تووت فرنگی
6th March 2011, 02:07 PM
من و خواهرم
از خیابان رد می شدیم
مادرم
ماهیظهر عید را سرخ می کرد
پدرم جا کفشی را مرتب می کرد
پسرم دست هایپدرش را می کشید
آن ها دو برادر بودند
من و خواهرم
عاشق یکی از آن ها شدیم
ماهی سرخ شد
و کفش ها واکس خورده و براق
پسرم
پدرش را در نقاشی جا گذاشت
قلب خواهرم شکست
کنار من
به آن طرف خیابان که رسیدیم
هنوز هر دو
تنهابودیم
از خیابان رد می شدیم
مادرم
ماهیظهر عید را سرخ می کرد
پدرم جا کفشی را مرتب می کرد
پسرم دست هایپدرش را می کشید
آن ها دو برادر بودند
من و خواهرم
عاشق یکی از آن ها شدیم
ماهی سرخ شد
و کفش ها واکس خورده و براق
پسرم
پدرش را در نقاشی جا گذاشت
قلب خواهرم شکست
کنار من
به آن طرف خیابان که رسیدیم
هنوز هر دو
تنهابودیم