Admin
6th March 2011, 06:18 PM
چرا بدن امام حسن (عليه السلام)
را بعد از شهادت تيرباران كردند؟
http://img.mobin-group.com/images/2921451421212113184114189.jpg
.: سوال:
چرا بدن امام حسن (عليه السلام) را بعد از شهادت تيرباران كردند؟
.: پاسخ:
ااوضاع و جوّ سياسي آن زمان به خاطر سياستهاي استبدادي معاويه كاملاً بر عليه اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ بود. دشمني معاويه و بنياميّه نسبت به اهلبيت بر هيچ شخصي پوشيده نيست او در دوران حكومت علي ـ عليه السلام ـ با حضرت به مخالفت برخاست و با حيلهگري و فتنه در صدد از بين بردن حكومت امام بود. پس از آنكه آن حضرت در مسجد كوفه شربت شهادت نوشيد معاويه مبارزات خود را به صورت جنگ غيرنظامي درآورد و لحظهاي از تبليغات سوء عليه امام و ناسزا و لعن بر وي دست نكشيد و همان طور كه در تمام عمرش از حق پيروي نكرده بود، بعد از علي ـ عليه السلام ـ نيز از خلافت برحقّ امام حسن ـ عليه السلام ـ سرباز زد. او شرايط را براي رسيدن به قدرت مناسب ديد.
لذا براي ارضاي جاهطلبي در جستجوي يك فرصت مناسب بود. او براي رسيدن به اين نتيجه، به كار بردن هر وسيلهاي را روا ميدانست و از هيچ ناجوانمردي و پليدي روگردان نبود، آنجا كه بعد از صلح با امام حسن ـ عليه السلام ـ صراحتاً ميگويد «به خدا سوگند با شما نبرد نكردم كه نماز بخوانيد و روزه بگيرد و زكات بپردازيد... بلكه تنها ميخواستم بر شما رياست و حكومت بكنم.»[1] امّا چيزي كه در اين دورة بسيار عجيب و قابل تحليل است، رابطة نزديك بين عايشه و معاويه ميباشد اين دو با همة اختلافي كه در گذشته داشته و مبارزهاي كه با يكديگر در قتل عثمان كردند، به خاطر مصلحت روزگار در كنار هم قرار گرفتند و يك جبهة واحد تشكيل دادند كه بذل و بخششهاي مالي دستگاه اموي نسبت به عايشه از عوامل بارز و قوي اين بستگي ميباشد. بارها و بارها اموال فراوان و هداياهاي گرانبهايي از طرف معاويه و حكومت اموي براي عايشه فرستاده ميشد.[2]
اين همبستگي در آن زمان ثمرات بسيار شومي براي اسلام و مسلمين برجاي گذاشت كه كوچكترين آن تيرباران پيكر امام حسن ـ عليه السلام ـ بود كه وقتي بر طبق وصيت امام ـ عليه السلام ـ ميخواستند پيكر او را در كنار قبر جدّش دفن كنند، بنياميّه حسادت كردند و از اين جريان برآشفتند، زيرا جسد عثمان خليفة سوّم كه از بنياميّه بود، در حاشية گورستان يهوديان دفن شده بود، به همين جهت بنياميه كه دفن امام را در جوار قبر پيامبر ـ عليه السلام ـ امتياز بزرگي براي خاندان اهلبيت ميدانستند، براي جلوگيري از اين كار سراغ هم پيمان خود عايشه رفتند زيرا عاشيه به هر حال همسر پيامبر بود و به عنوان امالمؤمنين مورد احترام مسلمانان بود. آنها با اطلاعي كه از كينه و حسد عايشه نسبت به فرزندان فاطمه به ويژه امام حسن ـ عليه السلام ـ داشتند، به عايشه گفتند «اي مادر مؤمنان ميخواهند حسن را در كنار قبر پدرش دفن كنند به خدا سوگند اين كار تمام افتخارات پدرت ابوبكر و عمر را از بين خواهد رفت.» با اين حرف آتش كينه در دل عايشه دوباره زبانه كشيد. عايشه با يادآوري كينه جنگ جمل كه در آن امام حسن ـ عليه السلام ـ با شجاعت خود را به شتر فتنه انگيز عايشه رسانده و آن را پي كرده بود، سوار بر مركبي شده و فرياد برآورد «كسي را كه من دوست ندارم وارد خانة من نكنيد.»
اينجا بايد پرسيد كه چرا عايشه امام حسن ـ عليه السلام ـ را دوست ندارد؟ و چرا در خانهاي كه بيشتر از يك هفتادم به او نميرسد، مانع دفن فرزند پيامبر ميشود؟ چطور عايشه اجازة دفن «عبدالرحمن بن عوف» را كه با رأي خود در سقيفه به علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ خيانت كرد، در خانة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميدهد ولي ريحانة پيامبر و جگر گوشة او را از كنار قبر جدّش دور ميسازد؟ چرا عايشه از خلافت علي ـ عليه السلام ـ برادر و وصي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سخت آشفته ميشود ولي وقتي خبر خلافت يزيد بيدين و فرعون صفت[3] را ميشنود آب از آب تكان نميخورد.[4]
http://img.mobin-group.com/images/5251244910911022190109251.jpg
اينجاست كه انديشة انسان فرو ميماند كه همبستگي معاويه با عايشه چقدر براي اسلام شوم بوده و معاويه تا چه اندازه در اين زن ـ كه نان را به نرخ روز ميخورد ـ اثر گذاشته است. عايشه و معاويه هر دو كاملاً ميدانستند كه حق با امام علي ـ عليه السلام ـ است و امام حسن ـ عليه السلام ـ مرتكب هيچ خطايي نشده، ولي نتوانستند در مقابل هواهاي نفساني و راحتي و آسايش موقتي كينه و حسادت را كنار بگذارند و پيرو حق باشند.
دشمني و حسادت ديرينة بنياميّه و جاه طلبيهاي معاويه و عداوتهاي كهنة عايشه، باعث شد كه پيكر پاك فرزند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تيرباران گردد و عايشه در اين كار مرتكب ستمي بزرگ گرديد و كينهاي را كه از ديرباز نسبت به امام علي ـ عليه السلام ـ و فرزندان او داشت به ويژه امام حسن ـ عليه السلام ـ داشت آشكار نموئد.
بنياميّه عقدههاي جنگ بدر و كينههاي جاهليّت، دشمنيهاي روز احد را تلافي كردند و داغي ديگر بر دل اهلبيت و شيعيان زدند. و با اين توهين به مقام امامت، سعي در انحراف مسير هدايت امّت به سوي خويش بودند.
معرفي منابع، جهت مطالعه بيشتر:
1ـ نقش عايشه در اسلام، علامه عسكري.
2ـ منتهي الامال، شيخ عباس قمي.
3ـ الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي.
----------------------------------------------------
[1] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 4، ص 16.
[2] . علامه عسكري، مرتضي، نقش عايشه در اسلام، ترجمة محمد صادق نجمي، ج 3، ص 190 تا 194، نشر دانشكدة اصول دين.
[3] . فرعون در كار رعيّت از يزيد عادلتر و در كار عامّه و خاصّه مردم خويش منصفتر بود. مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارالمعرفه ج 3، ص 77 و 78.
[4] . قريشي، باقر شريف، زندگاني حسن بنابراين علي ـ عليه السلام ـ ، ترجمة فخرالدين حجازي، چ بعثت، ص 689.
را بعد از شهادت تيرباران كردند؟
http://img.mobin-group.com/images/2921451421212113184114189.jpg
.: سوال:
چرا بدن امام حسن (عليه السلام) را بعد از شهادت تيرباران كردند؟
.: پاسخ:
ااوضاع و جوّ سياسي آن زمان به خاطر سياستهاي استبدادي معاويه كاملاً بر عليه اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ بود. دشمني معاويه و بنياميّه نسبت به اهلبيت بر هيچ شخصي پوشيده نيست او در دوران حكومت علي ـ عليه السلام ـ با حضرت به مخالفت برخاست و با حيلهگري و فتنه در صدد از بين بردن حكومت امام بود. پس از آنكه آن حضرت در مسجد كوفه شربت شهادت نوشيد معاويه مبارزات خود را به صورت جنگ غيرنظامي درآورد و لحظهاي از تبليغات سوء عليه امام و ناسزا و لعن بر وي دست نكشيد و همان طور كه در تمام عمرش از حق پيروي نكرده بود، بعد از علي ـ عليه السلام ـ نيز از خلافت برحقّ امام حسن ـ عليه السلام ـ سرباز زد. او شرايط را براي رسيدن به قدرت مناسب ديد.
لذا براي ارضاي جاهطلبي در جستجوي يك فرصت مناسب بود. او براي رسيدن به اين نتيجه، به كار بردن هر وسيلهاي را روا ميدانست و از هيچ ناجوانمردي و پليدي روگردان نبود، آنجا كه بعد از صلح با امام حسن ـ عليه السلام ـ صراحتاً ميگويد «به خدا سوگند با شما نبرد نكردم كه نماز بخوانيد و روزه بگيرد و زكات بپردازيد... بلكه تنها ميخواستم بر شما رياست و حكومت بكنم.»[1] امّا چيزي كه در اين دورة بسيار عجيب و قابل تحليل است، رابطة نزديك بين عايشه و معاويه ميباشد اين دو با همة اختلافي كه در گذشته داشته و مبارزهاي كه با يكديگر در قتل عثمان كردند، به خاطر مصلحت روزگار در كنار هم قرار گرفتند و يك جبهة واحد تشكيل دادند كه بذل و بخششهاي مالي دستگاه اموي نسبت به عايشه از عوامل بارز و قوي اين بستگي ميباشد. بارها و بارها اموال فراوان و هداياهاي گرانبهايي از طرف معاويه و حكومت اموي براي عايشه فرستاده ميشد.[2]
اين همبستگي در آن زمان ثمرات بسيار شومي براي اسلام و مسلمين برجاي گذاشت كه كوچكترين آن تيرباران پيكر امام حسن ـ عليه السلام ـ بود كه وقتي بر طبق وصيت امام ـ عليه السلام ـ ميخواستند پيكر او را در كنار قبر جدّش دفن كنند، بنياميّه حسادت كردند و از اين جريان برآشفتند، زيرا جسد عثمان خليفة سوّم كه از بنياميّه بود، در حاشية گورستان يهوديان دفن شده بود، به همين جهت بنياميه كه دفن امام را در جوار قبر پيامبر ـ عليه السلام ـ امتياز بزرگي براي خاندان اهلبيت ميدانستند، براي جلوگيري از اين كار سراغ هم پيمان خود عايشه رفتند زيرا عاشيه به هر حال همسر پيامبر بود و به عنوان امالمؤمنين مورد احترام مسلمانان بود. آنها با اطلاعي كه از كينه و حسد عايشه نسبت به فرزندان فاطمه به ويژه امام حسن ـ عليه السلام ـ داشتند، به عايشه گفتند «اي مادر مؤمنان ميخواهند حسن را در كنار قبر پدرش دفن كنند به خدا سوگند اين كار تمام افتخارات پدرت ابوبكر و عمر را از بين خواهد رفت.» با اين حرف آتش كينه در دل عايشه دوباره زبانه كشيد. عايشه با يادآوري كينه جنگ جمل كه در آن امام حسن ـ عليه السلام ـ با شجاعت خود را به شتر فتنه انگيز عايشه رسانده و آن را پي كرده بود، سوار بر مركبي شده و فرياد برآورد «كسي را كه من دوست ندارم وارد خانة من نكنيد.»
اينجا بايد پرسيد كه چرا عايشه امام حسن ـ عليه السلام ـ را دوست ندارد؟ و چرا در خانهاي كه بيشتر از يك هفتادم به او نميرسد، مانع دفن فرزند پيامبر ميشود؟ چطور عايشه اجازة دفن «عبدالرحمن بن عوف» را كه با رأي خود در سقيفه به علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ خيانت كرد، در خانة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميدهد ولي ريحانة پيامبر و جگر گوشة او را از كنار قبر جدّش دور ميسازد؟ چرا عايشه از خلافت علي ـ عليه السلام ـ برادر و وصي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سخت آشفته ميشود ولي وقتي خبر خلافت يزيد بيدين و فرعون صفت[3] را ميشنود آب از آب تكان نميخورد.[4]
http://img.mobin-group.com/images/5251244910911022190109251.jpg
اينجاست كه انديشة انسان فرو ميماند كه همبستگي معاويه با عايشه چقدر براي اسلام شوم بوده و معاويه تا چه اندازه در اين زن ـ كه نان را به نرخ روز ميخورد ـ اثر گذاشته است. عايشه و معاويه هر دو كاملاً ميدانستند كه حق با امام علي ـ عليه السلام ـ است و امام حسن ـ عليه السلام ـ مرتكب هيچ خطايي نشده، ولي نتوانستند در مقابل هواهاي نفساني و راحتي و آسايش موقتي كينه و حسادت را كنار بگذارند و پيرو حق باشند.
دشمني و حسادت ديرينة بنياميّه و جاه طلبيهاي معاويه و عداوتهاي كهنة عايشه، باعث شد كه پيكر پاك فرزند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تيرباران گردد و عايشه در اين كار مرتكب ستمي بزرگ گرديد و كينهاي را كه از ديرباز نسبت به امام علي ـ عليه السلام ـ و فرزندان او داشت به ويژه امام حسن ـ عليه السلام ـ داشت آشكار نموئد.
بنياميّه عقدههاي جنگ بدر و كينههاي جاهليّت، دشمنيهاي روز احد را تلافي كردند و داغي ديگر بر دل اهلبيت و شيعيان زدند. و با اين توهين به مقام امامت، سعي در انحراف مسير هدايت امّت به سوي خويش بودند.
معرفي منابع، جهت مطالعه بيشتر:
1ـ نقش عايشه در اسلام، علامه عسكري.
2ـ منتهي الامال، شيخ عباس قمي.
3ـ الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي.
----------------------------------------------------
[1] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 4، ص 16.
[2] . علامه عسكري، مرتضي، نقش عايشه در اسلام، ترجمة محمد صادق نجمي، ج 3، ص 190 تا 194، نشر دانشكدة اصول دين.
[3] . فرعون در كار رعيّت از يزيد عادلتر و در كار عامّه و خاصّه مردم خويش منصفتر بود. مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارالمعرفه ج 3، ص 77 و 78.
[4] . قريشي، باقر شريف، زندگاني حسن بنابراين علي ـ عليه السلام ـ ، ترجمة فخرالدين حجازي، چ بعثت، ص 689.