تووت فرنگی
24th February 2011, 09:53 PM
آتش ادای رقص مرا در می آورد
میرقصد ودوباره ادا در می آور
کبریت می زند شب پاییزی مرا
از خش خش نسیم صدا در می آورد
گاهی مرا به شوق به شادی به هر چه سیب
گاهی به یاد خنده ی مادر می آورد
این تیک تاک سرد که آواز گام اوست
ما را زبهت ثانیه ها در می آورد
فردا همین قبیله پر های وهوی اشک
پیش تو چشمهای مرا در می آورد
هر شب کسی دو دست نه دو خواهش عجیب
از آستین خیس دعا در می آورد
یک لحظه بعد باز همین اشتهای پیر
سر از میان شانه ی ما در می آورد
این دوره گرد پیر که مرگ است نام او
هرجا که شد دلی زعزا در می آورد
یک لقمه نان سیر گدا هر کجا که شد
از سفره های نان ونوا در می آورد
مثل سکانس آخر یک ماجرا شبی
سر از پلاک خانه ما در می آورد
میرقصد ودوباره ادا در می آور
کبریت می زند شب پاییزی مرا
از خش خش نسیم صدا در می آورد
گاهی مرا به شوق به شادی به هر چه سیب
گاهی به یاد خنده ی مادر می آورد
این تیک تاک سرد که آواز گام اوست
ما را زبهت ثانیه ها در می آورد
فردا همین قبیله پر های وهوی اشک
پیش تو چشمهای مرا در می آورد
هر شب کسی دو دست نه دو خواهش عجیب
از آستین خیس دعا در می آورد
یک لحظه بعد باز همین اشتهای پیر
سر از میان شانه ی ما در می آورد
این دوره گرد پیر که مرگ است نام او
هرجا که شد دلی زعزا در می آورد
یک لقمه نان سیر گدا هر کجا که شد
از سفره های نان ونوا در می آورد
مثل سکانس آخر یک ماجرا شبی
سر از پلاک خانه ما در می آورد