تووت فرنگی
27th February 2011, 06:24 PM
به روز مرگ من
چون ناقوس عبوس را بشنوی
که جهانیان را ندا در دهد
که من از این جهان خوار گریختهام
تا با خوارترین کرمها درآمیزم،
آنگاه دیگر سوگوارم مباش.
نه، چون این ابیات را بخوانی
مبادا دست سرایندهاش را به یاد آری،
چرا که چندان دوستت میدارم
که بهتر آن میدانم فراموشم کنی
تا آنکه غمگنانه در اندیشهام باشی.
آری با تو میگویم
اگر آنگاه که من با خاک در آمیزم
بر این چکامه نگاهی افکندی
مباد نام این بیچاره را ورد زبان سازی.
زنهار که پس از مرگم، جهان فرزانگان
در نالهات بنگرد و ما را هر دو به ریشخند گیرد.
چون ناقوس عبوس را بشنوی
که جهانیان را ندا در دهد
که من از این جهان خوار گریختهام
تا با خوارترین کرمها درآمیزم،
آنگاه دیگر سوگوارم مباش.
نه، چون این ابیات را بخوانی
مبادا دست سرایندهاش را به یاد آری،
چرا که چندان دوستت میدارم
که بهتر آن میدانم فراموشم کنی
تا آنکه غمگنانه در اندیشهام باشی.
آری با تو میگویم
اگر آنگاه که من با خاک در آمیزم
بر این چکامه نگاهی افکندی
مباد نام این بیچاره را ورد زبان سازی.
زنهار که پس از مرگم، جهان فرزانگان
در نالهات بنگرد و ما را هر دو به ریشخند گیرد.