تووت فرنگی
11th February 2011, 03:09 PM
باران گرفت نيزه و قصد مصاف کرد
آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد
گويي که آسمان سر نطقي فصيح داشت
با رعد سرفه هاي گران سينه صاف کرد
تا راز عشق ما به تمامي بيان شود
با آب ديده آتش دل ائتلاف کرد
جايي دگر براي عبادت نيافت عشق
آمد به گرد طايفه ي ما طواف کرد
اشراق هر چه گشت ضريحي دگر نيافت
در گوشه اي ز مسجد دل اعتکاف کرد
تقصير عشق بود که خون کرد بي شمار
بايد به بي گناهي دل اعتراف کرد
قیصرامین پور
آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد
گويي که آسمان سر نطقي فصيح داشت
با رعد سرفه هاي گران سينه صاف کرد
تا راز عشق ما به تمامي بيان شود
با آب ديده آتش دل ائتلاف کرد
جايي دگر براي عبادت نيافت عشق
آمد به گرد طايفه ي ما طواف کرد
اشراق هر چه گشت ضريحي دگر نيافت
در گوشه اي ز مسجد دل اعتکاف کرد
تقصير عشق بود که خون کرد بي شمار
بايد به بي گناهي دل اعتراف کرد
قیصرامین پور