PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : توی دالانی از سکوت و هراس



تووت فرنگی
5th March 2011, 07:30 AM
توی دالانی از سکوت و هراس

پشت دیوارهای دلتنگی

می کشم انتظارو میکشدم

بین یک مشت آدم سنگی



در اتاقی که فقر می چکد از

سقف و دیوار سرد و نمناکش

پدر و منقلی که می سوزد

مادر و چشم های غمناکش



پشت در حاجی شکم گنده

آمده هی نزول می خواهد

انکاحُ...چه سنت تلخی

که مرا جای پول می خواهد



***



مثل یک پیچ هرز می لولم

توی سوراخ آرزوهایم

می شوم یک پرنسس خوشبخت

در دل کاخ آرزوهایم



و تو یک شاهزاده مغرور

می رسیدی سوار کالسکه

می شدی محو رقص من در نور

توی شبهای جشن بالماسکه



مشت می کوبم از درون به سرم

هی لگد می زنم به بخت دلم

می روم از تویی که آویزان

شده ای روی بند رخت دلم



گور بابای عشق ، می خندم

به تو و اشک های غمگینم

به تو و التماس های دلم

به تو و خاطرات شیرینم



عشق یعنی حساب بانکی ِ پـُر

فقر را با نزول بلعیدن

عشق یعنی سیبیل حاج آقا

روی لبهات وقت بوسیدن . . .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد