MR_Jentelman
9th February 2011, 12:56 AM
در همه کتابهايي که درباره ادبيات ايران است نوشتهاند سرآغاز شعر فارسي از سده سوم است، اما من شعرهايي پيدا کردهام که مربوط به سده دوم قمري است. حتي ترديد ندارم که در سده اول قمري هم ايرانيان به فارسي شعر ميگفتهاند، اما آن شعرها از بين رفته است.
زبانهاي ايراني ميانه به دو دسته تقسيم ميشوند؛ يکي زبانهاي ميانه خاوري است که شامل زبان بلخي، زبان سکايي ، زبان سغدي و زبان خوارزمي است. دوم، زبانهاي ميانه باختري است که در شکلگيري زبان فارسي دري نقش بسيار داشت و شامل زبان پارتي (پهلوانيک)، زبان پارسي ميانه يا زبان پهلوي ساساني ميشد و سرانجام زبان پارسي ميانه زرتشتي (پارسيک).
اما شعر ايران به دو دوره اصلي تقسيم ميشود. دوره نخست از هزاره نخست پيش از ميلاد آغاز ميشود و تا سده سوم قمري امتداد مييابد. دوران دوم هم از سده سوم خورشيدي شروع ميشود تا به امروز ادامه دارد. البته در همه کتابهايي که درباره ادبيات ايران است، نوشتهاند که سرآغاز شعر فارسي از سده سوم است، اما من شعرهايي پيدا کردهام که مربوط به سده دوم قمري است. حتي ترديد ندارم که در سده اول قمري هم ايرانيان به فارسي شعر ميگفتهاند، اما آن شعرها از بين رفته است.
در کتابهاي درسي، شعر عروضي را به اعراب نسبت دادهاند، اما اين سخن درستي نيست. اوزان عروضي را يک شاهزاده ساماني به نام «خليل پسر احمد فراييدي» سر و سامان داد. اين اوزان خيلي شبيه به وزنهاي قديمي شعر پارسي، يعني وزن گاتها، فهلويات، اورامانت و خسروانيها بود.
شعر دوره نخست هم به چهار دوره قابل تقسيم است؛ دوره هند و ايراني که سرودههاي ودايي و سانسکريت از آن جمله است. دوم دوره ايران باستان است که همان دوره مادها و هخامنشيان است. دوره سوم، دوره ايراني ميانه است و چهارم، دوره نوين شعر پارسي است که از سده دوم تا همين امروز ادامه دارد.
در کتابهاي درسي، شعر عروضي را به اعراب نسبت دادهاند، اما اين سخن درستي نيست. اوزان عروضي را يک شاهزاده ساماني به نام «خليل پسر احمد فراييدي» سر و سامان داد.
در همان سدههاي نخستين، محمدبن عبدالرزاق توسي درصدد برآمد که شاهنامهاي فراهم کند. از بزرگان دربار در اين باره پرسوجو کرد. آنها از دانشمنداني نام بُردند که تاريخ و متنهاي کهن ايران را در حافظه دارند. پس دستور داد آنها را از گوشه و کنار ايران فرا بخوانند و در دربار او، در توس به گردآوري شاهنامه بپردازند. پنج يا شش نفر را بيشتر نتوانستند پيدا کنند. آنها در دربار محمدبن عبدالرزاق، کتابهاي قديمي را که در ياد داشتند، روي کاغذ و به زبان پهلوي نوشتند و کساني از دبيران دربار، آن متنها را به فارسي دري ترجمه کردند و بدين گونه شاهنامه را فراهم آوردند.
آن متنها شامل کتابهايي چون «هادخت نسک»، «کارنامه اردشير بابکان»، «زند وهومن يسن» و «يادگار زريران» بود. يکي از دبيراني هم که وظيفه برگردان متنهاي پهلوي به فارسي دري را برعهده داشت، فردوسي جوان بود. فردوسي، دهقان بسيار ثروتمند و شاعر مشهوري در شهر خود بود که براي اين کار او را به دربار فراخوانده بودند؛ چون ابياتي در شاهنامه هست که اين را نشان ميدهد.
شاهنامه کتاب اسطوره نيست. تنها يک اسطوره در اين کتاب وجود دارد و آن «سيمرغ» است. شاهنامه را بايد تاريخ دانست. اين را هم بايد توجه داشت که فردوسي چيزي از خودش ننوشته و هيچ دخالتي در متنهاي تاريخي ايران نکرده است. بارها هم ذکر ميکند عين آن چيزي را به شعر درآورده که در برابر داشته است و اين عظمت کار او را نشان ميدهد.
به خاطر وجود آن شاعران بزرگ است که امروزه به زبان فارسي حرف ميزنيم. کار بزرگ آنها هم اين بود که فرهنگ ما را روي کاغذ آوردند و مکتوب کردند. چون ما يک ملت شفاهي هستيم. به همين دليل است که بايد خود را وامدار سخنوران و شاعران بدانيم. در ميان آن شاعران بزرگ فارسي زبان سدههاي نخست، سخنوران نابغه کم نبودند، اما نابغهتر از همه آنها رودکي است.
اگر رودکي نبود، فردوسي هم وجود نميداشت و اگر «ابوشکور بلخي» (يکي ديگر از شاعران سدههاي نخست) نبود، بيگمان فردوسي داراي چنان انديشههاي والا نميشد. من بسيار تاسف ميخورم که ديوان ابوشکور بلخي از ميان رفته است و از شعر رودکي، جز اندکي، چيزي به جاي نمانده است.
خبرگزاري کتاب ايران
زبانهاي ايراني ميانه به دو دسته تقسيم ميشوند؛ يکي زبانهاي ميانه خاوري است که شامل زبان بلخي، زبان سکايي ، زبان سغدي و زبان خوارزمي است. دوم، زبانهاي ميانه باختري است که در شکلگيري زبان فارسي دري نقش بسيار داشت و شامل زبان پارتي (پهلوانيک)، زبان پارسي ميانه يا زبان پهلوي ساساني ميشد و سرانجام زبان پارسي ميانه زرتشتي (پارسيک).
اما شعر ايران به دو دوره اصلي تقسيم ميشود. دوره نخست از هزاره نخست پيش از ميلاد آغاز ميشود و تا سده سوم قمري امتداد مييابد. دوران دوم هم از سده سوم خورشيدي شروع ميشود تا به امروز ادامه دارد. البته در همه کتابهايي که درباره ادبيات ايران است، نوشتهاند که سرآغاز شعر فارسي از سده سوم است، اما من شعرهايي پيدا کردهام که مربوط به سده دوم قمري است. حتي ترديد ندارم که در سده اول قمري هم ايرانيان به فارسي شعر ميگفتهاند، اما آن شعرها از بين رفته است.
در کتابهاي درسي، شعر عروضي را به اعراب نسبت دادهاند، اما اين سخن درستي نيست. اوزان عروضي را يک شاهزاده ساماني به نام «خليل پسر احمد فراييدي» سر و سامان داد. اين اوزان خيلي شبيه به وزنهاي قديمي شعر پارسي، يعني وزن گاتها، فهلويات، اورامانت و خسروانيها بود.
شعر دوره نخست هم به چهار دوره قابل تقسيم است؛ دوره هند و ايراني که سرودههاي ودايي و سانسکريت از آن جمله است. دوم دوره ايران باستان است که همان دوره مادها و هخامنشيان است. دوره سوم، دوره ايراني ميانه است و چهارم، دوره نوين شعر پارسي است که از سده دوم تا همين امروز ادامه دارد.
در کتابهاي درسي، شعر عروضي را به اعراب نسبت دادهاند، اما اين سخن درستي نيست. اوزان عروضي را يک شاهزاده ساماني به نام «خليل پسر احمد فراييدي» سر و سامان داد.
در همان سدههاي نخستين، محمدبن عبدالرزاق توسي درصدد برآمد که شاهنامهاي فراهم کند. از بزرگان دربار در اين باره پرسوجو کرد. آنها از دانشمنداني نام بُردند که تاريخ و متنهاي کهن ايران را در حافظه دارند. پس دستور داد آنها را از گوشه و کنار ايران فرا بخوانند و در دربار او، در توس به گردآوري شاهنامه بپردازند. پنج يا شش نفر را بيشتر نتوانستند پيدا کنند. آنها در دربار محمدبن عبدالرزاق، کتابهاي قديمي را که در ياد داشتند، روي کاغذ و به زبان پهلوي نوشتند و کساني از دبيران دربار، آن متنها را به فارسي دري ترجمه کردند و بدين گونه شاهنامه را فراهم آوردند.
آن متنها شامل کتابهايي چون «هادخت نسک»، «کارنامه اردشير بابکان»، «زند وهومن يسن» و «يادگار زريران» بود. يکي از دبيراني هم که وظيفه برگردان متنهاي پهلوي به فارسي دري را برعهده داشت، فردوسي جوان بود. فردوسي، دهقان بسيار ثروتمند و شاعر مشهوري در شهر خود بود که براي اين کار او را به دربار فراخوانده بودند؛ چون ابياتي در شاهنامه هست که اين را نشان ميدهد.
شاهنامه کتاب اسطوره نيست. تنها يک اسطوره در اين کتاب وجود دارد و آن «سيمرغ» است. شاهنامه را بايد تاريخ دانست. اين را هم بايد توجه داشت که فردوسي چيزي از خودش ننوشته و هيچ دخالتي در متنهاي تاريخي ايران نکرده است. بارها هم ذکر ميکند عين آن چيزي را به شعر درآورده که در برابر داشته است و اين عظمت کار او را نشان ميدهد.
به خاطر وجود آن شاعران بزرگ است که امروزه به زبان فارسي حرف ميزنيم. کار بزرگ آنها هم اين بود که فرهنگ ما را روي کاغذ آوردند و مکتوب کردند. چون ما يک ملت شفاهي هستيم. به همين دليل است که بايد خود را وامدار سخنوران و شاعران بدانيم. در ميان آن شاعران بزرگ فارسي زبان سدههاي نخست، سخنوران نابغه کم نبودند، اما نابغهتر از همه آنها رودکي است.
اگر رودکي نبود، فردوسي هم وجود نميداشت و اگر «ابوشکور بلخي» (يکي ديگر از شاعران سدههاي نخست) نبود، بيگمان فردوسي داراي چنان انديشههاي والا نميشد. من بسيار تاسف ميخورم که ديوان ابوشکور بلخي از ميان رفته است و از شعر رودکي، جز اندکي، چيزي به جاي نمانده است.
خبرگزاري کتاب ايران