PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ای خدای بزرگ



تووت فرنگی
5th March 2011, 07:26 AM
ای خدای بزرگ
که در آشپزخانه هم هستی
و روی جلد قرص های مرا می خوانی
لطفن کمی آن طرف تر!
باید همه ی این ظرف ها را آب بکشم
و همین طور که دارم با تو حرف می زنم
به فکر غذای ظهر هم باشم
نه! کمک نمی خواهم
خودم هوای همه چیز را دارم
پذیرایی جارو می خواهد
غذا سر نمی رود
به تلفن ها هم خودم جواب می دهم
وگردگیری این قاب…
یادت هست ؟
اینجا کوچک بودم
و تو هنوز خشمگین نبودی
و من آرامبخش نمی خوردم
درست بعد طعم توت فرنگی بود و خواب
که تو اخم کردی
به سیزده سالگی
ملافه
و رویاهایم
ببخش بی پرده می گویم
اما تو به جیب هایم
کیف دستی کوچکم
و حتی صندوقچه ی قفل دار من
چشم داشتی!

ای خدای بزرگ که توی آشپزخانه ام نشسته ای
حالا یک زن کاملم
چیزی توی جیب هایم پنهان نمی کنم
کیفم روی میز باز مانده است
هر هشت ساعت یک آرامبخش می خورم
و به دکترم قول داده ام زیاد فکر نکنم
لطفن پایت را بردار
می خواهم تی بکشم!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد