PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان چون «باد»



تووت فرنگی
5th March 2011, 06:35 AM
ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان چون «باد»


به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد





کوچ تا چند ؟! مگر می شود از خویش گریخت


«بال» تنها غم ِ غربت به پرستوها داد





انکه مردم نشناسند تورا غربت نیست


غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد





عاشقی چیست ؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟!


نه من از قهر تو غمگین ، نه تو از مهرم شاد





چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای


اشک ان روز که آیینه شد از چشم افتاد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد