تووت فرنگی
11th February 2011, 03:06 PM
در آغاز هیچ نبود...
کلمه بود
و آن کلمه خدا بود
عظمت همواره در جستجوی چشمی است که او را ببیند...وخوبی همواره در انتظار خردی است که او را بشناسدوزیبایی همواره تشنه ی دلی که به او عشق ورزد...و جبروت نیازمند اراده ای که در برابرش به دلخواه رام گردد و غرور در آرزوی عصیان مغروری که بشکندش و سیرابش کند...وخدا عظیم بودوخوب وزیبا و پرجبروت و مغرور...اما کسی نداشت
خداآفریدگار بود
و چگونه می توانست نیافریند؟؟؟
و خدا مهربان بود
و چگونه می توانست مهر نورزد؟؟؟
(بودن)(می خواهد)...
و ازعدم نمی توان خواست
وحیات انتظار می کشد
واز عدم کسی نمی رسد
وداشتن نیازمند(طلب)است
وپنهانی بی تاب(کشف)
وتنهایی بی قرار(انس)
وخدا از بودن بیشتر بود
واز حیات زنده تر
وازغیب پنهان تر
واز تنهایی تنهاتر
وبرای طلب بسیار(داشت)
کلمه بود
و آن کلمه خدا بود
عظمت همواره در جستجوی چشمی است که او را ببیند...وخوبی همواره در انتظار خردی است که او را بشناسدوزیبایی همواره تشنه ی دلی که به او عشق ورزد...و جبروت نیازمند اراده ای که در برابرش به دلخواه رام گردد و غرور در آرزوی عصیان مغروری که بشکندش و سیرابش کند...وخدا عظیم بودوخوب وزیبا و پرجبروت و مغرور...اما کسی نداشت
خداآفریدگار بود
و چگونه می توانست نیافریند؟؟؟
و خدا مهربان بود
و چگونه می توانست مهر نورزد؟؟؟
(بودن)(می خواهد)...
و ازعدم نمی توان خواست
وحیات انتظار می کشد
واز عدم کسی نمی رسد
وداشتن نیازمند(طلب)است
وپنهانی بی تاب(کشف)
وتنهایی بی قرار(انس)
وخدا از بودن بیشتر بود
واز حیات زنده تر
وازغیب پنهان تر
واز تنهایی تنهاتر
وبرای طلب بسیار(داشت)