PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دوشعر از



تووت فرنگی
3rd March 2011, 02:43 PM
خدا خواهش‌ می‌كنم‌ مرا ببر
خدا مرا به‌ دوردست‌
روی‌ بال‌های‌ فرشتگان‌ ببر
خواهش‌ می‌كنم:
جائی‌ كه‌ عشق‌ با مرگ‌ در جدال‌ نیست،
تا این‌ عشقِ پاك، تسلیم‌ نشود؛
جائی‌ كه‌ همیشه‌ گُل‌های‌ سرخ‌ شكفته‌ می‌شود،
مانند یاقوت‌هایی‌ كه‌ آنها را پوشانیده‌ باشد؛
جایی‌ كه‌ ماه‌ جرقه‌ زند و بگرید
برای‌ پیوستن‌ به‌ عاشقان.
می‌خواهم‌ به‌ آن‌
سرزمینِ دور بروم، جائی‌ كه‌ پسرانِ نوجوان‌
در حال‌ دویدن، برای‌ عشق‌ رنج‌ می‌كشند؛
جایی‌ كه‌ دخترانِ نوجوان‌
در عصرهایی‌ كه‌ جشن‌ است‌
میان‌ پنجره‌های‌ پُر از گُل‌ نشسته‌اند
و پنهانی‌ می‌گریند، با اندوهی‌ آسمانی‌



آنا ماریا ارتزه

تووت فرنگی
3rd March 2011, 02:43 PM
فصل‌ها گذشتند
فصل‌ها تقریباً
رقصان‌ گذشتند، صد بار.
گلبرگ‌های‌ سرخ‌ پژمرده،
و چند برگِ سردِ نقره‌ای‌ دارم:
شاید فصل‌ها باز نخواهند گشت.
من‌ چقدر گریه‌ كردم، بعد چقدر خندیدم‌
در آن‌ رقصِ شادی؛ اما بعد،
خسته، گفتم: رهایم‌ كنید. و اینك‌
آن‌ها دیگر نیستند.
زمستان‌ نیست‌ نه‌ حتی‌ تابستان،
نه‌ پائیز و نه‌ بهار
(بدرود، دانه‌های‌ برف،
بدرود، نوازش‌های‌ آپریل،
دریاهای‌ آبی، جنگل‌های‌ طلائی)
و نه‌ صبح‌ است‌ و نه‌ عصر
اما اگر من‌ با انگشت‌ سنگی‌ را لمس‌ كنم‌
باز هم‌ آفتابِ ولرم‌ را روی‌ آن‌
سنگِ بیچاره‌ حس‌ می‌كنم،
و فكر می‌كنم‌ كه‌ زندگی‌ من‌
خواهر آن‌ است. یك‌ ستاره‌
می‌آید، و به‌ من‌ سلام‌ نمی‌كند.
دیگر هیچ‌ كس‌ مرا نمی‌شناسد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد