تووت فرنگی
19th February 2011, 03:23 PM
سگ اش خیز برداشته
باد
و در کلاه
شنل
اسب اش
روی دو پا
شیهه
مهار شده با افسار هر بار که میبینمش همان
تیزی
درست میان دو چشمم و
راست بر تیغه دماغ
عوض نمیشود
هر روز که رو به رویش
نان شیر مال کفترها را ریز ریز میکنم
خسته که دورش میزنم
یا در ایستگاه منتظرم
شمشیرش
همیشه دنبالم
نه
عوض شدنی نیست
نه شماره کفش آهنی اش بر رکاب
نه ماهیچههای منقبض صورت برنزه اش
هیچ وقت
نه عوض
نه به من نگاه
مرد بزرگ میدان
بر صفه ای از سنگ و
چلغوز کبوترها
باد
و در کلاه
شنل
اسب اش
روی دو پا
شیهه
مهار شده با افسار هر بار که میبینمش همان
تیزی
درست میان دو چشمم و
راست بر تیغه دماغ
عوض نمیشود
هر روز که رو به رویش
نان شیر مال کفترها را ریز ریز میکنم
خسته که دورش میزنم
یا در ایستگاه منتظرم
شمشیرش
همیشه دنبالم
نه
عوض شدنی نیست
نه شماره کفش آهنی اش بر رکاب
نه ماهیچههای منقبض صورت برنزه اش
هیچ وقت
نه عوض
نه به من نگاه
مرد بزرگ میدان
بر صفه ای از سنگ و
چلغوز کبوترها