تووت فرنگی
24th February 2011, 09:14 PM
دو راه در جنگلی زرد از هم جدا می شدند
اماحیف كه نتوانستم از هردو بروم
فقط یك رهرو بودم
ایستادم و تا آنجا كه چشم كارمی كرد،
تاآنجا كه جاده در میان بوته ها گم می شد
نگاه كردم
بی طرفانه سعی كردم یكی را انتخاب كنم
به این دلیل كه علف پوش بود و كمتر از آن گذشته بودند
اگر چه، انگار، هردو به یك اندازه
مورد استفاده قرار گرفته بورند.
آن روز صبح، هردو یك جور به نظر می آمدند
پر از برگ،جوری كه گویی هیچ كس بر آنها قدم نگذاشته است
آه، روز بعد اولی را انتخاب كردم
كه به راه ها ی دیگری ختم می شد اما نمی دانستم كه با گام نهادن
در آن دیگر هرگز قادر به بازگشت نخواهم بود
سالهای سال بعد، یك روز با آه و حسرت به خودم می گویم :
دوراه درجنگلی از هم جدا می شدند ومن -
آن راهی را در پیش گرفتم كه كمتر كسی از آن رفته بود
وهمه ی تفاوت در همین است
رابرت فراست
اماحیف كه نتوانستم از هردو بروم
فقط یك رهرو بودم
ایستادم و تا آنجا كه چشم كارمی كرد،
تاآنجا كه جاده در میان بوته ها گم می شد
نگاه كردم
بی طرفانه سعی كردم یكی را انتخاب كنم
به این دلیل كه علف پوش بود و كمتر از آن گذشته بودند
اگر چه، انگار، هردو به یك اندازه
مورد استفاده قرار گرفته بورند.
آن روز صبح، هردو یك جور به نظر می آمدند
پر از برگ،جوری كه گویی هیچ كس بر آنها قدم نگذاشته است
آه، روز بعد اولی را انتخاب كردم
كه به راه ها ی دیگری ختم می شد اما نمی دانستم كه با گام نهادن
در آن دیگر هرگز قادر به بازگشت نخواهم بود
سالهای سال بعد، یك روز با آه و حسرت به خودم می گویم :
دوراه درجنگلی از هم جدا می شدند ومن -
آن راهی را در پیش گرفتم كه كمتر كسی از آن رفته بود
وهمه ی تفاوت در همین است
رابرت فراست