PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هستی



تووت فرنگی
5th March 2011, 07:32 AM
هستی

بر سطح می گذشت

غریبانه

موج وار

دادش در جیب و

بی دادش در کف

که ناموس و قانون است این .



زنده گی

خاموشی و نشخوار بود و

گورزاد ِ ظلمت ها بودن

( اگر سر ِ آن نداشتی

که به آتش ِ قرابینه

روشن شوی ! )



که درک

در آن کتابت ِ تصویری

دو چشم بود

به کهنه پاره یی بربسته

( که محکومان را

از دیرباز

چنین بر دار کرده اند) .



چشمان ِ پدرم

اشک را نشناختند

چرا که جان را هرگز

با تصور ِ آفتاب

تصویر نکرده بود .

می گفت « عاری » و

خود نمی دانست .

فرزندان گفتند « نع ! »

دیری به انتظار نشستند

از آسمان سرودی بر نیامد ــ

قلاده هاشان

بی گفتار

ترانه یی آغاز کرد

و تاریخ

توالی ِ فاجعه شد .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد