تووت فرنگی
3rd March 2011, 01:46 PM
خانه اسم من است
بودند پیر زنانی
كه كهربا میخوردند
با دستهای سبزهاشان
كاسههای لاكپشتها را به یكدیگر
میبستند، درونشان سنگ میگذاشتند
و میرقصیدند
با خلاخیل بزرگ پاهایشان.
یك رودخانه خشك هست
بین آنها و ما.
كرانههایش زمین ما را جدا میكند.
كف رودخانه جادهِ
بازگشتم بود.
مخلوقی هستیم كه با خستگی پیش میرود
مانند لاكپشت كه
از یك خلق پیر تولد یافته است
تقریباً صخره هستیم
كه آهسته میچرخد مانند زمین.
كوههای ما زیرزمین هستند
اینطور قدیمیاند.
این زمین خانه است
همیشه در آن زیستهایم.
زنان،
استخوانشان زمین را بالا نگاه میدارد.
دُم قرمز عقابی
آسمان را باز میكند
و خورشید
سیمای زنان را به ذهنها میآورد
هنگامی كه علف میروید.
بوی گیاه
در هوا پیچیده است،
خورشید زرد است،
حشرات دوباره وِز وِز میكنند.
بازگشتم برای وداع گفتن
با لاكپشت
با استخوانها
با كاسههایی كه از كمر بهم
بسته شده بودند
و با ذراتِ طلائی رقصانِ زیرِ زمین.
بودند پیر زنانی
كه كهربا میخوردند
با دستهای سبزهاشان
كاسههای لاكپشتها را به یكدیگر
میبستند، درونشان سنگ میگذاشتند
و میرقصیدند
با خلاخیل بزرگ پاهایشان.
یك رودخانه خشك هست
بین آنها و ما.
كرانههایش زمین ما را جدا میكند.
كف رودخانه جادهِ
بازگشتم بود.
مخلوقی هستیم كه با خستگی پیش میرود
مانند لاكپشت كه
از یك خلق پیر تولد یافته است
تقریباً صخره هستیم
كه آهسته میچرخد مانند زمین.
كوههای ما زیرزمین هستند
اینطور قدیمیاند.
این زمین خانه است
همیشه در آن زیستهایم.
زنان،
استخوانشان زمین را بالا نگاه میدارد.
دُم قرمز عقابی
آسمان را باز میكند
و خورشید
سیمای زنان را به ذهنها میآورد
هنگامی كه علف میروید.
بوی گیاه
در هوا پیچیده است،
خورشید زرد است،
حشرات دوباره وِز وِز میكنند.
بازگشتم برای وداع گفتن
با لاكپشت
با استخوانها
با كاسههایی كه از كمر بهم
بسته شده بودند
و با ذراتِ طلائی رقصانِ زیرِ زمین.