PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دو شعر از لیندا هوگان



تووت فرنگی
3rd March 2011, 01:46 PM
خانه‌ اسم‌ من‌ است‌

بودند پیر زنانی‌
كه‌ كهربا می‌خوردند
با دست‌های‌ سبزه‌اشان‌
كاسه‌های‌ لاك‌پشت‌ها را به‌ یكدیگر
می‌بستند، درونشان‌ سنگ‌ می‌گذاشتند
و می‌رقصیدند
با خلاخیل‌ بزرگ‌ پاهایشان.
یك‌ رودخانه‌ خشك‌ هست‌
بین‌ آنها و ما.
كرانه‌هایش‌ زمین‌ ما را جدا می‌كند.
كف‌ رودخانه‌ جادهِ‌
بازگشتم‌ بود.
مخلوقی‌ هستیم‌ كه‌ با خستگی‌ پیش‌ می‌رود
مانند لاك‌پشت‌ كه‌
از یك‌ خلق‌ پیر تولد یافته‌ است‌
تقریباً صخره‌ هستیم‌
كه‌ آهسته‌ می‌چرخد مانند زمین.
كوههای‌ ما زیرزمین‌ هستند
اینطور قدیمی‌اند.
این‌ زمین‌ خانه‌ است‌
همیشه‌ در آن‌ زیسته‌ایم.
زنان،
استخوانشان‌ زمین‌ را بالا نگاه‌ می‌دارد.
دُم‌ قرمز عقابی‌
آسمان‌ را باز می‌كند
و خورشید
سیمای‌ زنان‌ را به‌ ذهنها می‌آورد
هنگامی‌ كه‌ علف‌ می‌روید.
بوی‌ گیاه‌
در هوا پیچیده‌ است،
خورشید زرد است،
حشرات‌ دوباره‌ وِز وِز می‌كنند.
بازگشتم‌ برای‌ وداع‌ گفتن‌
با لاك‌پشت‌
با استخوانها
با كاسه‌هایی‌ كه‌ از كمر بهم‌
بسته‌ شده‌ بودند
و با ذراتِ طلائی‌ رقصانِ زیرِ زمین.

تووت فرنگی
3rd March 2011, 01:47 PM
خانه‌های‌ ما

هنگامی‌ كه‌ داخل‌ خانه‌های‌
ناشناخته‌امان‌ می‌شویم،
در چهاردیواری‌ سُست‌
و تاریك‌ و حمایتگرمان‌ تنها هستیم‌
و چراغ‌ها را خاموش‌ می‌كنیم‌
می‌افتیم‌ روی‌ تخت‌ استخوان‌ بر استخوان.
همسایه‌ها، آن‌ پیرزن‌ كه‌ مرا می‌شناسد
به‌ درونم‌ نگاه‌ می‌كند
و من‌ در سرزمینی‌
دیگر بیدار می‌شوم، كه‌ دیگر
شمال‌ و جنوب‌ نیست.
در خواب، با هم‌ هستیم‌
مانند بارش‌ برف،
همهِ‌ ما،
همه.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد