMZaqwiYMcYJqwbmD92YG7820ffVs8J77 i92umfqex8daH1qcoxbnaH3PYybQD57MOC6M51tv7Ku/jW5dx4VxlGlWOCSxFD/BXHHV4hw1V1w1FHcZirtScpvxjStAM1SbBU/DzleAJY/58su82Oi4daN8Kxptc/9+uH3JJp9P5X/P4yKFBBqZ4XOJi6HjvcufjBaBoN+HC3NX7eVr8WID4v1r2PvXs PFFPO9fwz7IEVi82NVevmMhwj+aZFP5cWZvvwFtIuoyqNT8++H 2h0XbQdbodapJ3n+nc/BfU0+n/jkHZNu+etY8NA0ESbpdM90uN9Yj4z+19z9lYg2OJqDNhy6jPpJ vvVF65m59z2N8FLIK21WpVkNxV/PQNL7dfOgyOASwlp65ywTardSHLudbb7AqxNFwnA9yBBCLF9vp zXmWJ0WjLRQK/1qgPMZeO62RU+LtH1wu0fGkWjoq4sOJZpLG0WV1Jlj3r2F/6uUDW/epl4+TE9DmL0TA2erlM7dX1aGOMa7hmL39UNOZyo/rUMcc5Aj2rPGx8xW/9JX83HbgUSxzRoEAACAASURBVHf3r+PX73QOtvc/JXxJmHC3ffUMWEOg78Crvudx21fPRsZ/gjF0XBjH5x38ayjuKrEMInQcGf/JcWEcPw1KnW+9ARoBaYCRALHFObqv/rb50GVDcde++tusCnE0fFVCudrL99YmGU1vu6njVvRft6JnsuT 3JcJJtXRWxUOc0uvNGWO4yWD2N+JAhvuMUS0m1hYvNv6Pzb68U Z4URvW32MBXDeI9a3wwXge4zd5+hPsvfSWLX1f/3HZg3Haiq/aivWoIn/TSM3ctzlFYKibiTGn76hlAB7Ij4z/hDdFX2vufgg3gCGu2OQ3FXe39T8kzefBkBkAD65quiZquCbgZ+ L+DQOjZrdEoapCUebGvhAoBMZJ24EfQNBoH5lP5MF8UiRCOLQL BhCiQqc5MZwN/jAk0pMyLfcyX3/quP1D+o0nm0ioJZeMazp41Psd8+XcSxLN1GZjkaM0pbzBWHs+x WwpasgrbDcVd+JCaK67uq7+9GuiargmomMU5it8lap7651y3aw Z6CionpYYjceT8OFBGUIPXU9/zGG8UnxtkPAB3vvUG7C0UHP9TFpM0jvnyjy6n82lucCo/Do4HyeLHIspmEDOQbo6FCJn5jdW+c9kqpT7my/+Ew2v18hljr0V5F3/mkF/web50Kj9u4ZxuqU+31Kf7sc7Y874JEBeY23bmtmQVtuNjnmg6S 65V6Zm70LXVQIN/6X20ffWMiTXRyMj4T/jPzt4JKPLI+E9E9IP3VowqtBthC6Lz2OzPgTX934+1PlwBGii7 fVtOAOIIgIXOOaaOL+4LGgtxUyq+i4BrEQhuvy3sfitNA+ijXj 6t7/pfZfv9Fhs4b09x+Ak/4fCe7wl7fTEUXdWE8kBx3fEce1Vh087cFkNmA+XGNNucANqt2h VXyRnAJxfuAd6BueIq8kHQvq7BSUAJ7KCkIHFyYIhh8Dkg0Alx SkYjr6LZ5jRXXIUBgLAof0RAI8vhXFZJWKorocL5VP6dBDHGUl CFcnICoMuwYGVe7D1rfMq82EjLeVjC1QRNKDu9OcguPUiQW9eJ MdWMIvqzPOlUfty9AiMmtzATR/3LiP3wDOyQt0w0naU0MaEP3IF1vvUGZTINxV01XRPghG7XzLHW h/CR4W8A367ByZquCQDHDCOn/jk3eG/mWOtDzTYnMqVUdok3noGpxOeJVc+VEdBuXX5nxY6h+AQafRwj6/fhojI7kyVfMApGRXz6A596+ZR5sc3efnvW+Bz18oHjwUxurEYZ P7bayxcW9bfYQJdW+SxPSjH9fYkQbQ7dum3V8bsOphzJ0J+ggB gtQgQ0kr/uF/DeSnczND3RdBYESioPVwE5ipTc5iPnx6G89T2PzYcup+Q2460c OT9OZhb8Dn0noB88mSk9cxefrShdHeVOEYjD5ys9c5d1ni/9hMP7hMNzcgLAFZTDJGaA6o2K+HNhgWh/vhIqnE0KmQsLdL7jQ2/C4sXes8bH7O23fw0bKVAmdawmjf1r2MioQJ2XqiXP94QhU3qbv bZFIEByHBMuaNzSxJYwZ3Iox8Yskian1SKbjDQ09FqVaoX+Agg EF/CFE01nUU49cn4cEc2++tugWmBNrjHI51jrQybQU/+cKz1zF38BMFii6SzySrAcGJ1j9QdLWwQC/Op8Mynh8BMSseLTjZaXFoEAZPI9j9u6TAhQ3v1r2HvW+OxZ4+N 8xwdRDH4UYhMPrMuWeWOMvRZh/XNJwChPihypVRBO7fE7IjK1UfsRBGN8QaL4gKbMoN3UneUO4ZY znGAY9B4iU4qmC7i3x1ofNg9NHzk/jq/AEsK4Ue6Cyfvmiqv1PY8pNwKgzYcuU9kF9EVA4z/zrTdYyDa0+Quh1BQxO99x6zLg+NTLp9ebgw7S/mDpJxwejB4BXebF/tTLB0ptXMNxcgLGGAlSph8NwZ//1Mun9V3/SbV0QRv4Dy4XnTQOPyFSXcbQzcxFIjTthOQDNcV6iLtvKL5kBe j4EnRfMMtLoG/YQ9AoKBX2zVDcBTOLDwExyb762xQBITfy4MmMe1Qr1YqkB4ovo Cx9UYf50OX6nscscjncsdk7bjP4KcORwIqTXm9Osy/vQYL8vkQIDe334d5mr6X3QTpr9va7EipE8fsq2w/vzEOqvXxbvXz6fbj3JcLZpJAZPneUJ+0VK+q5MqCcIdvM3NXi2 e72NpSZCwWYqs3MwFHpGtoHJoFqQ6CtFucoSio0iaXZ5jQfulx 65i78ueahaaiz6+4PMIMrNPWeLUpXR14QjCqL6US3CATkJxD5g qCRzPzUywfuB/o6+n24E6JAmEFoKBwPixd7Ui2lLgMQCBNlfGh6vTlA+bkkYHid qD9YipKKOUhJoxVbFAZ3193yDDuAWz1fRtuOPAayPQToE6UCcX 1RB8WWsHXt/U9jsz93N+Mup//B7EfOj1uco/Dt2r565rr7A9wMZEQJa9AUqKama8INtNnb7yBHYF0nbvblffqm 6oF24bThw/4gQY5UkfMdtxsHKKHRe9b4XAkVLhgFM/yVdo7eZbtKpAHGf5AgR8IPjHGQI8hcJ2O2oBNRoGkTjLwaZQIa kyNMZFeDTlgzXTFzxVXElsdaH8L9SMltRic5vgWFEtA0CGRf/e36nsft/U+hzgQ0okT0zSAsOnJ+3A101t8C8ICsNAUg5EtYvNjkFzf78tw rk95ZibM/XfYrGmWRaHhkts7cZug18nYTIneL6fc8bq83xwPlEGGsULSyXo 4WXzDHUQnot3I0c9EUfRrc/bXUNA4LlmqFUlMCCOHivvrbsdmfu7unkyrA73gfgJhCEjhzUGS wM2gHH5R99bfdGk1JJTQXtPkLoXfkQli82O4o5h031kxHkBkcH vPlI9aALzzD5yLbR9IKXuIEvMgWv8gWowkEOTw0FNCOM2bbBm2 9WI0y84seG9NWlJqxgcejYgLWBkCwXYbiLvh5XYOT8B8MmQ0oE kbp6uCBgGfMhy4jHqG2AmpDQDREsWjz0DTrEw6vURZJ2fc2f6G TE+A2gN4cy3IMwgTaI2FErpt13cqKO9QSqXMXaWsoOOKdW5tkq IT1enM+4fAMnGC0bdAmuf8j0EyUSetX2EaZS/sA0ZXwViYBQIgnMRUBW4ceZxS9YOKQOAWbg0DavnqGBiUAzeR9 hP6wnCshOHijzV+IZ4sXu3fZ/aDKCEH8Rs6IE/AsT4pCATrHaBKLmkBQJUBd5mVeEDolZ1W8q2w/pzeHSGO1OlO9leStLh0TazwwPW78ECwUBRF5UnaqFR9/4JWS21x65i5CPnjEWYXt6HdGFEOZOUTkBC51NcYbz0DxKevEQm GF1PkTDg80guiOWYIiI0YtXjRMiAU+VARx10SuhWFNB60I+71c guf5VP6LbDGMpAdpkC4LRemEEVr838rIIGVanQGgiZE9UKYZLw 8vUJlUAaCpY9F86DL2siHSyypszypsB8noizoAtMU5eqz14QrQ qVYKW8D4YOe2r57VdE2wHH5CONEtAkGbvxBFPEizL69sOb4Aa1 u82M53fL7ncV9kizGSNVMUgz2BEA+Ufy+XYDYLm3f//HILCgh/NMnmwgJvs9c6OQEHOYJ4rsJtAN9sE1VsLCDQ/5MWo2xKQLtjmWVSpp/G3M3qOVMFw7jsVqMFCWr74MlMVmE7sQdANOU0IxMNQ9c8NA3Th xdGsTuyHIhuLM5RlpMTgFCl2ZcH0Cn10StWlHmtVFEp0LhXYKQ 6HhUVmQICeZkXRL3PECqfL2gDx9hrW9/1B2kQOzOBForSk9NqoZL/iTEAMYUqwNq9oXX5o4AOG1qFSz4MRfDIn6hSrVBeRB+Im0fGfz IfugxNBxEjniSORlSZVdiOn0a+OTqboM5uoKHIaOcAjfT7cHu9 OcPrRE5OwCccHjPK+NTL52Ky7g2Ul2FdLUvVEmANG+jicDEMgM Ij2cC3qjNEp6vXxJYAZezM8dBlvAna5kcWj3SZuaqVHPPVK6bQ xwS1xQxsbPbn5oqrg/dm9tXfjjeeQX9IclqtZpsT3SDIMYEf9tXfdg/jLzMP2BlZEeS4Wf3B0mZfHjCFOg+vE2H0FV9faSl6x6dFIFj8u ppJDhjlfJnn7vpA7xI2/Hj4ec8lAe71pNrAMfZasoG0gdsDZYEwLUJVlL6lFjNuamUp04m WK3MNmQ1YAwNddmurMlcqScdPY6L8FqVmDFQhCwigNducCXHug Lu9/6njwniG/oRmm1O71UbJT1QCDcVdKNbU9zxmdqen5DbD2UBxsnlouqZrgnW eLwVjQNr8hej7QgrtUy+fTzi8ai9fpPYfmVNeP8lHZWupWoL2J XTjQZiTbkAcf2YuLBDFwFcN4t9iA/t9uMd8+Vl/C6BW/tUoiyUGVWJpgbktOa0WsydqZSmhnL6lVrGxYGWqReKezfcAF8I cDGV+C3OxpSa2JDb7cxg97VY3z6LR1D0El2pFDha7dVHBAdDNQ 9Ox2Z+7syLv2eBfU93d7XWg3454eVTEn1XxJtVSkAmUGh1M/T5ct627FkYDbjN8LlNousLNxcu+Hd4BSGYmS36eL2Wq82qghaJ 0U04z2pYH783U9zyurbm5M7cF7YfYuYs0CGkoVtv+J5RXA838X rxI0EJWYbshswF55Nqam667P5gPXcbAqCrViilEdHRQyaZ5aJp qCJptTnyF2d3Q9tUzlpMTgCbS83zpqIiPRsUx9loi7tZ3/dv8ha3v+ru0SlJncALFI4QyWqSBNX73uSSAXgA+B4/MKfVcGTWWu1tvGR4CGAD/SCyO7xqcbB6a7uydOFp2fVemQxu1n7J6tJz8v6NModBbgFbmYm MPgMYMN9IagAysjZeBkTrHhXGoM9y49v6nWYXt4GjwBmq4TKxZ yOI7/IRjIUKMV6ItZnidCFi3vuvfHywdXid6vieMgF78WETkS0IEgl7 Tl3lBk2rp9zz37y5oA5eqJVjtXy6MwK4IUCeRpmJjAf4xsZqKo 2XXR8Z/qq25iUmT2pqbjgvjVYVNHhlqOBX/X5T/E9BwBwG0IbMhq7C9xDIIuA3FXVmF7e39T8FdJNmG01jxAfU3V1 zFFgrku+EXooALlwOdJCx0Mt6XCDGcPa2Rg3YnRIE3/KXn+VIknYfXieAyr/Q8at3a6kEdUOqXeUFLNvmdBDFNsiwYBXN7VbN1GRi3ypBtjg2J wy4OpL42Gk5iQSg2SGHiAaPuSsVu2q/ElP+CMpOaPUwi0lUrbrUyVxVfgknbnbktWBmEsmGi6SyGizSxJ Wqle0R5Z24LFsIWWy4hCeW4MI56mOo9GzJNTKAhrFERH8HepFo KjR4LEY6FuMeGb/hLr0nCrrL9XBzuVH7cqyeVmJr3ABqpDGZH+m+xgUvVkgFtIgqv 3/O4c3tVaM+4kpWN/XbaqP1YH7AztwW7egzFXYbMBiw0QeMshlDo+ACWbOE/Kc/3X1CmkxJMIf8aGo2PETTalNOM3g+4z9qtNktBi6WgBb3VAHpXp sNhHxu8N+O4ME4dOeSEILGH5kqwM+BmAWW0hkKjH8fIbvhLh9e JRnlSgrvfh/sgQc4EGh2OFI+gCQ/yPY/7XBKwuC+oURb5qZcPftqPdUZsme9531Qdv4vGg1Wp1p25LWhex nAr7WxQSoqQEmLuwd+iMOyIyEySxNOkuAeOsK40Lrdao5lAY38 MrWHCblIAnWg6iw2+WAQE3qCDC9hSDXNdYhlELIM8qocldBtDT JGAWF0c7g1/t17fZq+94e8GGtsH4ESjj3ZxX9CsigdYmVlQgnsuLHDxY1HD+u iDHIGTE+DSKl89qVz8uvrHOiPaM4Ay/nmG4i5y3Vbyn8vnH2iXJ9byod2fBphlgVGrgYY6w6V5K9AevIF N9EfLrhdbLoF29UUdWC+BJdyxmgqoc3JabYG5zVLQUltzE2Xcr sHJY60PzYcuI1lqrrjKbKikZxbKUS/zgp5LAm6z1zb78vqD3Vo8IXJDf00S1itWnOdLZ+syQNPwOkAXY 4wxQubI0KsG8VR+3EGOYECbiEzItHMvtp2TLmM+PVJbRcEILS8 QBifRBnGsaTOGbq6M2YF97MypfA80Pe4jMX8L5peZ9FDFl2CEy 3X3h9qam8lptYj3wBuGzIYCc5vjwjhK6bGaCp2unm6+gByah6b RvIv+fqTrYAOpx6zbNcOaVEuxB8LF4SLz2eYvBNCjPOlvsYEgk FGedHid6E6CmDb2YEKWWT2Brw03Axy9ZJOjwfn1k/yf2w64Km2tOeWF+uMYdUdykllmZaIMxfRAuVqlN3CCsVuMsH4r 0Mz7U0yrSN432BmVcnSFUZcMusoTTWdxkcIdHMaWYEnVztwW7O PsGpxERyT+IfvqbxuKu1AhRJ8N9Q23ffXMDTTyR3vW+KAh/Jgvv54rOxekuBIqnFRLr0nCbvhLwebz9pTXT/IxWkw7C9Btg3a928sbDV7mBf355ZZXTyqR1Zt27sVJpvQttSC7 bMPp6AjLapRBsoRyHC/SGLq5533TiNmEYhDadIA1KTUJrdFnLnsnvt6iMNCaFVqg29k7Y SloMeU0IxJJyW1G9Q8rjqHRtJTNlNOM6bn6nsfonsHPQd9pTdc EUk6U6HC7dw8S5C0CAVq2kKhDEy2iGIefsDNcNRwV1StWwKY9S JADOND0hCgQwbq7v+ldf7gZc2GBL7LFOLNC6txgrCzUH0+Is0Z qqwzFXapU6/8F5cqYHQPFddUqPbaTHfPlo8ZGe9wovPxPEL/VjwY7J6fV4nhIhv4EhirQborel525LRhEhHKAPeBuF1suHWt9i H5qajajggDaWd8A2qMdn/oc67myRllkZ7gKW7eh0cPrRMPrRFP5ca+f5MPxANCt7/pTf1Orlw+8l3l7ClCeHzo8bjuB/f2YS0XlTa0spdWSTJTFPDVQNoZubs0p/6WvpFu3rUMdMxwVtbgv6EGCnGpsWE4IBwMdCsQVq7H2IGik/A2ZDTAS8NJoGAJAmw9dxhb75LRa5FIQH6LmgtJie//TKF0delbROEoazSRrFpWpKN1c7eVr5yswfd8ZrhpZrwR1YFb5K ttvVMT/pa8Ek5duoJfbkVAjHxXxZ7LkcFFePan8pa+EbCA2OpgPXc4qbK dt4atRjhFuMoZuHiiuW/y6etq5F2v2MCu2YBRMqqUozZi9/ejcA62OZV6sYwp2VqaGmZhAY2dMlK7OXW9dbjpAtRC80d7/FB49gEZuD8lSHPNDb2O+9QaUl6pc6L92azQ1fSF7Z+crGmWRJJ 3hqmuSMKw9wj4NYD0WInz9JP9lXtAK0N4c/AQ02fzcduDVk0q4dEQatHI8q7A90XRWoviApjDJ/4XqfRShd1XaFr+uRmf0TJYcNIWRpLmwQBeH2/quP4pwmGXHiKfHlma6dkLPTGP4RpEl1QoGQDoJ9hBEXN/zmAk01s+gFQTjMO5Wv/ds6Oit73kM/xqpEjgnLHTOVXv59opXtPhckKIxeEOjLBIP1yRh1yRhQJmwntu r+vPLLSiwYhyTen8HtImLX1cD6F/Hr/fkuVGmuwZZhe0JcVYkmplA40RJZcyOibOnEBy5V+UtB6JX2X4t AgHMgLsXcp0YLWRQbcDKvMFIZ2Ugb8l1hH9APrtcmYscPz5zyG MgEwCgsUhFlViKhDWK5dmG06j1OC6MY67LcWGcOsfcQIOO60PV VpnaKghvDN5wni89z5f2xW3uD5b2B0vP86V4IJRb3/XHw7w9ZXFf0KiIjwlO5LWt68TjthO/jl8Hync6B3HiA3uOADRWBIM33HVunloetClJEl8dv2t+6PDi19 U4Q4k6Dqb758IC8amCXkPQeYPVqdglF89V0KkTupLEdPJwtW11 yhQMplTsplWMYAOHfYySAe7tm0kVmIdt73869c+5YsslJBERxW AjBWaKaPiOdS5IcU0SRu3o1nViq0xNLofDT9grVriBDpYyV230 enPuJIjn7SmTaukNfymVHK0y9aPu7n9NPQXKl05+sSvTwdxuhv ycB0ED5cqYHTidNVMUgzUVmFNCIhvNY1jCQqOM+CShDQijy7S9 jyCm9Vfw8JIk8dRythprscSgii/BMFa+9Ua3a4YZgmN1DVYAZRW2Q4Vra27CqpdYBkfGf8JQqSfQN Me5AvQ6Ma6oQElXNDpY2u/DZTbQXAkVzu1VzWTJR3nSfh+uw09oE2y4kpX9r6mn/5p6+qi7u6v2oqWgBUDT/pxYTUWktkquzAXKCLIzZJurVfpp515s4hwV8TFxjjtmEISvSF1 dZfuhIkEzOFgvhh0CWKuD260UIjKxDll1uZQuyWKOXLvV3d0xe G9mZ24L7bbRxJbQTUU4fw+ezGCBrCq+pNhyCRqNcSPyOrpdMyy smSGImdUWKDUicgAN34OKL23+wtm6jLm9Kiy/HI6K+rHO+HPbgV/Hr//y7d+HmgYx1UPqjHIU0s0hsg+R2UmSxO+IyKxW6e8VGJf6dAPaR PRiY9kKsMag46sG8Xwqn6q9NJNg8WIDa5A1816rx3FXsrceGs3 s/UAhmBL8g/dmDJkN2OCmVOymI3/Yy9vo+ObBkxlLQQucv+S0Why6dd39AUDTjBfLzlfYBBtsgg2EM iZZwBueGr3M1CgItL7rjzuz0xr5TFEMLm4+6u5+1N19p3PwzOG +XZkO5po+EHSspgLqDJRxnQtj3wPaRHSuYrDlNnvtDJ/7Mi/IPVF6LQwFB4T+6LxGcyU1Hx/yC8bOPA+ImXehaQenB8q0HAGA6nT1DvvYyPhP2YbTaTEWzYYDm g0HPA44d/ZO/Gvq6a5MB16PpaCFOc5F4tZo6zpxPVcGXv6Ew2NCTHIuSOEJtJd Pq5ePS6ukWXhcNAXKl05+ARvIXIYIrMHOhPKI2QTr163bhhwAz Q/0enO+53GRn1rJsRgF8Cl7l1u2Ec2iJ5aWt9PROuZxbbKK/wloam3QxJZot9rsVUMj4z+ZcppRpaSzlbh+W1XYdKdz8Jdv/47yiqWg5dLJL3759u/MOSIAPXhvhvUJh2fnKxx+QpAyBMxAKDcGb8DafibW0OgroUIK/3D/0VVp6yjvqtnZCJcOvEy3qbBfaovCkCHbXCGOfli0ffHr6l/Hr19M1hHKBDTG6Gb43MWPRYj7kQon592jL9sj2bSaQFYXat+iz pIipWK3ZsMBrBx88GSmwNyGUSXmDVwA/ai723X3h/QttZaClq7ai121F+90DtJsC8ZA3UADSgBN5Av+JV1uDN5wLkix gjXDoZ527iWgkTYaKK6j8ISWvtDCd82GAzjfYJWpH5lTkGyyCT asHiJC86p7u9W+IGzw+OtW9FK15I1k1jsrTcPIiMHbY6429WAP ApqJ8spSlZAPAfSuTMfRsus4jZgWY8Gxo5KtJTXJ+zEg3VHe9c u3f7908ovktFqgfOnkF3c6B113f8C2BaZSu/s6VgNNX6/nymAVz/Oldr6iMXiDw08IlDvDVfCXXz2pnB86jMPeZw73FeqP47PGXEGn Vpbi01cZs6NDHQOUp/LjPn1zOtxj/OIq22+Gz8X6abRSwiTCw3O3s3pzaMqcgKbE3mqsyfF4SzPJ8rJ TsERVYZPr7g8Z+hNUSAPW1fG7hss+u9M5+Ov4dVwuv3Tyi6Gmw Usnv+jsnRhqGsTaMSaHsIiRiTTIsWMytZ2voAf6w1eysn/59u8A+ue2AwPFdRghBsq09ZZQhjr0vG8Cykt9OszeMge2mECDO n6LDUS39e/lEmRoKfRf6R7mBIBAPEziW7GmpMrq9ii6rAN7WFXYhNQdimcwK tXxu3Yp9TXJ+xGX9eRVdtVeHGoahGWi66keA7YrGu1eW8WAmFB uDN7AFDtfAaBHzCZoNBIaPXmVdMCbiTJ8I6A8YjbBwfi57UCLQ MCclyljAE3TRBOiwMWPRd/zuAvawJksOS2vn1RLUXBArNjq5YO+CeR7j/nyD/kFY+H3fwF6tVKLJQb3bRe5OS3GcuZw35nDfWkxFrj5uLYEKdla 0mCsnDh7aqC4rjWnvKO869LJL7pqLwJlNKJgFsYN9LkgBQHqgb Kdr0CWw536CN4A6rDzFRgWH7edgDr/0leCe96EMgm2Bx9MOdKaUz5QXPdz2wEk5LDWgzmZsVqX4dvdlw jRifoiWzxbl+G+yBAWSOveCGhgjRZk6DX2Lv0nrFcDLRSl425z apipUH+8q/ZiiWWwZGtJhmyzMTC0Qhzd874JJ1thivBwPMdes7ORNLq17TtU wcHOwJp1TRLWH+yuClLzLqBHdH5NEuah0eeCFKinIEW3+HX1cN lnJVtLwGtMlLE9uFB/vMFYOVz2GSznj3VGWgjL/PhTZI9WEGwTwh/ApPiCUeBux74YigFQWmfa78MF0CSIGIlASOJ4kf9No0OMkpAPc TqqZmcjLt2nxVh2KfXYDojDra5K28TZU7hfXpO8f6C4rqv24r+ mnrru/jDUNIgOdjgbtMuJBUeiV6w4F6Ro9uXBRwaNeOBLcp4vRVQ2P3T 41ZPKR93dx3PsBDSTNwD0gfSqBmPllazsn9sOIOdJS2DpAVt40 R+CFXqYugCBXGX7PZcEzKfy5/aqqL6DEBGrs7AulVCmBAh8aibQFIgjRJRK0mHoaP+3UlKUGmZK 31Jbs7MRC9LhcnwUob+YrKuO31Wt0rfmlONWPDkh8KD/NfW0s3eite07KDVp9IMnMyzykeFOoCYLrOu5srcCjVY8JycAgc a47QSApqgJCQ3wRqH++IH0qtac8hGzCccMsZ3Xo6q7MknnzaEV KvR10MhcWOCrBjGApu32aIPCiiE6HQXqoBNfzIsBRB10OHrl3v nyzcq0GAtOC+OYaqH+OC6G4oao26TnVQ4U1+F5oLjuTucgghfX 3R/Qx0RhoZs6wM5gDztf0e/DxYZoEAheA9L/JEhU9ooV80OHJ86eunTyi6rCJjKDtK2WgG4wVvbkVT4s2o4sPh ZxzKfyJ9VSPv8PVQAAIABJREFUrKKmhRMei/FoDoxWUQNoZKipiZJ2AOOeFPYvkO/hgTWCQ3T+oQ5A5xPhUUBjDqYcsVcNoR8MunIgvQr44nI5Pbfml I/bTiBywWq99v6n7f1Pce0ai0/dGg03eZQnHQsRop1jWiNHk+M1SdjIeiXJNUnYeb4Un+hzQQoUA weK65ihIPNuGnijNaf8XoFxti5jqU/3IluMdlO6+/t7uQTTcC7OyqZp5pIFsPZt9toJUeDri6FUgwfQc2GB2LcMpWYC TXlq5E7pXiKAxvlLOrsK+ShCD509mHIEV+/pAC4ilI7yrjudg/A0Borrhss+Gy77DOkdAE3unePCOBb6opfBDTTciZH1SlStpjXy 2aSQUZ6UtJiA7g+WuiHgBCBI6SjvOnO4r6qwCVJgbkNGNNtwmt R52rl3ti5j4ZxudespDuG8ahA/3xP2OEZGPWYEOi2LnBAF4owLqTNG6jyAvpMgbhEI6rmyCnE0na fEoWLmiUycIMXVRAKaYr/jOfZGxzcd5V09eZU1yfur43cB6OGyz34dv47QzFVpgzCBRkXGc WEcK6rR/tE1OMlaIV9ZZH+wdFItnRAFTqqlL/OCZlU8JEivScI61DFAmXL/Tm/OL30lFA1WFTYhoYUrgrU1N+1VQ8dz7ORvLPXpZopiqD+POiLpU AsuiD/fEzabFMJc3wvnBEDjwgDUGbtSUUv0YI8roUJkJa2CcAI6J1JPJ ylxACwnUo//9AC6wVjZVXtxV6YDx+8qY3b05FV2lHcB3F/Hr4/bThDK8EA8gbaP1dbctDhHuwYnGx3fNJ/6lkUo4+GaJGxaI59USzEVMamWgqOh0cPrRCuTAN6cn9sOTDv3g jqgy0yxFLQQhbkzIVFR9yVC0tlRnhQr09Hc5Ib7YxGOh9A4AVw LZDwwaeAemdEGokcbQD+OWTn4dyVUeC5IYRNsgFKjY2+XUr8jI hOCpqePIvQ7IjKh1Nqo/ZCDKUegzpdOflEZsyMnUl+ytaSqsKk1p3xAm/iwaPvPbQd+rDMSyuO2ExNnTyHFcadzEOpceuYuGiE7eyeg1yyU vTvDVRSPTKql2Na/+LHoRbYYfjTYY3idiBL/Tm/Oj3XGX/pKhss+A9CWghZAjKvp4I2B4jrsAxzQJiIhRU40dZpdZfuhFcQ9 MGAUvGoQ0450HM75B5f7R5OMbkLNqnjEPxOiwPsSIe5JYSZ3OC pqOCqqYX20Vaa2ytTQSrqDCeehOn5XdfyuzPAPgS/yMHiwFLScOdx36eQX6Fw9c7ivJ68SKRqXVjliNj0s2o70mQdHM 9UZu21a277bV397BeiG9dGNskg8X5OEzSaF4H4euvbb/IXMxD+AdvgJHxZtJ5omggbQBea2qsImfNbQRArmoSZgtAWjHfu aJGw4KmpkvXIsRAgy+S02EPvoabRgNikEqSX3dRE+F37Ic0kAS IPOVj5IkA9HRXWGq3Cwp0Mdg9AZyFbG7KCFYwfSq0q2luAAOVF H+pbaAnPbmcN9XbUXtygMSIfCx5h27sXV6F6xoud900BxXU9e5 XDZZ798+3cIGcDSM3dRokU/X3v/U5adr8DhIDpv0ytW4F8F9pjWyG/4S+GBoH8XcY3DT9gXtxmOB9lDUuqqwiaQ2qPu7vmhwy6tcmS9k lCGwGd/HCOD1cUfGF4nGls+4ALVxuZZII7pmJUBDu2KJSTegNeBfUFWmb papUd24mDKEUpTwK84nmOnRKM2aj8IpFB/fFemA0Bnhn9oymmu2dlYHb8LFNGt24a3OKBNvFdgnDh7CubxX1 NPUaUttlxCLzpalgh0Fm7W444QHhqDN+B0AtZuzCaFAF/ENef5UtLohvXRi19XT5w91VV7kYl1VWET/qLIb/06fv1h0XaXVslsa6d2nP5g6X2JkIDGFwE3s2b4+mIoQkFYP6SZ sH6PCBorn25tkjk5ARYvtoETbA5SUiaoNacceWTy2A6kVxWY23 bmtiCvDxpB9eR4jr2r9mKG/kSBua3BWDliNk2cPYVGyw51DO5bIVSBJUT8fbTseollkFDG8MC KRtsEG5gHm65Jwub2qubtKb+XS3B4EJmQc0EKZJeQ5LOuE1sF4 SgSXjr5BdPJoyw4tuH+7//89Mu3f584e8qlVU6IAmEDby+fEur34cKDpL53PMBO0pQGknYIT 2jtzX2JELbxWZ4UV26hzvvXsI1rOKhsfRShp8oIhIAu1B9Hiz8 OK0C1kZw5nmM/c7ivZmdjzc7GK1nZV7KycdTxxzrjw6LtGMPp1m0bLvsMmg6gMd HUPDTtuDDOXJvc9tUzFnwgJtBYPI6B+hfZ4scxMhzYO8+XwuNG UsnhJ7SuE4OCh5oGmUpNtYZH3d0jZtO9AiPq4tPOvbNJIdMaOR NrjEPjQzO8ToSTFf0+3FGe9PayQ/JbbODiviDMN0Kjby9XwbFWCMtUFz8WPcuTVnv5YjUvxMAJpvuu meEfghl2ZToOpFfBluDgbKPjm2zDaSQaD6RX1exsPHO4z1LQUp O8v1qlx3E2WLJescKlVU7lx13Jyh4u+wzuHTi6te279v6n2PyI LUBEICzctqkPVcPDI5RfZIsfmVNgWHD+FJ4J/hjS/1ZBeM/7JmqUQfaWqc4/tx14ZE6Bwj4yp6A5Zm6vClhT9g7GFi2pt5ezeuSfwOXAfajXF0 MXzulwGMPpzfmEw8OeMfTSv8wLmsmStwgETKCh2igkxvEikyTx 2qj9wJqsNzywo2XXkdlwc/TgpNsMvm8at50Yt52AaneoY3rFikfmlEfmFFelbbjss67ai798 +3cspKadyYP3ZkrP3E00nU1Oq83Qn2CBbvriNtO93hfZ4qn8uE fmFDo1+wbQDKw9gIZSU41y4uwpuJyPY2Tw4UZF/Kn8uPmhw/9+uB3ByxiDQCjB5OJwMZVPWVO4g6BsaqYBS8BvGRXx70uEOAF4 a5OszIvtATTz+niSJD41zAQfDkYF4RVMGTIb9qoh190fjufYAT SyOj3vm6by4+A7urRK+FQ9eZU9eZW/fPv3//2fN7JI9T2PDcVdGHxKiLOyOsNVU/lxuKk+UxQzkyUfjooa0CYi8dqt2/YWoJeLAEygUTFDNgBAuyptP7cdmB86jFYmcAI6UZG//6NJhisBeA0ENDqsMeqBIgDdzkH7EnryMNSP0OZ7Hhe+B14nNtr Teu/VWNNZgJ68SkSzFucoU6kROrfmlMPi/Tp+HWHww6LtA9rEnvdN4A1KelA1lpYkH2t9aCjuUsWXoGeIBbs HRsa9zF6xolEWidWr3bptpNTMoAZ6bRNsGDGbkJIG0FDqjvKuR 93dPXmV80OHcftgWiMHoMPrRDB3DxLkS326v25Fw4McezOd1Ov NQfkVyTygTzUBwhrrQRDaYEM79lUwt1ozN6t76DWSuobMBvgGR 86PA2tLQUvzqW/vdA4iSzdQXOfu8n7fNO3cO2I2XcnKhg/T876pNaecKt9oNKA7A+ZDl1Wp1oQ4a3JaLQvX519ki4EyEKwQR 9eHqqHUMLh9cZuxZpGS1LCcPe+bUDC8dPIL0mgC+ue2A5jHQjc Trp6O8ty7BydEgej9Be0yd7dBhaHjtGUI+o4GBLjYuF2LrRXIN DGr47SkCLvOPPQ6jheJ1HP6llrMcWItN9L2DvvYnc5BaHRHede v49fnhw5XiKPHbSeQeMCm5Z68yksnv4DLQWdcMKrVPDRdW3NTs 82JmVzWvD0Fn264ccwbe/Wh6ovJunsFRrzDznAVbCCTPepD1ZjRRIHSA2iUYv/9cDuOBc2n8um2Fs0lTqqlC+d0qAQi5KOaAK3bpJYaKrhgbR6yH 380yXCRFZub7kuEK/NLnIBjvnzLch8TBOlpGEak7tABA88MPAv2Gy777HiOHUH2r+PX W3PK0WgAG4iOA4QqyCihdoVhLPjRmI4x5TSzMDg1kyXH/Xo6MmsTbKjnyjrUMQB6xGwa0CZCi5kaXS6MmHbuxTBsg7GyZmf j8Rw70on4ZD0ypyyc06GVa0EbiK6M24wzWmOMo2R4JS+yxRh6p DVlaKlxb+flBIBGZlU8xIq4F7NULZnJkiMntfixaCZLjuwSlbV olSKckMx1MkrmIU6xFLSgrxkbR2F4UKYC0L+OX584ewqOM77yr 6mnqKpgipb8aACdb72BoeACcxsLbXOPzCkwprc2ub1mjFZ0qGN wvRG/dqhjPOyhTbChW7ftYdF2JGsQCNTsbEQ9ojJmx8VkHW4vI4ZGZI 8N0cyyIfYgzKp48/aUxa+rF7+uxgE/Jg+gZ4z2h2BHLzYsUIMvIhccgwDiSE/Tyjlmi94O8UZKkwJre9UQ+jHQ3/2ouxufVKpUEeKoEII0XHd/aD71LQIfUNC++tsYwsXJz2zDaRYqQ7N1GcNRUUjuDEdFAeVzQY rOcBXsITyQDnVMw/poD6CtgvCHRduvZGUja4MwzF1kU+k71DEj65XTGjlodHFf0O/lEuZ9VLrlSSP8syrewjkd/mKYNGV2f+Eez1W233wqn7lKyF1DsMlfNYif5UmxXgHLhe4kiHG Iizk3B6w/itBjgggF2aNl1xsd37T3PwWOCLjGbSdg7lx3f0CiDo2cBPSdzk HUy3HF3VLQYnGO0n58NFywUFGeKYqhvgM0ciAObFgfzQQaz8yY xSbYcMgvGHc0r2Rlj5hNKEnQZWYAPamWYssScs3MU2YkdMOPzl 4vnNP9+eUWYhvaJIvVv+hgQnJ1LEQ4IQpElhUvACiDwf9okj3L k14JFWIXFy5VQbutgnCrTI1sdWb4h3CuQdC/jl9f/Lr6YdF2AA2K+NfUUwQNABr7o+90DjY6vim2XDJXXN2Z25KhP2E paMH2blWiu+2C9UeTbDYp5JokrM1/xcqdC1LUc2XWdWKbYAPCFtJoCM1eoI/dvbJ3eYoENNKt2zagTXRplS6t8k6CeMkmhys2n8pnehcujju1P yEKnE0KwbYQ7FXBio95ewpI4L5EiF4Z1HAx84sKL+pYoyK+i8N 1cbhY74IiGW3ae30xdN6e8nxPGBBHsz36hNAhXiGOPphyBHWMr tqLGFhCtdtVaQPWIGUATV4zqING53S6+uS0WtzVwG6i6AgLC5U 6XJmHs0HtSFZBOFK6F5N1rTnlTKAbZZF4E8yNm1j9zBQc4vqEw 8P1SZgs3NMCaRAtwL4hk0cajWGsWRVvNilkti7jzy+34IIDwkh wNI5GPUiQk/UDgtiag3oCmuRpjBdrQ3B4ZOGcDpe3fqwzPjKndOu2jZhNrkrb vQIjsu0YJ+3JqxxqGqS88y/f/p2oY+qfc529E2cO92H/BO3DwExurKYCB4ZZ8OoIWcK6V+zOZlSr9D3vmzw0ujNc5QE0E2 78ahWEQ+udnAAcVcFiR2qbg4yK3LSAnUK41DCtkS8YBbRMFiWC JZsc5YgX2eL7EiEVZ6c18hfZYlwrJ9OHuQXcNmkRCG5tkk1r5C/zgohMUEaY26tCI7270f1JJd4H89Ic2pGR0CAziAfMBTnsY/aqoWLLJUNmA/PQJIZ30DXJGgsRkkeMs7MQkHXD+mjwBoXjABqZawC9Gm6aiMHR gDZ/If3bFvcFAWiPZjBEfY9jZKhYgnBhORE63pcI5+0psyretEY+ky WHXUUPDbrFUErHsRh0O9JKa6xlbn3XH1mUaY0ci2DmU/n4rCzZ5LRYFb3eIBnoOwwPnDxmwZuqsaiq7MxtUSWW4miJYmOB OMSoSixN31KLrkkW1NkqCK8QRzOBPhekeBwjg9cBjxiWEEA3rI 9uWB8Nd5su5WA/IWHd+q4/eiGf5UlpISwCijH22rEQ4fA60UqnkjcHbasomCElAlX9vVyCax kI5Sm/OiriP8uTQsHnU/mgGryY+dQ3OsTwKaGrJi+yxbSWb6laMluX8Xu5BI0MaCZGyWp4 nWhkvdKlVU4796LY35NXiTQeOSGUjbJXDRHQEaoiscSg2XCgwN ymVOx2Aw12BsQ4uUcysl45HBWFQJNcDmIPMDVTnWFhiC7QVNYX txkDVeTbziaFYGfTKM+92wYQI9vbKIsEIlj/D5uGTrt5ewrcFWbgh1lHLJSk3YbAGku5HiTIZ5NC3OXmfe4qwY ME+bM8KT4W7jwPbMA53VR+HDgaKcyHRdunnXsfdXejpDtQXIee c/geaKwgjca2CcXGAmRitVH70Qqs2XCABXVGq6QH0P3B0gcJcnxw 3qrRHkDT0BHayfqDpS6t8s8vt5A6wxi+yBZPqj2XCOEbMSANAd ZgYXggWOy9cirYm4N3eZ4vfZAgx8f/r2th2IlKagt9B9aTaikMJmRUxMeHhhqCp/Lj2vyFcFWvScIuJuuINFADQ9t5V+1FSr5DnY+WXYebYchswC4u zYYDmBCVStJTw0ysxuANVpka/Q9MAdCPzCkDxXUjZhMBDcZAoQBOHqkzXCU6eD0cFYU9xnTaFEe CZ5NCXFolCr5YwA4hl4ukRSDAghXUBkEgKw1jy9Pn5F+2CAQoX Cz16eb2qnDADvWtK6HC83y3pYUgZzur4kGdscXo9ZP8OwniaY3 8QYLcpVUiIzpc9tlQ0+CZw30HU45UFTbV7GzEr+jWra25iU1iK ExjgHVXpgMTc2kxFtTaWQ3rl5GVqQlxMMlwVBToCRrdF7eZUKb SlwfQxBt9cZvBdy/zgnAABKPFLg4XxyowZY7ud+Y0GDWTQ+heNkwiNpiRRntMGOK6e aMsckCb+MicglIyVo8zay5mbz8swnYv7tqrQrsa+R7z9pSFc7q HRdvxaXZV2sAVaCXE+TlytwFxbc1N+Bg6XT0CFpRPj+fYD6YcO ZhyhEXgEtBEHfcKjNPOvdPOvajfEMQexVzCmmZhWgQClFEA8T+ 4XBhARNv3JcIJUSD6JSGoFmJyn9m4T1fnsDtyLixwlCfFHuZzQ QrmoTOCG/+Whv9X1/n/RH3fcfxS1Io3vt7BAZ/7AgfHwV2PAymg3rUIG8zDK3FnrUj9shluszrclCFarBcgcaUaE SqNw0tYILaWRlyiYerqUCp2MWbqsl0dOjd+YDGSNHb9B/bD48OLT48t+aRB04A87/15vV9fns/nK88901HLOPyw3sCsNu7Zvizx3YREwuOD7h28B7wKcyeqgR4Tq JGdHWOnzo+dOr+xsJ4TCtYALVy42ppjjHdf97YwShetnAo0i78 AmrNMQciF+9XA7hFflZxlwXcp0Ghvu5frJytttOtoe/7JkCqMJA6RdgqOGwTu1Vo5Kd+NzQuEncf56VeyjbAskS2BMu1m vkCo3G71jPiqYs3e4SwLXQ5t+18eltZxl0yF/BxtnBRmI34aOKOBhpGdHb1dN1BcC750g/mbcMv5lqbTdDZ8azrBGjoDJPz+Ta06UFZtJBZONOnziK8KFXys 2bs0aPw/oNmkKmQirUvhZykWcYDgi6WbJSUQcT0OKfZYwIa7wYNS23iecz TXhLCj11oka7oYpgAfYWS/4p7wOae9VsyZ/yfWspwDrCW/5had6ai92byBpCtycIyhuEzQ0a3AYGlpOs1NuL7ikMcWqnf8iF NMcw0+rUqgIVZIDCG7uNm8gU94Plo94XNqQwf4gkXEaJfK5aTR ggOEbGARiIU6o4V46XYnUO7Wp0GP/yzF8qDUxkv9oFRtmlMHsWKbNlPcJmAxO4C1I01tGbUQOhCdU1J dLC6GrEzF/6/V6Y+257N59TdvHSDH4NgSFmBjMUfnGtxWc0RokjQvQZkxjU5Qb s9wtCcr+xV3m6umzVXTk+ceDzXOdNTOt5lfXKiINXs571qs4w7 10VTrhM8532kjLhOU44D+LMWCthnZfrdmuaQ8oHzSqNp2CtCxg I0hPyQT5EyE4Li7LpieSyeAfZ9/NJsEawnrgjK70QYdLlqM823m2Ygf/slMRy0jKwIFpsrwFIT/hp8EAdpX/GMJyj/1/xxtAIQ/nbbF0Z6sgDL9jetNwcc7XAA9d6J6aZgWqX57snJYbxjNNc1Hq+ eCGUsjhjzjeU4h8IkLuFZLgXuW2hhKTEWiQu+NCuJ6U3DEV8Vo mBXQcUCrpJn0XKwID+vVjXUiHF/8RBdmvrClxvOcsYCNFbdgHWv2fjWwm9xjZGfHwW2n6up7AJpZE qTZLfVd6ysOaVFG8KKlVeqOplpBudVUKCgzUpkK+WnW8LNJPAR iZl1iVNO3ykBxxfB/KcrU1vw+5HZwf2W9gHhfoYHF3QD2DDFaaKJqorlwN2A5uJTIEU zPDbyc9v+wlgkkbx4ng2bW3InqJ9EwRB8cSKi/AfrNzaeFlyyPVo8fXhMWcjBE7DZXjcomlYgBymTNxCw50Qxn5Q hz9QnKl0qsIrWU4wxlVJUYLVirCO5yonFYaE9WtHJlGXjPuAyQ wfCU7FtloFaKGO0ATb4RhzKDQb7YviyxW5+mxZqfwnGOGVOhKX MZzvnSZyN+0ruZjloGdTBmf7H3U2q/uvoe8OUga/M54azCvCGdazUV6hgxSJIHnYNGKIz0561mXiW6It9xX1qAm1Xi 336ST0onKMsruRRooaSKARzAtSWsYv0cqjeYBRTWf05NZRsfsm r6WYQOLZtAyymo02cxh8X0d7LSdi3HJPUOVL9rK7/3tEFB+UG9rk2lp0L+0UADRM6WptNgCtCgLPNGCRqoYAToVlNhM D1XBZr07miuB4gRDt31WNggNBvxx5q9JzIXgaatQbbLWlRV8GN Og4KvDcoCtDaS4FShig0WTmjEaN+bsFJCJzSwZ7syKVj+ZEgdT kwl2kiujexbnDr4b7mhSMy8gZuVw11JpslKG13D29npcBWZC/Nr0iSYC2ZwthBS3v7g+O0Pjo+dOo8ybvf6g8KqFvr6kU0R4ob2 OI8GGvYrbv5VOq44UO7Jcw8pdlFiScMFQh5ASyYnv6oKdKeN9B kZ3RWDhR6jAA0xV56TRov6oS70TIj77ckKW1JF2/JsV+aLCxX/fisTQp5ownB9+uUqI1ZKPNC9xEEdlDnjoeVJexNWDjpccCRn1u bwjsaavYyGZyP+2YifaQNJ7ezYPqRB0DaFVS18atEXATTMJlBm WLNfcfPTddraOmK0C0mZm+HxDheJzrTXyrh2qZ8YQKPDIEATlx moa2WKPFyJwjETWxbZas2h5jirnkqX3KyYlAT83YREWiuyPRVz MMiibAPIS813peZpsd6+LPF0Rsa01/rxyqRYwNZrLdqTlEVNdNdjube1nCkXh4Y5FqSDjw6dwx4DoNFj C9BMGknmpHfPqJoLOfBymu5icbFaFiYr7ckKEDM6YtoWa/ZOe61Xso1xq3G0z+mMDORyDKS562hnLwV6PM8JmU/EA5JTi5lEf0Iii0rgbHz7Sf7TBiWO5iG+LXKia61ltCMq7HU4o sdhHVqe1JVkulRiHU5MjQVsgw5XKNPZnqxMhfwPSm0PSm1MyyB gzkersSGCXEC4kEAsSlD+UswOZBo1Gmi43hT8DtBDikrPOKw3D KSoEloGHDTF0SsANOcuDuhBh4vhHosC0P9IMvc/UaboUJtHeE9rnGSHluuZUTEYhD6A9yv/W/+KFOFEaIGW0Lw6pxysrenFeGduVF4JZTrbrR6atJOVtjMe70bl lf2Ke8RXhSslS+AhTM1Hq+HK/OPzTz86dA6gRau8xamyQTjRcB61QF9vCo4GGuRl0n1izr9isAy kmEja+lYZxAKdy/BpgzKe56RGoOpdCvTlSkXmGvTX6WcSQ8bznHxDLdC91iI1ldan yZao4cRUqLdQ0Lla1ZFgp+2vb1m0XX8pDo+mWokeG5VX8NwVoJ HVE68pYfYkZV0sLr7rsUz4nHuSsrB9HHS45qPVWLjDu3xxoeKb O1uFlDRxoJMu6LaaIwi80CgC9K/W/Vh7nAka15uCZ6t/KFmQDnC1bXjSA/RSM2tznu3KHM01aVkGceaPh/UGGF/ISRig8Ei4F5QpN6LlZUTnRXnoS4tkUXYL/G6BUgOrZs6X/niHKw5oYVxyx/yksCaYW4ZJAdEDlL2mEgJI4OW04DL93oSVJ42W9gxHMD0XXfie pCxJ6WLNXpV0eeeAkAumzp6lHbqt5ggoIw8lRuPaAdBEjIcdwY cdwaO5HrV0WqbXwbQkaHAGtR7/FCyXKxXSA6kMCegCNH1R2ARk/tABZlwGKRHJPbRU6xOZ9m59GpayizEhYRFrFj8J42s24gfo/oREyaZ7swpEhoNwE67lwW2ndrb8trbm2Gv5jbbMkrzUfIDWckp FgL8nKWsq5KdOudm84WbzBkgHf//L3zjUU2fPYiywpb4rvCYsPgj1jh9xMVBnc5BxGHjYoQZoyiid9 NoRg9zOTqcRoQV6NuKnTw/lQ8U6wyFYX65UmAo+bzWTqCB0eGROw00ToFEkjOc5hRJ1WG/ofimxb5UBjoewD8Aad0FaVDMuw3ynTYCGV0XWQf8glOlEGIuSE EtLBh+rc8q5FaV+EacD4ky5oagnz/2wI8hMazTQgNBKgP7H559e3PseOi0q7J7ggQPejRsL65HwAz1A 832mQn6yexVopnnoJiF8YoyiAu0yzLeZ/3Nzw4TPSTDtXq7/DtYZjl+uMvZmFdD3ed5qRj+AHAhHCixiPzHnj/iquHu1ZjaS21GkCNwSpgkj017rs59lI8YStzj1n2H1IPgO5pZt KqohE2CkxIYJsCat1tpM85c8wdwywQhePao9AZpDjTMJ+bLwC3 n2K27iBu3laHmZttWlgwjwdY+CCAct32LocBnmghnfnMtF/coAhdaEAE0pDBeJnB+uBcwN3pIr2Ubql0WHJmsR0YNCnHyDvRc q3CtS+lekXFugjU34nOhkARrFo0pntXqw8EIjT+KBe7mMpbfUd 4l3HQ/3WIW9DsTXml/t39QqVgX9A1/gO8plCOIX977HGLB/Uyua/Tigz62rRik+FfIToBeBhiUP0OL8KYnHg1KbML1nx/ZdbwqeNFqkWJDef3uyMuFzfnvJDcps0AzMAAAH00lEQVQEa/gbDAM/XpnEuIiCReungPOs7HLvXhBjwdwYTlTdoicrbY/MaWR4nGghWMUBDdY4Yqr7ZKveoTH/Wn7jxsJ6bDoq7HVUepKohdeEP+88hr5q4ur9yMExOc6Q7ZBFkc a1uWq4FXnoF/XkueF1jviq2q2e+BMtz7NdmX80m9DzAPTtbJVjSIKF0+uIr0r6 dmrdnOHozCgQJx/SXjZLEqNZirg0dAC0arm9XC9CFUIH16MAjUCcoYGcaFAmDaAy1 K6HszneKHQ12xxvNNT9GrGbjPK01TOi8IPbTn04/CVSlCe3fo9t4NTZs0IihYWOmCHuUIMyrZuLxcVTIf8Zj5d5MSW Y7sWFCs7y81Yzk4j+FSmEjj+nplLmSaoHZ/nZH9pGAw2keqoLOsymUCOd0uetZnJS+Bgq3XZFyoivinycEw1R ptdaJJbb0pKmZkG1yem+XKnQ+uBEC9A0eEnsUKZ4TSWCss25GZ rWutcPwX3GkogvtCLZ9/dF+we+EM0P/tf9A1+MnVJZo/+89yViFtyN6MzxoxkHc9p6swoAeirkh4dGraCDfTHfaYsFbOIu Qx8ZsqGY0NDPm1mbM3ei+vYHx6PlZdL1Z3pwNNeDNGi+06Zi3W Z+3mqefc14JdvIieYT0gIdLS/DGlKAlmmLME7xT4ZJze4GNevI9bSaCmmu01GSfZTiWsyGYII1M 2zmqjAFZMDa23WDhW4kG9D90fShqf/7X/4G8e72B8dHAw2Ufyp7IMNBBAPoQYfrUomVK+0XC0t7dfPRaghn 1BccPTTDcDulwJNCBiLE9aag0NEBujOj4IxHzfbhjqrxelcmhe KIr2o81ChSZwFaak4t0IyaxKsRoJEjEr61AbrNpa6EA2itQ7TZ/kbp6jDLrnxrOpGqizmAWEHheSk8fmIFeiEcOUj1Lu5976uB3ar 27QeNwhsQY4heaxFSIPhQQlDRQUtFosw8H5IyhDYsrGQBnDgbT 1ba7m0tF4cxaaRFjHbBmg2zYP20QfksxTKk2EcDDZSFKJHOeLz qH7MKerMKtEMWNBBIAj5emcSyz0WgX0qk9y+OHFgmxZ1olqy6X g3jxue0v43STewYxJEBoAVlAsjE1fsfHTonQOMbgM7wNz9oPLe umuNMT19iNK0hoZ/BB1L70VA7cAmjUB7OslwqsT5tUBAtU24AB2R6ul9xvANVH2ctw un1xYUKwsjzVjMvR7S8DKyJzug2tCt26EcvHurl+mmv9VqOabL SJieaql2dW+Z6KBakqSYBmpUdTvvbKu3e/jZ+1hBq+47fwvMIrN/fFx07dR585Xly6/fv74si6CRMP/tD25NomIktZE/Kpc6MAnlBBWiw5nTq+EygcwwpdsxgCDTjeU4UtRM+J7Paaa8Vi VUsYHu0Pf9m8wYRHJJ7aLFGNsu473mr+dH2fHH14a6gYU0LRbI 9viEBBAoD9eS9reXXckzqiV6R0rfKwA9Vp5+vbjmyKcL8/83Npxvqfk1Qrq055vp+Z+nqMMt11HNtbnYXtoRbVI4zLgbv74t iZi7PP+99iYH+r97sldwDBdGTaPhhR1CAlmtwSLFL0ADoIcXOH 3UMtXjaMxwqn0hRFwphjHLXY8EThB0Vj3e4EDY/iYbHQ40CrpA9+IJt7Thcft2jzEb8sYCN1hLAoT6ntzecpQ4DiS q8hvwmWEY97Ag+bVAmK230Gk8aLfReqIY5zjjCy/zUv7nPv7mvuvqou7BFNSt2vrO+4hAyqcZNfaQZE1fv93bdiBwc Gxy6LShPXL2PKGhLfRdW0fgKi1k2RfagwyW/NQRibdCQ53KlohM+GECzTg+ghxQ7QF/LMXGsYLhiMUrW/CQaJm2Ie3qzCkZ8VY93uHDY/c/NDXMnqmcjfqhG4qdAgU4nSy0RF+aBWuE/Umd01HwHXoKjuR4Uu0w9wmvC6ysO1dYcY01vYNuHss3WXdiCaA esfWs6wy3ne7tufHT+Locag0xBubfrBqn0T/0/b3t1y/WmoCyl+vrOAYaosWbvhM+prbyGsxb513zBiZ6stOlIUNpcNdye Im7g0hPDGBlNXSwujgVsNLqkexJ3onmEgMFaX8GaT4uRM70nXA/AWq0P9WmyFe2Mxzviq+JEA/SEz8lh50QToOVQQ7rAvYfN1/zXXdiCmS4LellnSlY3cfV+/8AX4A7QZCCsIf9JYQ2WHaD8zZ2tSLhizd57W8snfM5BhwuKMPg ywRGsr2QbH23P1yFnPODdKCl3V5KJOQslOEBfMViwomGvIKMAu SQjC8ZMWh4TYQv1HJo9Ukk+JOIGqTqWB0y4301IlF4Kb8aJTPt 4njPW7BUvQX46rHgpvjGxo5h+3dtC9GDdUmDbhxh5Eqk9znd2t vwWjj5LaySA9B2/JVj3Hb+1e/1B7ObPravm1eTE4MXFK65a0ficPBjv4Wd9qcQ6szYHoY1O8tD9 ihs/KsoHwJ32WoUQw3CEhCxaXoaPB+pwNUgtZC9yN/Ldzni8ciK+ubN1Plo901F716N+iqCME8pwYioTbpmvY/32u5XfiwVs4rIpGWe0vAz2j+xsonNUYa/zON9hk1jp6jCy98ZNfZXl7QRrVk5z0llNAbJdkWt9x28RQC4Pn g+vCQP0GY8XyhL/fsC9VGKFpUYkvLe1fNprRfEoAlPIfPOdtv8CwV0CESBAIF0AAA AASUVORK5CYII=

کاش خبر از این دل تنگم داشتی / کاش خبر از غصه و آهم داشتی
این دل شده مبتلا به تو ای دوست / کاش مرهمی برای دردش داشتی . . .
.**************************
محبت چشمه ایست از جنس نور / هم ارادت هم سلام از راه دور . . .
***********************
شاخه گل رزی که در زمان حیات به کسی می دهید
به مراتب بهتر از یک دسته گل ارکیده ای است که روی سنگ قبر او می گذارید . . .
.**************
بر همان عهد که با یاد و خیالت بستم
یاد من هم نکنی باز به یادت هستم . . .
************************
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a9/The_walls_of_love_logo.png


چه غریبند دوستت دارم هایی که نوشته میشوند ولی خوانده نمیشوند . . .
.***************
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام
“رفت و آمد”
یا
“آمد‌ و رفت” ؟
آدمها می‌روند که برگردند ، یا می‌آیند که بروند . . . ؟
**********
نم نم عشق (http://eshgheman.ir/)ت را با دریا محبت دیگران عوض نمیکنم . . .
***************************
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …
اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .
.****************************
توی دنیا آدمهای زیادی رو تختهای دونفره میخوابن
اما قشنگ اینه که بعضی آدمها روی تختهای یک نفره بیاد هم بیدارن . . .
.*********************************
بعد رفتنت دوچیز مرا گریاند،یکی رفتن بی بهانه ات و دیگری ماندن بیهوده خودم
************************
خدایا
دیگر میترسم از آدم هایی که عاشق نمیشوند
ولی عاشق کردن را خوب بلد اند . . .
*********************
پروردگارا ببخش مرا که انقدر حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم..
***********************
همیشه
در بدترین لحظه ها
تنها رها می کنی مرا و
بدترینِ لحظه ها
وقتی است
که تو
مرا
تنها
رها می کنی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم
بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق (http://eshgheman.ir/) وجود دارد . . .
************ *************
قصه عشق (http://eshgheman.ir/)ت را به بیگانگان نگو
چرا که این کلاغهای غریب بر کلاه حصیری مترسک نیز آشیانه می سازند . . .
*********** *************
اگر ۴ تکه نان خوشمزه باشد و شما ۵ نفر باشید
کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید (( مادر )) است . . .
************ *************
تولد و مرگ را درمانی نیست
مهم این است که فاصله میان این دو را شاد زندگی کنیم . . .
************ *************
هستند مردمانی که خویشاوندان آنها از گرسنگی میمیرند
ولی در عزایش گوسفندها سر میبرند . . .
************ *************
فاصله بین مشکل و حل آن یک زانو زدن است
اما نه در برابر مشکل
بلکه در برابر خدا
************ *************
وقتی که تمام شیرها پاکتی اند !
وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند !
وقتی که دوپینگ پهلوان می سازد !
ایراد مگیر عشق (http://eshgheman.ir/) ها ساعتی اند . . .
****************
از کسی که کتابخانه دارد و کتاب های زیادی می خواند نترس
از کسی بترس که تنها یک کتاب دارد و آن را مقدس می پندارد . . .
************ *************
هستند کسانی که روی شانه هایتان گریه میکنند
و وقتی شما گریه میکنید دیگر وجود ندارند
************ *************
مهم نیست چه مدرکى دارید
مهم این است که چه درکى دارید . . .
************ *************
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی
************ *************
اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت
و اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد
طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت!
دکتر علی شریعتی
************ *************
به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی رنج را نباید امتداد داد
باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میانشان می‏گذرد
از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی . . .
************ *************
آرزو سرابی است که اگر نابود شود، همه از تشنگی خواهند مرد . . .
************ *************
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است . . .

mohammad.persia
4th June 2011, 07:43 AM
آه ای تمام هستیم از تو


ای شور و حال مستیم از تو


روزی مبادا قصه گوی دیگران گردی


روزی مبادا آرزوی این و آن گردی


روزی مبادا پا نهی بر آنچه می گویی


روزی مبادا بگذری،از آنچه میگویی


گر با دلم نامهربان گردی


گر آشنای دیگران گردی


میمیرم از وحشت


چون لاله در صحرای رسوایی


میسوزم از اندوه تنهایی


غمگین تراز مهتاب پاییزم


جام تهی از باده ام،از غصه لبریزم


با منم مدارا كن


جام دلم پر از شراب عاشقیها كن


در دست من،دست وفا بگذار


تا زیر پایت فرش سازم هستی خود را


من با تو میمانم


من بی تو میمیرم


بگذار تا همچون پرستوها


دركنج آن دل آشیان سازم


من آن قفس را دوست میدارم


بگذار تا خود را نهان سازم


ای قصه گوی دل


ای آرزوی من


با من مبادا بی وفا گردی


با دیگران پیمان ببندی آشنا گردی


آه ای تمام هستیم از تو


از پای دل مگشای زنجیرم


من بی تو میمیرم

mohammad.persia
4th June 2011, 07:57 AM
روي قبرم بنويسيد مسافر بوده است/ ........ بنويسيد كه يك مرغ مهاجر بوده است ...... بنويسيد زمين كوچه ي سرگردانيست ..... او در اين معبر پرحادثه عابر بوده است ...... صفت شاعر اگر همدلي و همدرديست ...... در رثايم بنويسد كه شاعر بوده است. بنويسيد اگر شعري ازاومانده بجاي ...... مردي از طايفه ي شعر معاصر بوده است ...... مدح گويي و ثنا خواني اگر دين داريست ...... بنويسيد در اين مرحله كافر بوده است ...... غزل هجرت من را همه جا بنويسيد ...... روي قبرم بنويسيدمهاجر بوده است

mohammad.persia
4th June 2011, 08:24 PM
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار ؟

دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار ؟


تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان ، عشق کن‌

ای که شاعر سوختی ‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟


مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود

راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟


مثل من آواره شو از چاردیواری درآ

در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟


خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین

شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟


شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌

گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

مهدی فرجی

mohammad.persia
4th June 2011, 08:26 PM
من به گیسوی تو خشنودم
به نگاهی بارانی
به دلم می گویم:
چه امیدی داری.


سرم از فتنه ی تو
نه به دنیا فرود آمده نه عُقبا را
من به فتنه ی تو نیز خشنودم.


تپش ترانه های خاک
لا به لای تَرَک سرد سکوت
نسیم هوای پاک
روی گونه های نور
شوق بودن مرا
می شکفد.


من به این شکفتن ها خشنودم.

mohammad.persia
4th June 2011, 08:26 PM
حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم‌


آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌


با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند


یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم‌


در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌


آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم‌


آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو


می‌توانم مایه‌ی ـ گهگاه‌ـ دلگرمی شوم‌


میل‌، میل توست‌، امّا بی تو باور کن که من‌


در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم


مهدی فرجی

mohammad.persia
4th June 2011, 08:26 PM
من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات

و از این غربت تلخ

که به اجبار به پایم بستند

می گریزم از شب

می گریزم از عشق

و تو ای پاک ترین خاطره ها

همه جا در پی تو می گردم...

mohammad.persia
4th June 2011, 08:28 PM
در پی عشق تو یک عمر دویدن تا کی ...

از لبِ بام ِخدایان نپریدن تا کی ...

مردم از بس که فقط غصه و ماتم دیدم

درد و رنج از در و دیوار کشیدن تا کی ...

خلوتم را به تو بخشیدم و آواره شدم

بی تو دل از همه کس ، ساده بریدن تا کی ...

منم ان ماهی تنگی که نمک گیر توأم ...

طعم دریای لبت را نچشیدن تا کی

دیر سالی ست که قحطی دل من را برده

گندم از مصر ِ نگاهت نخریدن تاکی ..

آخرش داد زدم ...داد زدم ...دادزدم ...

کنج لفافه ی اشعار خزیدن تاکی ...

داد و بیداد من انگار ندارد تأثیر ...

بانگ ِ طبل و دهل از دور شنیدن تاکی ...

تو که پایان ِ غزلهای مرا می دانی ...

بر سر چوبه ی دار تو رسیدن تاکی ....

سید مهدی نژاد هاشمی

mohammad.persia
4th June 2011, 08:30 PM
می‌دانم...
حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد
حالا همه می‌دانند که همه‌ی ما یک‌طوری غریب
یک طوری ساده و دور
وابسته‌ی دیرسالِ بوسه و لبخند و علاقه‌ایم.

آن روز
همان روز که آفتاب بالا آمده بود
دفتر مشق ما
هنوز خوابِ عصر جمعه را می‌دید.
ما از اولِ کتاب و کبوتر
تا ترانه‌ی دلنشین پریا
ری‌را و دریا را دوست می‌داشتیم.

دیگر سراغت را از نارنجِ رها شده در پیاله‌ی آب نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از ماه، ماهِ درشت و گلگون نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از گلدانِ شکسته بر ایوانِ آذرماه نخواهم گرفت
دیگر نه خوابِ گریه تا سحر،
نه ترسِ گمشدن از نشانیِ ماه،
دیگر نه بُن‌بستِ باد و
نه بلندای دیوارِ بی‌سوال ...!
من، همین منِ ساده ... باور کن
برای یکبار برخاستن
هزار‌هزار بار فروافتاده‌ام.

دیگر می‌دانم
نشانی‌ها همه دُرُست!
کوچه همان کوچه‌ی قدیمی و
کاشی همان کاشیِ شبْ شکسته‌ی هفتم،
خانه همان خانه و باد که بی‌راه و بستر که تهی!

ها ری‌را، می‌دانم
حالا می‌دانم همه‌ی ما
جوری غریب ادامه‌ی دریا و نشانیِ آن شوقِ پُر گریه‌ایم.
گریه در گریه، خنده به شوق،
نوش! نوش ... لاجرعه‌ی لیالی!
در جمع من و این بُغضِ بی‌قرار،
جای تو خالی! ...
سید علی صالحی

mohammad.persia
4th June 2011, 08:50 PM
هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود
راحت دل می رود، دل می رود، جان می رود

بامدادان خوشدلی بار سفر بربست و رفت
اینک امیـــــد از پی اش زار و پریشان می رود

بــام و روزن نـــیز گویی پــر گرفت از شوق
کوی و برزن می خزد بر خاک و بی جان میرود

باد را اینـک سرود ز دور می آیــــد به گوش
زار می خواند به ره کایـن می رود آن می رود

می روم کز همـدمی یابم نشان وز ماتمم
ســایه پیشاپیش من افتان و خیزان می رود

هر چه گرد خویش می بینم وفاداری نماند
ای شب غـــم پایدار اکنون که جانان می رود

پرویز ناتل خانلری

mohammad.persia
4th June 2011, 08:51 PM
بیش ترین عشق جهان را به سوی تو می آورم


از معبر فریادها و حماسه ها


چرا كه هیچ چیز در كنار من


از تو عظیم تر نبوده است


كه قلبت


چون پروانه ای ظریف و كوچك و عاشق است.



شاملو

*yas*
4th June 2011, 11:18 PM
دور افتاده ام...تنم پر از صدای غریب دلتنگیست ...چونان ماهی دور افتاده ای كه نفسهای آخر را سر میكند ....یادت نرود ...یادت نرود آوای من ...میان این سنگریزه های كوچك و دوست داشتنی...میان این سپیدی درد آلود ....میان این آبی آرام ...گوش ماهی كوچكی منتظرت میماند ....كه شاید روزی بیایی....گونه هایش خشكیده ....آخر تمام اشكهایش را برای خاطره هر چند كوچك از تو باخته .....دروغ گفتند ....تو نیامدی...میان این نا امیدی و حسرت جوانه ای شكوفه داد...باشد....اگر اشكهایم تمام شدند .....لبخند باریكم هنوز باقیست ....و برای آمدنت لبخندی دوست داشتنی را هدیه می دهد ....

*alien*
5th June 2011, 09:55 PM
هر كجا تو با مني من خوش دلم

گر بود در قعر چاهي منزلم

چه بهونه گير شدي تازگي ها

مگه عشقت از سرم ميره به اين سادگي ها

من كه از تو مي گذشتم تو يك شب صدام كردي

تو الفباي قشنگ عاشقي رو واسه من كلام كردي

اين تو بودي كه به من سلام كردي

تو به من گفتي مرو تو به من گفتي بيا

تو خودت خواستي عزيزم سر راهم بموني

عشقو ديوونگيمو محرم رازت بخوني

تو خودت خواستي عزيز من باشي

محرم و خسته و پير من باشي

*yas*
7th June 2011, 02:07 AM
گفتی هستم تا نفس هست ،

هستی هست ،

وخدا هست

نفس وهستی و خدا همه هستند ،

تنها تویی که نیستی.....

mohammad.persia
8th June 2011, 06:20 AM
من شناور در تب آغوش تو

نرم چون گیسوی خوش رنگ خدا

در نسیم خواهش تو می دوید

رعد و برق عشق داغی بی صدا



دست تو چون پیچك سبزی به ناز

حلقه شد بر شاخه ی بازوی من !

از بهار داغ لب هایت شكفت

صد شكوفه از صدف بر روی من!



پاك شد از ساحل متروك من

دست خط های سیاه فاصله

چشم هایت بعد از آن آشفتگی

كاشت در من بذر سبز حوصله



روح سرگردان و غمناك مرا

حجم سرخ بوسه هایت رام كرد

با نگاه پر فسون و عشوه ساز

پای آزاد مرا در دام كرد!



با دوباره دیدنت دنیای زشت

روبه روی دیدگانم تار شد

جز تو هر چیزی كه می دیدم دگر

سنگ شد بیرنگ شد دیوار شد ...



قفل سنگین غم این انتظار

باز شد از حرمت اعجاز تو !

بنگر این مرغ اسیر خاك را

گشته اكنون جفت هم پرواز تو!



نوشین (عاطفه) داودی

mohammad.persia
8th June 2011, 06:21 AM
کاش میشد همه ی فاصله ها کور شوند
کاش میشد که به ماندن همه مجبور شوند

کاش میشد همه ی عمر همینجا بودیم
با هم و عاشق هم ... عاشق هم- تا بودیم

کاش تا شمس عراقی دل ما را میخواند
کاش تقویم در این صفحه کمی جا میماند

کاش میشد که شمیم این همه تنها نشود
ورق شعر دلش تا به ابد تا نشود

کاش ققنوس مدام آتش جانم میشد
صد غزل خون جگر در شریانم میشد

کاش میشد که امیر از غم خود کم میکرد
در دل شعر کمی شادی مبهم میکرد

کاش زهرا غزلی تازه پریشان بکند
با غزلهاش دل غمزده داغان بکند!

کاش فرهاد پر از معجزه ی دل باشد
کاش دیوانه ی عاشق کمی عاقل باشد

کاش میشد که نوای تو درونم میماند
همه ی عمر دلم حرف دلت را میخواند

کاش مرجان غزل سوخته کافر نشود
مرد با مرد بداند که برابر نشود

کاش لبخند پرستو ابدی باشد و بس
مرغ عشقش نشود جزء اسیران قفس

کاش مینای رئوفی بنویسد از عشق
با غزل پاره ی نو باز بریسد از عشق

کاش میشد که فرشته پر ِ آواز شود
با صدایش دل ما عاشق پرواز شود

کاش قمصر نشود باعث غمهای دلم
کاش یک عمر بمانند همه پای دلم

کاش میشد که به ماندن همه مجبور شوند
کاش میشد همه ی فاصله ها کور شوند


امید صباغ نو

mohammad.persia
8th June 2011, 06:23 AM
به سمت سینه ی من می کشی تلاطم را

که بشکنی هوس بوسه های چندم را

لبالب از اثرِ سوء باده چشمانت ...

شکسته است سرِساقی و دل خم را

گمان کنم که خدا هم شبیه تو باشد

برای غصه و غم آفریده مردم را

زبان گرفته به دندان سخن نگو با من

نپاش در دل بیچاره بذر گندم را

برو نرقص و نلرزان دل مرا نامرد

ببر هجوم اسفناکِ این تبسم را

تو با زبان تفاخر سخن نگو آسان...

که قطع کرده ای از من خودت تـّرنم را

شبی به دام جهنم اسیر خواهی کرد

سکوت و رخوتِ این پشته های هیزم را

تو می روی و سَر ِ من خراب خواهی کرد

بهانه ها و هجوم ِشب و توهم را

بدون آنکه ببینی درون چشمانم

هزارِ بغض نترکیده و تورم را...



سید مهدی نژادهاشمی(م-شوریده)

mohammad.persia
8th June 2011, 06:25 AM
آسمان چشم هایت کلِ دنیای ِ من است

نقشِ اکلیلی، درون خواب شبهای من است

می مکد خونِ لبانم را خیال ِسرکشت

سرخی ِلبهای تو جامِ یهودای من است

عطر نایابِ تو را از باد می جویم مدام ...

فصلِ شورانگیز تو تنها تمنّای من است

چشم هایت را دورن خواب و رویای های خود

بوسه باران می کنم ،جرم هویدای من است

روز و شب جا می دهم حس ِ تو را در شعرهام

واژه هایت نقش ِپر رنگِ سَرُوپای ِمن است

امشب از حال ِ بدم با باد می گویم سخن

باد هم یادآور غم های دنیای من است

آسمان تار است و در من تلی از آتش به پا ...

سوختم اما نیامد آنکه ملجای من است

ماه من زیبای من آخر نمی آیی چرا...؟

اشک خون اوصاف حال ِناشکیبای من است

بی تو تنهایم ولی تنها تو را می خواستم ...

مثل هر شب سهم من اشکُ و مدارای ِمن است

سید مهدی نژادهاشمی(م-شوریده)

mohammad.persia
8th June 2011, 06:26 AM
هرگز این قصه ندانست کسی:

آن شب آمدبه سرای من و خاموش نشست

سر فروداشت نمی گفت سخن

نگهش از نگهم داشت گریز

مدتی بود که دیگر با من

برسر مهر نبود

آه این درد مرا می فرسود

(او به دل عشق دگر می ورزد؟)

گریه سر دادم در دامن او

های هایی که هنوز

تنم از خاطره اش می لرزد

بر سرم دست کشید

بوسه بخشید به من

لیک می دانستم

که دلش با دل من سرد شده است.

هوشنگ ابتهاج

mohammad.persia
8th June 2011, 06:31 AM
در آنجا برفراز قله ی کوه

دو پایم خسته از رنج دویدن

به خود گفتم در این اوج دیگر

صدایم را خداخواهد شنیدن

به سوی ابرهای تیره پر زد

نگاه روشن امیدوارم

زدل فریاد کردم که ای خداوند

من اورا "دوست دارم دوست دارم"

صدایم رفت تا اعماق ظلمت

به هم زدخواب شوم اختران را

غبار آلوده و بی تاب کوبید

در زرین قصر آسمان را

ملایک باهزاران دست کوچک

کلون سخت سنگین را کشیدند

زطوفان صدای بی شکیبم

به خودلرزیده در ابری خزیدند

ستون همچو ماران پیچ درپیچ

درختان در مه سبزی شناور

صدایم پیکرش راشستشو داد

زخاک ره درون حوض کوثر

خدا در خواب رویا بار خود بود

به زیر پلکها پنهان نگاهش

صدایم رفت و با اندوه نالید

میان پرده های خوابگاهش

ولی آن پلکهای نقره آلود

دریغاتا سحرگه بسته بودند

سبک چون گوش ماهی های ساحل

به روی دیده اش بنشسته بودند

صدا صدبار نومیدانه برخواست

که عاصی گرددو بر وی بتازد

صدا می خواست تاباپنجه ی خشم

حریر خواب اورا پاره سازد

صدافریاد می زد از سر درد

به هم کی ریزد این خواب طلایی؟

من اینجاتشنه ی یک جرعه ی مهر

تو آنجا خفته بر تخت خدایی

مگر چندان تواند اوج گیرد

صدایی دردمندو محنت آلود؟

چو صبح تازه از ره بازآمد

صدایم از صدادیگر تهی بود

ولی اینجا به سوی آسمانهاست

هنوز این دیده ی امیدوارم

خدایا این صدارا می شناسی؟

"من اورا دوست دارم دوست دارم"
فروغ فرخزاد

mohammad.persia
8th June 2011, 06:36 AM
عاشقم عاشق معشوقه پرست
پشت پا بر همه عالم زده ام
چشم پوشیده ام از عیش جهان
دست در دامن ماتم زده ام
غم او یار وفادار من است
فال قسمت همه بر غم زده ام
همه شب باده زخوناب جگر
تا سحر رطل دمادم زده ام
جان به لب آمده از تنهایی




فریدون مشیری

*yas*
8th June 2011, 02:43 PM
هرگز این قصه ندانست کسی:

آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست

سر فرو داشت نمی گفت سخن

نگهش از نگهم داشت گریز

مدتی بود که دیگر با من

بر سر مهر نبود

آه، این درد مرا می فرسود:

«او به دل عشق دگر می ورزد ؟»

گریه سر دادم در دامن او

های هایی که هنوز

تنم از خاطره اش می لرزد!

بر سرم دست کشید

در کنارم بنشست

بوسه بخشید به من

لیک می دانستم :

که دلش با دل من سرد شده ست...

mohammad.persia
12th June 2011, 07:32 PM
حال و هوای این روزای آسمون
...
عین حال و هوای این روزا و ماه های منه!!!
...
...
وقتی آسمون با این بزرگیش
با این صبرش و عظمتش
دلش می گیره و خل بازی می کنه
...
...
وقتی درختا و برگا رو پرت می کنه اینور اونور و داد و بیداد راه میندازه
...
...
از من چه توقعی هست؟!
...
...
منم گاهی دلم می خواد مثل آسمون داد بزنم و گریه کنم
ببارم و صدای هق هقم و همه بشنون
شاید خدا هم شنید
...
...
خوش به حال آسمون که به خدا نزدیکتره
خودم و نمی دونم
اما
اوووووووه
می دونی از زمین تا آسمون خدا چقققققددددرررر راهه؟!َ

mohammad.persia
13th June 2011, 08:46 PM
کم کم یاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیرکردن یک روح را
این که عشق ،تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
ویاد می گیری که بوسه ها قرارداد نیستند
وهدیه ها ،معنی عهد و پیمان نمی دهند.
کم کم یاد می گیری
که حتی نور خورشید هم می سوزاند اگرزیاد آفتاب بگیری
باید باغ خودت را پرورش دهی به جای این که
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد می گیری که می توانی تحمل کنی
که محکم باشی...
پای هر خداحافظی یاد می گیری که خیلی می ارزی....!!!

mohammad.persia
17th June 2011, 08:35 AM
تا وقتي كه تو هستي،
تا لحظه اي كه ياد تو در خاطر من جاريست!
تا زماني كه دستهاي گرمت همراه دستاي خسته اي منه!
تا وقتي كه نگاهت تنها پناهگاه و تكيه گاه نگاه سرگردان منه!
تا زماني كه تو همسفر جاده زندگي من هستي!
تا وقتي كه شونه هاي تو امن ترين جاي دنياست براي من!
من زنده هستم!

mohammad.persia
17th June 2011, 08:35 AM
من دانم تو مي خواني ز چشمم حرفهايم را
نمي دانم تو مي بيني نگاه بي صدايم را
كه مي گويد بدون مهربانيهاي بي حدت...
بدون عشق تو، هيچم..

mohammad.persia
17th June 2011, 08:36 AM
من در این وسوسه ی شهر

دنبال کسی میگردم

که شبیه همه نیست

مثل آب است دلش

مثل پروانه ظریف

مثل تو رویایی


و نفس میکشد از عشق خدا

من در این وسوسه ی شهر پی

نیمه ی گمشده ی آینه ها میگردم

mohammad.persia
17th June 2011, 08:37 AM
کاش می فهمیدی ، در خزانی که از این دشت گذشت،
سبزه ها باز چرا زرد شدند.
خیل خاکستری لک لکها ، در افقهای مسی رنگ غروب،
تا کجاهای کجا کوچیده است.

کاش می فهمیدی ، زندگی محبس بی دیواریست
و تو محکوم به حبس ابدی
و عدالت ستم معتدلیست ، که درون رگ قانون جاریست

کاش می فهمیدی ، زندگی آش دهن سوزی نیست
عشق ، بازار متاع جنس است
آرزو ، گور جوانمردانست
مرده از زنده ، همیشه هر آن ، در جهان بیشتر است

کاش می فهمیدی ، چیزهائیست که باید تو بفهمی ، اما...
بهتر آنست ، کمی گریه کنم ...!!!
بهتر آنست ، کمی گریه کنم.... کمی ... ...!!!

mohammad.persia
20th June 2011, 09:43 AM
چه با من می کند این جرعه ی تلخ شراب تو


که حیران می شوم هر لحظه در احساس ناب تو


کویر تشنه ام در برکه ی چشم پریشانت


دلی جا مانده از من در نگاه ماهتاب تو


میان رقص دستانت نگاهم موج دریا و....


تنم لرزان آغوش سراسر التهاب تو


بکوبش بر زمین امشب کمی آهسته تر پا را


که می ریزد به رویم سقف شور و انقلاب تو


من امشب در کنارت حس و حال دیگری دارم


شبیه آنچه می روید در انگشتان خواب تو


بیا با من برقص و حال و روزم را تو بهتر کن


هوای دیگری دارم در عشق بی حساب تو




سیدهادی هاشمی نژاد

mohammad.persia
20th June 2011, 09:45 AM
گرچه تمام بودنم گمشده در نبودنت
غرق محال می شوم ، خام دوباره بودنت
چهره ی زیبای تو را نقش خیال می کنم
باز به خواب خویشتن رسم محال می کنم
حسرت دیدار تو را آهِ دوباره می کشم
در شب بی ستاره ام تو را ستاره می کشم
کاش دوباره بنگری بر دل زار و خسته ام
خسته که نه ز عشق تو خرد شدم ، شکسته ام
روز میان خواب من باز غروب می شود
« اگر بیای از سفر آه چه خوب می شود »
مثل همیشه می روی باز تو از خیال من
باز تمام می شود آرزوی محال من
نقش تو پاک می شود باز ز خواب می پرم
حسرت دیدار تو را به کنج سینه می برم
ساسان مظهری

mohammad.persia
20th June 2011, 09:46 AM
نمی رود به خیالم که رفته ای ز برم
شکایت از غم تو من بر خدا ببرم
امید آخر من تکیه بر نگاه تو بود
تو رفته ای و ندانی شکسته شد کمرم
به حال غمزده و دیدگان تر بنگر
به یاد دیده ی تو من دگر کجا نگرم
شبم نشد بوجودت شود سپیده دمان
دلم اسیر شب وخوش به وعده ی سحرم
شود که بر دل غمگین من کنی نظری ؟
خدا کند که بیایی دوباره در نظرم

mohammad.persia
20th June 2011, 09:48 AM
رهایم کن برو ای عشق از جانم چه می خواهی
به سوهان غمت روح مرا پیوسته می کاهی
مگر جز مهربانی ازتو و چشمت چه می خواهم
تو خود از هر کسی بهتر از احساس من آگاهی
نیازی نیست تا پنهان کنی از من نگاهت را
گواهی می دهد قلبم مرا دیگر نمی خواهی
غزلهایم زمانی روی لبهای تو جاری بود
ولی امروز در چشمت نمی ارزم پر کاهی
دلم خوش بود گهگاهی برایت شعر می خواندم
تو هم سر می زدی آن روزها از کوچه مان گاهی
برو هر جا که می خواهی بروآسوده باش
مواظب باش مثل من نیفتی در چینن چاهی
از این جا می روم تنها مرا دیگر نخواهی دید
نخواهم برد در این راه با خود هیچ همراهی

mohammad.persia
20th June 2011, 09:49 AM
شرق اشراقی چشمان تو زیبا است هنوز


گونه ات ساحل چشمان چو دریاست هنوز


خلسه چشم عسل خورده رویایی تو


به خدا سبز تر از كوچه گلها است هنوز


جاری آبی احساس كه است و لطیف


پشت چشمان چو دریای تو پیدا است هنوز


اگر از دفتر شعرم غزلی می شكفد


همه اش زیر سر این دل شیدا است هنوز


گل اگر سیلی سرما بخورد غم مخورید


ذوق من جنگل مرطوب غزل ها است هنوز

mohammad.persia
20th June 2011, 09:50 AM
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطائی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
هر کجا می نگرم، باز هم اوست
که بچشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده
گفتم از دیده چو دورش سازم
بی گمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود
تا لب بر لب من م لغزد
می کشم آه که کاش این او بود
کاش این لب که مرا می بوسد
لب سوزنده آن بدخو بود
می کشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود که چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده که بود
شعله ور در نفس خاموشش
شعر گفتم که ز دل بردارم
بار سنگین غم عشقش را
شعر خود جلوه ئی از رویش شد
با که گویم ستم عشقش را
مادر، این شانه ز مویم بردار
سرمه را پاک کن از چشمانم
بکن این پیرهنم را از تن
زندگی نیست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حیران نیست
به چکار آیدم این زیبائی
بشکن این آینه را ای مادر
حاصلم چیست ز خود آرائی
در ببندید و بگوئید که من
جز او از همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گوئید که عاشق هستم
قاصدی آمد اگر از ره دور
زود پرسید که پیغام از کیست
گر از او نیست، بگوئید آن زن
دیرگاهیست، در این منزل نیست

فروغ فرخزاد

mohammad.persia
20th June 2011, 09:54 AM
در آنجا برفراز قله ی کوه

دو پایم خسته از رنج دویدن

به خود گفتم در این اوج دیگر

صدایم را خداخواهد شنیدن

به سوی ابرهای تیره پر زد

نگاه روشن امیدوارم

زدل فریاد کردم که ای خداوند

من اورا "دوست دارم دوست دارم"

صدایم رفت تا اعماق ظلمت

به هم زدخواب شوم اختران را

غبار آلوده و بی تاب کوبید

در زرین قصر آسمان را

ملایک باهزاران دست کوچک

کلون سخت سنگین را کشیدند

زطوفان صدای بی شکیبم

به خودلرزیده در ابری خزیدند

ستون همچو ماران پیچ درپیچ

درختان در مه سبزی شناور

صدایم پیکرش راشستشو داد

زخاک ره درون حوض کوثر

خدا در خواب رویا بار خود بود

به زیر پلکها پنهان نگاهش

صدایم رفت و با اندوه نالید

میان پرده های خوابگاهش

ولی آن پلکهای نقره آلود

دریغاتا سحرگه بسته بودند

سبک چون گوش ماهی های ساحل

به روی دیده اش بنشسته بودند

صدا صدبار نومیدانه برخواست

که عاصی گرددو بر وی بتازد

صدا می خواست تاباپنجه ی خشم

حریر خواب اورا پاره سازد

صدافریاد می زد از سر درد

به هم کی ریزد این خواب طلایی؟

من اینجاتشنه ی یک جرعه ی مهر

تو آنجا خفته بر تخت خدایی

مگر چندان تواند اوج گیرد

صدایی دردمندو محنت آلود؟

چو صبح تازه از ره بازآمد

صدایم از صدادیگر تهی بود

ولی اینجا به سوی آسمانهاست

هنوز این دیده ی امیدوارم

خدایا این صدارا می شناسی؟

"من اورا دوست دارم دوست دارم"
فروغ فرخزاد

mohammad.persia
20th June 2011, 09:55 AM
هرگز این قصه ندانست کسی:

آن شب آمدبه سرای من و خاموش نشست

سر فروداشت نمی گفت سخن

نگهش از نگهم داشت گریز

مدتی بود که دیگر با من

برسر مهر نبود

آه این درد مرا می فرسود

(او به دل عشق دگر می ورزد؟)

گریه سر دادم در دامن او

های هایی که هنوز

تنم از خاطره اش می لرزد

بر سرم دست کشید

بوسه بخشید به من

لیک می دانستم

که دلش با دل من سرد شده است.

هوشنگ ابتهاج

mohammad.persia
28th June 2011, 11:21 PM
ای از عشق پاک من همیشه مست

من تو را اسان نیاوردم به دست

بارها این کودک احساس من

زیر باران های اشک من نشست

من تو را اسان نیاوردم به دست

در دل اتش نشستن کار اسانی نبود

راه را بر اشک بستن کار اسانی نبود

با غروری هم قدو بالای اسمان

بارها در خود شکستن کار اسانی نبود

بارها این دل به جرم عاشقی

زیر سنگینیه بار غم شکست

من تو را اسان نیاوردم به دست

در بدست اوردنت بردباری ها شده

بی قراری ها شده ، شب زنده داری ها شده

در بدست اوردنت پایداری ها شده

با ظلم و جر روزگار سازگاری ها شده

ای از عشق پاک من همیشه مست

من تو را اسان نیاوردم به دست

من تو را اسان نیاوردم به دست

mohammad.persia
28th June 2011, 11:29 PM
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ...
سرها در گريبان است
کسی سربرنيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد نتواند
که ره تاريک و لغزان است .

و گر دست محبت سوی کس يازی
به اکراه آورد دست از بغل بيرون
که سرما سخت سوزان است.
نفس کز گرمگاه سينه می آيد برون ابری شود تاريک
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس کاينست ، پس ديگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديک.

مسيحای جوانمرد من ! ای ترسای پير پيرهن چرکين !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم ، من ، ميهمان هر شبت ،لولی وش مغموم
منم ، من ، سنگ تيپا خورده رنجور
منم ، دشنام پست آفرينش ، نغمه ناجور

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشای در، بگشای ، دلتنگم !
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.
تگرگی نيست ، مرگی نيست .

صدايی گر شنيدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گويی که بيگه شد ، سحرشد ، بامداد آمد؟
فريبت می دهد ، بر آسمان اين سرخی بعد از سحرگه نيست.
حريفا ! گوش سرما برده است ، اين يادگار سيلی سرد زمستان است.

و قنديل سپهر تلگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است.
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يکسان است.

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان ،
نفس ها ابر ، دل ها خسته و غمگين ،
درختان اسکلتهای بلور آجين ،
زمين دلمرده ، سقف آسمان کوتاه ،
غبارآلوده مهر و ماه ،
زمستان است...

*yas*
29th June 2011, 12:54 PM
گفتم : می مانم تا ابد

تا هر زمان که تو بخواهی

گفتی : می دانم

گفتم : چشمانت را در بهترین نقطه دلم قاب کرده ام برای همیشه هر گوشه دلم

را که می بینم تو هم آن جایی .

گفتی : می دانم

گفتم : برای من از تو دوست داشتنی تر وجود ندارد

باز هم گفتی می دانم .

امروز چندمین روز است که تو رفته ای و من هیچ گاه این را نمی دانستم

که تو برای من به یاد من و دوست دار من نیستی

باز هم می گویم : منتظرت می مانم شاید فقط شاید روزی برگردی....

mohammad.persia
1st July 2011, 07:40 PM
نمی دانم که آیا می دانی چه در فکرم می گذرد یا آیا به این فکر می کنی که به تو فکر می کنم ؟؟ امروز به دیروز فکر می کردم . به ثانیه های با تو بودن . به وقت نشستن در کنارت . به وقت گذاشتن سر بر شانه هایم . و هنوز به تماشای گذاردن پلکهایت بر روی هم نشسته ام .
امروز به دیروز فکر می کردم و افسوس از دست دادن ثانیه های با تو بودن .امروز به دیروز فکر می کردم و دیروز های قبل دیروز . به دروغ هایی که گفتم به عزیزم . شرمنده و پشیمانم ولی چاره ای نبود .کاش می شد بدون دروغ عزیزم را سورپرایز کنم . امروز به دروغ آن شنبه ای فکر می کردم که بعد از جدا شدن از هم آن را گفتم فکر می کردم ... و آن حرفی که آن شب به من گفتی و من آنروز در کوچه ها و خیابانهای این شهر ظالم در پشت ویترین ها در فکر تو بودم . و عذاب وجدان برای گفتن دروغ و ترس از اینکه اگر بفهمی چه فکری می کنی . بعد از گذشت ساعتها دست از پا درازتر به خانه بر گشتم .
نتوانستم چیزی که لایق عزیزم باشد پیدا کنم .هدیه ای که بگویم از احساسم و عمق دوست داشتنم .
آن شب در باران خود به ناتوانی خودم فکر کردم همچون الان که حتی توانایی دادن یک هدیه را هم ندارم به دوستی عزیزتر از جانم . . .
روز ولن تاین وقتی هدیه ای که می دانستی چه هست را دادم از خجالت عذاب می کشیدم
و اما ای عزیز و ای دوست نابم مرا ببخش به خاطر ناتوانیهایم .
و به دیروزها فکر می کنم و در اندیشه جبران در فردا ها هستم هر چند این امید و آرزو را با خود به گور خواهم برد اما تلاش خواهم کرد .
تا فردایی دیگر به امید دیدار دوباره زیبایی وصف نشدنی ات

mohammad.persia
1st July 2011, 07:54 PM
کسی که من دوستش دارم
و خيلی بيشتر از خيلی دوستش دارم
هيچ هم مرا نمی‌خواهد!
خواهش می‌کنم بلند«نه» نگو
«نه» در نگاه تو است
«نه» در نماندنت
«نه» در رفتن تو است
«نه» در نبوسيدنت
فقط بلند «نه» نگو
بگذار هنوز خيال کنم
بادها برای من می‌وزند
* فخری برزنده

mohammad.persia
1st July 2011, 07:55 PM
رستنی ها کم نیست
من و تو کم بودیم
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست
من و تو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ از آغاز
چنین درهم و برهم گفتیم
دیدنی ها کم نیست
من و تو کم دیدیم
بی سبب از پاییز
جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
چیدنی ها کم نیست
من و تو کم چیدیم
وقت گل دادن عشق روی دار قالی
بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست
من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن را
در معبر باد،با دهانی بسته واماندیم
من و تو کم خواندیم
من و تو واماندیم
من و تو کم دیدیم
من و تو کم چیدیم
من و تو کم گفتیم
وقت بیداری فریاد
چه سنگین خفتیم
من و تو کم بودیم
من و تو اما در میدان ها
آنک اندازه ما می خوانیم
ما به اندازه ما می بینیم
ما به اندازه ما می چینیم
ما به اندازه ما می گوییم
ما به اندازه ما می روییم
من و تو
خم نه و در هم نه و کم هم نه،
که می باید با هم باشیم
من و تو حق داریم
در شب این جنبش
نبض آدم باشیم
من و تو حق داریم
که به اندازه ما هم شده
با هم باشیم
گفتنی ها کم نیست...

mohammad.persia
1st July 2011, 07:58 PM
گر فاصله ای هست میان من و تو
بردار به لبخندی بردار به پیغامی


سلام ای نازنین باز نامه دادم نمی ره قصه ی عشقت زبادم

گذاشتی عمرت رو پای دل من نشستی پای حرفای دل من

نرنجیدی تو از امروز و فردام نترسیدی که من این سوی دنیام

من و شرمنده کردی با محبت که دیدار تو اسمش شد زیارت


خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم



به فکرتم به یادتم زنده به انتظارتم

اون جورا که تو فکرمی حس می کنم کنارتم

اون ور دنیا که باشی خودم میام میارمت


غصه ی تنهایی نخور تنها مگه میذارمت

ببین که چی به روز این زندگیت آوردی!


از وقتی دل سپردی یادمه غصه خوردی

موت رو سفید کردی روزت رو سیاه کردی

تو با خودت عزیزم ببین چه ها کردی

خودت رو فدای این عشق چه بی ریا کردی


تو که رفتی پریشون شد خیالم همه گفتن که من دیوونه حالم

نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست


که هر چی باشه اما بی وفا نیست

mohammad.persia
1st July 2011, 07:59 PM
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن

گفته بودی چشم بردارم زچشمان تو چشمانم بی تو بارانیست حرفش را نزن

آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو راهمان با آن که طولانیست حرفش را نزن

دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن

عهد کردی با نگاه خسته ای محرم شوی گر نگاه خسته ی ما نیست حرفش را نزن

حرف رفتن می زنی هر وقت محتاج توام رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن

mohammad.persia
1st July 2011, 07:59 PM
بادبادک از باد شلاق می خورد و
من می خندم
بادبادک از باد رو می گرداند و
من می خندم
بادبادک در فکر جدا شدن
از نخِ بندِ پایش است و
من می خندم
این روزها دلم
مثل بادباکهاست
شلاق می خورد
رو می گرداند
فکرِ گسستنِ نخِ بندِ‌ پایش است
و تو می خندی
کی می فهمی
که دیگر کودک نیستی؟
که این بازیها مال بچگی هایمان بود و بس؟
بندِ پایِ دلم را باز کن
پیش از آنکه پاره شود

mohammad.persia
1st July 2011, 08:01 PM
..ما مرده ايم ،مرده ي در خون تپيده ايم
ما كودكان زود به پيري رسيده ايم
ما سايه هاي كهنه و پوسيده ي شبيم
ما صبح كاذبيم دروغين سپيده ايم
ناپختگان كوره ي آشوب و آتشيم
قربانيان حادثه هاي نديده ايم...*
*نادر نادرپور (امید یا خیال)

mohammad.persia
1st July 2011, 08:06 PM
می‌شینم انقدر گریه می‌کنم که لجت بگیره از اینکه این بنده‌ات این همه اشک رو از کجا آورده...
می‌شینم انقدر اخم می‌کنم... که بمونی این بنده‌ات گره به این کوری رو از کی یاد گرفته...
می‌شینم انقدر بغض می‌کنم... که بمونی این بنده‌ات قفس به این محکمی رو از کجا آورده و توی سینه‌اش گذاشته...
می‌شینم.. انقدر می‌شینم بست... که بمونی چرا فراموش کردی برای این بنده‌ات پای رفتن بذاری...
بیا و خدایی کن... دستم به دامنت...

mohammad.persia
1st July 2011, 08:07 PM
تو شاعر شعرهای منی
من سالهاست از تو می‌گویم...

فقط ای کاش
بار دلتنگی‌ات
چمدان چرخ‌دار بود...

mohammad.persia
1st July 2011, 08:09 PM
کنار سیب و رازقی نشسته عطر عاشقی من از تبار خستگی بی خبر از دلبستگی

عاشقم
کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای من از تبار سادگی بی خبر از دلدادگی

عاشقم
ابر شدم صدا شدی – شاه شدم گدا شدی – شعر شدم قلم شدی – عشق شدم تو غم شدی
ماه شدم ابر شدی – اشک شدم صبر شدی – برف شدم آب شدی – قصه شدم خواب شدی

لیلای ِمن دریای ِ من آسوده در رویای ِ من

این لحظه در هوای ِ تو گم شده در صدای ِ تو

من عاشقم مجنون ِ تو گمگشته در بارون ِ تو

مجنون ِ لیلی بی خبر در کوچه هایت در به در

مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش ِ بر آب

شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت

mohammad.persia
1st July 2011, 08:12 PM
یه چیزایی شنیدم... از اینکه برزخ سخت‌ترین گذرگاهیه که وجود داره... از اینکه آدم خیلی سختی می‌کشه تا این دوره رو پشت سر بگذاره... من فکر می‌کنم برزخ یعنی یه چیزی تو مایه‌های معلق بودن... تو مایه‌های حس تعلق داشتن به ناکجا... به هیچ‌جا!
فکر می‌کنم برزخ یعنی جایی که بند دلت از دنیا بریده شده و هنوز دکتر برای نفس کشیدن اون ضربه رو به پشتت وارد نکرده... برزخ یعنی جایی که برای فریاد کشیدن توان نداری و چیزی مثل بختک راه نفست رو بسته...
برزخ همون جاده تاریک و بلندیه که برای رسیدن به انتهاش لحظه شماری می‌کنی... که موندن توی اون جاده برات غیرقابل تحمله و از طرفی چاره‌ای نداری برای گذروندن اون مسیر... برزخ یعنی گذر از تمام این مسیر بدون هیچ پشتوانه‌ای... بدون آب و غذا.. بدون یار و رفیق...
برزخ یک لحظه نیست که چشمت رو هم بذاری و باز کنی و تموم شده باشه... گذر از برزخ اندازه‌ی یک عمر طول می‌کشه... کی می‌دونه به اون بچه بیچاره‌ای که من و شما باشیم... چی گذشته تا اون نفس لعنتی اول بالا بیاد؟
برزخ یعنی همین.. معلق بین زمین و هوا... منتظر برای اون ضریه کذایی... تا نفست بالا بیاد...

ـ برای تو که زدن این یک ضربه کاری نداری... دٍ بزن دیگه!

alternative
1st July 2011, 10:01 PM
یه چیزایی شنیدم... از اینکه برزخ سخت‌ترین گذرگاهیه که وجود داره... از اینکه آدم خیلی سختی می‌کشه تا این دوره رو پشت سر بگذاره... من فکر می‌کنم برزخ یعنی یه چیزی تو مایه‌های معلق بودن... تو مایه‌های حس تعلق داشتن به ناکجا... به هیچ‌جا!
فکر می‌کنم برزخ یعنی جایی که بند دلت از دنیا بریده شده و هنوز دکتر برای نفس کشیدن اون ضربه رو به پشتت وارد نکرده... برزخ یعنی جایی که برای فریاد کشیدن توان نداری و چیزی مثل بختک راه نفست رو بسته...
برزخ همون جاده تاریک و بلندیه که برای رسیدن به انتهاش لحظه شماری می‌کنی... که موندن توی اون جاده برات غیرقابل تحمله و از طرفی چاره‌ای نداری برای گذروندن اون مسیر... برزخ یعنی گذر از تمام این مسیر بدون هیچ پشتوانه‌ای... بدون آب و غذا.. بدون یار و رفیق...
برزخ یک لحظه نیست که چشمت رو هم بذاری و باز کنی و تموم شده باشه... گذر از برزخ اندازه‌ی یک عمر طول می‌کشه... کی می‌دونه به اون بچه بیچاره‌ای که من و شما باشیم... چی گذشته تا اون نفس لعنتی اول بالا بیاد؟
برزخ یعنی همین.. معلق بین زمین و هوا... منتظر برای اون ضریه کذایی... تا نفست بالا بیاد...

ـ برای تو که زدن این یک ضربه کاری نداری... دٍ بزن دیگه!

[khabalood]

از کجا اینقدر مطمعنی نکنه اونجا بودی [atash][entezar2][kootak]

*yas*
3rd July 2011, 11:22 PM
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند

mohammad.persia
5th July 2011, 06:26 PM
خسته ام از نوشتن از عشق ...
از نوشتن از این همه احساس،خسته از این کلمات کودکانه…
خسته از جستجو کردن، خسته از فراموش کردن بودنم ، فراموش کردن هستی ام...
خسته از بازیهای بچه گانه، از بازی با این همبازیهای بچه تر از خودم ...
خسته از کشیدن منحنی به شکل قلب و پرتاب تیری به سوی آن .... !!
خسته از دویدن برای رسیدن ، برای رسیدن به هیچ !
خسته از شنیدن نجوای ناله های عاشقانه عاشقی در کنج تنهائیهایش ...
خسته ام از این اعتیاد قلبم به عشق ....
از اعتیاد چشمانم به اشک، از اعتیاد روحم به غم و غصه ...

خسته ام از این قمار، از قمار دل ! قماری که آخرش چه برنده باشی و چه بازنده، «بازنده ای » بیش نخواهی بود !

خسته از جارو کردن خرده شیشه های دل ...!! خسته از مرهم گذاشتن بر این زخمهای کهنه ...

خسته ام از کاروانسرا شدن دل !!! و به زیر سؤال رفتن عشق .....


خسته ام.... خسته ی خسته ..!! خسته ازاین صبر و انتظار، خسته از تکرار روزها ،


خسته شدم از رویای تو، خسته شدم از خودم ، خسته شدم از این زندگی ...

mohammad.persia
5th July 2011, 06:28 PM
دوباره روح سرگردان و سرد مرگ . دوباره تازیانه های بیرحم و بلورین مرگ...دوباره ریزش ناگزیر و اجباری وقتل و عام برگ... تکرار کنند قصه های تلخ و روزهای نا امیدی مرا... روح من دیگر مسخ هر چه نور..هر چه شورو هرچه شعور... چه عذابی بود آن روز... آنروز که بر می داشتند پنجره های دلم را و بر جای آن می کشیدند دیواری ضخیم از آجرهای تردید واضطراب...تا مبادا کلبه ی دلم را کلبه ی خالی از عشق و مملو از تنهایی ام را... کور سوی امید روشن کند...دیگر ز امید نا امیدم... دیگر شسته اند معنا و مفهوم خورشید را از ذهن من... در افکارم باران نیست.رود نیست...ترا نه و سرود نیست... بردند از من غرور را...سرور را...شعر و احساس و شعور را... کشتند در من زندگی را عشق را بندگی را... در سینه ام مدفون شده اجساد نا کام...اجساد بی نام... آمال و آرزو هایم.... باز حرف دل یک بیدل افسرده حال: باز تنها شدم...

mohammad.persia
5th July 2011, 06:30 PM
دور بایست، ماه کامل میشود.


کنارم که باشی
ماه
نیمه میتابد به اینهمه دلتنگی


تو ماه میمانی
هر چقدر دور!
من هم که همیشه شب!

گاه خوبند فاصله ها
دور تر که بایستی
زیباییت تمام قد مینشیند در قاب چشمانم !

این وجود سیاه مرا
ماه کاملی کم است .

*yas*
5th July 2011, 10:29 PM
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است

تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است رها کن

آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است مرا ببخش !

بدی کرده ام به تو، گاهی کمال عشق ، جنون است ودیگرآزاری است

مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است بهشت من !

به نسیم تبسمی دریاب جهان- جهنم ما را ، که غرق بیزاری است .

*alien*
6th July 2011, 10:03 PM
چشم مخصوص تماشاست اگر بگزارند[golrooz]
و تماشای تو زیباست اگر بگذارند[golrooz]

من از احساس نظر های دلم فهمیدم [golrooz]
خانه دوست همین جاست اگر بگذارند[golrooz]

mohammad.persia
7th July 2011, 02:14 AM
اگه یه روز اگه یه روز بقض گلوت و فشرد بهت قول نمی دم که می خندونمت ولی می تونم با هات گریه کنم
اگه یه روز نخواستی بمونی حتما خبرم کن قول می دم ازت نخوام بمونی ولی ازت می خوام زود برگردی
اگه یه روزسراغم و گرفتی و ازم خبری نشد سری بهم بزن احتما لا بهت احتیاج دارم
اگه یه روز ترسیدم که از دستت بدم برای دلخشیم بهم بگو تا ابد با منی
اگه یه روز رفتی و بر نگشتی بهت قول نمی دم که منتظرت میمونم اما وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم بذار
در آغوشم بگیر و بگذار گرمی دستت را حس کنم
مرا ببوس تا با هر بوسه ات جانی دوباره بگیرم
نگا هم کن و التما سم را در چشمانم بخوان
بخوان که بودنت را فریاد می ز نند
بخوان که بدون تو می میرند
بخوان که جز تو کسی را ندارند
بخوان که چقدر دو ستت دارند

mohammad.persia
7th July 2011, 02:18 AM
من تشنه ام

من تشنه ام

در جستجوی قطره ای

تا آتش کویر وجودم خاموش شود

در اندیشه وسعت آبی دریایی

تا تشنه کام درد تنهایی را

در غربت حضور دلم پایدار نبینم

زندگی را چگونه باید شناخت

بودن را چگونه باید دید

و تصویر عشق را چگونه باید رسم نمود

افسانه های محبت همچون ماهتاب

در قلب پردردم سوسو می زند

زلال جاری یادگارهای کودکی

همیشه برایم زنده است

وبارش آفتاب مهر

چشمانم را

به نمناکی دریا می شناسد.........

*alien*
7th July 2011, 06:31 PM
من آنچه دیده ام زدل ودیده دیده ام گاهی بودزدل گله گاهی زدیده ام[golrooz]
من آنچه دیده ام زدل ودیده تاکنون از دل ندیده ام [golrooz]
همه ازدیده دیده ام[golrooz]

*yas*
8th July 2011, 12:54 AM
یارا افـزون تـر از جـانـم تـرا من دوست میـدارم
قسـم بر دین و ایمـانم ترا من دوسـت میدارم

بــه شــام هـجــر بــودی آرزوی ایـن دل ویـران
امـیـد شـام هـجـرانـم تـرا مـن دوست میـدارم

درخـت زنـدگانـی زرد و زار اسـت بـی وجود تو
بیـا ای سـرو بستـانم تـرا مـن دوست میدارم

مـن بـیـمار عشـق را کـس عـلاج درد نتــوانـد
بیـا ای درد و درمانـم تـرا مـن دوسـت میـدارم

دو چشمم تار میگردد اگر باشی تو از من دور
فـروغ هر دو چشـمانم ترا من دوست میـدارم

بــده لـب را تـکـانـی و مـرا در انتــظـار نـــگـذار
فقط یکـبار بگـو جـانم تـرا مـن دوست میـدارم

لبانت ساغر عشق و لبالب از می سرخ است
بکـن لطفـی بده جامـم تـرا مـن دوست میـدارم

mohammad.persia
8th July 2011, 01:21 PM
ای گل تازه که بویی زوفا نیست تورا


http://www.njavan.ir/forum/d:%5CNew%20Folder%20%284%29%5C2n8rel1.gif


اي گل تازه كه بويي ز وفا نيست تورا خبر از سرزنش خار جفا نيست تو را
رحم بر بلبل بي برگ و نوا نيست تو را التفاتي به اسيران بلا نيست تو را
ما اسير غم و اصلا غم ما نيست تو را با اسير غم خود رحم چرا نيست تو را
فارغ از عاشق غمناك نمي‌بايد بود
جان من اين همه بي‌باك نمي‌بايد بود

همچو گل چند به روز همه خندان باشي همره غير به گلگشت گلستان باشي
هر زمان با دگري دست و گريبان باشي زآن بينديش كه از كرده پشيمان باشي
جمع با جمع نباشند و پريشان باشي ياد حيراني ما آري و حيران باشي
ما نباشيم كه باشد كه جفاي تو كشد
به جفا سازد و صد جور براي تو كشد

شب به كاشانه اغيار نمي‌بايد بود غير را شمع شب تا ر نمي‌بايد بود
همه‌جا با همه كس يار نمي‌بايد بود يار اغيار دل آزار نــمي‌بايــد بود
تشنه خون من زار نمي‌بايد بود تا به اين مرتبه خونخوار نمي‌بايد بود
من اگر كشته شوم باعث بدنامي توست
موجب شهرت بي‌باكي وخودكامي توست

ديگري جز تو مرا اين همه آزار نكرد جز تو كس در نظر خلق مرا خار نكرد
آنچه كردي تو به من هيچ ستمكار نكرد هيچ سنگين دل بيدادگر اين كار نكرد
اين ستمها دگري با من بيمار نكرد هيچ كس اين همه آزار من زا نكرد
گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مردم ، آزار مكش از پي آزردن من

جان من سنگدلي، دل به تو دادن غلط است بر سر راه تو چون خاك فتادن غلط است
چشم اميد به روي توگشادن غلط است روي پرگرد به راه تو نهادن غلط است
رفتن اولاست زكوي تو ، ستادن غلط است جان شيرين به تمناي تو دادن غلط است
تو نه آني كه غم عاشق زارت باشد
چون شود خاك بر آن خاك گذارت باشد

مدتي هست كه حيرانم و تدبيري نيست عاشق بي‌سر و سامانم و تدبيري نيست
از غمت سر به گريبانم و تدبيري نيست خون دل رفته به دامانم و تدبيري نيست
از جفاي تو بدينسانم و تدبيري نيست چه توان كرد پشيمانم و تدبيري نيست
شرح ماندگي خود به كه تقـرير كنم
عاجزم من چـــيست چــه تدبـير كنم

نخل نو خيز گلستان جهان بسيار است گل اين باغ بسي، سرو روان بسيار است
جان من همچو تو غارتگر بسيار است ترك زرين كمر موي ميان بسيار است
با لب همچو شكر تنگ دهان بسيار است نه كه غير از تو جواني است، جوان بسيار است
ديگري اين همه بيداد به عاشق نكنـــد
قصـــــد آزردن ياران مـــــوافق نكنـــد

مدتي هست در آزرم و مي‌داني تو به كمند تو گرفتارم و مي‌داني تو
از غم عشق تو بيمارم مي‌داني تو داغ عشق تو به جان دارم و مي‌داني تو
خون دل از مژه مي‌بارم و مي‌داني تو از براي تو چنين زارم و مي‌داني تو
از زبان تو حـــــديثي نشـــنودم هرگـــــز
از تو شرمنده يــك حرف نبـــودم هرگــــز

مكن آن نوع كه آزرده شوم از خويت دست بر دل نهم و پا كشم از كويت
گوشه‌اي گيرم و من بعد نيايم سويت نكنم بار دگــر ياد قــد دلــجويت
ديده پوشم ز تماشاي رخ نيكويت سخني گويم و شرمنده شوم از رويت
بشنو پند و مكن قـــصد دل آزرده خويش
ورنه بسيار پشيمان شوي از كرده خويش

چند صبح آيم و از خاك درت شام روم از سركوي تو خود كام به نـــاكم روم
صد دعــا گويم و آزرده به دشنـام روم از پي‌ات آيم و با من نشوي رام روم
دور ددور از تو من تيره سرانجام روم نبود زهره كه همراه تو يك گـام روم
كس چرا اين هم سنـــگين دل و بدخو مزن
جان من اين روشي نيســـــت كه نيكو باشد

از چه با من نشوي يار چه مي‌پرهيزي يار شو با من بيمـــار چــه مي‌پرهيزي
چيست مانع ز من زار چه مي‌پرهيزي بگشا لعل شكــــربــــا چــه مي‌پرهيزي
حرف زن اي بت خونخوار چه مي‌پرهيزي نه حديثي كنــي اظهــــار چــــه مي‌پرهيزي
كه تو را گفت به ارباب وفـــــا حـــرف مزن
چين بر ابر و زن و يك بار به ما جرف مزن

درد من كشته شــــمشير بلا مي‌داند سوز مـن سوخـــته‌ي داغ جـفا مــي‌داند
مسكنم ساكن صـحراي فنا مي‌داند همه‌كس حال من بي سروپا مـي‌داند
پاكبازم همه كس طـور مـرا مي‌داند عاشقي همچو من‌ات نيسـت خـدا مــي‌داند
چاره‌ي من كن و مــگذار كـــه بيچاره شوم
سرخود گــيــرم و از كـــوي تـو آواره شوم

از سركوي تو با ديده تر خـــواهم رفت چهره آلـوده به خوناب جگر خواهم رفت
تا نظر مي‌كني از پيش نظر خـــواهم رفت گر نرفتـم ز درت شام، سـحر خواهم رفت
نه كه اين بار چو هر بار دگــر خواهم رفت نيست بـاز آمدنم بـــاز اگـــــر خـــواهم رفت
از جـــفاي تـــو مـــــن زار چــــو رفتم، رفتم
لطف كن لطف كه اين بار چـــــو رفتم، رفتم

چند در كوي تو با خـــاك بــــرابر باشم چـــــند پامــــال جـــفاي تو ستمگر باشم
چند پيش تو، به قدر از همــه كمتر باشم از تــو چند اي بت بـــدكيش مـــــكدر باشم
مي‌روم تا به سجـــود بت ديگر باشم باز اگــر سجده كنم پيش تو كافر باشم
خود بگو كه از تو كشم نـــاز و تغافــل تا كي
طاقتم نيست كه از اين بيش تحــــمــل تا كي


سبزه دامن نسرين تــو را بنــــد ه شوم ابـــتداي خــــط مشكين تو را بنده شـوم
چين بر ابروزدن و كين تو را بنده شوم گره ابروي پـــــرچـين تو را بنده شـوم
حرف ناگفتن و تمكين تــو را بنده شوم طرز محبوبي و آييــن تو را بنده شـوم
الله، الله، ز كه ايــن قـــــاعـــــده اندخـــــته‌اي
كيست استاد تــو ايــنهــــا ز كه آموختـــــه‌اي


اين همه جور كه مـن از پي هم مي‌بينم زود خود را به سـر كـوي عدم مـي‌بينم
ديگران راحت و مـن اين همه غم مي‌بينم همه‌كس خرم و مـــن درد و الــــم مـي‌بينم
لطف بسيار طمــــع دارم و كــم مي‌بينم هستم آزرده و بسـيــــار ستـــم مـي‌بينم
خرده بر حرف درشـــــت مــــن آزرده مگير
حرف آزرده درشتانه بــــود، خـــــرده مگير

آن‌چنان باش كه من از تو شكايت نكنم از تو قطع طمع لـــطف و عنايت نـكنم
پيش مـــردم زجـــفاي تو حــكايت نكنم همه جا قصه‌ي درد تــــو روايت نـكنم
ديگر اين قصــــه بي حد و نهايت نكنم خويش را شهره هر شــهر و ولايت نـكنم
خوش كني خاطر وحشي به نگاهي سهل است
سوي تو گوشه‌ي چشمي ز تو گاهي سهل است

*alien*
8th July 2011, 06:58 PM
چرا غم ها نمیداند که من غمگین ترین غمگین شهرم
بیا ای دوست با من باش که من تنها ترین تنهای شهرم

mohammad.persia
9th July 2011, 02:23 PM
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک
گر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه یار نهادیم روی خویش
بر روی ما رواست اگر آشنا رود سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود ما را به آب دیده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل
چون صوفیان صومعه دار از صفا رود

mohammad.persia
10th July 2011, 11:00 AM
از هوای دل خود بیزارم هر زمان راه به جایی دارم
و هوای دگری سر دارم
از تراویدن شبنم
به پر شاپرکان چندشم می گیرد
چون که آرام آرام
حس زیبایی و خوبی در دلم می میرد
از تماشای بهار گریه ام می گیرد
من به شب های بهاری روزی
غرق رویا بودم زیر نور مهتاب نرم و زیبا بودم
و کنون از دل خود دلتنگم
با همه بیگانه با خودم می جنگم
من از این تازه شدنها به خودم می لرزم
از دل تنگ خودم دل سردم
من همان بیدردم
و کنون با همه ساده دلی
در به در در پی خود می گردم

*alien*
11th July 2011, 10:21 AM
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
یا که در خود شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق از هر بی سروپایی نکنیم
مهربانی صفت عالی عشاق خداست
یادمان باشد از اینکار ابایی نکنیم

*alien*
12th July 2011, 10:27 AM
انگاسی
سوی شهر امد آن زن انگاس
سیر کردن گرفت از چپ وراست
دید آیینه ای فتاده به خاک
گفت حقا که گوهری یکتاست
به ئتماشا چوبرگرفتو بدید
عکس خودرا فکندو پوزش خواست
که ببخشید خواهرم به خدا
من نداغنستم ایه گوهر زشماست

ماهمان انگاس زنیم درست
ساده بین ساده فهم بی کم و کاست
که درآیینه ی جهان برما
از همه ناشناس تر خود ماست

*yas*
12th July 2011, 03:06 PM
در اين دنيا چرا خوبي نمي ارزد نمي دانم؟
براي هر كه مي سوزي نمي سازد نمي دانم؟

به هر جا سر زدم شايد نشاني از وفا بينم
به خود گفتم در اين سودا كه مي بازد نمي دانم

صداقت هر چه مي گويي كسي باور نمي دارد
چرا عاشق كش بي دين نمي بازد نمي دانم

كسي دردت نمي پرسد يكي حرفت نمي خواند
بيايد كي به پا خيزد به هم ريزد نمي دانم

كسي از ما نمي پرسد چه آمد بر سرت آخر
چو خاكستر شدي پرسم چرا؟ گويد نمي دانم

mohammad.persia
14th July 2011, 09:31 AM
حالا که همش تو رویاست بذار دلتنگت بمونم

مرگ بیداری برا من اینو خیلی خوب می دونم

بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم

بذار عاشقت بمونم

قلب من می گه که هستی اما چشمام می گه نیستی

خیلی سخته باورم شه که تو پیشم دیگه نیستی

بگو که هنوز چشاتو رو به عشق من نبستی

چشم من می گه تو رفتی اما قلبم می گه هستی

مگه میشه تو نباشی تو مثه نفس می مونی

دستای گرمتو کاشکی تو به دستم برسونی

دستم بی تو بی پناه ِ می میرم وقتی نیستی

مگه میشه باورم شه که تو پیشم دیگه نیستی

حالا که همش خیاله بذار دستاتو بگیرم

بذار تو فرض محالم با تو باشم تا بمیرم

بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم

حالا که همش تو رویاست بذار دلتنگت بمونم

مرگ بیداری برا من اینو خیلی خوب می دونم

بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم

بذار عاشقت بمونم

mohammad.persia
14th July 2011, 09:49 AM
روزی اگر رفتم سفر دلواپسم باش

روزی که رفتم بی خبر دلواپسم باش

گر از زبانم حرف عشق افتاد برخيز

شعرم اگر شد بی شرر دلواپسم باش

من با درختان دوستم همريشه هستم

در دست من ديدی تبر دلواپسم باش

خو کرده ام با درد و اين چيز بدی نيست

بی درد ، سر کردم اگر دلواپسم باش

وقتی که شادم شک بکن در شادی من

وقتی که شادم بيشتر دلواپسم باش

ديدی اگر * آنتی* شده آرام آرام

آن وقت عزيز از هر نظر دلواپسم باش !

mohammad.persia
14th July 2011, 09:51 AM
دنیای این روزای من همقد تنپوشم شده
اینقد دورم ازتوکه دنیا فراموشم شده ...

دنیای این روزای من درگیرتنهایی شده
تنهامدارامیکنیم دنیاعجب جایی شده....

هرشب تورویای خودم آغوشتو ترمیکنم
آینده این خونه روبا شمع روشن میکنم...!

*yas*
15th July 2011, 10:33 AM
هرچه زیبایی و خوبی که دلم تشنه ی اوست
مثل گل، صحبت دوست مثل پرواز، کبوتر

می و موسیقی و مهتاب و کتاب
کوه، دریا، جنگل، یاس، سحر

این همه یک سو، یک سوی دگر
چهره ی همچو گل تازه ی تو

دوست دارم همه عالم را لیک
هیچکس را نه به اندازه ی تو

*alien*
20th July 2011, 07:56 PM
یاد سهراب بخیر آن سپهری که تالحظه ی خاموشی گفت تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم آرزویم همه سرسبزی توست[golrooz]

*alien*
20th July 2011, 08:00 PM
یادت ای دوست بخیر بهترینم خوبی؟خبری نیست زتو دل من میخواهد که بدانی بی تو دلم اندازه دنیا تنگ است میسپارم همه زندگیت را به خدا

*alien*
21st July 2011, 11:33 AM
هر چه هستی باش اما کاش نه
جز اینم آرزویی نیست
هرچه هستی باش اما باش[golrooz]

*yas*
22nd July 2011, 12:16 AM
گفتم ای ساده دل ساده فراموشش کن

تا کجا چشم بدین جاده فراموشش کن


دست بردار ار او خاطره بازی کافی ست


فرض کن گل نفرستاده فراموشش کن


مردمان نگهش قله نشینند هنوز


دل که در دره نیفتاده فراموشش کن


گفتم این تکه غزل را بفرستم نزدش


دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کن


به شما برنخورد پای غزل بود و شکست


اتفاقی است که افتاده فراموشش کن

*alien*
22nd July 2011, 01:17 PM
گرچه شب تاريك است...دل قوي دار سحر نزديك است...
درميان من و تو فاصله هاست
گاه مي انديشم
ميتواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري...
تو توانايي بخشش داري..
دست هاي تو توانايي آنرا دارد
كه مرا زندگاني بخشد...
چشم هاي تو به من آرامش ميبخشد...
وتو چون مصرع شعري زيبا..
سطر برجسته اي از زندگي من هستي....
دفتر شعر مرا با وجود تو شكوهي ديگر...رونقي ديگر هست...
مي تواني تو به من
زندگاني بخشي...

*alien*
23rd July 2011, 04:39 PM
گفتي ستاره ماندنيست، ديدي ستاره هم شكست!؟
عهدي ميان ما نبود ،عهدِ نبسته هم گسست!!
اين خوابِ سبز از ابتدا ، يك اشتباه ساده بود
يك اشتباه ساده كه ، آخر مرا در هم شكست
گفتي :« تو را تقصير نيست ، نتوانمت در دل نشاند»
اين آخرين حرف تو بود ، حرفي كه بنيانم گسست
آري! بلور عاطفه ، با سنگِ بي مهري شكست
اين دل شكسته بود ، باز ، يكبار ديگر هم شكست

*alien*
24th July 2011, 12:11 PM
مگر امشب خیال باده داری
دمادم حرفی از میخانه داری

همیشه مست و سر خوش وقت و بی وقت
چرا امشب به کف پیمانه داری

تو مست ساقی و او مست دلدار
که بزمی این چنین شاهانه داری

دمی هرگز نمی شینی تو هشیار
نباشد فصل می خمخانه داری

ولی با این همه پاکی که داری
ره ورسم یکی بیگانه داری

اگر غافل شوی خواهی ببازی
قلندر همدمی رندانه داری

پریشان زلف و رنجور از غم یار
چو ساحل هم دو صد افسانه داری
http://www.daneshju.ir/forum/images/statusicon/user_online.gif

*alien*
24th July 2011, 05:31 PM
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سر شکسته پناه آورد ؟ ما مثل مرده های هزاران هزار ساله به هم می رسیم و آنگاه خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود ؟
نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشتهای مرا می جوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری ؟
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم
من سردم است و میدانم
که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی به جا نخواهد ماند

*alien*
24th July 2011, 05:34 PM
من دلم میخواهدخانه ای
داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش

دوستهايم بنشينند آرام

گل بگو گل بشنو

هرکسي مي خواهد

وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوي گل سرخ

به من هديه کند

شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست

شرط آن داشتن

يک دل بي رنگ و رياست

بر درش برگ گلي مي کوبم

روي آن با قلم سبز بهار
مي نويسم اي يار

خانه ي ما اينجاست
من دلم می خواهد

تا که سهراب نپرسد دیگر

"خانه دوست کجاست؟ "

*alien*
24th July 2011, 05:37 PM
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم زشادی دست و پای خویش را
[golrooz]
گرم صحبت بود او با خواهر کوچکترش
تا بپوشاند خنده های نابجای خویش را

تا جلو آمد به او گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما هیچ نشنیدم جواب خویش را

کاش بشناسد مرا این بی وفای نازنین
آه !؟. اگر بیگانه داند آشنای خویش را؟

*alien*
24th July 2011, 05:46 PM
چه زیباست نوشتن ، وقتی میدانی او میخواند

چه زیباست سرودن ، وقتی میدانی او میشنود

و چه زیباست دیوانگی به خاطر او ، وقتی میدانی او میبیند . . .
__________________[golrooz]

*yas*
25th July 2011, 01:09 AM
وقتي تو نيستي
نه هست هاي ما
چونان که بايدند
نه بايد ها...

مثل هميشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض مي خورم
عمري است
لبخند هاي لاغر خود را
در دل ذخيره مي کنم :
باشد براي روز مبادا !
اما
در صفحه هاي تقويم
روزي به نام روز مبادا نيست
آن روز هر چه باشد
روزي شبيه ديروز
روزي شبيه فردا
روزي درست مثل همين روزهاي ماست
اما کسي چه مي داند ؟
شايد
امروز نيز روز مبادا باشد !

وقتي تو نيستي
نه هست هاي ما
چونانکه بايدند
نه بايد ها...

هر روز بي تو
روز مبادا است

mohammad.persia
26th July 2011, 07:33 AM
دل من دیر زمانی است که می پندارد دوستی نیزگلی است ؛ مثل نیلوفر و ناز ، ساقه ترد ظریفی دارد .
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد

*alien*
26th July 2011, 08:55 AM
شب من با من باش!
منم، زخم خورده تو!
سایه ها را با صداقت پر کن
به نسیمی زیر گوش نازک نیلوفر
راز شب گفتم
آنهمه خدعه یار دیروز
خنجری در دستش و گلی در لبخند
خنجری در کتفم
آه،افسوس،افسوس!
دست من خنجر نیست
پوپک پر غم حیرانی هاست
دست من باغچه سادگی و تنهایی ست
آنهمه خنده که از جام اقاقی سر زد
زخمی بر دل دارم...

*alien*
26th July 2011, 08:55 AM
اگر نسیم یاد تو
گیسوان کوچه های غربتم را نوازش دهد
خاتون اشعارم همیشه بارانی خواهد ماند
خاتون من؛
فرشته کوچک شبهای تنهایی ام!
خاطره سبز سالهای نگاه و تبسم و پرواز
واژه های دوستت دارم!
از ثانیه های سکوت و انتظار تا لحظه لبریزی
احساس رویش
آرام، گرم، صبور
سرشار از حضور
بر پیچک اشعارم بتاب...

*alien*
26th July 2011, 08:57 AM
شنو ای گل نرگس
شنو یاس سپیدم
شنو درد دلم را
بمان با من تنها
بمان رشک گل ناز
بمان قصه و افسانه،
بمان راز....

*alien*
26th July 2011, 08:59 AM
دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا.....
غم با همه بیگانگی
هر شب به من سر میزند!

*alien*
26th July 2011, 09:02 AM
من آن میرم،که از دست تو، صد فریاد خواهم زد
فسونها هر زمان،با خاطر ناشاد، خواهم زد
هزاران طعنه بر جان کندن فرهاد خواهم زد
به بازار قیامت خواهم آمد،داد خواهم زد
دگر بر دل منه داغ،این اسیران جگر خون را!

*alien*
26th July 2011, 09:05 AM
چه قدر مثل شبح مثل شب سیاه بمانم
چه قدر خسته در این برزخ گناه بمانم
چه قدر دلخوشی ام پشت انتظار بپوسد
چه قدر در قفس تنگ اشتباه بمانم
چه قدر خنده بکارم برای روز مبادا
چه قدر منتظر برق یک نگاه بمانم
چه قدر در نفسم صفحه صفحه شعر بمیرد
چه قدر مثل مسافر سر دو راه بمانم
برادران بروید و دعا کنید برایم
که سرنوشت من این شد درون چاه بمانم

*alien*
26th July 2011, 09:10 AM
خداوندا تو ماراجاهل خواندی،
از جاهل جز جفا چه آیــد؟
الهی آنچــه من از تو دیدم دوگیتی بیاراید،
عجب اینست که جان من از بیم داد تو دمی نیاساید!
الهی آمدم با دو دست تهی ،
بسوختم بر امید روز بهی ،
چه بُوَد اگر از فضل خود براین خسته دلم مرهم نهی؟
الهی از کجا باز یابم من آنروز که تو مرا بودی و من نبودم،
تا باز بدان روز رسم میان آتش و دودم،
اگر به دو گیتی آن روز یابم پر سودم،
ور بود خود را دریابم به نبود خود خشنودم....

*alien*
26th July 2011, 09:12 AM
برای زمهریر دست های بی پناه من
نشانی از اجاق میوه های پرتقالی نیست
در این متروکه ی تنهایی و ویرانه ی مسدود
به جز مردی که می میرد،
کسی در این حوالی نیست!
و حالا که به زیر توده های درد خواهم رفت
فقط یک جمله می گویم:
خداحافظ !
مجالی نیست....
__________________

*alien*
26th July 2011, 09:15 AM
دل نکند آرزو،جز غم آن دلربا
هر آنکه حبش گزید،مهر ز عالم برید
بحر شد ار قطره بود،شمس شد ار بُد سها
وانکه بدو راه یافت، از دو جهان سر بتافت
جانب جانان گرفت، وز دل و جان شد جدا
(خدا به دادمان برس!)

*alien*
26th July 2011, 09:20 AM
خدای من تو سرچشمه بخشندگی و مهربونی هستی کمکم کن دستام و بگیر سرم و با خجالت بالا نگیرم باافتخار نگات کنم
خدایا منو ببخش از بی رحمی هام از غفلتهام از وقتایی که به تو فکر نکردم به نداهات به نشونه هات نگاهی نکردم
منو ببخش که تورو سر راهم ندیدم که راهمو درست پیدا کنم
بارها دنبال یه تلنگر یه نشونه یه در رهایی بودم اما غافل از اینکه تو خیلی درهارو واسم باز کرده بودی تو خودت بهم نشون می دادی و من بازم غافل کورکورانه بازم دنبالت می گشتم صدات می کردم کمکم کن ؟!! کمکم کن!!! و تو خیلی اروم صداتو بهم رسوندی
ازم خواستی اروم باشم منو در اغوش مهربونیهات و بخشندگیهات گذاشتی نزاشتی یه لحظه تنها باشم
وای خدای مهربونم وای بر من اگه بنده ی قدر نشناسی باشم خودمو نمی بخشم حتی اگه تو منو ببخشی ...
خدای مهربونم منو ببخش
کمکم کن خودمو ببخشم
کمکم کن ادمارو ببخشم
عشق و مهربونی ببخشم
کمکم کن....
می دونم اشکهامو میبینی همون ارامشی که می گیرم وقتی باهات حرف می زنم دستایی هستن که دارن اشکای منو پاک می کنن
خدای من بزرگ من بی انتهای من
درونم دنیای دیگه ای که فقط تو داخلش خونه داری نمی زارم از خونه دلم بری هیچوقت
می دونم تو همیشه هستی و کنارمی اما من وقتی تورو فراموش می کنم حس می کنم از خونم رفتی چون جای خالیت و می بینم
بخشنده ی من مهربونم منو ببخش
در وصفت زبانم وجودم هر چی بگه کمه چون تورو هنوزم نشناخته
بزرگ من شکرگذار همه نعمتهای داده و نداده ات هستم

__________________

*alien*
26th July 2011, 09:24 AM
گاهی وقتا اونقدردلت تنگ میشه که نمیدونی باکی باید حرف بزنی.
اشکای بلوریت اروم اروم ازگوشه چشمای بارونیت جاری میشن روگونه های سردت وتوحیران وسرگردانی
میشینی سرسجاده واروم اروم اشک میریزی
چقدرلذت بخشه حرف زدن باخدای بزرگی که منبع ارامش ماادمهاست.
کاش میدونستیم فقط وفقط خداست که اروممون میکنه
دوست دارم خدا

*alien*
26th July 2011, 09:26 AM
الوسلام
منزل خداست؟
اين منم مزاحمي که آشناست
هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است
ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست
شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است
به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟
الو
دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟
چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر
صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟
گر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم
شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست
دل مرا بخوان به سوي خود تا که سبک شوم
پناهگاه اين دل شکسته خانه ي شماست
الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ مي زنم ، دوباره ، تا خدا خداست
دوباره ...
... تا خدا خداست

*alien*
26th July 2011, 09:30 AM
سراشیب


تمام شد تمام عمر:

جاه جوانی

گاه نماز

اینك هر لحظه سراشیبی است

كه مرا
از قله های بیداری
به خواب اعماق می غلتاند]

*alien*
26th July 2011, 09:34 AM
هیچ کس به درختانی که میوه ندارد

سنگ پرتاب نمیکند

فقط

درختانی که میوه های رنگارنگ دارند

آماج سنگهای گوناگون قرار میگیرند.....

mohammad.persia
27th July 2011, 03:51 PM
روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
جان که از عالم علوی است یقین می دانم
رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
کیست در گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم این جا که به خود باز روم

آن که آورد مرا باز برد در وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
والله این قالب مردار به هم در شکنم

mohammad.persia
27th July 2011, 04:20 PM
ساکنم... در چهار دیواری خودم
و روبرویم طرحی از کویر توست
مرا بخوان... اما من آن نیستم که روبروی توست
من وارث همان حس ِ غریبم...
در جستجوی نفس های شبنم زده و دلگیر از نشانه های نیامده
لحظه ها را می شمارم تا پر کنم تمام این فاصله را
و کم کم، گم می شوم میان همین ثانیه ها... و سهم من می شود، بی نشان شدن در حریم ِ

mohammad.persia
27th July 2011, 04:24 PM
خيال دلكش پرواز در طراوت ابر

به خواب مي ماند.

پرنده در قفس خويش

خواب مي بيند.

پرنده در قفس خويش

به رنگ و روغن تصوير باغ مي نگرد .

پرنده مي داند

كه باد بي نفس است

و باغ تصويري است .

پرنده در قفس خويش

خواب مي بيند .

mohammad.persia
27th July 2011, 04:50 PM
ققنوسهاي شعرمن آخركجاييد ؟
اين شعله اين تن !پس مرا كي ميرباييد ؟

ميخواهم از آوازتان آتش بگيرم
در شاه بيت يك غزل امشب بميرم

من ظاهراشاعر ولي يك بت تراشم
با تيشه ي فرهاد دل را ميخراشم

شيرين تر از حرف تو آيا صحبتي بود ؟
غير از غزل گفتن برايت فرصتي بود ؟

ديوانه گر مي خواستي اعجاز كردي
شوريدگي را با دلم همساز كردي

حالاجنونم مي كشاند تا به زنجير
بايد تو را لعنت كنم يا دست تقدير ؟

mohammad.persia
27th July 2011, 04:57 PM
صدايي آمد
بر خاستم
باز هم روياي تو چيزي را شكست...
چرا رهايم نميكند؟
چرا رهايم نميكني؟
آي سيه موي نازك دل بي وفا
برو تا رويايت را در گورستان ذهن دفن كنم
برو تا با آرامش خيال زمزمه كنم كه :
"افسوس كه بي فايده فرسوده شدم"!

mohammad.persia
27th July 2011, 04:58 PM
مي خواهم از تو
براي دل تنگم بگويم
بگويم و ستايش كنم چون تويي را كه سزاوار گفته شدن و ستايشي...
دير زماني ست كه گلويم را از بغض نبودت خالي ميكنم
بغض هاي دلبرانه را از گلو مي ستانم و در بر مي گيرم
در روياي دلنواز تو آغوش را سراي نسيمت مي كنم
تا از خنكاي نسيم روح انگيزت جاني دوباره گيرم
تشويش عاشقانه ي حضورت را چون مرهمي بر بهانه هايم مي گذارم
باشد كه التيام بخشم باشي...

*alien*
28th July 2011, 11:38 PM
وقتی از کنار آب می نویسم
تمام سرنوشت رود شبیه جریان خند ه ای است
که لب های نیمه جان تو را می دود
وقتی آب های سراشیب تند روزگار،
صفحه ی گذشت را ورق می زنند
من با عرض ارادت به چشم های بیکران تو عظمت خنده هاشان را می فهمم
روزی که از آب گذشتم خس خس چشم هات آتشم زد تا اینکه ستاره ای دنباله دار قلبم را فهمید
و از آنروز به بعد حس می کنم نیستم
و حس می کنم هستی!
چیزی نیست این قاب عکس من است که تو را به روزهای خسته ی بودنم می کشاند.
بخند که آب میرود و تبسم ساده ات جریان را به راه می اندازد.

mohammad.persia
29th July 2011, 09:06 PM
سلام خدا جونم.امروز بيشتر از هر روزي دلم گرفته!نميدونم چرا ولي امروز آسمون هم مثل من دلش گرفته ست.
هجوم غمها رو تو خودم احساس ميكنم كه چطور با سرعت خنجر دلتنگي رو تو قلبم فرو ميكنن.
ولي تو اي خداي مهربون تو سخترين و آسانترين لحظات كنارم باش تا در سختي بتونم به تو تكيه كنم و در آساني بدونم كه از لطف توست وجود اون همه مهرباني و خوشي
خدايا كاري كن كه هيچكس تو زندگيش غم نداشته باشه

خدایا به فرشتگانت بسپار

که در لحظه لحظه ی دعاشون دوستانمو از یاد نبرند

خدای مهربون حتی یه لحظه چشم ازشون بر ندار

خیلی خیلی مواظبشون باش.[golrooz]

mohammad.persia
29th July 2011, 09:16 PM
خداجون منو ببخش اگه تونمازم گفتم فقط تو روعبادت میکنم

ولی بازم سرم رو جلوی بنده ات به نشونه اطاعت انداختم پایین


خداجون منو ببخش اگه تونمازم گفتم فقط ازتو کمک می خوام

ولی بازم دستم روجلوی مخلوقت دراز کردم وازش خواهش کردم

خداجون منو ببخش اگه گفتم هدایتم کن

ولی بازم دستات رو نگرفتم


منو ببخش اگه گفتم ازشر شیطان به توپناه میارم

ولی بازم وقتی صدام کردی صدایت رونشنیدم

وخواسته اون عمل کردم


خداجون منو ببخش اگه گفتم تنهام

درحالی که میدونستم باوجودتو هیچ وقت تنها نمیشم

سا را
29th July 2011, 09:32 PM
پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من ... سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو ... وز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم ... چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ... ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا ... در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ... ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

گل جامه در از دست تو وی چشم نرگس مست تو ... ای شاخه‌ها آبست تو وی باغ بی‌پایان من

یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی ... پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من

ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها ... ای آن بیش از آن‌ها ای آن من ای آن من

چون منزل ما خاک نیست گر تن بریزد باک نیست ... اندیشه‌ام افلاک نیست ای وصل تو کیوان من

بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من ... بر بوی شاهنشاه من هر لحظه‌ای حیران من

ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا ... بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من

ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ... ای ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من
"مولانا"

*alien*
30th July 2011, 12:43 PM
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود


اهل زمین نبود نمازش شکسته بود


برسنگ قبر من بنویسید شیشه بود


تنها از این نظر که سراپا شکسته بود


بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود


چشمان او که دائماً از اشک شسته بود


بر سنگ قبر من بنویسید این درخت


عمری برای هر تیشه و تبر دسته بود


بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر


پشت دری که باز نمی شد نشسته بود
__________________

*alien*
30th July 2011, 12:50 PM
آن دم که به احساس کمی خندیدم
گلگون شدم و رخ را ناچار بدزدیدم
من جز تو به اغیار نیاندیشیدم
من برق نگاهت از دور می دیدم

*alien*
30th July 2011, 12:57 PM
تا آینه های شهر دودی هستند

پرهای کبوتران کبودی هستند

بر رهگذران شهر هی چشم ندوز

اینجا همه مرده ها عمودی هستند

*alien*
30th July 2011, 01:00 PM
دلتنگی

دلتنگی

دلتنگی

دایه ی مهربان تر از مادر شده

آغوش گشوده بلعیده مرا

درست از ساعتی که رفتی

نخواهمش چه کسی را باید ببینم؟

*alien*
30th July 2011, 01:04 PM
باران که ببارد

فقط عاشق ها و کرم ها

بیرون می آیند

برای زیر باران بودن

باید خاکی بود...

*alien*
30th July 2011, 01:09 PM
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان

نه به دستی ظرفی را چرک می کنند

نه به حرفی دلی را آلوده

تنها به شمعی قانع اند و

اندکی سکوت...

*alien*
30th July 2011, 01:17 PM
برو هر جا كه ميخواهي
خدا پشت و پناه تو
به رسم كهنه اشك و آه مي ريزم به راه تو
ندارم هديه اي جز اين كنم تقديم چشمانت
ببين با دست خالي بازگشت اين رو سياه تو
بسوز اي دل ...
بسوز اي دل به اين آتش به جرم عاشقيهايت
به يك بيگانه دل بستي
همين بود اشتباه تو
ببين كه بي خيال تو گذشت از عهد ديرينش
پس از اين نيست ديگر زندگاني دل بخواه تو
اگر دلگير و دلتنگي فداي بغض پنهانت
برو چون من ندارم طاقت يك قطره آه تو ...

*alien*
30th July 2011, 01:24 PM
من غروب عشق خود را در نگاهت ديده ام....
من بناي ارزو ها را زهم پاشيده ام....
آنچه بايد من بفهمم اين زمان فهميده ام....
در دل خود من به عشق پوچ تو خنديده ام ....

سا را
2nd August 2011, 01:20 PM
آمده​ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم

آمده​ام چو عقل و جان از همه دیده​ها نهان

تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم

آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم

آمده​ام که زر برم زر نبرم خبر برم

گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن

گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند

پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم

گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود

تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم

آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد

و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم

در هوس خیال او همچو خیال گشته​ام

وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من

گفت بخور نمی​خوری پیش کسی دگر برم

"مولانا"

سا را
2nd August 2011, 01:21 PM
نه شرقییم، نه غربییم نه بییم، نه بحرییم
نه از کان طبیعیم، نه از افلاک گردانم

نه از خاکم، نه از آبم، نه از بادم، نه از آتش
نه از عرشم، نه از فرشم، نه از کونم، نه از کانم

نه از هندم، نه از چینم، نه از بلغار و صقسینم
نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم

نه از دنیی، نه ازعقبی، نه از جنت، نه از دوزخ
نه از آدم، نه از حوا، نه از فردوس رضوانم




مکانم لا مکان باشد، نشانم بی نشان باشد
نه تن باشد، نه جان باشد، که من از جان جانانم


"مولانا"

*alien*
2nd August 2011, 04:03 PM
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم/چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم/ همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکنده ست به جانم شرری/که به جان آمدم و شهره ی بازار شدم

*alien*
2nd August 2011, 04:17 PM
روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی كه كمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی كه هر حرف ترانه ایست
تا كمترین سرود بوسه باشد

روزی كه تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یكسان شود
روزی كه ما دوباره برای كبوترهایمان دانه بریزیم ...

و من آنروز را انتظار می كشم
حتی روزی
كه دیگر
نباشم ...

!nesa
2nd August 2011, 04:18 PM
خداوندا

اگر روزي بشر گردي
ز حال ما خبر گردي
پشيمان مي شوي از قصه خلقت
از اين بودن از اين بدعت
خداوندا
نمي داني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا
چه دشوار است
چه زجري مي کشد آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است

*alien*
2nd August 2011, 04:19 PM
دنیا را بد ساخته اند!
کسی را که دوست می داری ، تو را دوست ندارد
کسی که تو را دوست دارد ، تو دوستش نمی داری
اما کسی که تو دوستش می داری و او هم تو را دوست دارد
به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسند،
و این رنج است!
زندگی یعنی این ...!!

!nesa
2nd August 2011, 04:24 PM
از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد

خدا گفت نه!

رها کردن کار توست ، تو باید از آنها دست بکشی.

از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد

خدا گفت : نه!

شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است.

از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد.

خدا گفت: نه!

من به تو نعمت و برکت دادم. حال با توست که سعادت را به چنگ آوری.

از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد

خدا گفت: نه!

رنج و سختی، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیک تر و نزدیک تر می‌کند.

از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد

خدا گفت: نه!

بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی، اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمندتر و پرثمرتر شوی.

من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند، از خدا خواستم و باز گفت: نه!

من به تو زندگی خواهم داد تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.

از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همان گونه که آنها مرا دوست دارند

و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم

mohammad.persia
2nd August 2011, 10:43 PM
در قلبم یکی مرا صدا میزند ، میشنوم،

یکی نام مرا فریاد میزند ، حس میکنم ،یکی مرا احساس میکند

در قلبم یکی بی قرار نشسته ، به عشق همیشه با هم بودن

با رویاهای قلبم عهد بسته

در قلبم یکی مرا صدا میزند ، یکی درد دلهای مرا جواب میدهد،

هر زمان شادم او شاد است و هر زمان که غمگینم، او نیز پر از غم است

من تنها یکی را در قلبم دارم ، همانی که تنهایی ام را با عشق پر کرده ،

همانی که رویاهایم را به حقیقت نزدیک کرده

تو در قلبمی و مرا درک میکنی ، تو میفهمی و مرا آرام میکنی ،

میدانی چقدر دوستت دارم و به خاطر همین است که سکوت میکنی

همین سکوت است نشانه عشق تو ، چه زیباست در آن لحظه لبخند روی لبان تو

خودت میدانی که میدهی به من نفس ، خودت میدانی چه هستی برایم ،

چه کردی با دلم ، من چه کسی بودم و اینک با تو چه شده ام!

هیچکس نمیتواند جز من و تو عشقمان را درک کند ،

محال است قلبم بی تو این دنیا را ترک کند،

زنده میمانم تا جایی که بتوانم در این دنیا در کنارت ، میرویم با هم از این دنیا ،

بگذار خورشید سوزان هر چه میخواهد بر روی دریای عشقمان بتابد!

چراغ راه عشقمان همیشه روشن است ،بگذار شب بیاید و جای روشنی ها را بگیرد

در قلبم یکی مرا صدا میزند ، صدایش دیوانه میکند مرا ، احساسش عاشقتر میکند مرا

احساسی همصدا با نفسهایم ، نفسهایی که همنواست با احساسات تو

چه زیباست نوای نفسهای قلب تو

یک هیچ تا ابد به نفع تو....

mohammad.persia
2nd August 2011, 10:45 PM
امشب گريه ميكنم .گريه ميكنم برا تو براي خودم براي تموم اونايي كه خواستن گريه كنن نتونستن. برا ي تمام اون چيزي كه خواستي ونبودم خواستم وبودي. امشب گريه ميكنم به وسعت دريا به وسعت بيشه به وسعت دل عاشق.براي تو...براي تو....و به پاس احترام تمام تحقيرهايي كه از ديگران شنيدم وهنوز شكست نخوردم

mohammad.persia
2nd August 2011, 10:46 PM
اگر روزي برسد تاريکي

تو چراغم هستي ؟

اگر روزي برسد تنهائي

تو کنارم هستي ؟



اگر روزي برسد بيتابي

تکيه گاهم هستي ؟

اگر روزي برسد لحظه غم

غمگسارم هستي ؟



اگر زخمي برسد بر دل من

تو طبيبم هستي ؟

اگر از من نرسد نجوائي

تو به يادم هستي ؟



اگر روزي برسد اين ايام

و تو غايب باشي

در سکوت خواهم مرد

اگر آن روز به فرياد دل من نرسي

سا را
4th August 2011, 10:47 AM
نمي دانم چه مي خواهم خدايا
به دنبال چه مي گردم شب و روز
چه مي جويد نگاه خسته من
چرا افسرده است اين قلب پرسوز

ز جمع آشنايان مي گريزم
به كنجي مي خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تيرگي ها
به بيمار دل خود مي دهم گوش

گريزانم از اين مردم كه با من
بظاهر همدم و يكرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت
به دامانم دوصد پيرايه بستند

از اين مردم، كه تا شعرم شنيدند
برويم چون گلي خوشبو شكفتند
ولي آن دم كه در خلوت نشستند
مرا ديوانه اي بدنام گفتند

دل من، اي دل ديوانه من
كه مي سوزي ازين بيگانگي ها
مكن ديگر ز دست غير فرياد
خدارا، بس كن اين ديوانگي ها

"فروغ"

سا را
4th August 2011, 10:48 AM
از چهره طبيعت افسونكار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
اين جلوه هاي حسرت و ماتم را

پائيز، اي مسافر خاك آلود
در دامنت چه چيز نهان داري
جز برگ هاي مرده و خشكيده
ديگر چه ثروتي به جهان داري؟

جز غم چه مي دهد به دل شاعر
سنگين غروب تيره و خاموشت؟
جز سردي و ملال چه مي بخشد
بر جان دردمند من آغوشت؟

در دامن سكوت غم افزايت
اندوه خفته مي دهد آزارم
آن آرزوي گمشده مي رقصد
در پرده هاي مبهم پندارم

پائيز، اي سرود خيال انگيز
پائيز، اي ترانه محنت بار
پائيز، اي تبسم افسرده
بر چهره طبيعت افسونكار

"فروغ"

سا را
4th August 2011, 10:49 AM
شب تاريك و « بيم موج » و گردابي چنين هائل
كجا دانند حال ما « سبكباران ساحل ها »
((حافظ ))
***
در آن شب تاريك وآن گرداب هول انگيز،
حافظ را
تشويش توفان بود و « بيم موج » دريا بود !
ما، اينك از اعماق آن گرداب،
از ژرفاي آن غرقاب،
چنگال توفان بر گلو،
هر دم نهنگي روبرو،
هر لحظه در چاهي فرو،
تن پاره پاره، نيمه جان، در موج ها آويخته،
در چنبر اين هشت پايان دغل، خون از سراپا ريخته،
***
صد كوه موج از سر گذشته، سخت سر كشته،
با ماتم اين كشتي بي ناخداي بخت برگشته،
هر چند، اميد رهائي مرده در دل ها؛
سر مي دهيم اين آخرين فرياد درد آلود را :
- (( ... آه، اي سبكباران ساحل ها ... ! ))

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 10:51 AM
نشسته ماه بر گردونه عاج .
به گردون مي رود فرياد امواج .
چراغي داشتم، كردند خاموش،
خروشي داشتم، كردند تاراج ...

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 10:53 AM
چگونه ماهي خود را به آب مي سپرد !
به دست موج خيالت سپرده ام جان را .
فضاي ياد تو، در ذهن من، چو دريائي است؛
بر آن شكفته هزاران هزار نيلوفر .
درين بهشت برين، چون نسيم مي گذرم،
چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 10:54 AM
باران، قصيده واري،
- غمناك -
آغاز كرده بود.
***
مي خواند و باز مي خواند،
بغض هزار ساله ي درونش را
انگار مي گشود
اندوه زاست زاري خاموش!
ناگفتني است...
اين همه غم؟!
ناشنيدني است!
***
پرسيدم اين نواي حزين در عزاي كيست؟
گفتند: اگر تو نيز،
از اوج بنگري
خواهي هزار بار از اوج تلخ تر گريست!

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 11:08 AM
لبخند او، بر آمدن آفتاب را
در پهنه طلائي دريا
از مهر، مي ستود .
در چشم من، وليكن ...
لبخند او بر آمدن آفتاب بود !

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 11:10 AM
به دريا شكوه بردم از شب دشت،
وز اين عمري كه تلخ تلخ بگذشت،
به هر موجي كه مي گفتم غم خويش؛
سري ميزد به سنگ و باز مي گشت .!

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 11:19 AM
نه آن دريا، كه شعرش جاودانه است،
نه آن دريا، كه لبريز از ترانه ست .
به چشمانت بگو بسپار ما را،
به آن دريا كه ناپيدا كرانه ست !

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 11:22 AM
ساحل در انتظار كسي بود
تا پاسخي بگويد، فرياد آب را .
با ناله گره شده، دلتنگ، خشمگين،
سر زير پر كشيدم و رفتم !
جواب را .

"فريدون مشيري"

سا را
4th August 2011, 11:24 AM
مرغ دريا بادبان هاي بلندش را
در مسير باد مي افراشت !
سينه مي سائيد بر موج هوا،
آنگونه خوش، زيبا
كه گفتي آسمان را آب مي پنداشت !

"فريدون مشيري"

mohammad.persia
6th August 2011, 09:17 AM
كاش دنيا
...
يك بار هم كه شده
...
بازيش را
.........
به ما می باخت
...
مگر چه لذتی دارد
...
اين برد های تكراری برايش؟!..

*alien*
8th August 2011, 12:11 PM
در جلسه امتحان عشق من ماندم و یک برگ سفید
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی ...
درد و دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود
در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی سرسره بازی می کند
و برگ سفیدم
عاشقانه قطره را به آغوش می کشد
عشق تو نوشتنی نیست
در برگه ام کنار آن قطره
یک قلب کوچک می کشم
وقت تمام است برگه ها بالا ...

*alien*
8th August 2011, 12:15 PM
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد


که خدا با من است،

که فرشته ها برایم دعا میکنند،


که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد.

یادم باشد که قاصدکی در راه است،


که بهار نزدیک است،
که فردا منتظرم می ماند،


که من راه رفتن می دانم و دویدن،


و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد.

اگر روزی دلم گرفت یادم باشد


که خدای من اینجاست همین نزدیکیها،


و من، تنها نیستم

*alien*
8th August 2011, 12:16 PM
پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم كه ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت كنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم
تا اينكه يك روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت..از پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني كه من هيچوقت نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا كني..ولي اين بود اون حرفات..حتي براي ديدنم هم نيومدي…شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.. آرام گريست و ديگر چيزي نفهميد…

چشمانش را باز كرد..دكتر بالاي سرش بود.به دكتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دكتر گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد استراحت كنيد..درضمن اين نامه براي شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاكت ديده نميشد. بازش كرد و درون آن چنين نوشته شده بود:
سلام عزيزم.الان كه اين نامه رو ميخوني من در (http://www.roozeshadi.com/)قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري كه قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين كارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت)

سا را
8th August 2011, 12:17 PM
چه جاي ماه ،
كه حتي شعاع فانوسي
درين سياهي جاويد كورسو نزند
به جز قدمهاي عابران ملول
صداي پاي كسي
سكوت مرتعش شهر را نمي شكند
***
به هيچ كوي و گذر
صداي خنده مستانه اي نمي پيچد
***
كجا رها كنم اين بار غم كه بر دوش است ؟
چرا ميكده آفتاب خاموش است !

"فريدون مشيري"

*alien*
8th August 2011, 12:19 PM
پاییز را دوست دارم...
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب های سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام
بخاطر معصومیت کودکی ام
بخاطر نشاط نوجوانی ام
بخاطر تنهایی جوانی ام
بخاطر اولین نفس هایم
بخاطر اولین گریه هایم
بخاطر اولین خنده هایم
بخاطر دوباره متولد شدن
بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر
بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه
بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...

سا را
8th August 2011, 12:20 PM
ماه، دريا را به خود مي خواند و،
آب،
با كمندي، در فضاها ناپديد؛
دم به دم خود را به بالا مي كشيد .
جا به جا در راه اين دلدادگان
اختران آويخته فانوس ها .
***
گفتم اين دريا و اين يك ذره راه !
مي رساند عاقبت خود را به ماه !
من، چه مي گويم، جدا از ماه خويش
بين ما،
افسوس،
اقيانوسها ...

"فريدون مشيري"

mohammad.persia
9th August 2011, 08:35 PM
تمام گریه هایم را جمع کردم
اشک هایم را شمردم
همه را دانه دانه در قلک تنهایی ام ریختم
..
کی میشود برای خریدن دلت این قلک را شکست؟
بگو قیمت دلت به چند هزار غصه ام می ارزد عزیزکم؟

mohammad.persia
9th August 2011, 08:38 PM
کاش بودی و کسالت ظهر گیاه را
باغچهء خوابیده را
بیدار می کردی.
از دانه های انار
تسبیحی دور دستت می بافم
تا در قنوت
روبه روی تو باشم.
"محمود اکرامی"

mohammad.persia
9th August 2011, 08:39 PM
در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
"سهراب سپهری"

mohammad.persia
9th August 2011, 08:40 PM
شب بی ماه نفس می کشد. می دوم
از خیابان هایی
که انتظارت را سر به بیابان نهاده اند.
دریا بدون ماهی هم
گاه دریاست.
بگذار آرامشت را
هیچ ماهی گنگی به هم نریزد.
همین روزها
باریدنم تمام می شود
و تو مرا خواهی مرد.
شیشه ها مات تواند
آسمان پرنده نمی رویاند
و آرامش دریا را
آشوب نمی شود.
دریا شدن
آرزوی بزرگی نیست
باید کوچک باشی
تا بچه ماهی ها،بودن شان را
در تو برقصند.
باید درختکی باشی
که بچه گنجشک های هراس
از سر شاخه هایت آواز بچینند
در چشم هایت
آفتابی شوند.
دریا شدن
آرزوی بزرگی نیست.
"محمود اکرامی"

«hiva»
10th August 2011, 12:37 AM
_________@@@@@@__________@@@
________@@@________@@_____@@@@@@
________@@___________@@__@@@______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@_________@@@@____@@
__@@@@@@@_______@@@@@@_@@
__@@____________@@@@@@@_______@@
_@@____________@@@@@@@@_____@@
_@@____________@@@@@@@___@@@
_@@@___________@@@@@@______@@
__@@@__________@@@@________@@
____@@@@@_______________________@@
_________@@_________________________@@
________@@___________@@___________@@
________@@@_______@@@@@@@@@
_________@@@_____@@@_@@@@@@
__________@@@@@@
___________@@@@_@
____________________@
____________________@
_____________________@
______________________@
______________________@____@@@
______________@@@__@__@_____@
_____________@_______@@@___@@
________________@@@____@__@@
_______________________@
______________________@
_____________________@
____________________@

«hiva»
10th August 2011, 01:15 AM
روزی اگر نبودم تنها آرزوی ساده ام اینست!!!!!!!!!

زیر لب بگویی یادش بخیر . . . . .

سا را
10th August 2011, 11:16 AM
که ایستاده به درگاه ... ؟
آن شال سبز را ز شانه ی خود بردار
بر گونه های تو ایا شیارها
زخم سیاه زمستان است ... ؟
در ریزش مداوم این برف
هرگز ندیدمت
زخم سیاه گونه ی تو
از چیست ؟
آن شال سبز را ز شانه خود بردار
در چشم من
همیشه زمستان است

"خسرو گلسرخي"

mohammad.persia
11th August 2011, 08:17 AM
گاهی سالها ... معنی ثانیه ها و گاهی ثانیه ها ... معنی سالها را می دهد ...

وقتی میبینی سالهایت گذشت و ثانیه هایی که می خواستی ... نیامدند !

دل انسان میگیرد ... دشمنی کردن... آسان تر از دوست داشتن است !!

نمی دانم ! در روزگار ما ... همه چیز برعکس شده ... خوبها ...بد می آورند !!!

mohammad.persia
11th August 2011, 08:21 AM
زخمی بر پهلویم هست. روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم.

«hiva»
11th August 2011, 01:52 PM
فرود مي*آيي؛

قطره قطره دلم پر از حباب مي*شود

من آن ماهي*ام که در هوايت شناورم

mohammad.persia
11th August 2011, 07:44 PM
گمان می کنید زندگی کردن آسان است، وقتی شهری که در آن زاده شده ای
دیگر نیست،اما
تو به زندگی ادامه می دهی؟
گمان می کنید به یاد آوردن آسان است،
وقتی که چاره فقط فراموش کردن است،
وقتی شهری در کار نیست،اما
تو هنوز هم آ ن را به یاد می آوری؟
گمان می کنید خوابیدن آسان است،
وقتی گوشهایت پر است از جیغ و
وقتی چشمهایت پر است از اشک؟
وقتی تصاویر شاد را ،دیگر
تنها در خواب می توان دید،
گمان می کنید
بیدار شدن از خواب آسان است؟...
هوانس گریگوریان

«hiva»
13th August 2011, 01:16 AM
از تمام دنيا

تنها يک چيز دارم:

" دوســــــــــــــــــــــ تت "

mohammad.persia
13th August 2011, 07:22 AM
من از هیچ کس گله ای ندارم،از هیچ کس توقعی ندارم.اگر کسی جانم را از من بگیرد،قلبم را از حلقومم بیرون آورد و دور بریزد،تمام عمر آزارم دهد،آتشم بزند،هر کاری کند،صبر می کنم.از او ناراضی نخواهم بود.او را بد نخواهم دانست.به او بد نخواهم گفت.می دانم که انسان ها،دل ها،اندیشه ها و زندگی ها همه بازیچه های دست تقدیرند...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد