touraj atef
24th February 2011, 10:17 AM
خطا است اگربيانديشيم كه عشق
حاصل مصاحبت درازمدت وبا هم
بودني مجدانه است عشق ثمره
خويشاوندي روحي است واگر اين
خويشاوندي درلحظه اي تحقيق
نبايد درطول ساليان نيز تحقيق
نخواهد يافت
خليل جبران
سالها است كه گويند رسام فانتزي ها است گاهي گفته اند مهمل مي گويند و چه بسيار گفته اند زندگي را تنها در شعر و شاعري بيند و گاهي از قصه هاي جعلي من سخنها دارند اما سخنم از من نيست دوست دارم از نگاهم و نه سخنم گويم نگاهي كه مي انديشم از عشق است گاهي آن را عشق در نگاه ناميده اند
باري مي خواهم سخن گويم عشق در يك نگاه
عشق در يك نگاه وجود دارد ؟
براي پاسخ گوئي به اين سوال بايد نظرهاي مختلف را شنيد بسياري در غرقه زندگي ماشيني حتي نام عشق را هم يك اسم فانتزي مي دانند زيرا زندگي را آنقدر در بديهيات مضحكي معني كرده اند كه از ياد برده اند انسانند و روحي داشته و آرزو و رويا و انديشه اي را بايد دارا باشند ولي هنگامي انسان تنها موجود دو پا شد ديگر همه چيز حتي روحش نيز فانتزي مي شود بسياري ديگر از عشق در يك نگاه مي ترسند و با آن عناد ورزند و شايد اين نبرد آنها را به سمت كوير ترس و تنهائي رهنمون سازد كويري كه برودت و سرما تنهائي معني آن را نيز عوض كرده است و برخي دوست دارند كه عشق در يك نگاه را باور كنند اما منطق بچه گانه آدمهاي به اصطلاح بزرگ مانع از تصور اين رو ياي شيرين مي شود و من مي گويم آري عشق در يك نگاه حقيقتي است كه بايد آن را زيباترين واقعيت دنيا ناميد
روحي كه زيبائي و دارائي را دارد باز به دنبال آشنائي است و اين آشنائي زيباترين ها را به او بخشد و او را دارا ترين ها نمايد آري در اين روز گار بارها آمده و رفته باز به دنبال آشنائي خواهيم تاخت و در اين تاختنها و سر گرداني هائي كه بهر يافتن درس هاي تازه تجربه مي كنيم ناگهان در اوج احساس تهي شدن علي رغم داشتن زيبائي ها و دارائي ها به يك بار غني مي شويم و مي بينيم آن نگاه آشنا را همان او كه در طي قرنها همره او بوده و به يك باره در عرض ثانيه گوئي قرنها همديگر را يافته ايم و اين همان نگاهي است كه شايد براي بسياري معني جز ” عشق در يك نگاه” نداشته باشد
آري عشق در يك نگاه حقيقتي است كه بايد باور كرد در روزگاران آن چيز هائي كه تكرار مي شنوند و تجربه همراه آنها است به واقع بايد گره به حقيقتي خورده باشند شايد بسياري از مدعيان شناخت حقيقت با اين مسئله با نگاه ترديد بنگرند اما چه كسي مي داند كه حقيقت چيست ؟شايد بايدهمگي خود به حقيقت رسيم تا حقيقت را توانيم كه باور كنيم و هنگامي كه آن را باور كرديم مطمئنا به هيچ كس نخواهيم توانست كه انتقال دهيم حقيقت تنها در نزد تك تك همه ما مي تواند معني حقيقت دهد و عشق يكي از همان حقايق است آري با عشق مي توان بسياري از چيز ها را تجربه و تعريف نمود و عشق از هر نگاه خود ديد ديگري دارد و عشق آنگاه عشق خواهد بود كه بوي و حس عاشقانه اي دهد و اين حس عاشقانه را تنها مي توان در آشنائي ديد كه “يار” و ” معشوق ” و ” محبوب ” ..نام مي گيرد و اين آشنا است كه چشمهايش و دستهايش و هر دم و باز دم او آشنا است و با لمس اين آشنائي است كه زيبائي و دارائي آيد و آن را مي توان عشق در يك نگاه معني نمود
ومن آشنائي را ديده ام
عمق حقيقت چه زيبا دريائي است كه ديده ام
و من در چشمهاي او عشق را به تمامي ديده ام
آري آشناي روح و جسم قرنهاي من است و اين را با تمامي وجود هنگامي حس كرده ام كه در نخستين نگاه آن آشنا را در يافته ام
نخست نگاه عشق است و عشق اولين ديده را دارد آري بي هيچ بهانه و قضاوتي فراتر از گفته مردمان مي گويم عشق در يك نگاه وجود دارد كه تنها نگاه عشق است و بس
حاصل مصاحبت درازمدت وبا هم
بودني مجدانه است عشق ثمره
خويشاوندي روحي است واگر اين
خويشاوندي درلحظه اي تحقيق
نبايد درطول ساليان نيز تحقيق
نخواهد يافت
خليل جبران
سالها است كه گويند رسام فانتزي ها است گاهي گفته اند مهمل مي گويند و چه بسيار گفته اند زندگي را تنها در شعر و شاعري بيند و گاهي از قصه هاي جعلي من سخنها دارند اما سخنم از من نيست دوست دارم از نگاهم و نه سخنم گويم نگاهي كه مي انديشم از عشق است گاهي آن را عشق در نگاه ناميده اند
باري مي خواهم سخن گويم عشق در يك نگاه
عشق در يك نگاه وجود دارد ؟
براي پاسخ گوئي به اين سوال بايد نظرهاي مختلف را شنيد بسياري در غرقه زندگي ماشيني حتي نام عشق را هم يك اسم فانتزي مي دانند زيرا زندگي را آنقدر در بديهيات مضحكي معني كرده اند كه از ياد برده اند انسانند و روحي داشته و آرزو و رويا و انديشه اي را بايد دارا باشند ولي هنگامي انسان تنها موجود دو پا شد ديگر همه چيز حتي روحش نيز فانتزي مي شود بسياري ديگر از عشق در يك نگاه مي ترسند و با آن عناد ورزند و شايد اين نبرد آنها را به سمت كوير ترس و تنهائي رهنمون سازد كويري كه برودت و سرما تنهائي معني آن را نيز عوض كرده است و برخي دوست دارند كه عشق در يك نگاه را باور كنند اما منطق بچه گانه آدمهاي به اصطلاح بزرگ مانع از تصور اين رو ياي شيرين مي شود و من مي گويم آري عشق در يك نگاه حقيقتي است كه بايد آن را زيباترين واقعيت دنيا ناميد
روحي كه زيبائي و دارائي را دارد باز به دنبال آشنائي است و اين آشنائي زيباترين ها را به او بخشد و او را دارا ترين ها نمايد آري در اين روز گار بارها آمده و رفته باز به دنبال آشنائي خواهيم تاخت و در اين تاختنها و سر گرداني هائي كه بهر يافتن درس هاي تازه تجربه مي كنيم ناگهان در اوج احساس تهي شدن علي رغم داشتن زيبائي ها و دارائي ها به يك بار غني مي شويم و مي بينيم آن نگاه آشنا را همان او كه در طي قرنها همره او بوده و به يك باره در عرض ثانيه گوئي قرنها همديگر را يافته ايم و اين همان نگاهي است كه شايد براي بسياري معني جز ” عشق در يك نگاه” نداشته باشد
آري عشق در يك نگاه حقيقتي است كه بايد باور كرد در روزگاران آن چيز هائي كه تكرار مي شنوند و تجربه همراه آنها است به واقع بايد گره به حقيقتي خورده باشند شايد بسياري از مدعيان شناخت حقيقت با اين مسئله با نگاه ترديد بنگرند اما چه كسي مي داند كه حقيقت چيست ؟شايد بايدهمگي خود به حقيقت رسيم تا حقيقت را توانيم كه باور كنيم و هنگامي كه آن را باور كرديم مطمئنا به هيچ كس نخواهيم توانست كه انتقال دهيم حقيقت تنها در نزد تك تك همه ما مي تواند معني حقيقت دهد و عشق يكي از همان حقايق است آري با عشق مي توان بسياري از چيز ها را تجربه و تعريف نمود و عشق از هر نگاه خود ديد ديگري دارد و عشق آنگاه عشق خواهد بود كه بوي و حس عاشقانه اي دهد و اين حس عاشقانه را تنها مي توان در آشنائي ديد كه “يار” و ” معشوق ” و ” محبوب ” ..نام مي گيرد و اين آشنا است كه چشمهايش و دستهايش و هر دم و باز دم او آشنا است و با لمس اين آشنائي است كه زيبائي و دارائي آيد و آن را مي توان عشق در يك نگاه معني نمود
ومن آشنائي را ديده ام
عمق حقيقت چه زيبا دريائي است كه ديده ام
و من در چشمهاي او عشق را به تمامي ديده ام
آري آشناي روح و جسم قرنهاي من است و اين را با تمامي وجود هنگامي حس كرده ام كه در نخستين نگاه آن آشنا را در يافته ام
نخست نگاه عشق است و عشق اولين ديده را دارد آري بي هيچ بهانه و قضاوتي فراتر از گفته مردمان مي گويم عشق در يك نگاه وجود دارد كه تنها نگاه عشق است و بس