تو با منی....زمانه با من است....

[تووت فرنگی]

تا تو با منی ، زمانه با من است

بخت و کام ِ جاودانه با من است



تو بهار ِ دلکشی و من چو باد

شور و شوق ِ صد جوانه با من است



یاد ِ دلنشین ات ، ای امید ِ جان

هر کجا روم ، روانه با من است



ناز ِ نوشخند ِ صبح اگر تو راست

شور ِ گریه ی شبانه با من است



برگ ِ عیش و جاه و چنگ اگرچه نیست

رقص و مستی و ترانه با من است



گفتمش مراد ِ من ، به خنده گفت

لابه از تو ، بهانه با من است



گفتمش که من آن سمند ِ سرکشم

خنده زد که تازیانه با من است



خواب ِ نازت ای پری ز سر پرید

شب خوش ات ، که شب فسانه با من است

[azarbara]

رسیدم به پایان راهی که نیست
شدم غرق در اشتباهی که نیست
چه شد لحظه های قشنگی که رفت
شدم مبتلای نگاهی که نیست
از آن نیمه شب های سرد و سیاه
و حال انتظار پگاهی که نیست
نمی دانم از چه دلم سنگ شد
کشیدم بلندای آهی که نیست
برای نیازم برای دلم
فرو برده ام سر به چاهی که نیست
دلم پیش آن روستایی است باز
پیش آن دل سیاهی که نیست

[محسن آزماینده]

با تو دريا بامن مهرباني ميكند
با تو پرنده هاي اين سرزمين
خواهران شيرين زبان من اند
با تو سپيده هر صبح دم بر گونه ام بوسه ميزند
(دكتر شريعتي)

[محسن آزماینده]

به خاموشي ما منگر كه ما معدن رازيم
فلك بشكست بال ما وگرنه اهل پروازيم

[BEN HOR]

وقتی جهان
از ریشه جهنم
وادم
از عدم
و سعی
از ریشه های یاس می اید
وقتی که یک تفاوت ساده
در حرف
کفتار را
به کفتر
تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
مثل نان
دل بست
نان را
از هر طرف بخوانی
نان است!

[SaSaMc2]

وقتی عقیده عقده خوانده می شود

و نور چراغ در آب، مهتاب تلقی

و متانت زمین

زیر برف یخ می زند

نان از یتیم خانه می دزدیم

و می فهمیم

دزد، اشتباه چاپی درد است...