روابط عمومی سایت
14th February 2011, 11:10 PM
میــلاد با سعادت پیامبر اکرم (ص) گرامــی باد
هفته ی وحدت بین شیعه و سنی
http://www.uc-njavan.ir/images/72frvv6hv8o8lzlhi3pn.jpg
ماه ربیع الاول ماه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، ماه نزول فیض و بركت ورحمت، و ماهی است كه در آن پیام آور بزرگ توحید و یكتا پرستی، حضرت محمد مصطفی(ص) در مكه معظمه به دنیا آمد تا پرچم توحید را برافرازد و حریم مقدس كعبه را از لوث اصنام كفر و جاهلیت پاكسازی نماید.
در شب ولادت
معمولا مقارن ظهور پیغمبران الهى و ولادت آنها حوادث مهم و شگفت انگیزى اتفاق مىافتد که خبر از آمدن آن پیغمبر و تحول او در جهان و رفتار و عقاید مردم مىدهد،و در حقیقت به مردم آژیر و آماده باش مىدهد تا آنان را براى آمدن وى آماده سازد.
در شب ولادت رسول خدا(ص) نیز طبق روایات حوادث شگفت انگیز و عجیبى اتفاق افتاده که در تواریخ به اجمال و تفصیل نقل شده.
از آن جمله ابن هشام از حسان بن ثابتـشاعر معروف اسلام نقل مىکند که وى گفته:به خدا سوگند من پسرى نورس در سن هفت یا هشت سالگى بودم و آنچه مىشنیدم بخوبى درک مىکردم که دیدم مردى از یهود بالاى قلعهاى از قلعههاى مدینه فریاد مىزد:اى یهودیان!
و چون یهودیان پاى دیوار قلعه جمع شدند و از او پرسیدند:چه مىگویى؟گفت:بدانید آن ستارهاى که با طلوع آن احمد به دنیا خواهد آمد،دیشب طلوع کرد!
و در سیره حلبیه و تواریخ دیگر از آمنه روایت کردهاند که گوید:چون فرزندم به دنیا آمد نور خیره کنندهاى آشکار شد که شرق و غرب را روشن کرد و من در آن روشنایى قصرهاى شام و بصرى را دیدم.
و نیز نقل کردهاند که در آن شب ایوان کسرى که با سنگ و گچ ساخته شده بود و سالها روى ساختمان آن زحمت کشیده بودند و هیچ کلنگى در آن کارگر نبود شکافت،و چهارده کنگره آن فرو ریخت.
شیخ صدوق(ره)در کتاب امالى حدیث جامعى از امام صادق(ع)روایت کرده است که،در این حدیث بیشتر اتفاقات آن شب ذکر شده است.متن آن حدیث شریف این گونه است که آن حضرت فرمود:
ابلیس به آسمانها بالا مىرفت و چون حضرت عیسى(ع) به دنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا مىرفت،و هنگامى که رسول خدا(ص) به دنیا آمد از همه آسمانهاى هفتگانه ممنوع شد و شیاطین به وسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوعگردیدند و قریش که چنان دیدند گفتند :قیامتى که اهل کتاب مىگفتند بر پا شده!
عمرو بن امیه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت و ستاره شناسى داناتر بود بدانها گفت:بنگرید اگر آن ستارگانى است که مردم به وسیله آنها راهنمایى مىشوند و تابستان و زمستان از روى آنها معلوم گردد پس بدانید که قیامت بر پا شده و مقدمه نابودى هر چیز است و اگر غیر از آنهاست امر تازهاى اتفاق افتاده است.و همه بتها در صبح آن شب به رو درافتاد و هیچ بتى در آن روز بر سر پا نبود،ایوان کسرى در آن شب شکافت و چهارده کنگره آن فرو ریخت،دریاچه ساوه خشک شد و وادى سماوه پر از آب شد.
آتشکدههاى فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.
و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانى سخت اسبان عربى را یدک مىکشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکنده شدند،و طاق کسرى از وسط شکافت و رود دجله در آن وارد شد.
و در آن شب نورى از سمت حجاز برآمد و همچنان به سمت مشرق رفت تا بدانجا رسید،فرداى آن شب تخت هر پادشاهى سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آن روز سخن نمىکردند.
http://www.uc-njavan.ir/images/j60jqtxnf03e1s219t6.jpg
دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید،و هر کاهنى از تماس با همزاد شیطانى خود ممنوع گردید و میان آنها جدایى افتاد.
و آمنه گفت:به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهاى خود را بر زمین گذارد و سر به سوى آسمان بلند کرد و بدان نگریست،و نورى از من تابید و در آن نور شنیدم گویندهاى مىگفت :تو آقاى مردم را زادى او را محمد نام بگذار.
آن گاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته بود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامن گذارده گفت:
الحمد لله الذى اعطانى
هذا الغلام الطیب الاردان
قد سادفى المهد على الغلمان[ستایش خدایى را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقاست.]
آن گاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد. (2) و درباره او اشعارى سرود.
و ابلیس در آن شب شیطان و یاران خود را فریاد زد(و آنها را به یارى طلبید)و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:اى سرور ما چه چیز تو را به هراس و وحشت افکنده؟گفت:واى بر شما از سر شب تا به حال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون مىبینم و به طور قطع در روى زمین اتفاق تازه و بزرگى رخ داده که از زمان ولادت عیسى بن مریم تاکنون سابقه نداشته،اینک بگردید و ببینید این اتفاق چیست؟
آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما که تازهاى ندیدیم.
ابلیس گفت:این کار شخص من است آن گاه در دنیا به جستجو پرداخت تا به حرمـمکهـرسید،و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آن را گرفتهاند،خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر او بانگ زده مانع ورود او شدند،به سمت غار حراء رفت و چون گنجشگى گردید و خواست درآید که جبرئیل به او نهیب زد:
برو اى دور شده از رحمت حق!ابلیس گفت:اى جبرئیل از تو سؤالى دارم؟ گفت:بگو،پرسید:از دیشب تاکنون چه تازهاى در زمین رخ داده؟ پاسخ داد:محمد(ص) به دنیا آمده.
شیطان پرسید:مرا در او بهرهاى هست؟گفت:نه.
پرسید:در امت او چطور؟گفت:آرى.ابلیس که این سخن را شنید گفت:خوشنود و راضیم.
و در حدیث دیگرى که در کتاب کمال الدین نقل کرده چنین است که در شهر مکه شخصى یهودى سکونت داشت و نامش یوسف بود،وى هنگامى که ستارگان را در حرکت و جنبش مشاهده کرد با خود گفت:این تحولات آسمانى به خاطر ولادتهمان پیغمبرى است که در کتابهاى ما ذکر شده که چون به دنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع گردند.
و چون صبح شد به مجلسى که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت:
آیا دوش در میان شما مولودى به دنیا آمده؟گفتند:نه.
گفت:سوگند به تورات که وى به دنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است.
این گفتگو گذشت و چون قرشیان متفرق شدند و به خانههاى خود رفتند داستان گفتگوى با آن یهودى را با زنان و خاندان خود بازگو کردند و آنها گفتند:آرى دیشب در خانه عبد الله بن عبد المطلب پسرى متولد شده است.
این خبر را به گوش یوسف یهودى رساندند،وى پرسید:آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کنم به دنیا آمده یا بعد از آن؟گفتند:پیش از آن!گفت:آن مولود را به من نشان دهید .
قرشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزند خود را بیاور تا این یهودى او را ببیند،و چون مولود را آوردند و یوسف یهودى او را دیدار کرد،جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتى که روى شانه وى بود بیفتاد در این وقت قرشیان مشاهده کردند که حال غش بر آن مرد یهودى عارض شد و به زمین افتاد،قرشیان تعجب کرده و خندیدند .
یهودى برخاست و گفت:آیا مىخندید؟باید بدانید که این پیغمبر،پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما مىنهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودى را براى یکدیگر تعریف مىکردند.
http://www.uc-njavan.ir/images/26zdc2709mpqfwjg5ct.gif
هفته ی وحدت بین شیعه و سنی
http://www.uc-njavan.ir/images/72frvv6hv8o8lzlhi3pn.jpg
ماه ربیع الاول ماه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، ماه نزول فیض و بركت ورحمت، و ماهی است كه در آن پیام آور بزرگ توحید و یكتا پرستی، حضرت محمد مصطفی(ص) در مكه معظمه به دنیا آمد تا پرچم توحید را برافرازد و حریم مقدس كعبه را از لوث اصنام كفر و جاهلیت پاكسازی نماید.
در شب ولادت
معمولا مقارن ظهور پیغمبران الهى و ولادت آنها حوادث مهم و شگفت انگیزى اتفاق مىافتد که خبر از آمدن آن پیغمبر و تحول او در جهان و رفتار و عقاید مردم مىدهد،و در حقیقت به مردم آژیر و آماده باش مىدهد تا آنان را براى آمدن وى آماده سازد.
در شب ولادت رسول خدا(ص) نیز طبق روایات حوادث شگفت انگیز و عجیبى اتفاق افتاده که در تواریخ به اجمال و تفصیل نقل شده.
از آن جمله ابن هشام از حسان بن ثابتـشاعر معروف اسلام نقل مىکند که وى گفته:به خدا سوگند من پسرى نورس در سن هفت یا هشت سالگى بودم و آنچه مىشنیدم بخوبى درک مىکردم که دیدم مردى از یهود بالاى قلعهاى از قلعههاى مدینه فریاد مىزد:اى یهودیان!
و چون یهودیان پاى دیوار قلعه جمع شدند و از او پرسیدند:چه مىگویى؟گفت:بدانید آن ستارهاى که با طلوع آن احمد به دنیا خواهد آمد،دیشب طلوع کرد!
و در سیره حلبیه و تواریخ دیگر از آمنه روایت کردهاند که گوید:چون فرزندم به دنیا آمد نور خیره کنندهاى آشکار شد که شرق و غرب را روشن کرد و من در آن روشنایى قصرهاى شام و بصرى را دیدم.
و نیز نقل کردهاند که در آن شب ایوان کسرى که با سنگ و گچ ساخته شده بود و سالها روى ساختمان آن زحمت کشیده بودند و هیچ کلنگى در آن کارگر نبود شکافت،و چهارده کنگره آن فرو ریخت.
شیخ صدوق(ره)در کتاب امالى حدیث جامعى از امام صادق(ع)روایت کرده است که،در این حدیث بیشتر اتفاقات آن شب ذکر شده است.متن آن حدیث شریف این گونه است که آن حضرت فرمود:
ابلیس به آسمانها بالا مىرفت و چون حضرت عیسى(ع) به دنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا مىرفت،و هنگامى که رسول خدا(ص) به دنیا آمد از همه آسمانهاى هفتگانه ممنوع شد و شیاطین به وسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوعگردیدند و قریش که چنان دیدند گفتند :قیامتى که اهل کتاب مىگفتند بر پا شده!
عمرو بن امیه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت و ستاره شناسى داناتر بود بدانها گفت:بنگرید اگر آن ستارگانى است که مردم به وسیله آنها راهنمایى مىشوند و تابستان و زمستان از روى آنها معلوم گردد پس بدانید که قیامت بر پا شده و مقدمه نابودى هر چیز است و اگر غیر از آنهاست امر تازهاى اتفاق افتاده است.و همه بتها در صبح آن شب به رو درافتاد و هیچ بتى در آن روز بر سر پا نبود،ایوان کسرى در آن شب شکافت و چهارده کنگره آن فرو ریخت،دریاچه ساوه خشک شد و وادى سماوه پر از آب شد.
آتشکدههاى فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.
و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانى سخت اسبان عربى را یدک مىکشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکنده شدند،و طاق کسرى از وسط شکافت و رود دجله در آن وارد شد.
و در آن شب نورى از سمت حجاز برآمد و همچنان به سمت مشرق رفت تا بدانجا رسید،فرداى آن شب تخت هر پادشاهى سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آن روز سخن نمىکردند.
http://www.uc-njavan.ir/images/j60jqtxnf03e1s219t6.jpg
دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید،و هر کاهنى از تماس با همزاد شیطانى خود ممنوع گردید و میان آنها جدایى افتاد.
و آمنه گفت:به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهاى خود را بر زمین گذارد و سر به سوى آسمان بلند کرد و بدان نگریست،و نورى از من تابید و در آن نور شنیدم گویندهاى مىگفت :تو آقاى مردم را زادى او را محمد نام بگذار.
آن گاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته بود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامن گذارده گفت:
الحمد لله الذى اعطانى
هذا الغلام الطیب الاردان
قد سادفى المهد على الغلمان[ستایش خدایى را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقاست.]
آن گاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد. (2) و درباره او اشعارى سرود.
و ابلیس در آن شب شیطان و یاران خود را فریاد زد(و آنها را به یارى طلبید)و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:اى سرور ما چه چیز تو را به هراس و وحشت افکنده؟گفت:واى بر شما از سر شب تا به حال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون مىبینم و به طور قطع در روى زمین اتفاق تازه و بزرگى رخ داده که از زمان ولادت عیسى بن مریم تاکنون سابقه نداشته،اینک بگردید و ببینید این اتفاق چیست؟
آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما که تازهاى ندیدیم.
ابلیس گفت:این کار شخص من است آن گاه در دنیا به جستجو پرداخت تا به حرمـمکهـرسید،و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آن را گرفتهاند،خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر او بانگ زده مانع ورود او شدند،به سمت غار حراء رفت و چون گنجشگى گردید و خواست درآید که جبرئیل به او نهیب زد:
برو اى دور شده از رحمت حق!ابلیس گفت:اى جبرئیل از تو سؤالى دارم؟ گفت:بگو،پرسید:از دیشب تاکنون چه تازهاى در زمین رخ داده؟ پاسخ داد:محمد(ص) به دنیا آمده.
شیطان پرسید:مرا در او بهرهاى هست؟گفت:نه.
پرسید:در امت او چطور؟گفت:آرى.ابلیس که این سخن را شنید گفت:خوشنود و راضیم.
و در حدیث دیگرى که در کتاب کمال الدین نقل کرده چنین است که در شهر مکه شخصى یهودى سکونت داشت و نامش یوسف بود،وى هنگامى که ستارگان را در حرکت و جنبش مشاهده کرد با خود گفت:این تحولات آسمانى به خاطر ولادتهمان پیغمبرى است که در کتابهاى ما ذکر شده که چون به دنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع گردند.
و چون صبح شد به مجلسى که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت:
آیا دوش در میان شما مولودى به دنیا آمده؟گفتند:نه.
گفت:سوگند به تورات که وى به دنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است.
این گفتگو گذشت و چون قرشیان متفرق شدند و به خانههاى خود رفتند داستان گفتگوى با آن یهودى را با زنان و خاندان خود بازگو کردند و آنها گفتند:آرى دیشب در خانه عبد الله بن عبد المطلب پسرى متولد شده است.
این خبر را به گوش یوسف یهودى رساندند،وى پرسید:آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کنم به دنیا آمده یا بعد از آن؟گفتند:پیش از آن!گفت:آن مولود را به من نشان دهید .
قرشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزند خود را بیاور تا این یهودى او را ببیند،و چون مولود را آوردند و یوسف یهودى او را دیدار کرد،جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتى که روى شانه وى بود بیفتاد در این وقت قرشیان مشاهده کردند که حال غش بر آن مرد یهودى عارض شد و به زمین افتاد،قرشیان تعجب کرده و خندیدند .
یهودى برخاست و گفت:آیا مىخندید؟باید بدانید که این پیغمبر،پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما مىنهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودى را براى یکدیگر تعریف مىکردند.
http://www.uc-njavan.ir/images/26zdc2709mpqfwjg5ct.gif