باستان شناس
19th February 2011, 10:32 AM
جشن اسفندگان و روز عشاق ایرانی مبارک
سپندار مذگان ، ۲۹ بهمن جشن اسفندگان روز عشاق ايرانی
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/sepand1.jpg
کمتر کسی است كه بداند در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق وجود داشته است. جالب است بدانيد كه اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 4 روز پس از والنتاين فرنگي است! اين روز "سپندارمذگان" يا "اسفندارمذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند،هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند. روز پنجم "سپندار مذ" بوده است.
سپندارمذ لقب ملي زمين يعني گستراننده، مقدس، فروتن است. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد.
زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند.... آيا زمان آن نرسيده است كه همچون سال هاي اخير و گسترش جشن هاي سده و مهرگان در ايران نسبت به پيش تر، سپندار مذگان را هم گرامي بداريم . ---
تتتايييي
تاريخچه
روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سالاسفندیاسپندارمذنام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپِنـْـتـَهآرمَئیتی»(Spent a-Ârmaiti) می باشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته» یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی» به معنی فروتنی وبردباری تشکیل شده است و معنی این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس«آرمان مقدس» ميتوان معنا كرد. زرتشتيان هماين آرمان مقدس را كه همان ايثار و فداكاري است، به زن، بهويژه مادر، نسبت ميدهندو به دليل احترام ويژهاي كه به فدا شدن و از خود بيگانه شدن و آرمانهاي پاك ومقدس دارند، روز جشن اسفندگان را به زنان اختصاص ميدهند.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/14-4.jpg
این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.
امشاسپندسپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است. جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستانبوده و این روز به نام «مردگیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران»(=هدیهگرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بكار رفته است.
یکی دیگر از نام های این جشن نیز، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به مناسبت نقش مهم برزگران و کشاورزان در سبز کردن زمین و باروری زمین بوده است.
ايرانيان دوران باستان همچون ساير اقوام همدوره خود، از گذشتههايدور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگاني بودهاند كه آنها را حمايت ميكردند.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/sepand1.jpgبا دگرگوني نقش زن بهعنوان عنصري سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروي برترشدند و دست به آفرينش و كارهاي خارقالعاده زدند. اين بانوخدايان داراي تنديسههاييبودهاند كه در جايجاي سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند. اين پيكركهاخصوصيات زنانه بارزي دارند كه نماد باروري و مادري و زايش آنهاست. با آغازپيامآوري اشوزرتشت، پرستش چندخدايي كنار نهاده شد و يكتاپرستي به معناي واقعي خودمطرح گرديد. پس ساير خدايان به مقام پايينتر نزول كرده و بدينترتيب امشاسپندان وايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعي برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باورمردمان حفظ نمودند.
اين فاصلهگرفتن از خدايان اساطيري بطور كامل نبوده و آدمي كهمجذوب قدرت بيزوال بانوخدايان اسطورهاي خود بود، با اقدامي جبراني بخشي از قدرتمافوق طبيعي زنانه آنها را در قالبهاي دختر شاهپريان و داستانهاي روزمره خود جايداده و قسمتي ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده ميكند و در يك كلامميتوان گفت در جهانبيني انسان باستاني ابرانسان زن بوده است.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/sepand.jpgآنا
هيتا و اشي از جمله ايزدبانوهاي ايراني ميباشند كه در جايجاينوشتههاي باستاني جلوه ميكنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبانشناسي زباناوستايي، سه امشاسپند نخستين يعني وهومن – اشهوهيشته و خشترهوئيريه، نرينه؛ و سهامشاسپند بعد يعني سپنتهآرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوي، مادينهاند.
ازسوي ديگر با نگرشي ژرف در معناي اين سه نيروي اهورايي
سپنتهآرمئيتي: مهرورزي افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يااسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .
هئوروتات: رسايي كه زايش، بالندگي و خروش آبها و چشمهها در ذهنايراني يادآور اين نيروي خدايي است.
امرتات: بيمرگي و جاودانگي كه رويش و بالندگي گياهان و سبزينگي،نماد باستاني آن است.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/2sepand.jpg
ميتوان دريافت كه هسته اصلي اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشقبيآلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر درانديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيزمادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار بهچشم ميخورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرتمردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك،پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوانتري است كه هر يك از ايندو به تنهايي راه به جايينبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي ميكشانند. اگر مردان بدنه هواپيمايخوشبختياند ، زنان موتور آناند كه پيكره بيموتور و موتور بيبدنه هيچكدام بهتنها به اوج سعادت نميرسند بلكه ذرهاي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.
در گاهان ستودهشده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانشو خرد انسان ميداند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسانها – همه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده وعشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي ميداند و خوشبختي همسران جوان را در زندگيزناشويي در اين ميداند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.
اين هماهنگي و ميانهروي پيامبر بسيار ارزشمند و قابلتوجه است. درزمانيكه در بسياري از سرزمينها و فرهنگهاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بودو حتي گاهي پس از زايش بيدرنگ زندهزنده به گور ميرفت؛ در ايران باستان، زن همكارو همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ وپهلواني بودهاست.
ادامه دارد..
سپندار مذگان ، ۲۹ بهمن جشن اسفندگان روز عشاق ايرانی
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/sepand1.jpg
کمتر کسی است كه بداند در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق وجود داشته است. جالب است بدانيد كه اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 4 روز پس از والنتاين فرنگي است! اين روز "سپندارمذگان" يا "اسفندارمذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند،هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند. روز پنجم "سپندار مذ" بوده است.
سپندارمذ لقب ملي زمين يعني گستراننده، مقدس، فروتن است. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد.
زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند.... آيا زمان آن نرسيده است كه همچون سال هاي اخير و گسترش جشن هاي سده و مهرگان در ايران نسبت به پيش تر، سپندار مذگان را هم گرامي بداريم . ---
تتتايييي
تاريخچه
روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سالاسفندیاسپندارمذنام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپِنـْـتـَهآرمَئیتی»(Spent a-Ârmaiti) می باشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته» یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی» به معنی فروتنی وبردباری تشکیل شده است و معنی این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس«آرمان مقدس» ميتوان معنا كرد. زرتشتيان هماين آرمان مقدس را كه همان ايثار و فداكاري است، به زن، بهويژه مادر، نسبت ميدهندو به دليل احترام ويژهاي كه به فدا شدن و از خود بيگانه شدن و آرمانهاي پاك ومقدس دارند، روز جشن اسفندگان را به زنان اختصاص ميدهند.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/14-4.jpg
این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.
امشاسپندسپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است. جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستانبوده و این روز به نام «مردگیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران»(=هدیهگرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بكار رفته است.
یکی دیگر از نام های این جشن نیز، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به مناسبت نقش مهم برزگران و کشاورزان در سبز کردن زمین و باروری زمین بوده است.
ايرانيان دوران باستان همچون ساير اقوام همدوره خود، از گذشتههايدور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگاني بودهاند كه آنها را حمايت ميكردند.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/sepand1.jpgبا دگرگوني نقش زن بهعنوان عنصري سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروي برترشدند و دست به آفرينش و كارهاي خارقالعاده زدند. اين بانوخدايان داراي تنديسههاييبودهاند كه در جايجاي سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند. اين پيكركهاخصوصيات زنانه بارزي دارند كه نماد باروري و مادري و زايش آنهاست. با آغازپيامآوري اشوزرتشت، پرستش چندخدايي كنار نهاده شد و يكتاپرستي به معناي واقعي خودمطرح گرديد. پس ساير خدايان به مقام پايينتر نزول كرده و بدينترتيب امشاسپندان وايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعي برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باورمردمان حفظ نمودند.
اين فاصلهگرفتن از خدايان اساطيري بطور كامل نبوده و آدمي كهمجذوب قدرت بيزوال بانوخدايان اسطورهاي خود بود، با اقدامي جبراني بخشي از قدرتمافوق طبيعي زنانه آنها را در قالبهاي دختر شاهپريان و داستانهاي روزمره خود جايداده و قسمتي ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده ميكند و در يك كلامميتوان گفت در جهانبيني انسان باستاني ابرانسان زن بوده است.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/sepand.jpgآنا
هيتا و اشي از جمله ايزدبانوهاي ايراني ميباشند كه در جايجاينوشتههاي باستاني جلوه ميكنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبانشناسي زباناوستايي، سه امشاسپند نخستين يعني وهومن – اشهوهيشته و خشترهوئيريه، نرينه؛ و سهامشاسپند بعد يعني سپنتهآرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوي، مادينهاند.
ازسوي ديگر با نگرشي ژرف در معناي اين سه نيروي اهورايي
سپنتهآرمئيتي: مهرورزي افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يااسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .
هئوروتات: رسايي كه زايش، بالندگي و خروش آبها و چشمهها در ذهنايراني يادآور اين نيروي خدايي است.
امرتات: بيمرگي و جاودانگي كه رويش و بالندگي گياهان و سبزينگي،نماد باستاني آن است.
http://hamazoor.ir/persian/images/stories/2sepand.jpg
ميتوان دريافت كه هسته اصلي اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشقبيآلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر درانديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيزمادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار بهچشم ميخورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرتمردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك،پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوانتري است كه هر يك از ايندو به تنهايي راه به جايينبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي ميكشانند. اگر مردان بدنه هواپيمايخوشبختياند ، زنان موتور آناند كه پيكره بيموتور و موتور بيبدنه هيچكدام بهتنها به اوج سعادت نميرسند بلكه ذرهاي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.
در گاهان ستودهشده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانشو خرد انسان ميداند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسانها – همه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده وعشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي ميداند و خوشبختي همسران جوان را در زندگيزناشويي در اين ميداند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.
اين هماهنگي و ميانهروي پيامبر بسيار ارزشمند و قابلتوجه است. درزمانيكه در بسياري از سرزمينها و فرهنگهاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بودو حتي گاهي پس از زايش بيدرنگ زندهزنده به گور ميرفت؛ در ايران باستان، زن همكارو همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ وپهلواني بودهاست.
ادامه دارد..