تاری
2nd March 2011, 11:47 PM
http://uc-njavan.ir/images/cj4kgpn3i7q90fu9ntb.jpg
یارب العالمین
ـــــــــــــــــــــ
میــــــراثی ، میراثـــــی کهن می شود .
[golrooz]
موضوع : ( ؟! ) گردهمایی اعضای خانواده ی میراث فرهنگی
( انحلال خاطره ها شاید ، تعریف دیگری از میراث فرهنگی ناملموس « کنوانسیون 2003 » !!! )
مکان : مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی « نیاورران »
زمان : 8 اسفند 1389 هجری شمسی
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
تقدیم به دانش آموختگان میراث فرهنگی « نیاوران »
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
میــــــراثی ، میراثـــــی کهن می شود .
میراثی که ما باشیم ، در مکتبخانه ی استاد ، درس حفاظت و احیای دوباره ی میراث کهن را ، با جان و دل خواندیم و در دل جای دادیم که : باید حافظ باشیم و دوستار فرهنگ ؛ اکنون در عمل ، خود را میراثی می بینیم که از مکتبخانه ی که مقدسی زاده شده ایم در ناکجای تاریخ ، در حال گم شدن هستیم .
اکنون هر یک از ما ، چون اثری گشتیم منحصر به فرد ، با کوله بار دانش ناب ، که در رسالت حفاظت از فرهنگ اصیل و عمیق ایرانی ، شناسنامه ای برای سندیّتمان ، باید باشد تا پیام خود را به سرانجام برسانیم .
و چه کسی حرف من میراثی را ، باور خواهد داشت ؟!
نه
و چه کسی حرف من میراثی را ، خواهد شنید ؟!
. . .
حرف از ریشه خواندیم و امروز شاهد بی ریشه شدنمان می شویم !
حرف از حریم و حرمت خواندیم و آنچه ندیدیم باورمان بود که آموخته بودیم !
حرف از عزّت نفس شنیدیم و دیدیم عزّت نفس عظیمی را که کمک کرد به میراث کهن شدنمان !
و شاید تعاریف واژه ها از لغت نامه های اصیل ، به واژه شناسی های جدید ، جابجا شده است و عزّت نفس را تعریفی دیگر است و احادیث هم از منظری ، مفاهیم جدیدی به خود گرفته اند !
شاید ، نمی دانم !
عزّت نفس را ، در دانه دانه های سفید تارهای موی عزیزان و هم کیشان خود دیدم ، که چون سیلابی بی رحمانه در حال خوشه چیدن بود !
چرا ؟
یقین دارم میراثی ، دلی چون سنگ هاون دارد که غمها را ، ز میراثی سخن ، می کاود و آسیابش می کند .
و اکنون چه خستگی عظیمی ، از احادیث بزرگان دینمان ، بر دوش دارم و کاش نمی شنیدم و آشنا نبودم با سخن های زیبایی که ، با عمل در تاریخ حک شده اند ، و امروز بعد از سالها گذر از تاریخ پیامبر عزیز ( ص ) ، عمل های بی نشان ، از احادیث بار می گیرد و در تریبونها بر گوشهای خسته ی ما میراثی های صبور جاری می شود . گر چه خستگی بر تن ما خستگی می کند ولی باورمان بر عشق ، جاویدان است ؛ ملالی نیست !
ما میراثیها ، درس و علم و هنر را بر باور عشق کاویدیم و آموختیم .
ما میراثیها ، درس و مشق را با عشق و احساس فراخواندیم و آن را بر باور دل ، مُهر زدیم .
آموختیم اندیشه ی زیبا فکر کردن را ، اگر بگذارند و آلوده نسازند آن را !
آموختیم زیبا عمل کردن را ، اگر پرسنگلاخش نسازند میدان را !
آموختیم و باور کردیم درس مکتبخانه ی استاد را .
و امروز چه تاوان عظیم و سنگینی را ، در باور و آموخته هایمان باید پس دهیم بر دُور زمان !
دُور زمان می چرخد و تکرار می شود ، اما بهانه ی درد ما ، زخمی است که عمیق می شود .
. . .
[golrooz]
http://uc-njavan.ir/images/7yafwrdg75t8zoc1mltc.jpg
یارب العالمین
ـــــــــــــــــــــ
میــــــراثی ، میراثـــــی کهن می شود .
[golrooz]
موضوع : ( ؟! ) گردهمایی اعضای خانواده ی میراث فرهنگی
( انحلال خاطره ها شاید ، تعریف دیگری از میراث فرهنگی ناملموس « کنوانسیون 2003 » !!! )
مکان : مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی « نیاورران »
زمان : 8 اسفند 1389 هجری شمسی
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
تقدیم به دانش آموختگان میراث فرهنگی « نیاوران »
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
میــــــراثی ، میراثـــــی کهن می شود .
میراثی که ما باشیم ، در مکتبخانه ی استاد ، درس حفاظت و احیای دوباره ی میراث کهن را ، با جان و دل خواندیم و در دل جای دادیم که : باید حافظ باشیم و دوستار فرهنگ ؛ اکنون در عمل ، خود را میراثی می بینیم که از مکتبخانه ی که مقدسی زاده شده ایم در ناکجای تاریخ ، در حال گم شدن هستیم .
اکنون هر یک از ما ، چون اثری گشتیم منحصر به فرد ، با کوله بار دانش ناب ، که در رسالت حفاظت از فرهنگ اصیل و عمیق ایرانی ، شناسنامه ای برای سندیّتمان ، باید باشد تا پیام خود را به سرانجام برسانیم .
و چه کسی حرف من میراثی را ، باور خواهد داشت ؟!
نه
و چه کسی حرف من میراثی را ، خواهد شنید ؟!
. . .
حرف از ریشه خواندیم و امروز شاهد بی ریشه شدنمان می شویم !
حرف از حریم و حرمت خواندیم و آنچه ندیدیم باورمان بود که آموخته بودیم !
حرف از عزّت نفس شنیدیم و دیدیم عزّت نفس عظیمی را که کمک کرد به میراث کهن شدنمان !
و شاید تعاریف واژه ها از لغت نامه های اصیل ، به واژه شناسی های جدید ، جابجا شده است و عزّت نفس را تعریفی دیگر است و احادیث هم از منظری ، مفاهیم جدیدی به خود گرفته اند !
شاید ، نمی دانم !
عزّت نفس را ، در دانه دانه های سفید تارهای موی عزیزان و هم کیشان خود دیدم ، که چون سیلابی بی رحمانه در حال خوشه چیدن بود !
چرا ؟
یقین دارم میراثی ، دلی چون سنگ هاون دارد که غمها را ، ز میراثی سخن ، می کاود و آسیابش می کند .
و اکنون چه خستگی عظیمی ، از احادیث بزرگان دینمان ، بر دوش دارم و کاش نمی شنیدم و آشنا نبودم با سخن های زیبایی که ، با عمل در تاریخ حک شده اند ، و امروز بعد از سالها گذر از تاریخ پیامبر عزیز ( ص ) ، عمل های بی نشان ، از احادیث بار می گیرد و در تریبونها بر گوشهای خسته ی ما میراثی های صبور جاری می شود . گر چه خستگی بر تن ما خستگی می کند ولی باورمان بر عشق ، جاویدان است ؛ ملالی نیست !
ما میراثیها ، درس و علم و هنر را بر باور عشق کاویدیم و آموختیم .
ما میراثیها ، درس و مشق را با عشق و احساس فراخواندیم و آن را بر باور دل ، مُهر زدیم .
آموختیم اندیشه ی زیبا فکر کردن را ، اگر بگذارند و آلوده نسازند آن را !
آموختیم زیبا عمل کردن را ، اگر پرسنگلاخش نسازند میدان را !
آموختیم و باور کردیم درس مکتبخانه ی استاد را .
و امروز چه تاوان عظیم و سنگینی را ، در باور و آموخته هایمان باید پس دهیم بر دُور زمان !
دُور زمان می چرخد و تکرار می شود ، اما بهانه ی درد ما ، زخمی است که عمیق می شود .
. . .
[golrooz]
http://uc-njavan.ir/images/7yafwrdg75t8zoc1mltc.jpg