ساسي
23rd February 2011, 01:13 AM
سورنا
سورنا سردار دلیر پارتی معاصر اشک سیزدهم، ارد اول (قرناول ق م.) وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس
از شاه رتبهٔ اول را داشت وبسبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را بکمر
بندد. سورنا ارد را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد و اول کسی بودکه بر دیوار شهر مذکور بر آمد
و با دست خود اشخاصی را که مقاومت میکردندبزیر افکند. وی در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت، بااین
وجود به احتیاط وخردمندی شهره بود و بر اثر این صفات کراسوس سردار رومی را مغلوب کرد، چه نخست
جسارت و تکبر کراسوس و یأسی که بر اثر بدبختیها سورنا را دست داده بود، بهآسانی ویرا در دامهایی افکند که
سورنا برایش گسترده بود. با وجود این اردبجای اینکه سورنا را پاداش نیک دهد، بر او رشک برد و نابودش کرد.
سورنا (سورن پهلو) یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ در زمان اشکانیان است که سپاهایران را در نخستین
جنگ با رومیان فرماندهی کرد و روم یها را که تا آن زماندر همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستگی
سخت و تاریخی روبرو ساخت. او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و
ظریف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر میبست. به دليل محبوبيتسردار سپهبد سورنا نزد ايرانيان ،
خياباني به نام ايشان در تهران وجوددارد.
وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیانو ساسانیان) بود. سورن در زبان
فارسی پهلوی به معنی نیرومند میباشد. (نمونه دیگر این واژه در کلمه اردیسور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند
بکار رفتهاست). از دیگر نامآوران این خاندان ویندهفرن (گندفر) است که درسده نخست میلادی استاندار سیستان
بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستان وبلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان
حماسیایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی درخت آسوریک ارتباط او رابا اشکانیان
نشان میدهد.
ژول سزار (Julius)، پومیه و کراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که
سرزمینهایپهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، بهطور مشترک اداره میکردند. آنها درسوم اکتبر
سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا (Luca) تصمیم حمله به ایران راگرفتند.
کراسوس فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی شام(سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا،
سودای چیرگی برایران، دستیابی بهگنجینههای ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر میپروراند و سرانجام با
حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. وی فاتح جنگ بردگان ودرهمکوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند
انقلاب بردگان بود.
کراسوس (رییس دورهای شورا) با سپاهی مرکب از۴۲ هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خودفرماندهی آنان
رابرعهده داشت به سوی ایران روانه شد و ارد (اشک۱۳) پادشاهاشکانی، سورنا سردار نامی ایران را مامور
جنگ با کراسوس و دفع یورش رومیهاکرد. نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از میلاد در جلگههای
میانرودان و درنزدیکی شهر حران یا کاره (carrhae) روی داد. در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی
ماهرانه و بهیاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یکسوم سپاه روم را نابود و اسیر کند.
کراسوس و پسرش فابیوس Fabius (پوبلیوس) دراین جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به
فرارگردیدند.
روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگوگریز بود. این سردار ایرانی راپدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش
پارتیان) در جهان میدانند. ارتش اودربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان ورزیده، نیزه داران ماهر،
شمشیرزنان تکاور و پیاده نظام همراه با شترهایی با بار مهماتبود.
افسران رومی درباره شکستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورنا فرمانده ارتش ایران در این جنگ
از تاکتیک و سلاحهای تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشک کوچکی از آب حمل میکرد و مانند
ما دچارتشنگی نمیشد. به پیادگان با مشکهایی که بر شترها بار بود آب و مهمات میرساندند. سربازان ایرانی به
نوبت با روش ویِِژهای از میدان بیرون رفته وبه استراحتمیپرداختند. سواران ایران توانایی تیر اندازی از پشت
سر را دارند. ایرانیان کمانهایی تازه اختراع کردهاند که با آنها توانستند پای پیادگان ما را کهبا سپرهای بزرگ در
برابر انها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درستکرده بودیم به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبینهای
دوکی شکل بودند که بادستگاه نوینی تا فاصله دور و به صورت پیدرپی پرتاب میشد. شمشیرهای آنان شکننده
نبود. هر واحد تنها از یک نوع سلاح استفاده میکرد و مانند ما خود را سنگیننمیکرد. سربازان ایرانی تسلیم
نمیشدند و تا آخرین نفس باید میجنگیدند. این بود که ما شکست خورده، هفت لژیون را به طور کامل از دست داده
و به چهارلژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.
جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و رومبه شمار میرود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها
پس ازپیروزیهای پیدرپی برای اولین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آناندر دنیای
آنروز سایه افکند و نام ایران را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد ونام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه
ساخت.
همانگونه که دولتبزرگ هخامنشی در مرزهای خود در باختر برای نخستین بار با گسترش و کشورگشایی یونان
برخورد کرد و پیشرفت یونان را درشرق و آسیا متوقف گردانید، دولت جهانگیرروم نیز در پیشرفت مرزهای خود
درخاور، با سد قدرتمند ایرانی روبرو شد و ازآن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت.
پس از پیروزیسورنا بر کراسوس و شکست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس ازاین
جنگ نزدیک به یک قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو کشور گردید ومناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه،
عراق تبدیل به استانهایی از ایران گردیدند. رومیها برای جلوگیری از شکستهای آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار
شدندبه وجود سواره نظام درسپاه خود توجه بیشتری بنمایند .
بد نیست یادآوری شودکه سورنا پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به
سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمرپادشاه بست. او به هنگام گرفتن
شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیواردژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند بزیر
افکند. سورنا در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت.
اما شوربختانه سورنا هیچ بهرهایاز پیروزی بزرگ خود نبرد. ارد شاهنشاه اشکانی ناجوانمردانه بجای قدردانی،
سپهسالار دلاور ایرانی را به شهادت رساند؛ پس از این رویداد ناگوار ارتشایران دچار ضعف گردید و دیگر
نتوانست در خاورمیانه و شام پیشروی نماید و دربرابر روم تنها به مقاومت و دفاع پرداخت.
البته تاریخ یکبار دیگر در زمانپادشاهی شاهصفی صفوی تکرار شد و امامقلیخان ارتشبد ایران در زمان شاه
عباس کبیر، دریاسالار آبهای نیلگون خلیج فارس، فاتح جنگهای ایران وپرتغال، آزادکننده بحرین و قشم
ناجوانمردانه همراه با فرزندانش بهدستپادشاه خونریز شهید شد. شاهصفی (۵۲ – ۱۰۳۸ خورشیدی) پادشاهی
متعصب و ستمگربود. وی دست به کشتار ۱۲۰۰۰ تن در قزوین زد؛ شاهزادگان و خاندان سلطنتی را کشت یا
کور نمود؛ دستور قتل فرماندهان ارتش را صادر کرد؛ بخشهای گستردهای ازایران از دست داد و تنها شاهی بود
که سخنگفتن به زبان فارسی را با خشونتدر دربار ایران ممنوع ساخت و ترکی را جایگزین آن ساخت. سرانجام
او نیز مرگدر اثر زیادهروی در مصرف تریاک بود.
سورنا سردار دلیر پارتی معاصر اشک سیزدهم، ارد اول (قرناول ق م.) وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس
از شاه رتبهٔ اول را داشت وبسبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را بکمر
بندد. سورنا ارد را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد و اول کسی بودکه بر دیوار شهر مذکور بر آمد
و با دست خود اشخاصی را که مقاومت میکردندبزیر افکند. وی در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت، بااین
وجود به احتیاط وخردمندی شهره بود و بر اثر این صفات کراسوس سردار رومی را مغلوب کرد، چه نخست
جسارت و تکبر کراسوس و یأسی که بر اثر بدبختیها سورنا را دست داده بود، بهآسانی ویرا در دامهایی افکند که
سورنا برایش گسترده بود. با وجود این اردبجای اینکه سورنا را پاداش نیک دهد، بر او رشک برد و نابودش کرد.
سورنا (سورن پهلو) یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ در زمان اشکانیان است که سپاهایران را در نخستین
جنگ با رومیان فرماندهی کرد و روم یها را که تا آن زماندر همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستگی
سخت و تاریخی روبرو ساخت. او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و
ظریف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر میبست. به دليل محبوبيتسردار سپهبد سورنا نزد ايرانيان ،
خياباني به نام ايشان در تهران وجوددارد.
وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیانو ساسانیان) بود. سورن در زبان
فارسی پهلوی به معنی نیرومند میباشد. (نمونه دیگر این واژه در کلمه اردیسور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند
بکار رفتهاست). از دیگر نامآوران این خاندان ویندهفرن (گندفر) است که درسده نخست میلادی استاندار سیستان
بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستان وبلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان
حماسیایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی درخت آسوریک ارتباط او رابا اشکانیان
نشان میدهد.
ژول سزار (Julius)، پومیه و کراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که
سرزمینهایپهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، بهطور مشترک اداره میکردند. آنها درسوم اکتبر
سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا (Luca) تصمیم حمله به ایران راگرفتند.
کراسوس فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی شام(سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا،
سودای چیرگی برایران، دستیابی بهگنجینههای ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر میپروراند و سرانجام با
حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. وی فاتح جنگ بردگان ودرهمکوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند
انقلاب بردگان بود.
کراسوس (رییس دورهای شورا) با سپاهی مرکب از۴۲ هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خودفرماندهی آنان
رابرعهده داشت به سوی ایران روانه شد و ارد (اشک۱۳) پادشاهاشکانی، سورنا سردار نامی ایران را مامور
جنگ با کراسوس و دفع یورش رومیهاکرد. نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از میلاد در جلگههای
میانرودان و درنزدیکی شهر حران یا کاره (carrhae) روی داد. در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی
ماهرانه و بهیاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یکسوم سپاه روم را نابود و اسیر کند.
کراسوس و پسرش فابیوس Fabius (پوبلیوس) دراین جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به
فرارگردیدند.
روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگوگریز بود. این سردار ایرانی راپدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش
پارتیان) در جهان میدانند. ارتش اودربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان ورزیده، نیزه داران ماهر،
شمشیرزنان تکاور و پیاده نظام همراه با شترهایی با بار مهماتبود.
افسران رومی درباره شکستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورنا فرمانده ارتش ایران در این جنگ
از تاکتیک و سلاحهای تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشک کوچکی از آب حمل میکرد و مانند
ما دچارتشنگی نمیشد. به پیادگان با مشکهایی که بر شترها بار بود آب و مهمات میرساندند. سربازان ایرانی به
نوبت با روش ویِِژهای از میدان بیرون رفته وبه استراحتمیپرداختند. سواران ایران توانایی تیر اندازی از پشت
سر را دارند. ایرانیان کمانهایی تازه اختراع کردهاند که با آنها توانستند پای پیادگان ما را کهبا سپرهای بزرگ در
برابر انها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درستکرده بودیم به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبینهای
دوکی شکل بودند که بادستگاه نوینی تا فاصله دور و به صورت پیدرپی پرتاب میشد. شمشیرهای آنان شکننده
نبود. هر واحد تنها از یک نوع سلاح استفاده میکرد و مانند ما خود را سنگیننمیکرد. سربازان ایرانی تسلیم
نمیشدند و تا آخرین نفس باید میجنگیدند. این بود که ما شکست خورده، هفت لژیون را به طور کامل از دست داده
و به چهارلژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.
جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و رومبه شمار میرود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها
پس ازپیروزیهای پیدرپی برای اولین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آناندر دنیای
آنروز سایه افکند و نام ایران را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد ونام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه
ساخت.
همانگونه که دولتبزرگ هخامنشی در مرزهای خود در باختر برای نخستین بار با گسترش و کشورگشایی یونان
برخورد کرد و پیشرفت یونان را درشرق و آسیا متوقف گردانید، دولت جهانگیرروم نیز در پیشرفت مرزهای خود
درخاور، با سد قدرتمند ایرانی روبرو شد و ازآن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت.
پس از پیروزیسورنا بر کراسوس و شکست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس ازاین
جنگ نزدیک به یک قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو کشور گردید ومناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه،
عراق تبدیل به استانهایی از ایران گردیدند. رومیها برای جلوگیری از شکستهای آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار
شدندبه وجود سواره نظام درسپاه خود توجه بیشتری بنمایند .
بد نیست یادآوری شودکه سورنا پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به
سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمرپادشاه بست. او به هنگام گرفتن
شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیواردژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند بزیر
افکند. سورنا در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت.
اما شوربختانه سورنا هیچ بهرهایاز پیروزی بزرگ خود نبرد. ارد شاهنشاه اشکانی ناجوانمردانه بجای قدردانی،
سپهسالار دلاور ایرانی را به شهادت رساند؛ پس از این رویداد ناگوار ارتشایران دچار ضعف گردید و دیگر
نتوانست در خاورمیانه و شام پیشروی نماید و دربرابر روم تنها به مقاومت و دفاع پرداخت.
البته تاریخ یکبار دیگر در زمانپادشاهی شاهصفی صفوی تکرار شد و امامقلیخان ارتشبد ایران در زمان شاه
عباس کبیر، دریاسالار آبهای نیلگون خلیج فارس، فاتح جنگهای ایران وپرتغال، آزادکننده بحرین و قشم
ناجوانمردانه همراه با فرزندانش بهدستپادشاه خونریز شهید شد. شاهصفی (۵۲ – ۱۰۳۸ خورشیدی) پادشاهی
متعصب و ستمگربود. وی دست به کشتار ۱۲۰۰۰ تن در قزوین زد؛ شاهزادگان و خاندان سلطنتی را کشت یا
کور نمود؛ دستور قتل فرماندهان ارتش را صادر کرد؛ بخشهای گستردهای ازایران از دست داد و تنها شاهی بود
که سخنگفتن به زبان فارسی را با خشونتدر دربار ایران ممنوع ساخت و ترکی را جایگزین آن ساخت. سرانجام
او نیز مرگدر اثر زیادهروی در مصرف تریاک بود.