PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تو زيبائي



touraj atef
15th February 2011, 12:30 PM
دلش گرم است به آن دگري كه نمي داند در ذهنش چه مي گذرد شايد هم دلگرمي به آن يكي باشد كه ديروز به گونه اي امروزجور ديگر و شايد فردائي به شكل دگري شود دلش گرم است به آن سوي ديوار و مرز و دور دستي كه نمي داند ساكنينش چگونه فكر كند و از ياد برده كه او هرچه هم كه خوب انديشد باز بهر خود و زمينش بيشتر دلسوزي كند دلش گرم است به هر چيز و هر كسي جز خود و آن چه در دل دارد دلش گرم است به بيگانه و هر چه كه از او و خودش دور و دور تر است آخر دل گرمي چگونه زنا آشنا طلب باشد ؟ و شايد هم آَنا باشد همان آشناي دور و نزديك همان رفيقي كه بود و هست و خواهد بود اما كجاست باور ؟سهراب كجائي كه دل خوشي ديگر سيري چند هم نمي ارزد مي پرسم آخر مردمان از غريبگي دلخوشي كجا آيد ؟ سيري ز شكم سيري و نه ز دل گرمي باشد نمي داني بازاردل خوشي مثقالي است چون حجره طلا و گوهر پر حكايت سودائي دارد؟ افسوس…. و اين گونه انديشد و از اين ر و است كه باز آيد و از من مي پرسد
- ناخدا به چه دل خوش باشم ؟ قطعه ناني يا كه نم باراني بهر ما كي باشد ؟آيا بود لبخندي و شايد حلقه اشكي كه ز دل ربائي ريزد نصيب چشم و دل غم زده ماشود ؟ نمي دانم كه بهر چه از خواب بر خيزم و چگونه به خواب روم شايد اگر چون تو دريائي دلي بود هم دم و اگر بهر دل يار و صنم بود دل من آنگاه ياد من نيز چون تو عاشقانه پرواز مي كرد و خاطره ها و واژه ها را نوازشها دگري مي داد و دل به خود و نه به آن دگري مي دادم شايد اگر كسي يا بهانه و نفسي من نيز چون تو ساز عشق مي زدم و گاه به گاه پرسم مگر ترنم مهر هنوز جوابي به روزگارمان دهد ؟ مگر دلي پر اميد مي تواند با اميد باشد ؟ هنوز ايمان و آرماني را باور است ؟
لبخندي زدم و پاسخ دادم
- داستان جوجه اردك زشت را خاطر داري ؟آن كه او ر ا همه زشت ديدند و باورش بود كه نا زيبا است آن كه زيبائي درون خويش را نديد تا ناگهان شد پديد نه كه زيبائي بلكه باور آن كه خوش صنمي است؟چرا آن جوجه اردك زشت از ياد برد كه قوي خوش خرامان و زيبا ئي است بايد بهر زيستن در زيبائي نخست خود را زيبا ديد چه كسي گفت آن دگري بايد براي ما انگيزه سازد يا آن كه بهر چه دل خوش به كلام و سخن و عمل آن دگري خوشبختي خويش بينيم ؟ چرا از ياد برديم كه اگر ديدني بود ز بهر چشمها و شنيدني شد ز گوشها و گفتي زد ز بهر كلام و لمسي خواستيم باز ز دست و پا و لب و پيشاني خويش و اگر شيريني و تلخي و ترشي و شوري بود بايد ز طعم دهان ما باشد ؟چه كسي ذهن ما را اسير ونشاني انديشيدن را به سوي ذهن و كلام آن غريبه ديگر داد ؟چه كسي انگيزه را كشت ؟اگر گلي خواست كه گل دهد ز خواست خويشتن بود اگر درختي شد شجره پر ميوه باز ز ثمره خود بدادگنبد آبي و آسمان شب پر ستاره و طلوع و غروب خورشيد همه زبهر او است كه گفت به خود انديش اين معجزه را در خود بين اعجاز توئي و فكر بهر خود كن كه انديشه بايد ز خويشتن تو آيد تا باور را ثمره دهد چه كسي انگيزه جز تو به خود تواند بيشتر دهد ؟ چه كسي تنفس را ياد تو داد؟ چه كسي گفت كه خود هستي ؟ باور كن اين باور را كه هر چه هستي ز بهر آن هست كه تو انديشي كه اين گونه هستي … اگر خواستي كه هر گونه باشي به آن رسي و خواستن تو ز فكري است كه مي سنجد آنچه در درون داري پس زيبا بيانديش آري انديشه كن كه تو شايسته اي زيرا كه انديشيده اي.. دوست بدار نخست خود را كه ز دوست داشتن تو است كه همه عالم دوستي شود خود را باور كن كه درست گوئي و خندي و گريسته اي و شنيده اي و تو نيز پر ز ارزشها خواهي بود چرا شاپركها ز تو فرار كنند ؟ هر كسي در بوستان زندگي شاپركي را لايق باشد اين شاپرك را بايد نخست باور كني كه نيست هيچ چيز جز روح تو كه اهريمن ذهن در پي شكار آن باشد روح را بين با آن معاشقه كن دوستش داشته باش و ذهن شيطان را كه مي گويد نبين و نگو و نخوان و نشنو و باور نكن … را رو به هزيمت و فرارش ده آري خودر ا دوست داشته باش و بيا جوجه اردك زشتي را كه ذهن براي تو ساخته تبديل به قوئي كن كه روح انساني نام دارد آري همه چيز در درون تو است و سفر از درون به برون تا بي كران يزدان باشد و باور كن كه تو زيباتريني باور كن ..باور كن … باوركن
نگاهم نمي تواند كند صدائي ز دور و نزديك و تصويري ز دور و نزديك و لبخندي جاودانه به قدمت سالهاي دور و تا چند مي پيش به من دهد و باز گويد
- ناخدا تو در ميان كدامين ديار اين گونه انديشي ؟ چگونه خواهي كه اين گونه انديشي ؟
و من گويم
- باورم كني من كلام ز تو گفتم و حرفهاي سربي ز دل تو نگاشتم و اميد به مهرم را ز ميان چشمهاي زيبا تو يافتم و ايمان به عشق را سالها بي هيچ دمي توقف به انديشه او كه مي پنداشتم در چرخش روزگار و دوران گم كرده ام باز زياد تو يافتم
باوركن
باور كن
تو زيبائي
تو اي مهر
تو اي اميد
تو اي ايمان

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد