تووت فرنگی
20th February 2011, 07:04 PM
دوستت نمی دارم چنان که گل سرخی باشی از نمک
زبرجد باشی یا پرتاب آتشی از درون گل میخک
دوستت می دارم آن چنان که گاهی چيزهای غريبی را
ميان سايه و روح با رمز و راز دوست می دارند
تو را دوست دارم
همانند گلی
که هرگز شکفته نشد ولی
در خود نور پنهان گلی را دارد.
ممنون از عشق تو
شمیم راستینی از عطر
برخاسته از زمین
که می روید در روحم سیاه
دوستت می دارم بی آنکه بدانم چه وقت و چگونه و از کجا
دوستت می دارم ساده و بی پيرايه، بی هيچ سد و غروری؛
اين گونه دوست می دارمت،
چرا که برای عشق ورزيدن راهی جز اين نمی دانم
که در آن
من وجود ندارم
و تو...
چنان نزدیکی که دستهای تو
روی سینه ام، دست من است
چنان نزدیکی که چشمهایت بهم می آیند
وقتی به خواب میروم...
زبرجد باشی یا پرتاب آتشی از درون گل میخک
دوستت می دارم آن چنان که گاهی چيزهای غريبی را
ميان سايه و روح با رمز و راز دوست می دارند
تو را دوست دارم
همانند گلی
که هرگز شکفته نشد ولی
در خود نور پنهان گلی را دارد.
ممنون از عشق تو
شمیم راستینی از عطر
برخاسته از زمین
که می روید در روحم سیاه
دوستت می دارم بی آنکه بدانم چه وقت و چگونه و از کجا
دوستت می دارم ساده و بی پيرايه، بی هيچ سد و غروری؛
اين گونه دوست می دارمت،
چرا که برای عشق ورزيدن راهی جز اين نمی دانم
که در آن
من وجود ندارم
و تو...
چنان نزدیکی که دستهای تو
روی سینه ام، دست من است
چنان نزدیکی که چشمهایت بهم می آیند
وقتی به خواب میروم...